مدیرالنفیسه

  • خانه 
  • In the name of Allah the merciful and the compassionate 
  • تماس  
  • ورود 

سه نظریه درباره ازدواج نکردن حضرت معصومه (ع)

11 خرداد 1401 توسط مدیر النفیسه



این نوشتار در پی یافتن پاسخ درباره علت ازدواج نکردن حضرت فاطمه معصومه (س) به انگیزه نامگذاری زادروز آن بانو به «روز دختران» است. از این رو اشاره‌ای به سه دیدگاه در این زمینه دارد که برخی از آنها نقد شده‌اند. سپس با نقد دیدگاه مقبول، به طرح دیدگاه چهارم در این باره می‌پردازد که به باور نویسنده، منظری نو، قابل دفاع و دارای شواهدی دیگر در زندگی سیاسی خاندان رسالت است.

                                                                     
 سالروز میلاد حضرت فاطمه معصومه (س) در تقویم ایرانی با عنوان روز «دختران» نامگذاری شده‌است‎‎، نامگذاری‌ای که ظاهرش ریشه در ازدواج نکردن آن حضرت و تجردش دارد و باطنش نیز در پی معرفی الگویی برجسته برای دختران مسلمان و به‌ ویژه شیعه اهل بیت است.
به همین بهانه سراغ چند مورد از کتابهایی رفته‌ایم که به واکاوی ریشه‌های این مسئله پرداخته و هریک برای تبیین آن، منظری ویژه را برگزیده‌اند.

«تاریخ یعقوبی» و راز یک وصیت         

یکی از مواردی که در بیان علت ازدواج نکردن حضرت معصومه (س) به آن اشاره می‌شود، از بطن تاریخ یعقوبی استخراج شده است. این کتاب با آن که یکی از متون معتبر و قابل استناد مرتبط با حکومت‌های سده دوم و سوم هجری و از ویژگی‌های برجسته آن اشاره به زندگینامه امامان شیعی است، اما در خصوص ازدواج نکردن حضرت فاطمه معصومه (س)، ادعایی تردیدآمیز را مطرح می‌کند. یعقوبی مدعی است: «موسی بن جعفر وصیت کرد که دخترانش شوهر نکنند و هیچ‌کس از آنان شوهر نکرد، مگر ام‌سلمه که در مصر به ازدواج قاسم بن محمد درآمد و آن هم برای محرمیت در مسیر رفتن به سفر حج بوده‌است».

یعقوبی که این نظر را به‌صراحت در کتاب خود آورده‌ است، با منتقدان بیشماری مواجه می‌شود؛ زیرا به زعم آنها، چنین وصیتی در مغایرت با سنت پیامبر اسلام و تأکیدات فراوان آن حضرت در امر ازدواج قرار دارد. از نگاه منتقدان یعقوبی، اهمیت ازدواج در اسلام تا به حدی است که پیامبر(ص) می‌فرماید: «نزد خداوند هیچ بنایی محبوب‌تر و عزیز تر از ازدواج در اسلام نیست». از دید این ناقدان، نمی‌توان پذیرفت که امام موسی کاظم (ع)، به‌صراحت در مقابل نظر جد بزرگوار خویش و فراتر از آن شریعت اسلام قرار گیرد. از سوی دیگر آنها مدعی‌اند، مراجعه به وصیتنامه امام موسی کاظم (ع) این حقیقت را آشکار می‌سازد که ازدواج دختران آن حضرت به نظر و صلاحدید امام رضا (ع) منوط شده بود و طبق وصیت، سایر برادران و خاندان موظف بودند که در امر ازدواج دختران، پس از اخذ موافقت ایشان اقدام کنند. مخالفت با نظر یعقوبی تا حدی پیش می‌رود که «باقر شریف القرشی» از سیره‌نویسان برجسته معاصر، در کتاب «حیات‌ موسی بن جعفر (ع)» به صراحت آن را مجعول و بی‌اساس معرفی می‌کند.

بی‌همتا در «منتهی‌الآمال»

از دیگر دلایلی که برای ازدواج نکردن حضرت معصومه (ع) مطرح می‌شود، ناظر به جایگاه علمی و معنوی ایشان است؛ چرا که برخی با اشاره به همین موقعیت ویژه، مدعی هستند که در زمان ایشان، مردی مناسب این بانو در جامعه مسلمین حضور نداشته و لذا آن حضرت و سایر خواهرانشان، طریق تجرد را برگزیده‌اند.

شیخ عباس قمی، نویسنده کتاب «منتهی‌الآمال فی احوال النبی و الآل» که از آثار مشهور و پرمراجعه در حوزه سیره ائمه به شمار می‌آید، بر این ادعا صحه می‌گذارد و به نقل از «تاریخ قم» می‌گوید: «سادات رضائیه، دختران خود را شوهر نمی‌دادند؛ زیرا کسی را که همسر و هم‌کفو ایشان بود نمی‌یافتند و حضرت موسی بن جعفر (ع) را بیست و یک دختر بوده‌است و هیچ یک شوهر نکرده‌اند و این مطلب در میان دختران ایشان عادت شده و محمد بن علی الرضا به شهر مدینه ده دیه وقف کرده‌است بر دختران و خواهران خود که شوهر نکرده‌اند و از ارتفاعات آن دیه‌ها نصیب و قسط رضائیه که به قم ساکن بوده‌اند از مدینه جهت ایشان می آوردند.»

در بررسی این دلیل نیز مخالفان به تقابلش با سیره ائمه اطهار اشاره می‌کنند که هرگز با چنین دلیلی مانع از ازدواج دختران خود نشده بودند؛ تا جایی که از پیامبر(ص) نقل شده است: «هرگاه کسی به خواستگاری دختر شما آمد که دینداری و امانتداری او را می‌پسندید (هرچند در حد دختر شما نباشد) شوهر دهید و اگر شوهر ندهید در زمین فتنه و فساد بزرگ برپا می شود». منتقدان منتهی‌الامال معتقدند، در زمان این بانوی بزرگوار قطعاً در میان شیعیان، افرادی وجود داشتند که می‌توانستند همسر مناسبی برای آن حضرت و سایر خواهرانشان باشند.

حصارها و هراس‌های دوران

یکی دیگری از آرایی که در خصوص تجرد حضرت معصومه (س) بیان شده‌، خفقان دوران و نیز محدودیت‌هایی است که حکومت وقت برای برقراری ارتباط میان خاندان امام موسی کاظم (ع) با سایر جامعه شیعیان، ایجاد کرده بود. از این رو در حالی که شیعیان برای حفظ جان و مذهب خود، رویه تقیه را پیش گرفته بودند، ازدواج با زنان خاندان امام کاظم (ع) را به منزله تهدیدی برای خود قلمداد می‌کردند و همین مسئله سبب شد تا انگیزه آنان برای وصلت با این خاندان کمرنگ شود.

در بین صاحبان نظر، نظریه سوم تا کنون مورد پذیرش جمع کثیری واقع شده‌ است و تقریباً همگی در خصوص آن به اتفاق نظر رسیده‌اند. اما همچنان این سوال مطرح است که چرا هراس از ازدواج با خاندان امام کاظم (ع) و مجرد ماندن، به دختران ایشان محدود شده‌است و مردان خاندان اهل بیت مشکلی در ازدواج با دختران شیعیان نداشته‌اند؟ علاوه بر این چه معیاری برای سنجش میزان اختناق سیاسی دوران هارون الرشید وجود دارد که آن را نسبت به دوران سایر خلفای اموی و عباسی، تیره‌تر و خفقان انگیزتر می‌سازد تا جایی که شیعیان را طبق اصل تقیه از وصلت با این خاندان باز دارد؟

تجرد، پیام مبارزه

بررسی کلی سه نظر مطرح‌شده در بالا، نشان می‌دهد که هرچند این دلایل چندان قابل وثوق نیستند و نقدهای متعددی بر آنها می‌توان وارد کرد اما هر یک به نوبه خود می‌تواند راهگشای درکی کلی از دورانی باشد که حضرت معصومه (ع) در آن می‌زیسته است. در اینجا باید در این نکته دقیق شد که سیاست ائمه اطهار در امر ازدواج و ازدیاد نسل پاک شیعه در دوران‌های مختلف به‌ویژه در دوران حصر و تنگناهای سیاسی، نشان از آن دارد که امر ازدواج در نظر آنها فراتر از سنتی اسلامی بوده که عمل یا عمل نکردن به آن در تضاد با سنت دین مبین باشد. به بیان دیگر، هرگز ازدواج در سنت ائمه به دور و جدا از اهداف سیاسی و تفکر مبارزاتی نبوده است، کما اینکه تاریخ سیره آنها نشان از تصمیمات متعددی دارد که گواه این ادعاست. زنان اهل بیت نیز از چنین تفکری به دور نبوده‌اند و در این خصوص در دوره‌های مختلف همپای مردان، گام برداشته‌ و همدوش آنان بوده‌اند.

به عنوان مثال، یکی از شرایط ضمن عقد حضرت زینب (س) با عبدالله بن جعفر بن ابی‌طالب، فراهم بودن امکان همراهی آن حضرت با امام حسین (ع) بوده‌است. یعنی شاهد آن هستیم که یک زن از حق شرعی خود در تعیین شرط ضمن عقد، در جهت رواج یک تفکر مبارزاتی بهره می‌گیرد و این شرط را در اولویت شروط خود قرار می‌دهد. نگریستن به ازدواج نکردن حضرت معصومه و خواهران آن حضرت از چنین منظری و ربط آن به یک حرکت گسترده سیاسی که با پرچمداری دختران امام موسی کاظم (ع) صورت می‌گیرد، تجرد این گروه از بانوان را از قابلیت توجیه بیشتری برخوردار می‌کند. به این ترتیب شاید بتوان مدعی شد اگر حضرت زهرا (س) با وصیت خود در مخفی بودن مدفنش، پس از گذشت قرن‌ها توان آن را دارد که پیام سیاسی خود را به ما برساند و با وصیت خویش، روایت وجود فشار بر اهل بیت در روزگار شهادتش را ماندگار کند، حضرت فاطمه معصومه (ع) و خواهران بزرگوارش نیز در پرتو اختیار نکردن همسر برای همراهی با امام رضا (ع) بدون محدودیت تمکین از شوهر، به زیباترین شکل ممکن، از تجرد، پیامی سیاسی و تاریخی ساخته و برای روزگار ما فرستاده‌اند.

 

منابع:

احمد بن‌ اسحاق یعقوبی؛ محمدابراهیم آئینی (۱۳۸۹) «تاریخ یعقوبی»، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.

شیخ عباس قمی (۱۳۸۸) «منتهی الامال»، تهران: علویون.

باقر شریف القرشی (۱۳۸۸) «موسوعه سیره اهل البیت علیهم‌السلام: الامام موسی بن جعفر (ع)»، تهران: معروف.

 2 نظر

آثار عقب‌ماندگی اقتصادی از منظر امام صادق(ع): یکی از سپاهیان جهل، فقر است

06 خرداد 1401 توسط مدیر النفیسه


بیست و پنجم شوال مصادف با شهادت امام جعفر صادق (ع) رئیس مکتب شیعه است. امام صادق (ع) را شیخ الائمه می نامند، زیرا در میان ائمه هدی علیهم السلام بیشترین عمر( 65 یا 68) را داشته است. صادق آل محمد(ص) در سن 68 سالگی در 25 شوال 148 به سبب انگور زهر آلوده که منصور به آن حضرت خورانید، به فیض عظمای شهادت نائل آمد و فرزند برومندش موسی بن جعفر (علیهماالسلام) او را در دو جامه سفید که در آنها احرام می بست و در پیراهنی که می پوشید و عمامه ای که از امام زین العابدین(ع) به او رسیده بود، کفن نمود و بعد از نماز او را در بقیع و در کنار قبر پدر بزرگوارش سیدالساجدین (ع) به خاک سپرد.

پس از آنکه مسیر خلافت اسلامی از راه مستقیم خود منحرف گردید و خاندان پاک پیامبر منزوی و خانه نشین شدند، بیان احکام دین نااهلان و کژاندیشان و چهره نورانی اسلام را زنگار جهل و گمراهی و سیاهی انحرافات و بدعتها پوشانید و مردم به جز اندکی بدعت را به جای سنت صحیح انگاشتند.

با شهادت امام مجتبی و حضرت سیدالشهدا و زین العابدین علیهم السلام می رفت تا چراغ هدایت یکسره خاموش گردد اما اختلافات سیاسی و کشمکش های بنی امیه و بنی العباس نسیم رحمتی بود که یکباره وزیدن گرفت و باقرالعلوم و پس از او امام صادق - علیهما السلام - با استفاده از موقعیت به دست آمده به ترسیم چهره روشن آیین پرداختند و با بیان اخبار و احادیث فراوان انحرافات را پیراستند و مردم را از گمراهی نجات دادند، به گونه ای که مسلمانان و به ویژه شیعه امامیه در فکر و عقیده بر این دو امام و خصوصا امام صادق اعتماد کرده، بخش عمده ای از دانش اهل بیت به وسیله آنان گسترش یافت. امام صادق با گسترش حوزه علمی خویش دین را زنده کرد و جانی تازه در کالبد بی رمق دین دمید.

 

گرانی با مسلمانان چه می‌کند؟

جناب شیخ الائمه حضرت امام صادق علیه السلام در روایت شریفی می فرمایند: «غلاء السعر یُسیءُ الخُلق و یُذهِب الأمانة و یَضجُرُ المرءَ المسلم1» به این معنا که «گرانی قیمت ها اخلاق و رفتار مردم را بد می کند. امانت داری را از بین می برد و مردم مسلمان را در فشار و سختی به ستوه می آورد.» تأکیدی که نشان دهنده آثار سوء عقب ماندگی اقتصادی است و موجب می شود تا بر اثر گرانی و تورم، بخش های گوناگون اجتماعی، فرهنگی و سیاسی به ویژه ارزش های اخلاقی جامعه به شدت آسیب ببیند که این ها همه از آثار عقب ماندگی اقتصادی است.

بنابراین روایت و روایات متعدد دیگری که تأییدکننده این موضوع است، جهاد اقتصادی با جهاد فرهنگی ارتباط مستقیم پیدا می کند، چون در این میدان مبارزه، تلاش برای تولید انبوه محصولات فاسد فرهنگی با بهره گیری از ابزارها و تکنیک های متعدد از یک سو و از سوی دیگر برنامه ریزی برای تحریم همه جانبه اقتصادی نظام جمهوری اسلامی ایران با یک هدف مشخص صورت می گیرد که آن افول اخلاق در جامعه اسلامی است که در صورت تحقق آن، همه آرمان های نظام مورد تهدید قرار می گیرند.

بنابراین در شرایط کنونی که روش های دشمنان در مقابله با نظام جمهوری اسلامی به روش های مختلفی از جمله استفاده از ابزارهای رسانه ای و ابزارهای اقتصادی برای تضعیف و تحت کنترل درآوردن فضای جامعه تغییر یافته است، از این روایت شریف به صورت شفاف تری می توان به ابعاد مهم لزوم تحقق اهداف «جهاد اقتصادی» در نظام اسلامی پی برد؛ چنانچه جهاد اقتصادی، جهاد فرهنگی نیز به شمار می رود و موجب رشد فرهنگی و بلکه رشد دینی جامعه خواهد شد.

یکی از سپاهیان جهل، فقر است

جناب شیخ الائمه(ع) همچنین در روایت شریف دیگری نیز در توضیح مبحث مربوط به جنود عقل و جهل می فرمایند: «یکی ازسپاهیان عقل، غنا و یکی از سپاهیان جهل، فقر است.2» با این تعبیر مشخص می شود که «فقر» در واقع زمینه ساز «جهل» در جامعه است و این دو موضوع یک رابطه مشخص و تعریف شده در حوزه های اجتماعی دارند. بر این اساس می توان این گونه نتیجه گرفت که عقب ماندگی اقتصادی هم فقر دینی در جامعه ایجاد می کند و هم موجب بروز فقر فرهنگی در جامعه می شود.

با بیان این دو روایت شریف، تکلیف همه خدمت گزاران نظام در تحقق اهداف بیان شده از سوی رهبر معظم انقلاب روشن تر می شود که در همه ابعاد کوشا باشند تا نظام مقدس جمهوری اسلامی بتواند در زمینه اقتصادی نیز به بلندای پیشرفت و کسب موفقیت های روزافزون عظیم اقتصادی نیل پیدا کند.

مدل حکومتی جمهوری اسلامی که بر پایه تعالیم اسلامی شکل گرفته است، در بعد اقتصادی نیز باید همچون سایر ابعاد خصوصاً در روزهای بحرانی اقتصاد سرمایه داری، درخشش بی نظیر خود را در آسمان جهان به رخ بکشد و از این روی، مردم و مسئولان باید با همت بلند و با شناخت اهمیت این جهاد عظیم در ابعاد گوناگون، زمینه های تحقق آن را فراهم کنند.

پی نوشت:
1. فروع کافی، شیخ کلینی، جلد 5، کتاب المعیشة، باب الاسعار 164، ح6
2. الکافی، کتاب العقل و الجهل، ح 14

 نظر دهید »

تفسیر رهبر معظم انقلاب از حدیث المراة_ریحانه :

22 آبان 1400 توسط مدیر النفیسه

تفسیر رهبر معظم انقلاب از حدیث  المراة_ریحانه :

تصور از زن در خانه، تصور یک موجود درجه‌ی دویی است‌ که موظف به خدمتگزاری به دیگران است. این تصور بین خیلی‌ها هست؛ حالا بعضی‌ها به زبان می‌آورند، بعضی‌ها هم به رو نمی‌آورند، اما در دلشان این است. این درست نقطه‌ی مقابل آن چیزی است که اسلام بیان کرده است. من مکرر عرض کرده‌ام این حدیث معروف را که «المرأة ریحانة و لیست بقهرمانة» قهرمان، در تعبیرات رایج عربی، به کارگزار می‌گویند؛ در این حدیث می‌گوید خیال نکن زن کارگزار تو داخل خانه است که باید کارهای خانه را انجام دهد؛ این‌جوری نیست.
خب ببینید، این خودش یک فصلی است که از آن چندین فصل گشوده میشود:
✅ مسئله‌ی احترام کار زن در خانه و عدم الزام او
✅ مجبور نبودن او
✅ قابل خریداری شدن این کار یعنی قابل مبادله‌ی با پول.
اینها چیزهایی است که در فقه اسلام هست؛ واقعاً فقه ما فقه مترقی و برجسته‌ای است.

➡️

1636810306photo_2021-11-13_17-00-02.jpg

 نظر دهید »

زیست مردمی پیامبر اعظم(ص)

03 آبان 1400 توسط مدیر النفیسه

زیست مردمی پیامبر اعظم(ص)


شاید در میان کتاب‌های علامه طباطبایی  کتاب «سنن النبی» متفاوت از همه آثار ایشان باشد؛
چه این که وی به عنوان فیلسوف ، فقیه، مفسر ، عارف و..در همه آثارشان بوضوح دغدغه نوآوری و ابداع را می‌بینیم حتی در آثاری که برای مبتدیان فلسفه نوشته‌اند چون بدایة‌الحکمة و یا برای عموم چون شیعه در اسلام و یا قرآن در اسلام مطالب تازه و فرم جدید کاملا دیده می‌شود.
 

کتاب سنن النبی گونه دیگری است. آن گونه که علامه طباطبایی در تقریظ بر چاپ اول کتاب نوشته‌اند این کتاب در حوالی ۱۳۵۰هجری قمری تدوین شده است، آن زمان در نجف بوده‌اند و در سنین حدود ۴۳ سالگی(ایشان متولد ۱۳۲۱ه.ق هستند) و چهار سال قبل از بازگشت به ایران و تبریز.
این کتاب از همان تاریخ در نوشته‌های خطی ایشان بود و در جلد ششم المیزان در بحث: ادب انبیا ۱۸۳ روایت نقل می‌کنند و به این رساله خطی ارجاع می‌دهند.
اما بالاخره  ایشان در سال  ۱۳۹۱ه.ق.  اجازه نشر آن  را به جناب آقای شیخ محمدهادی فقیهی می‌دهند و در سال ۱۳۵۴ه.ش  با تقریظ علامه طباطبایی در دارالکتب اسلامیه به چاپ می‌رسد.
کار ایشان علاوه بر ترجمه اثر ، افزودن روایاتی بود که ایشان در تحقیق و تتبع گردآوردند و  پس از رؤیت علامه و نظر ایشان به عنوان ملحقات بر اصل اثر افزودند. اصل کتاب ۲۱باب و ۴۱۱ حدیث و ملحقات ۲۳ باب و ۵۰۷ حدیث است که کلا ۹۱۸ حدیث در این کتاب آمده است .
به سخن نخست برگردیم که خواننده این اثر علامه طباطبایی را در مقام یک محقق نمی‌بیند بلکه ایشان در چهره یک محدث که به گردآوری و طبقه‌بندی روایات همت گمارده، مشاهده می‌کند، کاری که علامه دیگر تکرار نکرده است حتی اگر او به پاورقی مجلدات نخستین بحارالانوار می‌پردازد، باز در مقام تحقیق و درایة‌الحدیث است اما کتاب سنن النبی صرفا گردآوری محدثانه است.
در پاسخ این سوال مقدمه کتاب اشاره ای گویا دارد. ایشان روایتی از امام صادق(ع) نقل می‌کنند : 
إنی لاکره للرجل آن یموت و قد بقی خلة من خلال الرسول لم یٱت بها
ناگوار می‌دارم که کسی جان دهد و سنتی از سنت‌های پیامبر(ص)  را بجا نیاورده باشد.

این تکلیف و روایاتی مشابه، ایشان را برآن داشت که شآن یک محدث را برگزیند و با تتبع از ۶۰ منبع روایی و طبقه‌بندی روایات در ابواب و موضوعات  زیست پیامبرگونه را بیاموزد و بیاموزاند.
به مناسبت ایام میلاد نبوی به چند موضوع  به استناد روایات منقول در  این اثر می‌پردازم. و همانطور که گفته شد کتاب سنن النبی صرفا نقل و طبقه‌بندی روایات است و توضیحات از نویسنده این متن است.

زیست با مردم

پیامبر چه در مکه و چه در مدینه یک شخصیت ممتاز و متمایز بود. در مکه از قریش و نوه عبدالمطلب  و در مدینه شخص اول و این همه جدای از شأن رسالت او بود. اما روایات متعدد در این اثر تصویری از پیامبر ارایه می‌کنند که هیچگونه تمایزخواهی در او دیده نمی‌شد.
پیامبر فرمود:
خمس لاادعهن حتی الممات الاکل علی‌الارض مع‌العبید و رکوبی مؤکفا و حلبی العنز بیدی و لبس الصوف و التسلیم علی الصبیان  (سنن النبی، ح۵۴)
پنج خصلت را تا زمان وفات رها نمی‌کنم: در کنار بردگان روی زمین بنشینم و با آنان غذا بخورم، بر الاغ بی‌پالان سوار شوم( که اشراف ننگ می‌دانستند)به دست خودم شیر بز بدوشم و پشمینه بپوشم و به کودکان سلام کنم.
این بخشی از خصائل نبوی بود که به ایشان زیست عادی می‌داد. او هیچگاه نخواست در چهره یک شریف دنیوی و یا معنوی از مردم خویش دامن بگیرد، همان می‌کرد که عامه مردم چونان می‌کردند. هیچ امتیازی عرفی و دینی برای متفاوت زیستن برای خویش قائل نبود.
در روایت دیگر در همین اثر می‌خوانیم:
و لا یمنعه الحیاء آن یحمل حاجته من السوق الی اهله( سنن النبی،ح۵۲)
پیامبر(ص) نیازهای خویش را از بازار  می‌خرید و خودش آن را به خانه  می‌آورد و بهیچوجه از آن احساس خجالت و شرمندگی نداشت.
این که بزرگ قریش و فرمانروای مدینه و رسول خاتم چونان مردم کوچه و بازار زیست کند و  تسلیم توقعات تمایز طلبانه نشود و از مردم بودن و با مردم زیستن شرمندگی احساس نکند.
همه این رفتارها بود که ایشان را چنین ساخته بود:
خفیف المؤونه کریم الطبیعه جمیل المعاشره (همان)

 گره‌گشای مردم
برخی با  نه گفتن و حتی گره زدن زندگی می‌کنند و پیامبر نه گفتن را در برابر درخواست‌ها نمی‌شناخت
و ماسئل شیئا قط فقال لا (همان،ح۵۹)
از او هیچگاه درخواستی نشد که پاسخ منفی دهد.
در ادامه آمده است: اگر از او درخواستی می‌شد جواب رد نمی داد یا به آن چه میسور بود راضی‌اش می‌کرد.

 رفیق مردم
او  چه در دورانی که در مکه بود و یاران اندک داشت و چه آن گاه که هزاران صحابی در مدینه داشت، چنین بود:
اگر سه روز یکی از یاران را نمی‌دید از او می‌پرسید، اگر می‌گفتند که به سفر رفته برای او دعا می‌کرد و اگر می‌گفتند که در شهر است به دیدار او می‌رفت و اگر می‌گفتند مریض است از او عیادت می‌کرد. (همان،ح۷۱)

کرامت مردم
پیامبر(ص) دغدغه‌مند کرامت انسان بود، او جاهلیت روزگار خویش را تنها در بت‌های آویخته برکعبه نمی‌دید بلکه کار اصلی خویش را در مبارزه با بت‌های ذهنی می‌دید که جسم و جان انسان را تحت فشار خویش داشتند: بت‌های اشرافیت، قدرت، منصب، جنسیت، سن و.. او این بت‌ها را مانع درک و وصول به مقام خلافت و کرامت انسان می‌دانست و با تعالیم خویش و بیش از آن با رفتار سنت‌شکنانه خویش کوشید تا این بت‌های ذهنی را فروریزد.. از این رو آداب و رفتار او بر طبق عرف زمانه نبود، با آن که بزرگ‌زاده، نجیب مکه، رسول خدا و حاکم بود، در سلام پیشگام می‌شد، برای او مهم نبود که فرد مقابل ثروتمند است یا تهیدست ، پیرمرد و میانسال است یا جوان و خردسال، مرد است یا زن و.. 
ویسلم علی من استقبله من غنی و فقیر و کبیر و صغیر و.(سنن النبی، ح ۵۲)  
پیامبر (ص) چنان دامنه‌ای را در این مواجهه داشت که نه تنها در سلام که در دست دادن نیز چنین بود، مقید بود که در دست دادن نیز چنین کند و بین دست کارکرده و زجردیده فقیر و کارگر و دست ناز پرورده فرق نگذارد:
و یصافح الغنی و الفقیر (همان)
او تنها به این بسنده نداشت با هرکه مصافحه می‌کرد و دست می‌داد، دستش را رها نمی‌کرد تا طرف مقابل دست بر آرد. این رفتارهای  به ظاهر ساده ولی  مخالف پروتکل‌های زمانه برای أن بود که بت‌های ذهنی را بشکند و کرامت انسان را به یاد بیاورد.
او در زمانه‌ای که فرمانروای مدینه و سپس بخش‌هایی مهم از حجاز بود، به شیوه های گوناگون این مسیر را تداوم و تحکیم کرد. نوشته‌اند که مجلس او بالا و پایین نداشت و یاران گرداگرد می‌نشستند و اگر نا آشنایی می‌آمد و وارد مسجد نبوی می‌شد، در غیر حال خطابه و نماز نمی‌توانست حدس بزند که کدامین شخص پیامبر خداست. او در رعایت عدالت و کرامت انسانی به این گونه مراعات اکتفا نداشت: 
کان رسوال‌الله یقسم لحظاته بین اصحابه. فینظر الی ذا و ینظر الی ذا بالسویه (همان، ح۶۰)
پیامبر مواظب بود که نگاه‌هایش را بین یاران خود پخش کند، گاه به این و گاه به آن بنگرد و با مساوات کامل نگاه خود را توزیع کند.
این گونه تقیدات سخت‌گیرانه تنها در محیط بیرونی نبود در روابط فردی و محیط درونی هم چنین بود.رابطه ایشان با انس‌بن‌مالک که خدمت ایشان را داشت، شنیدنی است. او می‌گوید که ۹ سال در خدمت ایشان بودم و هرگز در این ایام به من نگفت که چرا فلان کار را نکردی وهرگز به کارهای من ایراد نگرفت (همان، ح۷۳)
شاید در نظاره اول ، این گزارش اغراق آمیز به نظر آید اما سلوک پیامبر آن بود تا قواره‌ها وکلیشه های بت‌های ذهنی را بشکند و هرگونه رابطه‌ای که مقام انسانیت را خدشه‌دار سازد، درهم بریزد. براین اساس مواظبت‌های ریز و درشتی داشت . از جمله این که سلوک نجیب‌زادگان آن بود که تنها در مسیر نباشند و خدم و حشم همراهی‌شان کند. این مرام نشان شکوه و شوکت ایشان بود و مایه خفت و تحقیر همراهان. پیامبر آن را برنتافت و مقید
 بود که اجازه ندهد که کسی در مسیر با ایشان و در کنار ایشان باشد
و کان لایدع احدا یمشی معه (سنن النبی،ح۶۸)
هم چنین رسم جاهلیت عربی آن بود که تنها بزرگان کنیه داشتند و دیگران یا فقط اسم و لقب داشتند و یا حداقل به کنیه خوانده نمی‌شدند، اما پیامبر اصرار داشت که همگان کنیه داشته باشند و در سیره ایشان می‌گویند:
وکان یدعو اصحابه بکناهم اکراما لهم(همان،ح۷۵)
شیوه پیامبر آن بود که برای رعایت کرامت انسانی اصحاب خویش، آنان را به کنیه بخواند.
این گونه ملاحظات  به ظاهر کوچک اما بزرگ شاکله بت‌های مرتفع و عمیق ذهنی را درهم می‌شکست. ایشان پیش‌درآمد و پیشانی عدالت را مسأله کرامت انسانی را می‌شناخت و به آن اهتمام می‌داشت. این نکات ظریف اما مهم تمام شدنی نیستند تنها به به یک نکته دیگر اشاره می‌کنم.
در کتاب سنن النبی می‌خوانیم که مکرراً نوزادان یا کودکان خردسال را پیش ایشان می‌آوردند تا آنان را به دعا و..متبرک کنند، پیامبر أنان را دربرمی‌گرفت و در دامن خویش می‌نشاند:تکرمة لاهله تا خانواده‌اش را مورد تکریم خویش قرار دهد. اما گاه در این احوال کودکان نمی‌توانستند خود را نگاه‌دارند و ادرار می‌کردند، ناظران برمی‌آشفتند و بانگ برمی‌آوردند ، اما پیامبر أنان را ساکت می‌کرد و می‌فرمود بگذارید کودک کار خود را به پایان ببرد. پس از آن با آرامش کامل دعا و یا نامگذاری خویش را انجام می‌داد . در ادامه روایت می‌خوانیم:
و یبلغ سرور اهله فیه
و شادمانی خانواده کودک به نهایت می‌رسید ، چه این که احساس نمی‌کردند اندک کدورتی از این اتفاق در او پدید آمده باشد.
این رفتارها و صدها رفتار مشابه  سیره مداوم و مستمر او بود که مباد فاصله‌های ذهنی به بت‌های ذهنی بینجامد و اگر تبر ابراهیم بردوش اوست، او چونان جد خویش بایست بت اکبر را واژگون کند. بت‌هایی که انسان‌ها را خوار و خفیف و بی هویت می‌خواستند و می‌ساختند.

و در پایان آن چه در این دو مکتوب گزارش شد تنها اشاراتی به  خوی و خصایل مردمی بود که او در سیره عملی ملتزم به آن بود. واگویه این تعالیم ممکن  است که فاصله‌های موجود با این تعالیم را به یاد أورد  و آزردگی و اعتراض و خشم را بهمراه داشته باشد، اما چه باک که بخشی مهم از ماندگاری  دینداری  به آن بود و هست که همین فاصله‌ها به یادمان بیاید تا شرمگین مسلمانی خویش باشیم.

 

سید عباس صالحی

 2 نظر

چرا گاهی بی دلیل دلمان میگیرد؟

25 مهر 1400 توسط مدیر النفیسه

چرا گاهی بی دلیل دلمان میگیرد؟

جابر جُعفی می گوید: در محضر امام باقر (علیه السلام) بودم، ناگهان دلم گرفته شد، از امام باقر (علیه السلام) پرسیدم:

یابن رسول الله! گاهی بدون مقدمه و بی دلیل اندوهگین می شوم، به گونه ای که اثرش در چهره ام آشکار می گردد، بی آنکه مصیبتی به من برسد یا چیز ناراحت کننده ای به سراغم آید،

رازش چیست؟

:امام باقر (علیه السلام) فرمود:
آری ای جابر! خداوند انسانهای با ایمان را از سرشت بهشتی بیافرید و نسیم روح خویش را در بین آنها جاری نمود.

به همین خاطر مؤمن برادر مؤمن است، روی این اساس، اگر در شهری به یکی از ارواح مؤمنان آسیبی برسد، روح دیگر نیز اندوهگین می شود، زیرا بین روح های مؤمنان، ارتباطی وجود دارد..

:مام باقر علیه السلام با این بیان، آموخت که اگر انسان از ناراحتی مؤمنان دیگر، ناراحت نشود، در ایمان او نقص و نارسائی وجود دارد، پس مؤمنان باید به گونه ای باشند که از ناراحتی هم با خبر شده و در رفع آن بکوشند.

:اصول کافی، باب اخوة المؤمنین … حدیث 2، ص 166 - ج 2.

 2 نظر
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 452
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 <   >
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

مدیرالنفیسه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • اجتماعی
  • احکام
  • امام خمینی
  • امام زمان (عج)
  • ایام مذهبی و ملی و مناسبتی
  • بارداری
  • بدون موضوع
    • نهج البلاغه
  • بهداشتی
  • تاریخی
  • تربیت کودک
  • تربیتی
  • تغذیه
  • حدیث
    • تربیتی
  • حکایت
  • خانه داری
  • خانواده
  • خانواده
  • سیاسی
  • سیره وسخنان بزرگان
  • شبهات
  • شهدا
  • طنز
  • طنز
  • عصر بخیر
  • فن بیان
  • قانون
  • قرآن
  • متن ادبی
  • مقام معظم رهبری
  • نشر کتاب
  • همسرانه
  • یک صفحه کتاب

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

کاربران آنلاین

  • نورفشان

رتبه

    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس