مدیرالنفیسه

  • خانه 
  • In the name of Allah the merciful and the compassionate 
  • تماس  
  • ورود 

این سَم خوردنی نیست، اما کشنده است!

28 بهمن 1401 توسط مدیر النفیسه

قدرت ویرانگر نفرت و روش‌های کنترل آن
این سَم خوردنی نیست، اما کشنده است!

                                                           

سم، فقط به‌شکل نوشیدنی یا خوراکی وارد بدن نمی‌شود، گاهی‌اوقات به‌صورت احساسات مخرب وجودتان را مسموم می‌کند. یکی از این احساسات سمی، نفرت است که درون‌تان را مسموم و نابود می‌کند. این سم مهلک می‌تواند به روح و جسم‌تان نفوذ کرده و نه‌تنها به شما، بلکه به اطرافیان‌تان هم صدمه بزند. برای حفظ سلامت روح و روان و جسم باید بدانید چگونه نفرت را مهار کنید.
نادیا زکالوند: همه ما از افراد یا موضوعاتی بیزار هستیم. اما برخی از افراد به مرحله‌ای می‌رسند که از دیگران یا شرایطی خاص چنان آزرده می‌شوند یا صدمه می‌بینند که بیزاری‌شان یک مرحله بالاتر رفته و به نفرت می‌رسد.

احساس نفرت، ادامه زندگی و تعامل روزانه با مردم را سخت و دشوار می‌کند و برای کنترل آن باید ترفندهایی بیاموزیم.

دلایل احساس نفرت

افراد به دلایل مختلف از دیگران متنفر می‌شوند. از مهم‌ترین این دلایل می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

* اضطراب: اضطراب موجب ترس، وحشت، تحریک‌پذیری و حتی عصبانیت می‌شود. اضطراب طولانی و مزمن فرد را به خشم‌های کنترل‌نشده هدایت کرده و باعث احساس تنفر در او می‌شود.

* اضطراب اجتماعی: اضطراب اجتماعی تعامل با مردم را دشوار می‌کند و در درازمدت منجر به احساساتی چون عصبی بودن، ترس، خجالت و پریشانی می‌شود. برخی از افراد مبتلا به اضطراب اجتماعی ممکن است به موقعیت‌های اجتماعی که از پس آنها برنمی‌آیند با خشم و نفرت واکنش نشان دهند.

*‌ شخصیت درونگرا: درحالی‌که برخی از افراد برونگرا هستند و با دیگران صمیمانه رفتار می‌کنند و تعامل بسیاری با افراد دارند، برخی دیگر تنهایی را ترجیح می‌دهند. درواقع افراد درونگرا، ارتباط با دیگر افراد جامعه را خسته‌کننده می‌دانند و وقتی در موقعیت‌هایی قرار می‌گیرند که این منطقه امن خود را از دست می‌دهند، به‌شدت آزرده شده و احساس تنفر می‌کنند.

* تفاوت‌های ایدئولوژیکی: تفاوت‌های سیاسی، مذهبی، فرهنگی یا باورها و ارزش‌های اجتماعی ممکن است موجب خشم افراد شود و آنها از افرادی که مانند آنها نمی‌اندیشند، متنفر شوند. وقتی افراد در برابر افراد مخالف عقایدشان قرار می‌گیرند، احساساتی چون خشم و در نهایت تنفر در آنها به‌ وجود می‌آید.

 

* حسادت به داشته‌های دیگران: برخی از افراد ممکن است تصور کنند، منصفانه نیست دیگران دارایی‌های داشته باشند که او نمی‌تواند داشته باشد.

* برتر دانستن خود یا تحقیر شدن: برخی از افراد، فرد یا گروهی را پست‌تر از خود می‌دانند و در دل از آنها نفرت دارند. یا برعکس دیگران، او را تحقیر کرده و رفتار نامناسبی با او داشته‌اند. این افکار و احساسات موجب برانگیخته شدن تنفر می‌شوند.

علاوه‌بر دلایل فوق، برخی از افراد هم در خانه، کنار والدینی بزرگ شده‌اند که احساساتی پر از خشم و نفرت داشته‌اند یا در جامعه‌ای که در آن همیشه نفرت‌پراکنی می‌شود، زندگی می‌کنند. این رفتارها، آنها را هم به سمت احساس نفرت از دیگران داشتن سوق می‌دهد و حتی گاهی به‌خوبی نمی‌دانند چرا از دیگران نفرت دارند.

عواقب نفرت داشتن از دیگران

۱. اثرات منفی احساس نفرت روی جسم و روان

نفرت در مقایسه با احساسات ناخوشایند دیگر مثل، عصبانیت یا ناامیدی، احساسی بسیار قوی است و باعث می‌شود که فرد نتواند با دیگران ارتباط سازنده یا همدلی داشته باشد. همچنین نفرت موجب احساس انزجار از کسی یا چیزی می‌شود. اگر نتوانید با دیگران ارتباط موثر داشته باشید، به‌مرور از توانایی‌های شناختی و عاطفی‌تان کاسته می‌شود.

۲. اثر منفی جسمی

تنفر، احساس ناخوشایندی است که انرژی عاطفی بسیاری را هدر می‌دهد. معمولا فردی که احساس تنفر دارد، برای رهایی از این حس عذاب‌آور و تسکین خود، دست به رفتارهای ناسالم می‌زند. از این رفتارها می‌توان به خوردن فست‌فود و خوراکی‌های مضر، مصرف نوشیدنی‌های الکلی یا سوء‌مصرف مواد اشاره کرد.

بیشتر مواقع احساس تنفر، فرد را از فعالیت‌های سالمی چون ورزش، وقت‌ گذراندن با خانواده و دوستان دور می‌کند.

درضمن این احساس مخرب، واکنش مبارزه یا فرار سیستم عصبی سمپاتیک فرد را تحریک می‌کند و این وضعیت در درازمدت او را به بیماری‌های اضطراب مزمن و در نتیجه التهاب سیستماتیک مبتلا می‌کند.

بنابراین احساس تنفر، بیش از اینکه به دیگران صدمه بزند، به روح و جسم فرد دارای این احساس ضربه‌های سختی می‌زند.

ترفندهای مهار احساس نفرت

با چند ترفند ساده می‌توان احساس نفرت را مهار کرد و از عوارض آن در امان ماند:

* پرهیز از تفکر «همه یا هیچ »: اگر تنفرتان از دیگران ریشه در اختلاف‌نظر با آنها دارد، یادتان بماند که می‌توانید با دیگران اختلاف‌نظر داشته یا حتی از آنها عصبانی باشید، اما احساس تنفر نکنید. چراکه به‌شدت مخالف باورهای دیگران بودن به معنای بد بودن افرادی نیست که با آنها مخالف هستید. به این نوع تفکر، «همه یا هیچ» می‌گویند که کاملا غیرمنطقی است. دایم به خودتان یادآوری کنید، نفرت‌تان به موضوع و باور مورد نظر مرتبط است و ربطی به شخص معتقد به آن باور ندارد.

* پرهیز از تعمیم: اگر نفرت شما از دیگران، متوجه گروهی از افراد از نژاد، منطقه یا مذهب خاصی باشد، رفتارتان کاملا غیرمنطقی است. زیرا در حال تعمیم دادن هستید. نمی‌توان گروهی از افراد را در دسته «بدها» قرار دهید و مردم را براساس ویژگی‌های جمعیت‌شناختی و جغرافیایی قضاوت کنید.

 

* تمرین همدلی: توجه به نکات ظریف و همدلی با دیگران پادزهر افکار غیرمنطقی است. خیلی مهم است که درک کنید، افراد بد یا خوب نیستند. اگرچه کار آسانی نیست، هر بار که به رفتار یا باور فردی فکر می‌کنید، خودتان را جای او بگذارید. همانطور که شما برای باورها و رفتارهای خود دلایلی دارید، دیگران هم دلایل خود را دارند.

* مراقبت از خود: برطرف ساختن نیازهای خود را در اولویت اول خود قرار دهید. مثلا، اگر دایما مضطرب هستید، پس باید تغییری در زندگی‌تان ایجاد کنید و مهارت‌های بهتر مقابله با اضطراب را بیاموزید. اگر درونگرا هستید، پس باید حد و مرزهایی تعیین کنید و برای دیگران خطوط قرمزتان را مشخص کنید. بدین‌ترتیب احساس آرامش بیشتری می‌کنید و کمتر گرفتار احساس مخرب نفرت می‌شوید.

* مشاوره و درمان: اگر نمی‌دانید چرا گاهی‌اوقات یا همیشه از کسی یا چیزی متنفر هستید، نزد مشاور و روانشناس رفته و مشکل‌تان را با او مطرح کنید. با کمک او می‌توانید احساسات خود را کاملا درک کرده و دریابید چرا احساس نفرت دارید. درضمن این روش به شما کمک می‌کند، با دیگران همدلی بیشتری داشته باشید و روابط سالمی با آنها برقرار کنید. در عین حال توانایی مهارت‌های مقابله با احساس نفرت را هم بهتر داشته باشید.

با استفاده از ترفندهای فوق می‌توانید جسم و روح‌تان را از صدمات احساس تنفر در امان نگهدارید.

 نظر دهید »

من یک انقلابی‌ام‎!

21 بهمن 1401 توسط مدیر النفیسه

من یک انقلابی‌ام‎!

 

قرن‌ها در کشورم افراد مختلف با عنوان‌های مختلف به شیوهٔ پادشاهی حکومت می‌کردند. در دهه 50 قرن حاضر یک موج فکری و عملی به پا خاست، موجی که نه با سلاح که با فکر و نه فقط با حرف که همراه با عمل از اسلام ناب محمدی (ص) سخن به میان آورد. موجی که ترس از شاه و هر غیر خدایی را در وجود مردم سوزاند و موجب شد تا نسلی به وجود آید به معنی واقعی کلمه مسلمان. این موج به انقلابی انجامید که همه ارکانش بر پایه اسلام بنا نهاده شده از این رو با یک موج انقلابی‌گری اسلامی با مدل تشیع مواجه‌ایم.

از تفاوت‌های مهم و اساسی انقلاب اسلامی ما با سایر انقلاب‌ها در طول تاریخ روح مستمر آن است یعنی این نبوده که نسلی بنا بر دلایلی انقلاب کنند و در نسل‌های بعدش پدیدهٔ انقلاب نباشد، بلکه در انقلاب ما این روحیه انقلابی در نسل‌های بعد هم مانده و از همین رو است که من به عنوان یک نسل سومی از همین جنس می‌توانم با افتخار انقلابی‌گری خویش را فریاد بزنم و بگویم: من یک انقلابی‌ام. و این عبارت را قطعا نسل‌های بعد از من نیز می‌توانند بگویند و خواهند هم گفت. اینک من از نسل سوم انقلاب چه وظیفه‌ای بر عهده دارم؟ پاسخ به این سوال بسیار مهم و حیاتی است چرا که اگر یک انقلابی نداند چه باید بکند و نداند چه راهی باید برود به بیراهه قدم خواهد گذاشت. من وارث انقلابی هستم که باید آن را به نسل‌های بعد هم برسانم از این رو باید با وظیفه خود آشنا باشم.

حالا وظیفه چیست؟ قطعا اولین وظیفه شناخت است، من باید انقلابم را بشناسم با تمام زوایایش، آرمان‌هایش، راه‌هایش، تاریخش و ایده آل‌هایش و مبانی‌اش و حتی دشمنانش و دوستانش، و همه چیز را در مورد انقلابم باید بدانم. و بعد باید راه درست را در این زمانه تشخیص دهم و بعد این راه را هم باید بروم چون روح انقلاب بر عمل بنا نهاده شده نه صرفا حرف. اینکه عده‌ای اینطور وانمود می‌کنند که انقلاب فقط مال ماست و دیگران هیچ، یکی از دروغ‌های بزرگ است چرا که انقلاب مال همه است و همه انقلابی هستیم و همهٔ ما با هر سلیقه‌ای در این گزاره مشترکیم که: «ما انقلابی هستیم».

انقلاب اسلامی همیشه در مسیر آرمان‌هایش بوده و هست و در این مسیر ما اگر انقلابی هستیم که هستیم یکی از این همراهی‌های مهم ما نقد و آسیب‌شناسی است. نه نقد اصول که نقد روش‌ها برای اصلاح بهتر راه برای رسیدن به مقصدِ مطلوب انقلابی. این آسیب‌شناسی و نقد را انقلابیون نسل نخست از جمله شهید مطهری (ره)، شهید بهشتی(ره) و… انجام داده‌اند و ما هم اگر دوستدار راه انقلابیم که هستیم باید این مهم را از قلم نیاندازیم که هر صدایی که مانع نقد می‌شود قطعا صدای دوستداران انقلاب نیست و این صدا برخاسته از انقلابیون نیست.

یکی از خواسته های انقلابیون نسل اول ما ترویج این انقلاب در سراسر دنیاست. آن‌ها تلاش‌های ارزشمندی کرده‌اند و ما هم باید با در نظر داشتن اصول انقلابی و روش‌های زمانهٔ خود تلاش کنیم. در این مسیر آنچه که تجربه ثابت نموده است و سیره عقلای انقلابی هم می‌پذیرد این است که انقلاب اسلامی ما نه با افراطی‌گری فهمیده و ترویج می‌شود و نه با پایین آمدن از سقف اصول، آرمان‌ها و ارزش‌ها؛ که مسلما آنچه موجب فهم و تقویت انقلاب اسلامی ماست چیزی نیست جز روح انقلابی‌گری، که چیزی نیست جز عمل در مسیر عدالت، وحدت، ایستادگی، آرمان خواهی، حق طلبی و اعتدال در پرتوی اندیشه، اخلاق و عمل اسلامی.

در مسیر انقلابی‌گری مان باید از خدای متعال یاری بطلبیم که کمکمان دهد تا دست به دست هم پرچم این انقلاب را به دست ولیعصر (عج) بسپاریم که عالیترین آرمان ما ظهور حضرتش می‌باشد.

گروه تعاملی الف - محسن دیناروند:

 نظر دهید »

انتقاد روزنامه فرهیختگان از ابوالقاسم طالبی: کوته فکری در لباس تشرع و انقلابیگری؟

19 بهمن 1401 توسط مدیر النفیسه

انتقاد روزنامه فرهیختگان از ابوالقاسم طالبی: کوته فکری در لباس تشرع و انقلابیگری؟

چه سود بردید از این دست اظهارات؟ زنان را علیه افشاگری در تعرض جنسی قانع کردید؟ بی‌حجابی را در نظر مردم خصوصا دختران و زنان جامعه ناپسند یا حتی تحقیر کردید؟ مخالفان جمهوری اسلامی را نسبت به خدمات انقلاب آگاه کردید؟ 
روزنامه فرهیختگان درباره اظهارات ابوالقاسم طالبی کارگردان سینما در برنامه هفت نوشت: سریال تحقیر زنان به بهانه برداشتن حجاب با اظهارات ابوالقاسم طالبی در برنامه «هفت» از آنتن زنده صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران، وارد مرحله جدیدی شده است.
 
کوته‌فکری‌ای که لباس تشرع یا انقلابی‌گری و دفاع از نظام به تن کرده و به قصد دفاع از آنچه که دین خدا، شرع مقدس یا انقلابی‌گری می‌داند، اخلاق و عقل را که در سطوحی بالاتر قرار دارند، به چالش می‌کشند و تحقیر می‌کند. شاید ما بیش از اندازه از آرمان‌هایی که در ابتدای انقلاب اسلامی از جان و دل می‌خواستیم و برای فهم‌شان تلاش می‌کردیم، دور شده باشیم. آرمان‌هایی که پیش از دوست داشته شدن و خواسته شدن، باید فهمیده می‌شدند و کتاب‌ها و سخنرانی‌های علمایی چون معلم شهید مطهری، منابع این فهم بود آنجا که تاکید می‌کرد جهان شریعت ذیل اخلاق و اخلاق ذیل عقل قرار می‌گیرند. حالا کدامین عقل است که به چنین تضادی حکم می‌کند؟ که برای دفاع از نظام جمهوری اسلامی یا دفاع از اصل حجاب، قاعده اخلاقی و دینی و طبعا انسانی مبنی‌بر حرمت تمسخر افراد مجاز بشماریم؟
 
 
اما داستان این کوته‌فکری حتی در این نقطه هم تمام نمی‌شود. گویندگان این دست اظهارات حتی به تحقیر و تمسخر فعلی اشتباه مثل بی‌حجابی یا مثلا اقدامات ضدنظام مخالفان بسنده نمی‌کنند بلکه آن را به زنانگی و مساله جنسیت هم توسعه می‌دهند و اینجا همان نقطه‌ای است که جهالت به حماقت ارتقا می‌یابد.
 
در این بافت، به جای اینکه یک فرد، خود را انسانی در مقابل یک عمل به زعم خودش اشتباه، حالا می‌خواهد افشاگری در مساله تعرض جنسی باشد یا کشف حجاب یا مخالفت با نظام، بداند و بگذارد، خود را یک مرد درمقابل زنانی تلقی می‌کند که با ابزار عادت ماهانه، یائسگی، بارداری و مسائلی پیرامون حوزه جنسیت آنها می‌تواند تحقیرشان کند تا از آنها امتیاز بگیرد و وادار به عقب‌نشینی‌شان کند.
 
کوته‌فکری‌اش کجاست؟ اینجا که هنوز در قرن بیست‌ویکم میلادی پس از همه ماجراهایی که بشر از سر گذرانده و درست بعد از همه داستان‌هایی که بیخ گوش‌مان در چند ماه اخیر اتفاق افتاد، کسانی هستند که هنوز نمی‌فهمند این دست اظهارات نه‌تنها خاصیت هدایت‌کنندگی ندارند بلکه حتی در خصلت انتقام‌جویانه‌شان هم به‌شدت مخرب هستند و درست مثل همین الان که نویسنده چادری طرفدار نظام این متن دارد می‌نویسد، این دست حرف‌ها قدرتش را دارند که همه زنان و بلکه حتی بخشی از مردان را به خاطر تلقی‌های خطاکارانه در حوزه مسائل جنسیتی، در یک جبهه مقابل جاهل‌ها و احمق‌ها قرار دهند.
 
خب چه سود بردید از این دست اظهارات؟ زنان را علیه افشاگری در تعرض جنسی قانع کردید؟ بی‌حجابی را در نظر مردم خصوصا دختران و زنان جامعه ناپسند یا حتی تحقیر کردید؟ مخالفان جمهوری اسلامی را نسبت به خدمات انقلاب آگاه کردید؟
 
درواقع شما جز نوعی تخلیه عصبی موقت روی آنتن زنده که ناشی از کوته‌فکری و انتقام‌جویی و یکدست‌انگاری و مثل‌خودپنداری همه مخاطبان «رسانه ملی» کار دیگری نکرده‌اید و خروجی آن طبیعتا چیزی جز افزایش لجاجت یا برون‌ریزی نفرت در بخش‌هایی از جامعه که پتانسیل مخالفت با حجاب یا نظام را دارد یا صرفا از چهره شما بدش می‌آید، نمی‌تواند باشد.
 
جوابِ های، هوی است اما بدبختانه هزینه «های» شما را صداوسیما می‌دهد که روزبه‌روز مخاطبانش بیشتر می‌ریزند و به آن بدبین می‌شوند، و نظام که سرمایه‌های اجتماعی‌اش را از دست می‌دهد، و اقشار مذهبی که کف خیابان برای یک گفت‌وگوی ساده با غیر، مورد سوءظن واقع می‌شوند تا راه‌های هم‌صحبتی و همدلی در جامعه بیشتر دچار انسداد شود، و حجاب که مظلوم‌تر از همیشه سر هیچ و پوچ، گوشه رینگ قرار می‌گیرد، و از همه تلخ‌تر «زنانگی» و «هویت جنسیتی زن» که بیش از همیشه در نظر دختران جامعه سردرگم، تلخ و دوست‌نداشتنی می‌شود آن هم فقط به این خاطر که یک نفر در عرض یک دقیقه روی آنتن زنده تلویزیون تصمیم گرفته است درباره یائسگی و مخالفت با نظام و جنبش me too بی‌ربط ببافد!
 
عادت ماهانه و یائسگی را همان کسی آفرید که به حجاب و اخلاق امر کرد. همان کسی که زوجیت را قاعده خلقت کرد، بنای بارداری و اتمام توان بارداری را گذاشت، بعضی مردها را کوتاه‌قدتر از دیگر مردان قرار داد، بعضی را سهم بیشتری از عقل داد و بعضی دیگر را کمتر، همو به حجاب امر کرده و اگر کسی با داعیه انقلابی‌گری قصد دفاع از نظام دارد بهتر است قبل از هر اظهارنظری، حرف خود را بسنجد تا میان مخلوقات الهی از سر جهل و حماقت، تولید تضاد نکند.

 4 نظر

مبانی اخلاق سیاسی امیرالمؤمنین، امام علی علیه السلام چه بود؟

15 بهمن 1401 توسط مدیر النفیسه

مبانی اخلاق سیاسی امیرالمؤمنین، امام علی علیه السلام چه بود؟
 نگاه امیرالمؤمنین علیه السلام به حکومت، نگاهی الهی است؛ نگاهی که با نگاه دنیا مدارانه و قدرت محورانه به حکومت تفاوت اساسی دارد. امام علی علیه السلام جهان را آفریده حضرت حق و خدا را مالک مطلق هستی می داند؛ خداوندی که خلق را به حال خود رها نساخته است، بلکه زمینه هدایت و راهیابی اش را به کمال حقیقی از طریق بعثت پیامبران فراهم نموده است و این دایت به سوی حقیقت تحقق نمی یابد، مگر اینکه لوازم تحقق این هدف در محیط زندگی و جامعه وجود داشته باشد؛ منشی که باید در روز میلاد ولی الله مرور کرد.

در میان سیاستمداران تاریخ، به ندرت کسانی یافت می شوند که با اعمال و رفتار خود اخلاق و اصول متعالی انسانی را پاس داشته اند و عملکرد آنان گواهی می دهد که «هدف» هرگز «وسیله» را توجیه نمی کند و برای تأمین اهداف عالی و مقدّس نیز باید از ابزار و وسیله های اخلاقی، انسانی و مشروع استفاده کرد. بی تردید یکی از مهم ترین سیاستمداران جهان و اسوه های انسانیت؛ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام است. روشن است که تاریخ هیچ موردی را سراغ ندارد که در آن، حضرت علی علیه السلام از روش غیر انسانی و خلاف اخلاق و شرع استفاده کرده باشد.

 

این سخنی است که جملگی بر آنند و دوست و دشمن به آن اعتراف دارند و حتّی غیر مسلمانانی چون جرج جرداق مسیحی نیز امیرالمؤمنین علیه السلام را اسوه انسانیت می شمارند و او را «صدای عدالت انسانی» می نامند. این در حالی است که امام علی علیه السلام دشمنان بسیاری داشت و دارد و بلکه از پر دشمن ترین انسانهای روی زمین است و دشمنان از راه های گوناگون سعی در تخریب شخصیت ایشان داشته و دارند؛ امّا با این همه، آن قدر گفتار و رفتار و سیره امیرالمؤمنین علی علیه السلام پاک و پیراسته و خدایی و اخلاقی بود که تاکنون ـ و بعد از گذشت حدود 14 قرن از عصر ایشان ـ احدی نتوانسته است حتی یک مورد را نشان دهد که در آن امیرالمؤمنین علیه السلام برای رسیدن به هدف، از روش و شیوه غیر انسانی و اخلاقی و شرعی استفاده کرده باشد.

از نگاه حضرت علی علیه السلام ساختار حکومت نه صرفا به دلیل نقش آن در مدیریت امور اقتصادی و اجتماعی و تامین امنیت و آبادانی و رفاه مردم، بلکه مهم تر از آن به دلیل نقش حکومت در شکل گیری رفتار و اخلاق جامعه و سرشت و سرنوشت معنوی مردم، جایگاه برجسته و مهمی پیدا می کند; چنان که حضرت علی علیه السلام می فرمایند: «الناس بامرائهم اشبه منهم بابائهم؛ مردم به زمامدارانشان بیش از پدرانشان شباهت دارند.»

هدف و غایت حکومت در اندیشه علوی، اعلای کلمه حق و اعتلای همه جانبه مردمان است و این بدان معنی نیست که تامین معاش و رفاه مردم و رشد اقتصادی جامعه به فراموشی سپرده شود، بلکه در پرتو همین عنایت، به بعد مادی زندگی مردمان نیز پرداخته می شود. حکومت در این چهارچوب فکری، مردم را برای همراهی و پیروی از خود و یا تامین خواسته های حکام نمی خواهد، بلکه آنان را برای خدا می خواهد و هدف امام عادل از بسیج توده های مردم برای همراهی با حکومت، تحقق آرمانهای الهی است؛ آرمان مقدسی که محور اصلی آن اعتلای امت است.

 

سیره حکومتی امام علی علیه السلام

در اندیشه سیاسی غالبا دو طرز تفکر در مورد سیاست وجود دارد: گروهی معتقد هستند که برای دست یافتن به قدرت از هر وسیله و ابزاری و از هر راه ممکنی می توان استفاده نمود. براساس این دیدگاه، سیاست بر هیچ یک از ارزشهای انسانی متمرکز نیست و سیاست مدار کاری به حق و باطل ندارد و فقط هدف او اعمال قدرت و تسلط بر جامعه می باشد که اکثر سیاست مداران جهان چنین هستند.

تفکر دیگر، سیاستی است که هدف محوری آن خدا می باشد و بر پایه ارزشهای انسانی استوار است. در چنین نوع سیاستی، سیاست مدار مجاز نیست برای رسیدن به حکومت به هر نوع ابزار و وسیله ای تمسک جوید.

سیره سیاسی و حکومتی امام علی علیه السلام هم مبتنی بر نوع دوم و دیدگاه گروه دوم است که هدف از دست یابی به حکومت در آن، این است که جامعه انسانی را به سوی تکامل مادی و معنوی و در نهایت به طرف خداوند سوق دهد و عدالت اجتماعی را برقرار نماید و زندگی سالم و مسالمت آمیزی را برای مردم فراهم آورد.

علی علیه السلام احیاگر حکومت و سیاستی بود که پیامبر بنا نهاد و اگرچه خود نیز در پیش برد حکومت نبوی نقش به سزایی داشت، اما 25 سال پس از رحلت پیامبر، زمانی که زمام حکومت را شخصا به دست گرفت، می دید چهره حکومت اسلامی کاملا دگرگون شده و از اهداف پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فاصله گرفته است و برای باز گرداندن جامعه به سیره پیامبر و قرآن باید تلاشی پی گیر و طاقت فرسا انجام دهد.

حضرت علی علیه السلام در خطبه 131 نهج البلاغه انگیزه خود را از پذیرش حکومت، چنین بیان می دارد: «پروردگارا! تو می دانی آنچه ما انجام دادیم، نه برای این بود که ملک و سلطنتی به دست آوریم و نه برای اینکه از متاع پست دنیا چیزی تهیه کنیم، بلکه بدان سبب بود که نشانه های از بین رفته دینت را بازگردانیم و صلح و اصلاح را در شهرهایت آشکار سازیم تا بندگان ستم دیده ات در ایمنی قرار گیرند و قوانین و مقررات تو که به دست فراموشی سپرده شده بار دیگر عملی شود.»

همچنین وی در نخستین روز بیعت خود در مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله، بر بالای منبر رفته و برنامه های خود را بدون پرده پوشی چنین اعلام کرد: «هان، بدانید که اوضاع و احوال جامعه شما به همان گونه ای بازگشته است که در روز بعثت پیامبر بود . سوگند به آن که او را برانگیخت تا حق را بگستراند و برقرار سازد، باید سخت زیر و رو و آزموده شوید. سپس بیخته و از هم جدا گردید و بر هم زده شوید; چنان که کفگیر در ته دیگ طعام زنند; بدان سان که هر که پایین افتاده فرا رود و هر که فرا رفته به زیر آید . باید پیش افتادگانی که عقب مانده اند، پیش افتند و پس افتادگانی که به ناروا سبقت جسته و برتر شده اند، به عقب کشانده شوند . به خدا سوگند، نه به اندازه سر سوزنی حقیقت را پنهان کردم و نه هیچ نوع دروغی گفتم.» (2)

آری، حضرت علی علیه السلام تمام تلاش خود را به کار بست تا بتواند سیره حکومتی و سیاسی حضرت رسول صلی الله علیه و آله را بدون هیچ کم و کاستی در جامعه پیاده کند . اصول مهم چنین حکومت و سیاستی به شرح زیر می باشد:

 

 

صداقت و راستگویی

بسیاری از سیاستمداران در طول تاریخ برای رسیدن به قدرت و حکومت تا آنجا که می توانند به مردم وعده های دروغ و بی پایه و اساس می دهند تا بتوانند آرای مردم را جمع آوری نموده و به قدرت برسند. از جمله، عثمان که به مردم وعده داده بود که به روش قرآن و سنت عمل کند، اما بعد از آنکه حکومت را به دست گرفت، نه تنها به روش پیامبر عمل ننمود، بلکه حتی نتوانست روش ابوبکر و عمر را نیز پیاده نماید. (3)

امام علی علیه السلام در همان شورای شش نفره [که بعد از رحلت پیامبر برای تعیین خلیفه بعد از رسول اکرم صلی الله علیه و آله تشکیل شده بود] با قاطعیت و صراحت تمام بیان داشت که من به سنت پیامبر و اجتهاد خود عمل خواهم کرد. حتی در زمان بیعت مردم با او نیز با صراحت بیان داشت که برای رسیدن به خلافت، دروغ نخواهم گفت و از صراط حق منحرف نخواهم گشت.

حضرت با شجاعت تمام، همه اموری را که به قطع، مخالفتهای بسیاری را بر می انگیخت، در همان آغاز بیعت مردم با خود بیان داشت و برای رسیدن به خلافت و به دست آوردن دل مخالفان خویش، حتی دروغ مصلحت آمیز نیز نگفت. (4)

علی علیه السلام در دوران پیامبر در مسائل متفاوت و در جنگها و حوادث شرکت داشت و در همه این جنگها بسیار موفق عمل نموده بود.

اگر می خواست برای به دست آوردن قدرت به زور و نیرنگ متوسل شود، هیچ کس نمی توانست در برابر او قد علم کند، اما همان طور که خود آن حضرت فرموده است، او هرگز چنین کاری را نکرد . حضرت در بیانی می فرماید: «لولا التقی لکنت ادهی العرب؛ (5) اگر تقوای الهی [مانعم] نبود از همه اعراب، زیرک تر [و سیاست مدارتر] بودم .» و یا در حدیثی دیگر می فرماید: «یا ایها الناس لولا کراهیة الغدر، کنت من ادهی الناس؛ (6) ای مردم، اگر زشتی نیرنگ نبود، من از همه مردم زیرک تر بودم.»


حق محوری و باطل ستیزی

علی علیه السلام از همان اوان زندگی در همه حال بر محور حق و حقیقت تلاش می کرد و در راه حق قدم بر می داشت و سعی در احقاق حق داشت؛ چنان که پیامبر در این مورد فرموده است: «الحق مع علی اینما مال (7) حق با علی علیه السلام است به هر طرفی که میل پیدا کند.»

حق محوری آن حضرت زبانزد همه مردم بود و آن حضرت در تمامی مراحل زندگی و حکومتی خود بر احقاق آن می پرداخت؛ چنان که می فرماید: «ان افضل الناس عند الله من کان العمل بالحق احب الیه و ان نقصه و کرثه من الباطل و ان جر الیه فائدة وزاده؛ (8) بی گمان برترین مردم نزد خداوند کسی است که عمل به حق برایش دوست داشتنی تر از باطل باشد، اگر چه [این طرفداری از حق و عمل به آن] موجب نقصان و حادثه ای برایش شود و اگر چه باطل برایش سودی به همراه داشته باشد و موجب زیادتی برای او شود.»

باز گرداندن اموال غصب شده بیت المال و بر کنار نمودن فرماندارانی که عثمان آنان را به باطل به کار گماشته بود و اجرای حدود الهی حتی بر نزدیکان، نمونه ای از کارهای حضرت علی علیه السلام و سیره عملی آن حضرت بر حق مداری حکومت می‌توان شمرد.

 

قانون گرایی

یکی از اموری که حضرت علی علیه السلام به آن اهتمام تمام می ورزیدند، قانون مدار بودن و اجرای قانون الهی به معنای واقعی کلمه بود. اگر کسی برخلاف قانون عملی می کرد، بدون در نظر گرفتن موقعیت و مقام وی، حدود الهی و قانونی را بر وی اجرا می کرد و هیچ واسطه و شفاعتی را نمی پذیرفت و در این مورد دقیق عمل می کرد.

از امام باقر علیه السلام روایتی نقل شده است که حضرت علی علیه السلام مردی از بنی اسد را که مرتکب خلافی شده بود، دستگیر کرد. گروهی از خویشاوندان وی جمع شدند و از امام حسن علیه السلام خواستند تا با آنان نزد علی علیه السلام برود و از مرد اسدی شفاعت کند، اما امام حسن علیه السلام که پدر خود و التزام وی به قانون را به خوبی می شناخت، به آنان فرمود: خود نزد علی علیه السلام بروید، چون وی شما را به خوبی می شناسد . پس آنان علی علیه السلام را دیدار کردند و از وی خواستند تا از حد زدن مرد اسدی صرف نظر کند.

حضرت در پاسخ فرمود: اگر چیزی را از من بخواهید که خود مالک آن باشم، به شما خواهم داد . آن گروه که گمان می کردند علی علیه السلام به آنان پاسخ مثبت داده، از نزد وی بیرون آمدند. امام حسن علیه السلام از آنان پرسید: چه کردید؟ گفتند: قول مساعد داد و سخنانی را که بین علی علیه السلام و خودشان مطرح شده بود، نقل کردند. امام حسن علیه السلام که منظور پدر را خوب فهمیده بود، به آنان فرمود: دوستتان تازیانه خواهد خورد. علی علیه السلام مرد اسدی را بیرون آورد و تازیانه زد، سپس فرمود: به خدا سوگند من مالک این امر نبودم که وی را ببخشم. (9)

 

انضباط کاری

همه کارهای حضرت امیر علیه السلام از نظم و انضباط خاصی برخوردار بود، ولی این انضباط در امور حکومتی از نمود بیشتری برخوردار بود. حتی آن حضرت همیشه به فرمانداران و ماموران خویش دستور می فرمودند که در کارهایشان منظم باشند و برنامه دقیق داشته باشند و از بی برنامگی بپرهیزند.

آن حضرت در عهدنامه ای که برای مالک اشتر می نویسد، چنین می فرماید: «و ایاک والعجلة بالامور قبل اوانها، او التسقط فیها عند امکانها، او اللجاجة فیها اذا تنکرت، او الوهن عنها اذا استوضحت، فضع کل امر موضعه و اوقع کل عمل موقعه؛ (10) از شتاب در مورد کارهایی که زمانشان نرسیده یا سستی در کارهایی که امکان انجام آن فراهم است یا لجاجت در اموری که مبهم است یا سستی در کارها هنگامی که آشکار است، بر حذر باش و هر کاری را در جای خود و به موقع انجام بده.»

حتی زمانی که مامورانی را برای گرفتن مالیات گسیل می دارد، به آنان نیز سفارشاتی در داشتن نظم و انضباط در امور می کند; چنان که می فرماید: «از تاخیر در کار و دور ساختن خیر بپرهیزید، زیرا موجب پشیمانی می شود.» (11)

 

انتخاب صالح

حضرت علی علیه السلام در سیره حکومتی خویش بسیار مراقب بودند تا افراد صالح و شایسته را برای اداره امور انتخاب کنند و کسانی را که لیاقت، شایستگی و برتری بیشتری نسبت به سایرین دارند، برای انجام مسئولیت برگزینند . آن حضرت هرگز اجازه نمی دادند والیان ناشایست بر مردم حکومت کنند; چنان که همه افرادی را که عثمان بر سر کار آورده بود، از کار برکنار نمودند و افرادی را که شایستگی کافی برای انجام مسئولیت داشتند، بر سر کار آوردند؛ زیرا آنان پست و مقام خود را یا به سبب اشرافیت و یا بازیهای سیاسی به دست آورده بودند . حتی خود معاویه را نیز که از سران قبیله قریش بود، از کار برکنار نمودند.

ابن عباس می گوید: «وقتی از مکه به مدینه بازگشتم، زمانی بود که مردم با علی علیه السلام بیعت کرده بودند. به منزل علی علیه السلام رفتم و دیدم مغیرة بن شعبه با حضرت خلوت کرده است. صبر کردم تا مغیره از منزل خارج شد. نزد حضرت رفتم و پرسیدم: مغیره چه می گفت؟ حضرت فرمودند: مغیره دو بار نزد من آمد. یک بار از من خواست تا معاویه را از کار برکنار نکنم، ولی چون نتیجه ای نگرفت، بار دوم نزد من آمد و از من خواست که وی را برکنار کنم.

ابن عباس گفت: مغیره بار اول از روی خیرخواهی از تو درخواست ابقای معاویه را کرد و بار دوم به تو خیانت ورزید.

حضرت فرمود: حال، چه نصیحتی داری؟

ابن عباس گفت: من نیز از تو می خواهم که معاویه را ابقا کنی؛ زیرا اگر چنین نکنی، درباره بیعت بازخواست خواهی شد و قتل عثمان را به گردن تو خواهند گذاشت و شام را بر ضد تو خواهند شوراند و از طرف دیگر، من از طلحه و زبیر نیز ایمن نیستم که بر تو نیاشوبند و عراق را بر ضد تو بسیج نکنند.

حضرت فرمود: اینکه گفتی: صلاح است معاویه را ابقا کنم؛ به خدا سوگند شک ندارم که خیرخواهی است، اما زود گذر است و دینم مرا ملزم می سازد که تمام کارگزاران عثمان را برکنار سازم. اگر پذیرفتند که به خیر و صلاح خودشان است و اگر نپذیرند سر و کارشان با شمشیر است.

بار دیگر ابن عباس از حضرت خواست که چند روزی از خلافت کناره گیری کند و بعد که اوضاع آرام شد باز گردد. چون مردم کسی بهتر از او را ندارند، باز به سراغ او خواهند رفت و دوباره با او بیعت خواهند کرد و یا اینکه معاویه را ابقا کند.

حضرت این بار نیز نپذیرفت و فرمود حتی یک ساعت هم معاویه را ابقا نخواهد کرد. (12)

بنابراین، آن حضرت به وظیفه سنگین و الهی خودش عمل نمود. امام نه تنها عدالت را فدای امیال و حکومت خویش نکرد، بلکه خود و حکومتش را فدای حق و عدالت کرد . حضرت علی علیه السلام در مورد انتخاب فرد شایسته برای حکومت و ویژگی او چنین می فرمایند: «ایها الناس ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه، و اعلمهم بامرالله فیه؛ (13) ای مردم سزاوارترین کس به حکومت، قوی ترین مردم نسبت به آن و داناترین آنان به فرمان خداوند در مورد آن است.»

 

 

صیانت کارگزاران

با آنکه حضرت علی علیه السلام اهتمام ویژه ای در انتخاب کارگزارانی شایسته و با کفایت داشت و افرادی را که از هر لحاظ لیاقت کافی برای اداره امور جامعه داشتند، به کار می گماشت، ولی پس از انتخاب، آنان را به حال خود وانمی گذاشت و به شیوه های گوناگون تلاش می کرد آنان را از افتادن در دام انحراف باز دارد. برخی از این شیوه ها عبارت اند از:

 

نشان دادن راه

آن حضرت با نشان دادن خط مشی و شیوه رفتار کارگزار صالح که از طریق راهنمایی و پند و اندرز و نصیحت صورت می گرفت، آنان را نسبت به لغزشهایی که در طریق قدرت وجود دارد، آگاه می ساخت; چنان که در نامه هایی که به کارگزاران نوشته است، بهترین اندرزها و پندها را می توان مشاهده نمود.

آن حضرت در نامه ای که به مالک اشتر نوشته است، او را در مقابل حوادث و چگونگی حکومت چنین راهنمایی می کند.

«ای مالک، بدان من تو را به کشوری فرستادم که پیش از تو دولتهای عادل و ستمگری بر آن حکومت داشتند و مردم به کارهای تو همان گونه می نگرند که تو در امور زمامداران پیش از خود می نگری و هماره درباره تو همان خواهند گفت که تو درباره آنان می گفتی … . از گذشت خود آن مقدار به آنها عطا کن که دوست داری خداوند از عفوش به تو عنایت کند.

باید افرادی که درباره مردم عیب جوترند از تو دور باشند. در تصدیق سخن چینان شتاب نکن; زیرا آنان اگرچه در لباس ناصحان جلوه گر شوند، خیانت کارند. بخیل را در مشورت خود راه مده؛ زیرا تو را از احسان منصرف و از تهیدستی و فقر می ترساند … . با افراد باشخصیت و اصیل و خوش سابقه رابطه برقرار کن و پس از آن با مردم شجاع و سخاوتمند و افراد بزرگوار؛ چراکه آنها مراکز نیکی اند . در میان مردم، برترین فرد نزد خداوند را برای قضاوت برگزین و … . (14)»

آری حضرت علی علیه السلام این چنین به کارگزاران خود پند و اندرز می دهد و آنها را از لغزشهایی که ممکن است دچار آن شوند، بیمه می کند.

 

تامین مالی کارگزاران

کارگزاران با تامین معیشت، دیگر از لحاظ مالی نیازمند نخواهند بود تا چشم طمع به دست این و آن بدوزند و یا اینکه ثروتمندان بخواهند آنان را از طریق پول و ثروت تطمیع کرده و بفریبند و به مطامع سیاسی خود برسند. امام علی علیه السلام از طریق رفع مشکلات و توسعه زندگی کارگزاران، سلامت نظام اداری را تضمین می نماید.

حضرت علی علیه السلام در قسمتی دیگر از عهدنامه مالک چنین تصریح می کند: «… ثم اسبغ علیهم الارزاق فان ذلک قوة لهم علی استصلاح انفسهم، و غنی لهم عن تناول ما تحت ایدیهم؛ (15) سپس روزی فراوان بر آنان ارزانی دار; زیرا این کار آنها را در اصلاح خویش تقویت می کند و از خیانت در اموالی که زیردست آنها است، بی نیاز می سازد.»

 

 

انجام بازرسی مستمر

آن حضرت همیشه به فرمانداران خود توصیه می نمود که افرادی خبره و متعهد و امین به عنوان بازرس به صورت آشکار و پنهان، کار عاملان و کارمندان حکومتی را مورد بررسی قرار دهند و آنچه را که مشاهده نموده اند، به فرمانداران گزارش دهند؛ چنان که به مالک اشتر چنین امر می فرمایند: «…ثم تفقد اعمالهم، وابعث العیون من اهل الصدق والوفاء علیهم، فان تعاهدک فی السر لامورهم حدوة لهم علی استعمال الامانة والرفق بالرعیة. و تحفظ من الاعوان، فان احد منهم بسط یده الی خیانة اجتمعت بها علیه عندک اخبار عیونک، اکتفیت بذلک شاهدا فبسطت علیه العقوبة فی بدنه و اخذته بما اصاب من عمله، ثم نصبته بمقام المذلة و وسمته بالخیانة، و قلدته عار التهمة؛ (16) کارهای آنان را زیر نظر بگیر و [برای آنان] ماموران مخفی راستگو و باوفا بگمار؛ زیرا مراقبت و بازرسی پنهانی امور آنان، سبب می شود که آنان به امانت داری و مدارای با مردم وادار شوند. اعوان و انصار خویش را سخت زیرنظر بگیر . اگر یکی از آنان به خیانت دست زد و گزارش ماموران مخفی تو به اتفاق آن را تایید کرد، به همین مقدار از شهادت بسنده کن و او را زیر تازیانه کیفر بگیر و آنچه به خاطر اعمالش به دست آورده از او بگیر و او را در جایگاه ذلت قرار ده و علامت خیانت بر او بگذار و طوق بدنامی به گردنش بیفکن.»

آن حضرت در نامه ای به منذربن جارود، فرماندار خود در اصطخر چنین نوشت: «به من گزارش داده اند که کارهای حکومتی را رها کرده، به لهو و لعب و صید و شکار می پردازی و به تفریح و گردش می روی و در اموال عمومی و خداوند دست خیانت دراز کرده، و به خویشاوندانت داده ای، گویی که میراث پدر و مادر توست . به خدا سوگند! اگر این گزارش درست باشد، همه خویشاوندانت و خاک کفشت از تو بهتر خواهند بود و بدان که لهو و لعب مورد رضای خداوند نیست و خیانت به مسلمانان است . و سپس حضرت او را مجازات کرده و از کار برکنار کردند. (17)»


تشویق درستکار و تنبیه خلافکار

حضرت علی علیه السلام همان طور که مراقب بود تا کارگزارانی شایسته و درستکار را به کار بگمارد و به دقت مواظب اعمال و رفتار و کارهای آنان باشد، از طرف دیگر کارگزارانی را که در حوزه فرمانداری او به درستی رفتار می کردند، مورد تشویق قرار می داد و کسانی را که در کارهایشان خیانت می نمودند، به سختی مورد مجازات و کیفر قرار می دادند؛ چنان که در این مورد به مالک اشتر می فرمایند: «ولایکونن المحسن والمسی ء عندک بمنزلة سواء، فان فی ذلک تزهیدا لاهل الاحسان فی الاحسان و تدریبا لاهل الاساءة علی الاساءة. و الزم کلا منهم ما الزم نفسه؛ (18) هرگز نباید نیکوکار و بدکار نزد تو یکسان باشند که میل نیکوکار را در نیکی کم می کند و بدکار را به بدی وا می دارد. هریک از آنان را مطابق کاری که انجام داده اند، پاداش ده.»

 

حساب رسی کارگزاران

حضرت امیر علیه السلام به طور پنهانی و یا آشکار به حساب رسی کارگزاران خود می پرداخت; چنان که می بینیم برای آگاهی از اوضاع و احوال زیاد بن ابیه که کارگزار آن حضرت در فارس بود، ماموری را فرستاد و به او دستور داد پس از حساب رسی کامل، آنچه را که زیاد گرد آورده است، نزد من بیاور . زیاد گزارش نادرستی به مامور داد . امام از طریق دیگر ماموران خویش دانست که زیاد گزارش نادرست به مامور او داده است . از این رو، نامه ای به وی نوشت:

«ای زیاد! به خدا سوگند تو دروغ گفته ای و اگر خراج و مالیاتی را که از مردم گرفته ای کامل نزد ما نفرستی، بر تو بسیار خت خواهیم گرفت و مجازات سختی خواهی دید، مگر اینکه آنچه گزارش داده ای محتمل باشد. (19)»

 

مردم داری و مهرورزی

حکومتها طبق روشهای مادی و دنیامدارانه، سعی می کنند از هر ابزاری برای جلب توجه مردم بهره برند، بدون اینکه در حقیقت مردم را به حساب آورند . اما روش حکومت امام علی علیه السلام مهربانی و مهرورزی عاطفی و معنوی با مردم، توجه به نیازها و مشکلات آنان و تلاش برای خدمت به خلق خدا بود; چنان که در نامه خود به مالک اشتر چنین نوشت:

«و اشعر قلبک الرحمة للرعیة والمحبة لهم واللطف بهم ولاتکونن علیهم سبعا ضاریا تغتنم اکلهم؛ (20) دلت را برای رعیت پر از مهر و محبت و لطف کن و بر آنها درنده آزار دهنده ای مباش که خوردن آنان را غنیمت شماری.»

از نظر حضرت علی علیه السلام مهربانی و محبت با مردم در جذب دلها و اداره کردن انسانها نقش ارزنده ای دارد و باعث می شود زمامدار بر قلوب مردم حکومت کند. این یک اصل اسلامی است که امام سخت به آن وفادار بود و به آن به عنوان یک اصل مهم در حکومت می نگریست.

 

توجه خاص به ضعفا و ستم دیدگان

در هر جامعه ای کسانی هستند که دچار محرومیت یا ضعف شده اند و به گرفتاری و یا ستمی دچار شده اند . در چنین جامعه ای عدالت اقتضا می کند که حاکم همه انسانها را به یک چشم بنگرد و در بین آنان تساوی حقوق و امکانات فراهم آورد .

امام علی علیه السلام در روش حکومتی خویش همیشه این اصل مهم را مدنظر داشته و بر آن تاکید می ورزیدند . در توصیه هایی که آن بزرگوار به کارگزاران خود داشته اند، چنین آمده است:

«ثم الله الله فی الطبقة السفلی من الذین لا حیلة لهم من المساکین والمحتاجین واهل البؤسی و الزمنی؛ (21) سپس خدا را خدا را در طبقه پایین از مردم، آنان که راه چاره ندارند; از تهیدستان و نیازمندان و گرفتاران و کسانی که [به خاطر بیماری] زمین گیر شده اند [مراقب باش].»

 

انتقاد پذیری

امیرالمؤمنین علیه السلام به صراحت کلام حق را برای مسئولان جامعه بیان می کرد و در عین حال تاکید می ورزید که این سنگینی کلام حق را باید پذیرفت; چراکه اگر کلام حق برای کسی سنگین باشد، عمل به آن برایش دشوارتر خواهد بود . حضرت علی علیه السلام از مردم می خواهد که حرف حق را در هرحال به او یادآوری کنند و او را بی نیاز از مشورت و نصیحت ندانند:

«فلا تکفوا عن مقالة بحق او مشورة بعدل فانی لست فی نفسی بفوق ان اخطی ء ولا آمن ذلک من فعلی الا ان یکفی الله من نفسی ما هو املک به منی؛ (22) پس، از گفتن سخن حق یا مشورت عدالت آمیز خودداری نکنید؛ زیرا من خویشتن را مافوق آنکه اشتباه کنم نمی دانم و از آن در کارهایم ایمن نیستم، مگر اینکه خدا مرا در کار نفس کفایت کند که از من بر آن تواناتر است.»

البته، اگرچه حضرت انتقاد خیرخواهانه را سازنده می داند، اما هشدار می دهد که این نقد و انتقاد و عیب نمایی افراد از زمامداران خویش، نباید به مخالفت و تمرد و عدم اطاعت از حاکمان حق و عادل منجر شود؛ زیرا نتیجه مخالفت بی اساس و انتقاد مغرضانه، فساد جامعه و عدم توانایی حاکم عادل بر مدیریت صحیح و رشد جامعه است؛ چنان که فرموده است: آفة الرعیة مخالفة القادة (23)؛ آفت مردم مخالفت با زمامداران است.»

حضرت با توجه به اینکه نقد سازنده می تواند بسیاری از انحرافهای زمامداران را اصلاح کند و جامعه را به سوی ترقی و تکامل پیش برد، تاکید فراوانی بر انتقاد سازنده دارد . در سیره امام علی علیه السلام راه انتقاد و نصیحت باز بود و خود حضرت در دوران 25 ساله زمامداری خلفای سه گانه بارها به آنها پند می داد و نسبت به کارهای خلافشان به شدت انتقاد می کرد و راه خیر و صلاح را به آنها نشان می داد.


برابری در حقوق

امیرالمؤمنین علی علیه السلام به صراحت می فرماید: «لی مالکم و علی ما علیکم (24)؛ برای من است آنچه که برای شماست و بر من است آنچه که بر شماست.»

این حدیث، برابری همگان در برخورداری از امکانات جامعه و لزوم پاسخ گویی ایشان در برابر وظایف را روشن ساخته است . البته، از سایر فرموده های مولا استفاده می شود که حاکم جامعه اسلامی هرچند در حقوق با دیگران برابر است و زیاده از دیگران حقی بر خود قائل نیست، از نظر تکلیف، خود را بیش از دیگران برای خدمت به جامعه و اعلای کلمه حق و اقامه عدل مسئول و مکلف می داند. به همین دلیل است که از استانداران می خواهد که زندگی خود را با ضعفای جامعه بسنجند، نه با مرفهان و برخورداران.

 

پی نوشت:

1) تحف العقول، ابن شعبه حرانی، ص 144 .

2) کافی، محمدبن یعقوب کلینی، ج 8، ص 67; نهج البلاغه، خطبه 16 .

3) کافی، محمدبن یعقوب کلینی، ج 8، ص 24 .

4) همان .

5) غرر الحکم و دررالکلم، ص 120، ح 2098 .

6) کافی، محمد بن یعقوب کلینی، ج 2، ص 338 .

7) همان، ج 1، ص 294 .

8) نهج البلاغه، خطبه 125 .

9) دعائم الاسلام، قاضی نعمان تمیمی، ج 2، ص 443 .

10) نهج البلاغه، نامه 53 .

11) وقعه صفین، نصر بن مزاحم منقری، ص 108 .

12) تاریخ طبری، محمد بن جریر طبری، ج 4، ص 439 .

13) نهج البلاغه، خطبه 173 .

14) نهج البلاغه، نامه 38.

15) همان، نامه 53.

16) همان.

17) انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، ج 2، ص 391; نهج البلاغه، نامه 71.

18) نهج البلاغه، نامه 53.

19) انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، ج 2، ص 390.

20) نهج البلاغه، نامه 53.

21) همان.

22) نهج البلاغه، خطبه 216.

23) غرر الحکم، آمدی، عبدالواحد، ص 154.

24) موسوعة امام علی بن ابیطالب علیهما السلام، محمد محمدی ری شهری، ج 4، ص 105.

سایت خبری تابناک

 
 

 نظر دهید »

روزنامه رسالت: آن روی سکه «حاکمیت یکدست» زیبا نیست/ نسبت به دل مردم حساس باشیم

09 بهمن 1401 توسط مدیر النفیسه

روزنامه رسالت: آن روی سکه «حاکمیت یکدست» زیبا نیست/ نسبت به دل مردم حساس باشیم
نمی‌شود توقع داشت یک جریان چه در حوزه اندیشه، چه در حوزه سیاست، چه در حوزه اقتصاد و چه در هر حوزه‌ای، چندین سال، بایکوت و گوشه‌نشین شود و آن جمعیتِ متصل به آن حوزه‌ها چیزی به‌نام «امید» را در خود حفظ و تقویت کنند.
رسالت نوشت: خروجی انتخابات مجلس یازدهم و دولت سیزدهم، حاکمیت یکپارچه‌ای شکل داد که در بادی امر، جریان رقیب هم امیدوار به جراحی‌ها و تغییراتی شد که می‌دانست در زمان آنان میسر و ممکن نبود.

بسیاری از منازعات و چالش‌های درون قدرت، به‌واسطه قرابت فکری سران قوا و بخش مهمی از بدنه مدیریتی حل‌وفصل شده و می‌شود. تخریب‌ها، طعنه‌ها و سازهای مخالف از گوشه و کنار حاکمیت، کمتر به‌گوش می‌رسد و عموما دستگاه‌ها در ظاهر و باطن، یار و مددکار یکدیگرند؛ اما ماجرا روی دیگری هم دارد.

آن روی سکه حاکمیت یکپارچه، به این زیبایی نیست. قدرت‌یابی و تأییدات پی‌درپیِ درون‌گروهیِ یک نحله و جریان فکری نسبت به اشخاص و تصمیم‌ها گاهی موجد و مقوّم یک جهل مرکبی می‌شود که بیرون آمدن از آن تقریبا غیرممکن است؛ چرا که دیگر گمان به ارتکاب اشتباه هم نمی‌دهند. به‌علاوه قدرت گرفتن بی‌حدومرز یک جریان در هر کشوری با هر ایدئولوژی و شکل حکومتی آسیب‌زاست.

بخش مهمی از بالندگی، سلامت و اصلا حیات یک جامعه به تضارب و تعاطی آرا و افکار بستگی دارد. نمی‌شود توقع داشت یک جریان چه در حوزه اندیشه، چه در حوزه سیاست، چه در حوزه اقتصاد و چه در هر حوزه‌ای، چندین سال، بایکوت و گوشه‌نشین شود و آن جمعیتِ متصل به آن حوزه‌ها چیزی به‌نام «امید» را در خود حفظ و تقویت کنند.

پیروزی کارگزاران نظام آنجاست که اولا سعی کنند تعداد بیشتری از مردم را همراه خود کنند و ثانیا این مردم را عاقل و صاحب اهلیت و صلاحیت ببینند؛ همان‌طور که هستند. این نگاه فارغ از اینکه صحیح است؛ به‌سود خود حکمرانان است. آن ها اگر خود را منتخب و مسئول عقلا و خردمندان بدانند، به‌نوعی خود را هم تکریم کرده‌اند و اگر به‌اشتباه مردم را ناتوان از شناخت مصالح خویش قلمداد کنند به خود نیز توهین کرده اند.

ما اگر به‌حق درباره تجزیه‌طلبی نسبت به خاک ایران، حساسیم؛ برای ایران قوی باید درباره تجزیه‌طلبی نسبت به دل مردم ایران نیز حساس باشیم و مانع این اتفاق دردناک شویم.

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 18
  • 19
  • 20
  • ...
  • 21
  • ...
  • 22
  • 23
  • 24
  • ...
  • 25
  • ...
  • 26
  • 27
  • 28
  • ...
  • 1248
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 <   >
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

مدیرالنفیسه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • اجتماعی
  • احکام
  • امام خمینی
  • امام زمان (عج)
  • ایام مذهبی و ملی و مناسبتی
  • بارداری
  • بدون موضوع
    • نهج البلاغه
  • بهداشتی
  • تاریخی
  • تربیت کودک
  • تربیتی
  • تغذیه
  • حدیث
    • تربیتی
  • حکایت
  • خانه داری
  • خانواده
  • خانواده
  • سیاسی
  • سیره وسخنان بزرگان
  • شبهات
  • شهدا
  • طنز
  • طنز
  • عصر بخیر
  • فن بیان
  • قانون
  • قرآن
  • متن ادبی
  • مقام معظم رهبری
  • نشر کتاب
  • همسرانه
  • یک صفحه کتاب

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

کاربران آنلاین

  • نورفشان
  • یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ

رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 18
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 18
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 28
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس