آیا حق کاملا با من است؟
#همسرانه
در جر و بحثها گاهی “ته ته قلبتان” بگویید:
اگر من جای او بودم چه میکردم؟
آیا حق کاملا با من است؟
حرفهایم تمام و کمال منطقی است؟
فقط لطفا باخودتان صادق باشید.
#همسرانه
در جر و بحثها گاهی “ته ته قلبتان” بگویید:
اگر من جای او بودم چه میکردم؟
آیا حق کاملا با من است؟
حرفهایم تمام و کمال منطقی است؟
فقط لطفا باخودتان صادق باشید.
#همسرانه
در شرایط مساوی همیشه همسرتان انتخاب می شود . یعنی مثلاً روزی مادرتان و همسر هر دو خواسته ای دارند خواسته همسر اولویت دارد
بازی در نیاورید که مادرم است و مرا بزرگ کرده است و پیر است و …و بعد عذاب وجدان می گیرم و …
شما قرار است مواظب زندگی خودتان باشید و اگر مادرتان زندگی خوبی نداشته علتش این است که پدرتان این نکته را رعایت نکرده و او را نفر اول زندگی خود قرار نداده …
البته به این نکته توجه داشته باشید که حفظ احترام والدین نادیده گرفته نشود و این کار باید با احترام کامل صورت بگیرد
همچنین بین همسر و بچه ها نیز شما باید طرف همسرتان را بگیرید چون :
بسیاری از تحقیقات علمی نشان داده است که نفر اول بودن بچه در زندگی او را وابسته میکند و آسیب های فراوان و جبران ناپذیری برای بزرگسالی او به وجود می آورد .
#مادرانه
برای کمک به رشد مغز فرزندتان برای همدیگر داستانهای جدید بسازید و بگویید: می توانید از خودتان یک داستان بسازید و برای کودک بگویید؛ این کار به اندازه خواندن یک کتاب داستان می تواند برای او مفید باشد.
همچنین اگر بتوانید از خود او به عنوان شخصیت اصلی داستان استفاده کنید، به کودک کمک خواهد کرد تا درک و احساسش را پیرامون خودش به عنوان یک موجود مستقل، پرورش دهد. البته او هم به زودی قادر خواهد بود که از خودش داستان بسازد و برای شما بگوید.
وقتی فرزندتان عصبانیت است:
1. به او بگویید که چرا عصبانی است. (تو عصبانی هستی چون علی خرطوم فیلت رو کنده)
2. احساسات او را تایید کنید. (اگر این اتفاق برای وسایل منم میافتاد، ناراحت میشدم)
3. توضیح دهید که کارهایی مانند لگد زدن و… راههای مناسبی برای مقابله با عصبانیتش نیست.
4. از او سوال کنید که فکر میکند واکنشش چه حسی را در دیگران ایجاد میکند.
5. پیامدهایی مانند محرومیت از بازیخ و … را به او تاکید کنید.
6. از او بخواهید زمانی که آرامتر شد حتما از طرف مقابلش عذرخواهی کند.
آیا پیشرفت ما واقعی است ..!؟
شادمان از آن هستیم که خود را از بند دین رها ساختهایم
اما آیا نوعی اخلاق طبیعی به حد کافی نیرومند و قواعد اخلاقی جدا از دین به وجود آوردهایم که بتواند : غرایز چپاول ، پرخاشگری و شهوت رانی ما را مهار کرده
و از سقوط تمدن به ورطه آز ، بیعفتی و جنایت جلوگیری کند ..؟
آیا واقعاً دیگر اهل تعصب نیستیم ..؟!
یا تنها تعصب مذهبی را به خصومتهای ملی، نژادی و آرمانی تبدیل کردهایم ..؟
آیا منش و رفتارمان از گذشته بهتر شده است یا بدتر ..؟