مدیرالنفیسه

  • خانه 
  • In the name of Allah the merciful and the compassionate 
  • تماس  
  • ورود 

رهبر انقلاب در دیدار امروز خود با مردم قم تحلیل جامعی از وقایع اخیر کشور ارائه کردند.

19 دی 1396 توسط مدیر النفیسه

رهبر انقلاب در دیدار امروز خود با مردم قم تحلیل جامعی از وقایع اخیر کشور ارائه کردند.

ملت ایران در اقصی نقاط کشور -در شهرهای بزرگ و کوچک- از روز نهم دی که این آتش‌بازی‌ها و این شیطنت‌کاری‌های افرادی تازه شروع شده بود، در همه جای کشور از روز نهم دی این حرکت [راه‌پیمایی‌شان] آغاز شد. بعد که [مردم] دیدند نه، مزدوران دشمنان دست‌بردار نیستند، آن‌وقت پی‌درپی و روزهای متوالی این راه‌پیمایی‌ها تکرار شد.

از روز سیزدهم در قم، در اهواز، در همدان، در کرمانشاه و روز پانزدهم و شانزدهم و هفدهم در شهرهای مختلف، در شهرهای بزرگ، در مشهد، در شیراز، در اصفهان، در تبریز، [راه‌پیمایی‌ها ادامه یافت].

این‌ها حوادث معمولی نیست، این‌ها هیچ جای دنیا وجود ندارد؛ من این را از روی اطلاع عرض می‌کنم.

این حرکت عظیم منسجم مردمی در مقابل توطئه‌ی دشمن با این نظم، با این بصیرت، با این شور و انگیزه در هیچ جای دنیا نیست و این چهل سال است که ادامه دارد.

بحث یک سال و دو سال و پنج سال و این‌ها نیست. نبرد ملت با ضد ملت است، نبرد ایران با ضد ایران است، نبرد اسلام با ضد اسلام است؛ این ادامه داشته، البته بعد از این هم خواهد بود.

همه‌ی حرکاتی که دشمن در این چهل سال در مقابل ما انجام داده است پاتک انقلاب است. انقلاب، ریشه‌ی دشمن را از لحاظ سیاسی در کشور کَند، دشمن حالا مرتباً پاتک می‌کند و در هر دفعه هم شکست می‌خورد؛ اقدام می‌کند و نمی‌تواند [کارش را] پیش ببرد؛ به خاطر ایستادگی، به خاطر این سد محکم مردمی و ملی. این بار هم ملت با قدرت تمام به آمریکا و به انگلیس و به لندن‌نشین‌ها می‌گوید این دفعه هم نتوانستید، باز هم نخواهید توانست.

در این روزها تحلیل‌های گوناگونی انجام گرفت. در این تحلیل‌ها یک نقطه‌ی تقریباً مشترکی وجود داشت که آن نقطه، نقطه‌ی درستی است که آن تفکیک بین مطالبات صادقانه و به‌حق مردم و حرکات وحشیانه و تخریب‌گرانه‌ی یک گروه است. این‌ها باید از هم تفکیک بشود.

اینکه فلان انسانی از یک حقی محروم بماند و اعتراض بکند یا این اعتراض‌کننده‌ها -حالا صد نفر، پانصد نفر- بیایند یک جایی جمع بشوند و حرف خودشان را بزنند، این یک مطلب است، و اینکه یک عده‌ای از این تجمع، از این انگیزه سوءاستفاده کنند، بیایند به قرآن دشنام بدهند، به اسلام دشنام بدهند به پرچم اهانت کنند، مسجد را بسوزانند، تخریب کنند، آتش بزنند یک حرف دیگر است. این‌ها را با هم نباید مخلوط کرد.

آن تمناهای مردمی یا درخواست‌های مردمی یا اعتراض‌های مردمی در این کشور همیشه بوده، الان هم هست، خب این صندوق‌های مشکل‌دار، یا بعضی از مؤسسات مالی مشکل‌دار، بعضی از دستگاه‌ها مشکل‌دار بوده‌اند، بعضی از مردم را ناراضی کرده‌اند.

خبرها غالباً می‌رسد به ما. اجتماع می‌کنند در فلان شهر، مقابل فلان مؤسسه، مقابل استانداری، مقابل مجلس شورا در اینجا، از این چیزها هست، همیشه بوده، هیچ‌کس هم با این‌ها مخالفت و معارضه‌ای ندارد. باید هم به این حرف‌ها رسید، باید گوش کرد، باید شنید. باید در حد وسع و توان به آن‌ها پاسخ داد.

همه‌ی ماها، من نمی‌گویم باید «دنبال بکنند»، خود بنده هم مسئولم، همه‌مان «باید دنبال کنیم».

اما این‌ها ربطی ندارد به اینکه کسانی بیایند پرچم کشور را آتش بزنند یا کسانی بیایند از اجتماع مردم استفاده کنند علیه اعتقادات مردم حرف بزنند، فریاد بکشند، علیه قرآن، علیه اسلام، علیه نظام جمهوری اسلامی. من عرض بکنم به شما یک مثلثی در این قضایا فعال بوده است. برای امروز و دیروز هم نیست، این سازماندهی شده بوده است.

1515490530download_2_.jpg

 نظر دهید »

عبرت اغتشاشات اخیربرای "من" و "شما"

17 دی 1396 توسط مدیر النفیسه

عبرت اغتشاشات اخیربرای “من” و “شما”
پیش بینی ها همین بود؛ آتش اغتشاشات سرد شد و آخرین سوسوی امید ضدانقلاب رو به خاموشی نهاد. اما همین ماجرا هم عبرت هائی برای ما و مردم و دولت داشت.

گذرا مرور می کنیم…

تجربه دولتی‌ها؛

یکم. دولت فهمید اعتراضات کارگری و پابرهنه ها و یقه آبی ها شوخی نیست. کارد که به استخوان رسید پایان خط است.
دوم. فهمید که شوک درمانی در اقتصاد مثل افزایش ناگهانی قیمت بنزین بحران سازست و باید در این روش ها تجدید نظر کند.
سوم. متوجه شد که رهاسازی اقتصاد و بی اعتنائی به مطالبات مردم چه میزان بحران سازست.
چهارم. در نهایت اینکه خوی اشرافی گری در پاسخگوئی به مردم و بی اعتنائی به رشد فساد اقتصادی و حقوق های نجومی و غیره چه میزان در عصبانیت مردم سهم دارد.

تجربه حاکمیتی؛

یکم. نسل شبکه های اجتماعی با هویت 40 تکه راباید شناخت. نباید از ابعاد زندگی توهمی و متهورانه در شبکه های اجتماعی غافل بود.
دوم. متوجه شدیم سیاست بایکوت که در روزهای اول توسط رسانه ملی پی گیری می شد، چقدر ناکارآمد است و اینکه بجای مدیریت بر “جهل عمومی"، سراغ مدیریت بر “افکار عمومی” رویم
سوم. اندازه تحرکات خالص ضدانقلاب در شهرها را برآورد کردیم. و البته ضعف مان در مواجهه با اغتشاشات در شهرهای کوچک را شناختیم.
چهارم. گرچه دولت مسوول مستقیم این اعتراضات است، اما بی اعتنائی عدلیه و مجلس به مطالبات مردم نیز در کاهش آستانه تحمل شان نسبت به مشکلات سهم مضاعف دارد.

تجربه اصلاح‌طلب‌ها

یکم. اصلاح طلبان به شکل کم سابقه ای مجبور شدند با ضدانقلاب مرز بندی کنند. متوجه شدند که اعلام برائت از آشوب طلبان در پایان بحران چه میزان موثر است؛ آقای خاتمی این موضوع را بهتر متوجه شدند.
دوم. اصلاح طلبان فهمیدند تجمع غیرقانونی چقدر عوارض دارد. احتمالا الان مخالفت با برگزاری تجمعات غیرقانونی در سال 88 را بهتر متوجه می شوند.
سوم. فهمیدند که اهمیت مردم تنها پای صندوق رای نیست و باید از مطالبات اقتصادی آنها نیز حمایت کرد.

تجربه اصولگراها

یکم.‌فهمیدیم نقد دولت نباید به ناامیدی از دولت منجر شود. ناامیدی از این یا آن دولت، ناامیدی از نظام است.
دوم. اصولگراها احتمالا متوجه شدند که برگزاری راه پیمائی و اعتراضات در قانون اساسی یک اصل قابل اعتنا و راهگشاست و می توان از آن دفاع کرد.
سوم. دوقطبی انقلابی-ضدانقلابی یعنی اینکه مقابل ضدانقلاب ائتلاف کنیم و وحدت میان اصلاح طلب و اصولگرا برای تقابل با دشمن یک ضرورت است. این دشمنی نیز فقط امنیتی است.‎

محسن مهدیان

151531654024090.jpg

 نظر دهید »

من در فقر میسوزم...

16 دی 1396 توسط مدیر النفیسه

چاه های نفت زیر پایم
هیزم نانم بر پشت
چشم به کدامین افق بدوزم،
در کشوری که سر هر کوچه اش
صندوقی برای یاری من است،
اما من در فقر میسوزم…

1515257356photo_2018-01-06_20-18-10.jpg

 نظر دهید »

«و زمین آرام شد»

16 دی 1396 توسط مدیر النفیسه

زلزله‌ی مخوف
محمدرضا بایرامی،  ۱۶ دی ۱۳۹۶، ۰۹:۳۳  3961016082
زلزله گاهی به اندازه‌ی جنگ مخوف است، به خصوص اگر در زمستان سرد و پربرفی روی بدهد و در جای دور افتاده‌ای در کوهستان.

«و زمین آرام شد»

نویسنده: محمدرضا بایرامی

ناشر: نیستان، چاپ اول 1396

284 صفحه، 20000 تومان

 

****

زلزله گاهی به اندازه‌ی جنگ مخوف است، به خصوص اگر در زمستان سرد و پربرفی روی بدهد و در جای دور افتاده‌ای در کوهستان.

در یک روز سرد و برفی جمعه 10 اسفند 1375،  “فتاح” و"یوسف"، از روستای 5 خانواری‌شان که در ارتفاع 3000 متری دامنه‌های سبلان واقع شده، بیرون می‌آیند تا به آبشار “قوشابلاغ” بروند و ببینند این‌که خبر رسیده آبشار به کلی یخ زده و تبدیل به قندیل غول پیکری شده، درست است یا نه؟

آورنده‌ی خبر “عیسی” است که برادرش، نامزد “سارا"ست و سارا، خواهر فتاح. وقتی عیسی خبر را می‌دهد، عده‌ای ـ و به خصوص یوسف که با فتاح قهر است ـ می‌گویند که دروغ گفته. حالا عیسی رفته و فتاح می‌خواهد نشان بدهد وی دروغ نگفته.

 آنها به سختی خودشان را به آبشار می‌رسانند و می‌بینند عیسی راست گفته و قندیل‌های بزرگی از همه جا آویزان‌اند و زیر آن‌ها هم فضای غار مانندی ایجاد شده. داخل غار می‌شوند و مدتی در آن‌جا هستند و یادی هم می‌کنند از اصحاب کهف و به شوخی. بعد یوسف مشتی به دیواره‌ی غار می‌زند و کمی بعد ـ گویی در نتیجه‌ی تاثیر دیرهنگام ضربه! ـ  ناگهان آواری از یخ فرو می‌ریزد و بچه‌ها را مدفون کند.

 غروب است و هوا تاریک شده که به هوش می‌آیند. و راه می‌افتند به سمت روستا و به سختی. اما ده را نمی‌یابند. از فراز دره نگاه می‌کنند و نه نوری می‌بینند و نه صدایی. در همین موقع، هی زمین هم تکان می‌خورد و آن‌ها که در ابتدا آن را به حساب سرگیجه‌ی خود می‌گذاشته‌اند، کم‌کم می‌فهمند که اتفاق دیگری افتاده. اما چه اتفاقی؟

 در فلش بک، همه‌ی وقایع تا زمان رسیدن به چنین جایی، مرور می‌شود. رفتن به مدرسه‌ی روستای پای کوه. دیدن رد کبک و تله گذاشتن برای آن. طرح کتاب “عدل الهی” شهید مطهری که فتاح چیزی از آن نفهمیده و به کتابخانه برش گردانده؛ وضعیت خانواده‌ی هر دو و عموی یوسف که سال‌ها پیش از روستا رفته و حالا در تهران معلم است؛ بازگشت و در تله دیدن کبک و رهاندن آن توسط فتاح و طرح “قسمت” و “تقدیر"؛ قهر کردن دو دوست با هم سر قضیه‌ی کبک. آمدن عیسی و سرسره سواری بچه‌ها، که در محتوای چند لایه‌ی داستان راهگشاست و…

فتاح و یوسف به زودی می‌فهمند  مین‌لرزه آمده و به همین دلیل هم از روستایشان خبری نیست. بنابراین، به همراه سگشان به سوی روستا دویده و می‌بینند همه‌ی 5 خانوار ریر آوار مانده‌اند. ابتدا بهت زده هستند و بعد به کمک می‌شتابند. تنها کسی که زنده مانده است، “عزیز” ـ مادربزرگ ـ یوسف است و در حال لرزیدن از سرما. بچه‌ها به کمک مردم شتافته و موفق می‌شوند سارا را که قفسه‌ی سینه‌اش خرد شده، از زیر آوار بیرون بیاورند. سرما بیداد می‌کند. مجبورند به سرعت دست به کار شده و برای زنده‌ها، محل اسکان درست کنند. سایه‌بانی درست می‌کنند و با بقایای لحاف تشک از زیر آوار بیرون آورده، سارا و عزیز را محفوظ نگه می‌دارند. در همین حال، صدای زوزه‌ی گرگ‌ها شنیده می‌شود به عنوان آغاز دردسری جدی و مستمر.

 از سوی دیگر و در تهران، “ناصر” که عموی یوسف است، با دو دخترش در حال بازگشت از پارک است و “سماء” برای مادربزرگش عزیز، هدیه‌ای به عنوان عیدی هم خریده. به خانه می‌رسند و متوجه می‌شوند در دامنه‌های سبلان زلزله آمده. تماس با اردبیل هم بی‌فایده است و امکان ناپذیر. در نهایت، سماء و خواب‌ها آشفته‌اش که در آن مادربزرگ پیرش کمک می‌خواهد، باعث می‌شود ناصر انگیزه‌ی بیشتری به رفتن پیدا کرده و لندرور همسایه را قرض بگیرد. سماء هم خودش را تحمیل می‌کند و آن‌ها شبانه به سوی زلزله راه می‌افتند.

در روستا، فتاح و یوسف در خراب‌ها گشته و برخی وسایل را بیرون می‌آورند که در بین آنها، رادیویی هم دیده می‌شود. از سوی دیگر، سگ هم مشغول کندن جایی است (که بعدها پدر یوسف زنده از آنجا بیرون آورده می‌شود)

روشن کردن رادیو باعث می‌شود بفهمند وسعت زلزله بسیار زیاد بوده و صد و ده روستا را ویران کرده. تهدید گرگها هم وادارشان می‌کنند که احشام اهالی را هم در جایی جمع و محصور کنند. اما گرگها سراغ جنازه‌ها آمده‌اند و به تدریج جری‌تر می‌شوند. در همین حین و در درگیری نزدیک با آن‌ها، فتاح و یوسف مجبور می‌شوند سگ را طمعه‌ی گرگ‌ها بکنند. شب به سختی می‌گذرد و فردا صبح، برف شدیدی هم می‌گیرد( طبق واقعیت) و راه‌ها را می‌بندد. روستا حالا در انواع محاصره‌هاست!

 ناصر و دخترش ابتدا در شهر و بعد در “سرعین"، سراغ بستگان خود را می‌گیرند و چیزی نمی‌یابند و بعد به سوی روستا راه می‌افتند. راه بسته شده و مجبورند با الاغ ادامه بدهند.

 مبارزه‌ی فتاح و یوسف با سرما و گرسنگی و گرگ‌ها ادامه دارد تا اینکه صدای هلی کوپتری به گوش می‌رسد و امدادگران از راه می‌رسند. یک دسته نیروی نظامی هم آمده تا شبها با تیراندازی، گرگ‌ها را فراری بدهند.

امدادگرها “صابر” ـ پدر یوسف ـ را زنده از زیر آوار بیرون می‌آورند. سارا می‌میرد، اما برادرش فتاح، خیال می‌کند او فقط بیهوش شده. نیروهای هلال احمر، مجروجین را با هلی کوپتر به شهر می‌برند. ناصر و دخترش هم سرانجام از راه می‌رسند. بهت و سکوت فتاح شروع می‌شود. او نمی‌تواند با حادثه کنار بیاید و آن را بی‌رحمانه می‌داند و نمی‌فهمد عدل خدا که قبلاً هم دریافت درستی از آن نداشته، چگونه چیزی است.

 ناصر، مادربزرگ و فتاح و یوسف را با خود می‌برد. آن‌ها شبی را در سرعین می‌مانند و به آبگرم می‌روند و ناصر سعی دارد روحیه نابود شده‌ی فتاح را ترمیم کند با کارها و گفته‌های مختلف، اما موفق نمی‌شود. در ادامه، به اردبیل رفته و دنبال صابری می‌گردند، که مادربزرگ تصور کرده کشته شده. صابر حاضر نمی‌شود به همراهی با آنها. مادربزرگ و فتاح و ناصر و سماء و ناصر، از محل زلزله دور می‌شوند.

در حال رد کردن گردنه “حیران” هستند که ناگهان رادیو بعد از خبرهای متفرقه در مورد زلزله، ترانه‌ی “سیل سارا را برد” ترکی را پخش می‌کند و فتاح که تا آن موقع در سکوت نگران کننده‌ای فرو رفته، دچار تهوع می‌شود. ناصر ماشین را نگه می‌دارد. فتاح به سوی دره می‌دود. بعد از آن، زبان فتاح کم کم باز می‌شود. ناصر برای اینکه نشان بدهد انسان دچار چه تحولاتی می‌تواند بشود، از زندگی تیره و تار گذشته‌اش حرف می‌زند. اخبار بعدی رادیو می‌گوید که به نظر می‌رسد دیگر  پس لرزه‌ها تمام شده و زمین در حال آرام گرفتن است و داستان با رسیدن به دریایی که مواج است و در آن کشتی‌ها گویی در حال جنگ با موج، تمام و یا به نوعی تازه شروع می‌شود. اما این داستانی است که پایانی ندارد…آنچه گفته شده فقط یک بعد از داستان است.

“و زمین آرام شد” فیلمنامه‌ای است به شدت حادثه‌ای و نفس گیر و در دل طبیعت. اما فقط این فقط ظاهر آن  است. در لایه‌های زیرین، داستان با ما از مفاهیم عمیق ابدی ازلی صحبت می‌کند. تقدیر، تقصیر، عدل الهی و حیرانی انسان در مقابل این چیزها. هر چیزی که بخواهید در باره‌ی زلزله بدانید، در این داستان وجود دارد. گویی نویسنده حرف اول و آخری را که می‌شود در باره‌ی حوادثی از این دست بیان کرد،یکجا بیان کرده است.

 انتشارات نیستان    محمدرضا بایرامی    معرفی «و زمین آرام شد

 نظر دهید »

خیر خواهی کردن برای حکومت اسلامی

14 دی 1396 توسط مدیر النفیسه

خیر خواهی کردن برای حکومت اسلامی

خیر خواهی کردن برای حکومت اسلامی مصادیق متعددی دارد که یکی از آن مصادیق ، انتقاد و اعتراض کردن به حق است ، در صورتی که حکومت اسلامی در خدمت رسانی و حل مشکلات دچار ضعف هایی است و انتقاد کردن سبب توجه به آن ضعف ها می شود .

اما باید توجه داشت که این انتقاد و اعتراض سبب تقویت حکومت اسلامی شود و نشان دهنده خیر خواهی نسبت به حکومت اسلامی باشد ، یعنی باید بر اساس قانون و مجاری قانونی و شرعی این انتقاد و اعتراض صورت گیرد .

نه آنکه با عدم رعایت قانون و آشوب گری و هرج و مرج موجبات تضعیف حکومت اسلامی و جدا شدن از جماعت حق مسلمین فراهم شود .

پیامبر گرامی فرمود ؛

« هر کس یک وجب از جماعت ( حق ) مسلمین جدا شود، حلقه اسلام را از گردن خود گشوده است »

?الکافی ج 1 ص405

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 136
  • 137
  • 138
  • ...
  • 139
  • ...
  • 140
  • 141
  • 142
  • ...
  • 143
  • ...
  • 144
  • 145
  • 146
  • ...
  • 166
مهر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 <   >
      1 2 3 4
5 6 7 8 9 10 11
12 13 14 15 16 17 18
19 20 21 22 23 24 25
26 27 28 29 30    

مدیرالنفیسه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • اجتماعی
  • احکام
  • امام خمینی
  • امام زمان (عج)
  • ایام مذهبی و ملی و مناسبتی
  • بارداری
  • بدون موضوع
    • نهج البلاغه
  • بهداشتی
  • تاریخی
  • تربیت کودک
  • تربیتی
  • تغذیه
  • حدیث
    • تربیتی
  • حکایت
  • خانه داری
  • خانواده
  • خانواده
  • سیاسی
  • سیره وسخنان بزرگان
  • شبهات
  • شهدا
  • طنز
  • طنز
  • عصر بخیر
  • فن بیان
  • قانون
  • قرآن
  • متن ادبی
  • مقام معظم رهبری
  • نشر کتاب
  • همسرانه
  • یک صفحه کتاب

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

کاربران آنلاین

  • ترنم گل
  • صفيه گرجي
  • هایده بیابانی قره موسی
  • راز ملکوت

رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 19
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 20
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 28
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس