مدیرالنفیسه

  • خانه 
  • In the name of Allah the merciful and the compassionate 
  • تماس  
  • ورود 

عزای سید الشهدا(ع)

09 مهر 1396 توسط مدیر النفیسه

?یکی از خصوصیت های #عزای_سیدالشهداء علیه السلام این است که در آن سرتاسر #بدن مشغول ذکر و عبادت است :

?گوش مصیبت می شنود
?چشم می گرید
?دهان نوحه می کند
?زبان نام ارباب می برد
?دست به سر و سینه و صورت می زند
?پا هروله می کند
?ذهن یاد کربلا می کند
?قلب می سوزد..
و کمر بعضی ها می شکند!!??

اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ.

 نظر دهید »

من می گویم لبیک

09 مهر 1396 توسط مدیر النفیسه

بــِسْم الله الرَحْمٰن الرَحیــم

حسین فریاد میزند:
«هل من ناصر ینصرنی»؟?

و من در حالےکه نمازمـ قضا شده است میگویم:
لبیک یا حسین(ع)!لبیک…✋️?

حسین نگاه میکند لبخندےمیزند? و به سمت دشمن
تاخت میکند،?
و من باز میگویم:
لبیکـ یا حسین(ع)!لبیک…✋️?

حسین شمشیر میخورد،من سر مادرم داد میزنم و میگویم:?
لبیک یا حسین(ع)!لبیک…✋️?

حسین سنگ میخورد،من در مجلس غیبت? میگویم:
لبیک یا حسین(ع)!لبیک…✋️?

حسین از اسب به زمین می افتد عرش به لرزه در می اید و من در پس نگاه های حرامم? فریاد میزنم:
لبیک یا حسین(ع)!لبیک…✋️?

حسین رمق ندارد باز فریاد میزند:«هل من ناصر ینصرنی؟»?
من محتاطانه دروغ میگویم? و باز فریاد میزنم:
لبیک یا حسین(ع)!لبیک…✋️?

حسین سینه اش سنگین شده است،کسےروےسینه است،حسین به من نگاه میکند میگوید:تنهایم یاری ام کن…?
من گناه میکنم و باز فریاد میزنم:لبیک…?✋️

خورشید غروب کرده است…?
من لبخندے میزنم و میگویم:?
اللهم عجل لولیک الفرج…?
به چشمان مهدے خیره میشوم و میگویم:
دوستت دارم تنهایت نمیگذارم…!❤️✋️
مهدے(عج)به محراب میرود و برای گناهان من طلب مغفرت میکند…?
مهدےتنهاست…حسین تنهاست…?
من این را میدانم اما…..?

 نظر دهید »

آثار کناه در تغییر سرنوشت انسان

09 مهر 1396 توسط مدیر النفیسه

? آثار گناه – تغییر سرنوشت انسان ?

?? لهُ مُعَقِّبتٌ مِّن بَینِ یدَیهِ وَمِنْ خَلْفِهِ یحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَایغَیرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یغَیرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ وَإِذَآ أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً فَلَا مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَالٍ ??

برای او، مأمورانی است که پی در پی، از پیش رویش، و از پشت سرش، او را از فرمان الهی (حوادث غیر حتمی) حفظ می کنند؛ در حقیقت خدا آن (سرنوشتی) که در قومی است را تغییر نمی دهد تا این که آنچه را در خودشان است، تغییر دهند؛ و هنگامی که خدا برای قومی (به خاطر اعمالشان) بدی بخواهد، پس هیچ بازگشتی برای آن نخواهد بود؛ و جز او، هیچ سرپرستی برای آنان نخواهد بود.

? نکته ها و اشاره ها ?

1⃣ این آیه یک قانون کلی جامعه شناختی اسلام را بیان می کند که می گوید: «سرنوشت شما قبل از هر چیز و هر کس به دست خود شماست و هرگونه تغییر در سرنوشت شما، بر اساس تغییرات درونی و اراده ی شما شکل می گیرد و خوش بختی یا بدبختی شما را رقم می زند.»
این یک اصل قرآن و یکی از پایه های جهان بینی و جامعه شناسی اسلام است که می گوید بدبختی جوامع عقب افتاده از عوامل درونی ناشی می شود و اگر استعمارگران و جهان خواران در درون انسان ها و ملت ها پایگاهی نداشته باشند، نمی توانند کاری از پیش ببرند.
2⃣ برای بررسی عوامل سقوط تمدن ها و پیشرفت و عقب ماندگی ملت ها، نباید به دنبال علل خیالی شانس و بخت و اقبال بود بلکه باید علت را در ضعف درونی و مشکلات داخلی خود جست و جو کرد.
3⃣ در حدیثی از امام سجاد علیه السلام حکایت شده که گناهانی که نعمت ها را تغییر می دهند عبارت اند از: ظلم به مردم، ناسپاسی خدا و رها کردن کار خیری که انسان بدان عادت کرده است.

? آموزه ها و پیام ها ?

1⃣انسان تحت حمایت و حفاظت نیروهای غیبی است
2⃣ تغییرات ظاهری اجتماعی از تغییرات درونی انسان ها سرچشمه می گیرد.
3⃣ سرنوشت ملت ها به دست خود آنهاست
4⃣ اگر می خواهید سرنوشت ملت را تغییر دهید، از خود شروع کنید.
5⃣ در برابر اراده ی قطعی خدا امداد هیچ کس سودی ندارد.


?? منبع
تفسیر قرآن مهر جلد دهم، صفحه 217

 نظر دهید »

گذشت از دو نعمت الهی

09 مهر 1396 توسط مدیر النفیسه

دو نعمت از بزرگترین نعمتهای الهی هستند:

1_آب: که بدون آن حیات از بین می رود
2_چشم که با آن نعمات وزیبایی های خدا را می توان دید

عباس از این دو نعمت گذشت

امام سجاد (ع) فرمودند که در بهشت مقامی برای عمویمان عباس است که دیگر بهشتیان به آن غبطه می خورند

[حاج آقا مجتی تهرانی]

 نظر دهید »

خسرالاخره ؟!

09 مهر 1396 توسط مدیر النفیسه

خسرالآخرة!

“فایده” کلمه ای این همه بی معنی نشده بود که ظهر آن روز شد.
یکی از یاران حضرت سیدالشهدا گفت: «پسر رسول الله! با تو عهد کرده بودم تا فایده دارم بمانم»
پسر رسول، نشسته بود کنار تن خونی آخرین نفری که رفته بود میدان و سر و رویش غرق خاک و خون بود.
گفت: «تنها ٢ تن از یارانت مانده اند. پایان معلوم شده»
پسر رسول، چیزی نگفت.
صدای مرد آهسته تر شد:« در ماندن من سودی نیست آقا! بگذارید بروم.»
پسر رسول سر بلند نکرد.
فقط گفت: «کاش زودتر رفته بودی»
لحنش ناگهان نگران شد:«اسبی نمانده. از این سپاه عظیم چطور پیاده می گذری؟»
از همان جا که نشسته بود، کنار تن خونی آخرین یار، دید “یار بی معرفت محاسبه گر جان دوست"، اسبش را پیش تر لابلای خیمه ها پنهان کرده…
دید سوار شد و دور شد.

یار بدعاقبت که در تمام روز عاشورا جزء یاران حضرت بود و ساعتی پیش از شهادت حسین بن علی و طبعاً حضور بین شهدای کربلا و بهشت ابدی از صحنه گریخت، “ضحاک بن قیس مشرقی” بود

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 1237
  • 1238
  • 1239
  • ...
  • 1240
  • ...
  • 1241
  • 1242
  • 1243
  • ...
  • 1244
  • ...
  • 1245
  • 1246
  • 1247
  • ...
  • 1249
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 <   >
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

مدیرالنفیسه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • اجتماعی
  • احکام
  • امام خمینی
  • امام زمان (عج)
  • ایام مذهبی و ملی و مناسبتی
  • بارداری
  • بدون موضوع
    • نهج البلاغه
  • بهداشتی
  • تاریخی
  • تربیت کودک
  • تربیتی
  • تغذیه
  • حدیث
    • تربیتی
  • حکایت
  • خانه داری
  • خانواده
  • خانواده
  • سیاسی
  • سیره وسخنان بزرگان
  • شبهات
  • شهدا
  • طنز
  • طنز
  • عصر بخیر
  • فن بیان
  • قانون
  • قرآن
  • متن ادبی
  • مقام معظم رهبری
  • نشر کتاب
  • همسرانه
  • یک صفحه کتاب

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

کاربران آنلاین

  • زفاک
  • بتول سادات بنیادی

رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 21
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 15
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 25
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس