فتو طنز
احمدرضا کاظمی این فتوطنز را در روزنامه شهروند منتشرکرده است.
احمدرضا کاظمی این فتوطنز را در روزنامه شهروند منتشرکرده است.
گاهی فراموشی خوب است.
حوادث اخیر کشور که بسیاری از شهرهای ایران را درگیر خوده کرده بود باعث شد حداقل برای چند روزی مردم زلزله را فراموش کنند.
بعد از زلزله کرمانشاه، کرمان، تهران و کرج، بخش اعظمی از مردم شبها با استرس زلزله شبها را صبح میکردند.
خیابانهای شهرها میزبان مردمی بود که از ترس زلزله به فضاهای باز پناه برده بودند.
حوادث چند روز اخیر باعث شد تا مردم به طور کلی زلزله را فراموش کنند. در این میان به نظر میرسد زلزله هم تا حدودی ایران را فراموش کردهاند.
امیدوارم این فراموشی همچنان میان مردم و زلزله حاکم باشد. گاهی فراموشی خوب است.
چند تذکر جدی رهبرمعظم انقلاب به احمدینژاد /توصیه ناصحانهای که به آن عمل نشد .ماجرای آن برادر مؤمن
صدوپانزدهمین شماره هفتهنامه خط حزبالله براساس سخنان سالهای گذشته رهبر معظم انقلاب گزارشی را درباره نسبت ایشان با افراد و جریانهای سیاسی منتشر کرد.
در این مطلب ابتدا به سخنانی از رهبر انقلاب در سال 79 اشاره شده که فرمودند«آنچه که در مورد اشخاص و شخصیتها و نهادها برای من مهم است، دفاع از جایگاه و مسؤولیت آنها و کمک به حُسن انجام کارشان است… البته این پشتیبانیها مطلق نیست. پیمان من با همهی این برادران عزیز، پیمان دین و انقلاب است… هدف و هویت و مسؤولیت اساسی رهبری، دفاع از کلیت نظام و حفظ نظام است.»
در ادامه متن این گزارش آمده است؛
* مبنای رهبر انقلاب در نسبت با افراد
این مبنایی است که رهبر انقلاب بارها و بارها در باب نسبت خود با چهرهها و نهادهای نظام بیان کردهاند. در واقع نقشی که ایشان بهعنوان “راهبری انقلاب اسلامی” در مسیرهای پرپیچوخم زمانه بر عهده دارند، اقتضای چنین نسبتی را دارد. از همین روست که از چشم مردم و تحلیلگران نیز، اغلب افتوخیز رابطه یک فرد یا جریان در جمهوری اسلامی در نسبت با رهبر انقلاب، همواره موضوعی برای تفکر و ارائهی نظر است که گاهی بحث دربارهی آن چالشی میشود.
بروز حاد این تغییر نسبتها در مقاطع مختلف تاریخ انقلاب اسلامی، «مسأله» ای است که اگر خوب واکاوی شود، هم نقش رهبری را به خوبی به نمایش میکشد و هم درسهایی برای آینده رقم میزند. برای مثال، در سال 88 - بهعنوان گرانیگاهی در تاریخ انقلاب - آیتالله خامنهای که حتی در نماز جمعهی هفته بعد از انتخابات(1388/03/29) نامزدهای معترضان را «برادران» خود خطاب کرده بودند که که گویی میخواهند خودشان را از کشتی نجات نظام اسلامی بیرون بیاندازند.(1388/12/06)
این موضع رهبر انقلاب، استوار بر همان مبنایی است که نقش رهبری در جمهوری اسلامی بر پایه آن تعریف شده است: مراقبت از کج نشدن مسیر انقلاب بهواسطهی رفتارها و کردارهای افراد و نهادها و جریانها. بههمین دلیل هم چنین موضعی، هیچ اختصاصی به جناحی خاص از کارگزاران نظام اسلامی نداشته و ندارد. مثلا در اوج روزهایی که عدهای در تبلیغات خود، پشتیبانی رهبری از رأی مردم (فارغ از محتوا و ثمرهی آن) را دفاع از یک فرد با جهتگیری خاص القاء میکردند و سر به شورش خیابانی گذاشته بودند، آیتالله خامنهای قاطعانه جلوی انتصاب فردی را به عنوان معاون اول توسط رئیسجمهور وقت گرفتند.
* ماجرای آن برادر مؤمن
البته اینگونه رفتارهای رهبری، هم از باب خیرخواهی برای افراد و اشخاصی است که کنشگران اصلی نظام اسلامی در سطوح عالی مسئولیت هستند و هم از باب رعایت مصالح عالی مردم. هر دو رگه نیز در بیانات رهبر انقلاب دیده میشود. مثلاً در آستانهی انتخابات دوازدهم ریاستجمهوری، برادر مؤمنی را در خفا و علن (پشت بلندگو) به عدم حضور در عرصه انتخابات، به دلیل عدم مصلحت ملی توصیه کردند(1395/07/05). و البته هنگامی که به این توصیهی ناصحانه وقعی نهاده نشد و آن فرد، برخلاف نظر برادرانهی رهبر انقلاب، در انتخابات ثبتنام کرد و بعد از انتخابات تا به امروز نیز با تحلیلهای غیرواقعی درصدد سیاهنمایی از اوضاع کشور برآمد، این حرکت را خلاف تقوا و ناشی از سیاسیکاری در دین عنوان کردند.(1396/10/06)
* توصیهی رهبر انقلاب در اولین دیدار با هیأت دولت نهم
البته آیتالله خامنهای در تحلیلها و توصیههای عام خود در دیدارهای مختلف در هر یک از این مقاطع نیز، رهنمودهای روشنی داشتهاند که گاه ارزش تحلیلی آنها مدتها بعد آشکار شده است. برای نمونه ایشان در نخستین دیدار با رئیسجمهور و اعضای هیأت دولت نهم، با وجود تحسین سردست گرفتن شعار عدالت، هشدار داده بودند: «عدالتی که همراه با معنویت و توجه به آفاق معنوىِ عالم وجود و کائنات نباشد، به ریاکاری و دروغ و انحراف و ظاهرسازی و تصنع تبدیل خواهد شد.»(1384/06/08) اما متأسفانه چنین رفتارهایی که هم خلاف شرع، هم خلاف قانون و هم خلاف اخلاق بود، چندین بار در طول دورهی دولتهای نهم و دهم صورت گرفت و هر بار با تذکر جدی رهبر انقلاب نیز مواجه شد. چه در مورد افشاگریهای سیاهنمایانه از مدیریت سالهای گذشته انقلاب و متهم کردن اشخاص در مناظرات ریاستجمهوری سال 1388 به امید ترتیب اثر(1388/03/29) و چه در قالب اتهام به دو قوهی دیگر به استناد موارد اثباتنشده در دادگاه. واضح است که بهکار گرفتن احساسات مردم در جهت ایجاد اختلاف نیز خلاف حقوق اساسی مردم است، چون امنیت روانی و اخلاقی شهروندان را سلب میکند(1391/11/28) و از همین باب هم خیانت به کشور است.(1391/08/10)
بهنظر میرسد اگر اینگونه کنشهای رهبری بر پایهی نقش ویژه ایشان در نظام اسلامی و در بستر زمانی خود با توجه به زمینههایش بررسی شود، نشانگر استواری بر صراط انقلاب در برابر کسانی است که میخواهند با وجود زیر پا گذاشتن خطوط قرمز اخلاق و شرع و قانون، به جای «انقلابیگری»، «انقلابینمایی» کنند و در عین حال خود را صدای مردم و سخنگوی آنان جلوه دهند.
ایرانی بودن ما مقابل اسلامی بودنمان نیست
نایب رئیس مجلس با تاکید بر اینکه ایرانی بودن ما چیزی نیست که مقابل اسلامی بودن ما قرار گرفته باشد، تصریح کرد: یکی از شعارهای حرکتهای اعتراضی اخیر استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی بود. باید از شعاردهندگان پرسید جمهوری ایرانی چیست؟
واکنش مطهری به یکی از شعارهای معترضان: جمهوری ایرانی همان جمهوری اسلامی است / ایرانی بودن ما مقابل اسلامی بودنمان نیست
علی مطهری نایب رئیس مجلس شورای اسلامی یادداشتی منتشر کرد که متن آن به شرح زیر است:
یکی از شعارهای حرکتهای اعتراضی اخیر «استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی» بود. باید از شعاردهندگان پرسید جمهوری ایرانی چیست؟ وقتی اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران مسلمان هستند طبعاً جمهوری ایرانی همان جمهوری اسلامی خواهد بود. ایرانی بودن ما چیزی نیست که در مقابل اسلامی بودن ما قرار گرفته باشد.
اصولاً یکی از مقومات ملیت مردم یک جامعه مذهب آنهاست. بنابراین اسلام یکی از مقومات ملیت ایرانی ماست نه چیزی در مقابل ملیت ما؛ مگر این که ایران را ایران قبل از اسلام در نظر بگیریم و مقصودمان از جمهوری ایرانی حکومتی مانند حکومت ساسانی باشد با قید جمهوریت، یعنی یک حکومت فاسد طبقاتی که مثلا فرزند کفشگر باید کفشگر میشد و حق نداشت شغل دیگری داشته باشد و پادشاه آن خسروپرویز در حرمسرای خود سه هزار زن را اسیر کرده بود و اگر میشنید زن زیبایی در گوشهای از ایران وجود دارد او را هم میافزود، یا پادشاه دیگر آن انوشیروان که به غلط به «عادل» مشهور شده است وقتی یکی از وزیرانش مشورت و نظری برخلاف نظر خودش ارائه کرد دستور داد آنقدر با دوات بر سرش کوبیدند تا از دنیا رفت.
اگر مقصود شعاردهندگان «جمهوری ایرانی» چنین حکومتی است، باید به آنها گفت مردم ایران برای نجات از چنان حکومتی اسلام را با آغوش باز و در کمال آزادی در امتداد زمان پذیرفتند و تسلیم حقیقت شدند و چون آن را حق یافتند بیشترین خدمت را به اسلام کردند همچنان که امروز خدمتشان را میبینیم.
آری، میپذیریم که در جمهوری اسلامی گاهی آن گونه که باید مطابق اسلام عمل شود عمل نشده است. ولی راه آن تلاش برای اصلاح امور است نه شعار دادن برای بازگشت به ظلم و خرافات قبل از اسلام. پیش از شما رژیم پهلوی تلاش مذبوحانهای برای بازگشت ایران به ایران قبل از اسلام کرد با جشن 2500 سال شاهنشاهی ایران و تغییر تاریخ اسلامی به تاریخ شاهنشاهی که پاسخ خود را با کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» استاد شهید مطهری و سپس با انقلاب اسلامی مردم ایران دریافت کرد. اگر دوباره مرد این میدان هستید بسم الله، ولی آزموده را آزمودن خطاست.
چرا اعتراض لجام گسیخته؟ درست اعتراض کنیم
در همه جای دنیا اعتراض هست، از صنفی و اقتصادی گرفته تا سیاسی و اجتماعی و مدنی. از شرق دور تا غرب بالا. اما خبر این اعتصابات کمتر به گوش ما می رسد، برای مثال همین یکی دو ماه قبل 26 مرکز آموزشی (کالج) در استان اونتاریوی کانادا به مدت 5 هفته اعتصاب کردند و 500 هزار دانشجو نتوانستند بیش از یک ماه و نیم سر کلاس بروند اما نه آتشی افروخته شد و نه خیابانی بند آمد و نه دشمنان کفتار صفت بوی خون به مشامشان خورد، همه چیز بین سندیکای مربوطه و مجموعه اداره کننده مراکز آموزشی گذشت و در نهایت دولت محلی نقش واسطه را بازی می کرد تا این که موضوع خاتمه یافت. اگر بخواهیم نگاهی گذرا داشته باشیم.
یکم - کارگران، کارمندان و کلا هر مجموعه ای باید سندیکا یا صنفی داشته باشد که به صورت متشکل و متمرکز از حقوق کارکنان دفاع کند. همیشه صاحب کار به دنبال بیشترین صرفه جویی و کمترین تعهد است و از آن سو نیروی کار هم خواستار حقوق متناسب و مزایای قابل قبول است. وقتی اختلاف بالا می گیرد یکی از راه های شناخته شده و قانونی بعد از به نتیجه نرسیدن مذاکرات، اعتصاب به شمار می رود. اما در کشور ما چنین تشکل هایی در ادارات، سازمان ها و مراکز دولتی و غیردولتی یا وجود ندارد و اگر هم هست نقش پر رنگی ندارند.
دوم - قانون باید وجود چنین سندیکاهایی را الزام کرده، به رسمیت بشناسد و برای آن سازوکارهای قانونی تعریف کند. الان سازمان هایی مثل نظام پزشکی، نظام پرستاری، سازمان مهندسی و… به نوعی تشکیلات مدافع حقوق اعضای خود هستند اما فکر کنید که مثلا نظام پرستاری تصمیم بگیرد که به علت مسائل صنفی از بخشی از اعضای خود بخواهد که اعتصاب کنند! یا هر صنف و تشکل دیگر اعم از تجاری و بازرگانی و خدماتی چنین کند! دعوت به اعتصاب برای ما اصولا قابل پذیرش نیست و از آن تعبیر به نوعی مقابله می کنیم. این امر هم به خودی خود باعث می شود تا در برخی سازمان ها و ادارات و کارگاه ها، حقوق نیروی کار به رسمیت شناخته نشده و تا زمانی که این نیرو زیر فشار شدید عاصی نشود صدایش به گوش کسی نرسد.
سوم - دستگاه های نظرسنجی، مراکز جامعه شناسی و دستگاه هایی که مردم به ویژه طبقات آسیب پذیر به آنها مراجعه دارند باید با رصد کردن اوضاع اجتماعی مشکلات و خواست های مردم را به صورت واقعی به مسئولان بالادستی منتقل کنند. وقتی که آمار و اطلاعات از بطن و متن جامعه درست نبود، نظرسنجی ها علمی صورت نگرفت و اطلاعات برای خوش آمد بالادستی ها یا فرار زیردستی ها از انجام وظایف دچار تحریف و تغییر شد، عملا بخش تصمیم گیر جامعه نمی تواند به موقع و به دقت وارد عمل شود. این که در رسانه ها صرفا بخشی از مردم نمایش داده شوند و خواست های مدنی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی دیگران فراموش شوند منجر به شکل گیری فشار و ایجاد زمینه بحران و گسست می شود. این که فکر کنیم با نادیده گرفتن آنها وجود مشکلات و خواست ایشان هم محو خواهد شد، اشتباه است.
چهارم- اقتصاد دولتی و شبه دولتی و سهم کوچک بخش خصوصی واقعی موجب می شود تا ضمن کندی و بی انگیزگی که به طور معمول در این قسمت ها وجود دارد، زمانی که کالایی کم یا توزیع نارسا می شود، به جای آن که دولت مدعی و طلبکار باشد خود به متهم تبدیل شود. شما کجای دنیا را سراغ دارید که گرانی موقت کالایی مثل تخم مرغ به وزرا و رئیس جمهور هم برسد! مردم هم انتظار داشته باشند بالاترین مقام اجرایی کشور در این زمینه دستور صادر کند. یا در کدام کشور کارگران یا کارمندان یک شرکت یا سازمان یا سرمایه گذاران یک بانک و موسسه برای احقاق حق خود جلوی کاخ ریاست جمهوری یا مجلس آن کشور تجمع کنند؟
پنجم- عدم اطلاع رسانی درست و به موقع به مردم زمینه حضور و نفوذ بیگانه را فراهم می کند. وقتی کالایی کم شد، گران شد یا قرار است گران شود بهتر است صادقانه به مردم اطلاع رسانی شده و درصورت امکان راه های جایگزین و برنامه هایی که در نظر گرفته شده بیان شود. بدترین حالت آن است مردم خبری از اصل مطلب نداشته و شایعه سازان از این فرصت استفاده کنند.
در نهایت هر یک از این رخدادها مانند اعتراضات اخیر می تواند فرصتی باشد برای تصمیم سازان که بدانند محل مشکلات کجاست و به صورت ریشه ای به حل آنها بپردازند ولی اگر صرفا درمان مقطعی صورت گرفته و راهکاری در نظر گرفته نشود، مطمئنا درمان اساسی هم انجام نخواهد شد.
ــحمید مقیمی، گروه تعاملی الفـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ