مدیرالنفیسه

  • خانه 
  • In the name of Allah the merciful and the compassionate 
  • تماس  
  • ورود 

تذکر رهبر معظم انقلاب در مورد مطرح شدن نام برخی افراد در گزارش یکی کمیسیون‌های مجلس

12 آبان 1400 توسط مدیر النفیسه




رئیس مجلس در پی تذکر رهبر معظم انقلاب در مورد مطرح شدن نام برخی افراد در گزارش یکی از کمیسیون‌های مجلس گفت: از همه همکارانم می‌خواهم ضمن جبران گذشته در گزارش‌های کمیسیون‌ها، نطق‌ها و … نسبت به این رهنمود جدی باشند.
محمدباقر قالیباف در نطق پیش از دستور خود در آغاز جلسه علنی امروز مجلس شورای اسلامی (چهارشنبه 12 آبان) گفت: رهبر معظم انقلاب درباره رسانه‌ای شدن اسم افراد در پی گزارش یکی از کمیسیون‌های مجلس تذکری را داده‌اند و خواستار جبران موضوع شده‌اند که به نظر می‌رسد اطلاعات عموم از آن هم رهگشای برخی سؤالات است و هم بهترین روش برای برآورده ساختن جبران مدنظر ایشان توسط مجلس است.
رئیس مجلس اظهار داشت: ایشان در حاشیه نامه‌ای که در آن به رسانه‌ای شدن گزارش یکی از کمیسیون‌های مجلس پیش از بررسی و صدور حکم در دادگاه صالحه اعتراض شده است مرقوم فرموده‌اند «شکایت به جا است نباید پیش از اثبات جرم موضوع را رسانه‌ای می‌کردند دنبال کنید و به نحوی جبران شود».
وی افزود: به نظر می‌رسد این تذکر که حاکی از توجه به حق‌الناس است نه فقط برای همکاران اینجانب در مجلس بلکه برای همه صاحبان رسانه‌ها و تریبون‌ها مخصوصا تریبون‌های رسمی و همچنین همه فعالان عرصه‌های اجتماعی و رسانه‌ای می‌تواند فصل‌الخطاب قرار گیرد و نشان می‌دهد تا زمانی که جرمی به اثبات نرسیده است ذکر اسامی افراد مجاز نیست.
قالیباف خاطرنشان کرد: به نوبه خود از همه همکارانم می‌خواهم ضمن جبران گذشته در گزارشات کمیسیون‌ها، نطق‌ها و تذکر‌ها نسبت به رعایت این رهنمود جدی باشند و امیدوارم دیگر تریبون‌ها و رسانه‌های رسمی و غیررسمی کشور و همچنین فعالان رسانه‌ای که خود را ملتزم به رعایت رهنمود‌های رهبر انقلاب می‌دانند نیز به رعایت این مسأله کوشا باشند.

 2 نظر

آنچه پیامبر از ما خواست و می خواهد

09 آبان 1400 توسط مدیر النفیسه


روزهای جشن میلاد آخرین فرستاده خدا را پشت سر گذاشتیم، اما خواست و دستور آن پیامبر بزرگ همچنان فراروی ماست؛ پیامبر اخلاق که تا ابد رحمتی برای همه عالمیان است. باید اذعان کرد که سوگمندانه هنوز هم بشریت به تمام آثار پربرکت و زندگی ساز مولود این ایام و اهداف رسالت او دست نیافته است. او آمد تا انسان ها را به کارهای شایسته فرمان دهد و از اعمال ناشایست بازبدارد، پاکیزه ها را بر آنان حلال نماید و ناپاکی ها را حرام. او می خواست بارهای سنگینِ تفرقه و جدایی و زنجیرهای سهمگینِ جهل و دشمنی را که بر دوش عقل و جان آدمیان است، بردارد و جهانی آکنده از زیبایی و نوعدوستی و صلح و رشد بسازد، و مومنان راستین و رستگاران واقعی تنها کسانی هستند که از خواسته ها و اهداف پیامبر پیروی و او را در این مسیر یاری کنند (سوره اعراف، آیه 157).

بدون شک، جدایی های بی دلیل و دشمنی های ساختگی که دشمنان امت بزرگ اسلامی هر روز طراحی و تشدید می کنند، اصلی ترین عامل این ناکامی ما و سوء استفاده بدخواهان ماست. آنان با دسیسه های پنهان و از طریق دست های خیانتکار میان مومنانی که به تصریح قرآن کریم برادر یکدیگرند، بذر بدبینی و جدایی می کارند و با غارت منابع ملی آنان محصول دلخواه خویش را درو می کنند. اگر امروز با دریغ و افسوس فراوان شاهد عقب ماندگی ها و محرومیت های نسبی ملت های مسلمان هستیم و از مجد و سیادتی که «الاسلام یعلو و لایعلی علیه» آفریده بود فاصله داریم، علت العلل آن را باید در غفلت از دشمنیِ دشمنان و گاهی نیز بدتر، اتخاذ آنان به عنوان «بِطانه» و محرم راز از سویِ برخی زمامداران و نخبگان جهان اسلام جست و جو کرد. از این رو، راه هدایت و رستگاری و نشانه تقوای راستین برای ما چیزی نیست جز اعتصام جمعی به ریسمان الهی و اجتناب از پراکندگی(سوره آل عمران، آیات 102 و 103).



یک نکته بس مهم در آیات شریف قرآن این است که برای رهایی از خطر سقوط در آتش تفرقه و درگیری تنها به وحدت و اجتماع بسنده نشده است. علاوه بر آن، از ائتلاف و الفت میان دلها نیز یاد شده است، و این بزرگ ترین تکلیف عالمان و هادیان جوامع مسلمان را آشکار می کند. اکنون ایجاد وحدتی همراه با محبت و دلبستگی باید در صدر برنامه های ما باشد. مگر پیامبری که اینک میلاد خجسته او را جشن گرفته ایم، نفرمود: «خَيْرُ المُؤْمِنِينَ مَنْ كَانَ مَأْلَفَةً لِلْمُؤْمِنِينَ، وَ لاَ خَيْرَ فِيْمَنْ لاَ يُؤلَفُ وَ لاَ يَألَفُ»؛ بهترين مؤمنان كسى است كه مؤمنان به او الفت مى گيرند، و در كسى كه با ديگران الفت نگيرد و ديگران نيز با او الفت نيابند خيرى نيست. و مگر نفرمود: «ألا اُخبِرُكم بِأفضلَ مِن دَرَجَةِ الصِّيامِ والصَّلاةِ والصَّدَقةِ؟ إصلاحُ ذاتِ البَينِ؛ فإنّ فسادَ ذاتِ البَينِ هِي الحالِقةُ»؛ آيا شما را به چيزى با فضيلت تر از نماز و روزه و صدقه (زكات) ، آگاه نكنم؟ آن چيز، اصلاحِ ميان مردم است؛ زيرا اختلاف و خصومت ميان مردم، كُشنده و از بین برنده است.

پیامبر رحمت (ص) در جای دیگری مقصود خود را این گونه توضیح داده اند:« ألا إنَّ فِي التَّباغُضِ الحالِقَةَ، لا أعني حالِقَةَ الشَّعرِ ولكِن حالِقَةَ الدّينِ»؛ هان ! دشمنى با يكديگر، از بین بَرنده است. مقصودم از بین برنده مو نيست! از بین برنده دين است.

تاکید مکرر امامین انقلاب اسلامی بر وحدت و همبستگی همه ملت های مسلمان دقیقاً ناشی از این دستورهای صریح در کتاب و سنت است. پیام همیشگی جمهوری اسلامی ایران خطاب به برادران مسلمان خود در سرتاسر جهان، این بوده و هست که: بیایید دست در دست یکدیگر گذاریم و جای دوست و دشمن را اشتباه نگیریم. هرچه صلابت و نفوذناپذیری است در برابر دشمنان مشترک به نمایش بگذاریم و تا جان در بدن داریم برای اجتماع و الفت میان خود تلاش کنیم. در این صورت است که شاهد تحقق کامل این توصیف حق تعالی خواهیم بود که فرمود: «مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّـهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ»( سوره فتح، آیه 29).

آرزو می کنم امت اسلام در عمل به آنچه او می خواست، موفق تر از همیشه باشد.

 

دکتر محسن اسماعیلی

 نظر دهید »

ایندیرا گاندی؛ زنی که سیاست را زنانه نکرد

09 آبان 1400 توسط مدیر النفیسه


بهانۀ این نوشته سی و‌هفتمین سالگرد ترور و قتل اولین نخست وزیر زن هند است با طرح این پرسش که آیا زنان سیاست مدار توانستند سیمای قدرت و سیاست را زنانه و تلطیف کنند؟ 
37 سال پیش و در 9 آبان 1363 خورشیدی (31 اکتبر 1984) ایندیرا گاندی اولین نخست‌وزیر زن در هند و از مشهورترین سیاست‌مداران زن در تاریخ معاصر و شاید قرون اخیر، به قتل رسید.

   

 

  سیاست‌مداران و قدرت‌مندان بسیاری در جهان به مرگ طبیعی از جهان نرفته و به قتل رسیده‌اند اما داستان مرگ خانم گاندی به دلایل گوناگون متفاوت و قابل یادآوری است و غرض تنها این نیست که نکته‌ای تاریخی را در سالروز آن بگوییم و بگذریم.

   از همان کودکی با کتاب «نامه‌هایی به دخترم» آشنا شدم و زود دانستم که جواهر لعل نهرو یار مهاتما گاندی در دوران مبارزات سیاسی و در زندان برای فرزند خود – ایندیرا- نامه می نوشته اما به جای آن که به احوال‌پرسی یا امید به آزادی یا جویا شدن از درس و زندگی بسنده کند آرام آرام او را پرورش می‌داده و آگاه می‌کرده وبا این نامه‌ها فاصله را پر می‌کرده است.

 

   دختر نهرو که به خاطر نام خانوادگی همسر، گاندی بود و نسبتی با مهاتما گاندی رهبر نهضت آزادی هند نداشت، به رهبری حزب کنگره و نخست وزیری هم رسید و با همین عنوان کشته شد اما کارنامۀ او و شمار دیگری از زنان سیاست‌مدار نشان داد این تصور که زنان، الزاماً عاطفی‌تر از مردان، دنیا را اداره می‌کنند نیاز به اثبات دارد اگرچه به صراحت قابل انکار نیست.

 کما این که گاندی در هند و تاچر در بریتانیا نخست‌وزیر شدند اما گاه فراموش می‌شد اینها زن هستند و انگار روح قدرت، مردانه است!

   ترور و قتل خانم گاندی از حوادث بسیار قابل تأمل است چرا که همان قدر که نزد کثیری از مردم هند، محبوب بود از چشم شماری هم نه تنها افتاده که سزاوار مرگ بود.

   داستان از آنجا شروع شد که ارتش هند به دستور خانم گاندی برای سرکوب سیک‌ها در جنبش خالصتان، عملیاتی به نام «ستاره آبی» انجام دادند و در پنجم ژوئن همان سال به معبد مقدس سیک‌ها (آمریتسار) حمله کردند و 555 نفر از پناه جویان را کُشتند و بذر کینی کِشتند که انگار جز با قتل ایندیرا گاندی آرام نمی‌شدند.

 

   سیک‌ها از گاندی بزرگ، رهبر استقلال قول گرفته بودند ایالتی را به صورت خود مختار اداره کنند اما روابط گرم آنان با انگلستان این شایبه را ایجاد کرد که قرار است استخوانی در گلوی هند مستقل باشند.

   سیک‌ها اما قابل حذف نبودند چرا که غالب آنان در پزشکی و مهندسی تحصیل کرده یا در استخدام ارتش بودند یا در کار تجارت و اصطلاحا نخبه به حساب می‌آمدند و هنوز تصور غالب ما ایرانیان از هندی ها سیک‌هاست در حالی که اقلیتی است در جامعۀ هند.

   جالب این که پس از جدایی پاکستان از شبه قاره هند و وقتی به خاطر اختلاف بر سر زبان ( پاکستانی‌ها اردو و پاکستان شرقی زبان بنگالی) پاکستان شرقی جدا و به نام بنگلادش اعلام وجود کرد اولین رهبری که این استقلال را به رسمیت شناخت ایندیرا گاندی بود.


 

   ایندیرا، دختر یکی یک دانۀ جواهر لعل نهرو بود. پدر او را به سوییس و انگلستان فرستاد تا تحصیل کند و از آکسفورد فارغ‌التحصیل شد و در بازگشت به سرعت به اشتهار و محبوبیت رسید تا جایی که نخستین زنی شد که در هند جامۀ نخست‌وزیری پوشید.

   بی نگرانی از انگ گرایش‌های سوسیالیستی بانک‌ها را ملی کرد و برای نجات مردم از فقر به احیای کشاورزی پرداخت و نیز در دوران او بود که هند، اتمی شد.

   در روز حادثه – 31 اکتبر 1984- پیتر یوتسینف، بازیگر مشهوری که دربارۀ زندگی او فیلم مستندی می ساخت در ساختمانی کمی دورتر منتظر خانم نخست‌وزیر بود تا مصاحبۀ متفاوتی را شروع کنند اما در میانۀ راه، دو محافظ ایندیرا گاندی که سیک بودند اما به خاطر اعتماد فوق‌العاده نخست وزیر از پاک‌سازی جان سالم به در برده بودند گاندی را کشتند. فرد اصلی  به مأمورانی که او را بازداشت کرده و احتمالا زیر کتک گرفته بودند با اعتماد به نفس گفت: من به وظیفه ام عمل کردم. شما هم از عمل به وظیفه تان هیچ کوتاهی نکنید و حاضر نشد کلمه ای برای ابراز پشیمانی بگوید.

 

   همه جور تدابیر امنیتی برای آن بود که احتمال ترور را دستگاه امنیتی هند پیش بینی می‌کرد ولی از جایی ضربه خوردند که قرار بود حفاظت کند؛یک محافظ او را کُشت. نه در دَم که برای نجات او بسیار کوشیدند و دوام نیاورد.

   30 سال بعد فیلم «الماس مردم» دربارۀ زندگی دو محافظ طراح و مجری این ترور ساخته اما توقیف شد. بزرگ‌ترین دموکراسی دنیا این یکی را دیگر تاب نیاورد کما این که کشور 72 ملت (مذهب) اجازۀ جغرافیایی مستقل به سیک‌ها را نداد.

   تجربه پاکستان تا مسلمانان کشور خودشان را داشته باشند هم با جنگ بعدی خونین شده بود و زیر بار خالصتان برای سیک‌ها نرفتند و پا به معبد مقدس شان گذاشتند.

   مرگ خانم گاندی چنان فضای احساسی ایجاد کرد که پس از پدربزرگ (نهرو) و دختر (ایندیرا) نوبت به نسل سوم برسد و حالا «راجیو» نخست‌وزیر شد اما او هم قبل از آن که هفتمین سالگرد قتل مادر را برگزار کند در 21 مه 1991 ترور و کشته شد و این بار «ببرهای تامیل» مسؤولیت آن را بر عهده گرفتند.

   بیوۀ اتالیایی راجیو اما زن تامیلی را از مجازات مرگ نجات داد هر چند گویا در همان زندان با مرگ خود خواسته به زندگی اش پایان داد. رهبر حزب شد اما جان خود را از نخست‌وزیری دوست‌تر می داشت هر چند برخی اعضای حزب تبار ایتالیایی را به رغم آن که منع قانونی نداشت بهانه کردند.

   نام گاندی هر چند در وهلۀ نخست یادآور مهاتما گاندی رهبر استقلال هند است اما در مرتبۀ بعد ایندیرا دختر نهرو و اولین نخست وزیر زن هند را به خاطر می آورد که نخست وزیر شد اما سیاست را زنانه نکرد و بعدتر در جاهای دیگر دنیا هم اگر زنانی به این جایگاه یا کمی پایین تر رسیدند کمتر حس و حال زنانه را به این منصب تزریق کردند.

   مارگارت تاچر و کاندولیزا رایس تنها نمونه هایی متأخرند و همین خانم نخست وزیر بریتانیا که قبل از بوریس جانسون در ساختمان شماره 10 مستقر بود مثالی دیگر است و جالب این که آن که از همه زن تر و مادرتر بود (بی‌نظیر بوتو) در شکل گیری طالبانی نقش داشت که در ضد زن بودن، شهرۀ آفاق‌اند.

   با این توصیفات این سؤال شکل می گیرد که آیا دل بستن به زنان برای تلطیف سیاست از ابتدا خطا بوده است؟

   مثل نقض آن هم البته هست و از آنگلا مرکل و توجه ویژۀ او حقوق بشر و زنان یا وزیران زن در چند کشور اسکاندیناوی نام برده می شود یا عملکرد خانم گاندی هم در مجموع مثبت ارزیابی می شود و او را قربانی رقابت روس و انگلیس در هند می دانند.

   10 سال قبل، فیلم «بانوی آهنین» زندگی مارگارت تاچر را به تصویر کشید. قیلم به خاطر کارگردانی فیلیدا لویدن و بازی بسیار باور‌پذیر و تماشایی مریل استریپ بسیار تحسین شد.

   هر چند دربارۀ بابی سندز و جنگ فالکلند کم لطفی شده اما آخرین سکانس آن که خانم تاچر به منشی خود می گوید تمام قرارهای روز را لغو کند در ذهن من نشسته است. آنجا که روسری به سر می‌کند و مثل یک شهروند عادی و سال‌مند انگلیسی به خوار وبار فروشی می‌رود و شیر می‌خرد و به زندگی واقعی باز می‌گردد.

   اگر گاندی یا بی نظیر بوتو را نکشته بودند می توانستیم دریابیم به زندگی عادی و زنانه و مادرانه بازمی گردند یا نه. هر چند که بی نظیر می کوشید سیمای زنی شرقی و مادر را بر وجه سیاسی ارجح نداند. به تهران که آمد در خیابان دکتر شریعتی ساعتی را در یک لوسترفروشی بزرگ و چند طبقه گذراند و واقعا خرید کرد. کاری که از هیچ مقام ارشد سیاسی قبل و بعد او سر نزد! 

                                     

   با این حال کشتار خونین ژوئن 1984 به سیمای زنانه و مادرانه ایندیرا گاندی آسیب زد و به بهای جان او تمام شد و نقش احتمالی بی‌نظیر بوتو در شکل گیری طالبان نیز به وجهۀ او آسیب زد هر چند معلوم نشد کار که بوده است.

  روزگاری چنان به صدارت زنان امید داشتم که وقتی بی‌نظیر را کشتند تحلیل هفتگی را با این شعر بامداد شاعر به پایان رساندم:

 

  ای زنی که صبحانه خورشید در پیراهن توست
  پیروزی عشق نصیب تو باد!
  از برای تو، مفهومی نیست -
   نه لحظه ای:

  پروانه نیست که بال می‌زند
  یا رود خانه‌ای که در حال گذر است -
  هیچ چیز تکرار نمی شود
  و
  عمر به پایان می رسد:


  پروانه
  بر شکوفه ای نشست
  و رود به دریا پیوست…

   اتفاقات بعدی و روی کار آوردن طالبان در افغانستان اما به ذهنیت عمومی از بوتو هم آسیب زد. ضمن این که هم بی‌نظیر و هم ایندیرا جدای قابلیت شخصی از نردبان اعتبار پدر هم بالا رفته بودند.

   اگر این نوشته شما را اندکی به این فکر برده باشد که آیا زنانه کردن سیاست به صلح و عطوفت بیشتر کمک می‌کند یا نه یا ابتدا باید سیاست را صلح‌آمیز کرد تا زنان در آن ببالند، این نوشته به هدفی که دنبال می‌کرده رسیده است وگرنه از یک یادآوری تاریخی فراتر نمی‌رود.

 

عصر ایران؛ مهرداد خدیر

 نظر دهید »

زیست مردمی پیامبر اعظم(ص)

03 آبان 1400 توسط مدیر النفیسه

زیست مردمی پیامبر اعظم(ص)


شاید در میان کتاب‌های علامه طباطبایی  کتاب «سنن النبی» متفاوت از همه آثار ایشان باشد؛
چه این که وی به عنوان فیلسوف ، فقیه، مفسر ، عارف و..در همه آثارشان بوضوح دغدغه نوآوری و ابداع را می‌بینیم حتی در آثاری که برای مبتدیان فلسفه نوشته‌اند چون بدایة‌الحکمة و یا برای عموم چون شیعه در اسلام و یا قرآن در اسلام مطالب تازه و فرم جدید کاملا دیده می‌شود.
 

کتاب سنن النبی گونه دیگری است. آن گونه که علامه طباطبایی در تقریظ بر چاپ اول کتاب نوشته‌اند این کتاب در حوالی ۱۳۵۰هجری قمری تدوین شده است، آن زمان در نجف بوده‌اند و در سنین حدود ۴۳ سالگی(ایشان متولد ۱۳۲۱ه.ق هستند) و چهار سال قبل از بازگشت به ایران و تبریز.
این کتاب از همان تاریخ در نوشته‌های خطی ایشان بود و در جلد ششم المیزان در بحث: ادب انبیا ۱۸۳ روایت نقل می‌کنند و به این رساله خطی ارجاع می‌دهند.
اما بالاخره  ایشان در سال  ۱۳۹۱ه.ق.  اجازه نشر آن  را به جناب آقای شیخ محمدهادی فقیهی می‌دهند و در سال ۱۳۵۴ه.ش  با تقریظ علامه طباطبایی در دارالکتب اسلامیه به چاپ می‌رسد.
کار ایشان علاوه بر ترجمه اثر ، افزودن روایاتی بود که ایشان در تحقیق و تتبع گردآوردند و  پس از رؤیت علامه و نظر ایشان به عنوان ملحقات بر اصل اثر افزودند. اصل کتاب ۲۱باب و ۴۱۱ حدیث و ملحقات ۲۳ باب و ۵۰۷ حدیث است که کلا ۹۱۸ حدیث در این کتاب آمده است .
به سخن نخست برگردیم که خواننده این اثر علامه طباطبایی را در مقام یک محقق نمی‌بیند بلکه ایشان در چهره یک محدث که به گردآوری و طبقه‌بندی روایات همت گمارده، مشاهده می‌کند، کاری که علامه دیگر تکرار نکرده است حتی اگر او به پاورقی مجلدات نخستین بحارالانوار می‌پردازد، باز در مقام تحقیق و درایة‌الحدیث است اما کتاب سنن النبی صرفا گردآوری محدثانه است.
در پاسخ این سوال مقدمه کتاب اشاره ای گویا دارد. ایشان روایتی از امام صادق(ع) نقل می‌کنند : 
إنی لاکره للرجل آن یموت و قد بقی خلة من خلال الرسول لم یٱت بها
ناگوار می‌دارم که کسی جان دهد و سنتی از سنت‌های پیامبر(ص)  را بجا نیاورده باشد.

این تکلیف و روایاتی مشابه، ایشان را برآن داشت که شآن یک محدث را برگزیند و با تتبع از ۶۰ منبع روایی و طبقه‌بندی روایات در ابواب و موضوعات  زیست پیامبرگونه را بیاموزد و بیاموزاند.
به مناسبت ایام میلاد نبوی به چند موضوع  به استناد روایات منقول در  این اثر می‌پردازم. و همانطور که گفته شد کتاب سنن النبی صرفا نقل و طبقه‌بندی روایات است و توضیحات از نویسنده این متن است.

زیست با مردم

پیامبر چه در مکه و چه در مدینه یک شخصیت ممتاز و متمایز بود. در مکه از قریش و نوه عبدالمطلب  و در مدینه شخص اول و این همه جدای از شأن رسالت او بود. اما روایات متعدد در این اثر تصویری از پیامبر ارایه می‌کنند که هیچگونه تمایزخواهی در او دیده نمی‌شد.
پیامبر فرمود:
خمس لاادعهن حتی الممات الاکل علی‌الارض مع‌العبید و رکوبی مؤکفا و حلبی العنز بیدی و لبس الصوف و التسلیم علی الصبیان  (سنن النبی، ح۵۴)
پنج خصلت را تا زمان وفات رها نمی‌کنم: در کنار بردگان روی زمین بنشینم و با آنان غذا بخورم، بر الاغ بی‌پالان سوار شوم( که اشراف ننگ می‌دانستند)به دست خودم شیر بز بدوشم و پشمینه بپوشم و به کودکان سلام کنم.
این بخشی از خصائل نبوی بود که به ایشان زیست عادی می‌داد. او هیچگاه نخواست در چهره یک شریف دنیوی و یا معنوی از مردم خویش دامن بگیرد، همان می‌کرد که عامه مردم چونان می‌کردند. هیچ امتیازی عرفی و دینی برای متفاوت زیستن برای خویش قائل نبود.
در روایت دیگر در همین اثر می‌خوانیم:
و لا یمنعه الحیاء آن یحمل حاجته من السوق الی اهله( سنن النبی،ح۵۲)
پیامبر(ص) نیازهای خویش را از بازار  می‌خرید و خودش آن را به خانه  می‌آورد و بهیچوجه از آن احساس خجالت و شرمندگی نداشت.
این که بزرگ قریش و فرمانروای مدینه و رسول خاتم چونان مردم کوچه و بازار زیست کند و  تسلیم توقعات تمایز طلبانه نشود و از مردم بودن و با مردم زیستن شرمندگی احساس نکند.
همه این رفتارها بود که ایشان را چنین ساخته بود:
خفیف المؤونه کریم الطبیعه جمیل المعاشره (همان)

 گره‌گشای مردم
برخی با  نه گفتن و حتی گره زدن زندگی می‌کنند و پیامبر نه گفتن را در برابر درخواست‌ها نمی‌شناخت
و ماسئل شیئا قط فقال لا (همان،ح۵۹)
از او هیچگاه درخواستی نشد که پاسخ منفی دهد.
در ادامه آمده است: اگر از او درخواستی می‌شد جواب رد نمی داد یا به آن چه میسور بود راضی‌اش می‌کرد.

 رفیق مردم
او  چه در دورانی که در مکه بود و یاران اندک داشت و چه آن گاه که هزاران صحابی در مدینه داشت، چنین بود:
اگر سه روز یکی از یاران را نمی‌دید از او می‌پرسید، اگر می‌گفتند که به سفر رفته برای او دعا می‌کرد و اگر می‌گفتند که در شهر است به دیدار او می‌رفت و اگر می‌گفتند مریض است از او عیادت می‌کرد. (همان،ح۷۱)

کرامت مردم
پیامبر(ص) دغدغه‌مند کرامت انسان بود، او جاهلیت روزگار خویش را تنها در بت‌های آویخته برکعبه نمی‌دید بلکه کار اصلی خویش را در مبارزه با بت‌های ذهنی می‌دید که جسم و جان انسان را تحت فشار خویش داشتند: بت‌های اشرافیت، قدرت، منصب، جنسیت، سن و.. او این بت‌ها را مانع درک و وصول به مقام خلافت و کرامت انسان می‌دانست و با تعالیم خویش و بیش از آن با رفتار سنت‌شکنانه خویش کوشید تا این بت‌های ذهنی را فروریزد.. از این رو آداب و رفتار او بر طبق عرف زمانه نبود، با آن که بزرگ‌زاده، نجیب مکه، رسول خدا و حاکم بود، در سلام پیشگام می‌شد، برای او مهم نبود که فرد مقابل ثروتمند است یا تهیدست ، پیرمرد و میانسال است یا جوان و خردسال، مرد است یا زن و.. 
ویسلم علی من استقبله من غنی و فقیر و کبیر و صغیر و.(سنن النبی، ح ۵۲)  
پیامبر (ص) چنان دامنه‌ای را در این مواجهه داشت که نه تنها در سلام که در دست دادن نیز چنین بود، مقید بود که در دست دادن نیز چنین کند و بین دست کارکرده و زجردیده فقیر و کارگر و دست ناز پرورده فرق نگذارد:
و یصافح الغنی و الفقیر (همان)
او تنها به این بسنده نداشت با هرکه مصافحه می‌کرد و دست می‌داد، دستش را رها نمی‌کرد تا طرف مقابل دست بر آرد. این رفتارهای  به ظاهر ساده ولی  مخالف پروتکل‌های زمانه برای أن بود که بت‌های ذهنی را بشکند و کرامت انسان را به یاد بیاورد.
او در زمانه‌ای که فرمانروای مدینه و سپس بخش‌هایی مهم از حجاز بود، به شیوه های گوناگون این مسیر را تداوم و تحکیم کرد. نوشته‌اند که مجلس او بالا و پایین نداشت و یاران گرداگرد می‌نشستند و اگر نا آشنایی می‌آمد و وارد مسجد نبوی می‌شد، در غیر حال خطابه و نماز نمی‌توانست حدس بزند که کدامین شخص پیامبر خداست. او در رعایت عدالت و کرامت انسانی به این گونه مراعات اکتفا نداشت: 
کان رسوال‌الله یقسم لحظاته بین اصحابه. فینظر الی ذا و ینظر الی ذا بالسویه (همان، ح۶۰)
پیامبر مواظب بود که نگاه‌هایش را بین یاران خود پخش کند، گاه به این و گاه به آن بنگرد و با مساوات کامل نگاه خود را توزیع کند.
این گونه تقیدات سخت‌گیرانه تنها در محیط بیرونی نبود در روابط فردی و محیط درونی هم چنین بود.رابطه ایشان با انس‌بن‌مالک که خدمت ایشان را داشت، شنیدنی است. او می‌گوید که ۹ سال در خدمت ایشان بودم و هرگز در این ایام به من نگفت که چرا فلان کار را نکردی وهرگز به کارهای من ایراد نگرفت (همان، ح۷۳)
شاید در نظاره اول ، این گزارش اغراق آمیز به نظر آید اما سلوک پیامبر آن بود تا قواره‌ها وکلیشه های بت‌های ذهنی را بشکند و هرگونه رابطه‌ای که مقام انسانیت را خدشه‌دار سازد، درهم بریزد. براین اساس مواظبت‌های ریز و درشتی داشت . از جمله این که سلوک نجیب‌زادگان آن بود که تنها در مسیر نباشند و خدم و حشم همراهی‌شان کند. این مرام نشان شکوه و شوکت ایشان بود و مایه خفت و تحقیر همراهان. پیامبر آن را برنتافت و مقید
 بود که اجازه ندهد که کسی در مسیر با ایشان و در کنار ایشان باشد
و کان لایدع احدا یمشی معه (سنن النبی،ح۶۸)
هم چنین رسم جاهلیت عربی آن بود که تنها بزرگان کنیه داشتند و دیگران یا فقط اسم و لقب داشتند و یا حداقل به کنیه خوانده نمی‌شدند، اما پیامبر اصرار داشت که همگان کنیه داشته باشند و در سیره ایشان می‌گویند:
وکان یدعو اصحابه بکناهم اکراما لهم(همان،ح۷۵)
شیوه پیامبر آن بود که برای رعایت کرامت انسانی اصحاب خویش، آنان را به کنیه بخواند.
این گونه ملاحظات  به ظاهر کوچک اما بزرگ شاکله بت‌های مرتفع و عمیق ذهنی را درهم می‌شکست. ایشان پیش‌درآمد و پیشانی عدالت را مسأله کرامت انسانی را می‌شناخت و به آن اهتمام می‌داشت. این نکات ظریف اما مهم تمام شدنی نیستند تنها به به یک نکته دیگر اشاره می‌کنم.
در کتاب سنن النبی می‌خوانیم که مکرراً نوزادان یا کودکان خردسال را پیش ایشان می‌آوردند تا آنان را به دعا و..متبرک کنند، پیامبر أنان را دربرمی‌گرفت و در دامن خویش می‌نشاند:تکرمة لاهله تا خانواده‌اش را مورد تکریم خویش قرار دهد. اما گاه در این احوال کودکان نمی‌توانستند خود را نگاه‌دارند و ادرار می‌کردند، ناظران برمی‌آشفتند و بانگ برمی‌آوردند ، اما پیامبر أنان را ساکت می‌کرد و می‌فرمود بگذارید کودک کار خود را به پایان ببرد. پس از آن با آرامش کامل دعا و یا نامگذاری خویش را انجام می‌داد . در ادامه روایت می‌خوانیم:
و یبلغ سرور اهله فیه
و شادمانی خانواده کودک به نهایت می‌رسید ، چه این که احساس نمی‌کردند اندک کدورتی از این اتفاق در او پدید آمده باشد.
این رفتارها و صدها رفتار مشابه  سیره مداوم و مستمر او بود که مباد فاصله‌های ذهنی به بت‌های ذهنی بینجامد و اگر تبر ابراهیم بردوش اوست، او چونان جد خویش بایست بت اکبر را واژگون کند. بت‌هایی که انسان‌ها را خوار و خفیف و بی هویت می‌خواستند و می‌ساختند.

و در پایان آن چه در این دو مکتوب گزارش شد تنها اشاراتی به  خوی و خصایل مردمی بود که او در سیره عملی ملتزم به آن بود. واگویه این تعالیم ممکن  است که فاصله‌های موجود با این تعالیم را به یاد أورد  و آزردگی و اعتراض و خشم را بهمراه داشته باشد، اما چه باک که بخشی مهم از ماندگاری  دینداری  به آن بود و هست که همین فاصله‌ها به یادمان بیاید تا شرمگین مسلمانی خویش باشیم.

 

سید عباس صالحی

 2 نظر

او به درد شما نمی خورد!

02 آبان 1400 توسط مدیر النفیسه

او به درد شما نمی خورد!

شما حق دارید چون محیط کارتان خیلی مذهبی است چنین آدمی به درد شما نمی خورد! اما آیا می دانی تمام اوصافی که من گفتم خصوصیات رسول خدا صلى الله علیه و آله بود؟
محمدرضا زائری در کانال تلگرامی شخصی اش نوشت:

می گوید: برای سازمان مان یک نفر برای مدیریت روابط عمومی می خواهیم، کسی سراغ نداری؟

می گویم: جوانی بسیار توانمند و لایق هست که خیلی هم خوش اخلاق و خنده روست و تحمل و صبر زیادی هم دارد و همه به صداقت و درستکاری می شناسندش و او را امین می دانند، اما نمی دانم برای فضای کاری شما مناسب باشد یا نه، چون موهایش بلند است و موهایش را روغن می زند و خیلی به ظاهر و تیپش اهمیت می دهد و کلی هم برای عطر و ادوکلون خرج می کند و به لباس مرتب و تمیزش می رسد!

می گوید: البته می دانی که محیط سازمان ما خیلی مذهبی است و طبیعتا این سر و شکلی که تو تعریف می کنی با آن مجموعه خیلی سازگار نیست ولی حالا شاید بتوانیم قانعش کنیم که موهایش را کوتاه کند! چون بالاخره فضای عمومی بر وبچه های ما بیشتر جوّ رفقای هیئتی و حزب اللهی است و حال و هوایشان این طوری نیست.

ادامه می دهم که راستش دور و برش هم آدم های مختلفی هست و با همه جور آدمی کنار می آید و گرچه موضع اعتقادی قاطع و شفاف و صریحی دارد اما روابطش خیلی وسیع و متنوع است و بعضی رفقایش چندان مثل خودش نیستند.



بعد می گویم: البته مشکل دیگری هم در مورد بستگانش هست که فکر نمی کنم راه حلی داشته باشد! دو تا از عموهایش از سران ضدانقلاب هستند که پرونده سنگین دارند!

می گوید: نه دیگر این را اصلا نمی شود کاری کرد، چون جواب استعلام از همان اول معلوم است!

می گویم بله می فهمم، شما حق دارید چون محیط کارتان خیلی مذهبی است چنین آدمی به درد شما نمی خورد! اما آیا می دانی تمام اوصافی که من گفتم خصوصیات رسول خدا صلى الله علیه و آله بود؟

نگاهم می کند و دیگر چیزی نمی گوید!

هر دو سکوت می کنیم!

 4 نظر
  • 1
  • ...
  • 38
  • 39
  • 40
  • ...
  • 41
  • ...
  • 42
  • 43
  • 44
  • ...
  • 45
  • ...
  • 46
  • 47
  • 48
  • ...
  • 1248
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 <   >
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

مدیرالنفیسه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • اجتماعی
  • احکام
  • امام خمینی
  • امام زمان (عج)
  • ایام مذهبی و ملی و مناسبتی
  • بارداری
  • بدون موضوع
    • نهج البلاغه
  • بهداشتی
  • تاریخی
  • تربیت کودک
  • تربیتی
  • تغذیه
  • حدیث
    • تربیتی
  • حکایت
  • خانه داری
  • خانواده
  • خانواده
  • سیاسی
  • سیره وسخنان بزرگان
  • شبهات
  • شهدا
  • طنز
  • طنز
  • عصر بخیر
  • فن بیان
  • قانون
  • قرآن
  • متن ادبی
  • مقام معظم رهبری
  • نشر کتاب
  • همسرانه
  • یک صفحه کتاب

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

کاربران آنلاین

  • صفيه گرجي
  • یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ
  • بتول سادات بنیادی

رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 18
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 18
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 28
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس