مدیرالنفیسه

  • خانه 
  • In the name of Allah the merciful and the compassionate 
  • تماس  
  • ورود 

ازدواج پسر ایرانی با دختر ملکه قبیله آفریقایی

10 مهر 1398 توسط مدیر النفیسه


سرنوشت همیشه آن‌طور که فکرش را می‌کنیم، برای زندگی‌مان تصمیم نمی‌گیرد. یک نفر مثل «فرشاد خوانساری» که در اراک به دنیا آمده، هرگز تصورش را نمی‌کرد دست تقدیر او را به دختری برساند که مادرش ملکه یکی از قبایل بزرگ آفریقایی است!

به گزارش «تابناک» به نقل از روزنامه خراسان، در روزهایی که فرشاد در تهران مشغول زندگی و کار است، دختری ازکشور مالی چمدان می‌بندد و راهی ایران می‌شود. آمد و نمی‌دانست که قرار است قلبش را در هوای ایران جا بگذارد. فرسنگ‌ها دورتر از یکدیگر متولد شده‌اند و هزار هزار تفاوت دارند. تفاوت‌هایی که حضورشان را در کنار یکدیگر در ذهن آدمی، نشدنی می‌کند، اما خبر ازدواج‌شان در یک روز تابستانی در شبکه‌های اجتماعی منتشر می‌شود و خیلی‌ها مشتاق دانستن چگونگی ازدواج پسر ایرانی با یک پرنسس آفریقایی هستند، ازدواجی که قواعد اسلامی در آن رعایت شده است بعد از مدت کوتاهی از شروع زندگی‌شان، ویدئویی از آن‌ها پخش می‌شود که چیز زیادی از لوکیشن ماجرا در آن مشخص نیست. شاید کافه‌ای کوچک یا حجره‌ای نقلی باشد. مرد جوان در حالی که لبخند از صورتش حذف نمی‌شود، با مردمی که از سر کنجکاوی دورش حلقه زده‌اند، اختلاط می‌کند. پوشش این خانم هم با دیگر سیاهپوستانی که تا به امروز در ایران دیده‌ایم، فرق دارد. شالی حجیم که دور سرش گره زده است، مرا به یاد نقاشی‌های کوبیسم و مجسمه‎های انتزاعی و کشیده زنان آفریقایی می‌اندازد. بعد از کمی جست‌وجو، صفحه اینستاگرام داماد را پیدا می‌کنم. تصاویر را تک تک تماشا می‌کنم و از کنار هم قرار گرفتن دو چهره‌ای که در ظاهر اندک شباهتی با یکدیگر ندارند و در دو فرهنگ متفاوت بزرگ شده‌اند، غرق در شگفتی می‌شوم که زاییده، پرتره‌ای جدید از چهره عشق در من است. دیگر صبر را جایز نمی‌دانم و گفت‌وگویم را با فرشاد درباره عشق‌شان که به ظاهر رنگ و بوی دیگری دارد، شروع می‌کنم.

 

بانوی آفریقایی و آقای مترجم

                      
فرشاد اصالتا اراکی و در رشته عمران درس خوانده است. ۲۹ سال سن دارد و خانمش «فَتی بوکوم» با او همسن و سال است. از کارش که سوال می‌کنیم این‌طور توضیح می‌دهد که در کنار انجام پروژه‌های عمرانی، پاره‌وقت به کار مترجمی زبان فرانسه مشغول است. فرشاد می‌گوید که آن‌ها در همین ایران خودمان با هم آشنا شده‌اند. شاید برایتان عجیب باشد و بپرسید بانوی آفریقایی در ایران چه می‌کرده است؟ فرشاد در این باره می‌گوید: «دو سال پیش «بوکوم» برای تجدید دیدار با دوستی پارسی زبان به ایران سفر می‌کند. درست در همین ایام است که من برای مترجمی به هتل اقامت او رفتم و حکایت عاشقی ما آغاز شد.» «بوکوم» اصلاتا اهل کشور مالی است و مادرش ملکه یکی از قبایل بوده، پدرش هم یک دیپلمات است و هرازچندگاهی برای دیدار با دیپلماتی ایرانی که از دوستان قدیمی‌شان است، به ایران سفر می‌کند. فرشاد با خانواده بوکوم همراه و آهسته آهسته رشته‌هایی از اشتراک در میان آن‌ها درخشان می‌شود. به همین سبب است که تصمیم می‌گیرند بیشتر با یکدیگر در ارتباط باشند. اندک زمانی نگذشته است که «بوکوم» بی‌خبر و غافل گیر کننده در روز تولد فرشاد به ایران باز می‌گردد. فرشاد در این باره می‌گوید: «فتی‌جان، خوشحال کردن مرا بلد است. دغدغه‌هایم را می‌داند و خواسته‌هایم با اهداف او در یک مسیر مشترک قرار گرفته است. محبت بین ما عشق در یک نگاه نیست. ما از روی یک علاقه زودگذر تصمیم به ازدواج نگرفتیم و مدت زمانی حدود یک سال را صرف شناخت یکدیگر کردیم.»

خانمم شیفته ایران و ایرانی است


مسائل زیادی وجود دارد که فرشاد و همسرش باید بر سر آن‌ها توافق کنند، از کشور محل زندگی‌شان بگیرید تا رسم و رسوم متفاوت درباره جهیزیه و …. فرشاد در این باره می‌گوید: «خانم من در لندن زندگی می‌کند و مشغول به کار است. به همین علت توافق کرده‌ایم تا پنج سال ابتدایی زندگی مشترک‌مان را در لندن بگذرانیم و بعد از آن راهی ایران شویم. او مشکلی با زندگی در ایران ندارد و آن‌قدر در این مدت بازخوردهای مثبت از سمت ایرانی‌ها دریافت کرده که شیفته ایران شده است.

درباره رسم مهریه که با او صحبت کردم، کمی فکر کرد و گفت: ۱۰ شتر سفید می‌خواهد، بعد خندید و ادامه داد که شوخی کرده است. در نهایت چیزی از من نخواست. مراسم عروسی‌مان را هم خودمان مدیریت کردیم و با پس‌اندازی که داشتیم، جشن گرفتیم. نیازی به جهیزیه و وسایل جدید هم نمی‌بینیم، چرا که هر دوی مان تا حدودی وسایل اولیه و ضروری شروع یک زندگی دو نفره را داریم. از نظر قواعد پوشش در ایران هم خانمم مشکلی ندارد.

فَتی جان پوششی به عنوان حجاب استفاده می‌کند که در زادگاهش وجود داشته و با آن بزرگ شده است. او موهایش را با همان پوشش مخصوص می‌پوشاند و حجابش از بعضی دختران ایرانی کامل‌تر هم هست. این در حالی است که او در لندن زندگی کرده و هیچ اجباری برای انتخاب حجاب نداشته است. او معتقد است حجاب باعث می‌شود تا حریم زندگی آدم‌ها بیشتر حفظ شود. تمام این موارد باعث شده است که خانم من احساس نزدیک تری به ایران و ایرانی داشته باشد.»

 

تنها داماد ایرانی‌ام که رنگ ماشین عروس را ندیده!


تصور می‌کنید که مراسم ازدواج چنین زوجی، چطور برگزار خواهد شد؟ یک دختر آفریقایی که مادرش ملکه بوده است از شوهرش چه توقعاتی برای برگزاری چنین مراسم مهمی خواهد داشت؟ فرشاد که توقع پرسیدن چنین سوالی را داشت، می‌گوید: «حدس می‌زدم که این سوال را بکنید چراکه مردم زیادی درباره اش کنجکاو هستند! البته مراسم ازدواج‌مان از نظر نحوه برگزاری تفاوت چندانی با بقیه عروسی‌های ایرانی نداشت، اما شاید من تنها داماد ایرانی باشم که رنگ ماشین عروس را ندیده است! در عروسی‌های ایرانی معمول است که داماد دنبال عروس خانم به آرایشگاه می‌رود، اما من عروس را تا اواسط مجلس ندیدم! او به همراه پدرش و به سبک عروس‌های اروپایی از آرایشگاه با ماشین عروس به تالار آمدند. بزرگ‌ترین تفاوت جشن ما در مهمان‌های رنگارنگش بود. ما از تمام نقاط دنیا مهمان داشتیم. روسیه، کانادا، مالی، فرانسه و …. می‌دانید که در دنیا پشت سر کشور ما حرف‌ها و دروغ‌های ترسناک زیادی وجود دارد. به همین دلیل ایران در اولویت مناطق گردشگری افراد قرار نمی‌گیرد. رسانه‌ها و پروپاگانداها مردم اروپا و دیگر کشورها را می‌ترسانند که ایران کشور ناامنی است. حرف‌هایی که قصد دارند ارتباط دنیا را با ما قطع کنند. با وجود این مهمان‌های مان اعتماد کردند و آمدند. می‌توانم بگویم صددرصدشان عاشق ایران شدند و تصمیم دارند باز هم به ایران سفر کنند. افزون بر لباس معمولی عروس و داماد، مادرخانمم برایمان یک دست لباس سنتی آفریقایی طراحی کرده بود. غذاهای متفاوت، پوشش و آرایش‌های متفاوت، همه این تفاوت‌ها جشن ما را شگفت انگیز و منحصر به فرد کرده بود.

تفاوت‌هایی وجود دارد، اما …
ممکن است از نظر بعضی افراد، متفاوت بودن یک دختر و پسر برای ازدواج هم حدی داشته باشد و ازدواج فرشاد و همسر آفریقایی‌اش که به ظاهر هیچ شباهتی ندارند، باورکردنی نباشد.

فرشاد در این باره می‌گوید: «جوانانی را سراغ دارم که تفاوت‌های کوچک را بزرگ می‌کنند. نگاهتان را منعطف کنید تا کیفیت زندگی‌تان بیشتر شود. تفاوت همیشه وجود دارد، شما ویژگی‌های اصلی خودتان را در نظر بگیرید و روی دیگر تفاوت‌ها تمرکز نکنید. من خودم چند ویژگی در نظرداشتم که همان‌ها اهمیت داشت.

می‌خواستم شخص مقابلم یک انسان با اخلاق باشد، صداقت داشته باشد و مرا درک کند. همسرم هم اولویت‌هایش همین بود. این‌که همسرمان فرهنگ، قومیت و نژاد دیگری داشته باشد، سن و سالش پسند جامعه نباشد یا رنگش متفاوت باشد، چه اهمیتی دارد؟ برخی تمام تمرکزشان روی گذشته آدم‌ها ست. آدمیزاد موجود ثابتی نیست، تغییر می‌کند. روی مسائل غیر اساسی برچسب «باید» نچسبانید. پس اگر فردی که مقابل شماست، به شما احساس آرامش می‌دهد، تنها به دلیل چند تفاوت بی‌ارزش از کنار خوشبختی‌تان عبور نکنید. اگر روی تفاوت‌ها پا فشاری کردید، مطمئن باشید در آینده تفاوت‌هایی پیش خواهد آمد که توانایی هضم و گذر از آن‌ها را نخواهید داشت.»

هرجا می‌رویم، از ما عکس می‌گیرند!
«ما خوش شانس بودیم که یکدیگر را از دو نقطه دور دنیا پیدا کردیم. خوش شانس بودیم که در خانواده‌ای به دنیا آمدیم که به دنبال یافتن ایراد و برهم ریختن احساسات عاطفی یکدیگر نیستند. تا به امروز چیزی به جز برخوردهای محبت آمیز از مردم و اطرافیان ندیده‌ایم، با وجود این توجه بیش از حد گاهی اذیت‌مان می‌کند.» فرشاد با این مقدمه می‌گوید: «هرجا که می‌رویم عده‌ای دورمان جمع می‌شوند و عکس می‌گیرند. در خیابان، در بازار و حتی در سفری که به ماسوله داشتیم، یک دقیقه نتوانستیم به تنهایی کنار یکدیگر بنشینیم و از تنهایی و سکوت طبیعت استفاده کنیم. با این حال ممنون مردمان شریف‌مان هستم که باعث شدند خانمم از تصمیم اش برای زندگی در ایران خشنود باشد. خانمم زبان فارسی را اندک و در حد چند جمله محاوره می‌داند. به همین دلیل کلاس زبان فارسی ثبت نام کرده است. زبان ما به قدری زیبا و آهنگین است که گاهی وقتی با دیگران صحبت می‌کنم، فتی جان تصور می‌کند شعر رد و بدل می‌کنیم.»

فرهنگ مردم مالی شبیه به ایران است!
مشتاقم تا بدانم فرشاد چطور توانسته است از پس راضی کردن خانواده‌اش بربیاید. با خنده جواب می‌دهد: «خدا را شکر خانواده فهمیده‌ای دارم. خانواده همسرم هم کوچک‌ترین مانعی برای ازدواج ما ایجاد نکردند. آن‌ها به انتخاب ما احترام گذاشتند». او اولین دیدار فَتی با خانواده‌اش را چنین شرح می‌دهد: «من برای کار در تهران ساکن شده‌ام و خانواده‌ام هنوز در اراک زندگی می‌کنند. روزی که نامزدم را برای دیدار با خانواده به اراک بردم، مادرم به گرمی از ما استقبال کرد. مگر نشنیده‌اید که ما ایرانی‌ها در مهمان نوازی شهره عام و خاص هستیم و اجازه نمی‌دهیم تازه وارد احساس غربت کند؟». «من و فتی جان به مدت یک سال و چهار ماه نامزد بودیم. من در این مدت متوجه شدم که فرهنگ آن‌ها با فرهنگ ما شباهت‌های بسیاری دارد. همان‌طور که در کشور ما احترام به بزرگ‌ترها از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است، آن‌ها هم همین دیدگاه را دارند. ایران در ایام قدیم و امپراتوری با کشور مالی روابط بسیار داشته است. جامعه سنتی و گرم باعث حفظ روابط می‌شود. اگر یک انسان به درجه بالایی از اخلاق رسیده باشد، دیگر خودش را درگیر حواشی ساخت ذهن بشر نمی‌کند. مهم این است که من با همسرم اهداف و آرزوهای مشترک داشته باشیم و در پی آزار یکدیگر و دیگران نباشیم. ما از نظر جغرافیایی فرسنگ‌ها با هم فاصله داشتیم، اما از نظر فکری به قدری به هم شباهت داریم که هنوز برایم معجزه به نظر می‌رسد و جذاب است. فکرش را بکنید یک نفر در این کره خاکی وجود دارد که درست مشابه شما فکر می‌کند و اعتقاد و آرزوهایش شبیه شماست؛ این خیلی هیجان انگیز است.»

گرانی هست، اما چرا خوبی‌های ایران را نمی‌بینیم؟


فرشاد در پایان می‌گوید: «به عنوان آخرین صحبتم، دوست دارم به کسانی که حرف‌هایم را می‌خوانند بگویم دست از منفی‌بافی بردارید. مدام به این فکر نکنید که چه چیزی گران شده است. ما هنوز آن قدر در کشورمان چیزهای خوب داریم که خارجی‌ها با یک سفر به ایران، تصمیم به سفری دوباره می‌گیرند. مشکلات همیشه هست، اما این ما هستیم که مشخص می‌کنیم با تمرکز کردن روی چه چیزی، زندگی‌مان را بسازیم. خیلی‌ها را سراغ دارم که با درآمدی اندک هنوز به شیرینی‌های زندگی ایمان دارند. زندگی کوتاه است، قدرش را بدانید. برای من اهمیتی نداشت که همسرم متعلق به کدام نقطه دنیاست. تنها به دنبال شخصی شبیه به خودم، با دغدغه‌هایی مشترک بودم. نگویید همسر آینده من باید شغل و درآمدش و … چنین باشد تا ظرفیت همسر خوب بودن را داشته باشد. سوال پیچ کردن نه تنها راه درستی برای یافتن اعتماد نیست که اتفاقا آن را تخریب می‌کند. اگر هنوز درگیر این گونه از حواشی هستید به طور قطع هنوز متوجه عمق معنای دوست داشتن نشده‌اید، انتخاب‌تان را با جان و دل دوست ندارید یا هنوز توان درک آدم‌ها را پیدا نکرده‌اید. همه ما انسان هستیم، پس با انسان‌ها، انسان گونه رفتار کنیم.»

اگر در فکر ازدواج با فردی متفاوت از خود و خانواده‌تان هستید، این ۴ نکته را در نظر داشته باشید
تفاوت جذاب است، اما …

نرگس عزیزی | کارشناس ارشد مشاوره


تفاوت داشتن با همسر به ویژه تفاوت‌هایی چشمگیر، یکی از موضوعات جذاب برای برخی افراد است، اما همزمان نگرانی از مشکل پیدا شدن در رابطه، یکی دیگر از موضوعاتی است که همیشه همراه این مسئله است؛ ترس و نگرانی از این‌که اگر قرار باشد من با همسرم تفاوت‌های زیادی داشته باشم، حتما در آینده به مشکل برخواهم خورد. اما آیا نشانه‌هایی وجود دارد که نشان دهد در وضعیتی که دو نفر با هم تفاوت‌های زیادی دارند، آینده خوبی می‌تواند در انتظار آن‌ها باشد؟

نکته اول نقش این تفاوت‌ها در ایجاد جذابیت در رابطه شماست. اگر بار اصلی جذابیت و به نوعی خواستنی شدن رابطه‌ای، تفاوت‌های چشمگیر دو نفر باشد، سرانجام خوبی در انتظار این رابطه نمی‌تواند باشد چراکه بعد از مدتی تازگی و جذابیت این تفاوت‌ها کم می‌شود و آن وقت این موضوع خود می‌تواند ایجادکننده دردسر باشد.

شناخت درست از تفاوت‌ها شرط دوم در این موضوع است. گاهی افراد تفاوت‌های موجود را دست کم می‌گیرند و در حالی‌که تصور درستی از میزان این تفاوت‌ها و تاثیر آن‌ها بر سبک زندگی فرد مقابل خود ندارند، رابطه را پیش می‌برند. این دست کم گرفتن نیز البته بعد از مدتی عوارضش مشخص می‌شود و رابطه را با مشکلات متعدد روبه رو می‌کند.
میزان پذیرش خود را به درستی ارزیابی کنید. گاهی افراد برای این‌که به خود دلداری دهند یا دیگران را راضی به انتخاب‌شان کنند، تصویری نادرست از خود ترسیم می‌کنند. ادعای این‌که من پذیرش تفاوت دیگران را دارم یا من مشکلی ندارم که کسی متفاوت از من فکر یا عمل کند، در گفتن ساده است، اما در عمل می‌تواند بسیار دشوار باشد. اگر سابقه دوستی با افراد متفاوت را ندارید، اهل سفر و نزدیک شدن به افراد متفاوت نیستید، عادت به خوردن، پوشیدن و البته سبک زندگی ثابتی دارید، شاید بهتر باشد دور ازدواج با فردی بسیار متفاوت را خط بکشید.

نقش اطرافیان و خانواده خود را نفی نکنید. اما این تصور که اگر خانواده من نگرش مثبتی به این تفاوت‌ها ندارند، پس اهمیتی ندارد، می‌تواند نشان از خامی شما داشته باشد. چرا که تجربه نشان می‌دهد، مخالفت خانواده‌ها و پذیرش پایین تفاوت‌ها از سوی آن‌ها در طولانی مدت روی کیفیت رابطه تاثیر منفی می‌گذارد.

سخنی با خانواده‌ها
شاید بسیاری از ما با دیدن دو فرد متفاوت که قصد ازدواج دارند، نگران شویم و تصور کنیم که احتمال موفقیت در چنین ازدواج‌هایی بسیار پایین است، اما واقعیت این است که این سبک انتخاب، اگر با آگاهی و انعطاف‌پذیری در موارد جزئی همراه شده و حمایت خانواده‌ها را در کنار خود داشته باشد، می‌تواند به ازدواجی موفق و بادوام تبدیل شود. پس با نگرانی بیش از حد، با هر انتخاب متفاوتی مخالفت نکنید و سعی کنید با حمایت به جا و به اندازه، جوانان را به سمت انتخابی آگاهانه و مسئولانه هدایت کنید و اگر به درستی انتخاب شک دارید، به جای اصرار به مخالفت، از مشاوره با متخصص بهره‌مند شوید.

 2 نظر

عصر امام جواد(ع) و ۷ چهره‌ای که یک فرقه انحرافی ساختند

11 مرداد 1398 توسط مدیر النفیسه


 
 
عصر امام جواد(ع) و ۷ چهره‌ای که یک فرقه انحرافی ساختند

 


در دوره امامت امام جواد(ع) بر خلاف دوره امام باقر(ع) و امام صادق (ع) که جریان «اباحه گری» و «غلوگرایی» بیشتر در قالب فرقه های انحرافی رشد کرده بودند.

جریان «اباحه گری» جریانی است در تاریخ اسلام که انجام بسیاری از امور زشت و نادرست را برای مسلمانِ شیعه جایز و مباح می داند. این جریان در دل جریانی به نام «غلوگرایی»، گروه‌ها و افراد افراطی در مذهب شیعه هستند. غلو، بیشتر درباره کسانی به کار می رود که پیامبران، امامان و رهبران خویش را از حدود بندگان و آفریدگان خداوند فراتر برده و آنان را دارای صفات الهی دانسته اند.

خبرآنلاین در گزارش ها و مقالات مختلفی در مرور تاریخ اسلام به تحلیل و بررسی جریان «غلوّ» در شیعه پرداخته است. گفت و گوی خبرآنلاین با دکتر رسول جعفریان، محقق و پژوهشگر تاریخ اسلام، درباره ظهور جریان غالیان و مبارزات امام پنجم با این گروه را اینجا می خوانید. حجت الاسلام عبدالمجید معادیخواه، محقق تاریخ اسلام نیز در گفت و گو با خبرآنلاین، این جریان افراطی را تحلیل کرده است. اینجا.

«غلوّ» در لغت به معنای زیاده و گزافه گفتن و در معتقدات دینی و مذهبی بدین معنا است که انسان چیزی را که بدان اعتقاد دارد، از حدّ خود بسیار فراتر ببرد. در ملل و نحل، غلوّ به ائمه اهل بیت اختصاص یافته و در معنای به حد نبوت یا خدایی رساندن آنان به کار رفته است. از این روی، هر گاه واژۀ «غلات» در ملل و نحل بدون قرینه به کار برود، منظور از آن افراد یا فرقه‌هایی هستند که به خدایی امامان شیعه یا حلول روح خدایی در آنان اعتقاد داشته‌اند.

شیخ مفید می‌نویسد: «غلات از متظاهرین به اسلامند که به علی و امامان دیگر از نسل آن حضرت، نسبت خدایی و پیامبری می‌دهند.»
در دوره امام جواد(ع) بر خلاف دوره امام باقر(ع) و امام صادق (ع) که جریان فکری غلو بیشتر در قالب فرقه های غالیانه رشد کرده بودند. در این عصر با افرادی غالی رو به روییم که بیشتر آنان تحت تأثیر غالیان سرشناسی چون ابوالخطاب بوده اند.

بنابراین لازم است به اجمال، به این شخصت «غالی» و جریانی را که ایجاد کردند بشناسیم. در دوران امام جواد (ع) ۷ نفر از عالمان برجسته شیعه وجود داشته اند که این افراد از جمله «غالیان» بوده اند.

جریان غلوگرایی و اباحه‌گرایی «ابوالخطاب»

۱- محمد بن مقلاص بن ابی زینب اسدی
«محمد بن مقلاص بن ابی زینب اسدی کوفی»، سرشناس ترین و مهم ترین غالی دوره ائمه است. وی در ابتدا از اصحاب امام صادق(ع) بود و خود را به آن حضرت و یاران ایشان پیوند داده بود. این شخصیت غالی در مراحل ابتدایی، مدعی علم غیب برای خودش بود.

او سپس نبوت و بعد خدا بودن ائمه را مطرح کرد. این شخص غالی پس از طرح الوهیت امام صادق و عقاید غالیانه دیگر که منجر به طرد وی از سوی آن حضرت شد عقیده امامت و سپس الوهیت خویش را مطرح کرد. او یکی از چهره های بانفوذی بود که جریان « اباحی‌گری» را ترویج می کرد. ابوالخطاب در سال ١٣٨ هجری با ٧٠ نفر از یارانش، به دست نیروهای حکومتی، دستگیر و در کوفه به دار آویخته شد.
جریان فکری ابوالخطاب در قالب فرقه های غالی، اثرگذاری همانند خطابیه، معمریه، عمیریه، مفضلیه، و اصحاب سری تداوم یافت .

در دوره امام رضا(ع)، امام جواد(ع) و امام هادی(ع) نیز افراد متعددی سراغ داریم که در همین خط فکری جای دارند. غالیان این دوره که منابع متقدم، به صورت اجمالی آنان را معرفی کرده اند. در ادامه به معرفی غالیان این دوره می پردازیم.

۲- هاشم بن ابی هاشم
وی، بر اساس یک نقل، از پیروان و داعیان محمد بن بشیر (مقتول در دوره هارون و پس از شهادت امام موسی کاظم )، از غالیان زمان امام هفتم و امام هشتم بوده است . کشی (م ٣٥٠ه. ق ) می گوید وی بعضی از مخاریق (شعبده و کارهای خارق العاده) را از محمد بن بشیر آموخته بود و به عنوان داعی او عمل می‌کرد. احتمالا وی همانند محمد بن بشیر، الوهیت ائمه را تبلیغ می‌کرده و یا همانند او، عقاید واقفیه را در سر داشته است. بر اساس نقلی دیگر، وی در خط فکری ابوالخطاب و از داعیان او بوده است . امام جواد در روایتی به بهره گیری هاشم بن ابی هاشم ، ابوالعمرو و جعفر بن واقد از اهل بیت به منظور فریب مردم با نام اهل بیت اشاره دارد و آنان را در زمره کسانی خوانده است که مردم را به سوی ابوالخطاب و عقاید وی دعوت می کرده اند.

احتمالا این افراد مدعی وکالت از سوی امامان بوده اند و از این طریق تلاش می‌کرده اند به منافع مادی نیز دست یابند. کسانی که در خط فکری ابوالخطاب بودند، به الوهیت یا نبوت وی اعتقاد داشتند و وی را شخصیتی با مقامی بسیار عالی می‌دیدند که در برخی از موارد، حتی از پیامبر نیز برتر بوده است. شاید به همین جهت است که آیت الله خویی، هاشم بن ابی هاشم را از اصحاب و داعیان ابوالخطاب شمرده است.

۳- جعفر بن واقد
«جعفربن واقد» همانند هاشم بن ابی هاشم، به عنوان یکی از سران غالی زمان امام جواد، در خط ابوالخطاب و از دعوت کنندگان او بوده است. در روایتی به غلو وی در زمان امام صادق اشاره شده است. در این روایت آمده است که در نزد امام صادق، از جعفر بن واقد و عده ای از اصحاب ابوالخطاب سخن به میان آمد؛ یکی از حاضرین گفت: او برای گمراه کردن من، با من رفت و آمد داشت و می‌گفت: آیه « وَ هُوَ الَّذِی فِی السَّمَاءِ إِلَٰهٌ وَ فِی الْأَرْضِ إِلَٰهٌ ۚ وَ هُوَ الْحَکِیمُ الْعَلِیمُ» درباره امام نازل شده است.

در ادامه این روایت، امام صادق با اشاره به غلو یهود و نصاری درباره عُزیر و مسیح، غالیانی چون جعفر بن واقد و یاران ابوالخطاب را بدتر از یهود و نصاری و مجوس و مشرکین می‌شمرد و بر عبودیت خویش در برابر خداوند متعال تأکید می‌کند. از زمان امام صادق تا زمان امام جواد حدود ٦٠ سال فاصله است، اما با توجه به سخن امام جواد درباره وی که به آن اشاره شد قطعا وی در زمان امام جواد در قید حیات بوده است. احتمال زنده بودن وی از زمان امام صادق تا دوره امام جواد نیز وجود دارد. به هر حال روایتی که وی را از غالیان زمان امام صادق معرفی کرده، در صورت صحت، نشان دهنده اعتقاد جعفر بن واقد به الوهیت امام صادق است؛ البته در اینکه این شخصیت غالی، در خط فکری ابوالخطاب بوده و عقاید غالیانه او را تبلیغ می کرده است، شکی نیست.

۴- ابوالعمرو
«ابوالعمرو» نیز به همراه هاشم بن ابی هاشم و جعفر بن واقد از غالیان زمان امام جواد و در زمره خطّابیان بود که با سوء استفاده از جایگاه اهل بیت، مردم را فریب می‌داد و آنان را به سوی آموزه های ابوالخطاب دعوت می کرد. از این شخصیت غالی، اطلاع زیادی در منابع ذکر نشده است.

۵- احمد بن محمد سیاری
«احمد بن محمد سیاری اصفهانی بصری» نیز از غالیان دوره امام جواد است. شیخ طوسی او را از اصحاب امام هادی و امام عسکری، و نجاشی او را نویسنده ای از طاهریان (٢٠٥-٢٥٩ه. ق ) در زمان امام حسن عسکری شمرده است. کشی نیز او را از بزرگان طاهری در همین زمان دانسته است.

به نظر می‌رسد آغاز غلو او، از دوره امام جواد بوده است. احتمالا او در این زمان، به دروغ، مدعی وکالت از سوی امام جواد شد و اموال و وجوه شرعی را نیز با همین عنوان از شیعیان دریافت می‌کرد. برخی معتقدند وی قائل به تناسخ بوده است.

وی که در سلسله سند برخی از روایات هم قرار دارد احتمالا به جهت باورهای غالیانه اش مدعی تحریف قرآن بوده است و در این باره کتاب «التنزیل و التحریف» را که به آن «کتاب القراءات» نیز گفته اند نوشته است. این کتاب از مصادر اصلی روایاتی است که در تحریف قرآن به آن استدلال شده است. بسیاری از علما به دلیل ضعف سیاری، به روایاتش اعتماد نکرده اند. کتاب القراءات را اتان کلبرگ و محمدعلی امیر معزی تصحیح کرده و در سال ٢٠٠٩م به چاپ رسانده اند. در مقدمه این کتاب که به زبان فارسی ترجمه شده، آمده است: «سیاری در این کتاب، قطعات بسیاری را از قرآن نقل می کند و ادعا می‌کند که متن آن تغییر کرده است». سیاری به جز کتاب القراءات کتاب های دیگری نیز داشته است که از آن میان می‌توان به کتاب ثواب القرآن، کتاب الطب ، کتاب النوادر و کتاب الغارات اشاره کرد.

روایاتی که از سیاری نقل شده و یا وی در سلسله سند آن قرار دارد، به سه بخش، قابل تقسیم است. احتمالا سیاری دسته ای از این روایات را به جهت باورهای غالیانه اش ذکر کرده است ؛ مثل روایات تحریف قرآن.

دسته دوم، روایات خالی از دیدگاه های غالیانه است که بزرگان شیعه هم آن روایات را پذیرفته اند و نقل کرده اند؛ مثل روایت صلوات شعبانیه از امام سجاد که سیاری در سلسله سند آن قرار دارد.
بخش سوم روایاتی است که کمتر اظهار نظری درباره آن شده است. چون دیدگاه های غالیانه ای در برخی از این روایات وجود دارد، با توجه به تصریح منابع رجالی به ضعف سیاری، اگر دیگران هم این روایات را نقل نکرده باشند، احتمالا این روایات نادرست باشند؛ همانند روایاتی که از سیاری درباره فضائل امامان و فضائل شیعیان نقل شده است. این موضوع، در جای خود، نیاز به بررسی های فراوان و دقیق دارد.

۶- حسن بن علی بن ابی عثمان
ابومحمد حسن بن علی بن ابی عثمان، مشهور به «السجاده»، از دیگر غالیان این دوره است. برخی منابع وی را اهل کوفه دانسته اند. کسی به عقاید غالیانه وی درباره ابوالخطاب اشاره دارد که نشان دهنده اثرپذیری وی از ابوالخطاب است. کشی به نقل از نصر بن صباح می نویسد: حسن بن علی بن ابی عثمان السجاده، روزی از من درباره محمد بن ابی زینب (ابوالخطاب ) و محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب سؤال کرد، که کدام یک برترند. من از وی خواستم خودش جواب دهد. او گفت: محمد بن ابی زینب اسدی برتر است! چرا که قرآن کریم در آیاتی چون «وَ لَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاکَ لَقَدْ کِدْتَ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئًا قَلِیلًا» و «لَقَدْ أُوحِیَ إِلَیْکَ وَ إِلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکَ لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ وَ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِینَ» محمد بن عبدالله را عتاب کرده، اما ابوالخطاب این چنین سرزنش نشده است.

کشی پس از نقل این روایت ، با لعن سجاده، وی را از فرقه عُلیائیه می‌خواند و می گوید آنان بهره ای از اسلام ندارند. اعتقاد به برتری ابوالخطاب بر پیامبر اکرم، آن هم با استدلالی این گونه، بیان گر میزان جهالت و انحراف و یا ساده دلی وی است. بیشتر رجالیون شیعه وی را غالی دانسته اند. شیخ طوسی (م ٤٦٠ه. ق ) در جایی او را از اصحاب امام جواد و در جای دیگر او را از اصحاب امام هادی دانسته و در هر دو جا، وی را غالی معرفی کرده است. نجاشی (م ٤٥٠ه. ق ) با ذکر لقب کوفی برای وی، گفته است که امامیه او را تضعیف کرده اند. آیت الله خویی (م ١٤١٣ه. ق ) با اشاره به توثیق وی از سوی علی بن ابراهیم به دلیل اینکه وی را در اسناد تفسیرش ذکر کرده است به دلیل تضعیفی که نجاشی و ابن غضائری درباره وی نقل کرده اند، اعتماد به روایات او را درست نمی‌داند.

۷- محمد بن عبدالله بن مهران
ابوجعفر محمد بن عبدالله بن مهران معروف به ابوجعفر کرخی از اصحاب امام جواد و امام هادی است. بسیاری از منابع، وی را غالی دانسته اند. گفته شده او عجم (به قرینه نام پدرش ) و فردی غالی، دروغ گو و فاسد المذهب و فاسد الحدیث بوده است.

نجاشی کتاب های او را این گونه نام می‌برد: الممدوحین و المذمومین، مقتل ابی الخطاب، مناقب ابی الخطاب، الملاحم، التبصره، القباب و کتاب النوادر. نجاشی تنها مطالب کتاب النوادر را به حق نزدیک می داند و می گوید: باقی کتاب های او مطالب نادرستی دارند. وجود کتابی چون مقتل ابی الخطاب و مناقب ابی الخطاب در آثار وی، دلالت بر دل بستگی وی به ابوالخطاب و اثرپذیری وی از او دارد.

منابع:
معجم رجال الحدیث، آیت الله سید ابوالقاسم خویی، جلد ۲۰
پژوهش «شخصیت غالیانه ابوالخطاب و واکاوی مواضع ائمه اطهار در برابر او و پیروانش »، دوفصل نامه علمی پژوهشی تاریخ اسلام، پاییز و زمستان ١٣٩٢
نخستین مناسبات فکری تشیع، سید محمدهادی گرامی، تهران: دانشگاه امام صادق، ١٣٩١

خبرآنلاین

 

 نظر دهید »

گاهی به جایی می رسیم که تهمت و غیبت را واجب می دانیم

17 تیر 1398 توسط مدیر النفیسه



خبرگزاری حوزه،یکی از سخنرانی های آیت الله مظاهری از مراجع تقلید را در باره غیبت و تهمت منتشر کرده است.
بخشی از این سخنان را می خوانید:

* کسی که پشت سر مردم غیبت کند، گناهش خیلی بزرگ است، اما فقط گناه نیست. آنکه پشت سرش غیبت کرده‌ایم، حقی به ما پیدا می‌کند که باید این حق را ادا کنیم. بسیاری از فقها می‌گویند باید به او بگویی من غیبت تو را کردم تا اینکه راضی شود، و این خیلی مشکل است. فتوای من اینست که باید جبران کنید، ولی لازم نیست به او بگویید غیبت تو را کردم یا به تو تهمت زدم زیرا بدتر می‌شود .

*لازم نیست به او بگوییم آبروی تو را ریختم و غیبت و تهمت و شایعه‌پراکنی کردم، اما جبرانش لازم است. جبرانش به اینکه از این به بعد غیبت نکنیم، بلکه تعریف او را بکنیم و پشت سرش از او دفاع کنیم. حسابی دفاع کنیم که دیگر پشت سر او غیبت نشود.

*راجع به شایعه و تهمت و دروغ و آبروریزی نیز همین است. گناهش خیلی بزرگ است. کسی مال کسی  را ببرد خیلی بد است، اما بدتر اینست که آبروی کسی را ببرد و این در پیش خدا و در پیش همۀ مردم بدتر است. مردم پول را برای آبرو و شخصیتشان می‌خواهند و ما اگر تهمت بزنیم و شخصیت کسی را بکوبیم و شایعه‌پراکنی کنیم و او را له کنیم، ‌از خوردن مال خیلی بدتر است.

* من از خانم‌ها و آقایان تقاضا دارم یکی از دعاهایتان همین باشد. به کسی که غیبتش را کرده‌اید و بدگویی او را کرده‌اید، دعا کنید. دعا برای خودش و دعا برای خانواده‌اش و دعا برای عاقبت به‌خیری او کنید تا جبران مافات شود.

*همه باید بدانیم که گناه این حقّ‌النّاس‌ها اگر از حق مالی بدتر نباشد، ‌کمتر نیست. بسیاری از مردم، مثلاً شما خانم‌ها و آقایان حاضر نیستید دزدی کنید. شخصیت شما اینطور نیست که اگر پول زیادی در مقابلتان باشد، ‌دست به پول‌ها بگذارید. اما گاه دیده می‌شود همین خانم و آقا که راجع به مال مردم خیلی مراعات می‌کند، راجع به آبروی مردم مراعات نمی‌کند. هم غیبت می‌کند و هم غیبت می‌شنود.

*هم تهمت می‌زند و هم تهمت می‌شنود. هم شایعه‌پراکنی می‌کند و هم شایعه را گوش می‌دهد… بعضی اوقات می‌رسد به آنجا که غیبت و تهمت و شایعه را واجب می‌داند. غیبت سیاسی، تهمت سیاسی و شایعۀ سیاسی، و بعضی اوقات می‌گوید واجب است این غیبت را بکنم و این تهمت را بزنم و این شایعه را پخش کنم.

 

قرآن می‌گوید: ورشکسته‌ترین انسان در دنیا و آخرت کسی است که گناه می‌کند، اما تخیل می‌کند که ثواب می‌کند. باید خیلی مواظب باشیم که گناهانی که عادت شده را ترک کنیم. بعضی اوقات هم شیطان جلو می‌آید و این گناهان را به عنوان ثواب جا می‌اندازد، یک دفعه دم مرگ ببینیم که بدهکاریم و چیزی هم نداریم و در عالم برزخ بسیار مشکل داریم و در قیامت نیز همۀ اعمالمان را بگیرند و به کسی بدهند که غیبتش را کرده‌ایم و به او تهمت زده‌ایم و شایعه‌پراکنی کرده‌ایم و آبرویش را برده‌ایم!

 

حضرت امام«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» بعضی اوقات در درس اخلاق روایتی را برای ما معنا می‌کردند. طبق آن روایت که ایشان نقل می‌کردند، اگر کسی غیبت کند و تهمت بزند و شایعه پخش کند برای یک مسلمان، در روز قیامت زبانش به اندازه‌ای دراز است که روی زمین افتاده و مردم این زبان را پایمال می‌کنند. بعد حضرت امام  می‌فرمودند: این زبان درازی یعنی زبانش دراز شده تا آنجا که آبروی مردم را برده است. به همان اندازه زبانش در روز قیامت دراز می‌شود و روی زمین می‌افتد و مردم این زبان را پایمال می‌کنند. گناه خیلی بزرگ است، اما متأسفانه گناه خیلی زیاد است. کسانی که اهل دلند و تقید به ظواهر شرع دارند، ‌غیبت نمی‌کنند، شایعه‌پراکنی نمی‌کنند و چیزی را که نمی‌دانند درست هست یا نه، ‌به دیگران نمی‌گویند و تهمت نمی‌زنند.

*حضرت امام یک بار در قم  نفسشان به شماره افتاد و درس نگفتند. تب مالت ایشان عود کرد و تقریباً یک هفته درس ما تعطیل شد. قضیه این بود که یکی از شاگردان حضرت امام که از فضلا بود، داغ و تند بود. او پشت سر یکی از مراجع حرف زده بود. به گوش آن مرجع رسیده بود و آن مرجع تقلید به حضرت امام گفته بود. حضرت امام به اندازه‌ای ناراحت شدند که می‌لرزیدند.

*غیبت، شاخ و دم ندارد، در روایات فرموده‌اند: «ذِکْرُکَ‏ أَخَاکَ‏ بِمَا یَکْرَهُهُ»؛ علما و مراجع و من جمله حضرت امام در کتب فقهی خود گفته‌اند: غیبت آنست که نتوانی در رویش بگویی و پشت سرش بگویی. اگر در رویش بگویی بدش می‌آید، بنابراین پشت سرش می‌گویی و این غیبت است. بالاتر از این، حضرت امام می‌فرمودند: هرچه در پیش مردم بد است، غیبت است. چیزی که پشت سر کسی بگوییم، ولو اینکه بدش نیاید، اما در پیش مردم بد باشد، غیبت است.

 نظر دهید »

مدّاحانِ جنجالی و فقرِ فرهنگی

03 تیر 1398 توسط مدیر النفیسه

مدّاحانِ جنجالی و فقرِ فرهنگی

 


فقرِ فرهنگی لزوماً با فقرِ اقتصادی و این دوّمی الزاماً با ساده زیستی قناعت همسنگ نیست. سلمانِ فارسی و عمّارِ مکّی و بِلالِ حبشی همگی از اصحابِ صُفّه بوده اند ؛یعنی همان چند نفر مهاجری که در حاشیه سکّویِ مسجدِ پیامبر، به تنگدستی شب را به روز می رساندند. امّا نه معرفتشان به همان حدّ ظاهرگراییِ محافلِ اهل خرافه محصور می شد و نه آدابِ معاشرت و سخن گفتنشان به اوباشِ مدینه می مانست.

چنین بود که گاهِ شهادتِ مُصعبِ عمیر که اشراف زاده ای اهلِ مکّه بود، اطرافیان پنداشتند رسولِ مکرّمِ اسلام به شهادت رسیده است. به همین دلیل پرچم انداختند و به سوی کوهِ اُحُد گریختند.

کیست که شهید بزرگوار چمران را بشناسد و از ادبِ محاوره آن گرامی خبر نداشته باشد؟ یا به کلامِ شهیدِ بزرگوار آوینی گوش فرا داده باشد و مجذوبِ کلامِ آن بزرگوار نگردد؟

و این سخن قرآن است که بادیه نشینانِ دور از فرهنگ و تمدّنِ بشری را در کفر و نفاق شدید تر می خواند واین کلام امامانِ معصوم است که رو کردن به خُلق و خویِ جاهلی را پس از هدایتِ الهی، تعرّب (بادیه نشینی و تمدّن گریزی) پس از مدنیّت می خواند. الْأَعْرابُ أَشَدُّ كُفْراً وَ نِفاقاً وَ أَجْدَرُ أَلَّا يَعْلَمُوا حُدُودَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ عَلى‏ رَسُولِهِ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ‏ …

نفت، دایناسوری ست که در طول زمان بالغ و فروتن شده است! زندگی در سرزمینی که اقتصادش بر پایه نفت می چرخد، علاوه بر آوردن نفت سر سفره مردم، می باید زبانِ نفت را هم به مردم بیاموزد.

نمی شود که حاصل “شصت تا دویست و پنجاه میلیون سال” فشار عصبی و فیزیکی بر دایناسورهایِ سابق ( نفتِ لاحق) را با عباراتی چون “داره میریزه” بر سر سفره آورد.

سفره آدابی دارد که یکی از آن آداب، سخن گفتن به لهجه غیر اوباش است. این دو آیه را بخوانید: لا تَجْعَلُوا دُعاءَ الرَّسُولِ بَيْنَكُمْ كَدُعاءِ بَعْضِكُمْ بَعْضا.قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الَّذِينَ يَتَسَلَّلُونَ مِنْكُمْ لِواذا. آن چنان كه همديگر را صدا مى‏ زنيد، پيامبر را صدا مزنيد. خدا مى‏ داند چه كسانى از شما در پناه ديگرى خود را پنهان مى‏ سازید. (سوره مبارکه نور/آیه کریمه ۶۳) يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْض.أَنْ تَحْبَطَ أَعْمالُكُمْ وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ. اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد، صداى خود را از صداىِ پيامبر بلندتر مكنيد و هم چنان كه باهمديگر بلند سخن مى‏ گوييد با او به آواز بلند سخن مگوييد، كه اعمالتان ناچيز شود و آگاه نشويد. (سوره مبارکه حجرات/آیه کریمه ۲)

فرض را بر این می گذارم که صدایِ همه مداحان همانندِ صوتِ امام سجّاد آسمانی ست ( که غالباً نیست)، و همه شان دوره سُلفژ و آواز را گذرانده اند (که اغلب نگذرانده اند)، و ادبیات همه شان به کلام بلاغت آمیزِ علی علیه السّلام در نهج البلاغه تن می زند ( که سخنِ بسیاریشان نمی زند)، و همه شان آن قدر سیاستمدارند که بین دمکرات و جمهوریخواه، بین حزب کارگر و محافظه کار، و بین سوسیال دمکرات و سوسیال مسیحی فرق بگذارند. یعنی بلدند که فرق قطب شمال و قطب جنوب در اسکیموها و پنگوئنهاست، نه در برف و یخ و امثال آن (که البته غالباً بلد نیستند). سخن من چیز دیگری است. یک جایِ دیگر هم نوشته ام.

برادران محترم مدّاحی که این “شغل” را وسیله “کسب” خود قرار داده اند، بینهم و بین الله از خود بپرسند که از شرحه شرحه شدن بدن مبارک ابا عبدالله راضی اند یا خیر؟! یعنی آیا در خَبایایِ وجود خود به اتّفاقی که مایه به وجود آمدن شغلشان شده رضا می دهند یا نه؟! برای مردمی که از صبح تا شب به دنبال لقمه حلالند، نماز ظهر- صلوةِ وُسطی- آنتراکتِ معنوی بین راه است. امّا نمی دانم برای کسی که بیست و چهارساعت روز - و هفت روز هفته - از معنویت “ارتزاق” می کند، وقتی هم برای “معنا” می ماند؟!

راقمِ این سطور فیلسوف و فقیهی مُکلاّست و از فلسفه و فقه و دستار امرارِ معاش نمی کند. برخلافِ من و کامنت گذارانِ ممیّزی شده ذیل این نوشته، برخی مدّاحان محترم “پول” می گیرند. برای چه؟! برای آنکه مردم را بخندانند و بگریانند و البته - اگر شد - دشنام بدهند. تا اینجای کار مسأله ای نیست. مسأله ای اگر هست، محلّ کسب درآمد است. فراقِ عزیزترین غایب عالَم را مایه کسب قرار داده اند.العیاذُ بالله شویِ تراژیک یا کمدی استند آپ که نیست. مسأله یک جنایت عمیق در حق بشریت یا تجلّی اعظم الوهی در شب میلاد است. با این مسأئل که نمی توان سرسری برخورد کرد. من نمی دانم که میزان آشنایی مبلّغین این چنینی با سیره امام تا چه حدّ است و چرا ورزش باستانی را - و نه مثلا آیین سخنوری را - به علی علیه السلام نسبت می دهند؟!

قبول دارم که اخلاق “فتوّت” جزء جدایی ناپذیر برخی زورخانه هاست، امّا این را هم می دانم که کودتای “شعبان جعفری” از بعضی زورخانه ها برخاست. می دانم که “دعای کمیل” اِنشادِ حضرت امیر است، امّا از این نکته هم آگاهم که دعا را در خلوت شب و بر سر چاه می خوانده اند، نه با آمپلی فایر و وسط بزرگراه. می دانم که حضرت، “حیدر کرّار” بود. امّا خطبه امام درباره “طاووس” را هم خوانده ام. می دانم که زرهِ امام پشت نداشت. از این هم با خبرم که به دعوت ابوسفیان برای سرنگونی ابوبکر پاسخ منفی دادند و وحدت مسلمانان را برحق خود مقدّم داشتند. و می دانم که نام شمشیرِ امام “ذوالفقار” بود. در عین حال از آن که صورت خود را به تنورِ نانوایی زنی وارد کرد که به او دشنام می داد آگاهم. شوهرِ زن، سرباز علی بود که در جنگ کشته شد و زن، تمام شوربختی خود را از خلیفه مسلمین می دید. علی علیه السلام از شرم به خود لرزید و - در عوض مقابله به مثل - آتش تنور را به چهره مبارک خود عرضه کرد تا آتش دوزخ الهی را یاد کرده باشد و از آن که سربازی در رکاب او جنگیده و فرزندانی یتیم از او به جا مانده و او بی خبر بوده به درگاه الهی توبه کند.

اسلامِ عزیز برخی ایّام و لیالیِ سال را از حکمِ سایر روزها و شبها جدا کرده، و فسوق و جدال و را در آن روزان و شبان قدغن فرموده. نمونه اش حرمتِ کشتنِ حشرات در دوران حجّ است و هم پرهیز از خشونت در ایّامِ ماه مبارکِ رمضان.

امّا مدّاحانِ عزیز هر مراسمِ مذهبی را در دو نسخه عرضه می کنند و مراسم ملّی آکنده از “غم” را به این ایّام می افزایند ( گرامی داشتنِ ایّامِ آغاز جنگ بر خلافِ روزهای پایان آن، و نوحه خوانی در ایّام گرامی داشتِ فتحِ خرّمشهر به جای شادی برای آزاد کردن تکّه ای از خاک میهنمان). ا

ین که کجایِ کار می لنگد که ماه‌های چهارگانه حرام (محرّم و رجب و ذی القعده و ذی الحجّه) عرصه درگیریِ مسلمانان می شود و مؤمنان حاضر در مِنا به آب خوردنی به خاک و خون کشیده می شوند، از نقص عقلِ برخی به ظاهر مسلمانان حکایت می کند که گریبانِ نفسِ امّاره را رها می کنند و یقه یکدیگر را می فشارند!

نسلی که از درک مفاهیم دیریاب و پیچیده عاجز، و از پی بردن به مفهوم و منطوق نهفته در پس عباراتِ با بافت وابسته و غیر مستقیم ناتوان است.

نسلی که نمی داند ابوالفضل العبّاس “حکیمِ آل محمّد” بوده و فضیلت او در قطع دستان مبارکش خلاصه نمی شده. نسلی که به” ذوالجناح” توسّل می جوید و خود را “سگِ” حسین می خواند. با “کفتر” های حرم رضوی همذات پنداری می کند و خطاب به زهرای بتول زبان به عربده می گشاید.

نسلی که “حدیثُ الحقیقه” کمیل بن زیاد نخعی را نمی شناسد و معنای دقیق فِقراتِ اولیه دعای کمیل را نمی داند و نسلی که با زبان “سجع” زینب بیگانه است.

امین میرزائی
 

 نظر دهید »

دفاع غلط از حجاب

28 خرداد 1398 توسط مدیر النفیسه

دفاع غلط از حجاب


این روزها که در غیاب «فرهنگ»، «غریزۀ» سرکش در حال ترک تازی است، گویا بیان ضرورت‌ حجاب در سبک زندگی مؤمنانه و نیکی‌ها دینوی و اُخروی آن کمتر ثمربخش است.


در این اوضاع نابسامان اجتماعی، بعضی ظاهربینان و ناآگاهان برای نهی از منکر و دفاع از حجاب، با تفکیک «دین» و «قانون» (مؤمن و قانون‌مدار) این‌گونه استدلال می‌کنند که «حجاب، قانون کشور است و قانون هم باید رعایت شود»، و نمی‌دانند چه اعتراف دردناکی می‌کنند.


این گروه به‌نادرستی تصوّر می‌کنند به دموکراتیک‌ترین شیوه مدافع و مُبلّغ «حجاب» هستند؛ «اگر شریعت‌مدار نیستید، قانون‌مدار باشید». اما باید به این‌ها هشدار داد که لطفاً در دفاع از حجاب به «قانون» پناه نبرید. چنین دفاعی پیش‌فرض‌ها و معنانی ناخوشایندی دارد: 
الف) حجاب قانون است، احتمالاً یعنی «حجاب» به‌عنوان یک شیوۀ پوشش که ریشۀ دینی دارد، دیگر «هنجار» و قاعده‌ای نیست که بیشتر مردمان از آن پیروی کنند و در نتیجه، اعضای جامعه (نه حکومت) فرد/افراد متخطّی را مجازات نمی‌کنند.
به بیان دیگر، حجاب دیگر امر نهادینۀ درونی نیست که هر کسی «خود» آن‌را رعایت کند، بلکه مجازاتِ حکومتی ضامن اجرای آن است. بدیهی است که حکمرانی پلیسی-قضایی هم نه مطلوب است و نه میسّر.
ب) تمامی شهروندانی که به قانون احترام می‌گذارند و به آن عمل می‌کنند، ضرورتاً باورمندانه این کار را نمی‌کنند و ممکن است بدون اعتقاد عمیق به قانون، مجری آن باشند. برای نمونه، قرار است رانندگان کمربند ایمنی خودرو را ببندند؛ چه به ضرورت بستن آن معتقد باشند و چه نباشند. اما آیا دربارۀ حجاب هم می‌توان به همین میزان بسنده کرد و از شهروندان، مانند بانوان گردشگران خارجی خواست به حکم قوانین ایران حجاب را رعایت کنند؟ 
حجابی که صرفاً به حکم قانون، و نه اعتقاد عمیق قلبی مراعات شود، کالبدی بی‌روح، ناقص، بی‌اثر و اداست. در این صورت احتمالاً با شهروندانی مواجه می‌شویم که حتی اگر چادر بر سر بیندازند، به گفتۀ امام جمعۀ مشهد در ماه رمضان (نهم خردادماه / بیست‌ودومین جلسۀ تفسیر سورۀ احزاب)، می‌شوند «چادری‌های بی‌عفت!»: «الآن بی‌عفتی در بین خانم‌های باحجاب ما رایج است، حجاب دارد اما عفّت ندارد، با مرد نامحرم دل می‌دهد قلوه می‌گیرد! این‌ها همه حرام و بی‌عفّتی است، ولو چادر به‌سر داشته باشد».
ج) قوانین موضوعه محترم و لازم‌الاجرا هستند، اما لایتغیّر نیستند (حتی قانون اساسی) و با رعایت ضوابطی، می‌توان بازنگری و دگرگون‌شان کرد.
تأکید بر وجه قانونی حجاب و تکرار این‌که «حجاب قانون است» و «اگر به آموزه‌های اسلام باور ندارید، به قانون احترام بگذارید» خواسته یا ناخواسته مخاطب‌ (فردی که مقیّد به ظواهر شرعی نیست) را به‌سمت تغییر قانون سوق می‌دهد؛ اقدامی که می‌تواند بسیار پُرهزینه باشد و شهروندان را مقابل حاکمان قرار دهد. بی‌بیان دیگر، «حجاب قانون است»، و «قانون قابل تغییر است»دو روی یک سکّه‌اند.
خلاصه، به قول استاد «رضا داوری اردکانی» اگر وضعی پیش آید که مردم بدی، جرم و گناه را عادی تلقّی کنند، با هیچ قانونی نمی‌توان از بدی، شر و جرم جلوگیری کرد: «جامعۀ فاسد با وضع قانون اصلاح نمی‌شود، چنان‌که جامعۀ صالح، چندان نیازی به وضع قوانین ندارد».

رضا دانشمندی

 2 نظر
  • 1
  • ...
  • 81
  • 82
  • 83
  • ...
  • 84
  • ...
  • 85
  • 86
  • 87
  • ...
  • 88
  • ...
  • 89
  • 90
  • 91
  • ...
  • 164
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 <   >
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

مدیرالنفیسه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • اجتماعی
  • احکام
  • امام خمینی
  • امام زمان (عج)
  • ایام مذهبی و ملی و مناسبتی
  • بارداری
  • بدون موضوع
    • نهج البلاغه
  • بهداشتی
  • تاریخی
  • تربیت کودک
  • تربیتی
  • تغذیه
  • حدیث
    • تربیتی
  • حکایت
  • خانه داری
  • خانواده
  • خانواده
  • سیاسی
  • سیره وسخنان بزرگان
  • شبهات
  • شهدا
  • طنز
  • طنز
  • عصر بخیر
  • فن بیان
  • قانون
  • قرآن
  • متن ادبی
  • مقام معظم رهبری
  • نشر کتاب
  • همسرانه
  • یک صفحه کتاب

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

کاربران آنلاین

  • نورفشان
  • یا مهدی
  • مرضیه کرنوکر
  • فاطمه خانه زر
  • عدالتی

رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 20
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 41
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 28
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس