مدیرالنفیسه

  • خانه 
  • In the name of Allah the merciful and the compassionate 
  • تماس  
  • ورود 

ولایتعهدی؛ فرصت امام رضا(ع)، چالش مامون

26 مهر 1399 توسط مدیر النفیسه

رسول جعفریان بررسی کرد؛
ولایتعهدی؛ فرصت امام رضا(ع)، چالش مامون

رسول جعفریان چند سال پیش در گفت و گویی با قدس آنلاین به برخی سوالات مهم درباره حیات سیاسی امام رضا پاسخ گفته بود.

متن این گفت و گو به شرح زیر است:

* دوره زندگی امام رضا(ع) قبل از رویداد ولایت عهدی و مهاجرت به خراسان، به لحاظ سیاسی از چه ساختاری برخوردار بود و نقش آن حضرت در آن ایام در مواجهه با چالشهای عقیدتی شیعیان به طورخاص چگونه قابل ترسیم است؟
**دوران زندگی امام رضا( ع) پیش از ماجرای ولایت عهدی در امتداد همان چارچوبی بود که امامان پیش از وی برای حفظ بنیانهای اعتقادی شیعه و سازمان وکالت طراحی کرده بودند. چالشهای موجود برابر امامان، بیش از آنکه مسائل خارج از تشیع باشد، مسائل و مشکلات درونی بود. این قبیل مسائل شامل جلوگیری از انحرافهای فکری و غالیان بود، بخشی در تبیین مسائل فقهی و عقیدتی برای شیعیان بود که تحت تأثیر دیگر فرقه های اسلامی قرار نگیرند. افزون بر این، حفظ سازمانی که با عنوان نظام وکالت از زمان امام کاظم(ع) شکل گرفته بود، بویژه در جهت جلوگیری از ورود عناصر سودجو و اخلالگر و فرصت طلب، مسؤولیت بسیار سنگینی بود. سابقه نشان داده بود کسانی هستند که صرفاً برای مطامع دنیوی، خود را به امامان نزدیک کرده، با ادعاهایی نظیر بابیت و وکالت، به خام کردن شیعیان نواحی مختلف پرداخته و جز آنکه به تصاحب اموال توده های شیعه می پردازند، نوعی انحراف فکری و فرقه ای را نیز ایجاد می کنند. بسیاری از این هدایتها که سبب شد تا شیعیان مسیر درست و بدون عیب را طی کنند، مدیون تلاشهای امام رضا(ع) در این مقطع است.

اما در خصوص مباحث عقیدتی، آگاهیم که این دوره، دوره سر برآوردن فرقه های کلامی متعددی است که بخصوص در کانون تمدنی عراق یکباره بروز کرده و پس از شروع نهضت ترجمه و ورود افکار سریانی و یونانی، شبهات فراوانی را برای مردم پدید می آورد. این شرایط، دقیقاً شرایطی است که مردم نیاز به «امام» دارند تا با کلمات خود که حکم «فصل الخطاب» را دارد، آنان را از سرگردانی نجات دهد. زیرا بسیاری از آن شبهات، چنان نیستند که صرفاً با بحثهای عقلی و نقلی قابل حل باشند، بلکه داشتن نوعی مبانی و چارچوب فکری و بخصوص ایجاد نوعی اعتماد درونی میان توده ها و امام می تواند مردم را از گذرگاه های حساس نجات دهد.


* آنچه در تاریخ ائمه(ع) در مورد امام رضا(ع) معمولاً می بینیم و می شنویم، بحث ولایت عهدی است و اینکه مأمون در یک اقدام سیاسی از امام به عنوان یک ابزار مقطعی استفاده کرده و امام هم آگاهانه به این مسأله واکنش نشان داده است. اما واقعاً چه عوامل و زمینه هایی باید وجود داشته باشد که مأمون چنین اقدامی را انجام بدهد؟
** این مسأله به شرایط خاص سیاسی حاکم بر جهان اسلام در بخش شرق اسلامی و منطقه تحت سلطه عباسیان پس از نبردهای میان امین و مأمون باز می گردد. این نبردها به وجهه عباسیان آسیب جدی زد و مشروعیت آنان را به مقدار زیادی زیر سؤال برد. توجه داریم که دوران هارون یک دوران باشکوه در دولت عباسی بود و اکنون آن شکوه و عظمت که البته به قیمت از میان بردن مخالفان و سرکوب آنان به دست آمده بود، جای خود را به نوعی تفرقه و تشتت سیاسی میان فرزندان هارون داده بود. شدت این وضعیت به حدی بود که دو برادر دو بخش از سرزمینهای اسلامی یعنی کانون عراق را برابر کانون ایران قرار داده بودند. از آن بدتر اینکه در این نزاع، یک برادر برادر دیگر را کشت و بر سرزمین او فایق شد. از سوی دیگر، در این دوره، آلترناتیو عباسیان، علویان هستند و مردم به صورت طبیعی در شرایط جدید که مشروعیت عباسیان زیر سؤال رفته است، در پی علویان بودند. مأمون آدم سیاست باز و فکوری بود. او در پی سامان دادن به این اوضاع بود و از هر راه حلی برای هموار کردن مسیر خلافت خود بهره می جست. در این باره، دست به اقدامها و شگردهای مختلفی زد که یکی از آنها کشاندن امام رضا(ع) به صحنه سیاست بود. این درست مشابه شرایطی است که گاه در کشورهای مختلف مشاهده می کنیم که رهبر یک حزب برای آرام کردن اوضاع، رهبر حزب مخالف را به عنوان نخست وزیر معرفی می کند. این کار با این هدف انجام می گیرد تا مخالفان خود را شریک در قدرت بپندارند و با استفاده از شرایط دشوار حکومت، در پی انقلاب نباشند. این آن چیزی است که ما از ظاهر تاریخ می فهمیم. طبعاً حدسهای دیگری هم وجود دارد، اما مهمترین نکته همین است.


* آیا طرح بحث ولایت عهدی را از سوی مأمون برای امام و شیعیان فرصت شمرده می شد، یا یک چالش سیاسی بود؟ و آیا واکنش امام نسبت به این پیشنهاد چالش را به فرصت تبدیل کرد؟
** به نظر می رسد بحث ولایت عهدی دامی بود که برای کنترل شیعیان امام طراحی شده بود. شاید این هدف هم مطرح بود که مأمون در مقابل مخالفان خود در کانون عراق که از عباسیان دفاع می کردند، اما مأمون را نمی خواستند، نیاز به حمایت شیعیان داشت. به هر حال، شیعیان جمعیت پراکنده اما فعال و قدرتمند بودند و کشاندن آنان در پشت سر مأمون برای او یک امتیاز بود. به علاوه، می توانست طرفداران عباسی مخالف مأمون را به هراس اندازد، بدین معنا که اگر از مأمون حمایت نکنند، او در دامن شیعیان خواهد افتاد و دیر یا زود آنان بر عراق تسلط خواهند یافت. بنابراین، بهتر است که دست از مخالفت با او بردارند و با وی آشتی کنند.

به نظر می رسد مأمون در این اهداف خویش موفق شد، اما او به یک نکته توجه نکرده بود و آن اینکه اساساً امام رضا(ع) و شیعیان در پی کسب قدرت سیاسی نبودند و بنابراین قرار نبود از این مسیری که به اجبار در آن افتاده اند، برای آینده سیاسی خود اندوخته ای کسب کنند. جامعه شیعه امامی، راهی دیگر را انتخاب کرده بود.

این سیاست، تقویت هویت و بنیه تشیع به عنوان یک جریان مذهبی بود. ممکن بود این جریان مذهبی در آن زمان نتواند قدرتی کسب کند، اما وقتی پابرجا بماند، برای همیشه به عنوان یک مذهب باقی خواهد ماند و چنین هم شد. با این فرض امام رضا(ع) منهای آنکه می کوشید تا خود را با مسائل حکومتی در نیامیزد، تلاش خود را بخصوص در خراسان، روی ایجاد ارتباط با شیعیان، تقویت بنیه اعتقادی آنان و پرورش افراد بزرگی مانند اباصلت متمرکز نمود که مصداق یک شیعه اصیل و واقعی و معقول و دور از افراط و تفریط است.


* آیا جامعه شیعی در آن ایام و پس از آن توانست از آنچه حضرت رضا(ع) انجام داد، به عنوان یک راهبرد سیاسی- فرهنگی بهره گیرد؟
** این امر در چارچوب ظرفیتهایی بود که در جامعه شیعه وجود داشت. شیعه یک اقلیت، اما فعال و پویا بود و در عین حال، دچار بحرانهای داخلی و فرقه سازیهایی که پس از رحلت هر امامی در آن پدید می آمد. فرصتی که در پی آمدن امام به ایران فراهم شد، با توجه به اینکه شمار شیعیان امامی در ایران در این زمان قابل ملاحظه بود، این امکان را فراهم کرد تا آنان تقریباً به آسانی بتوانند از محضر امام برای حل و فصل مسائل و مشکلات فکری خود بهره بگیرند. این شرایط در زمانی که امام در مدینه بود، چندان فراهم نبود، زیرا در سال تنها شماری از حجاج می توانستند با سفر به مدینه با آن حضرت تماس داشته باشند. اما در شرایط جدید امام با وجود سختگیریهای مأمون، در دسترس شیعیان قرار داشت. این دوره گرچه کوتاه است، اما به لحاظ فرهنگی آثار مثبت فراوانی از خود برجای گذاشت.
 
 

 نظر دهید »

زائِراً عَارِفاً بِحَقِّک ؛

26 مهر 1399 توسط مدیر النفیسه

✍️ زائِراً عَارِفاً بِحَقِّک ؛
فهم ضرورتِ زیستن زیر سایه‌ی شماست…
برای روزی‌ که ؛
ندایِ ” نَدعوا کُلُّ اُناس بإمامِهِم"، سر می‌دهند،
و هر کس به همان مقدار با امامش، خواهد بود، که دنیا را در معّیتش گذرانده‌ است !

1602921121photo_2020-10-17_11-17-42.jpg

 نظر دهید »

شاخص اقتصادی از دید شاه عباس

13 مهر 1399 توسط مدیر النفیسه

شاخص اقتصادی از دید شاه عباس

شاه عباس از وزیرش پرسید: امسال اوضاع اقتصادی کشور چگونه است؟
وزیر گفت: الحمدالله به گونه ای است که تمام پینه دوزان توانستند به زیارت کعبه روند.
شاه عباس گفت:
نادان اگر اوضاع مالی مردم خوب بود میبایست کفاشان به مکه میرفتند نه پینه‌دوزان، چون مردم نمیتوانند کفش بخرند ناچار به تعمیرش می پردازند، بررسی کن و علت آن را پیدا نما تا کار را اصلاح کنیم…

?هزار و یک حکایت اخلاقی

1601819893photo_2020-10-04_17-26-14.jpg

 نظر دهید »

استراتژی امام سجاد (ع) در رهبری امت

11 شهریور 1399 توسط مدیر النفیسه

استراتژی امام سجاد (ع) در رهبری امت


صحیفه سجادیه، استراتژی امام سجاد (ع) در رهبری امتامام† سجاد (ع) در شرایط خفقان اموی و مروانی باید شیوه ای نوین برای مبارزه در پیش گیرد تا بتواند آن محیط تاریک و ظلمانی و آن مردم غافل و بی خبر را از چنگ شهوات و نیز از تسلّط دستگاه های اهریمنی خلاص کند؛ شیوه ای که هم بتواند مردم را با حقایق و معارف دین آشنا سازد و انقلابی در دنیای اسلام ایجاد کند و هم بهانه دست دشمن ندهد؛ شیوه‌ای که زمان شهادت زین العابدین استراتژی ایشان برای رهبری امت بود.

امام چهارم علی بن الحسین ملقب به «زین العابدین» و «سید السجادین» در پنجم شعبان سال 38 هجری در مدینه به دنیا آمد. مادر گرامی ایشان شهربانو دختر یزدْگِرد (آخرین پادشاه ساسانی) است. امام سجاد (ع) دوران رشد خود را در عهد امامت امام مجتبی (ع) و پدر خود حسین بن علی (ع) سپری کرد. در کربلا حاضر شد، اما به دلیل بیماری نتوانست در جنگ شرکت کند. پس از آن قریب سی و چهار سال، یعنی تا سال 94 قمری، رهبری شیعه را بر عهده داشت و در نهایت به تحریک ولید بن عبد الملک مسموم شد و به شهادت رسید و در کنار امام مجتبی (ع) در بقیع به خاک سپرده شد.

پس از عاشورا، پیچیده ترین شرایط روزگار، برای جهاد فرهنگی و سیاسی تو رقم خورده بود؛ به طوری که وقتی سهل بن شعیب، مردی از بزرگان مصر، از تو جویای احوال امام سجاد شد، ایشان روشن گرانه فرمود: «فکر نمی‌کردم شخصیت بزرگی از مصر، مثل شما، نداند که حال ما چگونه است. اینک اگر وضع ما را نمی‌دانی، برایت توضیح می‌دهم؛ وضع ما، در میان قوم خود، مانند وضع بنی اسرائیل در میان فرعونیان است که پسرانشان را می‌کشتند و دخترانشان را زنده نگه می‌داشتند. امروز وضع ما چنان دشوار است که مردم با ناسزاگویی به بزرگ و سالار ما بر فراز منبرها، به دشمنان ما تقرب می‌جویند».

صحیفه سجادیه، استراتژی امام سجاد (ع) در رهبری امت

امام سجاد در دوران حیات پربرکت‌شان برای بیان مفاهیم مورد نظرشان از دو شیوه استفاده کرد که عبارت اند از؛

الف) شیوه دعا که در صحیفه سجّادیه متجلی است.

ب)شیوه موعظه که در قالب سخنان و روایات آن حضرت تبلور یافته است. از میان این دو شیوه حکیمانه، بهره گیری از شیوه دعا طرحی نو در تبیین عقاید و معارف ناب اسلام و مبارزه ای نامرئی بر ضد دستگاه حاکم بود.

سید الساجدین دعا را به عنوان تکیه گاه دل‌های بی‌قرار و ناتوان دیده‌ای، در اوج ناتوانی شیعه و در اوج بی‌قراری حق طلبان، به عنوان قالب قابل تداوم و تسری به کار برد، تا در آن غربت حق را فریاد بزند و رازهای سیاسی و فرهنگی و دینی را ضمن نیایش با خداوند، برای اندیشه‌های تاریخ افشا بسازد. این است که صحیفه‌ سجادیه را به زبان دعا گشود و زبور آل محمد صلی الله علیه وآله را برای حق طلبان تاریخ بر جای گذاشت.

با این شیوه مردم آرام آرام به بهترین شکل با اندیشه‌های ناب دینی آشنا شدند و یک مجموعه مؤمن، علاقه مند و صالح برای کارهای آینده به وجود آمد. دعاهای امام در عین اینکه حرکتی اخلاقی بود، مبارزه ای آرام در برابر قدرت های اهریمنی، ولی ریشه کن کننده بود. او با این عمل و برنامه خود نشان داد که راه مبارزه در شمشیر منحصر نمی‌شود، زیرا در بعضی شرایط، شمشیر کارایی خود را به کلّی از دست داده و حتی نتیجه عکس می‌دهد.

هرچند نیایش‎های ایشان پر است از مضمون‎های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اخلاقی، نظامی و … که می‎توان آن را به عنوان شیوه‎ی مبارزه‎ی ایشان معرفی کرد، خود نیایش نیز برای امام موضوعیت دارد، نه فقط به عنوان مبارزه با طاغوت که به عنوان پیام اصلی و اساسی امام حسین علیه‎السلام و واقعه‎ ‎کربلا. از این منظر آشکار می‎شود که زندگی امام، ادامه‎ کربلا و خود ایشان، پیام‎رسان کربلاست و ایشان در تمام زندگی با نیایش، از گوهر و حقانیت کربلا دفاع کرده‎اند.

دعا، شاهراه اتصال انسان با خداست و معرفت حق، قله‌ای است که تنها با مدد دعا، فتح می‌شود. امام العارفین دعا را پیوندگاه بازوان ناتوان انسان، به مبدأ بی انتها دیدند و بشر را به آن فرا خواندند؛ تا با اتکال به دعا، روح تازه در کالبد حیات جسمانی خویش دمیده، مبشر زندگی با نشاط برای خود باشند. این راه تعمیق تفکر شیعه در عصری از جهل سیاسی بود که ایمان راسخی حتی در دل شیعیانت، یافت نمی‌شود، تا آن مرتبه که فرمود: «در مکه و مدینه، بیست نفر نیستند که ما را دوست بدارند».

سایت تابناک

15989422871235206_887.jpg

 1 نظر

گوژپشت نوتردام، زیباترین زن پاریس و دشنه ظریف عروس خاورمیانه

17 مرداد 1399 توسط مدیر النفیسه

گوژپشت نوتردام، زیباترین زن پاریس و دشنه ظریف عروس خاورمیانه

وزیر اسبق ارشاد سه سال پیش خاطره ای را از دیدار نخست وزیر وقت لبنان با رهبر معظم انقلاب به نقل از طارق متری وزیر سابق فرهنگ لبنان بازگو کرده است که توصیف این روزهای لبنان هم است.

عطالله مهاجرانی در کانال تلگرامی خود به نقل از طارق متری وزیر سابق فرهنگ لبنان نوشته بود:

“همراه سعد حریری به تهران سفر کردیم. قرار ملاقات با آیت الله خامنه ای بود. - این دیدار در آذرماه 1389 انجام شده است- قبل از دیدار قرار شد، جلسه ای با سعد حریری به عنوان نخست وزیر داشته باشیم. شش وزیر هم همراه بودیم. جلسه در محل اقامت حریری در کاخ سعد آباد برگزار شد. سعد حریری گفت: «باید مساله سلاح حزب الله را به عنوان مساله اصلی لبنان مطرح کنیم». من سخنی نگفتم، اما همه همراهان لبنانی اش تایید کردند.

وقتی وارد دفتر رهبر انقلاب شدیم، ایشان بسیارگرم و صمیمانه سعد حریری را در آغوش گرفت. جوانی و هوشمندی اش را تحسین کرد. از مرحوم رفیق حریری ذکر خیری به میان آورد. از لبنان بسیار تعریف کردند.
ناگاه از سعد حریری پرسیدند، آقای نخست وزیر شما رمان گوژپشت نتردام را خوانده اید!؟ خب پیداست که نخوانده بود! سری تکان داد که معلوم نبود خوانده یا نه.

رهبر انقلاب ادامه داد: در این رمان یک زن بسیار زیبایی تصویر شده است. او زیباترین زن پاریس بود و طبیعی است که قدرتمندان در صدد دستیابی به این زن بودند. لات های پاریس، قداره کشان، با نفوذ ها. اما همه می دانند که آن زن زیبا، اسمش چی بود!؟ طارق (وزیر فرهنگ وقت لبنان) گفت، من گفتم ازمیریلدا! آیت الله خامنه ای با تمام چشمانش خندید و گفت: احسنت! شما وزیر فرهنگ بودید!

ایشان در ادامه فرمود: همه می دانستند که ازمیریلدا یک دشنه ظریف دسته صدف سپید بسیار تیز و کارا به همراه دارد. هر کس به او سوء نظری داشته باشد، ازمیریلدا از استفاده از آن دشنه تردید نمی کند.
اقای نخست وزیر! لبنان مثل همان زن زیباست. لبنان عروس خاورمیانه است. خیلی ها به کشور شما نظر دارند. اسراییل خطری است که شما را تهدید می کند. مگر تا خیابان های بیروت نیامدند؟ مگر مردم را نکشتند؟ ویران نکردند؟ سلاح مقاومت مثل همان دشنه ازمیریلداست. دشمن را نومید می کند و امکان عمل را از او می گیرد”

1596810334215486.jpg

 3 نظر
  • 1
  • ...
  • 19
  • 20
  • 21
  • ...
  • 22
  • ...
  • 23
  • 24
  • 25
  • ...
  • 26
  • ...
  • 27
  • 28
  • 29
  • ...
  • 35
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 <   >
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

مدیرالنفیسه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • اجتماعی
  • احکام
  • امام خمینی
  • امام زمان (عج)
  • ایام مذهبی و ملی و مناسبتی
  • بارداری
  • بدون موضوع
    • نهج البلاغه
  • بهداشتی
  • تاریخی
  • تربیت کودک
  • تربیتی
  • تغذیه
  • حدیث
    • تربیتی
  • حکایت
  • خانه داری
  • خانواده
  • خانواده
  • سیاسی
  • سیره وسخنان بزرگان
  • شبهات
  • شهدا
  • طنز
  • طنز
  • عصر بخیر
  • فن بیان
  • قانون
  • قرآن
  • متن ادبی
  • مقام معظم رهبری
  • نشر کتاب
  • همسرانه
  • یک صفحه کتاب

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

کاربران آنلاین

  • زفاک
  • موعود موجود

رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 13
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 20
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 23
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس