ترامپ خود را نابغه توصیف کرد!
#طنز_سیاسی
ترامپ خود را نابغه توصیف کرد!
خبرگزاری صدا و سیما نوشت: رئیس جمهور آمریکا در پیام توئیتری با رد اتهام نداشتن ثبات روانی خود نوشت یک «نابغه بسیار معقول» است.
#طنز_سیاسی
ترامپ خود را نابغه توصیف کرد!
خبرگزاری صدا و سیما نوشت: رئیس جمهور آمریکا در پیام توئیتری با رد اتهام نداشتن ثبات روانی خود نوشت یک «نابغه بسیار معقول» است.
*آیا میدانید هسته کدام میوهها سمی و خطرناک است؟
هسته این 5 میوه جانتان را به خطر میاندازد
مهم است مردم اطلاعات کافی داشته باشند و بدانند که برخی از انواع میوهها هستههای سمی دارند که به هیچ عنوان نباید خورده شوند. علاوه بر این، خوب است بدانید هسته میوهها برای کودکان سمیتر از بزرگسالان است.
هسته سیب
هستههای موجود در سیب حاوی ماده شیمیایی هستند که وقتی هضم میشوند مادهای به نام سیانید در بدن آزاد میکنند. خوردن هسته سیب به تعداد زیاد خیلی خطرناک خواهد بود و عارضه جبرانناپذیری خواهد داشت.
هسته زردآلو
به گفته یک سایت داروشناسی، هسته زردآلو حاوی سیانید است و اگر در تعداد زیاد و بازه زمانی کوتاه خورده شود، میتواند منجر به مرگ افراد گردد. خوردن چند دانه هسته زردآلو برای بزرگسالان خطرناک نیست.
هسته گیلاس
هسته گیلاس دانههایی حاوی سیانید هستند. بهتر است از خوردن آنها اجتناب کنیم. خوردن یک دانه گیلاس ممکن است منجر به آسیب جدی نشود، اما اگر زیاد خورده شود منجر به سرگیجه، استفراغ و حتی مرگ خواهد شد.
هسته آلو
هسته آلو هم سیانید دارد و نباید در مقدار زیاد مصرف شود.
هسته هلو
هلو هم هستههایی دارد که حاوی سیانید است. پوست سخت هلو که هسته نرم آن را پوشانده بسیاری از افراد را از خوردن آن باز میدارد. خوردن یک هسته هلو اشکالی ندارد و بیضرر است.
عبرت اغتشاشات اخیربرای “من” و “شما”
پیش بینی ها همین بود؛ آتش اغتشاشات سرد شد و آخرین سوسوی امید ضدانقلاب رو به خاموشی نهاد. اما همین ماجرا هم عبرت هائی برای ما و مردم و دولت داشت.
گذرا مرور می کنیم…
تجربه دولتیها؛
یکم. دولت فهمید اعتراضات کارگری و پابرهنه ها و یقه آبی ها شوخی نیست. کارد که به استخوان رسید پایان خط است.
دوم. فهمید که شوک درمانی در اقتصاد مثل افزایش ناگهانی قیمت بنزین بحران سازست و باید در این روش ها تجدید نظر کند.
سوم. متوجه شد که رهاسازی اقتصاد و بی اعتنائی به مطالبات مردم چه میزان بحران سازست.
چهارم. در نهایت اینکه خوی اشرافی گری در پاسخگوئی به مردم و بی اعتنائی به رشد فساد اقتصادی و حقوق های نجومی و غیره چه میزان در عصبانیت مردم سهم دارد.
تجربه حاکمیتی؛
یکم. نسل شبکه های اجتماعی با هویت 40 تکه راباید شناخت. نباید از ابعاد زندگی توهمی و متهورانه در شبکه های اجتماعی غافل بود.
دوم. متوجه شدیم سیاست بایکوت که در روزهای اول توسط رسانه ملی پی گیری می شد، چقدر ناکارآمد است و اینکه بجای مدیریت بر “جهل عمومی"، سراغ مدیریت بر “افکار عمومی” رویم
سوم. اندازه تحرکات خالص ضدانقلاب در شهرها را برآورد کردیم. و البته ضعف مان در مواجهه با اغتشاشات در شهرهای کوچک را شناختیم.
چهارم. گرچه دولت مسوول مستقیم این اعتراضات است، اما بی اعتنائی عدلیه و مجلس به مطالبات مردم نیز در کاهش آستانه تحمل شان نسبت به مشکلات سهم مضاعف دارد.
تجربه اصلاحطلبها
یکم. اصلاح طلبان به شکل کم سابقه ای مجبور شدند با ضدانقلاب مرز بندی کنند. متوجه شدند که اعلام برائت از آشوب طلبان در پایان بحران چه میزان موثر است؛ آقای خاتمی این موضوع را بهتر متوجه شدند.
دوم. اصلاح طلبان فهمیدند تجمع غیرقانونی چقدر عوارض دارد. احتمالا الان مخالفت با برگزاری تجمعات غیرقانونی در سال 88 را بهتر متوجه می شوند.
سوم. فهمیدند که اهمیت مردم تنها پای صندوق رای نیست و باید از مطالبات اقتصادی آنها نیز حمایت کرد.
تجربه اصولگراها
یکم.فهمیدیم نقد دولت نباید به ناامیدی از دولت منجر شود. ناامیدی از این یا آن دولت، ناامیدی از نظام است.
دوم. اصولگراها احتمالا متوجه شدند که برگزاری راه پیمائی و اعتراضات در قانون اساسی یک اصل قابل اعتنا و راهگشاست و می توان از آن دفاع کرد.
سوم. دوقطبی انقلابی-ضدانقلابی یعنی اینکه مقابل ضدانقلاب ائتلاف کنیم و وحدت میان اصلاح طلب و اصولگرا برای تقابل با دشمن یک ضرورت است. این دشمنی نیز فقط امنیتی است.
محسن مهدیان
چرا گاهی لازم است تنها باشیم؟
تاکنون در مورد مضرات و خطرات تنهایی صحبت های زیادی شده است، اما گاهی تنها ماندن نیز لازم است که در اینجا به مزیت های آن می پردازیم.
تنهایی بهتر است یا در جمع بودن؟
تا به حال پیش آمده که در طول روز و میان کارهای مختلف ساعتی را به خودتان اختصاص دهید؟
آیا جزء آن دسته افرادی هستید که ساعت تنهایی برایشان اهمیت دارد؟
آیا شما هم دوست ندارید به هیچ قیمتی اوقات تنهایی خودتان را از دست بدهید؟
چرا گاهی لازم است تنها باشیم؟
سال های سال است که از نیاز ذاتی انسان به گروه، زندگی اجتماعی و تأثیر این شکل از زندگی بر سلامت روان و جسم صحبت می شود. این در حالی است که کمتر در خصوص تنهایی و نقشی که در زندگی ایفا می کند گفته شده است. بر اساس نتایج به دست آمده از آخرین تحقیقات انجام شده، افرادی که در شبانه روز ساعتی را به خودشان اختصاص می دهند نه تنها استرس کمتری را تجربه می کنند؛ بلکه از خلاقیت بیشتری نیز برخوردار هستند.
این تأثیر از آن جهت اتفاق می افتد که پرداختن به کار مورد علاقه در ساعت تنهایی روز با افزایش قدرت خلاقیت و تفکر، میزان هورمون های مرتبط با استرس را در بدن کاهش می دهد. آنچه در این بین اهمیت دارد تفاوت قائل شدن میان افراد ضد اجتماعی و گروهی استکه آگاهانه تنهایی را انتخاب می کنند. در واقع، افرادی که از روی ترس در جمع حضور پیدا نمی کنند دچار نوعی اختلال هستند که می تواند تبعاتی جدی از قبیل خشونت و افسردگی به دنبال داشته باشد.این در حالی است که برای گروه مقابل تنهایی یک انتخاب است، انتخابی که فرصت تفکر می دهد.
به عبارت دیگر، تنهایی برای این دست افراد مهلتی است که امکان رسیدگی به کارهای شخصی و مورد علاقه را فراهم می کند. آنچه اهمیت دارد آگاهی نسبت به این موضوع است که لزوماً هر فرد اجتماعی و دارای ارتباطات گسترده سلامت روان ندارد؛ از سوی دیگر تنهایی همیشه نشانه ای برای شخصیت های ضد اجتماعی نیست.
منبع: شفقنا
عروسک چهارم و شاهزاده
روزی عارف پیری با مریدانش از کنار قصر پادشاه گذر میکرد. شاه که در ایوان کاخش مشغول به تماشا بود، او را دید و بسرعت به نگهبانانش دستور داد تا استاد پیر را به قصر آورند.
عارف به حضور شاه شرفیاب شد. شاه ضمن تشکر از او خواست که نکته ای آموزنده به شاهزاده جوان بیاموزد مگر در آینده او تاثیر گذار شود. استاد دستش را به داخل کیسه فرو برد و سه عروسک از آن بیرون آورد و به شاهزاده عرضه نمود و گفت: “بیا اینان دوستان تو هستند، اوقاتت را با آنها سپری کن.”
شاهزاده با تمسخر گفت: ” من که دختر نیستم با عروسک بازی کنم! ” عارف اولین عروسک را برداشته و تکه نخی را از یکی از گوشهای آن عبور داد که بلافاصله از گوش دیگر خارج شد.
سپس دومین عروسک را برداشته و اینبار تکه نخ از گوش عروسک داخل و از دهانش خارج شد. او سومین عروسک را امتحان نمود.
تکه نخ در حالی که در گوش عروسک پیش میرفت، از هیچیک از دو عضو یادشده خارج نشد. استاد بلافاصله گفت : ” جناب شاهزاده، اینان همگی دوستانت هستند، اولی که اصلا به حرفهایت توجهی نداشته، دومی هرسخنی را که از تو شنیده، همه جا بازگو خواهد کرد و سومی دوستی است که همواره بر آنچه شنیده لب فرو بسته ” شاهزاده فریاد شادی سر داده و گفت: ” پس بهترین دوستم همین نوع سومی است و منهم او را مشاور امورات کشورداری خواهم نمود. “
عارف پاسخ داد : ” نه ” و بلافاصله عروسک چهارم را از کیسه خارج نمود و آنرا به شاهزاده داد و گفت: ” این دوستی است که باید بدنبالش بگردی ” شاهزاده تکه نخ را بر گرفت و امتحان نمود. با تعجب دید که نخ همانند عروسک اول از گوش دیگر این عروسک نیز خارج شد، گفت : ” استاد اینکه نشد ! “
عارف پیر پاسخ داد: ” حال مجددا امتحان کن ” برای بار دوم تکه نخ از دهان عروسک خارج شد. شاهزاده برای بار سوم نیز امتحان کرد و تکه نخ در داخل عروسک باقیماند استاد رو به شاهزاده کرد و گفت: ” شخصی شایسته دوستی و مشورت توست که بداند کی حرف بزند، چه موقع به حرفهایت توجهی نکند و کی ساکت بماند.