صبح بخیر
خدایا ? ? صبحی دیگر طلوع ڪردہ و زندگی دوبارہ ای روییدن …. ? ? بہ ما بینشی برای درڪ این طلوع و آرامشی برای این حیات دوبارہ عنایت فرما… ? ? سلام صبحتون بخیر ? ?
خدایا ? ? صبحی دیگر طلوع ڪردہ و زندگی دوبارہ ای روییدن …. ? ? بہ ما بینشی برای درڪ این طلوع و آرامشی برای این حیات دوبارہ عنایت فرما… ? ? سلام صبحتون بخیر ? ?
تفاوت غم با افسردگی
غمگینی به منزله نوعی واکنش بهنجار و سالم است که در برابر فقدان یا نداشتن چیزی مثل فرد محبوب یا مکانی مورد علاقه برانگیخته میشود. فرد غمگین میداند که چه چیزی یا چه کسی را از دست داده است و با تمام وجود کوشش میکند تا آن را بازگرداند.
بنابراین فرد غمگین امیــد خود را از دست نمیدهد و احساس صلاحیت و ارزش را دارا میباشد.
در افسردگی، امید اندک است و فرد باورهای غیر منطقی دارد.
شخص به درماندگی خویشتن باور دارد و کوچکترین تلاشی برای حل مشکلات نخواهد کرد.
پوستر سایت رهبرانقلاب درباره تصویرسازی غلط دشمن
حضرت آیتالله خامنهای: «با آن امکانات وسیع، مهمترین کاری که دشمن میخواهد بکند تصویرسازی غلط از وضع کشور است؛ نهفقط برای اغوای افکار عمومی دنیا بلکه حتّی برای اغوای افکار عمومی داخل خود کشور؛ حتّی داخل خود کشور! یعنی حرف میزنند برای اینکه بنده و جنابعالی که خودمان در این فضا داریم تنفّس میکنیم، چیز دیگری فرض کنیم غیر از آن واقعیّتی که وجود دارد.» 1397/07/25
همهی ما…
همه ی ما میمیریم.
همه ی ما…
بدون استثنا،
کمی دیرتر.
کمی زودتر. یک دفعه ناگهانی.
تمام می شویم…
یک روز همین خانه ای که سقف دارد خانه عنکبوت ها و لانه ی خفاش ها می شود،
همین ماشینی که دوستش داریم زیر باران در یک گورستان ماشین زنگ می زند،
همین بچه هایی که نفس مان به نفس شان بند است، می روند پی زندگی یشان.
حتی نمی آیند آبی بریزند روی سنگ مزار مان.
قبل از ما میلیاردها انسان روی این کره ی خاکی راه رفته اند.
مغرورانه گفته اند:
مگر من اجازه بدم!
مگر از روی جنازه ی من رد بشید…
و حالا کسی حتی نمی تواند هم استخوان های جنازه شان را پیدا کند که از روی آن رد بشود یا نشود!
قبل از ما کسانی زیسته اند که زیبا بوده اند،
دلفریب،
مثل آهو خرامان راه رفته اند.
زمین زیر پای تکان خوردن جواهراتشان لرزیده.
سیب ها از سرخی گونه هایشان رنگ باخته اند
و حالا کسی حتی نامشان را هم به خاطر نمی آورد.
قبل از ما کسانی بوده اند که در جمجمه ی دشمنانشان شراب ریخته اند و خورده اند.
سرداران و امیرانی که گرزهای گران داشته اند، پنجه در پنجه شیر انداخته اند،
از گلوله نترسیده اند
و حالا کسی نمی داند در کجای تاریخ گم شده اند!
همه این کینه ها،
همه ی این تلخی ها،
همه ی این زخم زبان زدن ها،
همه ی این کوفت کردن دقیقه ها به جان هم،
همه ی این زهر ریختن ها،
تهمت زدن ها،
توهین کردن ها به هم…
تمام می شود.
از یاد می رود و هیچ سودی ندارد جز اینکه زندگی را به جان خودمان و همدیگر زهر کنیم.
اگر می توانیم به هم حس خوب بدهیم
کنار هم بمانیم
و اگر نه، راهمان را کج کنیم.
دورتر بایستیم و یادمان نرود که همه ی ما می میریم،
همه ی ما…
بدون استثناء، کمی دیرتر…
کمی زودتر، یک دفعه، ناگهانی…
زندگی کنیم و بگذاریم دیگران هم زندگی کنند!
ذهن تو باغی است افکار تو دانه های گیاهان.
میتوانی گل بپرورانی ویا علف هرز!