مدیرالنفیسه

  • خانه 
  • In the name of Allah the merciful and the compassionate 
  • تماس  
  • ورود 

باربی فرانسوی!

24 آبان 1396 توسط مدیر النفیسه

باربی فرانسوی!
با چند نفر از دوستان فرانسوی‌ام صحبت از ورزش و رژیم غذایی و… بود. خواستم تعریفی از خوش اندام بودن یکی از دوستانم کرده باشم که گفتم: تو که “باربی” هستی … قیافه‌ش عوض شد… اخم کرد و با تعجب پرسید “باربی؟!!”

گفتم “بله، همون عروسک لاغر و ظریف و خوش اندام را می گویم". قیافه‌ش به صورت واضحی در هم رفت! بعد دوست دیگری که در جمع ما بود، به من گفت: “اینجا باربی نماد دخترانی است که فقط به ظاهر فکر می‌کنن و از مغزشون استفاده نمی‌کنن. اینجا به کسی بگی باربی، حتما بهش برمی خوره!” و مجبور شدم توضیح بدم که در ایران اینطور نیست، و این یک تعریف از ظاهر و خوش اندام بودن دخترهاست!

 نظر دهید »

خوشم ده ویی

24 آبان 1396 توسط مدیر النفیسه

خوشم ده ویی
⁣زلزلهٔ قبلی که آمد،‌ من 14ساله بودم. یادم هست که زلزله را حس نکردم اما نا خودآگاه به بیرون دویدیم. مادرم قبل از آن زمین خورده بود و پاهایش درد داشت و نمی‌توانست بدود. یادم هست که هیچ کداممان یادمان نبود که مادر پاهایش درد می‌کند. همه دویدیم بیرون بجز پدر که کمی دیرتر با مادر آمد. آنموقع ما تازه یادمان آمد که مادر پادرد دارد.
همین چند شب پیش هم ما در خانه بودیم و قبل‌تر کمی بحثمان شده بود. دروغ چرا با هم حرف هم نمی‌زدیم و حسابی از هم دلگیر بودیم. او تلویزیون نگاه می‌کرد و من توی اتاق کتاب‌ها را مرتب می‌کردم. من متوجه زلزله نشده بودم اما چون کتاب‌های زیادی توی دست‌هایم بود، با قدم اول همه‌شان روی زمین ریخت. او از تکان خوردن لوستر فهمیده بود که زلزله آمده و از صدای کتاب‌ها وحشت‌کرده بود. وقتی به اتاق رسید نفس نفس می‌زد و سر و دست من را بررسی می‌کرد. من اصلاً دلیل رفتارش را نمی‌فهمیدم. تا این‌که مرا سفت بغل کرد. قلبش تالاپ تالاپ می‌زد و پشت سر هم خدا را شکر می‌کرد. لابه‌لای حرف‌هایش فهمیدم که زلزلهٔ خفیفی آمده. فهمیدیم این‌جا که ما هستیم اتفاقی نیافتاده اما در شهرهای دیگر خیلی از آدم‌ها دیگر نمی‌توانند همسرشان را ببینند. تنهایی چقدر غم بزرگی روی دلشان می‌نشاند. کاش آخرین حرف‌هایشان «خوشم ده ویی*» بوده باشد.
*دوستت دارم به زبان کردی.

 نظر دهید »

قلب های داغ، شب های سرد

24 آبان 1396 توسط مدیر النفیسه

قلب های داغ، شب های سرد
می‌گفتی دوران بعد از زلزله مانند زمان انتخابات است. همه شعار می‌دهند که این کار را می‌کنم، آن کار را می‌کنم. اما بعد از مدتی همه فراموش می‌شود و ما می‌مانیم و غم‌هایمان.
- یک عمر تلاش کرده‌ای و زندگی ساخته‌ای. یک عمر تلاش کرده‌ای که چند سال آرام زندگی کنی. یک عمر پول پس‌انداز کرده‌ای که خانه‌ای بخری به نام مسکن مهر که سقفی بالای سرت، بالای سر بچه‌هایت باشد. زمین لرزه اما این‌ها را نمی‌فهمد می‌آید و می‌لرزد و می‌رود.

حالا اگر خوش‌شانس باشی بچه‌هایت هستند ولی سقفی نیست. اگر شانس با تو یار بوده باشد الان جلوی خانه ویران شده‌ات نشستی روی همان فرش قدیمی مادربزرگ و در کنار خانواده خاطرات گذشته را مرور می‌کنی.

خاطرات را که مرور می‌کنی انگار قلبت را داغ می‌کنند. با زحمت این زندگی را ساخته بودی. با کار فراوان، با شب بیداری، با قرض، با سرخ نگه داشتن صورت زندگی می‌کردی اما حالا …

وضعیت شهر را که می‌بینی اوضاع همسایه را که فرزند از دست داده است. یا مغازه دار سرکوچه را که همه خانواده‌اش زیر آوار مانده‌اند. او همچون ارواح در شهر می‌چرخد که شاید معجزه‌ای شود و بار دیگر کسی او را پدر صدا کند.

مرد تنهای شب

یاد پسرعمویت که در روستا زندگی‌ می‌کرد افتادی. با او تلفنی صحبت کرده بودی. دام‌هایش مرده بودند. خانه‌اش خراب شده بود. عمو و زن عمویت مرده بودند. می‌گفت نمی‌داند چه کند. جنازه‌ها زیر آوار مانده‌اند. بوی تعفن می‌آید. شب‌ها سرد است. کمکی نیست. گویی پای به سرزمین مردگان گذاشته‌ای.

گوشی را که قطع می‌کنی. نفسی می‌کشی و رو به آسمان شکرخدایی می‌کنی که حداقل پدر و مادر و کودکانت هستند. هنوز همسری داری که پشت ایستاده که مبادا بهمن مشکلات کمرت را خم کند.

فکر رهایت نمی‌کند. باید چه کنی. با این زندگی تازه چه باید کرد. آینده چه می‌شود؟ این سوالی که در شهر همه از هم می‌پرسند.خانه‌های خرابمان چه می‌شود؟ پول از کجا بیاوریم دوباره خانه بسازیم؟ فکر می‌کنم بانک‌ها وام می‌دهند.

در شهر خبر می‌رسد رییس جمهور در راه است. او به شما وعده می‌‎دهد مشکلات حل می‌شود. او می‌گوید وام می‌دهیم. کمک بلاعوض می‌کنیم. نگران نباشید. شما ولی نگرانید. نگرانید چون سال‌هاست تنها و تنها وعده دیده‌اید.

دیشب که کمی آرام شده بودی به همسایه قدیمی‌تان، دوست دوران کودکیت می‌گفتی دوران بعد از زلزله مانند زمان انتخابات است. همه شعار می‌دهند که این کار را می‌کنم، آن کار را می‌کنم. اما بعد از مدتی همه فراموش می‌شود و ما می‌مانیم و غم‌هایمان.

او می‌گفت چند وقت پیش به ورزقان و هریس رفته بود. آنها هم زلزله تلخی را تجربه کرده بودند. گلایه داشتند از زندگی که هنوز عادی نشده بود. یکی از اهالی ورزقان به تو گفته بود یک سال بعد از زلزله هنوز در کانکس زندگی می‌کند.

فکر رهایت نمی‌کند. قرار است با این آورها و یا این خانه ویران شده چه کنی. مسکن مهر را که گرفتی، برای بچه‌ها کباب خریدی با ریحان تازه. آنها هم خوشحال که بالاخره اتاق دار شدند. حالا با خود فکر می‌کنی کاش در همان خانه اجاره‌ای مانده بودی. لااقل الان سقفی بالای سرت بود.

همه اینها باعث شده است نگران باشی. هوا سرد شده است. پتویی را باز می‌کنی که مردی از تهران فرستاده است. خدا خیرش بدهدی می‌گویی و خدا روشکری که هنوز خانواده داری. دستی به سر و صورت بچه‌هایت می‌کشی، نگاهی به زنت میکنی و آرام به کنار آتش می‌روی و بازهم فکر به سراغت می‌آید.

فکر رهایت نمی‌کند، بلند می‌شوی راه می‌روی. مرد تنها شب در شهر زلزله زدگان شده‌ای. به یاد حرف پسرعمویت می‌افتی که می‌گفت که صدای سمفونی مردگان را می‌شنود در روستایی که دیگر نامش روستای مرگ است.

سیگارت که تمام می‌شود بر می‌گردی،چشم‌هایت را می‌بندی اما خوابت نمی‌برد و فکر رهایت نمی‌کند. باید عادت کنی به شب‌های بی‌خوابی. شب‌های فکر کردن.

1510741893resized_764785_948.jpg

 نظر دهید »

زلزله و درس هایی که باید بیاموزیم!

23 آبان 1396 توسط مدیر النفیسه

زلزله و درس هایی که باید بیاموزیم!
انتشار تصاویر تخریب خانه های نوساز مسکن مهر، هم جای تعجب و تاسف داشت و هم نیشتری بود که زخم های کهنه سیاسی را کمی تازه کرد. محملی فراهم شد تا در شبکه های اجتماعی گروهی به طراحان مسکن مهر بتازند و آنها هم به همین ترتیب با انداختن توپ افتتاح و پایان کار به زمین حریف تلاش کنند با گفتن این که “کار را که کرد- آن که تمام کرد” بگویند دولت های بعدی مقصر بودند!

اما فارغ از این کشمکش های سیاسی که گویی قرار نیست هیچ گاه تمام شده و طرفین در بین دو نیمه مقداری استراحت کنند! گر نیک بنگری خیلی ها در این امر مقصرند. این که تفکری بخواهد راه چند دهه ای را چند ساله بپیماید بدون آن که ساختار و ساز و کارهای مناسب آن فراهم باشد، این که مجریانی تمام همت خود را فقط در اجرای این طرح صرف کنند و به دنبال افتتاح پشت افتتاح باشند و با آب و تاب در تلویزیون و تبلیغات ارقام ریز و درشت را چرتکه بیاندازند و از موفقیت های خود بگویند (حتی شده به قیمت ساخت مسکن در جایی که زیرساخت ها دیگر آن پیش بینی نشده و حتی به قیمت به کاهش قابل ملاحظه ارزش پول) این ها همه به اندازه خود مقصر هستند.

اما این وعده ها و این نیت های بلندپروازانه در ساختار سوداگرانه ای که گنجشک را در آن برخی رنگ کرده و به جای قناری می فروشند، تبدیل به حلوای شیرینی شد که اهلش در آن پول دیدند و پول دیدند و پول. مصالح بی کیفیت، سهل انگاری در ساخت و ساز سهل انگاری در نظارت، چه کسی فکر می کرد به این زودی زلزله بیاید یا اگر هم آمد دست اندرکاران چقدر نگران لغو پروانه و تحمل جریمه و حتی در صورت فوت اشخاص، اتهام قتل بوده اند؟ ملت ما خیلی وقت ها هزینه داده، در بلایای طبیعی در تصادفات در سقوط هواپیما، در آتش سوزی های بزرگ، خیلی از ملت ها هم هزینه داده اند اما فرق ما این است که کمتر از این تجربیات تلخ با تدوین آیین نامه و قانون استفاده کرده ایم. نیامدیم تا از هزینه سنگینی که دادیم دست کم برای پیش گیری از موارد مشابه استفاده کنیم.

شاید برای حفظ حرمت کسانی که جان خود را از دست دادند و بستگان آنها، این بار بهتر باشد با آرامش کمیته ای تشکیل و به تخلف احتمالی تمام کسانی که در ساخت این ساختمان ها دخیل بودند رسیدگی شود، اسامی این افراد منتشر و پروانه کاری آن ها باطل گردد. سایر مسکن های ساخته شده بازرسی مجدد و از نظر کیفیت مصالح و ساخت بررسی شوند. شاید زمان آن باشد که به جای خلافکارانی که خالکوبی های آنان در تصاویر خبری منتشر می شود، تصاویر چند مهندس اتوکشیده و چند معمار آفتاب ندیده هم در معرض دید عمومی قرار گیرد. از آن مهم تر، شهرداری ها، صادر کنندگان مجوز و پایان کار با بررسی های موردی و اتفاقی مانع از آن شوند که سهل انگاری و بی دقتی نادیده گرفته شود تا آن که به ناگهان در حادثه ای خود را نشان دهد. باید این مراجع به مردم اعلام کنند که چه تمهیداتی را در نظر خواهند گرفت تا چنین اتفاقی تکرار نشود، باید تحقیق کنند که قوانین فعلی چه نقص هایی داشته و دارد و چگونه باید آن ها را رفع کرد.

151067231714634.jpg

 نظر دهید »

تاملی بر رفتار مجازی مردم در هنگام بلایا

23 آبان 1396 توسط مدیر النفیسه

تاملی بر رفتار مجازی مردم در هنگام بلایا

دیشب بود که در نیمی از ایران زلرله ی شدیدی آمد که کانون آن در استان کرمانشاه و منطقه ازگل بود و بار دیگر مردم ایران را عزادار کرد اما بازتابی که در فضای مجازی داشت بسیار جالب بود و دوباره هم جامعشناسان ایرانی را به فکر فرو برد. البته این پس لرزه های مجازی زلزله، پدیده جدیدی نبوده، در پس هر حادثه ی غم باری رخ می دهد. حال اگر از دیشب سری به رسانه های مجازی خودمان می زدیم غالب مردم را در حال پخش کردن اخبار این حادثه و پیام تسلیت فرستادن خطاب به ملت شریف ایران و خانواده های آسیب دیده، می دیدیم.

اماعده ای در همین فضای مجازی، در حال ارسال لطیفه هایی سخیف در ارتباط با این ماجرا بودند و از ارتباطش با سالروز تولد فلان دولتمرد گفتند تا مرگ فلان بازیگر بدکاره. گروهی هم طبق معمول با سیاست زدگیشان، پای محور مقاومت و فعالیتهای تسلیحاتی سپاه پاسدران را هم وسط کشیدند! و در آخر هم از مسکن مهر گفتند و با استناد به تصاویری از حلب و مصر، خودشان را مشغول انتقاد از محمود احمدی نژاد کردند! به راستی کافی نیست این همه بد اخلاقی؟! در این یک سال گذشته هر اتفاقی که در کشورمان افتاد سریع، عده ای به دنبال منافع جناحی خودشان رفتند و غم مردم گویی هیچ اهمیتی برایشان نداشت! حتی شاید پستهای اینستاگرامیشان هم از سر اجبار و برای لایک و چه، بود!

داستان معدن یورت و پلاسکو را به یاد بیاوریم. تقریبا به همین منوال گذشت. جک ساختند. لجن پراکنی سیاسی کردند. به هر فرد و نهاد غیرمسئولی، ربطش دادند. و هیچ کار خاصی هم، برای آسیب دیدگان انجام ندادند. از سیاسیون گرفته تا آن جماعت همیشه آنلاین مجازی! حال زلزله ی رودبار را به یاد بیاورید چقدر مردم در کشورمان عزادر بودند، چقدر افراد به طور خودجوش برای کمک به آنجا رفتند؛چقدر کمک های مردمی برای آن افراد جمع کردند . آن زمان دغدغه مردم کمک بود نه اینکه لایک یا نه سیاست. بلکه خون افراد برای اون ها مهم بود بلکه مشکلات اون ها برای آن ها مهم بود. البته بی انصاف نباشیم؛بعضی از همان مردمان در حال حاضر هم پیدا می شوند. هنوز هم پیدا می شوند مردمانی که با هیچ توقعی برای کمک به آنجا می روند و یا اهدای خون می کنند ولی نه با آن شور و شوق و عمومیت.

همین شاید امیدی باشد تا آن عده ی هم که در این مواقع به دنبال منافع حزبی و یا ساختن جوک می روند هم هدایت شوند. امروز عکسی دیدم از مناطق زلزله زده که که روی یک ماشین نوشته بودند “ما تسلیت نمی خواهیم کمک می خواهیم". البته شاید خود من هم به جای نوشتن این مطلب اگر وقتم را صرف کمک به آن ها می کردم صواب تر بود!

151064924514645.jpg

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 150
  • 151
  • 152
  • ...
  • 153
  • ...
  • 154
  • 155
  • 156
  • ...
  • 157
  • ...
  • 158
  • 159
  • 160
  • ...
  • 165
مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 <   >
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31

مدیرالنفیسه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • اجتماعی
  • احکام
  • امام خمینی
  • امام زمان (عج)
  • ایام مذهبی و ملی و مناسبتی
  • بارداری
  • بدون موضوع
    • نهج البلاغه
  • بهداشتی
  • تاریخی
  • تربیت کودک
  • تربیتی
  • تغذیه
  • حدیث
    • تربیتی
  • حکایت
  • خانه داری
  • خانواده
  • خانواده
  • سیاسی
  • سیره وسخنان بزرگان
  • شبهات
  • شهدا
  • طنز
  • طنز
  • عصر بخیر
  • فن بیان
  • قانون
  • قرآن
  • متن ادبی
  • مقام معظم رهبری
  • نشر کتاب
  • همسرانه
  • یک صفحه کتاب

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

کاربران آنلاین

  • سامیه بانو
  • فائزه ابوالقاسمی
  • نورجان

رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 61
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 279
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 22
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس