صبح شما بخیر
صبح شد،
باز هم آهنگ خدا می آید چه نسیم ِخنکی! دل به صفا می آید به نخستین نفسِ بانگ ِخروس سحری زنگِ دروازه ی دنیا به صدا می آید ? سلام روزتون بخیر امروزتون پر از اتفاقات خوب
صبح شد،
باز هم آهنگ خدا می آید چه نسیم ِخنکی! دل به صفا می آید به نخستین نفسِ بانگ ِخروس سحری زنگِ دروازه ی دنیا به صدا می آید ? سلام روزتون بخیر امروزتون پر از اتفاقات خوب
#پندانه
تنها با اعمال زیر پرونده شما بعد از مرگ باز می ماند.
پیامبر اکرم صلی الله علیه واله فرمود: هفت چیز برای بنده بعد از مرگ در جریان است. “یعنی برای نوشتن ثواب، نامه عملش باز می ماند.":
دانشی که بیاموزد که دیگران از آن بهره مند شوند.
رودی به جریان اندازد تا همه مردم به خصوص طبقه کشاورزان و باغداران و دیگر اصناف از آن استفاده نمایند.
چاهی را حفر کند که دیگران از آن آب بهره برداری کنند.
درخت خرما “و سایر درختان ” بنشاند که از میوه ها و سایۀ آن بهره مند گردند.
مسجدی بنا کند.
قرآن “و متون و کتب دینی دیگری” را به ارث گذارد.
فرزندی صالح از او بماند که برای او طلب مغفرت نماید.
?نهج الفصاحه، ش 1730، ص 366
شخصی در یکی از مناطق کویری زندگی میکرد.
چاهی داشت پر از آب زلال زندگیش به راحتی میگذشت با وجود اینکه در همچین منطقه ای زندگی میکرد.
بقیه اهالی صحرا به علت کمبود آب همیشه دچار مشکل بودند اما او خیالش راحت بود که یک چاه آب خشک نشدنی دارد.
یک روز به صورت اتفاقی سنگ کوچکی از دستش داخل آب افتاد صدای سقوط سنگریزه برایش دلنشین بود اما میترسید که برای چاه آب مشکلی پیش بیاید.
چند روزی گذشت و دلش برای آن صدا تنگ شد از روی کنجکاوی اینبار خودش سنگ ریزه ای رو داخل چاه انداخت کم کم با صدای چاه انس گرفت و اطمینان داشت با این سنگ ریزه ها چاه به مشکلی بر نمیخورد.
° مدتی گذشت و کار هر روزه مرد بازی با چاه بود تا اینکه سنگ ریزه های کوچک روی هم تلمبار شدند و چاه بسته شد.
دیگر نه صدایی از چاه شنیده میشد و نه آبی در کار بود
تکرار اشتباهات کوچک و اصرار بر آنها به شکست بزرگی ختم خواهد شد.
ﺩر «ﻫﻮﺍﭘﯿﻤﺎ» ﺁﺭﺍﻡ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﯼ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﯽ «ﺧﻠﺒﺎﻥ» ﺁﻥ ﮐﯿﺴﺖ !!!
ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺩﺭ «ﺯﻧﺪﮔﯽ» ﺍﺕ ﺁﺭﺍﻡ ﻧﻤﯽ ﮔﯿﺮﯼ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ، ﻣﺪﯾﺮ ﻭ ﻣﺪﺑﺮ ﺁﻥ «ﺍﻟﻠﻪ» ﺍﺳﺖ …
به خدا اعتماد داشته باش …
همین …
میدانم که دوستش دارید
همسرتان را میگویم ولی خب بیایید و کمی سیاست هم به خرج بدهید
مثلا صبح بخیر و شب بخیر هایش را با استیکر بدرقه نکنید حتی اگر دستتان بند است شاید شما متوجه نشوید ولی پشت آن کلی ذوق نشسته که یکهو کور میشود
یا مثلا وقتی حرف میزنید چاشنی قربان صدقه مبادا فراموشتان شود
مبادا فراموش کنید بگویید پیراهنی که تازه خریده چه به رنگش می آید یا وقتی چشم در چشم هم حرف میزنید یادتان نرود یکهو صورتش را بگیرید و تا جایی که راه دارد بچلانیدش تا خستگی قلبتان در رود
مبادا یادتان برود …
راستش میدانی من معتقدم آدم به همین دلخوشی های کوچک بند است …