مدیرالنفیسه

  • خانه 
  • In the name of Allah the merciful and the compassionate 
  • تماس  
  • ورود 

سرنوشت زن فرانسوی که با 4 داعشی ازدواج کرد

13 آبان 1396 توسط مدیر النفیسه

سرنوشت زن فرانسوی که با 4 داعشی ازدواج کرد
مارگو می‌گوید: «من برای ازدواج هایم متاسفم. دوست داشتم زندگی آرامی داشته باشم با یک نفر ازدواج کنم و بچه‌هایم از یک شوهر باشند.»

به گزارش تسنیم؛ مارگو زن 27 ساله اهل نانت فرانسه که دارای سه فرزند (6ساله، 3ساله و 5ماهه) است و در رقه، مقر خلیفه خودخوانده داعش دستگیر شده بدنبال بازگشت به فرانسه است.

مارگو در جریان آزادسازی رقه توسط نیروهای کرد سوریه دستگیر شد و اکنون در شمال سوریه نگهداری می شود.

او در مصاحبه ای با خبرنگار شبکه دو فرانسه می گوید:‌«من زمان زیادی در رقه محبوس بودم. چرا که یک زن تنها از نظر نیروهای داعش باید محبوس در محلی که به چنین زنانی اختصاص داشت، می بود.»

مارگو در چهار سال حضورش در میان نیروهای داعش با تروریست فرانسوی در سوریه ازدواج کرده است که سه نفر از آنها در جنگ کشته شده اند.

مارگو می گوید: «من برای ازدواج هایم متاسفم. دوست داشتم زندگی آرامی داشته باشم با یک نفر ازدواج کنم و بچه هایم از یک شوهر باشند. دوست داشتم در کشوری مسلمان در آرامش زندگی کنم.»

مارگو اگر در سوریه بماند با خطر محکومیت به مرگ روبروست.

او می گوید که یکبار تلاش کرده از دست نیروهای داعش فرار کند اما شرایط بسیار خطرناک بوده است. او می افزاید: «در واقع داعش بروی کسی که بخواهد فرار کند شلیک می کرد. اگر در بین زنانی که بودم، کسی می گفت می خواهد فرار کند او را لو می دادند و دستگیر می شد.»

مارگو آماده است که در صورت بازگشت به فرانسه به زندان برود. خواسته او از رئیس جمهوری فرانسه اینست که اجازه دهد فرزندانش به فرانسه بازگردند.

با این حال مارگو می گوید: «می دانید که من حتی نام رئیس جمهوری کنونی فرانسه را نمی دانم. وقتی در رقه محبوس بودم اولاند رئیس جمهوری بود و از آن به بعد به اخبار دسترسی نداشته ام.»

برخی از عناصر فرانسوی که در جریان ظهور داعش در سوریه و عراق به این گروه پیوسته بودند اکنون بعد از تضعیف این گروه در پی بازگشت به فرانسه هستند.

بیش از 20 خانواده فرانسوی با نوشتن نامه ای به امانوئل ماکرون، رئیس جمهوری فرانسه از وی خواسته اند اجازه دهد اعضای خانواده هایشان که جذب داعش شده اند اما اکنون پشیمانند به فرانسه بازگردند تا در دادگاه‌های فرانسه محاکمه شوند.

منبع: تسنیم

 نظر دهید »

نمای بکر از استاد مطهری

13 آبان 1396 توسط مدیر النفیسه

نمای بکر از استاد مطهری | بنز کلاسیک 230.4 و خانه 460  متری قلهک

خانه به‌جا مانده از استاد مطهری در محله قلهک تهران، نمایی جذاب و بکر از سبک زندگی این متفکر بزرگ اسلامی را نشان می‌دهد.
صبح یک پنجشنبه پاییزی که هوا کمی ابری شده بود، سوار موتور شدم و برای گفتگو با یکی از اندیشمندان حوزه «پول و بانک» کشور، به سمت خیابان شهید کلاهدوز – دولت سابق – در محله قلهک تهران راه افتام. در مسیر، باد شدیدی وزیدن گرفت و چند قطره‌ای باران بارید، و من نگران بودم که باران شدت نگیرد و بیشتر خیس نشوم. با همین حال و روز، وقتی به خیابان دولت وارد شدم، مطابق آدرس باید کوچه «سلیمی» را پیدا می‌کردم. برای همین، از همان پشت تلق موتور، حواسم به تابلوها و حاشیه خیابان بود؛ در لابه‌لای نماهای مدرن این محله قدیمی، توجهم به یک تابلوی کوچک فیروزه‌ای با نقشهای مختصر اسلیمی جلب شد که در نظر اول و از دور، سردر یک مسجد کوچک یا یک مرکز فرهنگی به نظر می‌آمد؛ گاز موتور را شُل کردم و کمی دقیق شدم، روی تابلو نوشته شده بود: «خانه موزه استاد مطهری» و دری که دو لنگه‌اش چهارتاق باز بود نوید می‌داد که مجموعه فعال است.

 ** خاطره‌ای از نوه خواهر استاد

 با وجود اینکه علی‌القاعده خبرنگارها باید باخبران جامعه باشند، پیش از دیدن اتفاقی این تابلو، از وجود این موزه اطلاعی نداشتم؛ گو اینکه من از نوجوانی در زمره مریدان و علاقه‌مندان استاد مطهری هم بوده و هستم. به خاطر آوردم که چند ماهی و به مناسبتی در سال 1376 با نوه همشیره آیت‌الله مطهری همراه و هم‌کلام بودم؛ او در وصف زندگی و منزل دایی پدرش می‌گفت:

«خانه استاد هنوز هست؛ اگر آن را ببینی، تعجب خواهی کرد؛ ایشان اصلاً قائل نبود که زهد بفروشد و به خانواده‌اش سخت بگیرد؛ خانه‌اش حدود 450 متر مربع است و در محله قلهک – نزدیک حسینیه ارشاد – واقع شده؛ شرایط زندگی ایشان هم در سطح یک استادِ آن زمانِ دانشگاه تهران بود؛ البته اتاق کار ایشان اینطور نبود و شخصاً در یک اتاق بسیار محقر و ساده فعالیت می‌کرد.»

اینها همه بعد از دیدن تابلوی موزه، در یک لحظه از خاطرم گذشت و تصمیم گرفتم حتماً بعد از مصاحبه تخصصی بازگردم و از این مجموعه دیدن کنم.

 خانه موزه استاد مطهری

                                                          

** عکس‌برداری ممنوع نیست

ساعت حدود 11 در مسیر بازگشت به این خانه موزه رسیدم. بعد از قفل کردن موتور، وارد شدم؛ به تجربه می‌دانستم که احتمالاً عکس‌برداری در مجموعه‌های اینچنین ممنوع است؛ و ایضاً بدون طی تشریفات اداری و هماهنگی با روابط عمومی سازمان بالادستی، ورود خبرنگار و تهیه خبر و گزارش ممنوع‌تر! 

کسی نبود که اوضاع را تست کنم؛ گیشه بلیط‌فروشی تعطیل و کساد بود؛ پیش خودم گفتم شاید مجموعه تعطیل است و برای تعمیر یا یک چنین چیزی در را باز گذاشته‌اند. دیوار حیاط را پیچیدم که دیدم یک نفر روی نیمکت حیاط نشسته، و از بیکاری با گوشی‌اش مشغول است. از ترس اینکه ممانعت نکند، به خبرنگار بودنم اشاره نکردم ولی پرسیدم: «سلام؛ وقت بخیر؛ عکس میشه گرفت؟» سرش را در حرکتی کش‌دار در حالی به سمت من حرکت داد که چشمانش هنوز مطلب داخل گوشی را دنبال می‌کرد؛ بعد از لحظاتی بالاخره نگاهش را هم برگرداند و رضایت داد که پاسخی بدهد؛ با نگاه «یه‌وری» به قد و بالای من، با اندکی تأمل گفت: «آره، مشکلی نیست.»

** حیاط باصفا

وارد حیاط که بشوید، سمت چپ – منتهی الیه انتهای حیاط روبروی بنای ساختمان - چند در و اتاقک کوچک وجود دارد که لابد برای انباری استفاده می‌شده است. و سمت راست، با بالا رفتن از پنج یا شش پله به حیاط اصلی پا می‌گذارید. قدم‌قدم در حالی که حیاط را ورانداز می‌کردم از پله‌ها بالا رفتم.

 

نمایش چند اثر هنری با موضوع شهید مطهری

محیطی فرح‌انگیز که علاوه بر باغچه‌ای مصفا، چند درخت تنومند را پیرامون خود جای داده بود؛ و زمین موزاییکی‌ وسط هم آنقدری بزرگ بود که برای «گل کوچک» بین مجتبی، محمد و علی مطهری – پسران استاد – تکافو بکند. الآن اما در دو سمت حیاط، دو اتاقک تعبیه شده بود؛ اتاقک شیشه‌ای سمت راست، شامل چند اثر هنری دیوارآویز با محوریت استاد مطهری، و سمت راست اتاقکی که اتومبیل خاص و یونیک استاد را برای محافظت از باران و برف زیر آن قرار داده بودند.

 

حیاط باصفای خانه استاد مطهری

** بنز 230.4 کلاسیک

برایم بسیار جالب و درس‌آموز بود که این علامه – که فخر مبارزان فکری معاصر ماست – در خانه‌ای 460 متری زندگی می‌کرده و بنز مدل بالای کلاسیک سوار می‌شده است. از روی کنجکاوی رفتم عقب ماشین و مدل آن را بررسی کردم، بنز کلاسیک 230.4 که مدلش احتمالاً 1965 میلادی (1343 شمسی) بود؛ این خودروی یشمی خوش‌رنگ، یکی از بهترینهای زمان خودش به شمار می‌رفته است، یک چیزی در حدود بنزهای Eکلاس یا حتی Sکلاس هم‌عصر ما.

                                                              

حالا اما بنز بیچاره شرایط خوبی ندارد؛ تمیز نیست و گرد و خاکی که رویش نشسته، از ابهتش می‌کاهد؛ ضمن اینکه در نقاط زیادی از بدنه، رنگ ماشین ترک خورده و از بین رفته است؛ چرخهای عقب به داخل متمایل شده، که نشان می‌دهد وقتی می‌خواستند اتومبیل را در این محل قرار دهند دقت لازم بکار نرفته است؛ داخل اتومبیل هم چند قاب عکس وجود دارد که دکوری نچسب را تشکیل داده و نفهمیدم چرا باید آنها را در این محل قرار داده باشند. چند عکس گرفتم و به سمت ساختمان راه افتادم.

 

سمت چپ ورودی، سردیس استاد را همراه تاریخ تولد و شهادتش قرار داده بودند: 1298 الی 1358؛ و محاسبه کردم که اگر اکنون زنده بود، 98 ساله بود، اما در 60 سالگی شربت شهادت نوشید؛ همینطور که به سمت درب ورودی می‌رفتم با خودم فکر می‌کردم که اگر در این 38 سال کنار انقلاب بود، قطعاً بسیاری از کژیها و ناراستیها اتفاق نمی افتاد…


آشنایان با دأب امام راحل می‌دانند که زبان امام کمتر به مدح کسی باز می‌شد و در این زمینه احتیاط می‌کرد؛ اما درباره این دانشمند برجسته در چندین نوبت کلماتی را کار برد که اعجاب‌آور است؛ مثلاً در پیام شهادتش گفت:

«تسلیت در شهادت شخصیتی که عمر شریف و ارزنده خود را در راه اهداف مقدس اسلام صرف کرد و با کجرویها و انحرافات مبارزه سرسختانه کرد، تسلیت در شهادت مردی که در اسلام‌شناسی و فنون مختلفه اسلام و قرآن‌کریم کم‌نظیر بود.»

یا در جای دیگری درباره آثار او فرمود:

«آثارى كه از او هست، بی‌‏استثناء همه آثارش خوب است و من كس ديگرى را سراغ ندارم كه بتوانم بگويم بی‌‏استثناء آثارش خوب است.»

 

سردیس استاد مطهری در ورودی خانه

** داخل ساختمان

ساختمان خانه تقریباً 150 متر زیربنا دارد و در دو طبقه ساخته شده است؛ داخل ساختمان با اتاقهای تو در تو مواجه می‌شوید که به سبک خانه‌های سنتی ساخته شده است؛ طبقه اول اتاق سمت چپ، به نگاره‌ها و عکسهای شخصی‌تر و تقریباً خانوادگی اختصاص دارد و چند مورد از اشیاء شخصی، مثل عینکها، عمامه، نامه به فرزندان و نامه فرزندان به استاد، و از این قبیل موارد در معرض بازدید قرار دارد.

 

اوازم شخصی استاد مطهری

در اتاق روبرو هم ضمن اینکه حدود 15 صندلی چیده‌اند و اتاق کوچکی برای همایش یا درس است، عکسها و یادگاریهایی از اساتید و همدرسان شهید، و همچنین دست‌نوشته‌های زمان زندان و … به نمایش درآمده است. در تفکیک اتاقها تعریف درستی ندیدم؛ همین روند در اتاقها و راهروها ادامه دارد تا طبقه بالا…

                                            

یادداشتهای زندان

پای پله‌ها که رسیدم یک متصدی دیگر نشسته بود؛ با سلام و علیکی کوتاه از پله‌ها بالا رفتم؛ آنجا متصدی سوم موزه مشغول حساب و کتاب بود؛ باز سلام و احوالپرسی کردم که با روی خوش پاسخ داد؛ پله‌ها را تا طبقه بالا ادامه دادم. طبقه دوم شامل دو اتاق کوچک و یک تراس بزرگ و باصفا – مشرف به حیاط – است. بر تابلوی دم در یکی از دو اتاق نوشته شده: «اتاق کار شخصی استاد» و اتاق روبرو که احتمالاً برایش تعریفی نداشتند، به نمایش کتابهای استاد اختصاص یافته است. کتابهای یکسان به سبک کتابفروشیها پشت به پشت قرار داشت؛ گاهی از یک کتاب 20 جلد چیده شده بود؛ از همان متصدی سوم پرسیدم «کتابها فروشی است دیگر؟» که در میان بهت و تعجب من پاسخ داد: «نه؛ بیرون از مجموعه می‌تونید پیدا کنید!»

** مطهری زنده است

وارد اتاق کار استاد مطهری که شدم ناگهان جا خوردم و بی‌اراده عقب نشستم؛ چرا که مجسمه نشسته‌ای بسیار شبیه به او با لباس روحانی و با نورپردازی عالی روبروی در ورودی قرار داشت؛ در تمام مدت بازدید، استاد در خیالم حضور داشت و با دیدن یک‌باره این مجسمه احساس کردم واقعاً روبرویم حضور پیدا کرده است؛ احساس جالبی بود.

کف اتاق موکت ساده‌ای و روی بخشی از آن گلیم ساده‌تری انداخته شده است؛ به همراه یک تخت بسیار معمولی فلزی در کنار پنجره. یک کتابخانه کتب مرجع هم، که نمای یکی از دیوارهای اتاق را تشکیل می‌دهد، نیز جلب توجه می‌کند. در مجموع همانطور که پسر خواهرزاده استاد توصیف کرده بود، فضای اتاق کار، فضایی بسیار محقر است.

 

چرا مردم خیلی از وجود این خانه ارزشمند – که سراسرش برایم درس زندگی بود - اطلاعی ندارند؛ چرا بازدیدکننده‌های این موزه انگشت شمارند؛ و چرا اندیشه بلند و تفکر ژرف‌اندیش و حکمت متعالی مطهری اینچنین مهجور است.

 

** تنها بازدیدکننده

بیانات حضرت امام در تجلیل از او را مرور می‌کردم و از در مجموعه بیرون می رفتم؛ جوانکی که وضعیت نرمال نداشت، داشت وارد ساختمان می‌شد؛ از من پرسید: «بنز آقای مطهری در این ساختمان است؟» با سر تأیید کردم و با دست گوشه ماشین را که پیدا بود نشانش دادم. پرسید: «عکس هم می‌شود گرفت؟!» گفتم: «من که گرفتم و کسی چیزی نگفت.» در همین حیص‌وبیص صدای اذان ظهر بلند شد؛ جوانک با اشتیاق مشغول عکس گرفتن شد و من از مجموعه بیرون آمدم و برای نماز به مسجد اعظم  قلهک، در چند قدمی این خانه موزه رفتم. بعد از نماز آسمان باز شده بود و نگرانی از بابت بارش باران وجود نداشت، بنابراین موتور را روشن کردم و با خیال راحت به سمت محل کارم رفتم.

با تأسف مضاعف از اینکه در تمام مدت بازدید از خانه موزه، من تنها بازدیدکننده بودم …

                                  

عبدالرضا طالقانی، گروه فرهنگی الف،

  

 نظر دهید »

مراقبت مادر 98 ساله انگلیسی از پسر 80 ساله‌اش در خانه سالمندان

12 آبان 1396 توسط مدیر النفیسه

مراقبت مادر 98 ساله انگلیسی از پسر 80 ساله‌اش در خانه سالمندان
ایسنا نوشت: مادر 98 ساله‌ای به یک مرکز مراقبت از سالمندان در شهر لیورپول انگلیس نقل مکان کرد تا از تام، پسر 80 ساله‌اش مراقبت کند.

150973380017-10-31-1657101.jpg

 نظر دهید »

یک لبخند زندگی مرا نجات داد!

12 آبان 1396 توسط مدیر النفیسه

یک لبخند زندگی مرا نجات داد!
بسیاری از مردم کتاب «شازده کوچولو» اثر آنتوان دو سنت اگزوپری را می شناسند. اما شاید همه ندانند که او خلبان جنگی بود و با نازی ها جنگید و کشته شد.
قبل از شروع جنگ جهانی دوم سنت اگزوپری در اسپانیا با دیکتاتوری فرانکو می جنگید. او تجربه‌های حیرت‌آور خود را در مجموعه‌ ای به نام لبخند گردآوری کرده است. در یکی از خاطراتش می‌نویسد که او را اسیر کردند و به زندان انداختند. او می نویسد:
«مطمئن بودم که مرا اعدام خواهند کرد به همین دلیل به شدت نگران بودم. جیب‌هایم را گشتم تا شاید سیگاری پیدا کنم که از زیر دست آن ها که حسابی لباس هایم را گشته بودند در رفته باشد. یکی پیدا کردم و با دست های لرزان آن را به لب هایم گذاشتم ولی کبریت نداشتم از میان نرده‌ ها به زندانبانم نگاه کردم. او حتی نگاهی هم به من نینداخت درست مانند یک مجسمه آنجا ایستاده بود.»
فریاد زدم: «هی رفیق کبریت داری؟»
به من نگاه کرد شانه هایش را بالا انداخت و به طرفم آمد. نزدیک تر که آمد و کبریتش را روشن کرد بی اختیار نگاهش به نگاه من دوخته شد.
لبخند زدم و نمی‌دانم چرا؟
شاید از شدت اضطراب، شاید به خاطر این که خیلی به او نزدیک بودم و نمی توانستم لبخند نزنم.
در هر حال لبخند زدم وانگار نوری فاصلۀ بین دل های ما را پر کرد می دانستم که او به هیچ وجه چنین چیزی را نمی خواهد ولی گرمای لبخند من از میله ها گذشت و به او رسید و روی لب های او هم لبخندی شکفت. سیگارم را روشن کرد ولی نرفت و همانجا ایستاد مستقیم در چشم هایم نگاه کرد و لبخند زد.
من حالا با علم به اینکه او نه یک نگهبان زندان که یک انسان است به او لبخند زدم. نگاه او حال و هوای دیگری پیدا کرده بود پرسید: «بچه داری؟»
با دست های لرزان کیف پولم را بیرون آوردم و عکس اعضای خانواده‌ام را به او نشان دادم و گفتم: «آره ایناهاش».
او هم عکس بچه‌هایش را به من نشان داد و دربارۀ نقشه ها و آرزوهایی که برای آن‌ها داشت برایم صحبت کرد.
اشک به چشم هایم هجوم آورد گفتم که می‌ترسم دیگر هرگز خانواده‌ام را نبینم. دیگر نبینم که بچه هایم چطور بزرگ می‌شوند.
چشم های او هم پر از اشک شدند. ناگهان بی‌آنکه که حرفی بزند، قفل در سلول مرا باز کرد و مرا بیرون برد. بعد هم مرا به بیرون زندان و جادۀ پشتی آن که به شهر منتهی می‌شد هدایت کرد.
نزدیک شهر که رسیدیم تنهایم گذاشت و برگشت. بی‌آنکه کلمه‌ای حرف بزند!
می‌شوند.
چشم های او هم پر از اشک شدند. ناگهان بی‌آنکه که حرفی بزند، قفل در سلول مرا باز کرد و مرا بیرون برد. بعد هم مرا به بیرون زندان و جادۀ پشتی آن که به شهر منتهی می‌شد هدایت کرد.
نزدیک شهر که رسیدیم تنهایم گذاشت و برگشت. بی‌آنکه کلمه‌ای حرف بزند!
یک لبخند زندگی مرا نجات داد!

 نظر دهید »

رقص جنجالی مفتی مشهور سعودی دردسرساز شد

12 آبان 1396 توسط مدیر النفیسه

رقص جنجالی مفتی مشهور سعودی دردسرساز شد
فیلمی در رسانه های عربی رقص واعظ مشهور سعودی را به تصویر می‌کشد که واکنش‌های گسترده‌ای را در پی داشته است.
ویدیویی منتشرشده از رقص علی المالکی یک واعظ سرشناس سعودی کاربران را به اظهار نظر در این باره واداشت و هرکدام درباره او نظری ارائه دادند.

، این واعظ مشهور که به صدور فتواهای بی پایه و اساس و مال اندوزی شهرت دارد چندی پیش دختران را مایه ننگ اعلام کرد و هنگامی که با سیل عظیمی از مخالفت ها و واکنش ها مواجه شد سعی کرد به طریقی روی فتوای خود سرپوش بگذارد.

اکنون این واعظ خبرساز با شرکت در یک رقص دسته جمعی که به روایت برخی رسانه های عرب زبان در یک جشن و به گفته دیگر پایگاه های خبری در یک کنسرت، جنجالی دوباره در شبکه های اجتماعی به پا کرده است و ناگفته نماند که ظاهرا این خطیب در فیلم مذکور حالت سرمستی عجیب و غیر طبیعی دارد.

گفتنی است؛ هشتگی با عنوان «رقصة علی المالک» در شبکه های اجتماعی به راه افتاد که بستری مناسب برای جنگ مجازی مخلفان و هواداران او را فراهم کرد.

عده ای از آنها حقیقی بودن این ویدیو را با حضور به اصطلاح« مرد دین » در حال رقص تکذیب کردند چرا که او پایکوبی و موسیقی را حرام اعلام کرده بود در حالی که برخی دیگر با اطمینان هویت وی را در این فیلم تایید کرده اند.

یکی از فعالان سعودی به تمسخر در این باره گفت:"واعظ بزرگ اینگونه درحال تبلیغ دین ماست".

کابری درپاسخ به وی گفت: این واعظ با اقدام شرم آوری که انجام داد تنها شخصیت خود را معرفی کرد به عبارتی این حرکت معرف شخصیت اوست نه معرف دین ، این دو موضوع متفاوت بوده و به یک دیگر ارتباطی ندارند پس به خاطر کار او دین را زیر سوال نبرید.

ترکی بن رشید الزلامی کاربر دیگر در دفاع از علی المالکی نوشت نوشت:اصل این فیلم بدون موسیقی است و عدهای در دشمنی با این مرد برای ریختن ابروی وی دست به شیطنت و میکس موسیقی روی این فیلم زده اند.

در واکنش به سخنان این هوادار کابر دیگری اینگونه عنوان کرد که حتی اگر حرف تو درست باشد، در اصل ماجرا تاثیری نمی گذارد و چیزی از گناه او کم نمیکند، رقص رقص است حالا چه با موسیقی و چه بدون آن!
منبع: باشگاه خبرنگاران

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 154
  • 155
  • 156
  • 157
  • ...
  • 158
  • ...
  • 159
  • 160
  • 161
  • ...
  • 162
  • ...
  • 163
  • 164
  • 165
مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 <   >
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31

مدیرالنفیسه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • اجتماعی
  • احکام
  • امام خمینی
  • امام زمان (عج)
  • ایام مذهبی و ملی و مناسبتی
  • بارداری
  • بدون موضوع
    • نهج البلاغه
  • بهداشتی
  • تاریخی
  • تربیت کودک
  • تربیتی
  • تغذیه
  • حدیث
    • تربیتی
  • حکایت
  • خانه داری
  • خانواده
  • خانواده
  • سیاسی
  • سیره وسخنان بزرگان
  • شبهات
  • شهدا
  • طنز
  • طنز
  • عصر بخیر
  • فن بیان
  • قانون
  • قرآن
  • متن ادبی
  • مقام معظم رهبری
  • نشر کتاب
  • همسرانه
  • یک صفحه کتاب

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

کاربران آنلاین

  • متین
  • صفيه گرجي
  • زفاک
  • یا کاشف الکروب
  • زهرا بانوی ایرانی

رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 61
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 279
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 22
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس