بعلت رویت نشدن پول در جیب اقایان ؛ روز زن ٠٠٠ یوم الشک اعلام شد000
بعلت رویت نشدن پول در جیب اقایان ؛
روز زن ٠٠٠
یوم الشک اعلام شد000
بعلت رویت نشدن پول در جیب اقایان ؛
روز زن ٠٠٠
یوم الشک اعلام شد000
مرگ غریبانه خالق «بابا آب داد»؛ معلم همهٔ ایرانیها
به گزارش خبرآنلاین، دهم اسفند ماه، شش روز پیش یکی از مولفان اصلی کتاب فارسی اول ابتدایی و از همراهان همیشگی محمد بهمن بیگی، بنیانگذار آموزش و پرورش عشایری جان خود را از دست داد.«سیدعباس سیاحی» را عموما به عنوان رنگرز سنتی و چیرهدست فرش میشناختند و بر همین اساس، خبری که روز ۱۰ اسفند ماه مخابره شد، از او به همین عنوان یاد کردند اما، او پیش از این، خالق خاطرهانگیز ترین کتابهای درسی در کشور بوده است و در سکوت خبری و بیتوجهی بسیار عجیب وزارت آموزش و پرورش درگذشت.
سید عباس سیاحی، همکار و نزدیکترین همراه مرحوم بهمن بیگی در آموزش عشایر بود و بنا بر تمایل خودش و با تلاش خانوادهاش، در کنار آن مرحوم بهمنبیگی در آرامستان کشن شیراز دفن شد. در همین رابطه، چند روز پیش، خبرگزاری ایسنا در مصاحبهای با، محمد زینعلی، داماد این هنرمند و به نقل از او گزارش داد:با آنکه استاد سیاحی در سال ۱۳۹۳ چهره ماندگار استان فارس و معلم مبارزه با بیسوادی بود، در دوران بیماری، غریب افتاد.
اما پیش از حرفه رنگرزی سنتی، بیشتر او را به خاطر کتاب فارسی اول دبستان میشناسند؛ کتابی که همه ایرانیان سوادآموزی را با آن آغاز کردند. برخی نیز در سینما با چهره او آشنا شدند؛ در نقش خودش، معلم عشایری در فیلم «گبه» ساخته محسن مخملباف که پای تخته نگاه به نگاه بچهها و دوربین در زیر مدرسه چادری، کلمهها را بخش میکرد و صدا میکشید. استاد سیاحی اما خالق یکی از آموزههای خاطرهانگیز کتاب فارسی اول دبستان بود.
او با نگرشی جالب و نگارشی جذاب خالق آثار ارزندهای چون کتاب «بابا آب داد» شد و این سبک آموزش او تا به امروز نخستین مواجه کودکان با آموزش و فراگیری زبان نوشتاری شده است. در این بین آنچه تعجب آور است، واکنش دیر هنگام وزارت آموزش و پرورش است که پس از شش روز روابط عمومی این وزارتخانه متنی کوتاهی برای تسلیت روی سایت خود قرار داده است.
زندگینامه سیدعباس سیاحی از زبان خودش
در روزهای آخر اسفندماه، پنج روز مانده به عیدنوروز، همان ایامی که میگویند زمین نفس میکشد، در سال 1311 در اردستان به دنیا آمدم؛ در یک اتاق کاهگلی در محلهای از اردستان که دورافتاده و شبیه ده بود و یک قنات دو طبقه داشت. در یک خانواده فقیر که در عین حال، از اولاد حکیمالملک معروف بودند.
پدرم سید سینا مردی بیسواد، اما با معلومات بود که کمتر حدیثی بود که نداند و برای ما نگوید و مادرم، حاجیه خانم فاطمه سراجیان اردستانی، زنی متدین و متکی به خود و شجاع بود که هنوز سایهاش را بر سر داریم. مادربزرگ مادریام از ایل عامری اردستان است که در 90 سالگی، در کمال استواری تنها در خانهای در تهران زندگی میکند. او نخستین معلم من در رنگرزی بود؛ کاری که پیشهی من در روزگار بازنشستگی است.
دوران کودکی را در یک زندگی فقیرانه و روستایی گذراندم. در آن زمان اردستان یک مدرسه داشت. دبستان و دبیرستان سینا که دبستانش در سال 1314 تأسیس شد. جالب است بدانید که این معلم و مؤلف کلاس اولی، خودش کلاس اول را نخوانده است!! در ده سالگی به مدرسه رفتم و چون سنم اقتضا نمیکرد، در کلاس دوم نشستم و خودم را به هر مشقتی بود، کشاندم و به کلاس رساندم. البته زحمت و همراهی معلم هم کارساز بود. مدرسهی ما آن زمان، تعدادی معلم خوب داشت که همه گمنام مردند. اما یادشان و نام نیکشان در دل بچههای اردستان باقی ماند.
از کلاس سوم دبستان به بعد، تابستانها به تهران میآمدم و میوه فروشی میکردم و خرج تحصیل را درمیآوردم و آغاز پاییز به اردستان برمیگشتم و به درس خواندن ادامه میدادم. به همین ترتیب، تا کلاس نهم و در واقع سیکل اول دبیرستان را در اردستان درس خواندم بعد به تهران آمدم و وارد دانشسرای مقدماتی شدم.
در سال 1332 از دانشسرای مقدماتی فارغالتحصیل شدم و کارم را از روستاهای درکه آغاز کردم و در سال 1334 با شوق ادامهی تحصیل در دانشگاه دیپلم ادبی گرفتم و همان سال وارد دانشکدهی معقول و منقول شدم. بیش از یک سال آن جا درس نخواندم؛ اما از محضر استادان بزرگی چون دکتر زرینکوب حاصل بزرگی به دست آوردم.
با آشنایی با دکتر حمیدی بود که بیشتر شیفتهی معلمی و درس روانشناسی شدم که دکتر هوشیار درس میداد. با وجود این، در حال و هوای معلمی، معقول و منقول را رها کردم و در سال 1337 با تشکیل نخستین دورهی رشته آموزش ابتدایی وارد دانشسرای عالی شدم و از آن جا لیسانس گرفتم و معلم کلاس اول و معلم معلمهای کلاس اولی شدم. انگار به تلافی این که کلاس اول را نخوانده بودم، کلاس اولی شدم. از بچههایش گرفته تا معلمش و کتابش و خواندنیهایش و صداکشیدن و خط زمینهای برای تخته سیاهش و …
شخصی این عکس را در فضای مجازی گذاشت و در توضیحش نوشت هر روز پدرم غذای پرندگان را بصورتی میگذارد که مادرم هنگام بیدار شدن با این صحنه مواجه بشه!!!!!!!
راست و دروغ اون با خودش!!!!!!!!!!!
اگر دچار اضطراب یا افسردگی هستید صبح ها “چای زعفران” بنوشید
شادی آور
ضد آلزایمر
پیشگیری از سرطان
تسکین دردهای شکمی
ضد اضطراب و افسردگی
پیشگیری از فشار خون بالا
#سواد_رسانه_ای
برای تشخیص شایعه از یک خبر واقعی به موارد زیر دقت کنیم
1- منبع: به عنوان مهمترین و اصلیترین نکتهای که باید دربارهی درستی یک مطلب توجه کنید داشتن «منبع معتبر» است.
قاطعانه باید گفت اگر مطلبی منبع معتبر نداشت به راحتی باور نکنید!
از آنجا که بخش زیادی از مطالب در فضای مجازی به صورت متن منتشر میشوند داشتن یک لینک اینترنتی به عنوان منبع سادهترین کاری است که انتشار دهندهی خبر میتواند برای اعتباربخشی به خبرش در متن بگذارد برای اسناد بسیار قدیمی نام کتاب و نویسنده و .. نیز نیاز است.
2- قطعه فیلم و تکه عکس اصلیترین ابزار شایعهسازها:
زاویهی خاص فیلمبرداری یا عکسبرداری، مشخص نبودن اتفاقات قبل و بعد از آن تکهی جدا شده از فیلم، ربط دادن عکس به مطلب نامرتبط،
دستکاری عکس و فیلم ،کیفیتهای پایین و نامشخص بودن جزئیات و… فرصت را برای داستانسرایی و شایعهپردازی روی آن ایجاد میکند.
عکس کودکی که مار داخل سرش است، یا فیلم سجادهی نماز خوان نمونههایی از این شایعه بودند.
3-قسم دادن، التماس کردن،وعدهدادن، ارعاب و یا تهدید برای انتشار مطلب!
4-اعلام زمانهای نسبی به جای ذکر تاریخ مشخص:
یکساعت پیش، دیشب، امروز، به تازگی، از فردا، آخرین دستاوردها و …
5-عباراتی که نشان میدهد رازی مخوف یا سندی فوقمحرمانه کشف شده است:
مثلانامهی فوقمحرمانه و مسقیم دربارهی زلزلهی تهران!
«توهم توطئه» نیز میتواند در این دسته جای گیرد.
6-جملات خبری شبهعلم و مبهم: دانشمندان کشف کردهاند، آخرین دستاوردهای پزشکی نشان میدهد.
کدام پزشکان؟ کدام دانشمندان؟! عرفان کوانتومی، قانون راز، و … نمونههایی از این ادعا هستند.
7-ارجاع دروغین:خبرهای ناشنیده به خبرگزاریهای بسیار مشهور و معتبر برای اعتبار بخشی به مطلب:
در اینگونه مطالب به صورت خیلی کلی نوشته میشود منبع: رویترز ،CNN، پلیس فتا،…
8-ارجاع به منابع غیرواقعی با اسم های عجیب و غریب و پرابهت:
شبکهی خبری Alien News فرانسه، تیم دکتر چوانگ در مرکز توکیو!
برای کشف حقیقت بهتر است نام و وبسایت آن را در اینترنت جستجو کنید.
9- تحریک شدید احساسات از طریق اغراق در داستانهای ساختگی غمانگیز، عکسهای دلخراش، روابط عاطفی انسانی، تهدیدات مربوط به سلامتی، تحریک حس وطنپرستی یا اعتقادات مذهبی و …
10-عدم ارتباط منطقی و تخصصی منبع با متن:
رئیس مرکز «قلب» ژاپن گفته است سیگنال موبایل برای «مغز» مضر است!
_
11- تبلیغات تجاری در قالب شایعه!
(همه شرکتها محصولاتشان آلوده و مشکلدار و سرطانزا هست به جز محصولات شرکت X)
12-اینترنت و گوگل منبع نیستند!
اینها ابزارهای ارتباطی و جستجو هستند. هرچیزی در آن پیدا شود درست نیست حتی اگر در چندین جای آن تکرار شده بود. مگر سایت های معتبر.
انگلیسی بودن متن یک مطلب نیز به معنی معتبر بودنش نیست!
13-«آیا میدانید»ها!
نادانستههای حتی کوچک و سطحی جهان آنقدر زیاد است که تشخیص راست و دروغ بودن آن بسیار مشکل است مگر آنکه منبع معتبر داشته باشند.
پیشنهاد میکنیم زیاد آنها را باور نکنید چون تقریبا در بیشتر آنها همهی نشانیهای یک شایعه از جمله نداشتن منبع را خواهید دید!
_
14-شاهدان غیبی!
همه ما افرادی را دیدهایم که در دفاع از یک ادعای عجیب خواهند گفت: «یکی از دوستان یا نزدیکانم با چشم خودش دیده است یا یک سپاهی به من گفت! یا یک ارتشی به من گفت! ».
برای احترام به شعور خودتان هم که شده درخواست کنید با آن شخص سوم ملاقات کرده و حقیقت را از زبان خودش بشنوید و کشف کنید که واقعیت ماجرا چه بوده است؟
15-شیوهی نگارش و سطح علمیبودن:
اشتباه املایی و نگارش شتابزده و غیرحرفهای در نوشتههای بسیاری از شایعهپردازان که بیشترشان از اقشار کمسواد هستند رایج است.
16-فصل بازار داغ شایعه را بشناسید!
اگر کمی به اخبار جامعه آگاه باشید به احتمال بسیار زیاد میتوانید خود را برای هجوم شایعات فصلی آماده کنید.
چندین شایعه از این دست در زمان درگذشت برخی افراد مشهور، حادثهی اسید پاشی،حادثه منا و حوادث مشابه و .… در فضای مجازی منتشر شد.