نامه امام رضا(علیه السلام) به حضرت عبدالعظیم حسنی(علیه السلام)
نامه امام رضا(علیه السلام) به حضرت عبدالعظیم حسنی(علیه السلام)
دوستان ما نباید فرصتهای گرانبهای زندگی و وقت ارزشمند خود را به دشمنی با یکدیگر تلف کنند.
نامه امام رضا(علیه السلام) به حضرت عبدالعظیم حسنی(علیه السلام)
دوستان ما نباید فرصتهای گرانبهای زندگی و وقت ارزشمند خود را به دشمنی با یکدیگر تلف کنند.
برنامه تلویزیونی «چراغ» شبکه پنج سیما، این هفته یک شنبه و سه شنبه ۱۱ و ۱۳ مهرماه ساعت ۲۱ به واکاوی و تحلیل حذف قانون حجاب و تبعات آن در جامعه میپردازد.
در برنامه پیش روی این سوال مطرح میشود که حذف قانون حجاب ایجاد امنیت در جامعه و آرامش در خانواده را افزایش میدهد یا کاهش؟
فصل سوم برنامه «چراغ» که هر هفته یکی از چالشها و مسائل مرتبط با عفاف و حجاب را مورد بررسی قرار میدهد، این هفته با حضور «مهسا جمشیدی» فارغ التحصیل دکتری حقوق بین الملل، نخبه و فعال فضای مجازی الملل موضوع فوق را تحلیل و تبیین خواهد کرد.
بازپخش برنامه «چراغ» را میتوانید روزهای دوشنبه و چهارشنبه ساعت ۱۰:۱۵ بیننده باشید و برای شرکت در نظرسنجی برنامه، نظرات و پاسخهای خود را به سامانه پیامکی ۱۰۰۰۰۵۴۷ ارسال فرمایید.
«چراغ» کاری از گروه اجتماعی شبکه پنج سیما به تهیهکنندگی مصطفی هیودی و اجرای المیرا سماواتی و با سردبیری محمد حسن زمان وزیری تولید شده است و نعیمه اسلاملو نویسندگی این برنامه را بر عهده دارد.
#مادرانه
❣️باغبان یا نجار؟
نجار، قبل از اینکه شروع به ساختن چیزی کند، باید نقشۀ دقیق همهچیز را بکشد. او پیش از اینکه یک صندلی بسازد، دقیقاً میداند نتیجۀ کارش چه خواهد شد و اگر به اندازۀ کافی مهارت و تجربه داشته باشد، هیچ خطایی رخ نخواهد داد.
اما باغبان چطور؟ او هم همۀ تلاشش را میکند، به جزئیترین نشانهها توجه دارد و بهترین شرایط را برای رشد گلها و گیاهانش فراهم میکند. اما با وجود این، نمیتواند تعیین کند که درختی که کاشته، یا گلی که پرورش داده، چه شکلی خواهند شد. باغبان، برخلاف نجار، همیشه منتظر چیزهای پیشبینینشده است. یک روز صبح از خواب بیدار میشود و میبیند درختها زودتر از چیزی که انتظار داشت شکوفه کردهاند. یا میبیند گلدانِ سرسبزی ناگهان پژمرده شده است.
بعضی از پدر و مادرها میخواهند برای بچهشان نجار باشند. از همان کودکی نقشۀ راه موفقیت او را پیش خودشان کشیدهاند. پسرم باید دانشمند شود، دخترم باید پزشک شود و بعد لحظه لحظۀ زندگی کودکشان را مثل نجارها با خطکش و پرگار و گونیا اندازه میگیرند. 40دقیقه بازی، دو ساعت درس، 20دقیقه تلویزیون و همینطور تا آخر. آنها تحت هیچ شرایطی اجازه نمیدهند این برنامه به هم بریزد، اما نکتۀ بزرگی را فراموش کردهاند: نجارها با چوب بیجان کار میکنند، ولی بچهها نهالهای زندهاند.
آلیسون گوپنیک، نویسندۀ کتاب علیه تربیت فرزند، میگوید باید برای بچهها باغبان بود. باید به آنها توجه کنیم، شرایط رشد و بالندگیشان را فراهم کنیم، اما بدانیم که آنها باید راه خودشان را بروند. با بازی، زندگیکردن را بیاموزند و با شلختگی و بههمریختگی، اهمیت نظم و برنامهریزی را درک کنند. و یادمان نرود که مرغوبترین میز و صندلیها هم هیچوقت شکوفه نخواهند داد.
قرآن کریم داستانهای زیادی از پیشینیان برای ما نقل کرده است اما بعد از نقل هر حادثه تاریخی هشدار میدهد که نقل حادثه تاریخی برای به کار انداختن عقل شماست.
آشنایی با تاریخ گذشته باید منجر به تفکر برای ساختن آینده باشد. این چیزی است که خداوند در قرآن کریم بارها و بارها برای ما تکرار کرده است. خداوند در قرآن کریم به پیامبر(ص) فرموده است: «فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ؛ و اگر میخواستیم به آن آیات او را رفعت مقام میبخشیدیم، لیکن او به زمین (تن) فروماند و پیرو هوای نفس گردید، و در این صورت مثل و حکایت حال او به سگی ماند که اگر بر او حمله کنی و یا او را به حال خود واگذاری به عوعو زبان کشد. این است مثل مردمی که آیات ما را بعد از علم به آن تکذیب کردند. پس این حکایت بگو، باشد که به فکر آیند» (اعراف/ ۱۷۶)
پیامبر داستانهای گذشته را بازگو میکند تا مردم در آن تفکر کنند و ببینند چه اتفاقی و چرا رخ داد و برای آینده خودشان درس بگیرند.
حضرت علی(ع) هم فرمود: خداوند مشمول لطف و رحمت خود قرار دهد آن بندهای را که به تاریخ آگاهی پیدا کرده و در آن تفکر و درس عبرتی برای خودش دست و پا میکند. ما هم با خواندن، شنیدن و بازگو کردن حوادث کربلا باید وادار به تفکر و تعقل شویم. نباید فراموش کنیم که پیامبر(ص) فرمود: «إِنَّمَا یُدْرَکُ اَلْخَیْرُ کُلُّهُ بِالْعَقْلِ وَ لاَ دِینَ لِمَنْ لاَ عَقْلَ لَهُ» یعنی هرچه خوبی وجود دارد فقط با عقل قابل دستیابی است و کسی که عقل ندارد و از اندیشه خودش بهرهبرداری نمیکند دین ندارد. دینداری واقعی به معنای خردمندی و تعقل است.
وقتی ما حادثه کربلا را با هم بازگو میکنیم باید از شناسایی شمر آن روزگار، شمرهای روزگار خود را بشناسیم و اگر همانگونه که آن روز میبودیم با شمر مبارزه میکردیم باید با شمرهای روزگار خودمان مبارزه کنیم. این است که کربلا را برای ما یک مکتب دائمی و جاودان میکند.
خیلی حیف است در مجالس خوبی که برای امام حسین(ع) برگزار میکنیم فقط به بازگو کردن حادثه ده روز اول ماه محرم اختصاص دهیم و در ده روز ماه محرم هم فقط از حادثه روز دهم یاد کنیم. امام حسین(ع) فقط روز عاشورا امام نبود بلکه قبل از آن هم امام بود و همه زندگی ایشان، همانند عاشورا و درسآموز است.
ایشان ۵۷ سال در این دنیا بود نه یک روز. امام حسین(ع)، نه یک روز بلکه ده سال امام بود و در این ده سال امامت و ۵۷ سال عمر شریف الگوی ماست لذا باید با همه زندگی امام حسین(ع) آشنا شویم و در محرم تصمیم بگیریم تا سال آینده یک دور زندگی امام حسین(ع) را مطالعه کرده باشیم و بدانیم همان حسینی که در عاشورا آنگونه ایستاد قبل از عاشورا چه کرده بود، چگونه رفتار میکرد و زندگی وی به چه شکلی بود؟ با خانواده، بستگان و دوستان و حتی با دشمنان خود چگونه رفتار میکرد؟
باید زندگی امام حسین(ع) را در جمیع جوانب بشناسیم تا بتوانیم حسینی شویم.
حیف است که خودمان را محدود و محصور به بخش کوچکی از این گنجینه بزرگ کنیم. پیامبر اکرم(ص) فرمود: «لا یَقومُ بِدینِ اللّهِ إلّا مَن حاطَهُ مِن جَمیعِ جَوانِبِهِ» یعنی کسی نمیتواند دیندار واقعی باشد مگر اینکه دین را در همه ابعاد آن شناخته باشد.
امام حسین(ع) و امام حسن(ع) هر دو امام هستند؛ چه قیام و چه صلح کنند پس باید در هر حال، زندگی آنها مورد مطالعه قرار گیرد. این بزرگترین تصمیمی است که ما ممکن است بگیریم و معتقدم برای آینده ما بسیار مفید است.
محسن اسماعیلی
انسجام اسلامی در سیره حضرت علی (ع)
یکی از خطوط قرمز حضرت علی (ع) انسجام و وحدت مسلمین بود و در همین چهارچوب فکری مولا علی، بارها از حق خویش به نفع حقوق مسلمین صرف نظر کرد و یا حتی با دشمنانش تا جای ممکن و پیش از آنکه آنان شمشیر بکشند، به مماشات پرداخت؛ رویکردی که همواره باید سرمشق مسلمین باشد.
وحدت و انسجام بین مسلمین در دو دوره از زندگی آن حضرت قابل بررسی است: دوره اول پیش از خلافت حضرت و دوره دوم پس از خلافت.
دوره پیش از خلافت
مهمترین عاملی که سبب شد حضرت پس از جریان سقیفه از اقدام نظامی علیه خلفا امتناع ورزد، مصلحت حفظ نظام اسلامی بود، تا در سایه آرامش سیاسی و پرهیز از تفرقه، ریشه نهال نو پای حکومت اسلامی استوار گردد. دکتر شریعتی در این باره پس از طرح نظریههای وحدت، بهترین نظریه را وحدت بر اساس سیره علی (علیه السلام) میداند «در این راه سوم که با حفظ اصول اعتقادی شیعی خودمان و اختلافاتی که از نظر فکری و عملی با آنها داریم، میتوانیم با آنها یار و همدست و متحد در برابر دشمن مشترک باشیم.
این شعار و راهی است که برای اولین بار در تاریخ شخص علی بن ابیطالب اعلام و وضع کرده است… این است که من معتقدم اسلام ماندن خودش را کمتر مدیون شمشیر علی و جهاد اوست و بیشتر مدیون سکوت او و تحمل اوست. شمشیر در کار خلق قدرت اسلام بود؛ اما سکوت او در کار ماندن اسلام بزرگترین نقش را داشته است. او بنیانگذار حفظ اختلافات اعتقادی خودمان است در برابر مخالفت داخلی و وحدت خودمان و نیروهای اجتماعی خودمان در برابر دشمن خارجی… این است که علی بنیانگذار وحدت است.» (۳)
علی (علیه السلام) خود تصریح میکند که سکوت من حساب شده بود، من از دو راه، آنرا که به مصلحت اسلام نزدیکتر بود انتخاب کردم: «در اندیشه بودم که آیا با دست تنها، برای گرفتن حق خود به پا خیزم؟ یا در این محیط خفقان زا و تاریکی که به وجود آوردند، صبر پیشه سازم؟ که پیران را فرسوده، جوانان را پیر، و مردان با ایمان را تا قیامت و ملاقات پروردگار اندوهگین نگه میدارد! پس از ارزیابی درست، صبر و بردباری را خردمندانهتر دیدم. پس صبر کردم، در حالی که گویا خار در چشم و استخوان در گلوی من مانده بود.» (۳)
سیره امام علی (علیه السلام) در حوادث پس از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) بهترین گواه بر خیراندیشی، مصلحت جویی و وحدت طلبی آن بزرگوار است. (۴) آنجا که دردمندانه شاهد به غارت رفتن میراث خویش شده، رفتار ناجوانمردانه قوم با خویشان پیامبر (صلی الله علیه وآله) را دیده، ولی به خاطر مصلحت عمومی امت نه تنها سکوت کرده و آرام میگیرد بلکه آستین یاری خلفا بالازده و برترین جلوه از خودگذشتگی و ایثار را در تاریخ به نمایش میگذارد. در تأیید این مطلب شهید مطهری در کتاب سیری در نهج البلاغه سخنی را از حضرت نقل میفرماید: «به خدا سوگند اگر بیم وقوع تفرقه میان مسلمین و بازگشت کفر و تباهی دین نبود رفتار ما با آنان (اصحاب سقیفه) طور دیگری بود.»
حضرت پیش از عظیمت به سوی بصره در خطبهای میفرمایند: «دیدم صبر از تفریق کلمه مسلمین و ریختن خونشان بهتر است، مردم تازه مسلمانند و دین مانند مشکی که تکان داده میشود کوچکترین سستی آنرا تباه میکند و کوچکترین فردی آنرا تباه وارونه مینماید». ایشان در پاسخ شخصی که اشعاری مبتنی بر ذی حق بودن حضرت و ذم مخالفینش سروده بود که در واقع نوعی تحریک بود، وی را از چنین کاری نهی کرده فرمودند «برای ما سلامت اسلام و اینکه اساس اسلام باقی بماند از هر چیز دیگر محبوبتر و با ارجتر است». (۵)
امروزه دیگر نمیتوان جنبه مصلحت جویی و وفاق گرایی و شکیبایی بیست و پنج ساله امیر موءمنان در عهد خلفای سه گانه را نادیده گرفت، که اگر این نبود میبایست از آغاز دست به شمشیر برده و مخالفت آشکار کرده و بیعت کسانی را که میخواستند در برابر خلیفه اول با او بیعت کنند میپذیرفت و یا دست کم از صحنه سیاست خلفا کنار میرفت و با انزوا گزینی همه حمایتهای خود را از دستگاه حاکم دریغ مینمود. در حالی که هیچ یک از این دو راه را برنگزید بلکه بر خود فرض دانست به رغم اختلافها به یاری وضع موجود شتافته و تا میتواند در اصلاح امور بکوشد؛ و بدین سبب بارها و بارها در مواقع خطیر به دستگاه حاکم یاری رسانده و درستترین راه را به آنان نشان داده است. (۶)
امام (علیه السلام) در نامهای به مالک اشتر، هدف خود از این گونه رفتار را بازگو میکند: «در آغاز دست خود باز کشیدم تا اینکه دیدم گروهی از مردم از اسلام روی برگردانده و مردم را به نابود ساختن آیین محمد فرا میخوانند در این وقت ترسیدم که اگر اسلام و مسلمانان را یاری نکنم، آنچنان رخنه یا ویرانی را در آن ببینم که مصیبت آن بر من سختتر از دست رفتن حکومت شما باشد که روزهایی چند است و، چون سرابی نهان میشود و یا، چون ابر گرد نیامده پراکنده میگردد. پس در میان این آشوب و غوغا برخاستم تا باطل محو و نابود شد و دین استوار گردید و بر جای خود آرام گرفت». (۷)
در جریان شورای شش نفرهای که برای تعیین خلیفه پس از ترور عمر تشکیل شد گرچه هواخواهی و غرض ورزی بعضی از حاضران در انجمن سبب شد بار دیگر امر خلافت به بیراهه رود، ولی آن حضرت همچنان به استراتژی مدارا و مسالمت خود ادامه داد. او میگفت: «همانا میدانید که من از دیگران به خلافت شایسته ترم. به خدا سوگند همچنان سازش خواهم کرد چندان که امور مسلمانان سلامت باشد و تنها به من جفا رفته باشد، این کار من در تمنای پاداش و فضیلت آن و نشانه بی میلی من به زر و زیوری است که شما بر سر آن به رقابت برخاسته اید.» (۸)
رفتار حضرت با خلفا
حضرت با خلفا روابط خانوادگی داشت، در نماز جماعت ایشان حاضر می شد و به آنها در امور مهم مشورت می داد. تأثیر حضرت در خلیفه دوم به حدی بود که دستور داده بود که با حضور علی در مسجد هیچ کس حق رأی و فتوا ندارد.
آن بزرگوار اصحاب خود را از کارهای تفرقه انگیز مانند سب و لعن که نشانگر تعصبات جاهلانه و خود برتر بینی گروهی است به شدت نهی میفرمودند: «من خوش ندارم که شما دشنام دهنده باشید! اما اگر کردار شان را یاد آور میشدید و گمراهیها و کارهای ناشایسته آنها را بر میشمردید به راست نزدیکتر و معذورتر بود» (۹)
در تعبیری دیگر، حضرت علی (علیه السلام) که به وحدت و اتحاد مسلمین بسیار علاقهمند بود و در راه آن متحمل انواع رنجها و مشقتها شد، در نصایح و سفارش های خود به مسلمین، آنها را از طرح مسائل اختلافی مربوط به گذشته و امور اختلاف بر انگیز، برحذر میدارد و اینطور برداشت میشود که در صورت طرح نیز، حضرت تشریح و توضیح اختلافات و زیاده از حد باز نمودن آنرا جایز ندانسته اند. حتی اگر به قصد وحدت باشد. چون این کارها اثر سوء خود را میگذارد. در مقابل حضرت، مسلمانان را به مسایل و مشکلات روز که با آنها دست به گریبانند، متوجه و آگاه میسازد. (۱۰) از این روی حضرت در حل مسائل و مشکلات روز با خلفا همکاری میکرد تا مبادا مشکلات داخلی جهان اسلام را در برابر جهان کفر ناتوان نشان دهد.
دوره پس از خلافت
زمانی که بر اثر بدرفتاری خلیفه و دستیارانش آشوب بپا شده و اعتراضهای مردمی بالا گرفت، امام (علیه السلام) خیرخواهانه برای اصلاح امور و آرامش جامعه کوشید و با میانجی گریهای متعدد کوشید از بروز فتنهای خونین مانع شود. او پس از قتل خلیفه واقعه را اینگونه ارزیابی نمود: «او استبداد ورزید بد گونه استبدادی و شما برافروختید و بدگونه بیتابی کردید و خداوند در قیامت نسبت به خودخواه و ناشکیبا داوری کند.» (۱۱)
بر خلاف موضع شکیب و مدارای امام (علیه السلام) آنگاه که خلافت به خواست و اصرار مردم به ایشان رسید، فتنه جویانِ بی تاب از عطش قدرت، ناجوانمردانه از هر سو سربرداشته و آتشها برافروختند. آنان با این اقدام خود دانسته ساز تفرقه نواختند و هزاران مسلمان را به پای منافع و امیال خود به دم تیغ سپردند. در این اوضاع، امام (علیه السلام) در نهایت صبوری برای جلوگیری از بروز فتنه کوشید و تا مجبور نشد، دست به تیغ نبرد و هر فرصتی را برای بازگشت آرامش مغتنم شمرد.
ایشان پیش از هر جنگی با روشهای مختلف از جمله صحبت با سپاه دشمن و یا نامه نگاری برای مخالفین (به ویژه معاویه که به سبب نقض فرمان عزل حضرت درصدد ایجاد تفرقه بود) سعی در جلوگیری از جنگ و حل مسالمت آمیز اختلافات داشتند و تا جایی برخی در به تعلل ایشان در آغاز جنگ اعتراض کردند. در جریان داوری صفین در نامهای به ابوموسی اشعری این گونه نوشت: «بدان که هیچ کس در گرد آوردن امت محمد و سازگاری آنان با یکدیگر از من حریصتر نیست. من بدین کار پاداش نیکو و جایگاه گرامی را نزد خداوند خواهانم…» (۱۲)
۳. علی شریعتی، کتاب علی بنیانگذار وحدت، نشر نصر سخنرانی در آبان سال ۱۳۵۰، از ص ۵۲-۴۸ و نیز در مورد فلسفه سکوت مراجعه کنید به سید محمد باقر حکیم، الوحدت الاسلامیه من منظور الثقلین، نشر مجمع العالمی لاهل بیت ص. ۱۳۳.
۳. «و طفقت ارتئی بین ان اصول بید جذاء آو اصبر علی طخیة عمیاء یهرم فیها الکبیر، و یشیب فیها الصغیر، و یکدح فیها مومن حتی یلقی ربه. فرایت آن الصبر علی هاتا احجی فصبرت و فی العین قذی و فی الحلق شجا» نهج البلاغه، ترجمه استاد محمد دشتی، خطبه ۳ (شقشقیه).
۴. ر. ک فخلعی، محمد تقی، کتاب مجموعه گفتمانهای مذاهب اسلامی.
۵. استاد مرتضی مطهری، سیری در نهج البلاغه، انتشارات صدرا، بخش پنجم. ص ۱۸۱-۱۷۹،
۶. علامه عبدالحسین امینی در موسوعه الغدیر موارد زیادی را بر شمرده اند که علی (علیه السلام) به یاری خلفا شتافته و آنها را از فرو افتادن نگاه میداشت و راهکارها را به آنان نشان میداد. ر. ک. ر: امینی، الغدیر، ج ۶، ص ۳۲۵، ۸۳، دارالکتب الاسلامیة، تهران و نیز نهج البلاغه، خطبه ۱۳۴ و خطبه ۱۴۶،
۷. «فأمسکت یدی حتی رأیتُ راجعة الناس قد رجعت عن الاسلام یدعون الی محق دین محمد صلی الله علیه و اله فخشیت إن لم أنصر الاسلام و أهلَه أری فیه ثلماً أوهدماً تکونُ المصیبةُ به علیَّ أعظم من فوت ولایتکم الَّتی انَّما هی متاع ایّام قلائل یزول منها، ما کان کما یزول السَّراب أو کما یتقشع السَّحاب فنهضتُ فی تلک الأحداث حتی زاح الباطل و زهق و اطمأنّ الدین و تنهنه…» نهج البلاغه، نامه ۶۲.
۸. «لقد علمتم أنّی أحق بها من غیری والله لأسلمن ما سلمت أمور المسلمین و لم یکن فیها جورٌ إلاّ علیَّ خاصهً التماساً لأجر ذلک و فضله و زهداً فیما تنافستموه من زخرفه و زبرجه.» نهج رالبلاغه خ ۷۴.
۹. ر. ک. نهج البلاغه خطبه ۲۰۶.
۱۰. ر. ک. عثمان رادپی، مقاله ائمه اهل بیت و وحدت اسلامی، چهارمین کنفرانس بین المللی وحدت اسلامی خرداد ۸۰. انتشارت دانشگاه مذاهب اسلامی.
۱۱. «إستأثر فأساء الاثرة و جزعتم فأسأتم الجزع و لله حکمٌ واقعٌ فی المستأثر و الجازع» پیشین، خطبه ۳۰.
۱۲. «لیس رجلٌ فاعلم أحرصُ علی جماعة محمد صلی الله علیه و اله و أُلفتها منِّی أبتغی بذالک الثَّواب و کرم المأب…» پیشین، نامه ۷۸