مدیرالنفیسه

  • خانه 
  • In the name of Allah the merciful and the compassionate 
  • تماس  
  • ورود 

پوشش والدین در مقابل بچه ها و پوشش بچه ها جلوی یکدیگر و حد و مرز آن

06 مرداد 1401 توسط مدیر النفیسه


موضوع پوشش والدین در مقابل بچه ها و پوشش بچه ها جلوی یکدیگر و حد و مرز آن یکی از چالش هایی است که خیلی از پدر و مادرها با آن درگیرند. بعضی از روانشناس نماها می گویند جلوی بچه هایتان راحت بگردید تا چشم شان عادت کند. اما بالاخره مرزهای این پوشش کجاست؟ 

 چند وقت پیش منزل یکی از دوستان صمیمی ام بودم که دو فرزند دختر و پسر دارد، قدری زودتر از همیشه به خانه شان رفتم، قرار شد بچه ها کمی بیشتر با هم بازی کنند. وقتی رسیدیم با منظره عجیبی رو به رو شدم و دیدم که دوستم، بچه ها را فقط با یک لباس زیر در وان حمام گذاشته تا به قول خودش آب بازی کنند و سرگرم باشند و او هم به کارهایش برسد.

از اینکه دیدم دختر و پسر کوچک را با هم در وان گذاشته، تعجب کردم اما چیزی نگفتم. بعد هم که ما آمدیم سریع آنها را خشک کرد و باز هم جلوی ما برهنه گرداند تا فرصت کند و لباس هایشان را تنشان کند. بچه های من از تعجب دهانشان باز مانده بود، از اینکه بچه ها برهنه در خانه می چرخند، چون ما همیشه در خانه مان به این موضوع مقید بودیم و بچه ها هیچ وقت برهنه در خانه نمی چرخند.

              

در یک فرصتی که بچه ها مشغول بازی بودند، به دوستم گفتم می بینی دختر و پسرهایمان چه زود دارن بزرگ می شن؟بعد بی تعارف به او گفتم : «حالا که بچه ها در حال بزرگ شدن هستند، بهتر نیست یک سری مسایل را بیشتر رعایت کنیم، مثلاً اینکه بچه ها را با هم حمام نفرستیم؟ یا طوری استحمام بچه ها را پیش ببریم که بدن برهنه همدیگر را نبینند؟»

او یک مرتبه با سکوت خیره به من نگاه کرد و بعد زد زیرخنده و گفت: «این حرف ها چیه می زنی، اُمّل شدی ها؟» گفتم: «این موضوع هیچ ربطی به اُمّل بودن نداره، بچه های ما باید حریم خودشان و دیگران را بدانند و بهشان یاد بدهیم که هیچ شخص دیگری جز مادر و پدرشان نباید بدن برهنه آنها را ببیند. حتی از خودت هم خیلی تعجب می کنم که انقدر راحت جلوی بچه ها می گردی!» این بار با لحن ناراحت و رنجیده گفت: «لابد توقع داری جلوشون چادر سر کنم یا مانتو روسری بپوشم؟!» باز به او گفتم: «نه اما نباید این اندازه هم راحت باشیم که نیمه برهنه جلوی بچه هایمان بگردیم.»

موضوع پوشش والدین در مقابل بچه ها و پوشش بچه ها در کنار یکدیگر و حد این پوشش یکی از چالش هایی است که خیلی از پدر و مادرها با آن درگیرند. بعضی از روانشناس نماها می گویند جلوی بچه هایتان راحت بگردید تا چشم شان عادت کند. اما بالاخره حد این پوشش کجاست؟ در گزارش پیش رو به این موضوع چالش برانگیز پرداختیم.

پوشش در خانواده و بلوغ زودرس جنسی
در فرهنگ اسلامی بارها به داشتن عفت و حیا توصیه شده ایم، یکی از مهم ترین موارد داشتن عفت و حیا رعایت نوع پوشش والدین در خانه است، شاید برخی تصور کنند هر طور که دوست دارند می توانند در حضور بچه هایشان بگردند و لباس بپوشند اما اینطور نیست. حریم ها باید حفظ شود و حد و حدودش نیز مشخص است تا بچه ها خدای نکرده به بلوغ زودرس جنسی یا انحرافات مختلف جنسی دچار نشوند. برخی از والدین در سنین نوجوانی و جوانی قادر به کنترل بچه هایشان نیستند و از لحاظ نوع پوشش و رفتار اجتماعی آنها را خیلی با خودشان متفاوت می بینند، درحالی که عموما این بچه ها از خانواده هایی بیرون آمدند که در آنها رعایت خیلی مسائل عفت و حیا نمی شده یا اینکه دوستان نامناسبی داشته اند.

پرهیز از برهنگی یا نیمه برهنگی در خانه
دکتر« مجتبی امین زاده»؛ روانپزشک در این باره می گوید: « در دوران کودکی یعنی از سنین سه سالگی به بعد بچه ها ممکن است کنجکاوی جنسی داشته باشند، بنابراین اگر والدین پوشش مناسب به معنی پرهیز از برهنگی را رعایت کنند، بچه ها دچار تحریک یا کنجکاوی جنسی نمی شوند، متأسفانه برخی والدین تصور می کنند این به معنای متمدن یا مدرن بودن است که هرطور دلشان بخواهد در منزل لباس بپوشند، در حالی که کودک در حال رشد دارند و باید بدانند که پوشیدن لباس های تنگ و چسبان و رعایت نکردن پوشش مناسب ممکن است باعث برانگیخته شدن کنجکاوی بچه ها و از بین رفتن آرامش ذهنی آنها شود.»

آموزش حریم جنسی از چهارسالگی
کودکان باید حریم جنسی خود را از سنین چهار سالگی به بعد بشناسند و رعایت پوشش مناسب در برابر غیر محارم را داشته باشند، این وظیفه والدین است که تفاوت های جنسی را به کودکان تفهیم کنند و یکی از راه هایش هم این است که خودشان حد پوشش را رعایت کنند. والدینی که فرقی بین دختر و پسر نمی گذارند، آنها را با هم حمام می فرستند، برهنه جلوی هم می گردانند و اهمیتی به این مسائل نمی دهند، خودشان زمینه کنجکاوی جنسی بچه ها را فراهم می کنند، وگرنه بچه های کوچک هیچ گناهی ندارند، چون درک و شناختی از این امر ندارند.


امین زاده درباره نکات مهمی که والدین لازم است در زمینه رعایت حریم ها آموزش ببینند، می گوید: «والدین بهتر است به بچه هایشان آموزش دهند که از سنین سه ـ چهار سالگی به بعد بدنشان حریم خصوصی شان محسوب می شود و غیر از پدر و مادر کسی نباید بدن عریان آنها را ببیند، همچنین خودشان جلوی بچه ها برهنه نشوند، مخصوصا مادری که فرزند پسر دارد و پدری که فرزند دختر دارد، نباید جلوی بچه ها برهنه یا نیمه برهنه بگردد.»

تفکیک رعایت حجب و حیا برای فرزندداران دختر و پسر
والدینی که دارای فرزند دختر و پسر هستند ، این مسائل را بیشتر از پدر و مادرهایی که فرزندانی از یک جنس دارند باید رعایت کنند. مثلا دختر و پسرشان را با هم به حمام نفرستند، از سن سه ـ چهار سالگی به بعد پسرها با پدرشان و دختران با مادرشان به حمام بروند یا لباس هایشان توسط والد همجنسشان تعویض شود.

 

البته برخی از والدین هم تصور می کنند که رعایت حجب و حیا و آموزش آن تنها برای دختردارها لازم است، در حالی که برای رعایت حجب و حیا فرقی بین دختردارها و پسردارها نیست، حتی والدین برای استحمام بچه ها هم نیاز هست که در حمام پوششی داشته باشند.چون بچه ها با دیدن تفاوت های جسمی خودشان و بزرگ ترها ممکن است احساس نقص و سرخوردگی کنند و کنجکاوی های جنسی برایشان ایجاد شود.

بچه ای که دائم در خانه برهنگی و نیمه برهنگی می بیند!
کودکی که دو سال دارد، بهتر است در یک اتاق جدا توسط مادرش تعویض لباس و پوشک شود، حتی طوری باید زمینه چینی کنیم که اگر مهمان بودیم یا مهمان داشتیم کسی بدون اجازه وارد اتاق نشود. بهتر است والدین هم جلوی بچه ها لباسشان را تعویض نکنند.

«سارا رحیم زاده»؛روانشناس کودک نیز دراین باره می گوید: «والدین بچه ای که به پنج سالگی رسیده هم باید دقت بیشتری را در زمینه پوشش خود و فرزندش داشته باشد. مثلا بهتر است پوشش پدر در برابر فرزند دختر و پوشش مادر در برابر فرزند پسر متعارف باشد . البته این پوشش در فرهنگ های مختلف متفاوت است اما در هر حال بچه ای که مدام برهنگی و نیمه برهنگی دیده باشد، کنجکاوی ها و جلب توجه اش از کودکی نیز بیشتر می شود و ممکن است در نوجوانی و بزرگسالی دچار آسیب شود.

این تفکر اشتباهی است که برخی والدین می گویند، بگذار تا ببیند و عادت کند، مادری که جلوی پسرش نیمه برهنه می گردد، پسر او چیزهایی می بیند که نباید ببیند یا برعکس پدری که دختر دارد، اینها بعدا بچه ها را اذیت می کند.»

تربیت جنسی با رفتار والدین نه نصیحت های آنها
این نکته همیشه باید یادمان بماند که بچه های ما بیشتر ازاینکه حرف های ما را بشنوند، عملمان را می بینند و به آن دقت می کنند، بنابراین مرزهای ما، رعایت حریم ما با همسر و بچه ها در فضای خانه یک نوع تربیت جنسی برای فرزندانمان محسوب می شود.

 

دکتر مجتبی امین زاده همچنین می گوید: «برخی از والدین هم تصور می کنند، بچه ها نه احساس دارند نه متوجه این مسائل می شوند، در حالی که بچه ها کور و نه کر نیستند. هم خوب احساس می کنند، هم می فهمند و یاد می گیرند و بدان عمل می کنند. شاید بچه دو ساله بیان خوبی نداشته باشد اما حافظه خوبی دارد و همه مناظر و تصاویر را مثل یک دوربین ضبط می کند، پس نوع پوشش مان در خانه را جدی بگیریم.»

منبع: فارس

 نظر دهید »

قهرمان توحید از زبان شهید مطهری

19 تیر 1401 توسط مدیر النفیسه


 انتشارداستان قربانی کردن اسماعیل/ اسحاق، فرزند حضرت ابراهیم(ع) به دستور خداوند، یکی از پر مایه ترین مضامین عرفانی در ادیان الهی است. فلسفه اقدام این پیامبر الهی را از زبان شهید مطهری در زیر بخوانید.


«  ابراهیم از مالش گذشت، یعنی هرچه داشت همه را گذاشت و از سرزمین اصلی خودش مهاجرت كرد و گفت: إِنِّی ذاهِبٌ إِلی رَبِّی سَیَهْدِینِ من به سوی پروردگارم می روم، یعنی به دنبال عقیده و ایده ام می روم. (ابراهیم از یك خانواده ی به اصطلاح پایین نبود، گوسفند داشت، اسباب و اشیاء دیگر داشت) . از همه ی اینها بالاتر این بود كه از فرزندش در راه خدا گذشت، حاضر شد در راه خدا فرزند خودش را قربانی كند. من نكته ی ا صلی را همین جا می خواهم عرض كنم.

مسئله ی فدا كردن فرزند به دو شكل می تواند باشد. شك ندارد كه قربانی كردن فرزند یعنی فرزند را به راه خدا دادن، اوجِ گذشت است و ای بسا انسانهایی كه حاضرند جان خودشان را بدهند ولی حاضر نیستند كه زنده بمانند و جوان عزیزشان كشته بشود. اما در كار این قهرمان توحید در داستان ذبح فرزندش اسماعیل یك نكته ای وجود دارد كه قرآن نقل كرده است و این نكته جالب توجه است. 

ببینید، یك وقت هست به انسان دستوری می دهند كه فلسفه ی آن روشن است، یعنی عقل آدم آن را درك می كند و می فهمد. خوب، آدم یك كاری می كند كه هم دستور خداست و هم چیزی است كه عقل خودش هم فلسفه اش را درك می كند. 

البته این یك انگیزه ی ضروری برای ما مسلمانهاست كه همه ی دستورهایی كه خدا در قرآن و سنت به ما داده یك فلسفه ای دارد، منتها ما بسیاری از این فلسفه ها را درك می كنیم و بسیاری را هنوز درك نكرده ایم و نباید هم انتظار داشته باشیم كه از همه ی نیازهای فردی (جسمی- روحی و دنیایی- آخرتی) و اجتماعی خودمان اطلاع داریم، و چون اطلاع داریم بنابراین فلسفه ی دستورها را می توانیم بفهمیم. مثل یك مریضی كه وقتی طبیب به او دستور می دهد، مدعی باشد كه من تمام خصوصیات بیماری و تمام خصوصیات دواها را می دانم، پس اگر طبیب هم دستور داد می فهمم كه چرا دستور داده. نه، این طور نیست. 

اسلام ما را تشویق می كند كه به فلسفه های احكام پی ببریم، یعنی اگر فلسفه های احكام را بفهمیم اعتقاد ما به اسلام بیشتر می شود. اما یك نكته هست و آن اینكه اگر یك مرد بزرگی به انسان دستوری بدهد، یك وقت انسان فلسفه ی آن دستور را می داند و یك وقت نمی داند. كسی كه حاضر است امر شما را اطاعت كند، می آید به شما می گوید آقا! من یك گرفتاری دارم، این گرفتاریم را چطور حل كنم؟»

می گویید برو فلان كار را بكن. یك وقت می فهمد كه اگر این كار را بكند چه فایده ای دارد، یا می پرسد فایده ی این كار چیست، آیا ممكن است بفرمایید كه چه فایده ای دارد؟ او اگر بفهمد و اطاعت كند، از نظر خودش خیلی مهمتر است كه فهمیده و اطاعت كرده است. اما وقتی كه بفهمد، نیمی دستور عقل خودش را به كار بسته، نیمی دیگر دستور آن آمر و فرمان دهنده را. اما اگر فلسفه را نفهمد و صرفاً روی اعتماد كامل به فرمانِ فرمان دهنده عمل كند، این از نظر اطاعت و عبادت مقام بالاتری دارد. او به قدری به دستورهای این آقا یا به دستورهای این طبیب مطمئن است كه با اینكه یك ذره از فلسفه ی آن چیزی نمی داند ولی می گوید من آن را می دانم. 

مثل اینكه شما خودتان گاهی اوقات به یك طبیبی آنقدر اعتماد پیدا می كنید، آنقدر به دستورهای او اعتماد دارید كه هرچه بگوید- ولو آنكه یك ذره فلسفه اش را نفهمید- عمل می كنید. یك كسی می گوید آقا! این كارها چیست كه می كنی؟ می گوید آن كسی كه من حرفش را گوش می كنم آنقدر به او اطمینان و اعتماد دارم كه می دانم بیهوده حرف نمی زند و یك حسابی در كار است. 

این را من مخصوصاً به جوانان عرض می كنم كه از نظر مقام عبودیت با اینكه انسان خوب است كوشش كند فلسفه های احكام را بفهمد اما یك وقت این در دِماغ آدم نیاید كه من هر دستوری را كه فلسفه اش را بفهمم به كار می بندم اما اگر فلسفه اش را نفهمم به كار نمی بندم؛ اسلام گفته، ولی من به كار نمی بندم چون من نمی فهمم فلسفه اش چیست. این معنایش این است كه من به اسلام اعتماد كامل ندارم؛ او دستورش را بدهد، من اگر خودم هم فلسفه اش را فهمیدم عمل می كنم، اگر نفهمیدم نه. پس تو به حرف اسلام گوش نمی كنی، به اسلام اعتماد نداری، به حرف خدا اعتماد نداری، به حرف قرآن اعتماد نداری. می خواهی بفهمی، اگر فهمیدی عمل می كنی. نه، شما این جور باید باشید كه بگویید من به دستور اسلام اعتماد دارم، هرچه اسلام بگوید می گویم «آمَنّا و سَلَّمْنا» ، من عمل می كنم. ولی برای اینكه معرفتم زیاد بشود می خواهم فلسفه اش را بفهمم، نه اینكه برای اینكه عمل بكنم می خواهم فلسفه اش را بفهمم؛ نه، من به هرحال به اسلام اعتماد دارم. به من گفته اند نماز صبح دو ركعت است، نماز ظهر چهار ركعت. چرا نماز صبح دو ركعت، نماز ظهر چهار ركعت؟ من نمی دانم، ولی من به دستور اسلام اعتماد دارم. كوشش هم می كنم، اگر توانستم بفهمم بسیار خوب؛ اگر نتوانستم، فهمیدن من مقدمه ی عمل كردن نیست. 

فهمیدن مقدمه ی معرفت است ولی عمل كردن من به این است كه اسلام دستور داده باشد. 

این است كه عابد در مقام عبادت و در مقام عمل سراغ این نمی رود كه فلسفه را بفهمد، بعد عمل كند. در مقام معرفت سراغ فلسفه می رود، در مقام عمل تسلیم محض است. 
اگر به ابراهیم، قهرمان توحید، می گفت: ابراهیم! پسرت را بفرست در فلان جنگ كه باید با كفار بجنگد و در آنجا در راه مثلاً جهاد كشته بشود و ابراهیم فرمان را عمل می كرد، آنقدرها مهم نبود. به ابراهیم در عالم رؤیا امر می شود: ابراهیم! فرزند جوانت اسماعیل را به دست خودت به منی می بری. 
سرزمین همین مسجدالحرام بود. در روایت هست كه این چاه زمزم- كه حالا آب از آن می گیرند و چون عمیق ترش كرده اند آب زیادی هم برمی دارند- نبود. 

هاجر و اسماعیل را كه ابراهیم آورد، اسماعیل بچه ای بود كه روی زمین خوابیده بود و نمی توانست بنشیند. همان جا كه این بچه پایش را به زمین می زد، از همان جا به امر الهی این چشمه پیدا شد و ابراهیم هم به امر خدا گاهی اوقات می آمد خبر می گرفت. خودِ تسلیمِ آنجا را ببینید! به ابراهیم می گوید: برو زن و بچه را تنها در بیابان وحشتناك بگذار و بیا. ولی ابراهیم چون می داند این امر خداست «لِمَ» نمی گوید، «چرا» نمی گوید. می داند این یك فلسفه ای دارد و بی حساب نیست. زن و بچه را می گذارد و می رود. بعد قبیله ی «جُرهُم» آمدند و چون این آب پیدا شده بود- و عرب هم كه نیاز زیادی به آب دارد- آنجا چادر زدند و كم كم آنجا یك دهی شد و اسماعیل به این شكل در آنجا بزرگ شد. چه جوانی! جوان برومندی، جوان رشیدی، جوان بامعرفتی، آنچنان بامعرفت كه خود قرآن نقل می كند وقتی كه حضرت ابراهیم به اسماعیل اعلام می كند كه پسركم! در عالم رؤیا اینچنین به من دستور می دهند كه سر تو را به دست خودم ببُرم، فوراً عرض می كند: یا اَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ  پدرجان! امر خداست، اطاعت كن. یك همچو پسری! 
ابراهیم اعتمادش به امر خدا و تسلیمش در مقابل امر خدا تا آنجاست كه یك امری كه از نظر عقل و فكر او هیچ فلسفه ای نمی توانست داشته باشد  چون اعتماد
داشت گفت خدا گفته است من باید عمل بكنم، من در مقابل امر خدا تسلیمم چون اعتماد و اطمینان دارم، مطمئنم خدا كه دستور بدهد بیهوده نیست. 
همین طوری كه عرض كردم دین اسلام دین تعقّل و دین فهم است. بسیاری از دستورها و شاید همه ی دستورهایی كه در قرآن هست به فلسفه اش هم اشاره می كند. 

فلسفه ی احكام را دانستن برای معرفت بسیار خوب است اما برای عمل چطور؟ آیا ما اول باید فلسفه ها را بفهمیم بعد عمل كنیم، كه اگر نفهمیدیم عمل نمی كنیم ولو بدانیم كه اسلام گفته است؟ اگر این جور شد، دیگر عمل ما خالص نیست، اخلاصمان كم است. در دعای قنوت [نماز عید فطر] خواندیم كه: اَللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُكَ خَیْرَ ما سَئَلَكَ بِهِ عِبادُكَ الصّالِحونَ وَ اَعوذُ بِكَ مِمَّا اسْتَعاذَ مِنْهُ عِبادُكَ الْمُخْلَصونَ. بندگان مخلص این طورند. بنده ی مخلص در مقام بندگی می گوید من باید همین قدر بدانم كه امر او هست یا نه. اگر امر او هست، من به امر او اعتماد دارم، می دانم امر او بیهوده نیست.
 
موضوع، قربانی دادن است، از نظر اسماعیل جان خود را فدا كردن و از نظر ابراهیم فرزند را در راه خدا دادن، و از نظر مقام تعبّد و تسلیم یك موضوعی است كه اصلاً برای ابراهیم هیچ توجیهی نداشت ولی با خود می گوید خدا گفته، چون خدا گفته من عمل می كنم. كاردی را تیز و آماده می كند. به توصیه ی خود اسماعیل ریسمانی هم با خودش برمی دارد كه دست و پای این بچه را ببندد، چون گفت: 

پدر جان! نكند در وقتی كه این رگهای من جدا می شود و من درد می كشم دست و پا بزنم و تو ناراحت بشوی. ابراهیم می رود . شیطان به صورت یك انسان مجسم شد [5]مجموعه آثار شهید مطهری . 

و داشت اسماعیل را وسوسه می كرد كه: كجا می روی؟ چنین می شود، چنان می شود. ولی اسماعیل چه می كرد؟ معلمش، استادش، رهبرش، پدرش ابراهیم است. به كی باید عرضه بدارد؟ به استاد و رهبر خودش. پدر جان! ببین این چه می گوید؟ ابراهیم ریگها را برمی دارد، می زند و می گوید: دور شو ای دشمن خدا! سه بار شیطان را از خود دور می كند. می رود در آن قربانگاه، فرزندش را می خواباند. 

كارد را آماده كرده است، به گلوی فرزند می كِشد، یعنی آن آخرین كاری كه به دست ابراهیم باید صورت بگیرد همین است: بچه را بخواباند، دست و پایش را هم ببندد، یك دست را- لابد طبق عادت- به گلوی فرزندش اسماعیل بگذارد، با دست دیگر كارد را بگیرد، دیگر بعد از این كاری است كه كارد انجام می دهد و مردن فرزندش. 
قرآن می گوید: فَلَمّا اَسْلَما وَ تَلَّهُ لِلْجَبینِ. وَ نادَیْناهُ اَنْ یا اِبْراهیمُ. قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیا . 

همین كه ایندو اسلام خودشان را ظاهر كردند (اسلام یعنی تسلیم) یعنی پدر و پسر تا این اندازه نشان دادند كه به دستور خدا اعتماد دارند، تسلیم امر خدا هستند، در مقابل موضوعی كه از طرفی یقین دارند دستور خداست ولی از طرفی هیچ فلسفه ای و توجیهی برایش نمی فهمند تسلیم هستند، دستور رسید كه كافی است. خدا هم كه واقعاً نمی خواست ابراهیم فرزندش را بكشد، چون فایده و خاصیتی نداشت كه پدری به دست خودش پسرش را بكشد و بلكه یك سنتی بود كه قبلاً انسانها را می كشتند و ابراهیم باید این سنت را نسخ كند. اما چطور این سنت را نسخ كند؟ اگر ابراهیم قبل از این قضیه این سنت را نسخ می كرد، مردم حق داشتند بگویند ابراهیم خودش ترسید، برای اینكه بچه اش را قربانی نكند گفت: انسان را قربانی كردن، دیگر ملغی ! اما ابراهیم مقام تسلیم را تا اینجا رساند كه صد در صد حاضر شد بچه اش را به دست خودش قربانی كند، مقام اسلام و تسلیمش در نهایت درجه ظاهر شد، آنوقت دستور رسید كه نه، كافی است، قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیا. خلاصه ی معنایش این است كه به فرمان عمل كردی، یعنی ما بیش از این نمی خواستیم، ما واقعاً نمی خواستیم تو بچه ات را بكشی، ما می خواستیم ببینیم تو واقعاً تا این حد حاضر هستی؟ تو حاضری فرزندت را در راه خدا قربانی كنی؟ حاضری به دست خودت فرزندت را قربانی كنی؟ فرزندت هم تا این مقدار تسلیم امر خدا هست؟ ما از بندگان این را می خواهیم، ما از بندگان فداكاری در راه حق را می خواهیم، ما از بندگان تسلیم در راه حق را می خواهیم، شما امتحان خودتان را دادید: قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیا. بعد دستور رسید: انسان را قربانی كردن دیگر برای همیشه ملغی ! به جای اینكه یك انسان را اینجا قربانی كنی، یك گوسفند را قربانی كن كه حیوانی است كه خدا او را برای اینكه گوشتش مورد استفاده قرار بگیرد خلق كرده، گوشتش را به فقرا و به افراد دیگر صدقه بده، كه از آن وقت این سنت معمول شد. 

بنابراین یك ركن عید قربان كه ما مسلمین باید آن را عید بگیریم برای این است كه یك یادگار و خاطره ی بزرگی از توحید دارد كه نه تنها توحید فكری است، بلكه توحید عملی است.


 مجموعه آثار شهید مطهری .ج25.

 

 نظر دهید »

مردم رو اسیر مریضیامون نکنیم!

30 اردیبهشت 1401 توسط مدیر النفیسه

?بعد از ازدواج؛
هیچ بیشعوری “فهیم” نمیشه
هیچ سرکشی “عاقل” نمیشه
هیچ وحشی “رام” نمیشه
هیچ معتادی “ترک” نمیکنه
هیچ افسرده ای به “وجد” نمیاد

پس مردم رو اسیر مریضیامون نکنیم!

 2 نظر

"ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ" ﻋﻀﻮﯼ ﺍﺯ ﺑﺪﻥ ﺍﺳﺖ؛

29 اردیبهشت 1401 توسط مدیر النفیسه

? “ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ” ﻋﻀﻮﯼ ﺍﺯ ﺑﺪﻥ ﺍﺳﺖ؛

ﺩﺭﺳﺖ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﻓﻮﺭﺍ ﺑﻪ ﻓﮑﺮ “ﻗﻠﺐ” ﻣﯽ ﺍﻓﺘﻨﺪ ﻭﻟﯽ ﻣﻦ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻢ ﮐﻪ ” ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ” ﺩﻧﺪﺍﻥ ﺁﺩﻡ ﺍﺳﺖ
ﺩﻧﺪﺍﻥ ﺟﻠﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺮﻕ ﻣﯽ ﺯﻧﺪ …
ﺣﺎﻻ ﺗﺼﻮﺭ ﮐﻨﯿﺪ ﺭﻭﺯﯼ ﺭﺍ ﮐﻪ ” ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ” ﺁﺩﻡ ﺩﺭﺩ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ! ﺁﺭﺍﻡ ﻭ ﻗﺮﺍﺭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﺩﻡ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ ! ﻏﺬﺍ ﺍﺯﮔﻠﻮﯾﺖ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻧﻤﯿﺮﻭﺩ، ﺷﺒﻬﺎ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺻﺒﺢ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽﻧﺸﯿﻨﯽ …ﺁﻥ ﻗﺪﺭ ﻣﻘﺎﻭﻣﺖ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﺗﺎ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯽ ﺭﺍﻫﯽ ﻧﺪﺍﺭﯼ ﺟﺰ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﻧﺪﺍﻥ ” ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ” ﺍﺕ ﺭﺍ ﺑﮑﺸﯽ ﻭ ﺑﯿﺎﻧﺪﺍﺯﯼ ﺩﻭﺭ! ﺣﺎﻻ… ﺩﻧﺪﺍﻥ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺭﺍ ﮐﻪ ﮐﺸﯿﺪﻩ باﺷﯽ، ﺣﺎﻟﺖ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ، ﺭﺍﺣﺖ ﻣﯽﺧﻮﺍﺑﯽ، ﺭﺍﺣﺖ ﻏﺬﺍ ﻣﯿﺨﻮﺭﯼ ﻭ ﺷﺒﻬﺎ ﺩﯾﮕﺮ ﮔﺮﯾﻪ ﺍﺕ ﻧﻤﯽﮔﯿﺮﺩ ﻭﻟﯽ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺟﺎﯼ ﺧﺎﻟﯽ ﺍﺵ ﻫﺴﺖ، ﺣﺘﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﺗﻪ ﺩﻝ ﻣﯽ ﺧﻨﺪﯼ…

 

دیل کارنگی

 نظر دهید »

مواجهه معصومین (ع) با پدیده دروغ چگونه بود؟

31 فروردین 1401 توسط مدیر النفیسه

مواجهه معصومین (ع) با پدیده دروغ چگونه بود؟

کتاب «راستگویی در سیره معصومان (ع) و مواجهه آنان با پدیده دروغ» به قلم مصطفی صادقی کاشانی به چاپ رسید.


این کتاب با اشاره به روند بیان روایات معصومان (ع) درباره صدق و کذب و بررسی گفتار و رفتار ایشان درباره دروغ‌های مجاز پرداخته است که عبارتند از: حفظ جان انسان بی گناه، ایجاد صلح و آشتی، فریب دشمن در جنگ، گفتگوی محبت آمیز زوجین با واژه‌های هرچند غیر حقیقی. با وجود این، روایت‌هایی در سیره عملی خود آن بزرگواران جز مواردی از خُدعه و تاکتیک در جنگ گزارشی در دست نیست.

هدف این تحقیق، دستیابی به دیدگاهی صحیح از سیره معصومان درباره مستثنیات کذب و تلاش برای نشان دادن یکپارچگی گفتار و رفتار آنان است.

ضرورت آن مقابله با رواج روزافزون دروغ در جامعه اسلامی به شیوه علمی است و نیاز جامعه به صداقت و ضرورت بهره گیری از رفتار معصومان (ع) به عنوان الگوهای جامعه شیعه، دیگر جهت ضرورت پرداختن به این مسئله است.

در این نوشتار، فارغ از تعریف‌های تخصصی – دروغ را به معنای گفتار و رفتاری که مطابق باطل نیست و سریع در آن نقش مهمی ایفا می‌کنند، در نظر گرفته ایم.

این اثر در دو بخش و شش فصل تالیف شده است. بخش اول این اثر تحت عنوان «سیر تاریخی روایات صدق و کذب» در چهار فصل روند تاریخی صدور روایات به تفکیک معصوم، آمار صدور روایات به تفکیک عنوان صدق و کذب، روند تاریخی اهتمام راویان و محدثان، و زمینه‌های صدور تدوین شده است.

نویسنده در بخش دوم این اثر به مبحث «مواجهه معصومان و دروغ‌های روا» در دو فصل پرداخته است. در فصل اول به سخن معصومان و در فصل دوم به بررسی سیره عملی معصومان در زمینه‌های آشتی، دروغ به همسر، خدعه در جنگ، حفظ جان و مال، توریه و مباهته می‌پردازد.

16504379895686279.jpg

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 193
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 <   >
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

مدیرالنفیسه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • اجتماعی
  • احکام
  • امام خمینی
  • امام زمان (عج)
  • ایام مذهبی و ملی و مناسبتی
  • بارداری
  • بدون موضوع
    • نهج البلاغه
  • بهداشتی
  • تاریخی
  • تربیت کودک
  • تربیتی
  • تغذیه
  • حدیث
    • تربیتی
  • حکایت
  • خانه داری
  • خانواده
  • خانواده
  • سیاسی
  • سیره وسخنان بزرگان
  • شبهات
  • شهدا
  • طنز
  • طنز
  • عصر بخیر
  • فن بیان
  • قانون
  • قرآن
  • متن ادبی
  • مقام معظم رهبری
  • نشر کتاب
  • همسرانه
  • یک صفحه کتاب

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

کاربران آنلاین

  • فرهنگی تربیتی مرکز آموزش های غیر حضوری
  • بندرجا
  • امیرِعباس(حسین علیه السلام)

رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 14
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 36
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 32
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس