همه چیز به نگاه تو بر میگرده میتـونی از زنـدگـی لـذت ببـری یا ازش ناامید بشی.
صبح که از خواب بیدار شد
رو سرش فقط سه تار مو مونده بود با خودش گفت :
مثل اینکه امروز موهامو ببافم بهتره
و موهاشو بافت و روز خوبـی داشت
فـردای اون روز کـه بیـدار شد
دو تار مو رو سرش مونده بود
امـروز فـرق وسـط بـاز میکنـم
این کار رو کرد و روز خیلی خوبـی داشت
روز بعد تنها یک تار مو رو سرش بود
اوکـی امــروز دم اسـبـی میبـنـدم
همین کار رو کرد و خیلی بهش میومد
روز بعد که بـیـدار شد هیچ مویی رو
سرش نبود
فریاد زد :
ایول امروز درد سر مو درست کردن ندارم
همه چیز به نگاه تو بر میگرده
میتـونی از زنـدگـی لـذت ببـری یا ازش ناامید بشی.