مدیرالنفیسه

  • خانه 
  • In the name of Allah the merciful and the compassionate 
  • تماس  
  • ورود 

قهرمان توحید از زبان شهید مطهری

19 تیر 1401 توسط مدیر النفیسه


 انتشارداستان قربانی کردن اسماعیل/ اسحاق، فرزند حضرت ابراهیم(ع) به دستور خداوند، یکی از پر مایه ترین مضامین عرفانی در ادیان الهی است. فلسفه اقدام این پیامبر الهی را از زبان شهید مطهری در زیر بخوانید.


«  ابراهیم از مالش گذشت، یعنی هرچه داشت همه را گذاشت و از سرزمین اصلی خودش مهاجرت كرد و گفت: إِنِّی ذاهِبٌ إِلی رَبِّی سَیَهْدِینِ من به سوی پروردگارم می روم، یعنی به دنبال عقیده و ایده ام می روم. (ابراهیم از یك خانواده ی به اصطلاح پایین نبود، گوسفند داشت، اسباب و اشیاء دیگر داشت) . از همه ی اینها بالاتر این بود كه از فرزندش در راه خدا گذشت، حاضر شد در راه خدا فرزند خودش را قربانی كند. من نكته ی ا صلی را همین جا می خواهم عرض كنم.

مسئله ی فدا كردن فرزند به دو شكل می تواند باشد. شك ندارد كه قربانی كردن فرزند یعنی فرزند را به راه خدا دادن، اوجِ گذشت است و ای بسا انسانهایی كه حاضرند جان خودشان را بدهند ولی حاضر نیستند كه زنده بمانند و جوان عزیزشان كشته بشود. اما در كار این قهرمان توحید در داستان ذبح فرزندش اسماعیل یك نكته ای وجود دارد كه قرآن نقل كرده است و این نكته جالب توجه است. 

ببینید، یك وقت هست به انسان دستوری می دهند كه فلسفه ی آن روشن است، یعنی عقل آدم آن را درك می كند و می فهمد. خوب، آدم یك كاری می كند كه هم دستور خداست و هم چیزی است كه عقل خودش هم فلسفه اش را درك می كند. 

البته این یك انگیزه ی ضروری برای ما مسلمانهاست كه همه ی دستورهایی كه خدا در قرآن و سنت به ما داده یك فلسفه ای دارد، منتها ما بسیاری از این فلسفه ها را درك می كنیم و بسیاری را هنوز درك نكرده ایم و نباید هم انتظار داشته باشیم كه از همه ی نیازهای فردی (جسمی- روحی و دنیایی- آخرتی) و اجتماعی خودمان اطلاع داریم، و چون اطلاع داریم بنابراین فلسفه ی دستورها را می توانیم بفهمیم. مثل یك مریضی كه وقتی طبیب به او دستور می دهد، مدعی باشد كه من تمام خصوصیات بیماری و تمام خصوصیات دواها را می دانم، پس اگر طبیب هم دستور داد می فهمم كه چرا دستور داده. نه، این طور نیست. 

اسلام ما را تشویق می كند كه به فلسفه های احكام پی ببریم، یعنی اگر فلسفه های احكام را بفهمیم اعتقاد ما به اسلام بیشتر می شود. اما یك نكته هست و آن اینكه اگر یك مرد بزرگی به انسان دستوری بدهد، یك وقت انسان فلسفه ی آن دستور را می داند و یك وقت نمی داند. كسی كه حاضر است امر شما را اطاعت كند، می آید به شما می گوید آقا! من یك گرفتاری دارم، این گرفتاریم را چطور حل كنم؟»

می گویید برو فلان كار را بكن. یك وقت می فهمد كه اگر این كار را بكند چه فایده ای دارد، یا می پرسد فایده ی این كار چیست، آیا ممكن است بفرمایید كه چه فایده ای دارد؟ او اگر بفهمد و اطاعت كند، از نظر خودش خیلی مهمتر است كه فهمیده و اطاعت كرده است. اما وقتی كه بفهمد، نیمی دستور عقل خودش را به كار بسته، نیمی دیگر دستور آن آمر و فرمان دهنده را. اما اگر فلسفه را نفهمد و صرفاً روی اعتماد كامل به فرمانِ فرمان دهنده عمل كند، این از نظر اطاعت و عبادت مقام بالاتری دارد. او به قدری به دستورهای این آقا یا به دستورهای این طبیب مطمئن است كه با اینكه یك ذره از فلسفه ی آن چیزی نمی داند ولی می گوید من آن را می دانم. 

مثل اینكه شما خودتان گاهی اوقات به یك طبیبی آنقدر اعتماد پیدا می كنید، آنقدر به دستورهای او اعتماد دارید كه هرچه بگوید- ولو آنكه یك ذره فلسفه اش را نفهمید- عمل می كنید. یك كسی می گوید آقا! این كارها چیست كه می كنی؟ می گوید آن كسی كه من حرفش را گوش می كنم آنقدر به او اطمینان و اعتماد دارم كه می دانم بیهوده حرف نمی زند و یك حسابی در كار است. 

این را من مخصوصاً به جوانان عرض می كنم كه از نظر مقام عبودیت با اینكه انسان خوب است كوشش كند فلسفه های احكام را بفهمد اما یك وقت این در دِماغ آدم نیاید كه من هر دستوری را كه فلسفه اش را بفهمم به كار می بندم اما اگر فلسفه اش را نفهمم به كار نمی بندم؛ اسلام گفته، ولی من به كار نمی بندم چون من نمی فهمم فلسفه اش چیست. این معنایش این است كه من به اسلام اعتماد كامل ندارم؛ او دستورش را بدهد، من اگر خودم هم فلسفه اش را فهمیدم عمل می كنم، اگر نفهمیدم نه. پس تو به حرف اسلام گوش نمی كنی، به اسلام اعتماد نداری، به حرف خدا اعتماد نداری، به حرف قرآن اعتماد نداری. می خواهی بفهمی، اگر فهمیدی عمل می كنی. نه، شما این جور باید باشید كه بگویید من به دستور اسلام اعتماد دارم، هرچه اسلام بگوید می گویم «آمَنّا و سَلَّمْنا» ، من عمل می كنم. ولی برای اینكه معرفتم زیاد بشود می خواهم فلسفه اش را بفهمم، نه اینكه برای اینكه عمل بكنم می خواهم فلسفه اش را بفهمم؛ نه، من به هرحال به اسلام اعتماد دارم. به من گفته اند نماز صبح دو ركعت است، نماز ظهر چهار ركعت. چرا نماز صبح دو ركعت، نماز ظهر چهار ركعت؟ من نمی دانم، ولی من به دستور اسلام اعتماد دارم. كوشش هم می كنم، اگر توانستم بفهمم بسیار خوب؛ اگر نتوانستم، فهمیدن من مقدمه ی عمل كردن نیست. 

فهمیدن مقدمه ی معرفت است ولی عمل كردن من به این است كه اسلام دستور داده باشد. 

این است كه عابد در مقام عبادت و در مقام عمل سراغ این نمی رود كه فلسفه را بفهمد، بعد عمل كند. در مقام معرفت سراغ فلسفه می رود، در مقام عمل تسلیم محض است. 
اگر به ابراهیم، قهرمان توحید، می گفت: ابراهیم! پسرت را بفرست در فلان جنگ كه باید با كفار بجنگد و در آنجا در راه مثلاً جهاد كشته بشود و ابراهیم فرمان را عمل می كرد، آنقدرها مهم نبود. به ابراهیم در عالم رؤیا امر می شود: ابراهیم! فرزند جوانت اسماعیل را به دست خودت به منی می بری. 
سرزمین همین مسجدالحرام بود. در روایت هست كه این چاه زمزم- كه حالا آب از آن می گیرند و چون عمیق ترش كرده اند آب زیادی هم برمی دارند- نبود. 

هاجر و اسماعیل را كه ابراهیم آورد، اسماعیل بچه ای بود كه روی زمین خوابیده بود و نمی توانست بنشیند. همان جا كه این بچه پایش را به زمین می زد، از همان جا به امر الهی این چشمه پیدا شد و ابراهیم هم به امر خدا گاهی اوقات می آمد خبر می گرفت. خودِ تسلیمِ آنجا را ببینید! به ابراهیم می گوید: برو زن و بچه را تنها در بیابان وحشتناك بگذار و بیا. ولی ابراهیم چون می داند این امر خداست «لِمَ» نمی گوید، «چرا» نمی گوید. می داند این یك فلسفه ای دارد و بی حساب نیست. زن و بچه را می گذارد و می رود. بعد قبیله ی «جُرهُم» آمدند و چون این آب پیدا شده بود- و عرب هم كه نیاز زیادی به آب دارد- آنجا چادر زدند و كم كم آنجا یك دهی شد و اسماعیل به این شكل در آنجا بزرگ شد. چه جوانی! جوان برومندی، جوان رشیدی، جوان بامعرفتی، آنچنان بامعرفت كه خود قرآن نقل می كند وقتی كه حضرت ابراهیم به اسماعیل اعلام می كند كه پسركم! در عالم رؤیا اینچنین به من دستور می دهند كه سر تو را به دست خودم ببُرم، فوراً عرض می كند: یا اَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ  پدرجان! امر خداست، اطاعت كن. یك همچو پسری! 
ابراهیم اعتمادش به امر خدا و تسلیمش در مقابل امر خدا تا آنجاست كه یك امری كه از نظر عقل و فكر او هیچ فلسفه ای نمی توانست داشته باشد  چون اعتماد
داشت گفت خدا گفته است من باید عمل بكنم، من در مقابل امر خدا تسلیمم چون اعتماد و اطمینان دارم، مطمئنم خدا كه دستور بدهد بیهوده نیست. 
همین طوری كه عرض كردم دین اسلام دین تعقّل و دین فهم است. بسیاری از دستورها و شاید همه ی دستورهایی كه در قرآن هست به فلسفه اش هم اشاره می كند. 

فلسفه ی احكام را دانستن برای معرفت بسیار خوب است اما برای عمل چطور؟ آیا ما اول باید فلسفه ها را بفهمیم بعد عمل كنیم، كه اگر نفهمیدیم عمل نمی كنیم ولو بدانیم كه اسلام گفته است؟ اگر این جور شد، دیگر عمل ما خالص نیست، اخلاصمان كم است. در دعای قنوت [نماز عید فطر] خواندیم كه: اَللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُكَ خَیْرَ ما سَئَلَكَ بِهِ عِبادُكَ الصّالِحونَ وَ اَعوذُ بِكَ مِمَّا اسْتَعاذَ مِنْهُ عِبادُكَ الْمُخْلَصونَ. بندگان مخلص این طورند. بنده ی مخلص در مقام بندگی می گوید من باید همین قدر بدانم كه امر او هست یا نه. اگر امر او هست، من به امر او اعتماد دارم، می دانم امر او بیهوده نیست.
 
موضوع، قربانی دادن است، از نظر اسماعیل جان خود را فدا كردن و از نظر ابراهیم فرزند را در راه خدا دادن، و از نظر مقام تعبّد و تسلیم یك موضوعی است كه اصلاً برای ابراهیم هیچ توجیهی نداشت ولی با خود می گوید خدا گفته، چون خدا گفته من عمل می كنم. كاردی را تیز و آماده می كند. به توصیه ی خود اسماعیل ریسمانی هم با خودش برمی دارد كه دست و پای این بچه را ببندد، چون گفت: 

پدر جان! نكند در وقتی كه این رگهای من جدا می شود و من درد می كشم دست و پا بزنم و تو ناراحت بشوی. ابراهیم می رود . شیطان به صورت یك انسان مجسم شد [5]مجموعه آثار شهید مطهری . 

و داشت اسماعیل را وسوسه می كرد كه: كجا می روی؟ چنین می شود، چنان می شود. ولی اسماعیل چه می كرد؟ معلمش، استادش، رهبرش، پدرش ابراهیم است. به كی باید عرضه بدارد؟ به استاد و رهبر خودش. پدر جان! ببین این چه می گوید؟ ابراهیم ریگها را برمی دارد، می زند و می گوید: دور شو ای دشمن خدا! سه بار شیطان را از خود دور می كند. می رود در آن قربانگاه، فرزندش را می خواباند. 

كارد را آماده كرده است، به گلوی فرزند می كِشد، یعنی آن آخرین كاری كه به دست ابراهیم باید صورت بگیرد همین است: بچه را بخواباند، دست و پایش را هم ببندد، یك دست را- لابد طبق عادت- به گلوی فرزندش اسماعیل بگذارد، با دست دیگر كارد را بگیرد، دیگر بعد از این كاری است كه كارد انجام می دهد و مردن فرزندش. 
قرآن می گوید: فَلَمّا اَسْلَما وَ تَلَّهُ لِلْجَبینِ. وَ نادَیْناهُ اَنْ یا اِبْراهیمُ. قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیا . 

همین كه ایندو اسلام خودشان را ظاهر كردند (اسلام یعنی تسلیم) یعنی پدر و پسر تا این اندازه نشان دادند كه به دستور خدا اعتماد دارند، تسلیم امر خدا هستند، در مقابل موضوعی كه از طرفی یقین دارند دستور خداست ولی از طرفی هیچ فلسفه ای و توجیهی برایش نمی فهمند تسلیم هستند، دستور رسید كه كافی است. خدا هم كه واقعاً نمی خواست ابراهیم فرزندش را بكشد، چون فایده و خاصیتی نداشت كه پدری به دست خودش پسرش را بكشد و بلكه یك سنتی بود كه قبلاً انسانها را می كشتند و ابراهیم باید این سنت را نسخ كند. اما چطور این سنت را نسخ كند؟ اگر ابراهیم قبل از این قضیه این سنت را نسخ می كرد، مردم حق داشتند بگویند ابراهیم خودش ترسید، برای اینكه بچه اش را قربانی نكند گفت: انسان را قربانی كردن، دیگر ملغی ! اما ابراهیم مقام تسلیم را تا اینجا رساند كه صد در صد حاضر شد بچه اش را به دست خودش قربانی كند، مقام اسلام و تسلیمش در نهایت درجه ظاهر شد، آنوقت دستور رسید كه نه، كافی است، قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیا. خلاصه ی معنایش این است كه به فرمان عمل كردی، یعنی ما بیش از این نمی خواستیم، ما واقعاً نمی خواستیم تو بچه ات را بكشی، ما می خواستیم ببینیم تو واقعاً تا این حد حاضر هستی؟ تو حاضری فرزندت را در راه خدا قربانی كنی؟ حاضری به دست خودت فرزندت را قربانی كنی؟ فرزندت هم تا این مقدار تسلیم امر خدا هست؟ ما از بندگان این را می خواهیم، ما از بندگان فداكاری در راه حق را می خواهیم، ما از بندگان تسلیم در راه حق را می خواهیم، شما امتحان خودتان را دادید: قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیا. بعد دستور رسید: انسان را قربانی كردن دیگر برای همیشه ملغی ! به جای اینكه یك انسان را اینجا قربانی كنی، یك گوسفند را قربانی كن كه حیوانی است كه خدا او را برای اینكه گوشتش مورد استفاده قرار بگیرد خلق كرده، گوشتش را به فقرا و به افراد دیگر صدقه بده، كه از آن وقت این سنت معمول شد. 

بنابراین یك ركن عید قربان كه ما مسلمین باید آن را عید بگیریم برای این است كه یك یادگار و خاطره ی بزرگی از توحید دارد كه نه تنها توحید فكری است، بلكه توحید عملی است.


 مجموعه آثار شهید مطهری .ج25.

 

 نظر دهید »

آیا می دانید ناظر و حاضر بر اعمال و زندگی شما چه کسانی هستند؟

17 تیر 1401 توسط مدیر النفیسه

آیا می دانید ناظر و حاضر بر اعمال و زندگی شما چه کسانی هستند؟

 هرلحظه و هرزمان چهار دوربین زنده در حال فیلمبرداری از زندگی ما هستند که قرار است روزی در قیامت تمام زندگی ما را به نمایش بگذارند:

1️⃣ ناظر اول خدا است.

? ألَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَری؛
‏آیا انسان نمیداند که خدا او را نگاه میکند؟
سوره مبارکه علق آیه ۱۴

2️⃣ ناظر دومملائک مقرب خدا هستند؛

? الله تعالی میفرماید :
ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَیْهِ رَقیبٌ عَتید؛
از شما حرکتی سر نمیزند مگر اینکه دو مأمور در حال نوشتن آن هستند
سوره مبارکه قاف آیه ۱۸

3️⃣ سومین ناظر زمین است.

? خداوند در قران کریم میفرماید :
یوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها؛
در آنروز زمین هرچیزی که دیده را بیان میکند.
سوره مبارکه زلزال آیه ۴

4️⃣ چهارمین ناظراعضاء و جوارح خود ما می‌باشند.

? الله سبحان میفرماید :
تکَلِّمُنا أَیْدِیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ
در آنروز دست‌ها و پاها شهادت می‌دهند که چه کاری کرده‌اند.
سوره مبارکه یس آیه ۶۵.

 نظر دهید »

نسخه نپيچيد

05 تیر 1401 توسط مدیر النفیسه

نسخه نپيچيد 

همکارتان در حالي که به شدت از دست رئيستان عصباني است پيش شما مي‌آيد و شروع به بدگويي از رئيستان مي‌کند و شما هم با او همراه مي‌شويد و در حالي که به او حق مي‌دهيد عصباني و ناراحت باشد، شروع به بدگويي از رئيستان مي‌کنيد تا او را آرام کنيد.اگر شما چنين رفتاري را در اين شرايط در پيش مي‌گيريد، بايد بگوييم رفتارتان درست نيست و شما ناخواسته نه تنها ممکن است به شرايط بد و سوءتفاهم‌هاي همکارتان دامن بزنيد بلکه ممکن است خودتان هم وارد بازي اي شويد که شايد به ضررتان تمام شود.متاسفانه گاهي دردودل‌ها بوي بدگويي به خود مي‌گيرد و بهترين گزينه اين است که در اين شرايط شما شريک بدگويي‌ها نشويد.

اما رفتار درست چيست؟ اگر احساس کرديد در دل طرف مقابل بيشتر رنگ و بوي بدگويي دارد، بهتر است شما تنها به صحبت‌هاي او گوش بدهيد اما او را تاييد يا رد نکنيد.تنها کافي است نشان دهيد به حرف‌هاي او گوش مي‌دهيد و احساسات او را درک مي‌کنيد اما نيازي نيست در مورد رفتار رئيس يا همکارتان قضاوت داشته باشيد، در واقع تنها کافي است با او همدلي داشته باشيد.

گوش دادن نياز به مهارت دارد 

وقتي پاي درد و دل به ميان مي‌آيد سه واژه «همدلي»، «همدردي» و «همزباني» معنا پيدا مي‌کند. همدلي در واقع يک مهارت است، مهارتي که شامل درک احساسات طرف مقابل مي‌شود اما بدون قضاوت، تاييد و يا رد، در واقع در همدلي نيازي نيست ما نظري درباره صحبت‌هاي طرف مقابل بدهيم.

اما همراهي همان طور که از خود واژه اش مشخص است به معناي اين است اگر کمکي از دستمان بر مي‌آيد براي فرد انجام دهيم.همدردي هم وقتي معنا پيدا مي‌کند که براي کسي رنجش و ناراحتي پيش آمده و نياز به همدردي دارد. به طور مثال فرض کنيد همکارتان فرزند بيماري دارد و رئيس تان به او مرخصي نمي دهد و مي‌گويد بايد اول کارش را تمام کند. اگر شما قبول کنيد به جاي او سرکار بمانيد و کارهايش را انجام دهيد با او همدردي کرده ايد و يا اگر قبول کنيد با او فرزندش را نزد پزشک ببريد با او همراهي کرده ايد.

 نظر دهید »

لبخندبزن

05 تیر 1401 توسط مدیر النفیسه

لبخندبزن: وقتی با خانواده ات دور هم جمع شده اید
خیلی ها هستند آرزوی داشتن خانواده را دارند

لبخند بزن: وقتی داری سرکارت میروی.
خیلی ها هستند دربدر بدنبال کار وشغل هستند.

لبخندبزن: چون تو صحیح و سالم هستی.
خیلی ها هستند دارند بخاطر بازگشت سلامتی شان میلیونها خرج میکنند

لبخند بزن: چون تو زنده ای وروزی داده میشوی وهنوزفرصت برای جبران زمان داری


لبخندبزن: چون تو"خدا"را داری و اورا می پرستی وازاو طلب کمک میکنی.

لبخندبزن: چون “تو"خودت هستی.
وخیلی ها آرزو دارند که چون"تو"باشند.

همیشه فرهنگ لبخند را درمحیط زندگی خودت منتشرکن.

 نظر دهید »

سنگ صبور بودن هم اندازه دارد!

31 خرداد 1401 توسط مدیر النفیسه

سنگ صبور بودن هم اندازه دارد!

آيا شما تاکنون نقش سنگ صبور کسي را داشته ايد؟ اصلا هرگز پاي درد و دل دوست و آشنا مي‌نشينيد؟ اگر پاسختان مثبت است، بد نيست به اين پرسش هم جواب دهيد که در اين شرايط چگونه واکنش نشان مي‌دهيد و براي کمک با فردي که با شما درد دل مي‌کند چه مي‌کنيد؟ فقط شنونده هستيد؟ شايد باور نکنيد اما خيلي از ما در مواجهه با درد دل‌هاي ديگران رفتاري احساسي پيش ميگيريم که گاهي به ضرر فرد مقابل و حتي خودمان تمام مي‌شود.

ممکن است برخي از افراد که همواره ناراحتي دارند، سراغ شما بيايند و هميشه کلي درد دل داشته باشند و تا چشمشان به شما مي‌افتد، شروع به درد دل کنند و حتي در اين بين گاهي يادشان برود حالي هم از شما بپرسند تا جايي که بعد از هر ديدار با اين فرد از انرژي و شادي خالي شويد.اگر شما هم چنين افرادي مي‌شناسيد و از دستشان خسته شده ايد، بايد بدانيد اصلا لازم نيست هميشه نقش سنگ صبور را بازي کنيد و زندگي تان را با گوش دادن به درد و دل‌هاي تمام نشدني اين فرد به کام خودتان تلخ کنيد اما چگونه؟

دفعه بعد که دوستتان شروع به درد دل کرد خيلي دوستانه و مودبانه از او بپرسيد چه کمکي از دست شما براي حل مشکلش بر مي‌آيد؟ احتمالا اگر کمکي از دست شما بر آيد، دوستتان خواهد گفت و شما با توجه به توانتان به او بگوييد که مي‌توانيد به او کمک کنيد يا نه.

اگر هم دوستتان گفت کاري از دست شما بر نمي آيد، در واقع، به طور غير مستقيم متوجه خواهد شد که شما تمايلي به ادامه اين بحث نداريد اما اگر باز هم شروع به دردودل کرد، شما هم مانند خودش عمل کنيد يعني شما پيش دستي کنيد و اين بار شما دردودل کنيد و به او اجازه دردودل ندهيد. شايد به اين ترتيب دوستتان متوجه شود شما هم مشکلات و سختي‌هاي خود را در زندگي داريد.

شايد بگوييد دلتان نمي آيد اين کار را انجام دهيد و ترجيح مي‌دهيد همچنان تا ابد سنگ صبورهميشگي اين دوستتان بمانيد، اما واقعيت اين است که با چنين تصميمي در واقع در حق خودتان ظلم مي‌کنيد چرا که شما مي‌توانيد به اين فرد کمکي کنيد و با گوش دادن دائمي به اين دردودل‌ها در واقع مدام خود را در معرض انرژي منفي قرار مي‌دهيد و اين کار به مرور مي‌تواند باعث نا اميدي، بدبيني و بي حوصلگي شما شود. بهتر است اين فرد از کمک يک مشاور يا روان شناس براي حل مشکلات خود بهره بگيريد. شما حق داريد زندگي شاد و آرامي داشته باشيد. البته اصلا بد نيست گاهي به دردودل يک دوست يا آشنا گوش دهيد اما اگر اين دردودل‌ها هميشگي باشد اصلا به سود شما نخواهد بود و البته دوستتان هم نفعي نمي برد.

 

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 17
  • 18
  • 19
  • ...
  • 20
  • ...
  • 21
  • 22
  • 23
  • ...
  • 24
  • ...
  • 25
  • 26
  • 27
  • ...
  • 64
آبان 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 <   >
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30

مدیرالنفیسه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • اجتماعی
  • احکام
  • امام خمینی
  • امام زمان (عج)
  • ایام مذهبی و ملی و مناسبتی
  • بارداری
  • بدون موضوع
    • نهج البلاغه
  • بهداشتی
  • تاریخی
  • تربیت کودک
  • تربیتی
  • تغذیه
  • حدیث
    • تربیتی
  • حکایت
  • خانه داری
  • خانواده
  • خانواده
  • سیاسی
  • سیره وسخنان بزرگان
  • شبهات
  • شهدا
  • طنز
  • طنز
  • عصر بخیر
  • فن بیان
  • قانون
  • قرآن
  • متن ادبی
  • مقام معظم رهبری
  • نشر کتاب
  • همسرانه
  • یک صفحه کتاب

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

کاربران آنلاین

  • دهقان
  • انانه
  • avije danesh
  • معصومه ارزمانی
  • یامهدی مددی

رتبه

    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس