مدیرالنفیسه

  • خانه 
  • In the name of Allah the merciful and the compassionate 
  • تماس  
  • ورود 

اطلاعیه شهربانی درباره شروع ماه رمضان در قبل از انقلاب

01 خرداد 1398 توسط مدیر النفیسه

اطلاعیه شهربانی درباره شروع ماه رمضان در قبل از انقلاب

_تظاهر به روزه خواری ممنوع
_سینماها و تماشاخانه ها در شب قدر بسته است
_استفاده از بلندگو برای مراسم مذهبی باید با اجازه قبلی کلانتری محل باشد

1558531536photo_2019-05-22_17-55-08.jpg

 نظر دهید »

من مائده، صدای من را از ایران می‌شنوید

26 بهمن 1397 توسط مدیر النفیسه


«مائده یوسفی» نوجوان 12 ساله‌ای است که هم‌زمان با حرکت در روز راهپیمایی 22 بهمن از کسانی که تصور می‌کردند ایران جشن 40 سالگی انقلاب اسلامی را نخواهد دید، دعوت کرد به جمع مردم بپیوندند و فریاد مرگ بر حاکمیت آمریکایی سردهند.

 

 

به گزارش فارس، پرچم انقلاب اسلامی سال 57 حالا به دست دهه هشتادی‌ها رسیده‌است. این را می‌شود از تعداد زیاد راهپیمایانی که با قد و قواره‌های نحیف‌ خود پرچم کشورشان را محکم گرفته‌اند، به خوبی فهمید.

«مائده» یکی از همین پرچم‌داران دهه هشتادی است که در دو سه روز گذشته حسابی دیده شد و ما را واداشت آدرسش را جستجو کنیم و به خانه‌شان برویم. دختر نوجوانی که این روزها کلاس هشتم است. دغدغه‌های بزرگی دارد و توی مصاحبه یکی دو ساعته ما، چندبار حرف را از دهان پدر و مادرش، آقای یوسفی و خانم کلهری، می‌قاپد و با همه انرژی‌اش به ما جواب می‌دهد.

او نوشتن را دوست دارد، یک کتابخوان تمام عیار است و اطلاعات سیاسی اجتماعی بالاتر از باقی همسن و سالانش دارد. انتشار یک کلیپ شیرین نوجوانانه، بهانه‌ای شد تا یک روز بعد از انتشار بیانیه مهم رهبری سراغ مائده و خانواده‌اش برویم تا با آن‌ها درباره چگونگی انتقال ارزش‌های انقلاب اسلامی و دانش فرهنگی سیاسی حرف بزنیم. البته مائده یک الگوی خیلی خوب هم داشت، خواهرش فاطمه که از نیمه‌های گفتگو به جمع ما اضافه شد. گفتگوی یک ساعت و نیمه‌ای که پر بود از شیطنت‌های نوجوانانه. 
 

‌چه ‌‌شد که این کلیپ ضبط شد؟ از قبل برایش برنامه‌ای داشتید؟

مائده: در ماشین که نشسته بودیم تا به راهپیمایی برویم مادرم یک متن به من داد و به من و خواهرم گفت که این متن را حفظ می‌کنید و ضبط کنیم. خواهرم قبول نکرد من گفتم من انجام می‌دهم و همان‌جا در ماشین حفظ کردم و در مسیر راهپیمایی با دختر دایی‌ام آن را ضبط کردیم.

خانم کلهر: وقتی مائده گفت این کار را انجام می‌دهد، خواهرش هم خیلی استقبال کرد و تشویقش کرد که این کار را انجام بدهد. همانجا معنی چندتا از لغت‌ها را از خواهرش پرسید و یاد گرفت و در مسیر تمرین می‌کرد. وقتی هم که به راهپیمایی رسیدیم خودشان رفتند و با دختردایی‌اش ضبط کرد.

 

مسلط به زبان انگلیسی هم هستی؟

مائده: نه به اندازه خواهرم ولی زبان من هم خوب است و کاملا متوجه می‌شدم که دارم چه چیزی می‌گویم.

آقای یوسفی: شما به فیلم هم دقت کنید متوجه می‌شوید که مائده دقیقا می‌داند که چه چیزی می‌گوید و کلمات را با احساس ادا می‌کند.

 

زهرا کلهری: راستش من این ویدئو را فقط برای صفحه مجازی خودم گرفته بودم. من در صفحه‌ام همیشه دوست داشتم سبک زندگی اسلامی واقعی را نشان بدهم. سعی می‌کردم همانی که هستیم را در قالب خاطره نشان بدهم که به دل کسی که صفحه‌ام را نگاه می‌کند بنشیند. مردم ببینند خانواده‌های مذهبی هم شاد هستند و زندگی و رابطه‌های عاشقانه دارند.

 

وقتی این ویدئو را ضبط می‌‌کردید گمان می‌‌کردید که تا این حد دیده شود؟

آقای یوسفی: بعد از ظهر ویدئو را گذاشتیم، من شب به مادرش گفتم بروید اخبار را ببینید که احتمالا در بخش موضوعات داغ مجازی‌اش، فیلم را نشان می‌دهد. انگار به من الهام شده بود.

مائده: چندبار ویدئو را ضبط کردیم و خوب نمی‌شد. به دختر دایی‌ام گفتم تو خسته نشدی؟ گفت نه و خیلی اصرار داشت که در ویدئو باشد. انگار که او هم فهمیده بود این ویدئو قرار است خیلی بگیرد.

فاطمه: راستش وقتی مائده داشت این جمله‌ها را می‌گفت من فکر می‌کردم که این ویدئو پربازدید می‌شود و دقت می‌کردم که جمله‌ها طوری نباشد که کسی بتواند از جایی از آن غلط بگیرد.

 

مائده! بعد از پخش ویدئو چه بازخوردهایی از همکلاسی‌ها و دوستانت گرفتی؟ بچه‌ها چه چیزهایی گفتند؟

مائده: خیلی از دوستانم ذوق کرده بودند که ویدئوی مرا در فضای مجازی و تلویزیون دیده بودند. باورشان نمی‌شد که تلویزیون من را نشان می‌دهد. یک سری از دوستانم هم  با حالت سرزنش می‌گفتند چرا این کار را کردی؟ ولی بعد از اینکه فهمیدند خیلی‌ها ویدئو را دیده‌اند، آن‌ها هم خوشحال شدند. یکی دوتا از معلم‌ها هم به من گفتند که تو را دیدیم. پدربزرگ و مادربزرگم زنگ زدند و گفتند که مرا دیده‌اند. البته پدربزرگم خیلی تشکر کرد و تشویقم کرد بابت اینکه این کار انجام دادم و خواست که ادامه بدهم. 

 

 

کسی واکنش منفی هم به تو نشان داد؟

مائده: بله یکی از دوستان صمیمی‌ام مرا سرزنش کرد که چرا این کار را کرده‌ام؟ به نظرم چون اعتقاداتش خیلی انقلابی نیست. می‌گفت چرا آنقدر این راهپیمایی را بزرگ می‌کنی؟ حتی فکر می‌کرد چیز خوبی نیست که من بگویم انقلابی‌ام. ولی تا ظهر بخاطر واکنش مثبت بچه‌ها نظرش عوض شده بود.  قبلا به همین دوستم گفته بودم من اعتقادات خیلی انقلابی دارم. حتی گاهی کارمان به بحث کردن هم می‌کشید و آخرش هر دو می‌گفتیم که ول کنیم چون ممکن است روی دوستی‌مان تاثیر بگذارد. هرکس اعتقاداتی دارد و تو هم می‌توانی اعتقادات خودت را داشته باشی. البته در اینستاگرام هم یک عده هم آمدند و به من حرف‌هایی زدند که خوب نبود. اما من همه آن‌ها را به شوخی گرفتم و برایم مهم نبود. اما آدم‌های زیادی آمدند و نصیحتم کردند و گفتند حالا که با این ویدئو شناخته شدی باید بیشتر مواظب باشی که از صحبت تو یه کلمه هم نتوانند بیرون بکشند که بر خلاف و به ضرر انقلاب باشد.

 

دلچسب‌ترین بازخوردی که از ویدئو گرفتید چه بود؟

مائده: زمانی که اکانت ریحانه (بخش سبک زندگی و زنان سایت خامنه‌ای دات‌آی‌آر) در اینستاگرام ویدئو را در صفحه‌اش گذاشت خیلی خوشحال شدم. به خودم می‌گفتم شاید اینطوری هم رهبری ویدئوی مرا ببیند.

 

 

رهبری بیانیه‌ای منتشر کردند به نام گام دوم که همه رسانه‌ها به آن پرداختند. مائده این بیانیه را خواندی که به چه چیزهایی اشاره شده بود؟

 

مائده: بیانیه را نتوانستم دقیق بخوانم. ولی دیدم یک جایی گفته‌اند باز هم چشم امیدشان به جوان‌هاست و تلویزیون آن‌جا تصویر مرا نشان داد. من خیلی دوست دارم رهبری را ببینم.

خانم کلهری: مائده و دوستانش کلی سرود تمرین کرده‌اند که حتی اگر یک روز راهی پیدا کردند و رهبری را دیدند این سرود را برایشان بخوانند. مائده حتی هرچند وقت یکبار برای آقا نامه می‌نویسد و هربار با من چک می‌کند به امید اینکه اگر یک روز آقا را دید به دستشان برساند.

 

 

مائده، خودش به تنهایی به این سواد سیاسی و فرهنگی نرسیده‌است و قطعا نقش شما به عنوان پدر و مادر خیلی مهم بوده‌است. فکر می‌کنید چه کاری انجام دادید که مائده و فاطمه خواهرش انقلابی بار آمدند؟

خانم کلهری: من از همان زمانی که می‌‌خواستم ازدواج کنم ازدواج را اینطور می‌دیدم که یک روزی از نسل من سرباز امام زمان(عج) تربیت می‌شود. من واقعا ازدواج را با این نیت انجام دادم که یک کاری برای آخرت خودم انجام داده باشم و در تربیت بچه‌ها نیز سعی کردم این موضوع را لحاظ کنم.

آقای یوسفی: یکی از الگوهای اصلی همه بچه‌ها، پدرومادرهایشان هستند. من همیشه تلاش کرده‌ام قبل از اینکه بخواهم چیزی را با حرف به بچه‌ها بفهمانم آن را در عمل من ببینند. هیچ موقع به آنها نگفته‌ام که انقلابی باشید؛ آن‌ها انقلابی بودن را در عمل پدرومادرشان دیدند. از طرفی برای خودشان شخصیت قائل بودم. اگر دیدم بچه‌هایم نظری می‌دهند کامل گوش می‌دهم.

 

شما بچه‌ها در این خصوص چه نظری دارید؟

مائده: من از یک‌سالگی در راهپیمایی 22 بهمن با کالسکه شرکت کردم. از 2 سالگی به بعد هم با دختر‌دایی‌ام دوتایی باهم همیشه در برنامه‌های راهپیمایی بوده‌ایم. من حتی از بچگی کتاب‌های لالایی که داشتم، لالایی‌های معصومین بود. یک سری کتاب 14 جلدی بود که قصه هر معصوم را از اول با شعر به صورت لالایی تعریف می‌کرد تا آخر. این کتاب‌ها از زمان خواهرم مانده بود. مادر من از بچگی ما حتی برای هیئت‌ها و راهپیمایی‌ها برنامه‌هایی می‌چید که به ما خوش بگذرد. مثلا برای هیئت خوراکی می‌گذاشت و ما هیچ‌وقت اذیت نمی‌شدیم و آنقدر خوش می‌گذشت که تشویق می‌شدیم باز هم به آنجا برویم.

 

فاطمه: پدرم همیشه از بچگی برای مناسبت‌هایی مانند 22 بهمن طوری با ما رفتار می‌کرد که می‌دانستیم این یک جشن خیلی بزرگ است. از وقتی یادم می‌آید بعد از راهپیمایی‌ها ما همیشه بیرون ناهار می‌خوریم. انگار که یک جشن تولد مهم باشد که همه باید در آن شرکت کنیم.


مائده! وقتی این لالایی‌ها و یا کتاب‌هایی که مادر برایتان می‌خواند را گوش می‌دادی چه احساسی داشتی؟

مائده: راستش گریه‌ام می‌گرفت. حتی خودم هم کتاب حضرت قاسم و حضرت عبدالله  را می‌خواندم یا  مادرم بعضی کتاب‌هایی که در آن‌ها بچه‌های سه چهارساله شهید شده بودند را برایم می‌خواندند، خیلی گریه‌ام می‌گرفت.

خانم کلهری: من از نوزادی که بچه‌ها را روی پایم می‌خواباندم همین لالایی‌ها را برایشان از روی کتاب می‌خواندم و همین سبب شده که بچه‌ها علاقه‌ زیادی به کتاب داشته باشند و هرسال که به نمایشگاه می‌رویم بچه‌ها تعداد زیادی کتاب می‌خرند و هر دوسه ماه یکبار من کتاب‌ها را کارتن کارتن به کتابخانه‌ها می‌دهم اما این چندجلد کتاب را همیشه نگه‌داشته‌ام.

 

بچه‌ها چطور تشویق به کتابخوانی شدند؟ چون الان در زمانه‌ای هستیم که کتاب‌خواندن کم شده‌است؟

آقای یوسفی: ما از بچگی برای بچه‌ها کتاب می‌خواندیم. سال‌های سال این بچه‌ها تا شبی یک کتاب را نمی‌خواندند، نمی‌خوابیدند. یک‌سال ما مشکلاتی داشتیم که نمی‌توانستیم نمایشگاه کتاب برویم. به مادر بچه‌ها گفتم که امسال یاد بچه‌ها نینداز که متوجه نمایشگاه کتاب شوند. در همین حین شبکه خبر درباره نمایشگاه کتاب یک خبری زیرنویس کرد و فاطمه دویید که آخ‌جون نمایشگاه کتاب هجدهم شروع شد! با اینکه 4سال و نیم بیشتر نداشت ولی سواد داشت. ما ممکن بود از هزینه غذا و چیزهای دیگر بزنیم اما برای کالاهای فرهنگی مثل کتاب، هیچ محدودیتی نداریم و اجازه می‌دهیم بچه‌ها خرید کنند.

مائده: ما نمایشگاه کتاب که می‌رفتیم خیلی کتاب می‌خریدیم. آنقدر که از سنگینی پلاستیک‌های کتاب، دستمان درد می‌گرفت. به مادرم ‌گفتم اجازه بدهد چمدان ببریم چون دستمان درد می‌گیرد که مادرم دوسال پیش بالاخره رضایت داد که ما با چمدان به نمایشگاه کتاب برویم.

زهرا کلهری: ما کلی عکس از بچه‌ها داریم که داخل کتاب خوابشان برده‌است.

 

این همه کتاب را تا الان چه کار کرده‌اید؟ دست و پایتان را تنگ نکرده‌است؟

مائده: من دوست نداشتم کتاب‌هایم را به کسی بدهم. از امانت دادن بدم نمی‌آید، اما دوست ندارم کامل به کسی بدهم. اما می‌دانم مادرم یواشکی خیلی از کتاب‌ها را رد می‌کند.(می‌خندد) اما یک جوری رفتار می‌کند انگار این کار نکرده‌است.

آقای یوسفی: بچه‌ها می‌گویند ما با یک چمدان به نمایشگاه کتاب می‌رویم. اما باورتان نمی‌شود ظرف دو هفته همه کتاب‌های این چمدان را می‌خوانند و دوباره می‌آیند و می‌گویند همه را خواندیم. دوباره کتاب بخریم. اصلا این موضوع مشکل شده‌است (می‌خندد). ما از نمایشگاه خسته و کوفته بر می‌گردیم. بچه‌ها از همان لحظه رسیدن به خانه کتابخوانی را آغاز می‌کنند.

فاطمه: از خوشحالی‌های من اپلیکیشن‌های کتابخوانی است که به من فرصت داده وقتی داخل اتوبوس نشسته‌ام و از دانشگاه بر می‌گردم کتاب بخوانم.

 

 

مائده حالا که این همه کتابخوان و فعال هستی، آیا تصمیم گرفته‌ای که در آینده چه کاری دنبال کنی؟

مائده: اوایل دوست داشتم برنامه نویس شوم. اما انیمیشن‌سازی و دوبله را خیلی دوست دارم. مادرم هم انیمیشن‌سازی را خیلی دوست دارد.

 

چرا انیمیشن سازی برایت جذاب است؟ دوست داری برای بچه‌ها کارتون بسازی؟

مائده: من کارتون‌های والت‌دیزنی را خیلی دوست داشتم. چون هم خود کارتون قشنگ است، هم داستان‌های قشنگی دارد. برای همین درباره والت دیزنی تحقیق کردم که چرا آنقدر طرفدار دارد؛ متوجه شدم که خود والت دیزنی یک فراماسونر است و دارد همان عقاید و نشانه‌ها را داخل انیمیشن‌هایش می‌گذارد که من خودم چندتایش را داخل فیلم‌ها دیدم. برای همین نتیجه گرفتم که ما هم باید در ایران انیمیشن‌هایی بسازیم که مفاهیم و اعتقاداتی که خودمان می‌خواهیم در آن نهفته باشد. البته برنامه نویسی را دوست دارم و فکر می‌کنم استعدادش را دارم. یکی از دلایلش هم این است که اپلیکیشن‌های مختلف را داخل موبایل می‌ریزم انقدر با آن کلنجار می‌روم تا از شیوه‌‌اش سر در بیاورم.

فاطمه: البته من فکر می‌کنیم بعضی استعدادها ذاتی ست و استعداد برنامه‌نویسی در خانواده ما خیلی ذاتی است. خود من هم بدون اینکه پدر و مادرم بدانند دو زبان برنامه نویسی را یاد گرفتم.

 

بسیاری از خانواده‌ها‌ برایشان مهم است که به شکل‌های مختلف بتوانند دانش سیاسی فرزندشان را تقویت کنند تا در راستای ارزش‌های انقلاب اسلامی قرار بگیرد. شما به عنوان پدر و مادر چطور این کار را انجام دادید؟ در صورتی‌که خیلی از بزرگترها از چنین دانش‌هایی برخوردار نیستند.

خانم کلهری: با خیلی از کارهای کوچک می‌توان این کارها را انجام داد. وقتی تلویزیون یک فیلم دفاع مقدسی نشان می‌دهد، ما خانوادگی آن را تماشا می‌کنیم. پدر بچه‌ها اشک می‌ریزد و بچه‌ها اشک پدرشان را می‌بینند. این اتفاق در خانه ما خیلی عادی ست و حتی خود مائده هم همراه پدرش گریه می‌کند. مورد بعدی اینکه ما برنامه‌های مختلف را شرکت می‌کنیم مثلا برخی دوستان پدرش که شهید شده‌اند و پدرومادرشان فوت می‌کنند ما خودمان را ملزم می‌دانیم که در تشییع این مادر یا پدر شهید شرکت کنیم. بچه‌ها این‌ها را می‌بینند.

مائده: مادر من این موقع‌ها می‌گوید من می‌خواهم این برنامه را شرکت کنم. اصلا هم کاری ندارم که شما می‌خواهید بیایید یا نه.


انتشار و دیده شدن این فیلم برای خانواده شما انگیزه‌ای شد که برای این قبیل کارهای فرهنگی برنامه‌ای ویژه‌ای بگذارد؟

زهرا کلهری: حقیقتش این است که ما از ابتدا به فضای مجازی با این دید نگاه می‌کردیم. به عنوان یک وسیله‌ای که بتوانیم با آن کاری را انجام دهیم. مائده هم حتی اینطوری است. من دیدم از طریق همین فضای مجازی دست‌سازه‌های نمدی‌اش را فروخت و با پولش به خیریه کمک می‌کرد. حتی توانست دست‌سازه‌های همکلاسی‌هایش را هم بفروشد.

 

بعضی از پدرومادرها هستند که با وجود اینکه خودشان به انقلاب اسلامی و ارزش‌های انقلاب معتقدند فرزندشان مثل خودشان فکر نمی‌کند و از این موضوع خیلی ناراحتند اگر بخواهید یک توصیه مادرانه یا پدرانه کنید چه می‌فرمایید؟

فاطمه: اجازه بدید من یک توصیه داشته باشم. اجازه بدید بچه‌ها حرف بزنند. یک چیزی که در خانواده ما مشهود است این است که پدر و مادرم به ما اجازه حرف زدن دادند و ما همیشه اجازه داشتیم انتقادمان را چه نسبت به دولت، چه نسبت به حکومت خیلی آزادانه بیان کنیم. اینطور نبود که حد و مرزی برای سوال کردن وجود داشته باشد. علاوه بر آن اینطور نبود که ما را موظف کنند به راهی که خودشان رفته‌اند، برویم. می‌گفتند ما این‌ کارها را انجام دادیم و به تو هم آن را توصیه می‌کنیم؛ حالا می‌توانی انتخاب کنی. اتفاقا من می‌خواستم جواب خانم دکتری را بدهم که کامنت گذاشته بود تکرار این شعارهای تقلیدی تشویق ندارد. ما نمی‌توانیم مشخص کنیم که سن تقلید و سن تفهیم برای هر آدمی چه سنی است؟ یک کسی دیرتر متوجه می‌شود. یک کسی زودتر می‌شود. اینطوری نیست که من با راهنمایی‌هایی که از پدرومادرم می‌گیرم الزاما همان مسیر را بروم؛ اینطور نیست که حتما اجباری وجود داشته باشد. اگر ما آگاهانه انتخاب کردیم که می‌توانیم این آگاهی را به کس دیگری بدهیم. اگر آگاهانه انتخاب نکردیم در جواب سوالاتی که از ما پرسیده می‌شود، جا می‌مانیم. من تا به حال پیش نیامده که سوالی از پدرو مادرم بپرسم و آنها نتوانند به من جواب بدهند.

خانم کلهری: دلم می‌خواهد به پدرومادرها بگویم تا می‌توانید خودتان را به روز کنید. تا می‌توانید مشکلات جوان‌ها و بچه‌ها را بپرسید، بخوانید و کلاس بروید تا وقتی بچه سوالی از آنها پرسید بتوانند پاسخگو باشند. حتی در زمینه پوشش، مد و لباس حساسیت به خرج بدهند. بچه‌ها درست و زیبا لباس بپوشند.

 

آقای یوسفی: ما حتی در خانه اگر نظراتمان با هم 180 درجه هم مخالف باشد،کسی را مجبور به کاری نمی‌کنیم. این موضوع حتی درباره انتخابات کاملا وجود دارد.

مائده: من سال گذشته خیلی دوست داشتم از لوازم آرایش مادرم استفاده کنم که بدانم چطوری است و خودم را گریم کنم. واقعا آرایش را دوست داشتم. اما مادرم اصلا کاری با من نداشت و جعبه لوازم آرایشش را به من می‌داد و من در اتاق هرکاری دلم می‌خواست انجام می‌دادم و بعد صورتم را می‌شستم و بیرون می‌آمدم و پای درسم می‌نشستم.

 

 


 

 نظر دهید »

دلخوریم اما نامرد که نیستیم!

22 بهمن 1397 توسط مدیر النفیسه


هنوز باورمان نشده که در چهل سالگی، درگیر جنگ تمام عیاری هستیم که هدفش قطع ریشه است و خانه‌نشین کردن جوانانش!

ایستاده در غبار، در کشاکش امید و دلواپسی؛ درخت 40ساله انقلاب! حالا دیگر به مبعث رسیده است و سیلی از توقعات داخلی و خارجی بر او آوار شده است.

تقویم دوباره نقطه آغاز را نشان می‌دهد و شروع هجرت؛ این درخت چهل ساله، “حالا” رزمنده می‌خواهد وگرنه که در زمانه بت‌شکن، همه فدایی بودند و کسی طعم صندلی قدرت و کنج عافیت را نچشیده بود؛ چرب و شیرین فیش حقوق و پاداش و محافظ و تیم همراه و عبور ویژه و نشستن آنسوی میله‌ها کسی را زمینگیر نکرده بود…آن روزها همه «انقلابی» بودند چه می‌خواستند و چه نمی‌خواستند! موج آنقدر سنگین بود که همه را با خود می‌برد؛ کشمیری و بنی صدر و رجوی هم انقلابی بودند!

حالا اما زمان بازپرداخت اقساط انقلاب رسیده است، وام 40ساله را باید تسویه کرد.

نگاه کن! چشم‌ دوخته‌اند به من و شما و آن همه مسئولی که چهار دهه است در این کشور نفس می‌کشند؛ شهدای ترور، شهدای خرمشهر و کربلای 5 و مرصاد…شهدای 42 و 61 و 89 و 96…همه آنها که با نفوذ منافقان، هجوم دشمنان و یا حمله داعشیان برای این نظام جان دادند؛ حالا منتظرند؛

40سال طلبی نداشتند و حالا می‌خواهند عیار سنجی کنند! می‌دانی که فقط زمانه جنگ است که عیار واقعی آدم‌ها عیان می‌شود! امشب شب عملیات است با رمز «الله اکبر» و فردا آغاز عملیات با رمز «یا زهرا»…

هرقدر هم بداخلاق و حریص و بی وجدان شده‌باشیم، مظلوم‌کُش که نیستیم؛ بله! ما هم دلخوریم از آنچه بر کشور و مردم می‌گذرد؛ از کوتاهی‌ها و کم‌کاری‌ها گرفته تا نقص‌ها و خیانت‌ها و کارنابلدی‌ها…اما نامردی است اگر وسط جنگ، کمک مظلوم نباشیم و خاکریز را خالی کنیم.

دلخوریم اما نامرد که نیستیم!

 

محسن حدادی

 نظر دهید »

شاهزاده ناکام و مامان فرح «والله ما این‌جا به هر بی‌خاصیتی می گوییم شاهزاده!»

24 آذر 1397 توسط مدیر النفیسه

شاهزاده ناکام و مامان فرح

«والله ما این‌جا به هر بی‌خاصیتی می گوییم شاهزاده!»

علی موجانی

رضا پهلوی به تازگی اعلام کرده، اگر می‌خواهید آن رژیم را کنترل یا تنبیه کنید، اموال آن‌ها را ضبط و آن را در اختیار مخالفان قرار دهید. شاهزاده ناکام سلسله پهلوی چند هفته پیش در مصاحبه‌ای برای شفاف‌سازی منابع درآمدش طی یک مصاحبه گفته بود “در این چهل سال منابع درآمدی من و خانواده‌ام صرفا از محل کمک‌های مادرم، خانم فرح دیبا بوده است". روز گذشته، مشارالیه در یک اظهار نظر سیاسی در محل انستیتو واشنگتن که هم می‌تواند نشان جدی از آغاز تحرکی برای بازگشت به متن سیاست تلقی شود و هم شاید سرّی را در خود مستور داشته باشد، مسیر تازه‌ای را برای جذب منابع مالی افزون بر «کمک‌های مادر» به بازیگران سیاست در آمریکا با این مضمون پیشنهاد نمودند: “وقتی می‌دانید یک رژیم امکاناتی در اختیار دارد که در جای دیگری آنها را سرمایه‌گذاری کرده و مال مردم است و شما هم می‌خواهید آن رژیم را کنترل یا تنبیه کنید، باید یک قدم فراتر بردارید و به جای این که این امکانات به سود رژیم و به ضرر آزادی‌خواهان مصرف شود. این می‌تواند یکی از جنبه‌های عملی کمک کردن به مخالفین نظام باشد.”

چون جملات اصحاب قدرت در بطن خود معانی بسیار می‌تواند داشته باشد، برای نگارنده پرسش آن بود که دریابم «سرّ» این سخن چیست. علی‌الاصول «امکاناتی که ایران در جاهای دیگر سرمایه‌گذاری نموده است»، دامنه وسیعی دارند. بخشی از آن‌ها اموالی است که به نظر چنین می‌آید شاهزاده چه بسا از باب تضییقاتی که شاید مادر محترمه ایشان بر وی روا داشته اند، دست تکدی گشوده‌اند و از حصه اندک آن این گونه نزد «غیر» گلایه می‌دارند. اگر چنین است که شان تتمه الماضیین اعقاب سلطنت پهلوی نیست از بهر سهمی بیشتر، مادر را مخاطب قرار دهند. به‌رغم این شق، اگر غرض عبارت جناب ایشان صرفا «مال» نبوده و سرمایه‌های ایران بوده که در این باب خستی نیست، بخش عمده این سرمایه‌ها نقد نقد هستند، حالا چه از جنس حشد الشعبی باشند یا حزب الله، مردم کوچه‌های کنار مسجد الرفاعی قاهره یا فارسی‌گویان بخارایی و سمرقند، شیعیان در احساء یا شکرشکنان در هند، این سرمایه‌ها را کسی به ایران نداده است که دیگری بتواند بگیرد. این خنده مِی که عارفی را به قول حافظ به طمع خام می‌اندازد، نباید ایشان را در برابر «آئینه اوهام» گذارد.

خاطرم هست در یکی از آثار مرحوم دکتر محمدابراهیم باستانی‌پاریزی حکایتی به نقل از شاهزاده امان الله خان جهانبانی، از احفاد سلسله قاجار و مامور تحدید حدود مرزهای شرقی ایران در عصر پهلوی اول، نقل شده است. ظاهرا روزی آن مرحوم در یک چای‌خانه مرزی به یکی از مرزنشینان شرق ایران وارد می‌شود، خسته و کوفته و طلب چای و قلیان می‌کند. صاحب چای‌خانه به پسرک وارفته‌ای که نزدش فراشی می‌کرده، بانگ می‌زند: شازده بدو چای بده آقا، شازده بدو قلیان بیار برای آقا، شازده بدو شازده بدو…

باری، شاهزاده امان الله خان جهانبانی قاجار به پسرک نگاهی کرده به فکر می‌رود که نکند مرحوم ناصرالدین شاه قاجار یا یکی از اولادش شبی اینجا اطراق نموده و به دامادی این قوم سرافراز و این شازده کوچولو شل و بی‌تحرک، از آقازادگان درگاه و از بنی اعمام حضرتش باشد. پس آن گونه که خودش به استاد ما باستانی‌پاریزی روایت کرده مصمم می‌شود پرسشی کند و اگر چنین است که پنداشته، به رسم جوانمردی حق سرپرستی پسرک را عهده‌دار گردد و او را بزرگ نموده، به فرنگ بفرستد بلکه طبیبی یا مهندسی برای ایران شود. از این جهت به صاحب چای‌خانه رو کرده می‌پرسد،: «آقا جان، این پسر از پشت کدام قجر هستند که شاهزاده صدایش می‌کنی؟ صاحب چای‌خانه بی‌عنایت در حالی که لب از نی قلیان چندان برنداشته زیر لب می‌گوید :” والله ما این‌جا به هر بی‌خاصیتی می گوییم شاهزاده!”

1544894141images_4_.jpg

 نظر دهید »

دوران حیات نورانی امام رضا و فرصتی که حضرت در خراسان پیدا کردند

17 آبان 1397 توسط مدیر النفیسه

امام رضا(ع) و ادیان ومذاهب/ هجرت امام سبب گسترش علوم دینی شد

 



دوران حیات نورانی امام رضا و فرصتی که حضرت در خراسان پیدا کردند فرصت ارزشمندی برای گسترش علوم دینی بود.
ویژگی‌های سیاسی- اجتماعی حاکم بر دوران امامت حضرت امام رضا(ع) ویژگی‌های منحصر به فردی بوده و موضوعی مانند ولایتعهدی تا آن زمان مطرح نبوده است اما اقدامات آن حضرت باعث شد همه این چالش‌ها به فرصتی برای جهان تشیع تبدیل شود و از این بستر حضرت توانست علاوه بر تربیت شیعیان به مبارزه با مکاتب انحرافی نیز بپردازد. به مناسبت سالروز شهادت علی ابن موسی الرضا(ع) برای بررسی دقیق‌تر دوران امامت آن حضرت با دو تن از کارشناسان تاریخ اسلام به گفتگو نشستیم که از نظر می گذرد؛

علت حضور امام رضا(ع) در ایران

محمد حسین رجبی دوانی در مورد دوران امامت امام رضا و علت حضور ایشان در ایران گفت:  امام هشتم سلام الله علیه در دوره امامت خود با سه خلیفه ی جبار بنی عباس معاصر هست. اول هارون الرشید است که بعد از شهادت امام کاظم علیه السلام، مراقب امام رضا علیه السلام بود که اگر امام تحرکاتی داشته باشد با حضرت برخورد کند. لذا امام رضا سلام الله علیه در دوران هارون جانب تقیه را مراعات می کردند و بهانه ای به دست او ندادند تا اینکه درسال ۱۹۳ یعنی ده سال بعد از آنکه امام رضا علیه السلام به امامت رسیده بودند، هارون مرد و فرزند او امین به خلافت رسید.

وی ادامه داد: امین از همان ابتدای رسیدن به خلافت با برادر خود مامون که در خراسان حکومت می کرد سر ناسازگاری گذاشت و می خواست او را از ولایتعهدی خود عزل کند و برای پسر خود بیعت بگیرد. لذا با مقاومت مامون مواجه شد و درگیری شدیدی بین آنها رخ داد.

وی افزود: لذا در پنج سالی که امین به عنوان خلیفه مطرح هست امام رضا علیه السلام از یک آزادی نسبی برخوردار بود و می توانست مردم را مورد خطاب قرار دهد و آنها را در جهت حق رهنمون باشد. اما در سال ۱۹۸ مامون موفق شد در یک نبرد نظامی امین را شکست دهد و بغداد را بگیرد و به دستور او امین کشته شد و خودش به خلافت رسید.

وی گفت: خلافت مامون مواجه با تنش های زیادی بود. از جمله این تنش ها زیر بار نرفتن عباسیان، خویشاوندان او در بغداد بود که او را به خاطر کشتن برادرش که پیش از این خلیفه بوده است سرزنش می کردند و همچنین از جانب اکثریت عالم اسلام که اهل تسنن بودند او را به خاطر قتل امین در جایگاه خلافت شایسته نمی دیدند و بعضاً مشروعیت او را زیر سوال برده بودند.

محمدحسین رجبی دوانی گفت: از سویی دیگر شماری از علویان خویشاوندان امام رضا علیه السلام هم به سبب ظلم هایی که عباسیان به آنها کرده بودند قیام کردند و موفق شده بودند بخش های وسیعی از عراق امروز، حتی سرزمین حجاز تا یمن و همچنین بخش هایی از ایران مانند خوزستان امروز را فتح کنند و مشکلات فراوانی را برای حکومت مامون ایجاد کردند. مامون با سختی و زحمت بسیار موفق شد که این قیام را سرکوب کند اما می دانست که آتش زیر خاکستر  است لذا با یک تیر چندین نشان را در نظر داشت و آن اینکه امام رضا علیه السلام را به سوی پایتخت خود مرو مرکز خراسان بزرگ قدیم بیاورد و با این کار  هم عباسیان را تهدید کند که اگر بخواهید با من در بیافتید کاری خواهم کرد که خلافت از خاندان شما بیرون بیاید و به رقبای شما علویان سپرده شود و همچنین برای اکثریت عالم اسلام که مشروعیت او را زیر سوال برده بودند به این وسیله، یعنی با همکاری نزدیکی که از امام رضا علیه السلام خواهد گرفت و ولایت عهدی که به آن حضرت خواهد داد موجب می شود که آنها به خاطر حرمت فرزند رسول خدا و زهد و علم و تقوای او دیگر مشکلی با مشروعیت خلافت مامون نداشته باشند، چرا که اگر این حکومت مشروعیت نداشت، فرزند و نواده ی بزرگوار رسول خدا همکاری با آنها را نمی پذیرفت.

وی ادامه داد: هدف دیگر او هم این بود که علویانی که مرتب قیام می کردند و خواهان سرنگونی حکومت عباسی بودند خلع سلاح خواهند شد. چرا که اگر امام رضا علیه السلام به عنوان مقام دوم به این مملکت معرفی شود دیگر علویان نمی توانند دست به قیام و انقلاب بزنند، چرا که بزرگ آنها و سرشناس ترین شخصیت علویان که امام رضا علیه السلام باشد در این حکومت حضور دارد و نفر شماره دو حساب می شود.

وی افزود: با این انگیزه ها مامون امام رضا علیه السلام را به ظاهر به ایران دعوت کرد اما در واقع یک الزام و اجباری در آوردن امام سلام الله علیه بود به گونه ای که بیشتر در نظر داشت که ارتباط امام سلام الله علیه با بدنه جامعه قطع کند.

علت شهادت امام رضا علیه السلام

این کارشناس تاریخ گفت: درباره اینکه چرا مامون امام رضا علیه السلام را به شهادت رساند باید عرض کرد همانطور که پیش از این گفتیم مامون در صدد بود که از وجود امام رضا علیه السلام به عنوان ابزاری برای تحقق اهداف خود استفاده کند. اما همین که دید آن وجود مقدس بیشتر از گذشته  شناخته شد و به واسطه حضوری که در خراسان بزرگ و ایران پیدا کرد، برای مردم آنجا که نسبت به اهل بیت علیهم السلام علم، معرفت و اطلاعی نداشتند، باعث شده است که امام شناخته بشود و  مردم به او روی بیاورند، تصمیم به قتل حضرت گرفت.

وی ادامه داد: به عنوان نمونه وقتی حضرت هنگام آمدن به سوی مرو از نیشابور گذشتند در آنجا انبوه علما محدثان سنی در استقبال از امام رضا سلام الله علیه حاضر شدند و آن حدیث معروف و جلیل القدر سلسله الذهب را از زبان امام علیه السلام شنیدند و باعث شد حضور امام در ایران اصحابی برای آن حضرت پدید بیاورد که پیش از این نبود، لذا ما اصحابی از امام می بینیم که منسوب به شهرهای بزرگی از ایران بزرگ قدیم هستند.

وی افزود: همچنین وقتی هم مامون ولایتعهدی امام رضا علیه السلام را اعلام کرده بود با خشم عباسیان مواجهه شده بود و مامون تصمیم گرفت با توجه به شورشی هم که در بغداد بر ضد او پدید آمد، مرو را ترک کند و برای سرکوبی آن شورش به سوی بغداد برود. لذا امام رضا علیه السلام و فضل بن سهل ذوالریاستین که همه کاره حکومت او بود را با خود حرکت داد. اما وقتی که به طوس و قریه سناباد رسیدند در اینجا امام رضا علیه السلام را مسموم کرد و حضرت را به شهادت رسانید و برای رفع اتهام از خود در همانجا برای امام سلام الله علیه عزاداری کرد و گریه و زاری بسیاری از خود نشان داد. مامون لعنه الله چون می خواست اثبات کند که من در قتل امام علیه السلام دخیل نبودم تلاش کرد که امام سلام الله علیه را در کنار پدرش هارون الرشید دفن کند. اما هر جا در کنار هارون را می کندند با زمین سختی مواجه می شدند که حفر نمی شد. فقط زمین بالای سر هارون مساعد بود. لذا آنجا را کندند و پیکر مقدس امام رضا علیه السلام را در آنجا به خاک سپردند…

مهمترین وقایع دوران حضور امام رضا علیه السلام در ایران

رجبی دوانی در مورد وقایع دوران امام رضا گفت: در خصوص مدت زمان حضور وجود مقدس امام رضا علیه السلام در ایران و مواردی که بر آن حضرت در این دوره گذشته است باید گفت که در اواخر سال ۲۰۱ امام رضا علیه السلام از مدینه به سوی خراسان حرکت فرمودند و به ایران رسیدند و در مرو مرکز حکوت مامون ساکن شدند و تا روز آخر ماه صفر سال ۲۰۳ آن وجود مقدس در ایران وجود داشتند تا به شهادت رسیدند.

وی ادامه داد: در این مدت که آن حضرت در ایران امروز و در خراسان حضور داشتند موارد متعددی پیش آمد و بنابر تعبیری که مقام معظم رهبری حفظ الله تعالی دارند، مامون که فردی باهوش، با سواد و ملایی بود و می خواست که با جلب همکاری امام رضا علیه السلام موقعیت خود را استحکام ببخشد، ناخواسته برای امام سلام الله علیه موقعیتی فراهم کرد که امام با استفاده از تریبون دستگاه خلافت، حقایقی بزرگ در حقیقت و حقانیت خود و پدران خویش را بیان دارد.

وی افزود: مامون اهل علم و دانش بود و لذا روزهای سه شنبه جلسات مناظرات علمی برگزار می کرد. حالا که امام رضا سلام الله علیه به پایتخت او آمده اند، چندین جلسه مناظره تشکیل داد و امام را در این جلسات وارد کرد، با حضور علمای گوناگون از مذاهب و فرقه های مختلف و دین های گوناگون که البته وجود مقدس امام رضا علیه السلام گوشه ای از دریای بی کران علوم و معارف خود را در این جلسات نمایان کرد.

وی اظهار داشت: به قول رهبر معظم انقلاب حفظه الله تعالی آن حضرت حقیقت هایی را که پدران بزرگوارش جز برای خصیصین از  یاران خود یعنی افراد خاص در خفا مطرح می کردند، امام رضا علیه السلام با دریدن پرده تقیه به صورت رسمی و علنی آن هم از تریبون دستگاه خلافت بیان داشت، لذا مامون که چه بسا می خواست فخر بفروشد به دیگران که یک چنین عالم بزرگ و بی نظیری به عنوان ولیعهد در حکومت ما حضور دارد، وقتی متوجه انعکاس عظیم قدرت علمی و توانایی امام و اظهار ارادت و احترام بیشتر مردم به سوی آن حضرت شده از این مسئله به وحشت و واهمه افتاد.

رجبی دوانی گفت: از موارد دیگر اثرات حضور آن وجود مقدس در ایران باید گفت که شمار زیادی از امام زادگان، برادران و خویشاوندان امام رضا علیه السلام به سوی ایران آمدند و چه بسا بعضاً به امام رضا سلام الله علیه نرسیدند، مانند وجود مقدس حضرت معصومه علیهاالسلام و حضرت احمد بن موسی علیه السلام معروف به شاهچراغ، ولی حضور آنها و پراکندگی آنها در ایران موجب بسط دین مبین اسلام در ایران و مذهب حقه امامیه شد، لذا به جرات می توان گفت از برکات حضور امام رضا علیه السلام در ایران مسلمان شدن شمار زیادی از کسانی است که هنوز مسلمان نبودند و همچنین انتشار مذهب حقه شیعه بوده است.

این کارشناس تاریخ ادامه داد: مورد دیگری هم که مشهور است نماز استسقا است یعنی نماز درخواست باران از خداوند. با این نماز امام رضا علیه السلام برای مردم حقیقت خود را بیش از گذشته آشکار کرد. مورد دیگر نماز عید است که با وجود اصرار امام مبنی بر این که من نماز عید را نمی خوانم، مامون تاکید داشت که نماز عید توسط امام علیه السلام اقامه شود، اما همین که دیدند امام رضا علیه السلام با چه حالی و با چه هیبتی از خانه بیرون آمدند تا برای اقامه نماز حرکت کنند، تمام مقامات کشوری و لشکری که برای همراهی امام آمده بودند به قدری تحت تاثیر قرار گرفتند که خود را از روی مرکب ها به پایین انداختند و کفش ها را از پای خود بیرون آوردند تا با ظاهری مانند امام رضا علیه السلام برای برگزاری نماز بر خود بگیرند. اینجا بود که به مامون خبر رسید حضور امام و هیئت امام اگر ادامه پیدا کند دیگر چیزی از حکومت تو باقی نخواهد ماند. از این رو بود که مامون به حضرت پیغام داد ما راضی به زحمت شما نیستیم و همان کسی که سال های پیش نماز را اقامه می کرد این نماز را هم به جا خواهد آورد.

امام رضا و ادیان و مذاهب

حجت الاسلام حسینی قمی نیز در مورد فعالیت های علمی امام رضا(ع) گفت: در قرآن صدها آیه وجود دارد که مردم را به تفکر و تدبر و تعقل در آیات الهی دعوت کرده است. دوران حیات نورانی امام رضا و فرصتی که حضرت در خراسان پیدا کردند فرصت ارزشمندی برای گسترش علوم دینی بود. امام رضا در مدینه یک حوزه علمی با ۳۱۳ شاگرد تشکیل دادند و اسامی آنها در کتب حدیثی ما هست. در خراسان با توجه به عنوان ولایتعهدی، حضرت فرصتی برای مناظرات داشتند که بیش از ده مناظره بسیار مهم با سران ادیان و مذاهب مختلف برگزار کردند. امروز به عنوان مثال مناظراتی که از ائمه در کتاب احتجاج مرحوم طبرسی آمده بیشترین مناظره ها، بعد از رسول خدا، امیرالمومنین، امام باقر و امام صادق، مناظره هایی است که از امام رضا به یادگار ماده است.

وی افزود: بیشترین روایات در موضوع توحید در کتاب کافی مرحوم کلینی بعد از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) از امام رضا(ع) روایت شده است. در مسائل کلام و موضوع امامت نزدیک به پانصد حدیث از امام رضا(ع) داریم. در روایتی که شاید مفصل ترین حدیث در مورد امامت باشد، هفتاد ویژگی برای امام ذکر شده است.

وی ادامه داد: امام رضا رساله ای دارند بعه نام رساله ذهبیه در علوم پزشکی و طب که به قدری این رساله با عظمت است که مامون گفت باید این رساله را با طلا نوشت که به نام ذهبیه معروف شد.

فرقه های دوران امام رضا(ع)

حسینی قمی گفت: دوران امام رضا(ع) دوران پیدایش مذاهب مختلفی است، از جمله مشبهه مجسمه، مجبره، واقفیه، غلات و… به وجود آمدند. مشبهه کسانی هستند که خدا را جسم و شبیه مخلوق می دانند. امام در برابر این طرز تفکر ایستادند و مطالبی فراوانی در این خصوص دارند. کتابی به نام سیری در صحیحین وجود دارد که به این امر می پردازد که کسانی که از مکتب اهل بیت فاصله گرفتند خدا را چگونه توصیف کرده اند.

وی ادامه داد: برای خدا موی مجعد و جسم قائل می شدند و می گفتند خدا با جسم، شب های جمعه از آسمان هفتم نازل می شود! ابن تیمیه بالای منبر بود و از منبر پایین می آمد و می گفت همین طور که من پایین آمدم خدا هم همینگونه نزول دارد!

وی گفت: حضرت عبدالعظیم حسنی از امام رضا(ع) نقل می کند که کسی در محضر امام عرض کرد برای ما اینگونه نقل کرده اند که خدا شب های جمعه به آسمان دنیا نزول می کند، حضرت فرمود به خدا قسم پیامبر اینگونه نگفته است و فرموده خداوند فرشته ای را به آسمان دنیا نازل و بندگان را به عبادت دعوت می کند.

این کارشناس دینی گفت: گروه دوم مجبره بودند که معتقد بودند انسان ها در اعمال خود مجبورند. مروج این تفکر بیشتر خلفای بنی امیه و بنی عباس بودند تا بتوانند بر گرده مردم سوار شوند. مامون و هارون و… برای اینکه حکومت خود را توجیه کنند و مردم را در برابر خود ساکت کنند می گفتند خدا به ما عزت داده و خدا اینگونه خواسته است. یکی از مبارزات امام رضا مبارزه با این چنین تفکراتی بود.

وی افزود: گروه دیگر مذهب واقفیه است. واقفیه به کسانی می گویند که بعد از شهادت امام کاظم(ع) امامت امام رضا را نپذیرفتند و گفتند امامت به پایان رسیده است. سوال این است که چه شد در تاریخ مذهبی به نام واقفیه پدید آمد؟ خود همین کسانی که این مذهب را تاسیس کردند خودشان از امام کاظم(ع) روایت نقل کردند که امام بعد از من امام رضاست ولی چرا به اینجا کشیده شدند؟

حسینی قمی گفت: روسای واقفیه را می توان سه نفر معرفی کرد. اینها خود وکلای موسی ابن جعفر (ع) بودند. مبالغ زیادی امانت دست اینها بود و وقتی امام کاظم به شهادت رسیدند، امام رضا پیغام دادند که آن پول هایی که به امانت دشت شماست برگردانید. هفتاد هزار دینار به دست زیاد ابن مروان بود، سی هزار دینار نزد علی ابن ابی حمزه و مبالغ فراونی نزد عثمان ابن عیسی رواسی بود و برای اینکه این پول ها را به امام رضا ندهند، امامت امام رضا را منکر شدند و مذهب واقفیه را تشکیل دادند و گفتند امامت تمام شده است.

وی ادامه داد: اگر انسان گناه روی گناه گذاشت و حرامخواری کرد قرآن می فرماید انتهای این خط و پایان حرامخواری و گناه تکذیب آیات الهی است. در حالات همین واقفی ها نوشته شده که پایان آنها با کفر «مات زندیقا» همراه بود.

این کارشناس دینی گفت: هشام ابن ابراهیم که در حالات او می نویسند نایب و وکیل تام الاختیار امام رضا در خراسان بوده است که امام کارهای حضرت توسط او انجام می شده است، پس از آنکه امام رضا به خراسان آمد، هشام دید جمعیتی که تا دیروز گرد وی بودند پراکنده شدند و به گرد امام رضا هستند. همین فرد پیش وزیر مامون رفت و گفت من از همه بهتر اطلاع دارم چه کسانی با حضرت ارتباط دارند و حاضرم برای شما جاسوسی کنم. وکیل تام الاختیار امام رضا، جاسوس مامون شد. لذا مال دنیا با افراد اینگونه می کند.

وی در پایان گفت: یکی از مذاهبی که امام رضا با آنها برخورد کرد، غلات هستند. غلات کسانی اند که در مورد ائمه غلو می کنند یعنی ائمه را از مقام بندگی و عبودیت بالاتر می برند. امام رضا فرمود عده ای از مخالفین ما روایت هایی جعل کردند که یک عده آن غلو است، یک مقدار کوتاهی در مورد ماست و یک عده این است که آن جا که باید تقیه کنند این کار را نمی کنند. امام رضا فرمود آنها که درباره ما غلو می کنند، کسی که اینها را می شنود می گوید شیعیان ما کافرند. مقامات اهل بیت کم نیست و همان مقامات باید عنوان شود. ما در مورد فضائل اهل بیت هر چه بگوییم کم گفته ایم. خود ائمه همه پرده ها را کنار نزدند و همه حقایق را نگفتند و ملاحظه می کردند. امیرالمومنین می فرماید به خدا قسم اگر می خواستم در مورد آغاز و پایان و کارهایی که در زندگی کرده اید، سخن بگویم، می دانم و می توانم بگویم اما می ترسم مقام مرا از پیامبر بالاتر ببرید. خود اهل بیت ملاحظاتی می کردند. لذا ما اجازه نداریم حتی برخی از حقایق را بگوییم چه برسد به اینکه غلو کنیم.

 

منبع: مهر

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 24
  • 25
  • 26
  • ...
  • 27
  • ...
  • 28
  • 29
  • 30
  • ...
  • 31
  • ...
  • 32
  • 33
  • 34
  • ...
  • 36
شهریور 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 <   >
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        

مدیرالنفیسه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • اجتماعی
  • احکام
  • امام خمینی
  • امام زمان (عج)
  • ایام مذهبی و ملی و مناسبتی
  • بارداری
  • بدون موضوع
    • نهج البلاغه
  • بهداشتی
  • تاریخی
  • تربیت کودک
  • تربیتی
  • تغذیه
  • حدیث
    • تربیتی
  • حکایت
  • خانه داری
  • خانواده
  • خانواده
  • سیاسی
  • سیره وسخنان بزرگان
  • شبهات
  • شهدا
  • طنز
  • طنز
  • عصر بخیر
  • فن بیان
  • قانون
  • قرآن
  • متن ادبی
  • مقام معظم رهبری
  • نشر کتاب
  • همسرانه
  • یک صفحه کتاب

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

کاربران آنلاین

  • رهگذر
  • نویسنده محمدی

رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 86
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 183
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 22
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس