مدیرالنفیسه

  • خانه 
  • In the name of Allah the merciful and the compassionate 
  • تماس  
  • ورود 

روزگاری خواهد آمد که از قرآن جز نشانی و از اسلام جز نامی باقی نخواهد ماند.

10 مرداد 1397 توسط مدیر النفیسه

روزگاری خواهد آمد که از قرآن جز نشانی
و از اسلام جز نامی باقی نخواهد ماند.

مسجدها در آن روزگار آباد اما از هدایت ویران است.

مسجد نشینان و سازندگان بناهای شکوهمند مساجد
از بدترین مردم زمین میباشند که خودشان کانون هر فتنه و جایگاه هرگونه خطاکاری اند

هرکس از فتنه بر کنار است او را به فتنه بازگردانند
و هرکس که ازفتنه عقب مانده او را به فتنه ها کشانند

که خدای بزرگ می فرماید: به خدا سوگند! برآنان فتنه ای بگمارم که انسان صبور هم در آن سرگردان ماند

نهج البلاغه,حکمت36

 نظر دهید »

سلام صبح بخیر

09 مرداد 1397 توسط مدیر النفیسه

خیز صبوحی کن و درده صلا
خیز که صبح آمد و وقت دعا
کوزه پر از می کن و در کاسه ریز
خیز مزن خنبک و خم برگشا
دور بگردان و مرا ده نخست
جان مرا تازه کن ای جان فزا

مولانا

سلام صبح بخیر ?

 نظر دهید »

ماجرای جالب چگونگی ساخته شدن پل آهنچی قم

06 مرداد 1397 توسط مدیر النفیسه

ماجرای جالب چگونگی ساخته شدن پل آهنچی قم

مسجد جای خالی نداشت، مالامال از جمعیت شده بود، واعظ از ثواب و اجر وقف در جهان آخرت تعریف می کرد.

از مسجد که بیرون آمد، فکر وقف کردن رهایش نمی کرد، از طرفی چیزی نداشت، تمام زندگی اش را بدهی و بیچارگی پر کرده بود مگر یک کارگر ساده چه می توانست داشته باشد!

نگاهش که به گنبد طلایی حضرت معصومه سلام الله علیها افتاد دلش فرو ریخت، زمزمه ای در جانش شکل گرفت:

بی بی جان، من هم آرزو دارم مالی داشته باشم و آن را وقف کنم تا بعد از مرگم باقی بماند و از آن بهره آخرتی ببرم، اما خودت می دانی که جز بدهی چیزی ندارم برایم دعا کن و از خدا بخواه مالی برایم فراهم کند تا آن را وقف کنم.

اشک هایش را با گوشه آستین پاک کرد و مثل هر روز جلوی میدان شهر به امید پیدا شدن کار ایستاد.

وضعیت اقتصادی روز به روز خراب تر می شد، از طرفی خبر آمدن قحطی همه جا را پر کرده بود با این وضعیت اگر کسی کاری هم داشت، آن را خودش انجام می داد تا مجبور نباشد پولی به کارگر بپردازد.!

چاره ای جز هجرت از شهر برایش نمانده بود، شنیده بود در بنادر جنوبی می تواند کار پیدا کند.

هوا کم کم تاریک می شد، باز هم بدون هیچ درآمدی راهی خانه شد، عزمش را جزم کرد و بار سفر بست، به خانواده قول داد اگر از وضعیت کاری آنجا راضی باشد، خیلی زود آنها را نیز نزد خودش ببرد.

ده، دوازده روزی می شد که در یکی از بنادر جنوبی کارگری می کرد، اما باز هم اوضاع، رضایت بخش نبود.

کار در بندر هم آن چیزی نبود که شنیده بود، سردرگم و گیج مانده بود دلش می خواست سختی این روزها را از ته دل فریاد بکشد.

درمانده و ناامید، کنار دیواری چمباتمه زد که دستی بر شانه اش سنگینی کرد و یکی گفت:

آقا، کار می کنی؟

بله، چرا که نه! اصلا برای همین اینجا هستم، حالا چه کاری هست؟

من می خواستم بار آن کشتی بزرگی را که در کنار اسکله لنگر انداخته بخرم، اما احتیاج به یک شریک دارم، شنیده ام کارگران این منطقه روزانه پول خوبی به دست می آورند می خواهی با من شریک شویی تا هم تو به سودی برسی، هم من به مقصودم؟

دلش فرو ریخت، خرید بار کشتی؟! بدنش یخ کرده بود، با دلهره پرسید:

حالا وقتی بار را خریدیم، مشتری هست که آن را بفروشیم؟

اگر خدا بخواهد، همین امروز می توانیم مشتری پیدا کنیم، من در این کار مهارت دارم.

پولی در بساط نداشت، نمی خواست بگوید که چیزی برای شراکت ندارد، اما از طرفی شاید این تنها موفقیت زندگی اش بود، امیدش را به خدا داد و گفت: باشه، من هم شریک!

همه چیز به سرعت پیش رفت، معامله سر گرفت، حالا نوبت آنها بود که پول جنس را بپردازند بدنش داغ شده بود نمی دانست چه بگوید، آبرویش در خطر بود، اگر مرد می فهمید که او با دست خالی شریکش شده آن وقت …!

درست همان موقع ، مردی با کت و شلوار قهوه ای و کلاه لبه داری که تا روی ابروهایش پایین کشیده بود جلو آمد گفت: بار آهن مال شماست؟

گفتند: بله!

گفت: هر قدر که باشد می خرم.

هنوز پولی بابت خرید آنها پرداخت نکرده بودند که همه آنها بطور معجزه آسایی به فروش رسید.

سود بدست آمده به دو قسمت مساوی تقسیم شد، باور نمی کرد در عرض یک ساعت چنین پولی بدست آورده باشد، این چیزی بود که حتی در رؤیاهایش نیز به آن فکر نکرده بود.

حالا می توانست تمام قرض هایش را بپردازد و تا مدت ها به راحتی زندگی کند.

شبانه راهی قم شد، می خواست هر چه زودتر این خبر خوش را به خانواده اش برساند، در راه به یاد عهدش با حضرت معصومه سلام الله علیها افتاد:

بی بی جان، آرزو دارم مالی را وقف کنم …

حالا زمان آن رسیده بود که به عهدش وفا کند، بهترین چیزی که به فکرش رسید تا مشکلی از مردم حل کند، ساختن پلی در کنار حرم حضرت معصومه بود، مردم برای رفت و آمد در این منطقه مشکل داشتند.

با برنامه ریزی که کرد حدود 30 کارگر نیاز داشت و برای ثبت نام کارگران خودش دست بکار شد اما تعداد کارگرهای ثبت نام کننده به 200 نفر رسید.

قصد داشت 30 نفر را جدا کند اما یاد بیکاری و ناامیدی خودش افتاد، دلش به درد آمد و گفت:

خانم حضرت معصومه خودش برکت این پول را زیاد می کند، من همه کارگران را مشغول کار می کنم و به تک تک آنها مزد می دهم.

نقشه مهندسی و اجرایی پل آماده شد و کارگران مشغول کار شدند و کارها به سرعت پیش رفت و بالاخره بعد از مدت ها ساختن پل پایان یافت و پل آهنچی نام گرفت و عبور و مرور مردم آسان شد.

حالا به آرزویش رسیده بود و اموالش را وقف کرده بود.


“نشریه فکه”

 نظر دهید »

کار از ریشه خراب است

04 مرداد 1397 توسط مدیر النفیسه

اولین جمله ای که ما در اول دبستان می آموزیم چیست؟

“بابا آب داد” بابا نان داد…

می دانید اولین جمله ای که انگلیسها در دبستان یاد می گیرند چیست؟

“من میتوانم بخوانم وبنویسم ”

و اولین جمله ای که ژاپنی ها یاد میگیرند :

“من باید بدانم”

و این است که ما همیشه چشممان به دست پدر است و پدر را ضامن تامین همه ملزومات زندگی میدانیم و در بزرگسالی نیز حتی زندگی تجملی را انتظار داریم که ارث پدری باشد…

کار از ریشه خراب است و
این یعنی: “فقر فرهنگی”

 4 نظر

ویژگیهای یک شریک زندگی خوب

04 مرداد 1397 توسط مدیر النفیسه

#همسرانه

ویژگیهای یک شریک زندگی خوب

1. اشتباهات گذشته را فراموش می کند.
2. مقایسه نمی کند.
3. به رابطه دوطرفه اعتقاد دارد.
4. به تنهایی همسرش احترام می گذارد.
5. گفتگو با همسرش در اولویت اوست.
6. با مشکلات به سادگی برخورد خواهد کرد و آنرا پیچیده نمیکند.
7. شوخ طبع است.
8. منطقی است.
9. مسئولیت پذیر است.
10. مستقل است
11. ازهمسرش حمایت می کند.
12. قادر به گفتن «ببخشید» است.
13. بهترین دوست همسرش است.
14. صادق و قابل اعتماد است.
15. همیشه برای بهبود رابطه تلاش می کند

1532615419images_20_.jpg

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 126
  • 127
  • 128
  • ...
  • 129
  • ...
  • 130
  • 131
  • 132
  • ...
  • 133
  • ...
  • 134
  • 135
  • 136
  • ...
  • 346
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 <   >
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

مدیرالنفیسه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • اجتماعی
  • احکام
  • امام خمینی
  • امام زمان (عج)
  • ایام مذهبی و ملی و مناسبتی
  • بارداری
  • بدون موضوع
    • نهج البلاغه
  • بهداشتی
  • تاریخی
  • تربیت کودک
  • تربیتی
  • تغذیه
  • حدیث
    • تربیتی
  • حکایت
  • خانه داری
  • خانواده
  • خانواده
  • سیاسی
  • سیره وسخنان بزرگان
  • شبهات
  • شهدا
  • طنز
  • طنز
  • عصر بخیر
  • فن بیان
  • قانون
  • قرآن
  • متن ادبی
  • مقام معظم رهبری
  • نشر کتاب
  • همسرانه
  • یک صفحه کتاب

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

کاربران آنلاین

  • نور الدین

رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 17
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 24
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 29
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس