مدیرالنفیسه

  • خانه 
  • In the name of Allah the merciful and the compassionate 
  • تماس  
  • ورود 

از کجا بدانیم آدم نفهمی هستیم یا نه؟

04 اسفند 1399 توسط مدیر النفیسه

از کجا بدانیم آدم نفهمی هستیم یا نه؟
اگر فکر می‌کنید تمام اطرافیانتان تحمل‌ناپذیرند، احتمالاً مشکل از خودتان است 

آیا دور و برتان پر است از آدم‌های احمق و بی‌هویت؟ آدم‌های بدسلیقه‌ای که امیال احمقانه دارند؟ آدم‌های حوصله‌سربری که لیاقت توجه شما را ندارند؟ آدم‌هایی که می‌توان به‌راحتی آن‌ها را شناخت؟ آدم‌های چاپلوس، متکبر، گنده‌دماغ، وحشی، کله‌پوک و بیشعورهای ازخودراضی و، از همه مهم‌تر، آدم‌های نفهم؟ اگر بیشتر مواقع جهان را این شکلی می‌بینید، خبرهای بدی برایتان دارم. شما احتمالاً نفهم هستید. جهان در نظر بیشتر مردم این شکلی نیست، و جهان واقعاً هم این‌طور نیست.

به گزارش عصرایران، اریک شویتسگِبِل در نوتیلوس نوشت:

می‌خواهم در مورد کاری با شما صحبت کنم که احتمالاً امروز صبح انجام نداده‌اید: در آینه نگاه کنید و از خود بپرسید من آدم نفهمی۱ هستم؟

این سؤال به نظر معقول و موجه است. احتمالاً نفهم‌های اصیل و نابی در جهان وجود دارند و احتمالاً بسیاری از آن‌ها خود را از لحاظ اخلاقی بسیار بالا یا حداقل متوسط می‌دانند. آن‌ها از نظر خودشان نفهم نیستند، زیرا خودشناسیِ نفهم‌ها امری دشوار و سخت‌یاب است.

سمین وزیر روان‌شناسِ پردیس دیویس در دانشگاه کالیفرنیاست. او معتقد است ما تمایل داریم شناختی خوب از خصلت‌های شخصیتی خود داشته باشیم، حال‌آنکه آن خصلت‌ها هم از لحاظ ارزشی خنثی هستند (خنثی به این معنی که داشتن آن‌ها نه خوب است و نه بد) و هم به شکل صریحی قابل مشاهده‌اند.

مثلاً مردم دوست دارند بدانند پرحرف هستند یا کم‌حرف. پرحرف بودن یا ساکت بودن هر دو کم‌وبیش خوب هستند، و به‌هرحال درجهٔ پرحرفی شما برای دیگران کاملاً ملموس است. در مورد پرحرفی، خودسنجی۲ تقریباً با هم‌سنجی۳ و ارزیابی‌های عینی متناظر است.

در سوی دیگر، خلاقیت خصلتی است که بار ارزشی بسیار بیشتری دارد و ارزیابی آن نیز به‌مراتب دشوارتر است؛ همه دوست دارند خود را خلّاق و مبتکر بدانند. طبق مدل وزیر، همخوانیِ بسیار ضعیفی بین خودسنجی، هم‌سنجی و کوشش روان‌شناسان در ارزیابی عینی خلاقیت وجود دارد.

این پرسش که «آیا من واقعاً یک نفهم متکبر هستم؟» بار ارزشی بسیار بالایی دارد، بنابراین شما به‌شدت مایل خواهید بود که پاسخی مطلوب برای آن بیابید: «نه، البته که نیستم!» نفهم بودن نیز صراحتاً آشکار و ملموس نیست، بنابراین شما مجال این را خواهید داشت که شواهد را به نفع خود بازتفسیر کنید: «خب آره، شاید با اون صندوقدار بد رفتار کردم، اما حقش بود، چون یادش رفت نوشیدنی من رو تو لیوان مخصوصش بریزه.»

نخبگان دانشگاهی نیز در برابر این‌گونه استدلال‌های احساسی مصون نیستند. برعکس، دن ام. کاهان از دانشگاه ییل به‌تازگی پژوهشی انجام داده است که نشان می‌دهد افراد متفکر و تحصیلکرده می‌توانند به‌طور خاصی در توجیه‌کردن باورهای ازپیش‌موجودِ خود مهارت داشته باشند؛ برای مثال، شواهد پیچیده دربارۀ منع حمل سلاح را به شکلی تفسیر می‌کنند که با سلایق سیاسی‌شان منطبق باشد.

در رابطه با نفهمی تصور می‌کنم هیچ‌گونه ارتباطی بین نظر شخصی افراد و درجۀ واقعی آن وجود ندارد. ممکن است بعضی از نفهم‌های سرکش به نفهم بودن خود واقف باشند، اما بعضی دیگر ممکن است خود را کاملاً محشر و معرکه بدانند. ممکن است بعضی از انسان‌های فهیم کاملاً بر فهیم بودن خود واقف باشند، درحالی‌که ممکن است بعضی دیگر از آن‌ها خود را از لحاظ اخلاقی به‌شدت دست‌کم بگیرند.

یک مانع دیگر نیز بر سر راه خودشناسی نفهم‌ها وجود دارد و آن اینکه حداقل هنوز درک خوبی از ذات نفهمی نداریم. نامی علمی و رسمی وجود ندارد که با کاربری وسیع و عمومی این واژه در مورد نفهمی‌های مختلف مطابقت داشته باشد؛ شخصی که در صف بدون نوبت جلوی شما می‌ایستد، معلمی که با بی‌اعتنایی دانش‌آموزان را تحقیر می‌کند، و همکاری که هر برخورد جزئی را به یک صحنۀ نبرد بدل می‌سازد.

از دسته‌بندی‌های معتبر و علمی شخصیت که بیشترین نزدیکی را به «نفهم» داشته باشند، سه‌گانۀ تاریکِ نارسیسیسم، ماکیاوللیسم و شخصیت روان‌رنجور۴ هستند. نارسیسیست‌ها خود را مهم‌تر از اطرافیانشان می‌انگارند و نفهم‌ها هم تلویحاً یا آشکارا چنین هستند. باوجوداین، نارسیسیسم کاملاً با نفهم بودن برابر نیست، زیرا نارسیسیسم متضمن میلی به در مرکز توجه بودن نیز می‌باشد، میلی که نفهم‌ها همواره بدان متمایل نیستند.

شخصیت‌های ماکیاوللیایی تمایل دارند با افراد همچون ابزارهایی برای رسیدن به غایات خود رفتار کنند، که نفهم‌ها هم همین کار را می‌کنند. اما بااین‌وجود ماکیاوللیسم نیز کاملاً با نفهم بودن همپوشانی ندارد، زیرا ماکیاوللیسم متضمن بدبینی خودآگاهانه۵ است، درحالی‌که نفهم‌ها اغلب می‌توانند از تمایلات خودخواهانۀ خود غافل باشند.

افرادی که شخصیت روان‌رنجور دارند خودخواه و سنگ‌دل هستند، نفهم‌ها هم همین‌طورند، اما روان‌رنجورها استعداد ریسک‌پذیریِ بی‌اختیار هم دارند، درحالی‌که نفهم‌ها می‌توانند محاسبه‌گر و ریسک‌گریز باشند.

مفهوم مرتبط دیگرْ مفهوم بیشعور۶ است، مفهومی که اخیراً آرن جیمزِ فیلسوف از دانشگاه آروین کالیفرنیا آن را بررسی کرده است. براساس نظریهٔ جیمز، بیشعورها افرادی هستند که به خود اجازه می‌دهند براساس یک استحقاق تثبیت‌شده از مزایای خاصی نسبت به دیگران لذت ببرند. اگرچه این حالات رابطهٔ نزدیکی با نفهمی دارد، اما بازهم کاملاً یکی نیستند. یک فرد می‌تواند به‌خاطر رفتار گستاخانه و توهین‌آمیزش نفهم باشد حتی اگر سودی از این رفتار عایدش نشود.

با این همه موانعی که بر سر راه قرار دارد، نفهمی که می‌خواهد متحول شود چه کاری باید انجام دهد؟

اولین گام برای رسیدن به جواب این است که تعریفی دقیق از معنای نفهم بودن ارائه دهیم. پیشنهاد من این است که نفهم بودن باید به‌عنوان مقوله‌ای پذیرفته شود که به‌طور خاص ارزش مطالعات علمی را دارد. واژهٔ نفهم مناسب و سودمند است. این واژه پدیده‌ای بسیار واقعی را در خود جای داده است که هیچ مفهوم دیگری در روان‌شناسی کاملاً آن را در بر نمی‌گیرد. نفهم‌ها افرادی هستند که به‌طرز ملامت‌انگیزی برای دیدگاه اطرافیان خود ارزش قائل نمی‌شوند.

به‌جای اینکه دیگران را هم‌ردیفان اخلاقی و شناختی بدانند، با آن‌ها همچون ابزارهایی رفتار می‌کنند که باید به‌درستی از آن‌ها استفاده شود یا آن‌ها را احمق‌هایی می‌انگارند که باید با آن‌ها سروکله زد. نفهم بودن یعنی نادان بودن به روشی خاص، یعنی غافل بودن از ارزش دیگران، غافل بودن از شایستگی ایده‌ها و برنامه‌های آن‌ها، بی‌اعتنا بودن به امیال و باورهای آن‌ها و چشم‌پوشی نکردن از تقصیراتشان. اقدام ارزشمند حکمت عامیانه در نفهم‌خطاب‌کردن عده‌ای خاصْ تأکید بر وجود این گونه‌های ناقص است.

نفهم‌ها جهان را از پشت عینکی می‌بینند که انسانیت دیگران را تار نشان می‌دهد. پیشخدمت رستوران نمی‌تواند انسانی جذاب باشد، انسانی که شخصیت، سرگذشت و مجموعه‌ای از اهداف منحصربه‌فرد دارد و احتمالاً در بعضی موارد با هم مشترک هستید. در عوض او صرفاً ابزاری است که یک وعدۀ غذایی را برای شما فراهم می‌کند و یا احمقی است که می‌توانید خشم خود را بر سر او خالی کنید.

مردمی که در صف استارباکس جلوتر از شما ایستاده‌اند شخصیت ندارند و به حساب نمی‌آیند. کسانی که در سلسله‌مراتب اجتماعی مادون شما هستند فاقد استعدادهای شما بوده و لیاقتشان همان نوکری و کارهای پست است.

برای اینکه درک خود از نفهم بودن را بالا ببریم، می‌توانیم از متضاد واژهٔ نفهم یعنی فهیم۷ نیز استفاده کنیم. شاید یکی دو نفر از این افراد را بشناسید: کسانی که از روی عادت گوش‌به‌زنگ نیازها و علایق دیگران هستند، به افکار و علایق دیگران اهمیت می‌دهند، در موارد دشواری که گمان می‌کنند قصور ممکن است از آن‌ها باشد نه طرف مقابل، مسئول و متعهدند.

تصور کنید عینک نفهمی خود را پشت و رو کرده و آن را به عینک فهیم بودن تبدیل کنیم، عینکی که ارزش، گیرایی، اهمیت و خاص بودن اطرافیانتان را واضح نشان می‌دهد.

احتمالاً هیچ‌کس نفهم یا فهیم مطلق نیست. چندین دهه مطالعات روان‌شناختی ثابت می‌کند وقتی پای خصلت‌های شخصیتی بزرگ و کلی در میان باشد، اکثریت قریب‌به‌اتفاق مردم شخصیت‌هایی ترکیبی و پیچیده داشته و در معرض تأثیرات پیش‌بینی‌ناپذیر قرار دارند.

اما شما به‌طور مشخص در گسترهٔ بین نفهمی تا فهیم بودن در کجا ایستاده‌اید؟ و فکر می‌کنید از چه جنبه‌ای، در چه موقعیت‌هایی و نسبت به چه افرادی این حالات را دارا هستید؟ شاید در شخصیت اخلاقی شما هیچ چیز به اندازهٔ درجهٔ نفهمی‌تان محوریت نداشته باشد. این سلوک اخلاقی شما نسبت به افراد اطرافتان است.

این تعریف می‌تواند به ما کمک کند تا دو مانع در راه خودشناسی نفهم‌ها را شناسایی کنیم. یکی از موانع این است: بسته به میزانی که شخص واقعاً دلواپس نفهم بودن خود است، نفهمی‌اش برای مدتی ناپدید می‌شود. اگر از رفتار احتمالاً بی‌شرمانهٔ خود با شخصی احساسی بد همراه با ترس و خجالت دارید، در آن لحظه، به برکت فضیلت این درد، در حال صحه‌گذاشتن بر حقانیت علایق و ارزش‌های آن شخص هستید و او را به عنوان فردی می‌شناسید که مطالباتی اخلاقی بر گردن شما دارد و یک ابزار یا احمق نیست. شما حداقل برای یک لحظه هم که شده عینک نفهمی را از چشمتان برداشته‌اید.

بنابراین، از قضای روزگار، اغلبِ افراد فهیم بیش از همه دلواپس این هستند که مانند نفهم‌ها رفتار کرده باشند، کسانی که بعداً نزد شما می‌آیند و به‌خاطر رفتار نه‌چندان بدی که داشته‌اند با چهره‌ای سرخ از شما عذرخواهی می‌کنند. در مقابل، برای نفهم‌های تمام‌عیار هیچ چیز به اندازهٔ این‌گونه عذرخواهی‌ها بیگانه نیست.

البته اگر از این ایده احساس راحتی کرده و با خود فکر کنید «ببین، چون من نگران نفهم بودن خودمم، و الانم نشستم و دارم یه مقاله دربارهٔ همین موضوع می‌خونم، پس قاعدتاً نباید نفهم باشم!« و دست از نگران بودن بردارید، در همان لحظه نفهمی شما آشکار می‌شود.

مانع مشخص دیگری که در راه خودشناسی نفهم‌ها وجود دارد عدم توانایی آن‌ها در گوش دادن است. یکی از مهم‌ترین راه‌های رسیدن به خودشناسی اخلاقی این است که با آغوشی باز به انتقادات اخلاقی دیگران از خودتان گوش فرا دهید. این کار برای افراد نفهم آسان نیست.

چون نفهم‌ها دوست ندارند دیگران را همچون همسان‌هایی ببینند که ارزش احترام اخلاقی و عقلانی را دارا هستند، آدم نفهم به‌ندرت انتقاد را به شکل سازنده می‌پذیرد. چرا حرف یک احمق یا یک ابزار را جدی بگیرم؟ چرا تلاش کنم به دیدگاه‌های انتقادی آن‌ها دربارهٔ خودم توجه کنم؟ به احتمال زیاد نفهم یا انتقاد را رد می‌کند، مقابله‌به‌مثل می‌کند، بلف می‌زند و با داد و هوار بیرون می‌رود؛ یا لبخند زده و چاقو را عمیق‌تر فرو می‌کند.

دیگر رذایل اخلاقی تا این حد در برابر خودشناسی نافرمان نیستند. به‌عنوان مثال ریاکاری گوش‌های شخص را به روی اتهامات ریاکاری نمی‌بندد. حرص و طمع باعث نمی‌شوند به‌طور مشخص نتوانیم به طمع‌کاربودن خود فکر کنیم. اما طبیعت نفهم گوش نکردن است.

اگر ذات نفهم بودن ارزش‌قائل‌نشدن برای نظرات اطرافیانمان باشد، احتمالاً راه مخفی به‌سمت خودشناسی را پیدا کرده‌ایم: به خودتان نگاه نکنید، به دیگران نگاه کنید. به‌جای زل زدن به آینه، روی خود را برگردانید و به رنگ‌هایی که جهان را رنگ‌آمیزی کرده‌اند توجه کنید. آیا دور و برتان پر است از آدم‌های احمق و بی‌هویت؟ آدم‌های بدسلیقه‌ای که امیال احمقانه دارند؟ آدم‌های حوصله‌سربری که لیاقت توجه شما را ندارند؟ آدم‌هایی که می‌توان به‌راحتی آن‌ها را شناخت؟ آدم‌های چاپلوس، متکبر، گنده‌دماغ، وحشی، کله‌پوک و بیشعورهای از خود راضی و، از همه مهم‌تر، آدم‌های نفهم؟

اگر بیشتر مواقع جهان را این شکلی می‌بینید، خبرهای بدی برایتان دارم. شما احتمالاً نفهم هستید. جهان در نظر بیشتر مردم این شکلی نیست، و جهان واقعاً این‌طور نیست. شما نگاه درستی به جهان ندارید. شما فردیت و قابلیت‌های اطرافیانتان را نمی‌بینید.

من تصویری که از پشت عینک نفهمی می‌بینیم با بیشترین جزئیات تصویر کردم، اما فکر می‌کنم جنبه‌هایی از آن برای تمام ما، به‌جز فهیم‌های تمام‌عیار، آشنا هستند (که آن‌ها هم عملاً مشکلات خاص خودشان را دارند، زیرا به‌راحتی درگیر امیال و عقاید دیگران می‌شوند). همۀ ما لحظه‌های نفهمی خودمان را داریم.

اما هر چند وقت یک بار غرق در نفهمی می‌شوید؟ اگر همۀ ما تا حدودی نفهم و تا حدودی فهیم باشیم، شما در کجای این گستره ایستاده‌اید؟ برای بازاندیشی، سعی کنید از خودتان بپرسید هر چند وقت یک بار احساس می‌کنم در حال نگاه کردن به جهان از پشت عینک نفهمی هستم؟ اما متأسفانه مردم در این قسم داوری‌ها خیلی خوب عمل نمی‌کنند. حافظه انتخاب‌کننده است. ما تمایل داریم تعداد کمی از موارد بسیار مهم را به یاد آوریم، یا مواردی که عقاید پیشین ما را تأیید می‌کنند و یا مواردی که ما را در بهترین حالتمان نشان می‌دهند (یا در مورد انسان‌های خودمنتقد، در بدترین حالت). اگر واقعاً می‌خواهید به درکی دقیق از نفهمی خود برسید، من دو رویکرد علمی دیگر نیز سراغ دارم.

یکی از این رویکردها اتخاذ متدهای نمونه‌برداری تجربی۸ است که دو روان‌شناس به نام‌های راسل تی. هرلبورت از دانشگاه نوادا و میهالی سیزنت‌میهالی از دانشگاه کلارمونت ابداعش کرده‌اند. هشدار گوشی موبایل یا هر وسیلهٔ دیگری که در دسترستان است به شکلی دِیمی فعال کنید. وقتی هشدار به صدا در آمد، ببینید در آن زمان در حال فکر کردن به چه چیزی هستید. ممکن است در خودسنجی خیلی خوب عمل نکنید و شاید در آن لحظه بخواهید چاپلوسی از خودتان را توجیه کنید، اما حداقل بعد از مدتی یک نمونهٔ گویا به دست خواهید آورد.

دومین رویکرد امتحان کردن چیزی شبیه به ذهن‌آگاهی۹ است، مفهومی که از سنت‌های تفکر آسیایی گرفته شده است. اخیراً اریکا اِن. کارلسون، روان‌شناس در دانشگاه تورنتو، تمرین‌های ذهن‌آگاهی را به‌عنوان راهی پیشنهاد داده است که به‌واسطهٔ آن خودشناسیِ بیشترِ خصلت‌های شخصیتیِ دشوارفهم ممکن می‌شود، خصلت‌هایی همچون نفهمی که به‌لحاظ ارزش‌گذاری درجۀ بالایی دارند اما مشاهده‌پذیری آن‌ها پایین است. ذات ذهن‌آگاهی این است که تا حد ممکن بدون قضاوت کردن به تجربیات خود توجه کنیم. کارلسون معتقد است اگر طبق عادت تجربیات خودمان را همان‌طور که می‌گذرند مورد بررسی قرار دهیم، می‌توانیم به شواهد بیشتر و گویاتری برسیم و با استفاده از آن‌ها شخصیت خود را ارزیابی کنیم.

اگرچه تحقیق دربارهٔ ذهن‌آگاهی تجربی در ابتدای مسیر خود قرار دارد، شواهدی مبنی بر نوعی ارتباط بین ذهن‌آگاهی و خودشناسی وجود دارد. برای مثال، آمبر اس. امانوئل و همکارانش در دانشگاه کنت استیت دریافتند شرکت‌کنندگانی که به‌دقت مراقب حالات روانی خود بودند به‌طور دقیق‌تری واکنش‌های احساسی خود به انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا را پیش‌بینی کردند. کریستینا آل.ام.هیل و جان ای. آپدگراف، که آن‌ها نیز هردو از پژوهشگران کنت استیت هستند، متوجه شدند ذهن‌آگاهی خودسنجش‌گرانه۱۰ ارتباطی نزدیک با گرایش به تمایز قائل شدن بین احساسات مثبت و منفی در حین نمونه‌برداری تجربی دارد.

نمی‌دانم این انتظار که تعداد زیادی از مردم این دو روش را به‌منظور ارتقای شناخت خود از شخصیت اخلاقی‌شان، و نه برای سنجش میزان موفقیتشان، به شکلی جدی به کار بندند تا چه حد واقع‌بینانه است. پس اجازه دهید این نوشته را با پیشنهادی معتدل‌تر به پایان برسانم: چند ساعت بعد وقتی بین دیگران هستید دربارهٔ این مطلب فکر کنید، مثلاً وقتی در صف نهار ایستاده‌اید، یا در جلسه هستید و یا وقتی در یک مهمانی یا در بازاری شلوغ حضور دارید. به مردم دور و برتان توجه کنید. آیا آن‌ها احمق و ابزار هستند؟ یا با فردیتی جذاب می‌درخشند؟ به عبارت دیگر، دقت کنید که عینک نفهمی را به چشم دارید یا خیر؟

همهٔ ما گاهی از پشت عینک نفهمی به جهان نگاه می‌کنیم. اما اسیر این بینش نیستیم. فکر می‌کنم بیشتر ما تنها با فکر کردن به آن می‌توانیم آنچه در این دیدگاه معیوب است مشاهده کنیم.

و راه برداشتن عینک نفهمی از چشم همین است.

• نسخۀ صوتی این نوشتار را اینجا بشنوید.

پی‌نوشت‌ها:
• این مطلب را اریک شویتسگِبِل نوشته است و در تاریخ ۱۵ سپتامبر ۲۰۱۶ با عنوان «How to Tell If You’re a Jerk» در وب‌سایت نوتیلوس منتشر شده است. وب‌سایت ترجمان در تاریخ ۳ آذر ۱۳۹۵ این مطلب را با عنوان «از کجا بدانیم آدم نفهمی هستیم یا نه؟» و با ترجمۀ امیر قاجارگر منتشر کرده است.
•• اریک شویتسگِبِل (Eric Schwitzgebel) استاد فلسفهٔ دانشگاه کالیفرنیا در ریورساید است. کتاب‌های دشواری‌های آگاهی (Perplexities of Consciousness)، توصیف تجربۀ درونی؟ (Describing Inner Experience)، که به همراه آر.تی.هرلبرت (R. T. Hurlburt) نگاشته است، آثار منتشرشدهٔ او هستند. او در وبلاگش با عنوان The Splintered Mind وبلاگ‌نویسی می‌کند.

[۱]Jerk
[۲] Self-rating
[۳] Peer-rating
[۴] psychopathic personality
[۵] self-conscious cynicism
[۶] Asshole
[۷] sweetheart
[۸] Experience-sampling methods
[۹] Mindfulness
[۱۰] Self-reported mindfulness

 

 4 نظر

دو چیز انسان را نابود میکند

02 اسفند 1399 توسط مدیر النفیسه

دو چیز انسان را نابود میکند:

1-مشغول بودن به گذشته
2-مشغول شدن به دیگران

هر کس در گذشته بماند آینده را از دست میدهد و هر کس نگهبان رفتار دیگران باشد نصفی از آسایش و راحتی خود را از دست میدهد
 

بهترین انتقام در زندگی این است:
که به راه خودادامه دهید و اتفاقات بد را فراموش کنید.
به هیچکس اجازه ندهید از تماشای رنج شما لذت ببرد.

شاد بودن را سرمشق زندگی خود قرار دهید.
و مسیر زندگیتان را به زیبایی ترسیم کنید..

 نظر دهید »

یک سالگی کرونا در ایران؛ تلنگری برای تغییر/ انسان‌های جدید تربیت کنیم

02 اسفند 1399 توسط مدیر النفیسه


  وقتی یک اتفاق نامتعارف در طول زندگی‌مان رخ می‌دهد، معمولا انتخاب‌های متعدد نداریم. یا باید اجازه دهیم آن اتفاق ما را به کنترل خود درآوَرَد و نومیدی را بر ما مستولی و نابودمان کند و یا فرصتی فراهم می‌آید تا قدرت‌مند شویم.

  در آغاز دومین سال درگیر بودن با ویروس کووید 19 و بیماری کرونا در ایران دیگر کسی تردید ندارد که مشکلات زیادی برای ایران و جامعه جهانی به وجود آورده است. اقتصاد جهان در طول یک سال گذشته کوچک‌تر شده و در ایران هم با توجه به رکود اقتصادی قبلی و فعلی و تحریم‌های بین‌المللی مشکلات کمرشکنی برای مردم و واحدهای تولیدی و کسب و کار در تمام حوزه ها خصوصاً خدمات مسافرتی و گردشگری و برخی تولیدات صنعتی و کشاورزی ایجاد شده است.

 

  از سوی دیگر گسترش بیماری، ضربات سنگینی به سلامت محیط زیست و منابع آبی وارد کرده است. استفادۀ گسترده از مواد شویندۀ شیمیایی، پاک کننده‌ها، وجود زباله‌های بیمارستانی عفونی و زباله‌های خانگی حاوی ماسک‌های مصرف شده و مواد آلایندۀ دیگر تنها بخشی از این زیان انباشته برای سلامت و حتی حیات نسل آینده به شمار می‌روند.

  چه کسی تصور می‌کرد که در سال 1399 خورشیدی یا 2020 میلادی یک بیماری همه‌گیر، همۀ معادلات موجود را بر هم زند و اقتصاد جهانی را تقریبا به حداقل رشد کاهش دهد؟ احیای اقتصاد آسیب‌دیده اما نیازمند آموختن و به کارگیری درس‌هایی تازه است؛ متفاوت با آنچه تاکنون آموخته‌ایم و در کنار آن به ذهنی باز در مقابل تغییرات آینده و کسب مهارت های لازم نیاز داریم.

  از این رو بر این باوریم که در اقتصاد پس از کرونا شاهد مطالبات و دستاوردهای جدید و بیشتری در حوزه خدمات و به ویژه صنعت حمل و نقل خواهد بود. مشاغل بیشتری در زمینه خدمات فنی و مهندسی، کامپیوتر، برنامه نویسی، تولید محتوا، استارت‌آپ‌ها و در کنار این مورد پیشرفت هوش مصنوعی در دوران بعد از کرونا – هر چند قبل از آن هم بود- شکل زندگی انسان ها را از بسیاری جهات دگرگون خواهد کرد و البته بهبود خواهد بخشید. از افزایش کارایی در زندگی و کار شخصی انسان‌ها و بازارهای مالی (با توجه به بلاک چین و ارزهای دیجیتال و بده بستان‌هایی از این نوع، نیاز به حضور فیزیکی بانک ها به شکل فعلی از بین خواهد رفت) تا اتومبیل های خودران، ربات های جراح و ماشین های تشخیص بیماری.

  اگر در طی پروسه، برنامه ریزی اصولی انجام گیرد، با به کارگیری ماشین‌های هوشمند و استارت‌آپ‌ها حتی جامعه‌ای با میزان اشتغال پایین می‌تواند هم از نظر مالی مسیر رشد را طی کند و افراد آن می‌توانند با ارتقای کیفیت دانش و کسب مهارت‌های جدید زندگی بهتری را تجربه کنند.

  ممکن است پرسش اصلی جوانان و دانشجویان این باشد که با وجود ماشین‌های هوشمند و سیطرۀ هوش مصنوعی بر زندگی و کار افراد، چه رخ خواهد داد؟ بهتر است به جای آن بپرسیم «چه باید رخ بدهد؟». چرا که ما انسان‌ها به دلیل ابداع فناوری های جدید و هوش مصنوعی بر نتیجه نهایی اثر می گذاریم.

  کرونا شاید تلنگری باشد تا انسان روش زندگی و کار خود را تغییر دهد. تغییرات اقلیمی، خشکسالی‌ها، نابودی منابع آب و جنگل ها را جدی بگیرد و به گرم شدن کره زمین به عنوان جدی‌ترین خطر برای نابودی نسل بشر توجه کند و این در صورتی است که با تغییر سبک زندگی ، جریان امور را به سمت آینده دل‌خواه هدایت کنیم و بدانیم اگر بی توجه به خطراتی که ذکر شد، به روش نابودگرایانه کنونی ادامه دهیم و ندانیم که چه باید انجام دهیم، بعید است بتوانیم از نابودی سیاره زنده جلوگیری کنیم.

  بر این اساس سخنی گزاف نخواهد بود اگر بگوییم زمان آن فرا رسیده است که با تغییر سبک و سیاق آموزش های موجود، انسان هایی جدید تربیت کنیم.

  هوش مصنوعی در این بخش می‌تواند همه دانش آموزان را تا یک سطح پایه ای آموزش دهد، این آموزش در همه جهات و با احترام به تنوع انسان‌ها خواهد بود، از هوش مصنوعی نهراسیم. چرا که آن ها فرزندان ذهن ما انسان‌ها هستند و نسل جدید‌ به شمار می‌آیند.

  دنیای پس از کرونا، دنیای جدیدی است و فرصت های آینده بسیار گسترده. کافی است کمی به اطراف‌مان نگاه کنیم، دنیایی کار در زمینه ساخت نیروگاه‌های انرژی های تجدیدپذیر، هوش مصنوعی، نانوربات ها، صنعت پژوهش ها، اکتشافات کیهانی و عرصه های تازل دیگر.

 بپذیریم اگر در این جهت «تغییر» کنیم، هم‌زمان با رشد انسان‌ها، هوش‌شان هم افزایش چشم‌گیری خواهد یافت.

  و کلام آخر: هر وقت انسان‌ها مطالب و دانش بیشتری قرا می‌گیرند، عاقل‌تر می‌شوند و اغلب هدف هایشان تغییر می‌کند.

 

سعید منصورافشار

 2 نظر

انتقاد روزنامه جوان از مستند «غیررسمی»

08 دی 1399 توسط مدیر النفیسه

انتقاد روزنامه جوان از مستند «غیررسمی»

روزنامه جوان نوشت: اسم مستند «غیررسمی» است و در فضای مجازی هم می‌پیچد که قرار است بخش‌هایی خاص و منتشر نشده از دیدار‌های رهبری پخش شود. این همه یعنی آنکه تصاویر رهبری در چارچوب رسانه و به تبع آن در نگاه مردم، دوگانه است؛ بخشی رسمی و بخشی غیررسمی. بخش رسمی که همواره دیده‌اند و قاب معمولی یک مقام عالی رتبه سیاسی - و البته معمم و ایرانی و انقلابی- است و بخشی غیررسمی که پخش نشده و اگر هم قاب‌هایی از آن به مخاطب نشان داده شده، زیر انبوه قاب‌های رسمی، چندان دیده نشده است و همواره به عنوان بخشی «خاص» از رفتار رهبر باقی مانده است.

بازنمایی رسانه‌ای از رفتار حضرت آیت‌الله خامنه‌ای و مشی و منش ایشان همواره در همین دوگانه رسمی حداکثری و غیررسمی حداقلی باقی مانده و خاص سازی از بخش عمده‌ای از منش ایشان با عدم پخش آن‌ها و یا پخش با شرایط ویژه باعث شده که مخاطب نتواند شخصیت آیت‌الله خامنه‌ای را آمیخته‌ای از این دو رفتار ببیند و به جای دیدن رهبری با دو رفتار رسمی و غیررسمی، دو رهبری رسمی و غیررسمی ببیند.

همواره تصویری رسمی و جدی و البته سیاسی از رهبری ارائه شده و بعد سالی یک بار به مردم می‌گوییم حالا می‌خواهیم تصاویری دیگر از رهبری هم نشان بدهیم، غیررسمی و خودمانی. چرا؟ چرا باید همواره رسمی‌ها را نشان دهیم که بعد مجبور شویم برای شناساندن رهبر، مستند بسازیم و با تصاویری منتخب از 31 دیدار خودمانی، لحظاتی از مشی ایشان را به نمایش بگذاریم و آن را برای مخاطب «خاص» کنیم؟ از سویی، کنار صد‌ها کادر رسمی، یک کادر غیررسمی چقدر می‌تواند به شناخت یک شخصیت کمک کند و تصویری واقعی از او به مخاطب ارائه دهد؟

به نظر می‌رسد آنچه خاص است و عادی نیست، نه دیدار‌های خودمانی رهبر، بلکه نحوه بازنمایی تیم رسانه‌ای دفتر ایشان از ایشان است. 31 دیدار هفتگی در طول چهار سال، باید در 31 هفته و طی چهار سال و به تدریج برای مردم پخش شود. همان هفته‌ای که مردم اقتدار و جدیت ایشان در سخنرانی رسمی را هنگام پاسخ به تهدیدات دولت امریکا می‌بینند که «اولاً غلط می‌کنید…»، همان هفته هم باید ببینند که با آرامش در دیداری خودمانی و غیررسمی نشسته‌اند و سخنان کارگردان انیمشین‌های آموزشی تلویزیون را می‌شنوند و یا در مورد فلان فیلم سینمایی نظر می‌دهند. همان هفته‌ای که مردم دیده‌اند رهبری میانجی‌گری نخست وزیر ژاپن میان ایران و امریکا را نپذیرفته‌اند و در دیدار رسمی با او گفته‌اند که «ترامپ را شایسته مبادله هیچ پیامی نمی‌دانم و هیچ پاسخی هم به او ندارم و نخواهم داد.»، همان هفته باید ببینند که جوانی مقابل همین رهبر جدی و رسمی نشسته و از او برای عدم جوانگرایی در انتصابات انتقاد می‌کند و همین رهبر مقتدر مقابل دشمنان، اینجا متواضعانه نشسته و گوش می‌دهد و اگر جوابی لازم است، می‌دهد. همان هفته که مردم دیده‌اند رهبر از حقوق‌های نجومی، امید بستن به غرب، عدم برخورد کافی با قاچاق کالا و چه و چه خطاب به مسئولان کشور جدی و رسمی انتقاد می‌کنند، همان هفته باید ببینند که صمیمانه و غیررسمی پای درد دل فیلمسازانی نشسته‌اند که به رهبری گلایه مسئولان را می‌کنند که انتقاد پذیر نیستند و شوخی‌های ما را سانسور می‌کنند و رهبر می‌گوید که من به آن‌ها می‌گویم با شما کاری نداشته باشند، اگر گوش کنند!

مشکل این است رسمی و غیررسمی آیت‌الله خامنه‌ای را از هم جدا کرده‌ایم و در کنار صد‌ها خبر رسمی گاه دو تصویر کوتاه غیررسمی از ایشان نشان می‌دهیم و بعد منتظر هستیم بازخورد‌های مثبت آنچنانی از تأثیرگذاری این قاب‌های غیررسمی بگیریم. نمی‌شود، امکان وقوعی ندارد که «رحماء بینهم» را از «اشداء علی الکفار» جدا و اولی را حداقلی و دومی را حداکثری پخش کنیم و بعد، از مخاطب خاکستری انتظار داشته باشیم خودش این دو قاب را با هم بیامیزد و رهبر کشورش را درست بشناسد. این رفتارها، چه رسمی و چه غیررسمی هر دو در جایگاه حقوقی آیت‌الله خامنه‌ای روی داده و باید با هم و به موازات هم به مخاطب نشان داده شود. اینگونه نبوده که ایشان 11 ماه سال رسمی باشند و یک ماه غیررسمی شوند؛ پس رویداد‌ها را همان گونه که ایشان رقم می‌زند و رفتار می‌کند، باید پخش کنیم و از رفتار‌های عادی ایشان همچون تواضع و مردم‌داری و گوش دادن به سخنان اقشار مختلف از خواص و انتقادپذیری و توجه‌شان به موضوعات مختلف کشور و … رویدادی خاص نسازیم.

 

 نظر دهید »

چرا چین توانست اما ایران نه؟/ راز کنترل کرونا از زبان یک خبرنگار چینی

16 آذر 1399 توسط مدیر النفیسه


در چند ماه گذشته، شایعات زیادی پیرامون نحوه کنترل کروناویروس توسط چین منتشر شده است.
نیو صدر: ماه‌هاست که از شیوع کروناویروس احتمالا در ووهان چین می‌گذرد. ویروسی که در سرتاسر دنیا پخش شد و در ابتدای پاندمی برای چین هم مشکلات زیادی به وجود آورد. مشکلاتی که البته الان برای چین هم اکنون به حداقل رسیده است.

آمارهای دو رقمی مبتلایان و تصاوری که از جشن‌های مختلف در چین منتشر می‌شود نشان می‌دهد که این کشور یکی از موفق‌ترین کشورها در زمینه کنترل پاندمی بوده است. موفقیتی که باعث شد تا بسیاری به سناریوهای توطئه روی بیاورند، سناریویی بسیار ساده؛ چینی‌ها خودشان کروناویروس را ساخته‌اند و به همین دلیل راهکار مقابله با آن را می‌دانند.

 

اما به نظر می‌رسد اصل ماجرا بسیار پیچیده‌تر باشد؛ لی جیانان خبرنگار «‌سی‌ام‌جی» چین علت این موفقیت را مدیریت درست کرونا در این کشور می‌داند، او در این رابطه به خبرآنلاین می‌گوید: «به تصاویری که رسانه‌های آمریکایی منتشر کردند، نگاه کنید. افراد زیادی در ساحل ایستاده‌اند که دور هم جمع شدند و هرکاری دوست دارند می‌کنند. حتی گاهی به پلیس هم واکنش نشان می‎دهند. شاید فکر کنند که حق فردی آن‌ها این است که آزادانه بدون کنترل دولت هرکاری می‌خواهند بکنند. به نظر من این فرق اصلی چین با کشورهای غربی است، فکر نمی‌کنم در این کشورها دولت بتواند مردم را در خانه نگه‌ دارد. اما در چین ما خودمان می‌خواهیم که در خانه بمانیم، برای مثال اگر به مادر و پدر من بگویند که برای سلامت خودشان و دیگران از خانه خارج نشوند، آن‌ها حتما این کار را انجام می‌دهند.»

 

مشروح گفت‌وگو خبرآنلاین با لی جیانان در کافه خبر را اینجا بخوانید:

 

تقریبا هشت ماه از مصاحبه قبلی با شما می‌گذارد و حالا به نظر می‌رسد چین یکی از موفق‌ترین کشورها در کنترل پاندمی بوده است، آن هم در حالتی که کشورتان جمعیت بسیار زیادی دارد. فکر می‌کنید اصلی‌ترین دلیل این موفقیت چه بود؟

فکر می‌کنم اولین اقدام بسیار مهم در این موفقیت، مدیریت خوب بود. شاید شنیده باشید در شهر چینگ‌دائو با ۱۱ میلیون جمعیت، تمام شهروندان در پنج روز تست پی‌سی‌آر دادند. من اینجا زندگی می‌کنم اما اخبار چینی زیادی خواندم که فهمیدم چگونه در مقابله با کرونا ایستادند. فرض کنید شما در ساختمانی در چین زندگی می‌کنید، مدیر این ساختمان در تمامی آپارتمان‌ها را می‌زند و ساکنین خارج از خانه پزشکان و پرستانی را می‌بینند که با تمام تجهیزات هر روز هفته و هر ساعتی آماده انجام آزمایش هستند. همچنین انجام این آزمایش‌ها رایگان است. مورد شهر چینگ‌دائو به خوبی نشان می‌دهد که مدیریت به چه شکلی انجام شده است.

البته بعد از مدیریت خوب، میل مردم دومین دلیل این موفقیت بود. خیلی‌ها در هنگام روز محل کار بودند، اما شب هر ساعتی هم که باشد به انجام تست پی‌سی‌آر می‌روند.

پس فکر می‌کنید دلیل اصلی موفقیت چین در کنترل کرونا آزمایش زیاد بیماری بود؟

علم نشان داده است که تست پی‌سی‌آر بهترین روش برای تشخیص بیماری افراد است.

اما کشورهای دیگری در اروپا و آمریکا هم چنین آمار بالایی در تست کرونا داشتند، چه چیزی چین را از این کشورها متفاوت می‌کند؟

فکر کنم این بخاطر نحوه مشارکت مردم باشد، مردم در این رابطه خیلی مهم هستند. از شما این سوال را بپرسم، اگر تست پی‌سی‌آر شما منفی باشد، آیا باز هم حاضر هستید که برای ۱۴ روز در خانه بمانید؟ به نظر من این نوع رفتارها خیلی مهم هستند و در این تفاوت نقش دارند.

به تصاویری که رسانه‌های آمریکایی منتشر کردند، نگاه کنید. افراد زیادی در ساحل ایستاده‌اند که دور هم جمع شدند و هرکاری دوست دارند می‌کنند. حتی گاهی به پلیس هم واکنش نشان می‎دهند. شاید فکر کنند که حق فردی آن‌ها این است که آزادانه بدون کنترل دولت هرکاری می‌خواهند بکنند. به نظر من این فرق اصلی چین با کشورهای غربی است، فکر نمی‌کنم در این کشورها دولت بتواند مردم را در خانه نگه‌ دارد. اما در چین ما خودمان می‌خواهیم که در خانه بمانیم، برای مثال اگر به مادر و پدر من بگویند که برای سلامت خودشان و دیگران از خانه خارج نشوند، آن‌ها حتما این کار را انجام می‌دهند.

من تصویری از تیانجین دیدم که در آن چند نفر مبتلا شده بودند و در یک ساختمان، همسر خانواده‌ای چون دیر از کار رسیده است آن ساختمان بسته شده و او با فاصله با همسرش سلام می‌کند. این رفتاری است که اکثر مردم چینی انجام می‌دهند و این اهمیت خیلی زیادی دارد.

 

البته برخی تصاویر دیگر هم از چین منتشر شد که مردم دور هم جمع شده بودند، برای مثال تصویری از ووهان منتشر شد، این عکس واقعی بود؟ چطور چنین اتفاقی در چین رخ داد و باز هم ویروس پخش نشد؟

فکر کنم به جشن دبیرستان ووهان اشاره می‌کنید که صدها نفر در یک استادیوم جمع می‌شوند، من مطمئن هستم که این واقعی بود و در ووهان چنین اتفاقی رخ داده است. یادتان باشد بار قبل که صحبت کردیم ووهان مرکز پاندمی در چین بود، اما آن مراسم زمانی رخ داد که عدد مبتلایان در این شهر به صفر رسید و این صفر واقعی است چراکه از اول پاندمی نیروهای سلامت از مناطق مختلف به ووهان رفتند و در پایان تعداد مبتلایان در این شهر واقعا صفر شد چراکه پشت سر هم از همه شهروندان تست گرفته شد.

این دوره زمانی برای ووهانی‌ها خیلی سخت گذشت، شاید از بیرون بگویید سه ماه زمان کمی است اما نیروها و کارمندان ووهان برای ۱۰۰ روز ۲۴ ساعت کار کردند. بعد هم که آمار به صفر رسید این شهر برای مدتی قرنطینه بود تا چک نهایی صورت بگیرد. به همین دلیل می‌گویم تست پی‌سی‌آر بسیار مهم است، شاید برخی بگویند با آزمایش زیاد تجهیزات تلف می‌شوند اما این کار واقعا ضروری است.

همین حالا در فرودگاه شانگهای ۴۵۰۰ نفر قرنطینه شدند، تصور کنید یک یا دو بیمار در این فرودگاه پیدا شدند و بعد کل کارمندان آن فرودگاه خودشان را برای ۱۴ روز قرنطینه کردند و در این مدت چندین بار تست پی‌سی‌آر دادند.

شهرهایی در چین وجود دارند که اصلا با کرونا درگیر نشدند، در حالی که ویروس از چین به آمریکا هم رسید. چطور چنین چیزی رخ داد؟

بله، مثلا شهری که من در آن بودم از ووهان بسیار دور است و تاکنون دو مبتلا داشته است. شهر من بسیار کوچک است، اگر من به کرونا مبتلا شوم تمام جاهایی که رفتم را اعلام می‌کنم بعد اپلیکشینی هست که اعلام می‌کند یک بیمار به این مناطق رفته است و اگر آنجا بودید، تست رایگان کنید.

این ردیابی با سیستم بلیت‌ها شروع می‌شود، مثلا اگر سوار قطار یا هواپیمایی بشوید صندلی شما معلوم می‌شود و بعد با همه مسافران تماس گرفته می‌شود  تا از آن‌ها تست گرفته شود. در پایان همه چیز درباره تست پی‌سی‌آر است.

فکر می‌کنید که برخورد سختگیرانه دولت چین چقدر در کنترل پاندمی در چین تاثیر داشت؟

برای مثال دولت ایران اعلام کرد برای این دوهفته یک تعطیلی نصفه‌ونیمه وجود دارد، اما کاری دولت چین انجام داد بسیار سختگیرانه‌تر بود. دفعه پیش که صحبت کردیم سال نوی باستانی چینی‌ها بود اما آن زمان بسیار بسیار سختگیرانه برخورد کردند. آن زمان در شهر من هیچ مورد ابتلایی وجود نداشت اما باز هم قرنطینه فردی در آن شهر اجبار بود.

حدود چهارماه پیش چین اعلام کرد که بالاخره آمار مبتلایان ه صفر رسیده است، آن زمان سختگیری‌ها قطع شد. حالا هم هر شهری آزمایش کسی مثبت شود، آن شهر قرنطینه می‌شود.

به طور کلی به نظرم نحوه‌ای که دولت و مردم چین شیوع کروناویروس را کنترل کرد، مشابه همان کاری است که با اقتصاد انجام شد. من به عنوان یک چینی حاضر هستم انرژی خودم را صرف بهتر شدن زندگی و کشورم کنم.

بار پیش که صحبت کردیم سناریوهای توطئه زیادی وجود داشت که چینی‌ها خودشان ویروس را درست کرده‌اند، هنوز هم این حرف‌ها وجود دارد. فکر می‌کنید علت وجود چنین سناریوهایی درباره چین چیست؟

این موضوع خیلی جالب است،  در ابتدای پاندمی آمریکایی‌ها چین را مقصر اعلام کردند بعد آزمایش‌های مختلف نشان دادند که شاید محل شیوع ویروس کشور دیگری باشد. همچنین ماه پیش یک خبر جالبی دیدم که در خون یک بیماری در ایتالیا قبل از ووهان در آبان ماه کروناویروس وجود داشته است. این به طور واضح نشان می‌دهد که شاید محل شروع پاندمی چین نباشد، البته من دانشمند نیستم و نمی‌دانم پاندمی از کدام کشور شروع شده است.

فکر می‌کنم مقصر اصلی ایجاد این سناریوهای توطعه آمریکا و مسائل سیاسی است. می‌بینید که چقدر اوضاع در این کشور به هم ریخته است، به همین دلیل آن‌ها باید دشمن را پیدا کنند تا نگاه جامعه را به سمت دیگری جذب کنند.

 

اما ببینید بسیاری در دنیا با کاهش آمار کرونا در چین و بازگشایی‌ها در کشور می‌گویند آنها خودشان ویروس را ساخته و درمانش هم می‌شناختند. چه چیزی در ایجاد این نظرات نقش داشته است؟

من فکر می‌کنم این موضوع به طور کلی یک سوتفاهم است. ببینید اولویت  چین رشد اقتصادی است اما در ابتدای شیوه ویروس میزان تولید ناخالص ملی چین به منفی ۶.۸ رسید، این عدد برای یک کشور کوچک مشکلی ندارد اما برای چین این عدد چنین معنایی دارد که در اولین فصل سال میلیون‌ه چینی هیچ درآمدی نداشتند. علت این موضوع جنگ با ویروس بود، شهروندان چینی در خانه می‌مانندند و درآمد آن‌ها یا نصف یا حتی صفر می‌شد. این موضوع نشان می‌دهد که دولت و مردم چین برای کنترل ویروس چه چیزهایی را از دست دادند.

در فصل دو شرایط بهتر شد و حالا در فصل سوم تولید ناخالص ملی به به ۰.۷ درصد رسیده است.  این نشان می‌دهد که این تصورات اشتباه است، چرا باید در بخش اول اقتصاد چین انقدر آسیب ببیند؟

و فکر می‌کنید رسانه‌های غربی در این سوءتفاهم نقش داشتند؟

ببینید اولین مصاحبه من با شما این سوال را داشتید که چرا مردم چین سوپ خفاش خورده‌اند، من گفتم که اصلا چنین سوپی را ندیده‌ام. اما بعد از سه ماه تحقیقی منتشر شد که نشان می‌داد که آن عکس از کشور پرو بود.

دروغ‌های این چنینی زیادی وجود دارد، اولین کشور دنیا در زمینه فناوری کجاست؟ کدام کشور رسانه‌ها را کنترل می‌کند؟ حتی الان هم رسانه‌های غربی بزرگ مثل بی‌بی‌سی، سی‌ان‌ان و … مدعی نمی‌شوند که چین ویروس را ساخته است. اما برخی رسانه‌های نیمه‌رسمی یا خصوصی این اخبار را می‌سازند. این یعنی احتمالا دیگر مسئله دولتی هم نیست و برخی افراد که شاید چین را دوست ندارند یا نمی‌خواهند موفقیت چین در مقابله پاندمی را ببینند، این اخبار را درست می‌کنند.

شاید اگر در کشور دیگری بودم، اطلاعات بهتری برای پاسخ به این سوال داشتم.

درباره واکسن چینی کرونا آخرین خبرها چیست؟‌

خبر آخر این که گروه داروسازی ملی چین و همچنین شرکت سینوواک در حال ساخت واکسن هستند، گروه اول به زودی واکسن را وارد بازار می‌کند. این یعنی تکنولوژی لازم تقریبا آماده است و مرحله سوم آزمایش واکسن هم پایان رسیده است. گروه اول در دوبی همکاری‌هایی دارد به همین دلیل من اطلاعاتی از آن دارم. در دوبی آن‌ها نه تنها مردم چین بلکه مردم از کشورهای مختلف می‌توانند داوطلب شوند. چیزی که متوجه شدم این است که تاکنون این واکسن هیچ اثر جانبی نداشته است.

اولویت اول واکسن سلامت مردم است، این که کسی که واکسن را تزریق می‌کند بخاطر آن با بیماری دیگری روبرو نشود. تاکنون که این واکسن هیچ پیامدی نداشته است و حتی مسئولان بلندمرتبه امارات هم آن را تزریق کرده‌اند.

کسی را می‌شناسید که این واکسن را تزریق کرده باشد؟

بله، چند نفر از دوستان من در دوبی این واکسن را تزریق کرده‌اند و با هیچ اثر جانبی از آن روبرو نشده‌اند. الان فقط به شکل داوطلبانه این واکسن تزریق می‌شود.

و فکر می‌کنید استفاده از این واکسن کی عمومی می‌شود؟

فکر کنم این واکسنی که با همکاری امارات ساخته می‌شود، خیلی زود وارد بازار می‌شود اما خبر ندارم که دقیقا کی این اتفاق رخ می‌دهد. اما آن طور که شنیده‌ام این واکسن بسیار امن است و باید آن را با فاصله ۲۸ روز دوبار تزریق کنید، بعد از آن آنتی بادی تولید شده در بدن چک می‌شود.

در مورد واکسن چینی کرونا هم حرف‌وحدیث‌های زیادی وجود دارد و افرادی می‌گویند واکسن چینی یا روسی را تزریق نمی‌کنند. فکر می‌کنید دلیل وجود این نگاه بدبینانه به واکسن کشور چین چیست؟

من به عنوان یک خبرنگار از رسانه مخصوصا رسانه‌های غربی اطلاعات دارم. آن‌ها قصد دارند که هرچه درباره چین است بد جلوه کند.

بزرگترین شایعه مربوط به برزیل بود، زمانی که وزارت بهداشت این کشور تست واکسن کرونا را قطع کرد و بعد از چند روز همکاری‌ها را ادامه دادند. زمانی که اولین مورد مشکوک دیده شد تمام رسانه‌های غربی تیتر زدند که یک داوطلب واکسن چینی کرونا مرده است. در حالی که در آخر مشخص شد او خودکشی کرده است و ماجرا به واکسن ربطی ندارد، این موضوع را وزارت بهداشت برزیل اعلام کرد. اما برای آن‌ها اصلا مهم نیست، تا اولین مورد مشکوک را دیدند سریع چنین اخباری منتشر کردند. همچنین فکر می‌کنم آمریکایی‌ها هم سهمی از بازار واکسن را می‌خواهند.

من شخصا به واکسن چینی باور دارم چراکه برخی داوطلبان آن را می‌شناسم و حالشان کاملا خوب است.

پس به نظر شما رسانه‌ها دلیل این شایعات هستند؟

 الان سوژه روز کروناویروس است، اگر بحث روز نظامی، اقتصادی و … بود، درباره آن‌ها این کار را انجام می‌دادند. این نحوه کنترل ذهن مردم توسط رسانه‌های غربی است.

فکر می‌کنید که رقابتی که بین شرکت‌ها درباره ساخت واکسن وجود دارد در این اتفاق نقش ندارد؟ چراکه برعکس چیزی که می‌گویید هم دیده می‌شود و مثلا مدتی پیش گفته شد که واکسن آکسفورد مردم را به میمون تبدیل می‌کند!

بله، چراکه قطعا قبل از این که واکسنی بیرون بیاید در سه مرحله آزمایش می‌شود، چطور مردم می‌توانند با تزریق آن افراد به میمون تبدیل می‌شوند؟ من هم باور ندارم که واکسن آکسفورد کسی را به میمون تبدیل می‌کند. ببینید این درست است که سال‌ها باید یک واکسن را آزمایش کرد تا به این نتیجه رسید که واکسنی ۱۰۰درصد مطمئن است، به همین دلیل هم هیچ کشوری چنین چیزی اعلام نکرده است.

به نظر من رقابت برای یک جهان صلح‌آمیز برای درآمدزایی چیز خوبی است، اما الان در یک پاندمی هستیم چرا باید رقابتی وجود داشته باشد؟ واکسن فایزر آمریکا به دمای منفی ۷۰ لازم دارد، اما واکسن چین با دمای ۲ تا منفی ۸ منتقل می‌شود. واکسن فایزر آمریکا برای نجات جان افراد بیشتر به همکاری نیاز دارد، گونه آن واکسن را به کشورهای دیگر منتقل می‌کنند؟ هیچ راهی برای این کار وجود ندارد.

همچنین ما به گروه مبارزه با کروناویروس سازمان جهانی بهداشت ملحق شدیم و اعلام کردیم که برای کشورهای درحال توسعه واکسن آماده می‌کنیم، ایران هم در این کمیسیون وجود دارد. به نظر من در این دوره ما نیاز به اشتراک گذاشتن داریم و نه جنگیدن برای سود اقتصادی و این حق واقعی انسان است.

اما در مورد تجربه‌ای که از ایران در دوره پاندمی داشتید، با توجه با آمار و ارقام کنونی فکر می‌کنید ایران چگونه کرونا را کنترل کرد؟

ببینید تجربه من به دو بخش تقسیم می‌شود، در نوروز من خیابان‌ها و مراکز خرید خالی را دیدم، اما این بخش شرایط فرق کرده است. به نظر من اقتصاد و جنگ با کرونا باید با هم جلو ببرند و فکر نکنم ایران هم بتواند اقتصاد را کاملا کنار بگذارد و به این مشکل برسد.

البته در دوره نوروز افراد کمی دیده می‌شدند که ماسک بپوشند، الان تقریبا همه ماسک می‌پوشند، این تغییر بزرگی است و نشان می‌دهد که ایران ظرفیت تولید تجهیزات حفاظت در برابر کرونا را دارد. این تغییر بزرگ و مهمی است. چون دانشمندان نشان دادند که در صورت پوشیدن ماسک با فاصله‌گذاری اجتماعی احتمال انتقال ویروس بسیار کم می‌شود.

 

اعداد کرونا در ایران برخلاف چین بسیار بالا رفته‌اند، فکر می‌کنید تفاوت اصلی این دو کشور در کنترل پاندمی چیست؟

شیوه چین برای کنترل ویروس به معنای قرنطینه همه افراد در خانه است، اما این به معنای بیکاری افراد است. فکر کنم با توجه به شرایط اقتصادی ایران بخاطر تحریم‌های آمریکا، تعطیلی کلی غیر ممکن است. چراکه نمی‌توانیم همه اقتصاد قربانی مقابله با ویروس کنیم. از سویی چین وسعت بزرگی دارد و قرنطینه کلی یک شهر قابل تحمل است، اما فرض کنید که به طور کلی تهران را قرنطینه کنیم، این برای همه مردم سخت است.

اول صحبت شما گفتید که در پنج  روز ۱۱ میلیون نفر آزمایش شدند، در ایران از اول پاندمی تاکنون پنج میلیون نفر آزمایش شده‌اند. فکر می‌کنید چه چیزی باعث شد این تعداد آزمایش کرونا را داشته باشد؟

فکر کنم این به صنایع برمی‌گردد، شاید برای پی‌سی‌آر باید تجهیزات بیشتری وجود داشته باشد. مثالی از ماسک‌ها بزنم، زمانی که پاندمی در چین رخ داد از شرکت خودروسازی تا پوشاک همه شروع به تولید ماسک کردند. این یک چرخه صنایع است که در چین وجود دارد و بخاطر آن می‌توانیم تمرکزمان را روی تولید ماسک بگذاریم.

اما فکر کنم دلیل ایران برای کمبود تست عدم همکاری با کشورهای دیگر بخاطر تحریم‌ها باشد، با تحریم‌ها بسیاری از تجهیزات حقوق بشری به ایران منتقل نمی‌شود.

 البته ما اخبار زیادی از نحوه تولید تجهیزات در ایران تولید کردیم و برای مثال به البرز بزرگترین شرکت تولید ماسک رفتیم و به نظر می‌رسد ایرانی‌ها در راستای تولید محصولات بیشتر تغییر کرده‌اند.

به عنوان یک خبرنگار، زندگی شما در دوره پاندمی چقدر تغییر کرد؟

در روزهای ابتدایی نگران بودم چون داروی خاصی نبود و ماسک به سادگی پیدا نمی‌شد، البته در برخی کشورهای توسعه‌یافته هم شرایط همین بود. اما بعد از دو یا سه ماه دیدم که ایران محصولات داخلی زیادی تولید می‌کند. نه این که الان زندگی به شرایط عادی برگشته است، اما با ماسک می‌توانیم کارهای بیشتری انجام بدهیم.

به نظر من برای ایرانی‌ها هم شرایط این بود و الان همه عادت کردند که ماسک بپوشند. با تعطیلی دو هفته‌ای دولت فکر کنم شرایط بهتر می‌شود. فکر کنم این زمستان سخت است، اما امیدوارم این زمستان آخرین زمستان سخت باشد.


 

 

 



 

 

 

 






 

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 42
  • 43
  • 44
  • ...
  • 45
  • ...
  • 46
  • 47
  • 48
  • ...
  • 49
  • ...
  • 50
  • 51
  • 52
  • ...
  • 166
مهر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 <   >
      1 2 3 4
5 6 7 8 9 10 11
12 13 14 15 16 17 18
19 20 21 22 23 24 25
26 27 28 29 30    

مدیرالنفیسه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • اجتماعی
  • احکام
  • امام خمینی
  • امام زمان (عج)
  • ایام مذهبی و ملی و مناسبتی
  • بارداری
  • بدون موضوع
    • نهج البلاغه
  • بهداشتی
  • تاریخی
  • تربیت کودک
  • تربیتی
  • تغذیه
  • حدیث
    • تربیتی
  • حکایت
  • خانه داری
  • خانواده
  • خانواده
  • سیاسی
  • سیره وسخنان بزرگان
  • شبهات
  • شهدا
  • طنز
  • طنز
  • عصر بخیر
  • فن بیان
  • قانون
  • قرآن
  • متن ادبی
  • مقام معظم رهبری
  • نشر کتاب
  • همسرانه
  • یک صفحه کتاب

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

کاربران آنلاین

  • نورفشان

رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 19
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 20
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 28
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس