مدیرالنفیسه

  • خانه 
  • In the name of Allah the merciful and the compassionate 
  • تماس  
  • ورود 

اعتماد ساختنش سالها طول می کشد

29 شهریور 1399 توسط مدیر النفیسه

اعتماد
ساختنش سالها طول می کشد
تخریبش چند ثانیه
و
ترمیمش تا ابد !

1600490326photo_2020-09-19_09-01-59.jpg

 نظر دهید »

دعا کن اگر روزی جایی چیزے را شکستی دل نباشد...

28 شهریور 1399 توسط مدیر النفیسه

حق الناس همیشہ پول نیست…
گاهی اشکی است کہ نباید از چشمی در می آوردی ، وآهے است کہ نباید درون سینہ ای می‌نشاندی.
دعا کن اگر روزی جایی چیزے را شکستی دل نباشد…

1600408454photo_2020-09-18_10-21-49.jpg

 نظر دهید »

«ازکشمیر تا کاراکاس»؛ سرباز روح الله رضوی؛

27 شهریور 1399 توسط مدیر النفیسه

«ازکشمیر تا کاراکاس»؛ سرباز روح الله رضوی؛ نشر سوره مهر

نویسنده: سرباز روح الله رضوی

ناشر: سوره مهر، چاپ اول 1399

320 صفحه، 50000 تومان



**



سرباز روح الله رضوی را در سفر کاروان صلح به سوریه شناختم و عاشقش شدم، وقتی در اوج بحران سوریه به همراه جماعتی از فعالان بین المللی صلح با ترکیبی رنگارنگ از دینها و مذاهب گوناگون و قومیتها و نژادهای مختلف و گرایشهای سیاسی و اعتقادی متنوع به مناطق جنگ زده رفتیم.


ابتدا فکر می کردم اسمش روح الله است، اما بعد فهمیدم پدرش -مرحوم قلبی حسین رضوی کشمیری- که دلباخته انقلاب اسلامی و شیفته امام خمینی بوده نام او را سرباز روح الله گذاشته و این کلمه سرباز بخشی از نام اوست.
جوان کشمیری که البته اصالت اجدادی اش به ایران برمی گردد، معجونی عجیب و غریب از مخلوقات استثنایی و کمیاب پروردگار است! از یکطرف شناسنامه و پاسپورت هندی دارد و از طرف دیگر در قم زندگی می کند. از یکسو طلبه است و از سوی دیگر فعالیت جدی در فضای دانشگاهی دارد.
به انگلیسی و عربی -و شاید زبان های دیگر- با تسلط کامل حرف می زند و فارسی را هم به خوبی صحبت می کند و می نویسد و حتى خط نگارش فارسی اش از غالب دوستان ایرانی خوشتر و زیباتر است.
به شدت مذهبی و متدین و انقلابی است، اما گستره ارتباطی متنوعی با آدم های غیر مذهبی و غیر انقلابی دارد و از تعامل و ارتباط پرهیز و احتراز نمی کند.
در سالهای اخیر برنامه هایی نیز با فضای بین المللی در سیمای جمهوری اسلامی دارد و در تولید و اجرای تلویزیونی نیز توفیق داشته و کار رسانه ای جدی را پی می گیرد.
ناگفته پیداست که اگر این شخصیت جالب و دوست داشتنی و استثنایی خاطرات و تجربه های خود از سفرهای متعدد و مکررش را بنویسد و منتشر کند، حاصل آن کتابی خواندنی خواهد بود و کتاب “از کشمیر تا کاراکاس” واقعا چنین است.
نخستین فصل کتاب به سفر کاروان دریایی به سوی غزه اختصاص دارد. سفری که بعد از حمله ارتش اسراییل به کشتی مرمره و کشته شدن چندین نفر از فعالان صلح انجام می شد و احتمال هر حادثه و اتفاقی در آن می رفت و از قضا سرباز روح الله در این سفر همسر خود و دختر هشت ماهه اش را هم به همراه داشت.
بعد از آن حواشی سفری دیگر به مرز فلسطین و داستان کاروان صلح روایت شده و آنگاه او خاطرات و یادداشتهای خود از کشمیر را به تفصیل شرح داده. فصل بعد از سفر حج نوشته و بعد از آن یادداشتهای سفر میانمار و خاطرات سفرهایی به مصر و گزارش سفر به ونزوئلا آمده است.
خاطرات پراکنده کتاب که در مقاطع کوتاه با تصاویر متنوع و نقشه های جغرافیایی همراه شده بسیار خواندنی اند و گاه به جزییات و حاشیه هایی اشاره دارند که کمتر مورد توجه قرار می گیرد.
از اعتراض جوان متدین ایرانی به مهمانان کازینوی هتل در دمشق تا تقابل مسؤول بی درد ایرانی با جوانان پاکباخته و انقلابی، همه نکاتی بسیار جذاب و شیرین هستند که تنها در چنین کتابی می توان یافت.
در بسیاری از مقاطع کتاب هم به ناشی گری ها و بی توجهی های نهادهای رسمی ما اشاره می شود؛ مانند سخنرانی یکی از مسؤولان استانی برای جمعی که برخی از آنان کمونیست هستند و برای دفاع از فلسطین آمده اند، ولی او بدون توجه به این موضوع می گوید: “کمونیسم را باید دیگر فقط در موزه ها جستجو کرد و فلسطین به دست مسلمان ها آزاد خواهد شد"!
تجربه نگاری دقیق رضوی از حواشی مهم و جزییات دقیق سفرها و برنامه ریزی کاروان از این جهت اهمیت بیشتری پیدا می کند که متاسفانه ما در ایران تجربه زیادی از فعالیت بین المللی غیردولتی نداریم و آشکار است که جنس و نوع و فضای کار نهادهای رسمی و دیپلماتیک کاملا با فعالیتهای مردمی شبیه کار بچه های “امت واحده” فرق می کند.
این کتاب تا اندازه زیادی به این خلأ نظر داشته و جای خالی چنین نمونه هایی را پر کرده و از این رو به خوبی نقش آفرینی و کارآمدی یک شخص با انگیزه و توانمند را در برقراری ارتباط و اثرگذاری به خوبی نشان می دهد و به تعبیری آداب دیپلماسی فرهنگی فردی را تشریح می کند.
کتاب سرشار از خاطرات و داستانهایی است که موقعیت نگارنده را در تعامل با همکیشان و غیر همکیشان او نشان می دهد و هم حال و هوای او در زیارت بقیع یا حضورش در جمع شیعیان کشمیر را به خوبی تصویر می کند و هم انس و الفت عجیبش با اهل سنت در غزه یا همراهی اش با هندوهایی که حتى از اهل کتاب هم نیستند و او مجبور است دنبال راهی باشد تا همسفره شدنش با آنها و نشستن بر سر سفره شان را توجیه کند.
شاید بتوان این مجموعه دلنشین و متنوع را “کتاب وحدت” به شمار آورد، زیرا بدون شعار و تکلف و از خلال تجربه های ملموس و عینی همدلی و همراهی و برادری و دوستی میان دهها و صدها نفر از کشورها و مذاهب گوناگون در راستای یک هدف والای انسانی را به تصویر می کشد.
آخرین عکس کتاب، او را در میان دختران گروه رقص یک مرکز خدمات اجتماعی در جنوب کاراکاس نشان می دهد؛ جایی که یکی از دختران از او می پرسد: “چرا شما نمی رقصی” و او که پیشتر روضه خوانی و سخنرانی مذهبی اش را دیده ایم نمی داند چگونه به این پرسش جواب بدهد!


از کشمیر تا کاراکاس سرباز روح الله
خاطرات محمدرضا زائری نشر سوره مهر

1600336209223371.jpg

 نظر دهید »

این مبلغ را نذر شما کردم

24 شهریور 1399 توسط مدیر النفیسه

?این مبلغ را نذر شما کردم?

?خاطره دکتر علی حائری شیرازی (فرزند مرحوم آیت الله حائری شیرازی) از پدر

? مدتی بعد از آنکه پدر امامت جمعه را رها کردند، در قم رحل اقامت گزیدند. متاسفانه بعضاً هم تنها بودند! گاه گداری من و بچه ها سری می زدیم …
به واسطه ی بیماری ای که داشتند رژیم غذایی سختی هم به توصیه اطبای اسلامی گرفته بودند و مثلاً بین گوشتها فقط مجاز به خوردن شکمبه گوسفند بودند بلکه مداومت به آن مانند یک دارو .
خب شکمبه ها را هم به جهت ارزان تر شدن و هم به جهت تمایل شخصیشان، پاک نکرده می گرفتند و خودشان پاک می کردند. از نیمه های شب چند ساعتی به حمام زیر زمین میرفتند و آنها رو خوبِ خوب تمیز می کردند و بار می گذاشتند و صبح، چنانچه همچو منی مهمانشان بود، با هم می خوردیم …

? در این ایام، اموراتشان هم نوعاً از سخنرانی هایی که دعوت می شدند می گذشت. پاکت سخنرانی را هم در جیب بالای قبایشان می گذاشتند. من هم به رسم فضولی، بعضاً پاکت را چک می کردم تا ببینم وسعت دخل و خرج به چه میزان است؟
این بار در پاکت فقط یک تراول پنجاهی بود و میبایست تا سخنرانی بعدی با همین مبلغ مدیریت میکردیم..بماند

?یک روز صبح گفتند: فردا کمیسیون خبرگان دارم و می خواهم یک حمام اساسی بروم. تو هم میای؟! اول استقبال نکردم …
بعد ادامه دادند، در یکی از کوچه های فرعی گذر خان، یک حمام عمومی قدیمی هست. قبلاً یکبار تنهایی رفتم؛ خوب دَم می شود، دلاک کار بلدی هم دارد. احساس کردم تنهایی سختشان است که بروند؛ پذیرفتم همراهیشان کنم.
بقچه ای از حوله، لباس و صابون فله ای با خود بردیم. وقتی وارد شدیم، روی در نوشته بود: «هزینه هر نفر دو هزار و پانصد تومان». پیش قدم شدم و حساب کردم.
پدر راست می گفت. آنچنان حمام دم داشت که گویی به سونای بخار رفته ایم. دلاک پیرِ کار بلد هم روی هر نفر قریب نیم ساعت تا سه ربع ساعت وقت می گذاشت! حمام خیلی خیلی خوبی بود. آدم واقعاً احساس سبکی و نشاط میکرد.

? در وقت خارج شدن، دم در به من گفتند انعام دلاک را حساب کردی؟ گفتم نه! گفتند: صدایش کن. پیرمرد را صدا کردم آمد. پدر دست در جیب کرد و همان پاکت تراول پنجاهی را به او داد! او تراول را گرفت، بوسید، بر چشم گذاشت و نگاهی به بالا کرد و رفت. من هاج و واج و متعجب به پدر نگاه می کردم. گفتم زیاد ندادید؟ گفتند نه! بعد مکث کردند و گفتند: مگر چقدر بود؟ گفتم پنجاه تومان؛ و این هر آنچه بود که در پاکت داشتید!
نگاهی تیز و تند کردند. پنج یا پنجاه؟ پنجاه!!
نچ ریزی گفتند و برگشتند بسمت حمام. چند قدم نرفته، توقف کردند، برگشتند نگاهی به بالا کردند، بعد به سمت من آمدند. گفتند: «دیگه امیدوار شده، نمیشه کاریش کرد، بریم»

? وارد گذر خان شدیم به فکر مخارج تا شب بودم. هنوز چند دقیقه ای نگذشته بود که کسی از حجره ای با لهجه غلیظ اصفهانی بلند داد زد: «حَجا آقا! حجا آقا! خودش را دوان دوان بما رساند و رو به من کرد و گفت: «آقای حائری شیرازی هستند؟» گفتم: بله. گفت: «حاج آقا یه دقه صبر کنید»! رفت و از میز دکان، پاکتی آورد و به پدر داد.
پدر با نگاهی تند گفت: «من وجوهات نمی گیرم!»
گفت: «وجوهات نیست، نذر است».
گفتند: «نذر؟»
گفت: «دیروز برای باری که داشتم در گمرک مرز اشکالی پیش آمد. شما همان موقع در شبکه قرآن مشغول صحبت بودید. مال، خراب شدنی بود. نگاهی به بالا کردم که اگر مشکل همین الان حل شود، مبلغی را به شما بدهم. همان موقع، حل شد و شما امروز از این جا رد شدید!!»
پدر متبسم شد. رو به من کرد پاکت را بگیر. گرفتم. خداحافظی کردیم و راه افتادیم.

?در حین حرکت، آرام در گوشم گفتند: «بشمارش!! »
من هم شمردم. ده تا تراول پنجاه هزار تومانی بود.
بعد بدون آنکه چیزی بگویم، در گوشم گفتند: «ده تا بود؟!» بعد این آیه را خواندند: «مَن جَاءَ بِالحَسنَةِ فَلَهُ عَشرُ أَمْثَالِهَا»…
نگاهی به بالا کردند گفتند: «خدا بی حساب می دهد. به هرکه اهل حساب کتاب باشد با نشانه می دهد که بفهمی مال اوست نه دیگری. آنرا در جیبت بگذار تا به اهلش بدهیم»

 نظر دهید »

پرهیز شدید از دروغ

24 شهریور 1399 توسط مدیر النفیسه

?پرهیز شدید از دروغ

❖ از بیانات آیت الله العظمی شبیری زنجانی :

? … مرحوم [آیت‌الله] حاج آقا حسین قمی ، مقید بودند که حتی یک ذره خلاف واقع نگویند .

نقل شده است که می خواستند به عالمی که برادرشان از دنیا رفته بود ، پیام تسلیت بنویسند ، یکی از اقازاده‌های ایشان در این پیام می‌نویسد :

« از درگذشت برادرتان متأثرم . خداوند به شما صبر و اجر دهد » .

حاج آقا حسین می‌گویند :

چرا دروغ به من بستی ؟

من کجا متأثرم ؟

بنویس : « أبقاکم الله »

[یعنی : خداوند شما را باقی بدارد] .

?جرعه ای از دریا ، جلد4 ، صفحه523

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 58
  • 59
  • 60
  • ...
  • 61
  • ...
  • 62
  • 63
  • 64
  • ...
  • 65
  • ...
  • 66
  • 67
  • 68
  • ...
  • 1248
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 <   >
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

مدیرالنفیسه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • اجتماعی
  • احکام
  • امام خمینی
  • امام زمان (عج)
  • ایام مذهبی و ملی و مناسبتی
  • بارداری
  • بدون موضوع
    • نهج البلاغه
  • بهداشتی
  • تاریخی
  • تربیت کودک
  • تربیتی
  • تغذیه
  • حدیث
    • تربیتی
  • حکایت
  • خانه داری
  • خانواده
  • خانواده
  • سیاسی
  • سیره وسخنان بزرگان
  • شبهات
  • شهدا
  • طنز
  • طنز
  • عصر بخیر
  • فن بیان
  • قانون
  • قرآن
  • متن ادبی
  • مقام معظم رهبری
  • نشر کتاب
  • همسرانه
  • یک صفحه کتاب

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

کاربران آنلاین

  • رهنما
  • صفيه گرجي
  • ترنم
  • یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ
  • بتول سادات بنیادی

رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 18
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 18
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 28
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس