امام علی(ع) و رویارویی با جامعه نادان و مردمی که دنبال خرافهاند
زمانه بحران و نیازمندی به علم و عقل در نهج البلاغه
جامعه و جهان دچار بحران است و عده ای جاهل و خرافهگرا هر چه بیشتر سعی می کنند به نام دین، مردم را به امور خرافی و خیالبافی و احادیث جعلی به نام طب و پزشکی دعوت کنند.
در این میان توجه دادن جامعه بحرانی به علم و عقل بیش از همه اهمیت دارد. در قرآن آگاهی و علم جایگاه والایی دارد و به پیروی از قرآن در سخنان پیامبر(ص) نیز علم جایگاه برجسته ای دارد و در راستای این دو منبع بزرگ، امیرالمؤمنین(ع) در گفتار خود بیش از هر چیزی از «آگاهی» و «تعقل» در زندگی دم زده است و بزرگترین گرفتاری انسان را «جهل» می داند که نتیجه آن رویکردهای «خرافه گرایانه» در زندگی است.
خبرآنلاین گزیده ای از رویکردهای مهم امیرالمومنین(ع) در نهج البلاغه را به مناسبت میلاد حضرتش، از بیان دکتر محمدمهدی جعفری، پژهشگر نهج البلاغه انتخاب کرده است که می خوانید:
معنای جهل از نگاه امام علی(ع)
حضرت علی(ع) گاهی جهل را مقابل علم، گاهی مقابل معرفت و یک جا مقابل عقل بیان می کنند و گاه جهل را مترادف با ضلالت و کوری آوردند که نمونه هایی از تعبیر ایشان از نادانی در نهج البلاغه وجود دارد.
ایشان در وصف جاهلیت بر این مسئله تأکید می فرمایند که جاهلیت قبل از اسلام به جاهلیت بعد از اسلام تسری پیدا کرده است. حضرت در خطبه دوم نهج البلاغه زمانه جاهلیت را اینگونه توصیف می فرماید:«بارض عالمها ملجم و جاهلها مکرم»، در جاهلیت دانشمندش لجام به دهان زده و جرأت سختن گفتن نداشت و نادان آن جامعه گرامی بودند.
جامعه نادان از نگاه امام علی(ع)
حضرت در مورد جامعه نادان بسیار زیبا می فرماید. در جریان حضرت موسی(ع) و ساحران وقتی ساحران می گویند تو آغاز می کنی یا ما آغاز کنیم. موسی فرمود: که شما آغاز کنید و ساحران آن طنابها و چوبها را به شکل مار درآوردند و قرآن می فرماید که موسی ترسید. امام علی(ع) بسیار زیبا این ترس را تفسیر فرموده و ساحت حضرت موسی(ع) را هم درباره ترس از مرگ و هم درباره شک در نبوتش رد کرده و حضرت موسی(ع) را از این اتهامات بی اساس تبرئه می کند و می فرماید: موسی (ع) هرگز بر خود نترسید؛ بلکه از چیره گشتن نادانان و پیروز شدن گمراهان ترسید.
اینجا وقتی نادانان به ظاهر این شعبده را می بینند دیگر دنبال استدلال و مسائل عقلی نیستند و تنها معجزه الهی آنها را بیدار می کند. حضرت امیر(ع) جهل را مترادف گمراهی و ضلالت آورده و در حکمت31 نهج البلاغه می فرماید: کسی که ستیزه جویی او موجب نادانی بسیار گردید کوری او از دیدن حق پیوسته به درازا کشید. حضرت امیر(ع) در این کلام، جهل را نتیجه ستیزه جویی می داند.
جهل در برابر معرفت
در جای دیگر حضرت امیرالمؤمنین(ع) جهل را در برابر معرفت آورده و می فرماید: اَلْعَالِمُ مَنْ عَرَفَ قَدْرَهُ وَ کَفَی بِالْمَرْءِ جَهْلاً أَلاَّ یَعْرِفَ قدره یعنی: دانشمند کسی است که قدر خود را بشناسد و برای نشان نادانی شخص همین بس که ارزش خویش را نشناسد.(خطبه 102 نهج البلاغه) البته در خطبه 16 نهج البلاغه که در آغاز خلافتشان فرمودند، تأکید دارند که آن کس که برای ستیزه با حق پرده قانون را بدرد در نزد مردم نادان به نابودی افتد. اینجا باز هم می فرماید: باید حق را همواره گفت اما کسی که حق را بگوید و به خاطر حق بایستد در نزد مردم نادان هلاک شود و برای نشان نادانی شخص همین بس که ارزش خویش را نشناسد.
مردمی که زنده دانش هستند و مردمی که دچار مرگ نادانی اند
حضرت در خطبه 146 می فرماید: کسانی که با قرآن می زیند و اهل قرآن هستند زنده دانش و مرگ نادانی هستند. یعنی افراد با قرآن آنچنان آگاهی پیدا می کنند- که اهل بیت نمونه بارز آن است- که پیوسته دانش به وسیله آنها زنده می شود . خود دانش در عالم ذهن وجود ندارد بلکه باید در عالم خارج به وسیله دانشمندان زنده شود. لذا زندگی حقیقی دانش هنگامی است که با آگاهی ها و دانشهای قرآنی باشد همچنین این افراد مرگ نادانی هستند یعنی آنچنان به وسیله قرآن آگاهی دارند که برای نادانی به صورت مرگ هستند. البته حضرت علی(ع) تأکید دارد که انسان دانشمند باید از دانش خود استفاده عملی کند والا این دانش می میرد.
حضرت می فرماید: ” فَاِنَّ الْعالِمَ الْعامِلَ بِغیْرِ عِلْمِهِ کَالْجاهِلِ الْحائِرِ الَّذی لایَسْتَفیقُ مِنْ جَهْلِهِ، بَلِ الْحُجَّةُ عَلَیْهِ اَعْظَمُ، وَالْحَسْرَةُ لَهُ اَلْزَمُ…” عالمی که به غیر علمش عمل کند همچون نادانی است سرگردان که از جهلش به هوش نیاید، بلکه حجت حق بر او عظیم تر، و اندوهش دائم تر، و نزد خدا بیش از همه سزاوار ملامت است.