صندوقچه عمرتون پر از افکار زیبا
عمـر
صندوقچه ای است
که هم میتوان
آن را با افکار و اعمال
زیبا پرکرد و هم
با افکار و اعمال زشت…!
صندوقچه عمرتون پر از افکار زیبا
عمـر
صندوقچه ای است
که هم میتوان
آن را با افکار و اعمال
زیبا پرکرد و هم
با افکار و اعمال زشت…!
صندوقچه عمرتون پر از افکار زیبا
ابلیس به پنج علت بدبخت شد:
1-اقرار به گناه نکرد
2-از کرده پشیمان نشد
3-خود را ملامت نکرد
4-تصمیم به توبه نگرفت
5-و از رحمت خدا نامید شد.
اما آدم به پنج علت سعادتمند شد:
1-اقرار به گناه کرد
2-از کرده پشیمان شد
3-خود را سرزنش کرد
4-تعجیل در توبه کرد
5-وبه رحمت حق امید داشت.
#همسرانه
هفت عادت سازنده همسران مهرورز:
1_ گوش سپردن
2_ حمایت
3_ تشویق
4_ احترام
5_ اعتماد
6_ پذیرش
7_ گفتگوی بر سر اختلافات نه جرو بحث
چقدر خوب شد زن شدیم
کمد و اتاقمان را به هم میریزیم و همه چیز را از اول سرجایش مرتب میگذاریم
آن وقت فکر میکنیم آمادهایم برای گرفتن تصمیمات بزرگ
وسط غمبادهای روزانه شروع میکنیم به شستن ظرفها و بازی کردن با کف روی سینک ظرفشویی
تمام غمهایمان را همراه سرامیکها آشپزخانه میساییم و میساییم و با قدرتتر میسایم
جارو را محکمتر روی فرش میکشیم و فکر میکنیم تمام خوره های فکریمان از لوله جارو بالا میرود
دست به ساختن میزنیم
شیرینی و کیک و غذاهای عجیب عجیب میپزیم و از خلق کردنهایمان حس بهتری میگیریم
مینشینم برای مرتب کردن فکرهایمان رج به رج کامواها را همراه فکرها میبافیم
دکور خانه را عوض میکنیم و تنهایی با کشیدن مبلها خودمان را از نفس میاندازیم و فکر میکنیم چه انتقامی!
بعد به جان خودمان و صورتمان و دستهایمان می افتیم
داشتم فکر میکردم چه خوب است به جز پیاده رفتن و سیگار کشیدنهای معمول مردها ما کارهای متنوعتری داریم برای مقابله با مشکلات.
چقدر خوب شد که زن شدیم
نامه ای از محسن رنانی استاد دانشگاه اصفهان:
معلمهای عزیز ،
سلام,
ما چهل سال است بخش اعظم جوانانمان را درس دادیم و به دانشگاه فرستادیم ، اما همه چیز بدتر شد.
تصادفات رانندگیمان بیشتر شد،
ضایعات نانمان بیشتر شد،
آلودگی هوایمان بیشتر شد،
شکاف طبقاتی مان بیشتر شد،
پروندههای اختلاس در دادگستریمان بیشتر شد،
تعداد زندانیانمان بیشتر شد
و مهاجرت نخبگانمان بیشتر شد.
پس دیگر دست از درس دادن صرف بردارید.
آموزش کودکان ما ساده است.
ما دیگر به دانشمند نیازی نداریم, ما اکنون دچار کمبود مفرط انسانهای توانمند هستیم.
پس لطفا به کودکان ما فقط مهارت های زندگی کردن را یاد بدهید.
به آنها, گفت و گو کردن را، تخیل را، خلاقیت را، مدارا را، صبر را، گذشت را، دوستی با طبیعت را، داشتن توان عذرخواهی را ، دوست داشتن حیوانات را، لذت بردن از برگ درخت را،
دویدن و بازی کردن را، شاد بودن را،
آواز خواندن را، بوییدن گل را، سکوت کردن را، شنیدن و گوش دادن را،
اعتماد کردن را، دوست داشتن را،
راست گفتن را و راست بودن را بیاموزید.
باور کنید,
اگر بچههای ما ندانند که فلان سلسله پادشاهی کی آمد و کی رفت،
و ندانند که حاصل ضرب 114 در 114 چه می شود، و ندانند که آیا با پای چپ وارد دستشویی شوند یا با پای راست،
هیچ چیزی از خلقت خداوند کم نمی شود؛ اما اگر آنها زندگی کردن را, و عشق ورزیدن را و عزت نفس را و تاب آوری و عدم پرخاشگری را,تمرین نکنند، زندگی شان خالیِ خالی خواهد بود و بعد برای پر کردن جای این خالیها، خیلی به خودشان و دیگران و طبیعت خسارت خواهند زد.
لطفاً برای بچههای ما,شعر بخوانید،
به آنها موسیقی بیاموزید،
بگذارید با هم آواز بخوانند،
اجازه بدهید همه با هم فقط یک نقاشی بکشند تا همکاری را بیاموزند،
بگذارید وقتی خوابشان می آید بخوابند,
و وقتی مغزشان نمی کشد یاد نگیرند.
لطفاً بچگی را از کودکان ما نگیرید.
اجازه بدهید خودشان ایمان بیاورند،
فرصت ایمان آزادنه و آگاهانه را از آنان نگیرید، زبان شان را برای نقد آزاد بگذارید، آنان را از وحشت آنچه شما مقدس میپندارید, به لکنت زبان نیندازید.
بگذارید خودشان باشند و از اکنون نفاق را و ریا را در آنها نهادینه نکنید.
اکنون که شما و ما و فرزندان ما همگی اسیر یک نظام آموزشی فرسوده هستیم، دست کم هوای همدیگر را داشته باشیم،
نداشتهها و تنگناها و غمها و عقدههای خود را به کلاسها نبرید.
شما را به خدا در کلاسهایتان خدایی کنید نه ناخدایی.
شاید خدا به شما و ما رحم کند و کودکان مان خوب تربیت شوند
محسن رنانی 31 شهریور 1396