مدیرالنفیسه

  • خانه 
  • In the name of Allah the merciful and the compassionate 
  • تماس  
  • ورود 

یلدا زنانه‌ترین دورهمی ایرانیان است

30 آذر 1402 توسط مدیر النفیسه

یلدا زنانه‌ترین دورهمی ایرانیان است

🔻یلدا ظاهری دارد و باطنی ظاهرش تکریم طولانی‌ترین شب سال است اما باطنش تکریم زن و هنرهای زنانه است. گویا مردان ایرانی به بهانه طولانی‌ترین شب سال جمع می‌شوند تا هنرها و ذوقیات زن ایرانی را در دل خانواده تقدیر کنند.
🔻هر چه که در یلدا چیده‌اند از جنس هنر و علایق زنانه خبر می‌دهد و یک‌برگ برنده برای تمدن ایرانیان است که زن و خانواده محوری‌‌ترین نقش را در حفظ آن داشته‌ است. در خیلی از شهرهای ایران برای نوعروسان هدایای ویژه می‌برند که این هم نشانه تکریم زن در خانواده است. سالیان سال است که زن ایرانی مدیر خانه‌ است، سفره‌اش را با هنرمندی زینت می‌دهد و همه اعضای خانه را دور سفره جمع می‌کند و برایشان از شعر و ادب و معرفت می‌گوید.
همان فال حافظی که می‌گذاریم پای سفره یلدا، خبر از احساسات عاطفی ومعنوی زنان می‌دهد. در یلدا همه دور هم می‌نشینند تا ننه سرما از راه برسد و با قصه‌های شیرینش دل همه را گرم یادگرفتن اسرار زندگی کند.
🔻آری یلدا جلوه‌ای از زن و خانواده و خانه و فرهنگ دینی ایرانیست که غارتگران تمدن غربی دست چپاول به آن برده‌اند و می‌خواهند یلدا را جدا از مفاهیم دینی نشان دهند اما یلدا خود به تنهایی یک‌ سند از زندگی معنوی ایرانیان است.

✍️عالیه سادات

 2 نظر

از انجام دادن این کارها خجالت نکشید

04 آذر 1402 توسط مدیر النفیسه

 نظر دهید »

تحلیلی بر سخنان سید حسن نصرالله : گسترش حساب شده درگیری ها با سیاست ارعاب و ابهام

12 آبان 1402 توسط مدیر النفیسه

 سخنان سید حسن نصر الله ، افرادی که با سطحی نگری انتظار ادبیات تند و احساسی داشتند را ارضا نکرد. آنها ای بسا انتظار داشتند نصرالله خطاب به نتانیاهو بگوید اگر تا 24 ساعت آینده حمله به غزه را متوقف نکنی، به تل آویو حمله زمینی می کنیم و خاک آنجا را به توبره می کشیم یا دستور ورود گسترده نیروهای حزب الله به شمال سرزمین های اشغالی را صادر کند و ساعتی بعد اولین گردان پیاده نظام با حمایت موشک ها و پهپادهای حزب الله وارد شهرک های شمالی شود

.

چنین سناریویی، هر چند حماسی بود و حتی می توانست در ابتدای امر منجر به پیروزی هایی برای حزب الله شود ولی واقعیت های میدان ممکن است آینده را طوری دیگر رقم بزند. مثلاً فرض کنید اگر اولتیماتوم 24 ساعته اعلام می شد و قبل از پایان ضرب الاجل، اسرائیل دست به حمله گسترده پیشدستانه می زد؛ آیا این به نفع حزب الله و غزه می شد؟

نصرالله در عین حال به صراحت گفت که در روزهای آینده، دامنه درگیری با اسرائیل را گسترش خواهد داد و حزب الله تنها به تقابلات مرزی اکتفا نخواهد کرد. این سخن او از این بابت هوشمندانه است که اولاً یک عملیات روانی با مخاطب نظامیان اسرائیلی و ساکنان سرزمین های اشغالی است و آنها را بیمناک گسترش درگیری ها می کند و ثانیاً نوع و دامنه درگیری های جدید را مخفی نگاه می دارد که این هم از اصول نظامی گری است. دشمن را هم باید ترساند و هم باید در بی اطلاعی نگه داشت. این نکته ای است که خبرنگار بی بی سی در بیروت هم متوجه آن شد و در اولین گزارش خود بعد از سخنرانی نصرالله صراحتاً گفت که او همه را روی هوا نگه داشت.

نکته دیگر سخنان نصرالله ، تاکید بر تقابل نظامی مقاومت اسلامی عراق با آمریکاست. او به آمریکا این پیام واضح را داد که بخشی از هزینه های جنگ غزه متوجه نظامیان آمریکایی است که در منطقه حضور دارند. نصرالله  همچنین از جبهه جدیدی در جنوب اسرائیل خبر داد و گفت که یمنی ها نیز در کنار جبهه مقاومت، بندر ایلات و سایر نقاط اسرائیل را مورد هدف قرار می دهند.

در واقع او از گسترش درگیری ها در سه جبهه عراق ، لبنان و یمن خبر داد ولی به جز یمن که مشخص است به دلیل بُعد مسافت با موشک و پهپاد حمله می کند، درباره نحوه تقابل دو جبهه دیگر با آمریکا و اسرائیل توضیح خاصی نداد و کوشید از سیاست ارعاب و ابهام استفاده کند. یکی از نقاط اصلی استفاده  از این سیاست آنجا بود که گفت اقدامات اسرائیل ممکن است حزب الله را به معادله ” غیر نظامی در برابر غیر نظامی “ سوق دهد. بدین معنا که اگر شهروندان غیر نظامی غزه همچنان در معرض حملات نظامی باشند، حزب الله نیز این حق را برای خود قائل می شود که برای ایجاد بازدارندگی، دامنه حملات خود را از اهداف صرفا نظامی به مقاصد غیر نظامی نیز توسعه دهد.

نصرالله نشان داد که سیاست حزب الله، گسترش حساب شده و هدفمند دامنه نزاع بر مبنای تحولات پیش روست نه بر اساس احساسات حماسی افرادی که انتظار رجز خوانی از او داشتند. از این رو فارغ از ابعاد نظامی موضوع، نصرالله نشان داد که هنوز یک سیاستمدار هوشمند است و مخاطب، به ویژه مخاطب اسرائیلی و زوایای روان او را خوب می شناسد.

گذشته از همه این ها، باید این را هم در نظر گرفت که طرف حزب الله، یکی از ارتش های مجهر دنیاست که مستظهر است به حمایت بی چون و چرای آمریکا و باید همجون شطرنج بازی ماهر، با احتیاط و همه جانبه نگری کامل بازی را پیش برد نه با هیاهو و شعار دادن و بلوف زدن. واقعیت این است که نه می شد قاطعانه تر از این سخن گفت و نه حساب شده تر از این. ضمن این که نصرالله نمی خواست در زمره رهبران ساکت جهان اسلام قرار بگیرد که فقط تماشاچی نسل کشی هستند. او هم سخن گفت و هم، همان طور که در سخنانش اشاره کرد، از فردای طوفان الاقصی، با گرم کردن مرزهای شمالی اسراییل، یک سوم نیروی زمینی، نصف نیروی دریایی و یک چهارم توان نیروی هوایی اسرائیل را معطوف این منطقه کرده است تا عملیات علیه غزه کُندتر و کم توان تر از برنامه پیش برود. توجه به این نکته مهم است که اسرائیل نیاز دارد در زمانی کوتاه به پیروزی مورد نظر خود در غزه برسد و زمان به نفعش نیست.

و نهایتاً نباید انتطار داشت نصرالله و حزب الله تحت امر او بار تمام بی عملی دنیای اسلام و جهان عرب را به دوش بکشند هر چند که حزب الله در عمل و نه در سخن، ثابت کرده است که هر گاه نیاز به جنگ همه جانبه باشد، از ورود به میدان نبرد، ابایی ندارد و کسی چه می داند، شاید تحولات روزها و هفته های آتی، به چنین انفجاری بینجامد و درگیری حزب الله و اسرائیل این بار نه در مزارع شبعای لبنان که در شهرک های شمالی اسرائیل رخ دهد و معادلات را به کلی تغییر دهد.

 1 نظر

لطفا ارزشش را داشته باش!

20 مهر 1402 توسط مدیر النفیسه

                                                  لطفا ارزشش را داشته باش!

هر وقت که زمین خوردیم، کمک بخواهیم. در کتاب «پسرک، موش کور، روباه و اسب»، پسرک از اسب می‌پرسد: «شجاعانه‌ترین حرفی که تا حالا زدی چه بوده است؟» اسب پاسخ می‌دهد: «کمک!» 
حدود ده سال پیش، از همه‌جا ناامید شده بودم و نمی‌توانستم زندگی‌ام را جمع کنم. دوره دانشگاه را تازه تمام کرده بودم و کار پیدا نمی‌کردم. پدرم بیمار بود. وضعیت اقتصادی به شدت دشواری داشتیم و صاحبخانه مهلتی را تعیین کرده بود تا خانه را تخلیه کنیم. هیچ چیز برای از دست دادن نداشتم. 

روزی از دانشگاه تماس گرفتند و گفتند: «کتابی که امانت برده‌ای را باید برگردانی!» رفتم کتاب را تحویل دهم. در راه کتابخانه، توجهم به مکالمه‌ی یکی از اساتید با شخصی دیگر جلب شد. از مکالمه فهمیدم که آن شخص، صاحب کارخانه‌ای است که با رشته‌ی تحصیلی من مرتبط بود.
 
آرام پشت سرشان حرکت کردم. بلافاصله که از هم خداحافظی کردند، به سمت آن شخص رفتم. بی‌مقدمه به او گفتم: «لطفا کمکم کنید!» با آرامش در چشمانم خیره شد. تعجب نکرده بود. ظاهرا این نگاه برایش آشنا بود. با حوصله به حرف‌هایم گوش داد و در نهایت گفت: «از فردا بیا سر کار!»
 
فردای آن روز رفتم و در کارخانه مشغول به کار شدم. مشخص بود که به نیرویی احتیاج نداشت و صرفا به خاطر کمک به من، راضی شد سر کار بروم. مرا دید و گفت: «این فرصت در اختیار تو! امیدوارم بتوانی از آن استفاده کنی!» من از همان روز، بی‌وقفه کار کردم. چندبرابر بیشتر از آنچه از من انتظار داشتند، کار می‌کردم. آنچنان تلاش کردم که پس از ده سال، کارخانه‌ی خودم را احداث کردم و اکنون با آن مرد بزرگ، پروژه‌های مشترک زیادی داریم.
 
دیروز پس از پایان یک جلسه به او گفتم: «بعید می‌دانم لطفی که به من کردید را هرگز بتوانم جبران کنم!» گفت: «می توانی جبران کنی!» گفتم: «هر کاری که باشد حاضرم برای شما انجام دهم!» در پاسخ گفت: «برای من نیازی نیست کاری بکنی! برای جبران، دست هرکسی که شجاعانه از تو کمک خواست را بگیر!» این را گفت و رفت. در حالی که من عمیقا در حال لذت بردن از این پاسخ و فکر کردن به آن، میخکوب شده بودم، برگشت و گفت: «البته فراموش نکن که او نیز شایسته‌‌ی این کمک باشد» پرسیدم: «چه کسی شایسته‌ی کمک هست؟» گفت: «کسی که چندین برابر کمکی که تو به او می‌کنی، خودش به خودش کمک می‌کند»
 
سه درس مهمی که من از داستان زندگی خودم گرفتم:


درس اول: هر وقت که زمین خوردیم، کمک بخواهیم. در کتاب «پسرک، موش کور، روباه و اسب»، پسرک از اسب می‌پرسد: «شجاعانه‌ترین حرفی که تا حالا زدی چه بوده است؟» اسب پاسخ می‌دهد: «کمک!»

درس دوم: وقتی از زمین بلند شدیم و شرایط بحرانی را پشت سر گذاشتیم، نقش ما تغییر می‌کند. این بار ما هستیم که باید به کسی که زمین خورده است کمک کنیم.


درس سوم (و شاید مهمترین درس): وقتی کمک گرفتیم، با تمام وجود برای بهبود وضع خودمان تلاش کنیم. یادمان باشد که اگر زمین خوردیم و کسی دستمان را گرفت، خود را روی شانه‌ی او نیندازیم. ما هم تمام تلاشمان را بکنیم تا از زمین بلند شویم. آن کسی که به ما کمک می‌کند، خودش ممکن است در شرایط ایده‌آلی قرار نداشته باشد. پس باید حواسمان باشد که به او آسیب نزنیم. برخی از ما وقتی کسی به کمک می‌آید، خود را کنار می‌کشیم، تمام مسئولیت زندگی خود را به او تحمیل می‌کنیم و او را از پا در می‌آوریم. درست است که ما انسان‌ها نباید همدیگر را تنها بگذاریم، اما این را هم نباید فراموش کنیم که در هر شرایطی هم که باشیم، «هیچکس مسئول زندگی ما نیست!»  
 
در فیلم  «نجات سرباز رایان»، افراد زیادی به خاطر «سرباز رایان» کشته می‌شوند تا او را نجات دهند. در پایان فیلم، فرمانده به «سرباز رایان» می‌گوید: «یادت باشه همیشه طوری زندگی کنی که ارزش کاری که برات انجام شد را داشته باشی!»

 
 
 
منبع: کانال مدرسه توسعه

 2 نظر

10 پیشنهاد به پدر و مادرهایی که فرزند دانش آموز دارند

08 مهر 1402 توسط مدیر النفیسه

10 پیشنهاد به پدر و مادرهایی که فرزند دانش آموز دارند

 

با آغاز سال تحصیلی، بی مناسبت نیست بدون هیچ مقدمه ای، چند پیشنهاد را با پدر و مادرها در میان بگذاریم:

 

1 - بهترین راه برای درس خوان و مهم تر از آن، کتاب خوان شدن فرزندان تان این است که خودتان هم کتاب بخوانید.
همه مطالعات روانشناسی و حتی تجربیات فردی نشان می دهند که کودکان بیشتر از رفتارهای شما الگوبرداری می کنند تا از حرف ها و امر و نهی های شما.

حتی اگر اهل مطالعه نیستید، می توانید کتابی را در دست بگیرید و تظاهر به مطالعه کنید. این کار به ویژه برای کودکان پیش دبستانی بسیار اثرگذار است.

2 - از باورهای قدیمی دست بکشید. زمانی تمام خوشبختی فرزندان در این تعریف می شد که حتما به دانشگاه بروند و سپس با مدرکی که می گیرند، در یک جای خوب استخدام شوند.

اما امروز این الگو دیگر جواب نمی دهد. اولاً دانشگاه رفتن بسیار آسان تر از قبل شده و ثانیاً دانشگاه تضمین کننده آینده نیست.
بسیاری از افراد موفق در ایران و جهان، یا دانشگاه نرفته اند، یا دانشگاه را رها کرده اند یا در شغلی غیرمرتبط با رشته تحصیلی شان فعالیت کرده اند.

در آینده نیز اهمیت دانشگاه باز هم کمتر خواهد شد؛ بسیار کمتر از آنی فکرش را بکنید. استخدام ها و کارآفرینی ها، نه بر پایه مدرک تحصیلی که بر اساس مهارت های فردی خواهد بود کما این که هم اکنون نیز در بخش خصوصی، چنین روندی وجود دارد

با این الگوی فکری، دیگر به بچه هایتان برای کسب نمرات بالا فشار نیاورید؛ آینده بچه هایتان الزاماً از میان نمره های بالا نمی گذرد. بگذارید آنها در حد توان خود درس بخوانند و نمره بگیرند. در عوض آنها را با زندگی واقعی و مهارت های کاربردی بیشتر آشنا کنید.

3 - به جای فشار بر روی بچه ها برای کسب نمرات بهتر، آنها را به کوشش بیشتر تشویق کنید: “پسرم! دخترم! همین اندازه که می بینم تلاش می کنی برایم ارزشمند است. تو تلاشت را بکن، بعد از آن دیگر مهم نیست چه نمره ای می گیری.”
فرزند شما نباید احساس کند دوست داشته شدنش، تابعی از نمراتی است که در مدرسه می گیرد.

4 - اگر فرزندتان در امتحانی مثلاً 12 (یا حتی نمره کمتر)گرفت، این ادبیات پیشنهاد می شود:
خب! تو در 12 بخش عملکرد خوبی داشتی؛ آفرین. آن 8 نمره ای که نگرفتی، دارند با تو حرف می زنند که نقطه ضعف کارت کجاست. بهتر است، روی این بخش ها بیشتر کار کنی؛ چه خوب شد که 12 گرفتی و فهمیدیم گیر کار کجاست؟ من هم در دوران دانش آموزی گاهی نمرات پایین می گرفتم؛ اشکالی ندارد.
ضمناً اگر بعضی درس ها را دوست نداری، طبیعی است؛ قرار نیست همه ما همه درس ها را دوست داشته باشیم. پس اگر در بعضی درس ها نمره هایت پایین باشد اشکالی ندارد.

5 - بچه ها را هرگز و هرگز و هرگز با دیگران مقایسه نکنید. این کار تزریق سم در روح آنهاست.
بچه ها را با خودشان مقایسه کنید: “تو نسبت به قبل، تلاش کمتری داشتی، یا بیشتر تلاش کردی.”

6 - هیچ اشکالی ندارد در طول سال، گاهی به بچه هایتان اجازه دهید مدرسه نروند؛ مثلاً یک بار صبحی که خیلی خسته اند و یک بار هم زمانی که امتحان کلاسی دارند و درس شان را نخوانده اند. باور کنید آسیب اضطرابی که متحمل می شوند، بیشتر از نرفتن شان به مدرسه است؛ البته که قرار نیست این پیشنهاد به یک رویه دائمی تبدیل شود. نکته مهم این است که آنها باید با شما احساس راحتی کنند، حتی در نرفتن به مدرسه.

7 - در انجمن اولیا و مربیان مصوب کنید که از معلمان، به ویژه در مقطع ابتدایی خواسته شود تا حد امکان از دادن تکلیف شب خودداری کنند یا به حداقل بسنده کنند. همچنین برای روزهای تعطیل تکلیف ندهند. کودکان در ساعات غیر مدرسه، باید بیشتر بازی کنند یا به ارتباطات خانوادگی و اجتماعی بپردازند تا تکرار آنچه در مدرسه آموخته اند.

8 - کیف بچه ها را تا حد امکان سبک کنید. حتی اگر لازم باشد، کتاب های قطور را به دو یا سه قسمت تقسیم و جدا جدا سیمی کنید. به ستون فقرات بچه ها رحم کنید.

9 - بچه ها به ویژه در فصل های مدرسه، بیشتر تحت فشار هستند؛ بنابر این به همدلی و همراهی والدین نیاز بیشتری دارند تا استرس های مدرسه را تخلیه کنند. برایشان وقت بگذارید، حرف بزنید، شوخی کنید و گاهی با هم بیرون بروید. بچه ها باید بدانند که شما پناهگاه شان هستید.

10 - و مهم از همه: کودکی و نوجوانی، شادترین دوران زندگی هر انسان است که دیگر تکرار نمی شود؛ هر کاری که می کنید، ملاک تان این باشد که شادی کودکی و نوجوانی را تباه نکنید. این سخن، به معنای ولنگاری تربیتی نیست؛ اتفاقاً تأکید بر تربیت اصولی کودکان و نوجوانان است زیرا تربیتی که شادی را از دوران کودکی و نوجوانی بزداید، اساساً تربیت نیست، بلکه نابودی امروز و فردای آنهاست.

هیچ کس حق ندارد شادی را از ساحت کودکی و نوجوانی بزداید، حتی پدر و مادرها و معلمان ، حتی پدر و مادرها و معلمان، حتی پدر و مادرها و معلمان.

عصر ایران ؛ جعفر محمدی 

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 4
  • 5
  • 6
  • ...
  • 7
  • ...
  • 8
  • 9
  • 10
  • ...
  • 11
  • ...
  • 12
  • 13
  • 14
  • ...
  • 164
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 <   >
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

مدیرالنفیسه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • اجتماعی
  • احکام
  • امام خمینی
  • امام زمان (عج)
  • ایام مذهبی و ملی و مناسبتی
  • بارداری
  • بدون موضوع
    • نهج البلاغه
  • بهداشتی
  • تاریخی
  • تربیت کودک
  • تربیتی
  • تغذیه
  • حدیث
    • تربیتی
  • حکایت
  • خانه داری
  • خانواده
  • خانواده
  • سیاسی
  • سیره وسخنان بزرگان
  • شبهات
  • شهدا
  • طنز
  • طنز
  • عصر بخیر
  • فن بیان
  • قانون
  • قرآن
  • متن ادبی
  • مقام معظم رهبری
  • نشر کتاب
  • همسرانه
  • یک صفحه کتاب

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

کاربران آنلاین

رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 20
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 41
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 28
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس