مدیرالنفیسه

  • خانه 
  • In the name of Allah the merciful and the compassionate 
  • تماس  
  • ورود 

تا عمر داریم باید انتخاب کنیم،

21 دی 1396 توسط مدیر النفیسه

#پندانه

✅"همسر فرعون” تصمیم گرفت که عوض شود و شُد یکی از زنان والای بهشتی….

⭕️پسر نوح تصمیمی برای عوض شدن
نداشت…… غرق شد و شُد درس عبرتی
برای آیندگان…

✅اولی همسر یک طغیانگر بود
و دومی پسر یک پیامبر…!!!

برای عوض شدن هیچ بهانه ای قابل قبول نیست!

این خودت هستی که تصمیم
می گیری تا عوض شوی…

تا عمر داریم باید انتخاب کنیم،

با پایانش دیگر دیر شده و بی‌فایده خواهد شد….

 نظر دهید »

خاطره ای از ....

21 دی 1396 توسط مدیر النفیسه

#پندانه
خاطره ای از ….
? ما یه روز تصمیم گرفتیم با چندتا از دوستای پدرم به مدت پنج روز بریم سفر،
بعد از کلی برنامه ریزی وسیله هارو جمع و جور کردیم و حدود ساعت سه بعد از ظهر زدیم به راه، چند ساعتی توی مسیر بودیم که یکدفعه مامانم گفت فکر کنم وقتی کتریِ آبِ جوش رو از روی گاز برداشتم زیر گاز رو خاموش نکردم و باز مونده،
همه ی مارو نگران کرد با این حرف
بابام گفت به احتمال زیاد اشتباه میکنی، بد به دلت راه نده، اما فقط گفت به احتمال زیاد و مطمئن نبود!
حتی وقتی مادرم ازش پرسید بعد از اینکه سیگارت رو کشیدی پنجره ی آشپزخونه رو بستی یا نه حرفی نزد.
مادرم همش دلشوره داشت ، میگفت اگه شعله روشن مونده باشه چی؟ اگه باد بزنه و شعله رو خاموش کنه ، اگه یموقع گاز قطع بشه و دوباره وصل بشه و شیر گاز باز مونده باشه ساختمون میره رو هوا،
خلاصه نگرانی پشت نگرانی
همگی دلشوره گرفتیم و نمیتونستیم از مسیر لذت ببریم که بالاخره یه جا بابام فرمون رو کج کرد و دور زد و برگشتیم به طرف خونه،
رفتیم و دیدیم بله، شیر گاز رو نبسته بودیم و احتمال انفجار و هر اتفاق دیگه ای وجود داشته.
وقتی برگشتیم خونه دیگه شب شده بود و خسته بودیم و تصمیم گرفتیم فردا صبح دوباره راه بیفتیم بریم.
پنج روزمون شد چهار روز و یک روزمون رو از دست دادیم اما باقی اون چهار روز رو لذت بردیم، بدون هیچ فکری و با خیال راحت خوش گذروندیم.
حالا فکر کن اگه برنگشته بودیم خونه و مسیر رو ادامه میدادیم و میرفتیم چه اتفاقی میفتاد؟
شایدم هیچ اتفاقی نمیفتاد اما همش فکرمون درگیر بود، نصف ذهنمون مشغولِ اون شعله ی گاز بود که نبسته بودیم. احتمال انفجار، احتمال آتش سوزی و هزار یک احتمال دیگه که راحتمون نمیذاشت.
درسته که همش احتمال بود، اما همین احتمالات و درگیری ذهنی باعث میشد از لحظاتی که توی سفر بودیم لذت نبریم.
جالب اینکه وقتی رسیدیم اونجا یکی از دوستای پدرم گفت منم فکر کنم درِ خونه رو قفل نکردم و همه ی خانواده شون تا پایان سفر نگران بودن که نکنه دزد خونشون رو بزنه و مدام فکرشون درگیر بود.
میدونی خیلی از آدمای این شهر یه درِ نبسته، یه شیرِ گازی که باز مونده توی گذشته شون دارن که رهاشون نمیکنه
و نمیتونن با فکر آزاد زندگی کنن!
یه گذشته ای که همیشه، حتی توی بهترین لحظات عمرشون اونارو به فکر فرو میبره.
یه گذشته ای که با خودشون تموم نکردن و هیچ وقت راحتشون نمیذاره، یه دری که باز مونده و برنگشتن قفلش کنن!

 نظر دهید »

برای کودکتان قوانینی متناقض نگذارید.

21 دی 1396 توسط مدیر النفیسه

#تربیت_کودک
برای کودکتان قوانینی متناقض نگذارید.

طوری برخورد می‌کنید که فرزندتان باید حدس بزند که چه توقعی از او دارید.
قوانینی که برای او می‌گذارید را هم مدام تغییر میدهید.

او را کتک میزنید بعد در اغوش میکشید.
یا روزی قربون صدقه یک کار او میروید، فردا به دلیل خستگیتان دعوا میکنید، این رفتار میتواند باعث ایجاد اختلالات روانی در کودکان بشود

 نظر دهید »

کارهایی که باعث لوس شدن کودک میشود:

21 دی 1396 توسط مدیر النفیسه

#تربیت_کودک
کارهایی که باعث لوس شدن کودک میشود:

وقتی یک روش تربیتی ندارید و هر بار به یک روش با فرزندتان رفتار میکنید.

وقتی به همسرتان مقابل فرزندتان احترام نمیگذارید.

وقتی روش تربیتی شما با همسرتان متفاوت است.

یادمان باشد باج دادن به کودک یعنی پاداش در مقابل کاری اشتباه، که باعث لوس شدن کودک میشود، نه محبت و در آغوش گرفتن و پاداش در مقابل کار خوب

یادمان باشد دادن آزادی به کودک به او پر پرواز خواهد داد.

به بهانه لوس شدن فرزندمان را از آغوش خود و جایزه گرفتن محروم نکنیم!

 نظر دهید »

خیلی مواظب خانما باشید، تئاتر جلوشون بازی نکنید سریع دوزاریشون می افته.

21 دی 1396 توسط مدیر النفیسه

#همسرانه
#طنز
یک روز از همکارم پرسیدم: چکار کردی که مشکلی با همسرت نداری ؟
گفت :"هرکاری راهی داره” .
گفتم مثلا. گفت:” مثلا وقتی میخوام برم بیرون و خانومم میگه فلان چیزو بخر، نمیگم پول ندارم چون میدونم این جمله چالش برانگیزه.

فقط دست روی چشمم میذارم و میگم به روی چشم .
وقتی هم که برمی گردم و خانوم سراغ خریداشو می گیره ،محکم روی زانوم می زنم و می گم دیدی یادم رفت.
استفاده از این دو عضو ؛یعنی چشم و زانو راز موفقیت منه".

به خانه که برگشتم تصمیم گرفتم رفتار همکارم را الگو قرار بدهم و از چشم و زانو برای شیرین شدن زندگی استفاده کنم .

این الگو چند وقتی خوب جواب داد تا یک روز که برای مرمت سیم سرپیچ لامپ، بالای چارپایه رفته بودم از همسرم خواستم فیوز را بکشد او هم دست روی چشمش گذاشت و گفت :"به روی چشم “.

رفت و من هم با خیال این که در خواستم اجرا شده دست به کار مرمت سیم شدم
که یکهو در اثر برق گرفتگی از اتاق با مغز به بیرون پرتاب شدم.

وقتی با حال زار به خانمم گفتم چرا فیوز رو نکشیدی ؟محکم روی زانوش زد و گفت :"وااااای دیدی یادم رفت.

نتیجه:
خیلی مواظب خانما باشید، تئاتر جلوشون بازی نکنید سریع دوزاریشون می افته.
شوخی ندارنا

‎‏‎‌‌‌‌‎‏‎‌‌‌‌‎‏‎‌‌‌

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 693
  • 694
  • 695
  • ...
  • 696
  • ...
  • 697
  • 698
  • 699
  • ...
  • 700
  • ...
  • 701
  • 702
  • 703
  • ...
  • 1250
شهریور 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 <   >
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        

مدیرالنفیسه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • اجتماعی
  • احکام
  • امام خمینی
  • امام زمان (عج)
  • ایام مذهبی و ملی و مناسبتی
  • بارداری
  • بدون موضوع
    • نهج البلاغه
  • بهداشتی
  • تاریخی
  • تربیت کودک
  • تربیتی
  • تغذیه
  • حدیث
    • تربیتی
  • حکایت
  • خانه داری
  • خانواده
  • خانواده
  • سیاسی
  • سیره وسخنان بزرگان
  • شبهات
  • شهدا
  • طنز
  • طنز
  • عصر بخیر
  • فن بیان
  • قانون
  • قرآن
  • متن ادبی
  • مقام معظم رهبری
  • نشر کتاب
  • همسرانه
  • یک صفحه کتاب

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

کاربران آنلاین

رتبه

    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس