در انتخابات شرکت می کنیم
در انتخابات شرکت می کنیم
در انتخابات شرکت می کنیم
انقلاب اسلامی و الگوی سوم از زن
برای فهم نقش و تأثیر زنان در نهضت انقلابی و سیر مبارزه با رژیم پهلوی ناگزیریم که تاریخ و فعالیتهای سیاسی و اجتماعی بانوان را پیگیری کنیم.
شاید نقطه شروع این نوع فعالیتها را باید در دوران مشروطه دانست که طیفی از زنان با حضور شورانگیز و مهم خود دست به فعالیتهایی سیاسی و اجتماعی زدند که همگی تحت دفاع از دین و خاک کشور انجام میشد. این زنان با حفظ حدود الهی و حجاب دست به اقدامات مهمی زدند که میتوان در بین آنها به دفاع از مشروطه، دفاع از مجلس ملی، دفاع از کشور، حمایت از تولیدات داخلی، دفاع از اولتیماتوم به روسیه و…. اشاره کرد.
این سیر و فعالیتها تا 1314 ادامه داشت و پس از آنکه رضاخان طی اصلاحات به اصطلاح فرهنگی خود برخی ممانعات و محدودیتها نظیر حجاب گرفتن بانوان در اجتماع را مطرح ساخت، ما شاهد آن بودیم که اساساً دیگر آن شور و حجم فعالیت سیاسی و اجتماعی زنان رو به کاهش و سپس محو شدن رفت. این سکوت و عدم فعالیت زنان ادامه دار بود تا شهریور سال 1320 که رضاخان خلع شد و پسرش محمدرضا روی کار آمد. گرچه نسبت به دوران پدرش فضا کمی برای زنان بازتر شده بود، اما آلودگی مملو از فساد جامعه در دوران پهلوی فضا و تصمیم را به این سمت میبرد که زنان در خانه بمانند و چندان در جامعه ظهور و بروز نداشته باشند. زنی که در جامعه تبلیغ میشد، زنی با مختصات و ویژگیهای غربی بود و این درحالیست که قاطبه زنان ما سنتی و مذهبی بودند و ترجیح و حتی اجبار بر این بود که در خانه بمانند و چندان فعالیت سیاسی و اجتماعی در جامعه نداشته باشند.
با شروع نهضت مبارزه حضرت امام خمینی(رحمةالله علیه) حکومت پهلوی دست به برخی اقدامات در راستای عفافزدایی زد. انتشار مجلاتی نظیر زن روز، ترویج انگارههای فمنیستی، تضعیف بنیان خانواده و… همگی پس از سال 42 با سرعت و شدت بیشتری پیگیری شد. در چنین فضایی، برخی روشنفکران و علمای روشنضمیر سعی کردند دست به یک مقابله با دو الگوی موجود بزنند. چیزی که در ادبیات امروزه انقلاب اسلامی «زن سوم» نام دارد در برابر آن سنتگرایی که زن را در پستو خانه قرار میداد و آن زن متجدد غربی مطرح شد. در آن دوران موضوع زنان و حضورشان در جامعه در اندیشه مرحوم امام خمینی از جدیت قابل توجهی برخوردار بود. اما طیف گسترده حوزه و جامعه مذهبی مثل امام نمیاندیشید و چندان ارزشی برای حضور زنان در عرصههای سیاسی و اجتماعی قائل نبودند. برای همین است که این تعبیر رهبری که فرمودند فرق سال 42 با 57 در این است که زنان در سال 57 کف میدان بودند، تعبیری دقیق و درست و البته ظریفی است. چراکه ما در سال 42 و در آغاز نهضت بخش فرهنگساز و آگاهیدهنده به خانواده را در میدان نداریم!
اما نکته اساسی این است که از سال 42 تا سال 57 یک فرهنگسازی جدی در ایران شکل میگیرد که تفکر و اندیشه درمورد حوزه زنان را دگرگون میسازد. به طور مثال وقتی دکتر شریعتی کتاب فاطمهفاطمه است را مینگارند، در حقیقت در پی اصلاح اندیشهای هستند که از حضرت زهرا و به تبع آن زن مسلمان چهره غیرحقیقی و نادرستی ارائه داده بود. دقیقاً مرحوم امام هم در همان دوران سخنان قابل توجهی ز حضرت زهرا دارند که در بین آنان در حقیقت الگوی حقیقی از زن مسلمان ایرانی را ترسیم میکنند. همچنین قابل توجه است که اهالی قلم نظیر محمود حکیمی، علی دوانی، شهید مطهری و… در آثار خود در زبان داستان و روایتنویسی سعی دارند چهرهای از زن اصیل مسلمان را احیا کنند که تا آن موقع مغفول مانده بود. این فعالیتهای فرهنگی موچب شد پای زنان به مبارزه باز شود و هستههای زنان مبارز در ایران پدید آید.
این زنِ مسلمان که الگوی سوم را در پیش میگرفت، اما در دهههای ۷٠و۸٠ با دو مانع و رقیب مواجه شد. از طرفی، دشمن چون از وجود انقلاب ضربه خورده بود، سعی کرد با پیگیری الگوی زن غربی، مختصات زن متجدد بر مبنای ارزشهای مدرن را تبلیغ نماید. از آنسو هم جالب است که نگاه متحجرانه به زن به اشکالی وارد طیفهای سیاسی شد و ارزش زن را در حد زینةالمجالسی پایین آورد، یعنی امروزه هم در بین اصلاحطلبان و هم در بین اصولگرایان کسانی هستند که حضوز زنان را به مثابه شکل و فرم دموکراتیک پذیرفته اند اما چندان اعتنایی به این کنشگری ندارند. مساله مهم این است که آن زنِ الگوی سومی در طول این سالیان به خوبی یک موضوع را درک کرده است و آن کسب تخصص و دانش است تا بتواند در این دنیا و در این نزاع الگویی حرفی برای گفتن داشته باشد و بقای خود را استمرار بخشد.
انوشه سادات میر مرعشی
نقش زنان در انقلاب
سردار سلیمانی را در زیر پوسترها گم نکنیم !
باید شکر گذار بود که گاهی هم برخی مضامین و تعابیر انتقادی ضروری و لازم هر چند نصف و نیمه از زبان مسوولان ارشد کشور بیان می شود و مجالی را برای نقدهایی فراهم می کند که اگر صدور این مضامین و تعابیر از زبان مسوولان یاد شده نبود بیم آن می رفت که نقدهای مطروحه از سوی کسانی دیگر چیزی جز تبلیغ علیه ارزش ها قلمداد نشود و مستوجب سرزنش نباشد!
آقای قالیباف رییس مجلس چندی پیش گفت: سردار سلیمانی را در زیر پوسترها گم نکنیم . حقیقت این است که این دقیقا کاری است که ما معمولا با سردار سلیمانی و سایر چهره ها و ارزش های ریشه دار و فرهنگی خودمان انجام می دهیم که از قضا آسان تر، بی دردسرتر ، پرسر و صدا تر و البته جلوه فروشانه تر از آن است که بتوان نامش «جهاد» آن هم برای «تبیین» گذاشت: چاپ پوستر در مقیاس وسیع، برگزاری سمینارها و همایش های رنگارنگ و عموما کم محتوا، مقاله هایی که عنوان سردار شهید را بر پیشانی دارند، اختصاص برنامه های محتلف در شبکه های تلویزیونی و رادیویی به شکل مفرط به نام و تصویر سردار شهید و انواع و اقسام دیگر پروژه های تعریف شده دیگر که شایبه دیگری را همراه دارند تا یک کار خالصانه و اثر گذار و ناشی از عرق ریزان جهاد تبیین. این گونه عمل کردن، در استاندارهای فنون تبلیغات و اثرگذاری، نه تنها نشانه ای از کاردانی و دلسوزی نیست ، سهل است گاه به دافعه مخاطب نیز دامن می زند.
البته طبیعی است که نهادهای رسمی و مسوول بزرگداشت شعائر بنابر وظیفه ذاتی خود در هر سال و در هر بزرگداشتی اقدام به انجام اموراتی برای جلب مشارکت عموم مردم کنند. مردمی که این پاسداشت ها جز با همراهی آنان امری «فرهنگی» قلمداد نمی شود اما نباید فراموش کرد که در چنین اموری این سهم مردم است که باید بیشتر از هزینه های مادی و معنوی حاکمیت باشد به خصوص آنکه در این هزینه ها چنانکه گفته شد سهل پسندی و سهل گیری و شور و هیاهو غالب تر باشد.
ظریفی نوشته بود اگر خود سردار زنده بود یقینا به برخی از این تقلاهای ما می خندید. راست می گفت. منش و رفتار قلندرانه او حقیقتا با «جهاد» که امری خالصانه و کم سرو صدا و متواضعانه اما به شدت نافذ و اثرگذار است بیشتر سازگار بود. منشی که حتی در نوع انتخاب نوشته سنگ مزارش نیز رعایت شد. او با همین روحیه بهترین نتیجه را در حفظ مرزهای ایران از هجوم بدخواهان گرفت و همین روحیه را نیز باید در تبلیغ و تبیین راه او که همان راه و مکتب فرهنگی ایران اسلامی است حفظ کرد. در امر تبیین و بزرگداشت این بزرگان نباید با اقدامات سطحی و کمّی از شان و جایگاه شان کاست. به قول حافظ که اشعارش چکیده روحیه و درک ما ایرانیان از هستی است: گر انگشت سلیمانی نباشد/ چه خاصیت دهد نقش نگینی؟!
چنین مباد…
ابوذر عالی، گروه سیاسی الف
یلدا زنانهترین دورهمی ایرانیان است
🔻یلدا ظاهری دارد و باطنی ظاهرش تکریم طولانیترین شب سال است اما باطنش تکریم زن و هنرهای زنانه است. گویا مردان ایرانی به بهانه طولانیترین شب سال جمع میشوند تا هنرها و ذوقیات زن ایرانی را در دل خانواده تقدیر کنند.
🔻هر چه که در یلدا چیدهاند از جنس هنر و علایق زنانه خبر میدهد و یکبرگ برنده برای تمدن ایرانیان است که زن و خانواده محوریترین نقش را در حفظ آن داشته است. در خیلی از شهرهای ایران برای نوعروسان هدایای ویژه میبرند که این هم نشانه تکریم زن در خانواده است. سالیان سال است که زن ایرانی مدیر خانه است، سفرهاش را با هنرمندی زینت میدهد و همه اعضای خانه را دور سفره جمع میکند و برایشان از شعر و ادب و معرفت میگوید.
همان فال حافظی که میگذاریم پای سفره یلدا، خبر از احساسات عاطفی ومعنوی زنان میدهد. در یلدا همه دور هم مینشینند تا ننه سرما از راه برسد و با قصههای شیرینش دل همه را گرم یادگرفتن اسرار زندگی کند.
🔻آری یلدا جلوهای از زن و خانواده و خانه و فرهنگ دینی ایرانیست که غارتگران تمدن غربی دست چپاول به آن بردهاند و میخواهند یلدا را جدا از مفاهیم دینی نشان دهند اما یلدا خود به تنهایی یک سند از زندگی معنوی ایرانیان است.
✍️عالیه سادات
سخنان سید حسن نصر الله ، افرادی که با سطحی نگری انتظار ادبیات تند و احساسی داشتند را ارضا نکرد. آنها ای بسا انتظار داشتند نصرالله خطاب به نتانیاهو بگوید اگر تا 24 ساعت آینده حمله به غزه را متوقف نکنی، به تل آویو حمله زمینی می کنیم و خاک آنجا را به توبره می کشیم یا دستور ورود گسترده نیروهای حزب الله به شمال سرزمین های اشغالی را صادر کند و ساعتی بعد اولین گردان پیاده نظام با حمایت موشک ها و پهپادهای حزب الله وارد شهرک های شمالی شود
.
چنین سناریویی، هر چند حماسی بود و حتی می توانست در ابتدای امر منجر به پیروزی هایی برای حزب الله شود ولی واقعیت های میدان ممکن است آینده را طوری دیگر رقم بزند. مثلاً فرض کنید اگر اولتیماتوم 24 ساعته اعلام می شد و قبل از پایان ضرب الاجل، اسرائیل دست به حمله گسترده پیشدستانه می زد؛ آیا این به نفع حزب الله و غزه می شد؟
نصرالله در عین حال به صراحت گفت که در روزهای آینده، دامنه درگیری با اسرائیل را گسترش خواهد داد و حزب الله تنها به تقابلات مرزی اکتفا نخواهد کرد. این سخن او از این بابت هوشمندانه است که اولاً یک عملیات روانی با مخاطب نظامیان اسرائیلی و ساکنان سرزمین های اشغالی است و آنها را بیمناک گسترش درگیری ها می کند و ثانیاً نوع و دامنه درگیری های جدید را مخفی نگاه می دارد که این هم از اصول نظامی گری است. دشمن را هم باید ترساند و هم باید در بی اطلاعی نگه داشت. این نکته ای است که خبرنگار بی بی سی در بیروت هم متوجه آن شد و در اولین گزارش خود بعد از سخنرانی نصرالله صراحتاً گفت که او همه را روی هوا نگه داشت.
نکته دیگر سخنان نصرالله ، تاکید بر تقابل نظامی مقاومت اسلامی عراق با آمریکاست. او به آمریکا این پیام واضح را داد که بخشی از هزینه های جنگ غزه متوجه نظامیان آمریکایی است که در منطقه حضور دارند. نصرالله همچنین از جبهه جدیدی در جنوب اسرائیل خبر داد و گفت که یمنی ها نیز در کنار جبهه مقاومت، بندر ایلات و سایر نقاط اسرائیل را مورد هدف قرار می دهند.
در واقع او از گسترش درگیری ها در سه جبهه عراق ، لبنان و یمن خبر داد ولی به جز یمن که مشخص است به دلیل بُعد مسافت با موشک و پهپاد حمله می کند، درباره نحوه تقابل دو جبهه دیگر با آمریکا و اسرائیل توضیح خاصی نداد و کوشید از سیاست ارعاب و ابهام استفاده کند. یکی از نقاط اصلی استفاده از این سیاست آنجا بود که گفت اقدامات اسرائیل ممکن است حزب الله را به معادله ” غیر نظامی در برابر غیر نظامی “ سوق دهد. بدین معنا که اگر شهروندان غیر نظامی غزه همچنان در معرض حملات نظامی باشند، حزب الله نیز این حق را برای خود قائل می شود که برای ایجاد بازدارندگی، دامنه حملات خود را از اهداف صرفا نظامی به مقاصد غیر نظامی نیز توسعه دهد.
نصرالله نشان داد که سیاست حزب الله، گسترش حساب شده و هدفمند دامنه نزاع بر مبنای تحولات پیش روست نه بر اساس احساسات حماسی افرادی که انتظار رجز خوانی از او داشتند. از این رو فارغ از ابعاد نظامی موضوع، نصرالله نشان داد که هنوز یک سیاستمدار هوشمند است و مخاطب، به ویژه مخاطب اسرائیلی و زوایای روان او را خوب می شناسد.
گذشته از همه این ها، باید این را هم در نظر گرفت که طرف حزب الله، یکی از ارتش های مجهر دنیاست که مستظهر است به حمایت بی چون و چرای آمریکا و باید همجون شطرنج بازی ماهر، با احتیاط و همه جانبه نگری کامل بازی را پیش برد نه با هیاهو و شعار دادن و بلوف زدن. واقعیت این است که نه می شد قاطعانه تر از این سخن گفت و نه حساب شده تر از این. ضمن این که نصرالله نمی خواست در زمره رهبران ساکت جهان اسلام قرار بگیرد که فقط تماشاچی نسل کشی هستند. او هم سخن گفت و هم، همان طور که در سخنانش اشاره کرد، از فردای طوفان الاقصی، با گرم کردن مرزهای شمالی اسراییل، یک سوم نیروی زمینی، نصف نیروی دریایی و یک چهارم توان نیروی هوایی اسرائیل را معطوف این منطقه کرده است تا عملیات علیه غزه کُندتر و کم توان تر از برنامه پیش برود. توجه به این نکته مهم است که اسرائیل نیاز دارد در زمانی کوتاه به پیروزی مورد نظر خود در غزه برسد و زمان به نفعش نیست.
و نهایتاً نباید انتطار داشت نصرالله و حزب الله تحت امر او بار تمام بی عملی دنیای اسلام و جهان عرب را به دوش بکشند هر چند که حزب الله در عمل و نه در سخن، ثابت کرده است که هر گاه نیاز به جنگ همه جانبه باشد، از ورود به میدان نبرد، ابایی ندارد و کسی چه می داند، شاید تحولات روزها و هفته های آتی، به چنین انفجاری بینجامد و درگیری حزب الله و اسرائیل این بار نه در مزارع شبعای لبنان که در شهرک های شمالی اسرائیل رخ دهد و معادلات را به کلی تغییر دهد.