مدیرالنفیسه

  • خانه 
  • In the name of Allah the merciful and the compassionate 
  • تماس  
  • ورود 

یلدا زنانه‌ترین دورهمی ایرانیان است

30 آذر 1402 توسط مدیر النفیسه

یلدا زنانه‌ترین دورهمی ایرانیان است

🔻یلدا ظاهری دارد و باطنی ظاهرش تکریم طولانی‌ترین شب سال است اما باطنش تکریم زن و هنرهای زنانه است. گویا مردان ایرانی به بهانه طولانی‌ترین شب سال جمع می‌شوند تا هنرها و ذوقیات زن ایرانی را در دل خانواده تقدیر کنند.
🔻هر چه که در یلدا چیده‌اند از جنس هنر و علایق زنانه خبر می‌دهد و یک‌برگ برنده برای تمدن ایرانیان است که زن و خانواده محوری‌‌ترین نقش را در حفظ آن داشته‌ است. در خیلی از شهرهای ایران برای نوعروسان هدایای ویژه می‌برند که این هم نشانه تکریم زن در خانواده است. سالیان سال است که زن ایرانی مدیر خانه‌ است، سفره‌اش را با هنرمندی زینت می‌دهد و همه اعضای خانه را دور سفره جمع می‌کند و برایشان از شعر و ادب و معرفت می‌گوید.
همان فال حافظی که می‌گذاریم پای سفره یلدا، خبر از احساسات عاطفی ومعنوی زنان می‌دهد. در یلدا همه دور هم می‌نشینند تا ننه سرما از راه برسد و با قصه‌های شیرینش دل همه را گرم یادگرفتن اسرار زندگی کند.
🔻آری یلدا جلوه‌ای از زن و خانواده و خانه و فرهنگ دینی ایرانیست که غارتگران تمدن غربی دست چپاول به آن برده‌اند و می‌خواهند یلدا را جدا از مفاهیم دینی نشان دهند اما یلدا خود به تنهایی یک‌ سند از زندگی معنوی ایرانیان است.

✍️عالیه سادات

 2 نظر

به میمنت زادروز پیامبر اسلام احمد در کلام مولانا

11 مهر 1402 توسط مدیر النفیسه

به میمنت زادروز پیامبر اسلام

احمد در کلام مولانا



 

 با اینکه نام احمد تنها یک‌بار در قرآن آمده است (سوره صف، آیه 6) اما در مثنوی معنوی بیش از هفتاد بار به کار رفته است. 

دکتر علی محمدی نویسنده کتاب "تفسیر مثنوی با مثنوی” پژوهش و نکات ارزنده‌ای را در این باره در کتاب مزبور نگاشته است که در تنظیم این یادداشت از آن بهره جسته‌ام.
مولانا می‌گوید نام مصطفی در انجیل آمده بود و حتی به کوچک‌ترین نشانه‌های او (شکل، غزوه‌ها، روزه گرفتن‌ها، خوراک، پوشاک و…) نیز اشاره و همه در انجیل ذکر شده بود.

 طایفه‌ای از نصارا وقتی به نام او می‌رسیدند، به آن نام بوسه می‌دادند و خود را زنهارخواه آن نام می‌دانستند، به همین سبب نسل‌شان تداوم پیدا کرد و نور احمد یار و ناصر آنها گردید.


 اما گروه دیگری که نام احمد را خوار می‌دانستند؛ دین، اعمال و رفتار و احکام‌شان تباه گردید و گرفتار حیله‌ دیگران شدند. 

  مولانا می‌گوید نام احمد قدرت معجزه‌گر دارد، وقتی نامش چنین کند، نورش و حضورش چه می‌کند.

 نام احمد چون حصاری شد حصین
 تا چه باشد ذات آن روح‌الامین

 دست را اندر احد و احمد بزن
 ای برادر واره از بوجهل تن

 نام محمد صلی الله علیه وآله وسلم جاودانی خواهد ماند در حالی که نام شاهان بر روی درهم‌ها فرسوده خواهد شد و به غبار تاریخ سپرده خواهد گشت.

 نام احمد نام جمله انبیاست
 چون‌که صد آمد، نود هم پیش ماست

 شاید از همین جهت است که صلوات بر پیامبر کیمیایی را می‌ماند که مس وجود انسان را تبدیل به زر می‌کند و به تعبیری  قدم در وادی رسول‌الله نهادن و دعوت او را درک کردن همان و جذب راه او و مرید و حامی او شدن همان!

 به گفته مولانا عباس بن عبدالمطلب (عموی پیامبر) برای دشمنی و ستیز با دین احمد آمد اما وقتی دعوت او را درک کرد تا قیامت حامی دین او شد و فرزندان او نیز حامیان دین اسلام  گشتند.

 بسیارند کسانی که با هدف دیگری وارد کاری شده‌اند، اما در میان راه، درِ حقیقت به سوی آنها گشاده شده است.مثل کسی که برای گردش به بیابان می‌رود، ناگاه جمال باغبان او را گرفتار می‌سازد.

  یا چون حضرت موسی که برای آوردن آتش به کوه طور رفت؛ اما با انتساب پیامبری باز گشت یا  عیسی که از دشمنان گریخت و به آسمان را پیدا کرد.

 آدم به دام گندم افتاد و از بهشت بیرون شد، اما سبب بسیاری از خیرها و برکات شد.  کودک به امید پرنده و کشمش و فندق دبستان رفت، اما به صفت دانشمندی شرافت یافت.

 آمده عباس حرب از بهر کین
 بهر قمع احمد و استیز دین

 گشته دین را تا قیامت پشت ور
 ور خلافت او و فرزندان او

 فرمود: انی ابیت یطعمنی ربی و سیقینی: من شب را به صبح می‌رسانم در حالی که خدا به من طعام می‌دهد و آب می‌نوشاند. در حقیقت از این سخن پیامبر چنین به دست می‌آید که امت احمد(ص) از طعام معنوی تا قیامت برخوردارند. چنان که خود پیامبر از طعام معنوی تغذیه می‌شد. 

مولانا می‌گوید نجات انسان‌ها از بت‌های ظاهری کاری شگرف بود، اما شگرفت‌تر از آن رهایی انسان از بت نفس است که تنها همت پیامبر و اولیا الهی توان رهایندن انسان از این بت بزرگ را دارند.

 گر بگویی شکر این‌رستن بگوی
 کز بت باطن همت برهاند اوی

 مر سرت را چون رهانید از بتان
 هم بدان قوت تو دل را وارهان

کافران احمد را هم چون خویش “بشر” دیدند؛ اما معجزه انشقاق قمر را از او ندیدند. 

عقل احمد از کسی پنهان نشد
روح وحیَش مُدرِک هرجان نشد

یعنی شاید برخی می‌توانستند عقل و دانش و آگاهی پیامبر را بسنجند؛ اما روح وحی او را هیچ‌کس نفهمید.

 به تعبیر مولانا وقتی خورشید حشر عیان می‌شود و رستاخیز فرا می‌رسد، جمادات نیز جنبش پیدا می‌کنند.

 نشانه حرکت آن‌ها این است که ما در این دنیا شنیده‌ایم؛ این‌که ماه اشاره پیامبر را درک کرد و سنگ ریزه به حکم ایشان به حرکت و حتی به زبان درآمده است.

 ماه با احمد اشارت بین شود
 نار ابراهیم را نسرین شود

 سنگ بر احمد سلامی می‌کند
 کوه یحیی را پیامی می‌کند

 ما سمیعیم و بصیریم و خوشیم
 با شما نامحرمان ما خامشیم

 درود و سلام بیکران الهی به پیامبر راستی و درستی که فضل و حلم و اخلاق او جذبه‌ای است که انسان‌های بزرگ و کوچک را به سوی خود می‌کشاند.

پیامبری که صداقت او نه تنها بر ماه تاثیر گذاشت که خورشید درخشان را (در حادثه ردالشمس) تحت تاثیر قرار داد.

عصر ایران؛ سید مهدی حسینی دورود

 

 نظر دهید »

« سازمان وکالت» ؛ تشکیلاتی که امام یازدهم(ع) برای ارتباط با مردم ایجاد کرد

02 مهر 1402 توسط مدیر النفیسه

« سازمان وکالت» ؛ تشکیلاتی که امام یازدهم(ع) برای ارتباط با مردم ایجاد کرد

در جامعه‌ای که ابراز شیعه‌گری، ارتباط و عرض ارادت به خاندان عصمت و طهارت(ع) جرم به حساب می‌آمد و با سخت‌ترین مجازات مواجه می‌شد، امامان معصوم(ع)چگونه با شیعیان خود ارتباط برقرار می‌کردند؟
یکی از مسائلی که نگاه اندیشمندان و محققان علوم اسلامی را به خود جلب کرده چگونگی ارتباط ائمه اطهار (ع) با یاران و شیعیان خود در عصر خفقان سیاسی و اجتماعی است. در جامعه‌ای که ابراز شیعه‌گری، ارتباط و عرض ارادت به خاندان عصمت و طهارت(ع) جرم به حساب می‌آمد و با سخت‌ترین مجازات مواجه می‌شد، امامان معصوم(ع)چگونه با شیعیان خود ارتباط برقرار می‌کردند؟ و اینکه شیعیان و محبان ائمه اطهار(ع) چگونه مسائل و نیازهای خود را با ایشان درمیان می گذاشتند؟ موضوعی است که در این متن به آن اشاره خواهد شد.

ضرورت ایجاد شبکه ارتباطی با شیعیان

 

1-گستردگی و فراوانی مناطق تحت پوشش مسلمانان

باوجود فشارهای سخت سیاسی و اجتماعی ائمه اطهار(ع) توانستند در چند دهه متوالی شاگردان فراوانی را برای شناساندان اسلام ناب محمدی تربیت کنند، به طوری که محققان نقل کرده اند در زمان امام حسن عسکری(ع) که تقریباً اوج فشارهای سیاسی و اجتماعی بر اهل بیت پیامبر اکرم(ص) بود، تشیع در نقاط مختلفی از جهان همچون: کوفه، بغداد، نیشابور، قم، مدائن، خراسان، ری، یمن، آذربایجان، سامرا، جرجان، بصره، گسترش یافته بودند، گستردگی و همچنین پراکندگی مراکز تجمع شیعیان ضرورت تشکیل یک سازمان منظم ارتباطی بین شیعیان با حوزه امامت را روشن کرده بود، محققان بر این باورند که این نیاز از زمان امام نهم به خوبی احساس می‌شد، همین امر موجب شده بود امامان شیعه در نقاط مختلفی به منظور برقراری ارتباط با شیعیان سیستم و الگوی اطلاع رسانی را طراحی کنند که نیاز شیعیان برطرف شود.

گستردگی و همچنین پراکندگی مراکز تجمع شیعیان ضرورت تشکیل یک سازمان منظم ارتباطی بین شیعیان با حوزه امامت را روشن کرده بود.

2-حکومت نظامی و جو سنگین علیه شیعیان و محبان اهل بیت(ع)
از جمله دلایل مهمی که محققان و پژوهشگران تاریخ و علوم اسلامی برای تشکیل «کانال ارتباطی با شیعیان» مطرح کرده اند، جو سنگین و خفقان سیاسی و اجتماعی حاکم بر جامعه بود، امام حسن عسکری(ع) در مدت عمر کوتاه ولی با برکت خود با سه تن از خلفای جنایت‌کار و ستمگر عباسی معاصر بود، خلفای خون‌آشامی که یکی از دیگری بدتر بودند. در واقع خلفای عباسی از هرگونه فشار و محدودیت سیاسی و اجتماعی نسبت به امام یازدهم دریغ نمی‌ورزیدند، چراکه خاندان عباسی و همچنین پیروان آنان به خوبی می‌دانستند که از نسل او شخصی پا به عرصه گیتی خواهد گذاشت که تار و مار کننده دستگاه جور طاغوتیان خواهد بود. حکومت عباسی به قدری از نفوذ و موقعیت اجتماعی امام حسن عسکری(ع) نگران بود که در طول هفته چندین بار ایشان را به دربار احضار می کرد. همه ی این موارد موجب شده بود که شیعیان و محبان اهل بیت (ع) نتوانند در امنیت کامل و به طور آزادانه با ولیّ و امام خود ارتباط بر قرار کنند. [1]

سازمان فوق سری و امنیتی وکالت در عصر امام حسن عسکری(ع)

مسئولیت خطیر امامت ایجاب می‌کرد در شرایط سخت سیاسی و اجتماعی امام، امت خود را رها نکرده و مسیر امن و مطمئنی را با شیعیان و محبان عصمت و طهارت طراحی کنند؛ از این رو امام حسن عسکری(ع) با برگزیدن افراد خاص و مطمئن با عناوینی همچون «وکیل»، «باب» تشکیلات سری، سیاسی و عقیدتی را در جامعه مدیریت و راهبری کردند. البته محققان بر این باوراند که تاریخ و پیشینه این سبک از تشکیلات فوق سری در عصر امام صادق(ع) به وجود آمده است.[2]

 

وظایف مهم و خطیر تشکیلات سری وکالت

1-رتق و فتق امور مالی و اجتماعی
یکی از مهمترین وظایف سازمان وکالت برنامه‌ریزی و مدیریت امور مالی جامعه اسلامی بود، وظیفه اقتصادی و مالی وکلا خود شامل بخش‌های خاصی بود که به آن اشاره خواهیم کرد.

«هر آن کس از شیعیان ما در آن ناحیه که از انحراف به دور و طالب حق است، حقوق ما را به «ابراهیم بن عبده» بپردازد و او نیز به رازی(وکیل ری که بر کار وکلای شرق ایران نیز نظارت داشت) یا به کسی که او معین کرده بپردازد.»

الف) دریافت و تحویل وجوهات شرعی و هدایا
وظیفه اخذ و جمع‌آوری وجوه شرعی و هدایای شیعیان و ارسال و تحویل آنها به امام(ع) از جمله رایج‌ترین فعالیت‌های مالی وکلا به شمار می‌آمد، به طوری که در دستورالعمل‌های صادر از ائمه به وکلا بر این امر تأکید شده است. برای نمونه در منابع نامه‌ای به نقل از امام حسن عسکری(ع) به شیعیان نیشابور بیان شده است: «هر آن کس از شیعیان ما در آن ناحیه که از انحراف به دور و طالب حق است، حقوق ما را به «ابراهیم بن عبده» بپردازد و او نیز به رازی(وکیل ری که بر کار وکلای شرق ایران نیز نظارت داشت) یا به کسی که او معین کرده بپردازد.»[3]

ب)توزیع و مصرف وجوه شرعی و اموالی اهدایی
محققان بر این باورند که اموال تقدیم شده به سازمان وکالت در چهار محور عمده و اساسی مصرف می‌شده است: نخست، رفع نیازهای اقتصادی بیت امامت؛ دوم رفع نیازهای اقتصادی شیعیان و سادات نیازمند و رفع مشاجرات مالی شیعیان، سوم، پرداخت صله و هدیه به شیعیان و افراد تازه مسلمان، چهارم تأمین معیشت وکلا و کارگزاران سازمان وکالت.[4]

در ادامه مطالب یاد شده توجه به این مطلب ضروری است که در وضعیت نابهنجار اقتصادی، اجتماعی و سیاسی شیعه به خصوص در عصر عباسیان، بهترین پناهگاه برای نیازمندان شیعی و علوی و حتی غیر این افراد دامان پرمهر اهل بیت(ع) گرامی بود، شواهد زیادی گویای مراجعات نیازمندان به نزد امامان شیعه دارد. که با پاسخ مناسب و مکفی امامان(ع) مواجه شده اند. بخصوص در عصر امام حسن عسکری(ع) که مواردی در منابع روایی نقل شده است.[5]

2-پل ارتباطی بین امام و شیعیان

پس از نقش مالی یکی از مهمترین نقش‌ها و وظایف تشکیلات وکالت، ایجاد ارتباط بین امام و شیعیان بود، وکلا و کارگزاران امام(ع) علاوه بر جمع‌آوری اموال و وجوه شرعی، مکاتبات و نامه‌های حاوی سؤالات و بیان مشکلات را از شیعیان دریافت می‌کردند، به خدمت امام می‌رساندند.

یکی از مهمترین نقش‌ها و وظایف تشکیلات وکالت، ایجاد ارتباط بین امام و شیعیان بود، وکلا و کارگزاران امام(ع) علاوه بر جمع‌آوری اموال و وجوه شرعی، مکاتبات و نامه‌های حاوی سؤالات و بیان مشکلات را از شیعیان دریافت می‌کردند، به خدمت امام می‌رساندند

3-نقش علمی و ارشادی

یکی دیگر از نقش‌های مهم سازمان وکالت نقش تبلیغی و ارشادی ایشان است، در واقع اعضای سازمان وکالت همچون مبلغان توانا تعالیم و معارف اهل بیت عصمت و طهارت(ع) را به اقصی نقاط جهان انتقال می‌دادند، البته همه وکلای امام در یک سطح علمی یکسان نبودند؛ چرا که در میان وکلا برخی مقام «بابیت» داشتند که طبیعی است که چنین مقامی اقتضای شناخت معرفتی بالایی داشت.

4-نقش سیاسی و مبارزاتی علیه دستگاه و خلافت جور

با کمی تأمل و بررسی در مجموعه فعالیت‌های تشکیلات فوق سری وکالت، و انگیزه‌های اصلی ائمه(ع) از ایجاد و تقویت این تشکیلات، جای هیچ گونه شک و شبهه‌ای باقی نمی‌ماند، این مجموعه علاوه بر فعالیت اقتصادی و ارتباطی بین مردم و امامان وظیفه روشنگری، بصیرت افزایی و مبارزاتی نیز برعهده داشتند. در واقع در بازه زمانی که امامان در حبس و حصر قرار داشتند علم مبارزه سیاسی و اجتماعی به نوعی بر عهده وکلا نهاده شده بود.

در واقع اقدامات امنیتی وکلا موجب شده بود شیعیان ضمن داشتن ارتباط با ناحیه مقدسه از محدوده نظر جاسوسان حکومتی به دور باشند.

5-نقش حفاظتی، برای امامان شیعه (ع) و سازمان وکالت

از اهداف اصلی تشکیل این سازمان سری این بود که مراجعات مستقیم شیعیان به ائمه(ع) به حداقل ممکن کاهش یابد تا ضریب امنیتی بیشتری هم برای شیعیان و هم برای ائمه(ع) حاصل شود، بر اهل تحقیق روشن است که عصر خفقان عباسیان بخصوص در دوره امام حسن عسکری(ع) جاسوسان دولت آنچنان امام را تحت نظر داشتند که حتی در زندان نیز مراقب ارتباط و حرکات امام بودند. در چنین فضایی سازمان وکالت با مدیریت و راهبرد خاص خود سعی می کردند که بدنه تشیع را از خطرات احتمالی برحذر دارند. در واقع اقدامات امنیتی وکلا موجب شده بود شیعیان ضمن داشتن ارتباط با ناحیه مقدسه از محدوده نظر جاسوسان حکومتی به دور باشند.

دستاوردهای شبکه فوق سری وکلا

با دقت و تأمل در حیطه سازمان و تشکیلات فوق سری «وکلا» به این مطلب می‌توان اشاره کرد که این تشکیلات تنها برای تأمین اهداف و مقاصد سیاسی پایه‌گذاری نشد، و این موضوع مهمی است که این شبکه سرّی را از شبکه‌های سرّی مشابه همچون «شبکه دعوت عباسیان» متمایز و برتر می‌سازد؛ چراکه شبکه سرّی دعوت عباسیان که برای مبارزه با امویان شکل گرفته بود در نهایت به حکومتی منجر شد که نه تنها داعیه اسلام‌گرایی واقعی نداشت، بلکه خود مظهر اشرافیگری، ظلم و استبداد علیه شیعیان و اسلام‌گرایان واقعی بود.

وجه تمایز و برتری سازمان وکلای امامیه در اهداف بالا و چندگانه آن روشن می‌شود، که شامل بخش‌هایی همچون اهداف سیاسی، اهداف فرهنگی، اجتماعی (پاسخگویی به مسائل فقهی و عقیدتی توسط وکلا) و همچنین اهداف اقتصادی و مالی بوده است. از طرفی تلاش هوشمندانه در جهت آن اهداف موجب زنده و پویا نگه داشتن مکتب اهل بیت(ع) در اقصی نقاط جهان شده است. در واقع امامان شیعه با طراحی این شبکه در دوران سرکوب و خفقان سیاسی و اجتماعی تلاش کردند اعتقادات شیعه را به درستی در بین شیعیان زنده نگه دارند و پایه‌های عقیدتی و فکری آن را در بین محبان خود بیش از پیش مستحکم کنند.

شاید به درستی بتوان ادعا کرد در آن عصر رسالت شاخص و اثربخش سازمان وکلا حفظ هویت حقیقی تشیع بوده؛ چراکه در دورانی که آراء مختلفی همچون زیدیه، اسماعلیه؛ غالیان و …شیعه اصیل را تهدید می‌کرد. وجود این سازمان موجب می شد که مردم از نظرات امام و رهبر خود در خصوص آن جریانات فکری و فرهنگی با خبر شوند و فریفته آنان نشوند و کمتر جذب آن فرق شوند.

هر چند محققان در طول تاریخ به سازمان های سری همچون سازمان سرّی دعوت عباسیان نیز اشاره داشته‌اند. ولی با توجه به تفاوت‌های که در اهداف و اصول سازمانی بین این دو شبکه وجود داشت سازمان وکلای امامیه را متمایز و برترمی‌سازد.

پی‌نوشت:
[1]. سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، ص632.
[2]. ر.ک: جاسم حسین، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص134؛ راز داران حریم اهل بیت، جواد سلیمانی، انتشارات موسسه امام خمینی(ره)، ص54.
[3]. رجال‏الکشی ص : 579.
[4]. سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمه(ع)، انتشارات موسسه امام خمینی(ره)، محمد رضا جباری، ج1،ص296.
[5].الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏1، ص: 506، ح3.« ضَاقَ بِنَا الْأَمْرُ فَقَالَ لِی أَبِی امْضِ بِنَا حَتَّی …‏»

مطالعه بیشتر:
1-سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمه(ع)، انتشارات موسسه امام خمینی(ره)، محمد رضا جباری
2-رازداران حریم اهل بیت(ع)، جواد سلیمانی، انتشارات موسسه امام خمینی(ره)

منبع: تبیان

 نظر دهید »

چگونه مامون امام رضا را مجبور به خوردن زهر کرد؟

24 شهریور 1402 توسط مدیر النفیسه

چگونه مامون امام رضا را مجبور به خوردن زهر کرد؟



خلیفه عباسی، در حالی که صدایش می‌لرزید، فریاد زد:«هیچ چاره‌ای ندارید؛ باید از این انگور میل کنید!» آن گاه با دستش اشاره‌ای کرد و از پشت ستون‌ها، تعدادی مأمور شمشیر به دست ظاهر شدند. امام رضا(ع) مقداری از آن انگور تناول کرد و از جای خود برخاست…

امام(ع) در آخرین روزهای حیات پربرکتش، بارها درباره شهادت خود با اباصلت سخن گفت. امام رضا(ع) در شبی که فردای آن، آخرین روز ماه صفر بود، اباصلت را نزد خود فرا خواند. با او کمی صحبت کرد و سپس فرمود: «ای اباصلت! من فردا از سوی این مرد فاجر و تبهکار، فرا خوانده می‌شوم. وقتی از نزد او خارج شدم، اگر سرم را با عبایم پوشانده بودم، دیگر با من حرف نزن و بدان که مرا مسموم کرده است.» اباصلت منقلب شد، سیلاب اشک از دیدگانش فروریخت. امام(ع) او را به آرامش و صبر سفارش کرد و سپس به نماز ایستاد. اباصلت از محل عبادت امام‌رضا(ع) بیرون آمد، اما چنان اضطرابی بر وجودش مستولی شده بود که قادر نبود قدم از قدم بردارد؛ به ناچار، همان‌جا نشست و در خلوت شبانه، به آخرین عبادت‌های علی‌بن‌موسی‌الرضا(ع) نگریست و اشک ریخت. اباصلت آرزو می‌کرد کاش هیچ وقت صبح فرا نرسد، اما انگار خورشید روز آخر ماه صفر، زودتر از روزهای دیگر در آسمان ظاهر شد. خروس‌خوان بود که درِ اتاق محل اقامت امام رضا(ع) را به شدت کوبیدند. اباصلت سراسیمه برخاست و در را گشود. یکی از غلامان مأمون بود؛ پیامی برای امام(ع) داشت: «خلیفه شما را احضار کرده است، باید همراه من بیایید.» اباصلت نگران و مضطرب، به چهره مولایش نگریست. امام(ع) لبخندی پرمهر بر لب داشت. آرام برخاست و عبایش را بر دوش افکند، کفش‌هایش را پوشید و در پی غلام به راه افتاد.

امام(ع) عبا را بر سر کشید
مأمون به ظرف انگوری که مقابلش بود، نگاه کرد؛ سپس کوشید تا صحبت با امام رضا(ع) را آغاز کند:«پسر عموی عزیز! چرا کمتر به ما سر می‌زنید؟» پرسش خلیفه آن‌قدر بی‌ربط بود که امام(ع) دلیلی برای پاسخ دادن به آن، ندید. مأمون آشکارا مضطرب بود. او می‌دانست که قصد جان چه کسی را کرده است. مأمون، کرامات علی‌بن‌موسی‌الرضا(ع) را دیده بود. او از مقام علمی پسر رسول خدا(ص) آگاهی داشت، می‌دانست که دست به جنایتی غیرقابل بخشش می‌زند، اما قدرت و ثروت، چیزی نبود که فرزند هارون بتواند از آن بگذرد. او بنیان این حکومت را بر خون برادرش، امین، استوار کرده‌ بود و حالا حاضر نبود حقی را که غصب کرده است، به آسانی وانهد.

مأمون خوشه‌ای انگور برداشت. دانه‌های درشت انگور در نور خورشیدی که از پنجره به داخل تالار می‌تابید، برق می‌زد. خلیفه عباسی، انگور را به امام رضا(ع) تعارف کرد و گفت: «ای پسر رسول خدا! تاکنون انگوری بهتر از این ندیده‌ام، خواهش می‌کنم از آن میل کنید.» امام(ع) تبسم کرد و آرام فرمود:«ای بسا که انگورهای بهشت بهتر از این انگور باشد»؛ آن گاه ادامه داد: «میلی به خوردن انگور ندارم، مرا معاف کن.» مأمون دوباره اصرار کرد،اما امام(ع) باز هم نپذیرفت. خلیفه عباسی، در حالی که صدایش می‌لرزید، فریاد زد:«هیچ چاره‌ای ندارید؛ باید از این انگور میل کنید!» آن گاه با دستش اشاره‌ای کرد و از پشت ستون‌ها، تعدادی مأمور شمشیر به دست ظاهر شدند. امام رضا(ع) مقداری از آن انگور تناول کرد و از جای خود برخاست.

مأمون فریاد زد: «قصد دارید به کجا بروید؟» امام(ع) پاسخ داد:«به همان جا که مرا فرستادی.» خلیفه عباسی به مأموران دستور داد مانع خروج حضرت نشوند.

علی‌بن موسی الرضا(ع) از اتاق بیرون آمد و مسافت تالار تا در خروجی را از میان دالانی طولانی پیمود. در انتهای دالان و کنار در، اباصلت انتظار مولایش را می‌کشید، ناگاه دید که امام(ع) می‌آید، در حالی که عبایش را بر سر کشیده است.

اباصلت همه چیز را فهمید؛ بدون آن‌که کلامی بگوید، در حالی که آرام می‌گریست، در پی مولایش حرکت کرد. وقتی به محل اقامت رسیدند، امام‌رضا(ع) رو به اباصلت کرد و فرمود:«در را ببند». سپس در بستر افتاد و یار وفادارش را به نزد خود فراخواند:«اباصلت! مأمون مرا مسموم کرد. نگذار این راز در پرده بماند. شیعیان را از حقیقت شهادت من مطلع کن. امشب منتظر باش، فرزندم، محمد، به بالینم خواهد آمد.»

 نظر دهید »

حجاب و عفاف عاشوراییان

19 مرداد 1402 توسط مدیر النفیسه

حجاب و عفاف عاشوراییان

 

 

 به نقل از شیخ مفید «وَ سَأُلَتْهُ النِّسْوَةُ لِیسْتَرْجِعَ مَا أخِذَ مِنْهُنَّ لِیتَسَتَّرْنَ بِه؛  پس از روز عاشورا و اسارت زنان خاندان پیامبر، آنان از عمر سعد خواستند تا آنچه از ایشان گرفته شده، بازگردانده شود تا خود را با آن بپوشانند. اما چون آن خواسته اثری نداشت و دستور عمرسعد کارساز نشد و کسی چادرها را بازنگرداند، این بار تقاضای خود را به گونه ای دیگر و به فردی دیگر ابراز کردند. عمر بن سعد اسرای اهل حرم را به کوفه برد هنگامی که نزدیک کوفه رسیدند، اهل کوفه برای تماشای اسرا اجتماع کردند. یکی از زنان کوفی که بر بامی ایستاده و بر آنان مشرف بود، پرسید: «مِنْ أْی الأَسَاَری أنْتُن؟؛ شماها از کدامین اسرا هستید؟ »جواب دادند: «َنحْنُ أسَاَری مُحَمَّدٍ؛ ما اسرای آل محمد هستیم». زن از بام پایین آمد و هر چه چادر، مقنعه، روسری و پارچه ای که داشت جمع کرد و به آنان داد و آنان خود را پوشانیدند». دقیقاً؛ پرواضح است که حجاب نشانه کرامت و ارجمندی زن مسلمان است و زنان عاشورایی و زینب گونه که پیامبران حریت و آزادگی و آیات عصمت و عفت بوده و هستند، حفظ کرامت و شخصیت خود را بر همه چیز مقدم می دارند.

مصادق دیگری که میتوان به آن اشاره کرد «پنهان داشتن خود از نامحرمان» است. پس از چند روزی که اسراء در کوفه ماندند، آنان را به سوی شام روانه کردند. در هنگام حمل و نقل اسرا از مکانی به مکان دیگر، آنان را همانند اسرای کفار و گاه بدون پاسداشت حرمت آنان از نظر امکان حفظ کامل حجاب، انتقال می دادند و این کار، اعتراض اهل بیت علیهم السلام و حضرت سجاد علیه السلام را برمیانگیخته و آنان برای حفظ حجاب از هیچ کوششی فرو گذار نمی کردند و حتی اگر لازم بود، به خواهش و تمنّا نیز متوسل می شده اند؛ در حالی که امام حسین علیه السلام یا اهل حرم، هرگز برای امور مادی به دشمن متوسل نشده اند یا التماس نکرده اند و حتی یک مورد هم پیدا نمی شود که مثلاً امام حسین علیه السلام از دشمن طلب آب کرده باشد و باز هیچ موردی نمی یابید که اهل حرم پس از اسارت از دشمن تقاضای نان، آب و سایر امور مادی را داشته باشند، ولی دقت در حوادث شام، اصرار بانوان بر حفظ پوشش و حجاب و دور نگه داشتن خود را از انظار تماشاچیان روشن می کند.

سید بن طاووس رحمه الله علیه نقل می کند: «وقتی اسراء به دمشق نزدیک شدند، ام کلثوم به شمر نزدیک شد و گفت: از تو درخواستی دارم. شمر گفت: درخواستت چیست؟ گفت: هنگامی که خواستی ما را به شهر وارد کنی، از دروازه ای که تماشاچیان آن کمتر باشند وارد کن و به مأموران پیشنهاد کن سرها را از بین کجاوه ها بیرون ببرند و از ما دور کنند، زیرا ما از بس در چنین حالتی و چنین وضعی مورد دید واقع شدیم خوار و ذلیل شدیم. ولی شمر از بس ظالم و یاغی بود، دستور داد سرها را بر نیزه ها در بین کجاوه ها قرار دهند و آنان را با آن حال از بین تماشاچیان عبور داد.


مصداق دیگری که میتوان به آن اشاره داشت «اعتراض به سلب پوشش از اهل حرم» است. وقتی اسرای اهل بیت علیهم السلام را وارد شام کردند و آنان را به مجلس یزید بردند و او با تکبّر به بیان افتخارات و پیروزیهای خود پرداخت، برخی از اهل بیت علیهم السلام سخنانی گفتند. آنگاه حضرت زینب علیه السلام به پا خاست و با بیان آیاتی از قرآن، استهزاگری یزید را ناشی از تکذیب آیات الهی و مهلت دادن خداوند به او را برای افزون شدن گناهان او و سرانجام گرفتار شدنش به عذاب الهی دانست. سپس فرمودند: « آیا این عدل است، ای فرزندان آزاد شده که تو زنان و کنیزکان خود را در پشت پرده و حجاب نگاه داری و دختران رسو ل الله صلی الله علیه واله در حالت اسیری، در حالی که پوشش های آنان هتک برداشته شده و چهره های آنان آشکار ساخته شده، آنان را دشمنان از شهری به شهر دیگر برانند؟».

با این توصیفات حضرت زینب علیه السلام و فرزندان پیامبر صلی الله علیه واله چه با سخنان و چه با منش رفتاری شان ارزشهای والای انسانی و اخلاقی و  کرامت انسانی زن را در سایه عفاف و حجاب یادآور شدند.

نکته مهمی که حضرت زینب علیه السلام از آن سخت آزرده شده، این است که زنان یزید پوشیده اند و او و زنان دیگر پوشش کامل ندارند و به همین جهت نمی گوید: زنان تو در کاخ و اسیران در کوخند یا زنان تو سیر و اسیران گرسنه اند؛ بلکه تنها و تنها بر حجاب اصرار میکند. علاوه بر این باید توجه داشت که پوشش آنان به طور کامل برداشته نشده؛ اما با این وجود این چنین نسبت به آن حساسیت به خرج می دادند و جزع و فزع می کردند.

عصر عاشورا وقتی دشمن به خیمه ها حمله کرد و آن ها را به آتش کشید، حضرت زینب علیه السلام محضر امام سجاد آمدند و کسب تکلیف کردند. امام به عمه اش زینب علیه السلام فرمودند، بگو بچه ها به میان بیابانها فرار کنند و پراکنده شوند، در ضمن فرار قضیه ای برای دختر امام حسین علیه السلام به نام فاطمه صغرا علیه السلام اتفاق میافتد. عربی از سپاهیان یزید او را دنبال می کند. آن عرب با ته نیزه به پشت دخترک میزند و هنگامی که بر زمین می افتد، او آن چنان گوشواره های دخترک را از گوشش بیرون میکشد که گوشهایش پاره می شوند. آنگاه که به هوش می آید، سر خود را در دامن عمه اش زینب علیه السلام می بیند، در این حال اولین درخواستی که دارد این است: عمه جان آیا پارچه ای پیدا می شود تا با آن سرم را از چشم نامحرمان بپوشانم؟
این دختر دلسوخته به عمه اش نگفت، سه روز است که آب نخورده و تشنه است، نگفت که گوشهایش درد می کند، نگفت که او را شلّاق و تازیانه زده اند. نگفت پدرم کجاست. نگفت برادرم کجاست. نگفت عمویم کجاست. فقط وقتی متوجّه شد که چادر به سر ندارد با گریه التماس کرد: عمّه جان! چادر ندارم! آیا چادری نداری که خود را با آن بپوشانم؟ حضرت زینب با چشمهای پر از اشک فرمود: دخترم؛ چیزی برای ما باقی نگذاشته اند.

 آری هم امام حسین علیه السلام نسبت به حفظ حریم اهل بیت و حفظ آنان از معرض نامحرمان از هیچ تلاش و حرکتی فروگذاری نکرد و هم خود آن بزرگواران در کربلا و در طول اسارت، هیچ گاه و هیچ لحظه از حفظ حجاب و عفاف خود غفلت ننمودند. هر یک از این صحنه ها می تواند برای جامعه امروز ما درس آموز باشد. بنابراین از واقعه کربلا، تنها درس گریه و عزاداری نگیرید. درس عفت بگیرید. درس حجاب بگیرید. معرفت خود را نسبت به کربلا و عاشورا بیشتر کنید. امام من و شما هنوز هم تشنه لبیک است.

 دکتر عیسی عیسی زاده استادیار و عضو هیئت علمی پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • ...
  • 4
  • ...
  • 5
  • 6
  • 7
  • ...
  • 8
  • ...
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 35
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 <   >
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

مدیرالنفیسه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • اجتماعی
  • احکام
  • امام خمینی
  • امام زمان (عج)
  • ایام مذهبی و ملی و مناسبتی
  • بارداری
  • بدون موضوع
    • نهج البلاغه
  • بهداشتی
  • تاریخی
  • تربیت کودک
  • تربیتی
  • تغذیه
  • حدیث
    • تربیتی
  • حکایت
  • خانه داری
  • خانواده
  • خانواده
  • سیاسی
  • سیره وسخنان بزرگان
  • شبهات
  • شهدا
  • طنز
  • طنز
  • عصر بخیر
  • فن بیان
  • قانون
  • قرآن
  • متن ادبی
  • مقام معظم رهبری
  • نشر کتاب
  • همسرانه
  • یک صفحه کتاب

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

کاربران آنلاین

رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 13
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 20
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 23
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس