باز هم حضور یک دختر در ورزشگاه با لباس و آرایش پسرانه خبرساز شد
باز هم حضور یک دختر در ورزشگاه با لباس و آرایش پسرانه خبرساز شد و سوژه کارتون امروز محمدرضا میرشاهولد در خبرورزشی
باز هم حضور یک دختر در ورزشگاه با لباس و آرایش پسرانه خبرساز شد و سوژه کارتون امروز محمدرضا میرشاهولد در خبرورزشی
عصر عصرتنهاییست،
نگاه که کنی میبینی همه ترجیح میدهند صندلی جلوی تاکسی بنشینند،
همه تلاش میکنند آهنگهاشان را تنهایی گوش بدهند،
هیچکس دوستی را برای همیشه اش نگاه نمیدارد چون اینجور چیزها تاریخ مصرفشان گذشته،
وسیله های آشپزخانه ها نیازی به مادر ندارند و دوربینهای عکاسی نیازمند کسی نیست که بتواند بگوید سه، دو، یک..
خودت نگاه کن میبینی سلفی ها و مونوپادها چقدر خوب تنهایی را حفاظت میکنند تا مجبور نشوی از رهگذری در پارک خواهش کنی پرتره ی زیبایی از دوستیهایتان رسم کند و مجبور نشوی لبخندی از اجبار تحویلش بدهی…
چون نه دوستی هست نه رهگذری، همه ی رهگذر ها درحال چک کردن پیام هستند،
هرکدام از سرنشینان تاکسی آهنگی را به تنهایی گوش میدهند،
اگر خدایی ناکرده روزی از اجبار سوالی از کسی پرسیدی حتما بابت خدشه دار شدن حریم وسیع تنهایی اش مفصل عذر بخواه،
مراقب عزیرانمان باشیم..
چرا به خشونتهای زبانی بیتفاوتیم؟ (4)
«تاکنون تحقیقاتی با محور «زبانشناسی جنسیت» در زبان فارسی کمتر انجام شده و بیشتر به کاربردهای زبانی مختلف برای جنس و جنسیت تمرکز شده و کار منسجمی در این باره انجام نشده و یا مورد توجه قرار نگرفته است.» اینها را پردیس عامری میگوید و اضافه میکند: «مطابق دیدگاه پست مدرن، از طریق معکوس کردن پیش فرض های بنیادین، میتوان فضا را برای پیش فرضهایی که قبلاً مورد توجه قرار نگرفتهاند، آماده کرد.
پس شالوده شکنی در حقیقت، شیوه غلبه بر تحکم تاریخمند یک ایده و تفکر است که اینجا میتوان به تسلط مردسالارانه نهان و آشکار در زبان اشاره کرد. اگر نگران تبعیضهای اجتماعی و جنسیتی هستیم، لازم است به گفتمان عمومی دقت کنیم و موضوعات بحث انگیز و پیچیده را از منظرهای گوناگون موشکافی و واکاوی کنیم تا در نهایت افراد نسبت به پیش فرضهای خود که بصورت خواسته و ناخواسته، تحت تسلط فرهنگ مردسالارانه و ترویج «دیگربودگی» و فرودست انگاری جنسی است، مردد شوند. از آنجا که در شالودهشکنی زبانی، افراد مشاهدهگر اندیشه خود هستند، بنابراین امکان ایجاد تحول در یک ایده و اندیشه و بسط و گسترش این تحول به جامعه، ایجاد میشود.»
کرمی هم با تأکید بر اینکه در همه دنیا فضای زردی که رسانههای رسمی و غیررسمی تولید میکنند مشکلات زبانی را ترویج میکنند، میگوید: «این رسانهها میکوشند فضا را مردانه و زنانه کنند و از خانمها خنده بگیرند اما اینکه چرا این بحث از سطح نخبگان به سطح تودهها نمیآید جای سؤال است. به عنوان مثال بخش مهمی از سینمای پرفروش ما ازهمین خشونتهای جنسی و کلامی استفاده میکند، به اصطلاح کارگردانها، سناریونویسها و طنزپردازها که انتظار داریم از طبقه نخبه جامعه باشند هم برای جذب مخاطب ازکلیشههای جنسی و جنسیتی استفاده میکنند.
یعنی من استاد دانشگاه و کارگردان، ممکن است در کلاس درس و حوزه کاری خودم این حرفها را بزنم اما در فضای فرهنگی آنها را بازتولید میکنم. این به این معنا است که هنوز نخبگان ما به این رهایی بخشی اعتقاد ندارند. چون من استاد دانشگاه وقتی یک طنز جنسیتزده میبینم باید به آن واکنش نشان دهم، بیانیه بدهم، نقدش کنم، برایش کمپین تشکیل دهم تا این بحثها و نقدها از سطح دانشگاه به جامعه هم برسد.»
حتماً شنیدهاید که بعضی از آقایان روز زن، برای دوست و همکارشان کادو میگیرند؛ لابد تا مدتها میشود به این شوخی خندید و دهان به دهان از این دورهمی به آن دورهمی تعریف کرد. حتماً شنیدهاید که رفتار خیلی از رانندهها نسبت به یک راننده زن فرق دارد تا یک راننده هم جنس؛ به راننده مرد میشود راه داد، اگر اشتباهی کرد میشود ندید اما در مورد راننده زن قضیه فرق میکند.
باید حالش را گرفت، باید آخرین متلکی را که همین دیروز یاد گرفتهای توی صورتش داد بزنی و تکرار کنی. طوری که همه رانندههای دور و بر بخندند؛ «برو بشین پشت ماشین لباسشویی» دیگر تکراری شده و باحال نیست. آدم باید به روز باشد. جوک باید دست اول باشد، باید خندهدار باشد، باید بشود از یک برنامه میلیونی تکرارش کرد؛ طوری که زنان هم غش غش بخندند.
قصدمان فقط شوخی است!(3)
وقتی در فضای مجازی به این شوخیها انتقاد میشود و از این افراد خواسته میشود با مسائل مهم شوخی نکنند یا از کلمات جنسیتزده استفاده نکنند، آنها در پاسخ میگویند که حق دارند با همه چیز شوخی کنند. کرمی در پاسخ به این سؤال که آیا میتوان با این مسائل بویژه موضوعاتی که مورد نفرت عمومی است، شوخی کرد، میگوید: «اساس طنز برای به چالش کشیدن قدرت است و از این منظر میتوان با هر چیزی شوخی کرد. مهم این است که هدف ما انسانی باشد.
شوخی که هدفش نقد، انتقاد و اصلاحطلبی نیست، اساساً شوخی نیست و در هیچ چارچوب معرفتی پذیرفته شدهای نیست. شوخی که بازتولید روابط قدرت باشد، هیچ مشروعیتی ندارد. این فضای «شوخی برای شوخی» در فضای طنز فعلی جامعه ما معنایی ندارد و بیشتر شبیه هجو است.»
وی از این خشونتها با عنوان خشونتهای نمادین، خشونت های احساسی وعاطفی و خشونت خاموش نام میبرد: «درخشونت های شخصی، معمولاً رفتار تحقیرآمیز وجود دارد و اکثر آدم ها به این خشونتها واکنش نشان میدهند، چون سویه شخصی مشخص دارند اما در خشونتهای کلامی چون سویه شخصی وجود ندارد، معمولاً آدمها نسبت به آن ناراحت نمیشوند و واکنش مستقیم نشان نمیدهند، اما معنایش این نیست که افراد جامعه را تهدید نمیکند. به این معنا خشونتهای خاموش با پنبه سر میبرند.»
ژرفتر شدن خشونتهای کلامی در جامعه (2)
«شوخیهای جنسیتی و طنزهای موجود جنسی معمولاً «مرد محورند »و در واقع به خاطر سلطه مردسالاری و سلطه مردمحوری در فرهنگ ما رسوخ کردهاند. زنان و دختران ما که ناخودآگاه فهمیدهاند ارزش مسلط جامعه چیست، میخواهند با این ارزش های مسلط همنوایی کنند و بگویند از قدرت مسلط جامعه دور نیستند.» اینها گفتههای محمد تقی کرمی، دانشیار گروه مطالعات زنان دانشگاه علامه در گفتوگو با ماست. او معتقد است خیلی از زنان و دختران برای عقب نیفتادن از فرهنگ مسلط جامعه، با شوخیهای رکیک جنسیتی همراه میشوند و همنوایی میکنند.
او در ادامه میگوید: «این دختران گاهی با خود میگویند اگر مردی میتواند با شوخیهای جنسی، دوستانش را به چالش بکشاند، من هم میتوانم همین کار را بکنم و برای همین در شبکههای مجازی شاهد موجی از این گونه شوخیهای جنسی و جنسیتی از سوی زنان هستیم.
جریان آکادمیک هم هرچند در بعد نظری، مردسالاری را به چالش میکشد اما در عینیت و در فرهنگ توده این کار را نمیکند و تحت تأثیر هژمونی فرهنگ امریکایی که بر فضای مجازی مسلط شده راه دیگری میرود. اگر دقیق تر نگاه کنید، خشونت های کلامی این گونه عمیقترو پیچیدهتر شده است. یعنی هر چقدر گفتمانهای انتقادی قویترعمل میکنند، خشونت ها و الگوهای آن هم به ساختارهای ژرفتررفته و پیچیدهترمیشوند.»
او برای حرف هایش مثال هم میآورد: «به عنوان مثال برنامه دورهمی که همین چند وقت پیش از تلویزیون پخش میشد تحت تأثیر همین خشونت های جنسی و جنسیتی بود. در این برنامه وقتی یک شوخی جنسیتی میشد، خانمها بیشتر و بلندتر از مردها میخندیدند که این مسأله در جامعه شناسی مخاطب، بسیار مهم است. چراکه خانمها برای اینکه از این شوخیها لذت میبرند به آنها نمیخندند بلکه میخندند تا بگویند ما نکته این شوخیها را گرفتهایم و از قافله عقب نیستیم. شوخیهایی که بارها در فیلمهای سینمایی هم تکرار میشود؛ حتی گاهی موقع پخش این شوخیها میتوان اخم و خجالت را در چهره مردان دید اما صدای خنده بلند زنان در این میان همیشه جلب توجه میکند که نیاز به تحلیل و تأمل جدی دارد. معلوم نیست چه اتفاقی در ساختارهای زبانی و فرهنگی جامعه در حال شکلگیری است، اما نتیجهاش این رفتارهاست.»