مدیرالنفیسه

  • خانه 
  • In the name of Allah the merciful and the compassionate 
  • تماس  
  • ورود 

بد زبانی وفحش در فضای مجازی

21 اسفند 1400 توسط مدیر النفیسه

 

باگسترش فضای مجازی و توانایی جایگزینی حساب مجازی به جای کارکتر حقیقی، از جمله آیتم هایی که بیش از پیش توجه جامعه شناسان و روانشناسان و حتی شهروندان را جلب کرده نشان دادن خودِ دیگر جامعه ذیلِ شخصیت هایی ست که نوع زندگی و ادبیاتشان در فضای مجازی فرسنگ ها از فضای حقیقی [ نه به معنای حقیقت] فاصله دارد.

بیان نظرات، نوع ادبیات و ارتباط خیل عظیمی از کاربران مجازی با شیوه تعاملشان در زندگی حقیقی مغایرت وحشتناکی دارد و اصولا فضای مجازی بستر ظهور زوایای دیگری از شخصیت کابران است که توانایی ظهور در واقعیت را نداشته یا ندارد. این مغایرت از آن جهت وحشتناک است که یادمان می آورد در میان آدم هایی زندگی می کنیم که هیچ ذهنیتی از درونیات و واقعیات زندگیشان نداریم. یا چیزی که از آنها می بینیم حتی نزدیک به آن چیزی نیست که در درون دارند. من باب مثال کافی ست به کارهای اکبرخرمدین ، پدر و قاتل بابک خرمدین از زاویه همسایه هاشان نگاهی کنیم تا وحشتمان دو چندان شود.

 
یکی از این مصادیق پررنگ “فحش” است. همان چیزی که عین نقل و نبات زیر مطالب و پست های مجازی از سوی کاربران با هویت واقعی و غیرواقعی تایپ می شود و مشتری هم فراوان دارد. اگرچه تاریخچه فحش و انواع آن در ایران کم نیست و شنیدن و گفتنش برای ما حتی بطور روزانه چیز بعیدی نیست اما در فضای حقیقی بعلت چارچوب هایی مثل عواقب حقوقی، شماتت عُرفی یا حتی حفظ حرمت حاضران و شرم از واکنششان معمولا کنترل شده و محدود است.

ژان شاردن که در زمان صفویه در ایران اقامت داشته و با زبان فارسی نیز آشنا بوده می‌نویسد: “ایرانیان در برابر این همه فضیلت‌های اخلاقی صفتی ناشایسته دارند. گرچه عادت‌شان ستایش و نیایش پی‌درپی حضرت احدیت است و هنگام آغاز نهادن به کاری حتماً بسم الله می‌گویند؛ و ناشدنی است از کاری یا چیزی سخن در میان آورند و ان شاء الله بر زبان نرانند، امّا از همان زبان و دهان که چندین نعت و تحمید حق بیرون می‌تراود هزاران دشنام و کلمات و جملات رکیک و ناسزاوار خارج می‌شود. نه تنها مردمان عامی بلکه بزرگان و اعیان و اشراف بر همین خوی و صفتند. ضمن ناسزا گفتن و فحش دادن به هم غالباً نام آن قسمت از اعضای بدن را می‌برند که قلم از آوردن اسم آن شرمگین است، و به زنان هم نسبت‌های ناسزاوار می‌دهند، و حال آن که نه آنان را دیده‌اند و نه نامشان را می‌دانند، و نه این که در دل خواهان بدنامی و رسوایی ایشان می‌باشند. زنان نیز هنگام ستیزگری با هم دست کمی از مردان ندارند".

 
او ادامه داده: “علاوه به بستن نشان و صفات حیوانی به یکدیگر یکی از شایع‌ترین و مشترک‌ترین دشنام‌ها، فحش‌های ناموسی باشد. توهینی که مادر را خطاب قرار می‌دهد، اصالت را زیر سوال می‌برد. اگر نجابت مادر مورد تردید قرار گیرد، اصالت نژاد پدر نیز از بین می‌رود. در بعضی موارد پدر مورد فحاشی قرار می‌گیرد به این دلیل که معمولاً پدر در خانواده دارای بالاترین جایگاه است و با فحش خطاب کردن پدر، شان همه اعضای خانواده زیر سؤال می‌رود".

پربیراه نیست اگر ادعاکنیم یکی از بزرگترین چالشهای آدمین های مجازی مراقبت از نظرات است که مبادا انواع فحش در آنها رخنه کرده باشد. خیلی از سایتهای خبری و غیرخبری کلا بخش نظرات را حذف کرده اند یا نظرات را پس از بررسی منتشر می کنند.

خیلی از شخصیت های معروف از ترس همین فحش ها با اکانت های ناشناس در مجازی فعال اند. مدتی قبل بود که کاربران مجازی ایرانی با حمله به حساب های فوتبالیست های خارجی انواع و اقسام فحش ها حتی به زبان های دیگر را روانه اش کرده بودند. یا بارها در ورزشگاه ها از ابراز لطف طرفداران هر تیم به همدیگر یا داورها شنیده ایم. البته وقتی برخی مسولان کشور در اظهارنظرها، مناظره ها و حتی بحث های کارشناسی به راحتی از واژه های توهین آمیز و القاب دشنام مانند استفاده می کنند، دیگر نمی توان از بقیه جامعه انتظار دیگری داشت. نمونه اش همین آخرین اظهار نظر نماینده مجلس درباره مخالفان طرح صیانت مجازی!

سوال این است که چرا حداقل امروز دیگر یاد نگرفتیم و نمی گیریم مخالفت و نقد و حتی موافقت خود را مؤدبانه و منطقی بیان کنیم؟ چرا بجای نقد (اصولی ، غیر اصولی، سازنده و حتی مخرب) فقط از دشنام استفاده می کنیم؟ چرا اینقدر بی مهابا و راحت زبان و قلم به فحش باز می کنیم حتی در مواردی که فقط اختلاف نظر داریم و نه پدرکشتگی؟ چرا تا با اظهار نظر، عقیده، تحلیل و یا شیوه عملکرد و زندگی کسی مخالف هستیم علاوه بر بستن انواع تهمت ها، از رکیک ترین فحش ها دریغ نمی کنیم؟ چرا حتی کسانی که فرهیخته و تحصیلکرده و هستند یا حداقل ادعای فرهنگ و ادب دارند هم چنین چیزهایی شاهدیم؟ چرا گمان میکنیم فحش بجز خنک کردن دلمان، میتواند کارکرد اصلاحی داشته باشد؟

درست است که فرهنگ ضدفرهنگ دشنام در سراسر جهان است اما تکثیر بیشتر آن در این روزها بسیار اهمیت دارد. کودکی که در چنین جامعه ای رشد کند ، میراث پدران خود را چگونه حفظ خواهد کرد؟ شاید وقت آن است قبل از بازکردن دهانمان کمی بیشتر در این باره بیندیشیم. 

 

عصر ایران   عباس مدحجی

 نظر دهید »

یا چیزی را دوست نداشته باش … یا در مقابلش احساس وظیفه کن!”

30 آذر 1400 توسط مدیر النفیسه

دوستی می گفت : یادم می آید یکسال پا روی زمین کوبیدم که من بلبل میخواهم

از من اصرار از پدرم انکار که باید خودت بزرگش کنی هااااا…گفتم باشد،گفت مسئولیت دارد باید قبول کنی هاااا…

قبول کردم…خرید!

از فردای آن روز، صبح زود باید از خواب بیدار میشدم و قبل از خوردن صبحانه ی خودم به بلبلم غذا می دادم…خسته ام کرده بود، گاهی حتی زمان صبحانه خودم را برایش خرج می کردم و خودم گشنه میماندم…

درک نمی کردم چرا روزهایی که من خوابم می آمد یا نبودم پدرم اینکار را انجام نمی داد و با عذاب وجدان گشنگی کشیدن بلبل تنهایم می گذاشت…

یک روز که فراموش کرده بودم برایش غذا بگذارم ، به محض دیدنم سوت می زد و خودش را به قفس می کوبید…طوری که اشکم در آمد، حسابی شرمنده ام کرده بود …به پدرم نگاه کردم جوری که انگار او مقصر است …

اما تنها جوابی که گرفتم این بود که؛“دوست داشتن به همین سادگی ها نیست ..باید مسئولیت دوس داشتنت را قبول کنی ..نمی توانی دیگران را بگذاری مراقبش باشند ..هیچکس برایش تو نمی شود … !

یا چیزی را دوست نداشته باش … یا در مقابلش احساس وظیفه کن!”

این داستان زندگی خیلی از ماست:دوست داریم ،در قفس می اندازیم و بعدرهایشان می کنیم به امان خدا!

یا در بهترین حالت مسئولیتش را گردن بقیه می اندازیم!

همین است که بعد از چند وقت پرنده هایمان می میرندو گلدان هایمان پژمرده می شوند …

مراقب آدم هایی که دوستشان دارید ، باشید.یا شروع به دوست داشتنشان نکنید یا مسئولیتشان را تا آخر قبول کنید!

سخت است….اما بزرگتان می کند…

 نظر دهید »

سوت های زندگی شما چیست؟!

07 آذر 1400 توسط مدیر النفیسه

سوت های زندگی شما چیست؟!

بنجامین فرانکلین در هفت‌سالگی اشتباهی مرتکب شد که در هفتادسالگی هم از یادش نرفت… پسرک هفت‌ساله‌ای بود که سخت عاشق یک سوت شده بود. اشتیاق او برای خرید سوت به‌قدری زیاد بود که یک‌راست به مغازه اسباب‌بازی‌فروشی رفت و هر چه سکه در جیبش داشت روی پیشخوان مغازه ریخت و بدون آنکه قیمت سوت را بپرسد همه سکه‌ها را به فروشنده داد.

فرانکلین هفتادساله بعد برای یک دوستی نوشت: سوت را گرفتم و به خانه رفتم و آن‌قدر سوت زدم که همه کلافه شدن اما خواهر و برادرهای بزرگم متوجه شدن که برای یک سوت پول فراوان پرداخته‌ام و وحشتناک به من می‌خندیدند!
اوقاتم عجیب تلخ شده بود و از ته دل گریه می‌کردم.

سال‌ها بعد که فرانکلین سفیر امریکا در فرانسه و شخصیت معروف و جهانی شد هنوز آن را فراموش نکرده بود و می‌گفت: همین‌طور که بزرگ شدم و قدم به دنیای واقعی گذاشتم و اعمال انسان‌ها را دیدم متوجه شدم بسیاری از آن‌ها بهای گزافی برای یک سوت می‌پردازند.

بخش اعظم بدبختی افراد با ارزیابی غلط آن‌ها از ارزش واقعی چیزها برای پرداختن بهایی بسیار گزاف برای سوت‌هایشان فراهم آمده است.
تردیدها و انتخاب ها،اختلافات خانوادگی، مشاجره‌ها، بحث و جدال بر سر مسائلی که حتی ارزش فکر کردن ندارند همه سوت‌هایی هستند که بیشتر افراد با نادانی بهای گزافی برایش می‌پردازند.

آیین زندگی
دیل کارنگی

 نظر دهید »

ما بلد نیستیم کنار هم باشیم.

05 آذر 1400 توسط مدیر النفیسه

?اغلب ما سواد رابطه نداریم!

بلد نیستیم بفهمیم دنیای آدم ها با هم فرق دارد.

توقع داریم کسی که با ماست خود ما باشد
حتی حاضر نیستیم به نیازها، خواسته ها و علایق او توجه کنیم
غرور خودمان را بسیار دوست داریم!

اما توقع داریم او غرور و نیاز و توقع نداشته باشد!
و دَرکش سخت است برای ما که او دنیایی دارد که خودش ساخته و آن را صرفا با ما به اشتراک گذاشته
نه اینکه بخواهد بر اساس خواسته ی ما دنیای تازه ای بسازد!

ما بلد نیستیم کنار هم باشیم.

 7 نظر

والدین سمی چه کسانی هستند؟

20 مهر 1400 توسط مدیر النفیسه


 

 خانواده رکن اساسی و مهمی در جامعه محسوب می‌شود که اگر به خوبی از عهده کارکردهایش بربیاید، جامعه‌ای سالم و اگر دچار اختلال و بیماری باشد، جامعه‌ای ناسالم را شاهد خواهیم بود. خانواده سالم و ناسالم دارای ویژگی‌هایی هستند برخی والدین به اصطلاح روان‌شناسان به خاطر کارکرد‌های بیماری که دارند، والدین سمی محسوب می‌شوند و این‌ها به لحاظ تربیتی فرزندانشان را دچار آسیب می‌کنند. اما این والدین سمی چه کسانی هستند. خیلی از والدین از سر ناآگاهی این رفتار‌ها را بروز می‌دهند که اگر از عواقب رفتارهایشان مطلع شوند، بتوانند آن را اصلاح کنند.

1  1- بچه هایشان را مقایسه می کنند
والدین سمی بچه‌هایشان را با دوران بچگی خود، خواهر، برادر و یا بچه‌های مردم مقایسه می‌کنند. مثلا مادر به فرزندش می‌گوید: چرا مثل خواهرت بچه خوبی نیستی؟! خواهرت منو این‌جوری اذیت نکرده تا حالا!

 

۲- احساسات بچه‌هایشان را نادیده می‌گیرند
والدین سمی احساسات بچه‌هایشان را نادیده می‌گیرند و برایش ارزش و اهمیتی قائل نمی‌شوند. مثلا بچه دستش را بریده یا زمین خورده و به مادرش می‌گوید: مامان دستم درد می‌کنه! اما مادر به جای توجه به بچه به او می‌گوید که محلش نذار، خودش خوب می‌شه! یا بزرگ شدی یادت میره!

۳-با فرزندشان درددل می‌کنند
والدین سمی با فرزند خود درددل می‌کنند و یا مسائل بزرگسالی و خلأ‌های عاطفی خود را می‌خواهند با فرزندشان پر کنند! این والدین عموما با همسرشان دچار اختلاف یا کمبود عاطفی هستند و سعی می‌کنند بچه‌ها را جایگزین همسر کنند به همین دلیل مدام از همسر خود نزد بچه بدگویی می‌کنند یا از خاطرات بد خود تعریف می‌کنند و بار منفی عاطفی زیادی روی دوش بچه‌ها می‌گذارند. بچه مدام دچار عذاب وجدان و ناراحتی است و به مادرش می‌گوید که درست می‌شود، مامان گریه نکن! و صحبت‌هایی از این دست.

۴- خشمشان را سر بچه خالی می‌کنند
والدین سمی وقتی از یک جای دیگری عصبانی هستند، خشم خود را سر بچه‌ها تلافی می‌کنند. مثلا بچه برای کاری احتیاج به پدر خود دارد و نزد پدرش می‌آید و می‌گوید: بابا میشه کمکم کنی/، اما پدر با عصبانیت می‌گوید که نخیر! کار دارم مگه نمی‌بینی، کوری؟ هزار تا مشکل سرم ریخته؟

۵- به جای همدلی، تنبیه می‌کنند
در لحظات چالشی مثلا در دوره نوجوانی به جای همدلی و آموزش به بچه‌هایشان، تنبیه را بهترین گزینه می‌بینند. مثلا بچه نتوانسته درس خود را با نمره خوب پاس کند و دچار چالش روحی بوده یا به هر دلیلی، پدر به جای این‌که بگوید: بیا ببینیم چه درسی می‌تونیم از این اشتباه بگیریم، منم که همسن تو بودم…

به جای این می‌گوید که تا دو روز حق نداری بازی کامیپوتری کنی یا به تبلت دست بزنی یا با دوستات رفت و آمد کنی تا تو باشی درستو به موقع بخونی…

۶-والدین کمال‌طلب که ربات تربیت می‌کنند
والدین سمی برخی کمال‌طلب هستند و دوست دارند بچه‌هایشان مثل یک ربات درست همان کار‌هایی را که خودشان می‌خواهند انجام دهند. سر بچه شان منت می‌گذارند و انتظار دارند بچه‌شان عقده‌ها و آرزو‌های آن‌ها را جبران و برآورده کند.

مثلا مادر با عصبانیت به بچه‌اش می‌گوید که پاشو درست را بخون، چقدر تنبلی می‌کنی، ما صبح تا شب کار نمی‌کنیم که تو اینجوری رفتار کنی!

۷- دخالت بیجا می‌کنند
این والدین مدام می‌خواهند از جزئیات زندگی بچه‌شان سر دربیاورند و دخالت کنند و به حریم خصوصی بچه‌ها به‌ویژه در سن نوجوانی وارد شوند و هیچ توجهی به احساسات بچه ندارند. درست است که بچه‌ها در این سنین نیاز به مراقبت دارند، اما این مراقبت باید نامحسوس باشد.

۸- برچسب می‌زنند
این والدین دائم به بچه‌هایشان برچسب می‌زنند. جالب این‌که بیشتر این برچسب‌ها خصوصیات اخلاقی خودشان است که به بچه‌هایشان نسبت می‌دهند.

مثلا پدر به دخترش می‌گوید که چقدر زرزروو هستی! بی‌عرضه‌ای، اینقدر ترسو نباش!

حال والدینی که دارای فرزندانی هستند باید به این موارد فکر کنند و ببینند اگر هر یک از این رفتار‌ها و دیالوگ‌ها را با بچه‌شان دارند هنوز هم دیر نشده و می‌توان این رفتار‌ها را اصلاح کرد تا به یک تربیت صحیح رسید؛ اگر از سن کودکی بچه‌تان گذشته، در دوره نوجوانی نیز می‌توان این موارد تربیتی را اصلاح و ارتباط صحیح با بچه‌ها برقرار کرد.

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 193
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 <   >
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

مدیرالنفیسه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • اجتماعی
  • احکام
  • امام خمینی
  • امام زمان (عج)
  • ایام مذهبی و ملی و مناسبتی
  • بارداری
  • بدون موضوع
    • نهج البلاغه
  • بهداشتی
  • تاریخی
  • تربیت کودک
  • تربیتی
  • تغذیه
  • حدیث
    • تربیتی
  • حکایت
  • خانه داری
  • خانواده
  • خانواده
  • سیاسی
  • سیره وسخنان بزرگان
  • شبهات
  • شهدا
  • طنز
  • طنز
  • عصر بخیر
  • فن بیان
  • قانون
  • قرآن
  • متن ادبی
  • مقام معظم رهبری
  • نشر کتاب
  • همسرانه
  • یک صفحه کتاب

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

کاربران آنلاین

  • یا مهدی

رتبه

    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس