غـرور » هدیهى شیطان است
« غـرور » هدیهى شیطان است و
«دوست داشتن» هدیهى خداست…
جالب این است؛ هدیهى شیطان
را به رخ هم میکشیم و هدیهى
خداوند را از یکدیگر پنهان میکنیم❗️
« غـرور » هدیهى شیطان است و
«دوست داشتن» هدیهى خداست…
جالب این است؛ هدیهى شیطان
را به رخ هم میکشیم و هدیهى
خداوند را از یکدیگر پنهان میکنیم❗️
مردی ثروتمند وارد رستورانی شد. نگاهی به این طرف و آن طرف انداخت و دید زنی آفریقایی (سیاهپوست)، در گوشهای نشسته است. به سوی پیشخوان رفت و کیف پولش را در آورد و خطاب به گارسون فریاد زد، برای همه کسانی که اینجا هستند غذا میخرم، غیر از آن زن سیاهی که آنجا نشسته است!
گارسون پول را گرفته و به همه کسانی که در آنجا بودند غذای رایگان داد، جز زن آفریقایی.
زن سیاهپوست به جای آن که مکدر شود و چین بر جبین آشکار نماید، سرش را بالا گرفت و نگاهی به مرد کرده با لبخندی گفت، تشکّر میکنم.
مرد ثروتمند خشمگین شد. دیگربار نزد گارسون رفت و کیف پولش را در آورد و به صدای بلند گفت، این دفعه یک پرس غذا به اضافۀ غذای مجّانی برای همه کسانی که اینجا هستند غیر از آن آفریقایی که در آن گوشه نشسته است.
دوباره گارسون پول را گرفت و شروع به دادن غذا و پرس اضافی به افراد حاضر در رستوران کرد و آن زن آفریقایی را مستثنی نمود. وقتی کارش تمام شد و غذا به همه داده شد، زن آفریقایی لبخندی دیگر زد و آرام به مرد گفت، سپاسگزارم.
مرد از شدت خشم دیوانه شد. به سوی گارسون خم شد و از او پرسید،این زن سیاهپوست دیوانه است؟ من برای همه غذا و نوشیدنی خریدم غیر از او و او به جای آن که عصبانی شود از من تشکر میکند و لبخند میزند و از جای خود تکان نمیخورد.
گارسون لبخندی به مرد ثروتمند زد و گفت، خیر قربان. او دیوانه نیست. او صاحب این رستوران است.
شاید کارهایی که دشمنان ما در حق ما میکنند نادانسته به نفع ما باشد.
? «قارون» هرگز نمی دانست
که روزی، کارت عابر بانکی که در جیب ما هست
از آن کلیدهای خزانه وی که مردهای تنومند عاجز از حمل آن بودند ما را به آسانی مستغنی میکند…
? و «خسرو» پادشاه ایران نمی دانست که مبل سالن خانه ما از تخت حکومت وی راحت تر است…
? و «قیصر» که بردگان وی با پر شترمرغ وی را باد میزدند،
کولرها و اسپلیتهایی که درون اتاقهایمان هست را ندید…
? و «هرقل» پادشاه روم که مردم به وی بخاطر خوردن آب سرد از ظرف سفالین حسرت میخوردند
هیچگاه طعم آب سردی را که ما می چشیم نچشید …
? و «خلیفه منصور» که بردگان وی آب سرد و گرم را باهم می آمیختند تا وی حمام کند،
هیچگاه در حمامی که ما براحتی درجه حرارت آبش را تنظیم میکنیم حمام نکرد …
بگونه ای زندگی میکنیم که حتی پادشاهان آن عصر هم اینگونه نمی زیستند
اما باز شانس خود را لعنت میکنیم!
و هر آنچه دارائیمان زیاد میشود تنگدست تر میشویم…
خدایا قدرت شکرگوئی در حرف و عمل را به ما عنایت فرما و ما را از شاکرین قرار بده…?
آیت الله جوادی آملی : خیلی از ماها باید درس سکوت بخوانیم که چه وقت ساکت باشیم، چقدر حرف بزنیم و چطور حرف بزنیم.
اجازه دهید فرزندتان خانه اش را بشناسد…
از حدود 9 ماهگی به بعد کودکان دست بهکار میشوند که خانه را بههم بریزند و والدینشان را از این کار حسابی عصبانی کنند.
یکی از دلایلی که کوچولوهای خانه دست به چنین کارهایی میزنند بیحوصله شدن آنها است، آنها معمولا از روی بیکاری به وسایل خانه رو میآورند.
?اما خبر خوش اینجاست که کودکان کنجکاوتر در آینده افرادی موفقتر میشوند.
به همین دلیل روانشناسان به والدین توصیه میکنند خیلی کودکان را از این کار منع نکنند و حداقل اجازه دهند آنها در اتاق خودشان ریختوپاش کنند، چراکه بههم ریختن وسایل موجب میشود اعصاب کودک آرامش بگیرد و حتی سیستم ایمنی آنها تقویت شود.
جالب اینجاست که بههم ریختن وسایل موجب ترشح هورمونی در کودکان میشود که رشد آنها را دو برابر میکند.