تهمت مثل زغال است...!
تهمت مثل زغال است…!
اگرنسوزاند، سیاه میکند،
وقتی تن کسی را زخمی میکنی،
دیگر بعدش نوازش کردنش فقط دردش را بیشتر میکند….
حواسمان باشد
تهمت مثل زغال است…!
اگرنسوزاند، سیاه میکند،
وقتی تن کسی را زخمی میکنی،
دیگر بعدش نوازش کردنش فقط دردش را بیشتر میکند….
حواسمان باشد
در بعضی از مناطق پاکستان، مردی که همسر دوم می خواهد باید یک سنگ بزرگ را نیم ساعت در وسط جمعیت روی دوش بگذارد
چه میکنه این زن دوم ?
پرنده ات راآزادکن
پسربچه ای پرنده زیبایی داشت. او به آن پرنده بسیار دلبسته بود.
حتی شبها هنگام خواب، قفس آن پرنده را کنار رختخوابش می گذاشت و می خوابید.
اطرافیانش که از این همه عشق و وابستگی او به پرنده باخبر شدند، از پسرک حسابی کار می کشیدند.
هر وقت پسرک از کار خسته می شد و نمیخواست کاری را انجام دهد، او را تهدید می کردند که الان پرنده اش را از قفس آزاد خواهند کرد و پسرک با التماس می گفت: نه، کاری به پرنده ام نداشته باشید. هر کاری گفتید انجام می دهم.
? تا اینکه یک روز صبح برادرش او را صدا زد که برود از چشمه آب بیاورد و او با سختی و کسالت گفت، خسته ام و خوابم میاد، برادرش گفت: الان پرنده ات را از قفس رها می کنم، که پسرک آرام و محکم گفت: خودم دیشب آزادش کردم رفت، حالا برو بذار راحت بخوابم.
که با آزادی او خودم هم آزاد شدم.
این حکایت همه ما است.
تنها فرق ما، در نوع پرنده ای است که به آن دلبسته ایم.
پرنده بسیاری پولشان، بعضی قدرتشان، برخی موقعیتشان، پاره ای زیبایی و جمالشان، عده ای مدرک و عنوان آکادمیک و حوزوی شان، گروهی نماز و عبادتشان و خلاصه شیطان و نفس، هر کسی را به چیزی بسته اند و ترس از رها شدن از آن، سبب شده تا دیگران و گاهی نفس خودمان از ما بیگاری کشیده و ما را رها نکنند.
?? پرنده ات را آزاد کن ??
چرا خوشبخت بودن مشکل است؟!
چون از رهاکردن چیزهایی که باعث غمگینی ما می شود، سرباز می زنیم.
چون کلید خوشبختی خودمان را، در جیب دیگران قرار داده ایم و باور نداریم که کلید خوشبختی ما در دستان خود ماست!
کلید خوشبختی، درک این واقعیت است که آنچه برای شما رخ می دهد مهم نیست بلکه چگونگی پاسخ شماست که اهمیت دارد.
در حقیقت خوشبخت کسی نیست که مشکلی ندارد بلکه کسی است که با مشکلاتش، مشکلی ندارد
⁉️آیا ما خشم ها و عقده های خودمان را به فرزندانمان به ارث می رسانیم؟
بله اگر نسبت به آسیب ها؛رنج ها،طرحواره های ناسازگار خود آگاه نباشیم و مدام از پذیرش آنها سر باز بزنیم و آن ها را انکار کنیم؛ بله، به ارث میرسانیم.
،از فرزند خود آسیب دیده ی دیگری میسازیم تا رنج ها و عقده های مارا ادامه دهد.
شاید یکی از راه های سازگاری و اجتناب از پذیرش زخم هایمان، آفریدن موجودی با زخم ها و رنج های مشابه ما باشد!!!
گاهی فقط با ((خودآگاهی و پذیرش )) یا حتی ((شناخت آسیب ها و نقاط ضعف خودمان)) میتوانیم نسل های بعدی را از انتقال یک رنج و درد موروثی نجات دهیم…