"زندگیتان را مصرف کنید"
“زندگیتان را مصرف کنید”
شما یک شیشه عطر را تا آخرین قطره مصرف میکنید، چرا؟
چون ارزشمند است، اما زندگی بسیار ارزشمند تر از این حرفهاست!
تلاش کنید زندگیتان را تا جای ممکن مصرف کنید…
“زندگیتان را مصرف کنید”
شما یک شیشه عطر را تا آخرین قطره مصرف میکنید، چرا؟
چون ارزشمند است، اما زندگی بسیار ارزشمند تر از این حرفهاست!
تلاش کنید زندگیتان را تا جای ممکن مصرف کنید…
24 سال پیش در چنین روزی؛ انفجار بمب در حرم امام رضا(ع)
30 خرداد 1373 ،سالروز انفجار بمب در حرم مطهر رضوی به دست منافقین کوردل است که 27 شهید
و 300 زخمی بر جای گذاشت.
حرم مطهر امام رضا(ع) 24 سال پیش در چنین روزی شاهد یکی دیگر از جنایات گروهک تروریستی
منافقین بود.
؛ ساعت 14 و 26 دقیقه روز دوشنبه 30 خرداد سال 1373 برابر با عاشورای سال
1415 قمری در حالی که رواق ها، صحن ها، بست ها و اطراف مرقد مطهر هشتمین امام شیعیان از
جمعیت موج میزد و مردم بر افروخته از عشق و ارادت به سالار شهیدان حضرت ابا عبداالله
الحسین(ع)، غرق عزاداری و نوحه سرایی بودند، صدای مهیب انفجار بمب، فضای روضه منوره
رضوی را پر کرد.
بر اثر شدت انفجار که طبق نظر کارشناسان مربوطه به انفجار 10 پوند ماده منفجره تی. ان. تی بود،
اعضای بدن تعدادی از زائران همچون سر، دست، پا و انگشت جدا شده و سطح بیشتر رواق ها
همچون رواق دارالحفاظ، دارالسعاده و نیز گنبد االله وردیخان، گنبد حاتم خانی و بخش وسیعی از
دیوارها را پوشانده بود.
طاقت فرساترین و سوزناکترین بخش کار، جمع آوری و پاک سازی حرم مطهر از قطعات ریز ریز
شده پیکر مطهر زواری بود در ظهر عاشورای حسینی(ع) سطح بیشتر رواق ها هم چون رواق
دارالحفاظ، دارالسعاده و نیز گنبداالله وردیخان، گنبد حاتم خانی و …. بخش وسیعی از دیوارها را
پوشانیده بود، که این کار سخت و جگرسوز و شستشوی حرم مطهر در طول همان شب و با زحمت
بسیار انجام گرفت و صبح روز بعد حرم فرزند موسی بن جعفر(ع) آماده زیارت و طواف عاشقان
دلسوخته و عزادار شد و طی مراسم رسمی توسط تولیت عظمای آستان قدس رضوی به روی مردم
آغوش گشود، و بدین سان پناهگاه همیشگی مردم به روی آنان بازگشت.
در کمترین زمان، ساکنان و مجاوران مشهد مقدس از وقوع حادثه خبردار شده و هر آن کس که خبر
فاجعه را می شنید، سراسیمه به سوی حرم می شتافت. شور و التهاب و هیجان، شهر را فرا گرفته و
همگان را مبهوت و متأثر ساخته بود. همه از حادثه ای که هرگز وقوعش را در باور نمی آوردند، گفتگو
میکردند و هر کس در آن لحظات سخت، میاندیشید که چه کاری باید و می تواند انجام دهد.
پیکرهای زخمی مجروحین و شهیدان توسط خدام و مردم با وسایل نقلیه شخصی و آمبولانس هایی
که به دو صحن انقلاب اسلامی و آزادی وارد شده بودند به بیمارستان های مشهد منتقل شدند و
آنچه از کینه منافقان باقی ماند، 27 شهید گلگون کفن و 300 مجروح بود.
جمهوری اسلامی ایران منطبق بر اسناد متقن گروهک تروریستی منافقین را عامل این حادثه دانست
یک_صفحه_کتاب
با_ما_کتابخوان_شوید
طوری برنامه ریزی کنید که مردم از صبح تا شب بدوند و آخر شب هم نرسند. مردم اگر مایحتاج خود را آسان به دست بیاورند، اگر وقت اضافه داشته باشند، عصیان میکنند، بداخلاقی میکنند و به فکر اعتراض و انقلاب و این حرفها میافتند.
برای هر نقص و کاستی و کمبودتان، معجونی از دلیل و حکمت و فلسفه درست کنید و به مردم بخورانید. مردم، استعداد غریبی دارند برای خر شدن. اگر نان ندارید که شکم مردم را سیر کنید، برایشان در فضیلت گرسنگی، داد سخن دهید. اگر از عهدهی تأمین امنیت مردم برنیامدید، به آنها تفهیم کنید که هزار و یک محصول و ثمره است که فقط از وجود ناامنی به دست میآید.
یکی از آنها تقویت توان مقاومت است. یکی از آنها ظهور استعدادهای نهفته است و…
مردم را به دو دسته تقسیم کنید و به یک دسته حقوق و مواجب بدهید که مراقب آن دستهی دیگر باشند. دستهی اول، به طمع مواجب یا از ترس قطع شدن مواجب، مرید شما میشوند و دستهی دوم، از ترس دستهی اول، مطیع و مِنقاد شما. به این ترتیب، مملکت، خود به خود اداره میشود، بی آنکه شما زحمتی بکشید یا دغدغه ای داشته باشید.
دموکراسی یا دموقراضه
سید مهدی شجاعی
دامپینگ چیست؟
خیانت بزرگی بنام دامپینگ در جامعه در حال وقوع است . هوشیار باشید .
یک فروشگاه زنجیره ای را تجسم کنید. بسیار بزرگ. بسیار شیک. وارد محله ای می شود. محله ای با مردمانی از طبقه متوسط. نبش اصلی ترین چهار راه محله، زمینی به وسعت 10 هزار مترمربع را می خرد. آن را در هفت طبقه می سازد. با پله برقی، آینه ها و لامپ های زیبا.
خوشحالید نه؟
فروشگاه شروع به کار می کند. تعداد زیادی از اهالی محل را هم استخدام می کند. ولی فقط چند ساعت در هفته. مثلا روزی یکی دو ساعت. چه خاصیتی دارد؟
روشن است که وقتی خانم خانه دو ساعت در فروشگاهی که با آن همه زلم زیمبو و رعایت قواعد مارکتینگ چیده شده کار می کند، خرید روزانه اش را هم از همانجا انجام خواهد داد. بخصوص که قیمت ها هم پائین تر از عباس آقای میوه فروش و حسین آقای پارچه فروش است. حتی پائین تر از قیمت تمام شده! به این می گویند دامپینگ!
جالب اینکه خانم عباس آقا هم میوه اش را تازه از همان فروشگاه می خرد. چرا؟ چون عباس آقا سالها هرچه میوه بد داشته که کسی نخریده بوده به منزل آورده. الان خانم عباس آقا خودش دارد کار می کند. با حقوق خودش حسرت سالیان را از دلش در می آورد.
چند ماهی گذشته. کار و بار عباس آقا و حسین آقا خراب است. درآمدشان اجاره مغازه شان را هم در نمی آورد. شاگرد مغازه اخراج می شود و می رود در فروشگاه زنجیره ای استخدام می شود. هفته ای 10 ساعت. ولی حقوق ساعتی اش بالاست. این حقوق ساعتی آنچنان توقع او را بالا برده که جای دیگری نمی تواند کار پیدا کند.
دو سال گذشته. عباس آقا در شرف ورشکستگی است. آخرین مقاومت ها را کنار می گذارد و مغازه را تعطیل می کند. او نیز به فروشگاه زنجیره ای می رود و زیر دست شاگرد سابقش که حالا یکی از انباردارهای فروشگاه است استخدام می شود. همسرش اما اخراج شده است. چون انتظار داشته بعد از دو سال حقوقش یا دست کم ساعت کارش اضافه شود.
چهار سال گذشته است. صاحب مغازه عباس آقا دو سال است اجاره ای نگرفته است. از وقتی عباس آقا مغازه اش را خالی کرده یکی دو مستاجر عوض کرده که هیچکدام بیش از یکی دو ماه دوام نیاورده اند. کاسبی نیست. مغازه ها را به قیمت ارزانی می فروشد به یک بساز و بفروش.
سال پنجم دیگر محله مردمانی از طبقه متوسط ندارد. حسین آقا و شاگردش هر دو کارگر ساختمانی هستند. قیمت های فروشگاه زنجیره ای بالاست. سود هشتصد درصدی روی قیمت تمام شده کالا عادی است. فروشگاه حقوق ساعتی را کم کرده. تعداد بیشتری را با ساعت های کمتر استخدام کرده است.
سال هفتم. فروشگاه محله را به خاک سیاه نشانده. کسی دیگر در آن محله پس اندازی ندارد. فروشگاه کالاهایش را به سایر شعبه ها انتقال می دهد. این شعبه تعطیل است. مردم فقیر منطقه قدرت خرید از چنین فروشگاه باکلاسی را ندارند!
این اتفاقی است که هر روز در آمریکا می افتد. صاحب فروشگاه همان یک درصد است و ساکنین محله همان 99 درصد. فقرا فقیرتر و پولدارها پولدارتر می شوند. شهردارهای مناطق و شهرهای کوچک هر روز با التماس از مردم می خواهند که به جای خرید از فروشگاه های عظیم، از بیزینس های محلی (عباس آقا و حسین آقا) خرید کنند. ولی اغلب مردم با همین طرز فکر شما خریدشان را از غول های بزرگ انجام می دهند. شیک. ارزان!
از خودتان بپرسید چرا اروپا غول های آمریکایی مثل والمارت را محدود کرده؟ جالب اینکه به دلیل همین محدودیت متهم به کمونیست بودن و مخالفت با تجارت آزاد هم می شود.
نه دوست عزیز. هرکه ارزان می فروشد برای رضای خدا ارزان نمی فروشد!
اگر چین سیب و پرتقالش را با ضرر وارد کشورتان می کند و ارزانتر از باغدار شما ميفروشد برای این است که می خواهد باغدار باغش را نابود کند و ویلا بسازد. اگر چین پیراهن مردانه را در تهران می فروشد 5000 تومن و شما برای دوختن همان پیراهن باید 10 هزار تومن مزد بدهی، فقط به دلیل ارزانی نیروی کار چینی نیست! بلکه دارد دامپینگ می کند! قضیه خیلی ساده است .
این قضیه متاسفانه دلیل اصلی تعطیلی کارخانجات اخیر است.
برگرفته از پژوهش استاد
جامعه شناسی دکتر جمالو
دختراموقع تیپ زدن
مامان این لباسم قشنگه:
-آره خیلی قشنگه
-دروغ نگو مامان قشنگ نیست
آجی جونم این لباسم قشنگه؟
-آره عزیزم خیلی خوشکله.
-تورو خدا؟؟؟ دروغ میگید. نه قشنگ نیست.