مدیرالنفیسه

  • خانه 
  • In the name of Allah the merciful and the compassionate 
  • تماس  
  • ورود 

جریان «اباحه‌گری» و «غلوگرایی» در عصر امام نهم

20 تیر 1400 توسط مدیر النفیسه


                          

در دوره امامت امام جواد(ع) بر خلاف دوره امام باقر(ع) و امام صادق (ع)  جریان «اباحه گری» و «غلوگرایی» بیشتر در قالب فرقه های انحرافی رشد کرده بودند.
جریان «اباحه گری» جریانی است در تاریخ اسلام که انجام بسیاری از امور نادرست را برای مسلمانِ شیعه جایز و مباح می داند. این جریان در دل جریانی به نام «غلوگرایی»، گروه‌ها و افراد افراطی در مذهب شیعه هستند. غلو، بیشتر درباره کسانی به کار می رود که پیامبران، امامان و رهبران خویش را از حدود بندگان و آفریدگان خداوند فراتر برده و آنان را دارای صفات الهی دانسته اند.

 

«غلوّ» در لغت به معنای زیاده و گزافه گفتن و در معتقدات دینی و مذهبی بدین معنا است که انسان چیزی را که بدان اعتقاد دارد، از حدّ خود بسیار فراتر ببرد. در ملل و نحل، غلوّ به ائمه اهل بیت اختصاص یافته و در معنای به حد نبوت یا خدایی رساندن آنان به کار رفته است. از این روی، هر گاه واژۀ «غلات» در ملل و نحل بدون قرینه به کار برود، منظور از آن افراد یا فرقه‌هایی هستند که به خدایی امامان شیعه یا حلول روح خدایی در آنان اعتقاد داشته‌اند.

شیخ مفید می‌نویسد: «غلات از متظاهرین به اسلامند که به علی و امامان دیگر از نسل آن حضرت، نسبت خدایی و پیامبری می‌دهند.»
در دوره امام جواد(ع) بر خلاف دوره امام باقر(ع)  و امام صادق (ع) که جریان فکری غلو بیشتر در قالب فرقه های غالیانه رشد کرده بودند. در این عصر با افرادی غالی رو به روییم که بیشتر آنان تحت تأثیر غالیان سرشناسی چون ابوالخطاب بوده اند.

بنابراین لازم است به اجمال، به این شخصت «غالی» و جریانی را که ایجاد کردند بشناسیم. در  دوران امام جواد (ع)  ۷ نفر از عالمان برجسته  شیعه وجود داشته اند که این افراد از جمله «غالیان» بوده اند.

 

جریان غلوگرایی و اباحه‌گرایی «ابوالخطاب»

۱- محمد بن مقلاص بن ابی زینب اسدی
«محمد بن مقلاص بن ابی زینب اسدی کوفی»، سرشناس ترین و مهم ترین غالی دوره ائمه است. وی در ابتدا از اصحاب امام صادق(ع) بود و خود را به آن حضرت و یاران ایشان پیوند داده بود. این شخصیت غالی در مراحل ابتدایی، مدعی علم غیب برای خودش بود.

او سپس نبوت و بعد خدا بودن ائمه را مطرح کرد. این شخص غالی پس از طرح الوهیت امام صادق و عقاید غالیانه دیگر که منجر به طرد وی از سوی آن حضرت شد عقیده امامت و سپس الوهیت خویش را مطرح کرد. او یکی از چهره های بانفوذی بود که جریان « اباحی‌گری» را ترویج می کرد. ابوالخطاب در سال ١٣٨ هجری با ٧٠ نفر از یارانش، به دست نیروهای حکومتی، دستگیر و در کوفه به دار آویخته شد.
جریان فکری ابوالخطاب در قالب فرقه های غالی، اثرگذاری همانند خطابیه، معمریه، عمیریه، مفضلیه، و اصحاب سری تداوم یافت .

در دوره امام رضا(ع)، امام جواد(ع) و امام هادی(ع) نیز افراد متعددی سراغ داریم که در همین خط فکری جای دارند. غالیان این دوره که منابع متقدم، به صورت اجمالی آنان را معرفی کرده اند. در ادامه به معرفی غالیان این دوره می پردازیم.

۲- هاشم بن ابی هاشم
وی، بر اساس یک نقل، از پیروان و داعیان محمد بن بشیر (مقتول در دوره هارون و پس از شهادت امام موسی کاظم )، از غالیان زمان امام هفتم و امام هشتم بوده است . کشی (م ٣٥٠ه. ق ) می گوید وی بعضی از مخاریق (شعبده و کارهای خارق العاده) را از محمد بن بشیر آموخته بود و به عنوان داعی او عمل می‌کرد. احتمالا وی همانند محمد بن بشیر، الوهیت ائمه را تبلیغ می‌کرده و یا همانند او، عقاید واقفیه را در سر داشته است. بر اساس نقلی دیگر، وی در خط فکری ابوالخطاب و از داعیان او بوده است . امام جواد در روایتی به بهره گیری هاشم بن ابی هاشم ، ابوالعمرو و جعفر بن واقد از اهل بیت به منظور فریب مردم با نام اهل بیت اشاره دارد و آنان را در زمره کسانی خوانده است که مردم را به سوی ابوالخطاب و عقاید وی دعوت می کرده اند.

احتمالا این افراد مدعی وکالت از سوی امامان بوده اند و از این طریق تلاش می‌کرده اند به منافع مادی نیز دست یابند. کسانی که در خط فکری ابوالخطاب بودند، به الوهیت یا نبوت وی اعتقاد داشتند و وی را شخصیتی با مقامی بسیار عالی می‌دیدند که در برخی از موارد، حتی از پیامبر نیز برتر بوده است. شاید به همین جهت است که آیت الله خویی، هاشم بن ابی هاشم را از اصحاب و داعیان ابوالخطاب شمرده است.

۳- جعفر بن واقد
«جعفربن واقد» همانند هاشم بن ابی هاشم، به عنوان یکی از سران غالی زمان امام جواد، در خط ابوالخطاب و از دعوت کنندگان او بوده است. در روایتی به غلو وی در زمان امام صادق اشاره شده است. در این روایت آمده است که در نزد امام صادق، از جعفر بن واقد و عده ای از اصحاب ابوالخطاب سخن به میان آمد؛ یکی از حاضرین گفت: او برای گمراه کردن من، با من رفت و آمد داشت و می‌گفت: آیه « وَ هُوَ الَّذِی فِی السَّمَاءِ إِلَٰهٌ وَ فِی الْأَرْضِ إِلَٰهٌ ۚ وَ هُوَ الْحَکِیمُ الْعَلِیمُ» درباره امام نازل شده است.

در ادامه این روایت، امام صادق با اشاره به غلو یهود و نصاری درباره عُزیر و مسیح، غالیانی چون جعفر بن واقد و یاران ابوالخطاب را بدتر از یهود و نصاری و مجوس و مشرکین می‌شمرد و بر عبودیت خویش در برابر خداوند متعال تأکید می‌کند. از زمان امام صادق تا زمان امام جواد حدود ٦٠ سال فاصله است، اما با توجه به سخن امام جواد درباره وی که به آن اشاره شد قطعا وی در زمان امام جواد در قید حیات بوده است. احتمال زنده بودن وی از زمان امام صادق تا دوره امام جواد نیز وجود دارد. به هر حال روایتی که وی را از غالیان زمان امام صادق معرفی کرده، در صورت صحت، نشان دهنده اعتقاد جعفر بن واقد به الوهیت امام صادق است؛ البته در اینکه این شخصیت غالی، در خط فکری ابوالخطاب بوده و عقاید غالیانه او را تبلیغ می کرده است، شکی نیست.

۴- ابوالعمرو
«ابوالعمرو» نیز به همراه هاشم بن ابی هاشم و جعفر بن واقد از غالیان زمان امام جواد و در زمره خطّابیان بود که با سوء استفاده از جایگاه اهل بیت، مردم را فریب می‌داد و آنان را به سوی آموزه های ابوالخطاب دعوت می کرد. از این شخصیت غالی، اطلاع زیادی در منابع ذکر نشده است.

۵- احمد بن محمد سیاری
«احمد بن محمد سیاری اصفهانی بصری» نیز از غالیان دوره امام جواد است. شیخ طوسی او را از اصحاب امام هادی و امام عسکری، و نجاشی او را نویسنده ای از طاهریان (٢٠٥-٢٥٩ه. ق ) در زمان امام حسن عسکری شمرده است. کشی نیز او را از بزرگان طاهری در همین زمان دانسته است.

به نظر می‌رسد آغاز غلو او، از دوره امام جواد بوده است. احتمالا او در این زمان، به دروغ، مدعی وکالت از سوی امام جواد شد و اموال و وجوه شرعی را نیز با همین عنوان از شیعیان دریافت می‌کرد. برخی معتقدند وی قائل به تناسخ بوده است.

وی که در سلسله سند برخی از روایات هم قرار دارد احتمالا به جهت باورهای غالیانه اش مدعی تحریف قرآن بوده است و در این باره کتاب «التنزیل و التحریف» را که به آن «کتاب القراءات» نیز گفته اند نوشته است. این کتاب از مصادر اصلی روایاتی است که در تحریف قرآن به آن استدلال شده است. بسیاری از علما به دلیل ضعف سیاری، به روایاتش اعتماد نکرده اند. کتاب القراءات را اتان کلبرگ و محمدعلی امیر معزی تصحیح کرده و در سال ٢٠٠٩م به چاپ رسانده اند. در مقدمه این کتاب که به زبان فارسی ترجمه شده، آمده است: «سیاری در این کتاب، قطعات بسیاری را از قرآن نقل می کند و ادعا می‌کند که متن آن تغییر کرده است». سیاری به جز کتاب القراءات کتاب های دیگری نیز داشته است که از آن میان می‌توان به کتاب ثواب القرآن، کتاب الطب ، کتاب النوادر و کتاب الغارات اشاره کرد.

روایاتی که از سیاری نقل شده و یا وی در سلسله سند آن قرار دارد، به سه بخش، قابل تقسیم است. احتمالا سیاری دسته ای از این روایات را به جهت باورهای غالیانه اش ذکر کرده است ؛ مثل روایات تحریف قرآن.

دسته دوم، روایات خالی از دیدگاه های غالیانه است که بزرگان شیعه هم آن روایات را پذیرفته اند و نقل کرده اند؛ مثل روایت صلوات شعبانیه از امام سجاد که سیاری در سلسله سند آن قرار دارد.
بخش سوم روایاتی است که کمتر اظهار نظری درباره آن شده است. چون دیدگاه های غالیانه ای در برخی از این روایات وجود دارد، با توجه به تصریح منابع رجالی به ضعف سیاری، اگر دیگران هم این روایات را نقل نکرده باشند، احتمالا این روایات نادرست باشند؛ همانند روایاتی که از سیاری درباره فضائل امامان و فضائل شیعیان نقل شده است. این موضوع، در جای خود، نیاز به بررسی های فراوان و دقیق دارد.

۶- حسن بن علی بن ابی عثمان
ابومحمد حسن بن علی بن ابی عثمان، مشهور به «السجاده»، از دیگر غالیان این دوره است. برخی منابع وی را اهل کوفه دانسته اند. کسی به عقاید غالیانه وی درباره ابوالخطاب اشاره دارد که نشان دهنده اثرپذیری وی از ابوالخطاب است. کشی به نقل از نصر بن صباح می نویسد: حسن بن علی بن ابی عثمان السجاده، روزی از من درباره محمد بن ابی زینب (ابوالخطاب ) و محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب سؤال کرد، که کدام یک برترند. من از وی خواستم خودش جواب دهد. او گفت: محمد بن ابی زینب اسدی برتر است! چرا که قرآن کریم در آیاتی چون «وَ لَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاکَ لَقَدْ کِدْتَ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئًا قَلِیلًا» و «لَقَدْ أُوحِیَ إِلَیْکَ وَ إِلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکَ لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ وَ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِینَ» محمد بن عبدالله را عتاب کرده، اما ابوالخطاب این چنین سرزنش نشده است.

کشی پس از نقل این روایت ، با لعن سجاده، وی را از فرقه عُلیائیه می‌خواند و می گوید آنان بهره ای از اسلام ندارند. اعتقاد به برتری ابوالخطاب بر پیامبر اکرم، آن هم با استدلالی این گونه، بیان گر میزان جهالت و انحراف و یا ساده دلی وی است. بیشتر رجالیون شیعه وی را غالی دانسته اند. شیخ طوسی (م ٤٦٠ه. ق ) در جایی او را از اصحاب امام جواد و در جای دیگر او را از اصحاب امام هادی دانسته و در هر دو جا، وی را غالی معرفی کرده است. نجاشی (م ٤٥٠ه. ق ) با ذکر لقب کوفی برای وی، گفته است که امامیه او را تضعیف کرده اند. آیت الله خویی (م ١٤١٣ه. ق ) با اشاره به توثیق وی از سوی علی بن ابراهیم به دلیل اینکه وی را در اسناد تفسیرش ذکر کرده است به دلیل تضعیفی که نجاشی و ابن غضائری درباره وی نقل کرده اند، اعتماد به روایات او را درست نمی‌داند.

۷- محمد بن عبدالله بن مهران
ابوجعفر محمد بن عبدالله بن مهران معروف به ابوجعفر کرخی از اصحاب امام جواد و امام هادی است. بسیاری از منابع، وی را غالی دانسته اند.  گفته شده او عجم  (به قرینه نام پدرش ) و فردی غالی، دروغ گو و فاسد المذهب و فاسد الحدیث بوده است.

نجاشی کتاب های او را این گونه نام می‌برد: الممدوحین و المذمومین، مقتل ابی الخطاب، مناقب ابی الخطاب، الملاحم، التبصره، القباب و کتاب النوادر. نجاشی تنها مطالب کتاب النوادر را به حق نزدیک می داند و می گوید: باقی کتاب های او مطالب نادرستی دارند. وجود کتابی چون مقتل ابی الخطاب و مناقب ابی الخطاب در آثار وی، دلالت بر دل بستگی وی به ابوالخطاب و اثرپذیری وی از او دارد.

 

منابع:
معجم رجال الحدیث، آیت الله سید ابوالقاسم خویی، جلد ۲۰
پژوهش «شخصیت غالیانه ابوالخطاب و واکاوی مواضع ائمه اطهار در برابر او و پیروانش »، دوفصل نامه علمی پژوهشی تاریخ اسلام، پاییز و زمستان ١٣٩٢
نخستین مناسبات فکری تشیع، سید محمدهادی گرامی، تهران: دانشگاه امام صادق، ١٣٩١

/۶۲۶۲

 
کد خبر 1534013

 نظر دهید »

اعتراض به نجوای عجیب جمعه یکی از روحانیون در فضای مجازی/ دیگر دولت امام زمان درست نکنید!

16 تیر 1400 توسط مدیر النفیسه

اعتراض به نجوای عجیب جمعه یکی از روحانیون در فضای مجازی/ دیگر دولت امام زمان درست نکنید!
روزنامه جمهوری اسلامی نوشت: در بخشی از نجوای جمعه یکی از روحانیون که متن آن را در فضای مجازی منتشر کرده است، دیدیم که به شکرانه یکدست شدن سه قوه خطاب به حضرت امام زمان علیه‌السلام گفته است «بالأخره به امر تو رئیس قوه قضا هم نصب شد. حالا شد دولت عازم اسلامی».

به نوع نگاه این نجواکننده و محتوای مرتبط با دولت جدید که امید است در خدمت به مردم موفق باشد، کاری نداریم ولی نکته قابل تأمل و غیرقابل اغماض، منتسب کردن دولت و انتصاب رئیس قوه قضائیه به امرحضرت امام زمان علیه‌السلام است.این،همان تفکری است که روزی رئیس‌جمهور را نظرکرده امام زمان معرفی می‌کرد و حتی با نقل خواب از مردگان طوری وانمود می‌کرد که گوئی آن حضرت فرموده‌اند به این شخص رأی بدهید تا رئیس‌جمهور شود و ایران را به بهشت برین تبدیل نماید.

فرد دیگری هم گفته بود در هیأت دولت یک صندلی خالی برای امام زمان در نظر گرفته شده و آن دیگری هم فتوا داده بود که چون حکم ریاست جمهوری او توسط ولی‌فقیه تنفیذ شده، مخالفت با او مخالفت با خداست. همان رئیس‌جمهور، در مقابل ولی‌فقیه ایستاد و همان شخص که فتوا به حرمت مخالفت با رئیس‌جمهور را داده بود، او را منحرف و مخالفت با او را واجب دانست…


در این نکته تردید نباید کرد که هر دولتی در نظام جمهوری اسلامی بتواند به مردم خدمت کند همه موظف هستیم به آن کمک کنیم تا مردم از مشکلات و تنگناها نجات پیدا کنند و هیچ دشمنی نتواند گزندی به این کشور وارد کند. برای دولت جدید هم همه باید موفقیت آرزو کنیم و به هر اقدام مثبتی روی آورد باید برای پیشبرد آن مورد حمایت همگان قرار گیرد. در عین حال، باید صریح و بی‌پرده هرگونه انتساب این دولت یا هر دولت دیگری را به دین و امام زمان و سایر مقدسات،نفی کرد و از اینکه انتصاب‌ها به امر امام زمان علیه‌السلام دانسته شود پرهیز گردد.حتی رهبری نیز معمولاً درحکم تنفیذ ریاست جمهوری این نکته را قید می‌کنند که این تنفیذ و تأیید، تا زمانی به قوت خود باقی است که رئیس‌جمهور در صراط مستقیم الهی و در خدمت مردم باشد. بنابراین، آن بخش از این سخن که برخلاف این مسیر است، نادرست و خلاف سازوکار معمول در نظام جمهوری اسلامی است.
این قبیل اقدامات، بعد از مدتی با مشکلاتی مواجه خواهند شد که یکی از آنها عدم امکان دفاع از عملکردها در پاره‌ای موارد است درست همانگونه که در دولت‌های نهم و دهم اتفاق افتاد. دولت‌ها را باید برای موفق شدن حمایت کرد ولی نباید آنها را با مقدسات گره زد. روش خیرخواهانه اینست که همه، اعم از طرفداران دولت و منتقدان، هرجا اقدام مثبت و مفیدی می‌بینند حمایت و تقویت کنند و هرجا با اقدام منفی مواجه می‌شوند، منصفانه آن را نقد کنند و نظر تصحیحی بدهند. دولت هم باید از این روش استقبال کند و راه را برای نقدهای منصفانه باز نماید. با اعمال این روش، نیازی نیست دولت جدید را نظرکرده امام زمان بدانیم یا به مقدسات گره بزنیم. از قدیم گفته‌اند «مُشک آنست که خود ببوید – نه آنکه عطار بگوید».

دولتی که برای مردم کار کند و مشکلات مردم را برطرف نماید، خود به خود محبوب مردم خواهد بود و مردم با جان و دل از آن حمایت خواهند کرد ولی اگر دولتی برای مردم کار نکند، نمی‌تواند به قلب مردم راه پیدا کند حتی اگر به تمام مقدسات هم گره زده شود.
امروز شرایط اقتصادی کشور بگونه‌ایست که مردم فقط منتظر تقویت سفره‌های خود، بالا رفتن قدرت خرید، مبارزه بی‌امان با فساد، مقابله جدی با کرونا و برطرف شدن مشکل آب و برق و بی‌کاری هستند. شعارهائی از قبیل نظارت میدانی، تبدیل کردن کاخ سفید به حسینیه، ارائه بلیط سفر به کره ماه، صدور واکسن کرونا به آمریکا و وعده‌های اقدامات فراجناحی هرقدر هم که زیبا باشند، برای مردم جاذبه ندارند. اصحاب این شعارها اگر نفوذی نباشند قطعاً دچار توهم هستند. مردم کاری به اینکه نام رئیس دولت چیست و دولت به کدام جناح گرایش دارد، ندارند. آنچه برای مردم مهم است عملکرد حامیانه دولت‌ها نسبت به مردم است. نظرخواهی از منتقدین هم هرچند خوبست ولی مردم به نتیجه عملی آن توجه خواهند کرد و بس.

 نظر دهید »

امام صادق (ع) و حفظ آرمان اساسی تشیع

16 خرداد 1400 توسط مدیر النفیسه


امام صادق علیه السلام آرمـان اسـاسی شیعه را از هر نوع تـحریف و انـحراف بازداشت و اعتقادات امامت شیعیان را محکمتر نمود و برخی از بزرگان شیعه برای این که از صحت اعتقاد خود اطمینان حاصل کنند، دین و اعتقادات خود را به امام علیه السلام عرضه می کردند.
 

پس از شهادت امام حسین (علیه السلام) مفهوم حقانیت امام در خاندان پیامبر از نسل امام حسین مطرح شد و وظیفه امامت به هدایت روحانی و مذهبی جامعه منحصر گردید و این امر به وسیله امام زین العابدین و امام باقر (علیه السلام) تبیین شد ولی در زمان امام صادق (علیه السلام) گروهی از سادات حسنی که دست به قیام زدند، امامت را در انحصار اعقاب امام حسین (ع) ندانسته و به نسل امام حسن (علیه السلام) نیز تعمیم دادند و بدین وسیله اصول اساس امامت را که عبارت بود از «نص» و «علم» و «عصمت» انکار نمودند

به اعتقاد شیعه «امامت» مانند نبوت» یک نوع منصب الهی است، همان طوری که خدا هر که را بخواهد برای منصب نبوت انتخاب می کند، همچنان خدا هرکس را بخواهد برای منصب امامت برمی گزیند، او تمامی وظایفی را که پیغمبر به عهده دارد به عهده خواهد داشت با این تفاوت که به امام وحی نمی شود و لازمه داشتن این منصب، عصمت است و امام باید معصوم هم باشد و تنها دوازده نفر از اهل بیت پیغمبر دارای مقام امامت بوده اند و اخبار زیادی راجع به این تعداد، از پیامبر اکرم از طرق شیعه و سنی نقل شده است که از جمله: فرمود: «لا یزالُ الدِّینُ قائِماً حَتّی تَقوُمَ السّاعَهُ وَ یکُونَ عَلَیهِمْ اِثنا عَشَرَ خَلِیفَهً کُلُّهُمْ مِنْ قُرَیشٍ»    (دین همیشه بر پا است تا قیام قیامت و برایشان دوازده خلیفه که همگی از قریش اند، فرمانرواست).

در مسند احمد بن حنبل آمده است که از عبدالله بن مسعود سئوال شد آیا پیغمبر به شما خبر داده است عدد خلفا بعد از خودش را؟ گفت: بلی، عدد نقباء بنی اسرائیل دوازده نفرند. مفاد این اخبار که از طرق معتبر اهل تسنن است جز بر مذهب شیعه دوازده امامی تطبیق نمی شود و اخبار زیادی از طرق عامه که متضمن نص بر دوازده امام شیعه است، از طرق عامه روایت شده است. علاوه بر این کتابهائی که ذکر شد، سایر علمای اهل تسنن در کتابهای خود به طور پراکنده اخباری در این باره نقل کرده اند سلیمان بلخی در کتاب «ینابیع الموده» باب 77 / 444 را اختصاص به این موضوع داده و اخبار زیادی در این باب از شیخین و ترمذی، ابن داود، مسلم، سید علی همدانی و شعبی و ……..نقل کرده است. از جمله می گوید: یحیی بن حسن فقیه در کتاب «عمده» از بیست طریق نقل نموده که «اِنَّ الخُلَفاءَ بَعدَ النَّبِی صلی الله علیه و آله و سلم اِثنا عَشَرَ خَلیفَهً کُلُّهُم مِن قُرَیشٍ» مرحوم بحرانی در غایه المرام باب 12 را به این موضوع اختصاص داده و احادیثی که در این باره از اهل تسنن وارد شده در آن باب نقل کرده است.

 

شیعه معتقد است چنانچه پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلم دارای تمام علومی که مردم در امور دینی و دنیوی نیازمند به آنها بودند و وظیفه هدایت به سوی حق و حقیقت و اجراء عدالت کـامل اجتماعی به وسیله حاکمیت مطلق خود از طرف خداوند برای او ثابت بود،علی(علیه السلام)و یازده نفر از فرزندانش هم تمام این منصبها را از طرف خداوند بر حسب نیابت از پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلم داشـتند بـر مردم واجب بود که در هر زمانی بر سر هریک از آنها که امام وقت بود گرد آیند و اطاعت او را برعهده گیرند تا امام هم آنها را به آنچه موجب سعادت نهائی آنها اسـت، رهـنمون شود.

بعد از شهادت امام حسین (علیه السلام) و کناره گیری امام سجاد از صحنه و شروع انقلابات خونین از طرف علویان تمایلاتی افراطی در آئین امامت به وجود آمد و در این جریان، وظیفه استراتژیکی امـام صـادق (علیه السلام ) ایجاب می کرد تا ضمن حفظ آرمان اساسی تشیع در جذب افراد به ترکیب پدیدار شده، از تمایلات افراطی شیعیان نیز در داخل جلوگیری نماید در این تلاش امام صادق(علیه السلام ) بیشترین تـأکید خـود را بـر روی دو اصل اساسی نهاد:

اصل اول نـص و اصـل دوم علم است، به این معنی: امامت موهبت الهی است که به شخص برگزیده ای از خاندان پیامبر اعطا می شود و هر امام قبل از رحـتلش طـبق دسـتور خداوند، امامت خود را با معرفی و تعیین صریح و روشـن (نـص) به امام بعدی منتقل می کند و طبق نص صریح امامت از علی (علیه السلام) به حسن و از حسن (علیه السلام) به حـسین (عـلیه السـلام ) تفویض شد و سپس به ترتیب در نسل پیاپی امام حسین (عـلیه السلام) ادامه یافت تا به امام جعفر صادق (علیه السلام) رسید و این حقیقت، امامت امام جعفر صادق (عـلیه السـلام)را از مـدعیان دیگری که ادعای امامت داشتند، متمایز می کند آنها آشکارا منکر تـعیین و نـص صریحی بودند که براساس آن علی (علیه السلام) به وسیله حضرت محمد صلی اللّه علیه و آله و سلم به امـامت رسـید و آنـها تعیین امام بعدی را به وسیله امام قبلی با نص صریح نمی پذیرفتند بـدین جـهت امـام صادق(علیه السلام) برای اثبات امامت خود و امامان دیگر تأکید زیادی به اصل نـص در آئیـن امـامت داشته است.

عمرو بن اشعث می گوید:شنیدم امام صادق (علیه السلام )می فرمود: «ا ترون المـوصی مـنّا یوصی الی من یرید؟ لا و اللّه و لکن عهد من اللّه و رسوله صلی اللّه علیه و آله و سلم لرجل فرجل حـتّی یـنتهی الأمـر الی صاحبه». شما گمان می کنید هرکس از ما امامان که وصیت می کند، به هرکس می خواهد وصـیت مـی کند؟! نه به خدا،چنین نیست. بلکه امر امامت عهد و فرمانی است از جانب خـدا و رسـولش بـرای مردی پس از مردی (از ما خانواده)تا به صاحبش برسد(یعنی برسد به امام دوازدهم).

 

امام صادق (علیه السلام)دربارۀ این که ائمه اطهار جز به عهد و فـرمان خـدا کاری انجام نمی دهند،به «مـعاذ بـن کثیر» مـی فرماید: «ان الوصـیّة نزلت من السّماء علی محمّد کـتابا لم یـنزل علی محمّد صلی اللّه علیه و آله و سلم کتاب مختوم الاّ الوصیّة..». امر وصـیت از آسـمان در مکتوبی بر محمد صلی اللّه علیه و آله و سـلم نازل شد و مکتوب سـر بـه مهر بر پیامبر اکرم نـازل نـشد مگر دربارۀ وصیت،جبرئیل عرض کرد یا محمد صلی اللّه علیه و آله و سلم این وصـیت تـو است دربارۀ امتت نزد اهـل بـیتت. رسـول خدا فرمود: ای جـبرئیل کـدام اهل بیتم؟ گفت:برگزیده خدا از مـیان ایـشان و ذریه او (علی و اولادش علیهم السلام) و این وصیت برای این است که علی علم نبوت را از تـو بـه ارث ببرد، چنان که ابراهیم به ارث داد و میراث ایـن عـلم برای عـلی (عـلیه السـلام)،و ذرّیهء تو از نسل او اسـت.

آنگاه امام صادق (علیه السلام) فرمود: آن مکتوب چند مهر داشت، علی(علیه السلام) مهر آنرا گـشود و به آنچه در آن بود عمل کرد،سـپس حـسن (عـلیه السـلام) مـهر دوم را گشود و به آنـچه در آن مـأمور شده بود،عمل نمود چون حسن(علیه السلام) وفات کرد،حسین (علیه السلام ) مهر سوم را گـشود، دیـد در آن نـوشته است: «جنگ کن و بکش و کشته می شوی و مـردمی را بـرای شـهادت هـمراه خـود بـبر، برای ایشان شهادتی جز همراه تو نیست» او هم عمل کرد و چون خواست در گذرد، پیش از آن مکتوب را به علی بن الحسین (علیه السلام) داد، او مهر چهارم را گشود و دید در آن نـوشته است: سکوت کن و چون علم در پرده شده سر به زیر انداز» چون او خواست وفات کند، آن را به محمد بن علی داد،او مهر پنجم را گشود، دید در آن نوشته است: «کتاب خدای تعالی را تفسیر کن و پدرت را تـصدیق نـما (مثل او سکوت کن) و ارث امامت را به پسرت بده و امت را نیکو تربیت کن و به حق خدای عز و جل قیام نما، و در حال ترس و امنیت حق را بگو و جز از خدا مترس، او هم عمل کـرد وسـپس آن را به شخص بعد از خود داد.

معاذ گوید: من عرض کردم فدایت شوم، آن شخص شمائید؟ فرمود:ای معاذ! من از چیزی باک ندارم جز این که بروی و علیه من روایـت کـنی (یعنی آری منم اما ایـن خـبر را به مخالفین و دشمنان ما مگو) عرض کردم من از خدائی که این مقام را از پدرانت به تو رسانده است خواستارم که تا پیش از وفات شما مـانند آن را بـه فرزندانت عطا کند فـرمود: ای مـعاذ چنین کرده است، عرض کردم: او کیست؟ فرمود:این شخص خوابیده و با دست خود به عبد صالح (موسی بن جعفر) اشاره کرد که خوابیده بود.

 

امام صادق(علیه السلام)می افزاید: «زمین در هیچ حالی از امام خـالی نگردد برای آن که اگر مؤمنین چیزی (در اصول یا فروع دین) افزودند آنها را بـرگرداند و اگر چیزی کم کـردند،بـرای آنها تکمیل نماید» [10]امامان جانشینان خداوند در روی زمین و درهای توجه به سوی او هستند. امامان کسانی هستند که خداوند همه پلیدی ها را از آنان دور ساخته و آنان را پاک گردانیده است  امامان تنها راهنمایان دین هستند و هـمچون ستارگان برای ساکنین آسمانها و برای حفظ و هدایت مردم زمین به امامت برگزیده شده‌اند. امامان علامات و نشانه هائی هستند که خداوند در قرآن از آنها یاد فرموده است.

 

دومین اصلی که دربارهء امامت، امام شـشم بـر آن تأکید نموده، علم است این اصل بدان معنی است که هر امامی دارای مجموعۀ علوم لدنّی است که قبل از رحلتش در آخرین دقیقه ای که از روح او باقی مانده است به امام بعد از خود انتقال مـی دهد عـلم مخصوص امام شامل معانی ظاهری و باطنی قرآن است امام صادق(علیه السلام )فرمود: «نحن الرّاسخون فی العلم و نحن نعلم تأویله»: (راسخون در علم ما هستیم و ما تأویل قرآن را می دانیم).

در حـدیث دیـگری آمده است که:«نحن شجرة النّبوّة و بیت الرّحمة و مفاتیح الحکمة و معدن العلم و موضع الرّسالة و مختلف الملائکة و موضع سرّ اللّه و نحن ودیعة اللّه فی عباده و نحن حرم اللّه الأکبر و نحن ذمّة اللّه و نحن عـهد اللّه فـمن وفـی بعهدنا فقد وفی بعهد اللّه و مـن خـفّ ذمـّه اللّه و عهده..». (ما درخت نبوت و بیت رحمت و کلید حکمت و کانون دانش و محل رسالت و آمد و شد فرشتگان و محل راز خدائیم،ما هستیم امانت خـدا در مـیان بـندگانش و ما هستیم حرم بزرگ خدا، ما هستیم امـان خـدا،ما هستیم پیمان خدا،هرکه به پیمان ما وفا کند به پیمان خدا وفا کرده و هرکه با ما پیـمان شکنی کـند، پیـمان و عهد خدا را شکسته است).

مفضل بن عمر گوید:امام صادق(علیه السلام)فرمود:سلیمان از داود ارث برد و محمد از سـلیمان ارث بـرد و ما از محمد صلی اللّه علیه و آله و سلم ارث بردیم،علم تورات و انجیل و بـیان آنـچه در الواح (حضرت موسی) بود نزد ماست عرض کردم: علم کامل همین است؟ فرمود: این علم کامل نیست، علم کـامل آن اسـت کـه روزبه روز ساعت به ساعت پدید می آید ». شاید علمی که روزبه روز،ساعت به ساعت،برای امام پدیـد مـی آید هـمان الهاماتی است که از نظر مسائل روز و مقتضیات زمان از جانب خداوند متعال به قلب امام افـاضه مـی شود تـا از تمام مردم زمان خویش اعلم باشند.

 

امـام صادق (علیه السلام)با اعلان این حقیقت که علم و اسلحه پیامبر در اخـتیار اوسـت،ادّعـای نفس زکیه را که اظهار می داشت، شمشیر پیامبر در پیش اوست، انکار می کرد سعید سمّان می گوید: نـزد امـام صـادق(علیه السلام) بودم که دو مرد زیدی مذهب بر آن حضرت وارد شدند و گفتند:آیـا در مـیان شما امامی که اطاعتش واجب باشد،هست؟ (مقصودشان اثبات امامت زید بن علی «علیه السلام»بود) فـرمود: نـه (امامی که مقصود شماست در میان ما نیست) آن دو نفر گفتند: افراد موثق بـه مـا خبر دادند که شما به آن فتوی دهـی و اعـتراف کـنی و عقیده داری و آن خبر دهندگان فلان و فلان هستند کـه نـام می بریم و ایشان دارای تقوی و کوشش در عبادتند و دروغ نگویند امام صادق (علیه السلام) ناراحت شـد و فـرمود: من به آنها چنین دسـتوری نـداده ام، چون آن دو نـفر آثـار ناراحتی در سیمای امام دیدند،بیرون رفـتند. حـضرت به من فرمود: این دو نفر را می شناسی؟ عرض کردم آری، اینها اهل بازار ما هـستند و از طـایفه زیدیه می باشند و عقیده دارند که شـمشیر پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سـلم نـزد عبد اللّه بن حسن است امـام فـرمود: خدای لعنتشان کند، دروغ می گویند به خدا که عبد اللّه بن حسن آن را ندیده نـه بـا یک چشم و نه با دو چـشمش و پدرش هـم آن را نـدیده، جز این که مـمکن اسـت آن را نزد علی بن الحـسین دیـده باشد اگر راست می گویند چه علامتی در دسته آن است؟ و چه نشانه و اثری در لبه تیغ آن است؟ شمشیر پیـغمبر صـلی اللّه علیه و آله و سلم نزد من است هـمچنان که پرچـم و جوشن و زره و خُـود پیـغمبر نیز در اختیار من اسـت، اگر راست می گویند در زره پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلم چه علامتی است؟ و نیز پرچم پیروزی بخش پیـغمبر صـلی اللّه علیه و آله و سلم پیش من اسـت و هـمچنین الواح مـوسی و عـصای او، انـگشتر سلیمان بن داود نـزد مـن است، طشتی که موسی قربانی را در آن انجام داد، نزد من است و اسمی که نزد پیغمبر صلی اللّه عـلیه و آله و سـلم بـود و چون(در جنگ) آن را میان مسلمانان و کفار می گذاشت، چـوبه تـیری از کـفار بـه مـسلمین نـمی رسید، نزد من است و من آن را می دانم و همچنین آنچه را که فرشتگان (از اسلحه برای پیامبران سابق) آورده اند،نزد من است و داستان سلاح در خاندان ما همان داستان تابوت است در بنی اسـرائیل بر در هر خاندانی که تابوت پیدا می شد، نشانه اعطاء نبوت بود و سلاح به هرکس از ما خانواده رسد، امامت به او سپرده می شود پدرم زره رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم را پوشید و دامنش اندکی بـه زمـین کشیده می شد و به قدّ من هم همچنان بود، قائم ما کسی است که چون آن را به تن کند، کاملا به اندازه قامتش باشد انشاء اللّه.

طبق احادیث موجود امام صـادق بـرای اثبات حقانیت خود در مقابل مدعیان امامت به دو اصل«نص»و«علم» و داشتن طومارها و اسلحه های پیامبران استناد کرد و این امتیاز و شایستگی ارثی تنها به فـرزندانی از فـاطمه(علیها السلام) که امامت آنـها از جـانب خدا معین شده بود، محدود می گشت و بدین ترتیب آن حضرت دعاوی دیگر هاشمیان، اعم از علویان و یا عباسیان را مردود دانست.

 

 2 نظر

5 سوال اساسی که هر کاندیدایی باید برای آن پاسخ داشته باشد کدامند؟

02 خرداد 1400 توسط مدیر النفیسه

5 سوال اساسی که هر کاندیدایی باید برای آن پاسخ داشته باشد

انتخابات ریاست جمهوری 1400 تفاوت‌های متعددی با انتخابات پیشین دارد؛ اما شاید بتوان مهمترین تفاوت آن را شرایط کرونا زده حاکم بر کشور دانست که موجب می‌شود، رقابت‌های انتخاباتی این دوره با توجه به این موضوع تغییراتی را تجربه کند و وقتی برگزاری تجمعات و یا حضور کاندیدا‌ها و نمایندگانشان در جمع مردم با محدودیت‌هایی مواجه باشد، قطعا تبادل نظر و اطلاعات هم با کاستی‌هایی همراه خواهد بود.

برخی کاندیدا‌ها با حضور در برنامه‌های از پیش تعیین شده با پرسش هایی مواجه می‌شوند که از اغلب از طریق کانال ستاد‌های انتخاباتی این افراد عبور می‌کند، یا اینکه برخی از کاندیدا‌ها با انتشار برنامه‌های مفصل و حجیم، سعی دارند تاکید کنند که برای حل مشکلات برنامه دارند؛ اما واقعیت امر این است که برنامه‌های هزاران صفحه‌ای را شاید خود آن کاندیدا‌ها هم یک دور مطالعه نکرده باشند.

در اوضاع کنونی، شاید بتوان طوماری از مشکلات و موضوعات و اقدامات انجام نشده و بر زمین مانده تهیه کرد، ولی قطعا همه این مشکلات با یکدیگر پیوستگی داشته و با موضوعات مهم و اصلی در ارتباط بوده و زاییده آن مشکلات هستند. با این اوصاف، فضای مجازی و رسانه‌ها نقش حیاتی در انتقال خواسته عموم مردم و پاسخ‌ها و واکنش‌های کاندیدا‌ها خواهند داشت و شاید یکی از همین موضوعات، این باشد که هر کاندیدای ریاست جمهوری، جدا از سوالات شخصی در مورد موضوعات کلان کشور، باید برای هر سوال پاسخ داشته باشد؛ لذا در همین ارتباط قصد داریم پذیرای نظر مخاطبان محترم درباره یک سوال مهم باشیم و آن اینکه؛

* به نظر شما 5 پرسش اساسی که هر کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری باید برای آن پاسخ داشته باشد، چیست؟

 نظر دهید »

انسجام اسلامی در سیره حضرت علی (ع)

14 اردیبهشت 1400 توسط مدیر النفیسه

انسجام اسلامی در سیره حضرت علی (ع)
 

یکی از خطوط قرمز حضرت علی (ع) انسجام و وحدت مسلمین بود و در همین چهارچوب فکری مولا علی، بار‌ها از حق خویش به نفع حقوق مسلمین صرف نظر کرد و یا حتی با دشمنانش تا جای ممکن و پیش از آنکه آنان شمشیر بکشند، به مماشات پرداخت؛ رویکردی که همواره باید سرمشق مسلمین باشد.

 وحدت و انسجام بین مسلمین در دو دوره از زندگی آن حضرت قابل بررسی است: دوره اول پیش از خلافت حضرت و دوره دوم پس از خلافت.


دوره پیش از خلافت

مهم‌ترین عاملی که سبب شد حضرت پس از جریان سقیفه از اقدام نظامی علیه خلفا امتناع ورزد، مصلحت حفظ نظام اسلامی بود، تا در سایه آرامش سیاسی و پرهیز از تفرقه، ریشه نهال نو پای حکومت اسلامی استوار گردد. دکتر شریعتی در این باره پس از طرح نظریه‌های وحدت، بهترین نظریه را وحدت بر اساس سیره علی (علیه السلام) می‌داند «در این راه سوم که با حفظ اصول اعتقادی شیعی خودمان و اختلافاتی که از نظر فکری و عملی با آن‌ها داریم، می‌توانیم با آن‌ها یار و همدست و متحد در برابر دشمن مشترک باشیم.

این شعار و راهی است که برای اولین بار در تاریخ شخص علی بن ابیطالب اعلام و وضع کرده است… این است که من معتقدم اسلام ماندن خودش را کمتر مدیون شمشیر علی و جهاد اوست و بیشتر مدیون سکوت او و تحمل اوست. شمشیر در کار خلق قدرت اسلام بود؛ اما سکوت او در کار ماندن اسلام بزرگترین نقش را داشته است. او بنیانگذار حفظ اختلافات اعتقادی خودمان است در برابر مخالفت داخلی و وحدت خودمان و نیرو‌های اجتماعی خودمان در برابر دشمن خارجی… این است که علی بنیانگذار وحدت است.» (۳)

علی (علیه السلام) خود تصریح می‌کند که سکوت من حساب شده بود، من از دو راه، آنرا که به مصلحت اسلام نزدیکتر بود انتخاب کردم: «در اندیشه بودم که آیا با دست تنها، برای گرفتن حق خود به پا خیزم؟ یا در این محیط خفقان زا و تاریکی که به وجود آوردند، صبر پیشه سازم؟ که پیران را فرسوده، جوانان را پیر، و مردان با ایمان را تا قیامت و ملاقات پروردگار اندوهگین نگه می‌دارد! پس از ارزیابی درست، صبر و بردباری را خردمندانه‌تر دیدم. پس صبر کردم، در حالی که گویا خار در چشم و استخوان در گلوی من مانده بود.» (۳)

سیره امام علی (علیه السلام) در حوادث پس از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) بهترین گواه بر خیراندیشی، مصلحت جویی و وحدت طلبی آن بزرگوار است. (۴) آنجا که دردمندانه شاهد به غارت رفتن میراث خویش شده، رفتار ناجوانمردانه قوم با خویشان پیامبر (صلی الله علیه وآله) را دیده، ولی به خاطر مصلحت عمومی امت نه تنها سکوت کرده و آرام می‌گیرد بلکه آستین یاری خلفا بالازده و برترین جلوه از خودگذشتگی و ایثار را در تاریخ به نمایش می‌گذارد. در تأیید این مطلب شهید مطهری در کتاب سیری در نهج البلاغه سخنی را از حضرت نقل می‌فرماید: «به خدا سوگند اگر بیم وقوع تفرقه میان مسلمین و بازگشت کفر و تباهی دین نبود رفتار ما با آنان (اصحاب سقیفه) طور دیگری بود.»

حضرت پیش از عظیمت به سوی بصره در خطبه‌ای می‌فرمایند: «دیدم صبر از تفریق کلمه مسلمین و ریختن خونشان بهتر است، مردم تازه مسلمانند و دین مانند مشکی که تکان داده می‌شود کوچکترین سستی آنرا تباه می‌کند و کوچکترین فردی آنرا تباه وارونه می‌نماید». ایشان در پاسخ شخصی که اشعاری مبتنی بر ذی حق بودن حضرت و ذم مخالفینش سروده بود که در واقع نوعی تحریک بود، وی را از چنین کاری نهی کرده فرمودند «برای ما سلامت اسلام و اینکه اساس اسلام باقی بماند از هر چیز دیگر محبوبتر و با ارج‌تر است». (۵)

امروزه دیگر نمی‌توان جنبه مصلحت جویی و وفاق گرایی و شکیبایی بیست و پنج ساله امیر موءمنان در عهد خلفای سه گانه را نادیده گرفت، که اگر این نبود می‌بایست از آغاز دست به شمشیر برده و مخالفت آشکار کرده و بیعت کسانی را که می‌خواستند در برابر خلیفه اول با او بیعت کنند می‌پذیرفت و یا دست کم از صحنه سیاست خلفا کنار می‌رفت و با انزوا گزینی همه حمایت‌های خود را از دستگاه حاکم دریغ می‌نمود. در حالی که هیچ یک از این دو راه را برنگزید بلکه بر خود فرض دانست به رغم اختلاف‌ها به یاری وضع موجود شتافته و تا می‌تواند در اصلاح امور بکوشد؛ و بدین سبب بار‌ها و بار‌ها در مواقع خطیر به دستگاه حاکم یاری رسانده و درست‌ترین راه را به آنان نشان داده است. (۶)

امام (علیه السلام) در نامه‌ای به مالک اشتر، هدف خود از این گونه رفتار را بازگو می‌کند: «در آغاز دست خود باز کشیدم تا اینکه دیدم گروهی از مردم از اسلام روی برگردانده و مردم را به نابود ساختن آیین محمد فرا می‌خوانند در این وقت ترسیدم که اگر اسلام و مسلمانان را یاری نکنم، آنچنان رخنه یا ویرانی را در آن ببینم که مصیبت آن بر من سخت‌تر از دست رفتن حکومت شما باشد که روز‌هایی چند است و، چون سرابی نهان می‌شود و یا، چون ابر گرد نیامده پراکنده می‌گردد. پس در میان این آشوب و غوغا برخاستم تا باطل محو و نابود شد و دین استوار گردید و بر جای خود آرام گرفت». (۷)

در جریان شورای شش نفره‌ای که برای تعیین خلیفه پس از ترور عمر تشکیل شد گرچه هواخواهی و غرض ورزی بعضی از حاضران در انجمن سبب شد بار دیگر امر خلافت به بیراهه رود، ولی آن حضرت همچنان به استراتژی مدارا و مسالمت خود ادامه داد. او می‌گفت: «همانا می‌دانید که من از دیگران به خلافت شایسته ترم. به خدا سوگند همچنان سازش خواهم کرد چندان که امور مسلمانان سلامت باشد و تنها به من جفا رفته باشد، این کار من در تمنای پاداش و فضیلت آن و نشانه بی میلی من به زر و زیوری است که شما بر سر آن به رقابت برخاسته اید.» (۸)


رفتار حضرت با خلفا

حضرت با خلفا روابط خانوادگی داشت، در نماز جماعت ایشان حاضر می شد و به آنها در امور مهم مشورت می داد. تأثیر حضرت در خلیفه دوم به حدی بود که دستور داده بود که با حضور علی در مسجد هیچ کس حق رأی و فتوا ندارد.

آن بزرگوار اصحاب خود را از کار‌های تفرقه انگیز مانند سب و لعن که نشانگر تعصبات جاهلانه و خود برتر بینی گروهی است به شدت نهی می‌فرمودند: «من خوش ندارم که شما دشنام دهنده باشید! اما اگر کردار شان را یاد آور می‌شدید و گمراهی‌ها و کار‌های ناشایسته آن‌ها را بر می‌شمردید به راست نزدیکتر و معذور‌تر بود» (۹)

در تعبیری دیگر، حضرت علی (علیه السلام) که به وحدت و اتحاد مسلمین بسیار علاقه‌مند بود و در راه آن متحمل انواع رنج‌ها و مشقت‌ها شد، در نصایح و سفارش های خود به مسلمین، آن‌ها را از طرح مسائل اختلافی مربوط به گذشته و امور اختلاف بر انگیز، برحذر می‌دارد و اینطور برداشت می‌شود که در صورت طرح نیز، حضرت تشریح و توضیح اختلافات و زیاده از حد باز نمودن آنرا جایز ندانسته اند. حتی اگر به قصد وحدت باشد. چون این کار‌ها اثر سوء خود را می‌گذارد. در مقابل حضرت، مسلمانان را به مسایل و مشکلات روز که با آن‌ها دست به گریبانند، متوجه و آگاه می‌سازد. (۱۰) از این روی حضرت در حل مسائل و مشکلات روز با خلفا همکاری می‌کرد تا مبادا مشکلات داخلی جهان اسلام را در برابر جهان کفر ناتوان نشان دهد.

دوره پس از خلافت

زمانی که بر اثر بدرفتاری خلیفه و دستیارانش آشوب بپا شده و اعتراض‌های مردمی بالا گرفت، امام (علیه السلام) خیرخواهانه برای اصلاح امور و آرامش جامعه کوشید و با میانجی گری‌های متعدد کوشید از بروز فتنه‌ای خونین مانع شود. او پس از قتل خلیفه واقعه را اینگونه ارزیابی نمود: «او استبداد ورزید بد گونه استبدادی و شما برافروختید و بدگونه بیتابی کردید و خداوند در قیامت نسبت به خودخواه و ناشکیبا داوری کند.» (۱۱)

بر خلاف موضع شکیب و مدارای امام (علیه السلام) آنگاه که خلافت به خواست و اصرار مردم به ایشان رسید، فتنه جویانِ بی تاب از عطش قدرت، ناجوانمردانه از هر سو سربرداشته و آتش‌ها برافروختند. آنان با این اقدام خود دانسته ساز تفرقه نواختند و هزاران مسلمان را به پای منافع و امیال خود به دم تیغ سپردند. در این اوضاع، امام (علیه السلام) در نهایت صبوری برای جلوگیری از بروز فتنه کوشید و تا مجبور نشد، دست به تیغ نبرد و هر فرصتی را برای بازگشت آرامش مغتنم شمرد.

ایشان پیش از هر جنگی با روش‌های مختلف از جمله صحبت با سپاه دشمن و یا نامه نگاری برای مخالفین (به ویژه معاویه که به سبب نقض فرمان عزل حضرت درصدد ایجاد تفرقه بود) سعی در جلوگیری از جنگ و حل مسالمت آمیز اختلافات داشتند و تا جایی برخی در به تعلل ایشان در آغاز جنگ اعتراض کردند. در جریان داوری صفین در نامه‌ای به ابوموسی اشعری این گونه نوشت: «بدان که هیچ کس در گرد آوردن امت محمد و سازگاری آنان با یکدیگر از من حریص‌تر نیست. من بدین کار پاداش نیکو و جایگاه گرامی را نزد خداوند خواهانم…» (۱۲)

۳. علی شریعتی، کتاب علی بنیانگذار وحدت، نشر نصر سخنرانی در آبان سال ۱۳۵۰، از ص ۵۲-۴۸ و نیز در مورد فلسفه سکوت مراجعه کنید به سید محمد باقر حکیم، الوحدت الاسلامیه من منظور الثقلین، نشر مجمع العالمی لاهل بیت ص. ۱۳۳.

۳. «و طفقت ارتئی بین ان اصول بید جذاء آو اصبر علی طخیة عمیاء یهرم فی‌ها الکبیر، و یشیب فی‌ها الصغیر، و یکدح فی‌ها مومن حتی یلقی ربه. فرایت آن الصبر علی هاتا احجی فصبرت و فی العین قذی و فی الحلق شجا» نهج البلاغه، ترجمه استاد محمد دشتی، خطبه ۳ (شقشقیه).

۴. ر. ک فخلعی، محمد تقی، کتاب مجموعه گفتمان‌های مذاهب اسلامی.

۵. استاد مرتضی مطهری، سیری در نهج البلاغه، انتشارات صدرا، بخش پنجم. ص ۱۸۱-۱۷۹،

۶. علامه عبدالحسین امینی در موسوعه الغدیر موارد زیادی را بر شمرده اند که علی (علیه السلام) به یاری خلفا شتافته و آن‌ها را از فرو افتادن نگاه می‌داشت و راهکار‌ها را به آنان نشان می‌داد. ر. ک. ر: امینی، الغدیر، ج ۶، ص ۳۲۵، ۸۳، دارالکتب الاسلامیة، تهران و نیز نهج البلاغه، خطبه ۱۳۴ و خطبه ۱۴۶،

۷. «فأمسکت یدی حتی رأیتُ راجعة الناس قد رجعت عن الاسلام یدعون الی محق دین محمد صلی الله علیه و اله فخشیت إن لم أنصر الاسلام و أهلَه أری فیه ثلماً أوهدماً تکونُ المصیبةُ به علیَّ أعظم من فوت ولایتکم الَّتی انَّما هی متاع ایّام قلائل یزول منها، ما کان کما یزول السَّراب أو کما یتقشع السَّحاب فنهضتُ فی تلک الأحداث حتی زاح الباطل و زهق و اطمأنّ الدین و تنهنه…» نهج البلاغه، نامه ۶۲.

۸. «لقد علمتم أنّی أحق بها من غیری والله لأسلمن ما سلمت أمور المسلمین و لم یکن فی‌ها جورٌ إلاّ علیَّ خاصهً التماساً لأجر ذلک و فضله و زهداً فیما تنافستموه من زخرفه و زبرجه.» نهج رالبلاغه خ ۷۴.

۹. ر. ک. نهج البلاغه خطبه ۲۰۶.

۱۰. ر. ک. عثمان رادپی، مقاله ائمه اهل بیت و وحدت اسلامی، چهارمین کنفرانس بین المللی وحدت اسلامی خرداد ۸۰. انتشارت دانشگاه مذاهب اسلامی.

۱۱. «إستأثر فأساء الاثرة و جزعتم فأسأتم الجزع و لله حکمٌ واقعٌ فی المستأثر و الجازع» پیشین، خطبه ۳۰.

۱۲. «لیس رجلٌ فاعلم أحرصُ علی جماعة محمد صلی الله علیه و اله و أُلفت‌ها منِّی أبتغی بذالک الثَّواب و کرم المأب…» پیشین، نامه ۷۸

 1 نظر
  • 1
  • ...
  • 44
  • 45
  • 46
  • ...
  • 47
  • ...
  • 48
  • 49
  • 50
  • ...
  • 51
  • ...
  • 52
  • 53
  • 54
  • ...
  • 1248
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 <   >
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

مدیرالنفیسه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • اجتماعی
  • احکام
  • امام خمینی
  • امام زمان (عج)
  • ایام مذهبی و ملی و مناسبتی
  • بارداری
  • بدون موضوع
    • نهج البلاغه
  • بهداشتی
  • تاریخی
  • تربیت کودک
  • تربیتی
  • تغذیه
  • حدیث
    • تربیتی
  • حکایت
  • خانه داری
  • خانواده
  • خانواده
  • سیاسی
  • سیره وسخنان بزرگان
  • شبهات
  • شهدا
  • طنز
  • طنز
  • عصر بخیر
  • فن بیان
  • قانون
  • قرآن
  • متن ادبی
  • مقام معظم رهبری
  • نشر کتاب
  • همسرانه
  • یک صفحه کتاب

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

کاربران آنلاین

  • گلپونه
  • سامیه بانو
  • زفاک
  • غزال

رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 18
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 18
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 28
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس