عوارض ضدعفونیکنندههای دست
عوارض ضدعفونیکنندههای دست
? خیلی خوبه که همیشه یک بطری ضدعفونیکننده دست با خودتون دارین، اما یک مشکل وجود داره! احتمال اینکه پوست دستتون خشک بشه و ترک بخوره خیلی زیاده، راهکارهای ما رو مطالعه کنید تا این اتفاق نیفته

عوارض ضدعفونیکنندههای دست
? خیلی خوبه که همیشه یک بطری ضدعفونیکننده دست با خودتون دارین، اما یک مشکل وجود داره! احتمال اینکه پوست دستتون خشک بشه و ترک بخوره خیلی زیاده، راهکارهای ما رو مطالعه کنید تا این اتفاق نیفته

نخستین برنامهٔ دولت ایران براى واکسن زدن به فرمان امیرکبیر آغاز شد. اما چندروز پس از آغاز آبلهکوبى به امیرکبیر خبر دادند که مردم از روى ناآگاهى نمىخواهند واکسن بزنند. بویژه که چند تن از فالگیرها و دعانویسها در شهر شایعه کرده بودند که واکسن زدن باعث راه یافتن جن به خون انسان مىشود و چندی از کودکان براثر نزدن واکسن جان باختند. امیر پس از شنیدن این اخبار شروع به گریستن کرد، میرزا آقاخان گفت: گریستن، آن هم به این گونه، براى چند کودک در شأن شما نیست. امیر سر برداشت و با خشم به او نگریست، آنچنان که میرزا آقاخان از ترس بر خود لرزید. امیر اشکهایش را پاک کرد و گفت: خاموش باش. تا زمانى که ما سرپرستى این ملت را بر عهده داریم، مسئول مرگشان ما هستیم. میرزا آقاخان آهسته گفت: ولى اینان خود در اثر جهل آبله نکوبیدهاند. امیر با صداى رسا گفت: و مسئول جهلشان نیز ما هستیم. اگر ما در هر روستا و کوچه و خیابانى مدرسه بسازیم و کتابخانه ایجاد کنیم، دعانویسها بساطشان را جمع مىکنند. تمام ایرانىها اولاد حقیقى من هستند و من از این مىگریم که چرا این مردم باید اینقدر جاهل باشند که در اثر نکوبیدن آبله بمیرند.
?رژیم تفکر
دوستی گفت من رژیم دارم
گفتم :شما وزن متعادلی دارید نیاز به رژیم نیست !؟
او گفت : رژیم تغذیه نیست رژیم تفکر و رفتار است…
در این رژیم اجتناب می کنم از :
1- افکار منفی
2-آدمهای منفی
3-کسانی که لبخند را از من می گیرند.
4-آنهایی که باعث میشوند سایه غم و حسرت بر نگاهم چیره شود .
5-آنها که باعث می شوند اعتماد به نفسم را از دست بدهم .
6- آنهایی که چوب لای چرخ زندگیم می گذارند.
او گفت : اگر یک ماه این رژیم را رعایت کنم سه کیلو از بیماریهای تفکر و رفتارم کم میشود و سه کیلو کیفیت زندگیم بالا میرود …. شما هم امتحان کنید
هیچوقت وارد گذشتہ ڪسے نشوید
زیباترین باغچہ ها راهم ڪہ بیل بزنید
یڪ ڪرم توش پیدا میڪنید

#داستانکهای_پندآموز
بعد از حادثه یازدهم سپتامبر که منجر به فرو ریختن برج های دو قلوی تجارت جهانی در آمریکا شد، یک شرکت جلسه ای ترتیب داد و از بازماندگان شرکت های دیگری که افرادش از این حادثه جان سالم به در برده بودند، دعوت کرد تا کسانی که از این مهلکه جان سالم به در برده و در آن انفجار غایب بوده اند، دلیل خود را ذکر کنند.
در صبح روز ملاقات ، مدیر واحد امنیت داستان زنده ماندن این افراد را برای بقیه نقل کرد و داستان همه آدم ها یک نقطه مشترک داشت : همه در اثر یک اتفاق کوچک جان سالم به در برده بودند!
- مدیر شرکت آن روز نتوانسته بود به برج برسد؛ چرا که روز اول کودکستان پسرش بود و باید شخصا در کودکستان حضور می یافت.
- همکار دیگر زنده ماند؛ چون نوبت او بود که برای بقیه شیرینی دونات بخرد.
- یکی از خانم ها دیرش شد؛ چون ساعت زنگدارش سر وقت زنگ نزد.
- یکی دیگر نتوانست به اتوبوس برسد.
- یکی دیگر غذا روی لباسش ریخته بود و به خاطر تعویض لباسش تاخیر کرد.
- اتومبیل یکی روشن نشده بود.
- یکی دیگر درست موقع خروج از منزل به خاطر زنگ تلفن مجبور شده بود برگردد.
- یکی دیگر تاخیر بچه اش باعث شده بود که نتواند سروقت حاضر شود.
- یکی دیگر تاکسی گیرش نیامده بود.
- …و یکی که مرا تحت تاثیر قرار داده بود، کسی بود که آن روز صبح یک جفت کفش نو خریده بود و با وسایل مختلف سعی کرد به موقع سرکار حاضر شود. اما قبل از این که به برج ها برسد، روی پایش تاول زده بود و به همین خاطر کنار یک دراگ استور ایستاد تا یک چسب زخم بخرد و به همین خاطر زنده ماند!
…به همین خاطر هر وقت:
در ترافیک گیر می افتم.
آسانسوری را از دست می دهم.
مجبورم برگردم تا تلفنی را جواب دهم.
و همه چیزهای کوچکی که آزارم می دهد.
با خودم فکر می کنم
که خدا می خواهد در این لحظه از من محافظت کند .
دفعه بعد هم که شما حس کردید صبح تان خوب شروع نشده است،
بچه ها در لباس پوشیدن تاخیر دارند،
نمی توانید کلید ماشین را پیدا کنید،
با چراغ قرمز روبه رو می شوید،
عصبانی یا افسرده نشوید.
?بدانید که خداوند حافظ و مراقب شماست❣️