نوبت ما سهل و آسان می رسد…
?می دانم باور نمی کنید ولی همه ما می میریم. همه ما. عالیجناب ها، صاحبان ژن های خوب، زباله جمع کن ها، حضرات، تجاوزکنندگان، رهبران عالی مقدار، اربابان تحریم، کاسبان تحریم … همه! بدون استثنا. کمی دیرتر. کمی زودتر. یک دفعه. ناگهانی.
تمام می شویم. یک روز همین خانه ای که سقف دارد خانه عنکبوت ها و لانه خفاش ها می شود، همین ماشینی که دوستش داریم زیر باران در یک گورستان ماشین زنگ می زند، همین بچه هایی که نفس مان به نفس شان بند است، می روند پی زندگی شان. حتی نمی آیند آبی بریزند روی سنگ مان.
? قبل از ما میلیاردها انسان روی این کره خاکی راه رفته اند. مغرورانه گفته اند: مگه من اجازه بدم! مگه از روی جنازه من رد بشید…
و حالا کسی حتی نمی تواند استخوان های جنازه شان را پیدا کند که از روی آن رد بشود یا نشود!
?قبل از ما کسانی زیسته اند که زیبا بوده اند، دلفریب، مثل آهو خرامان راه رفته اند. زمین زیر پای تکان خوردن جواهراتشان لرزیده. سیب ها از سرخی گونه هایشان رنگ باخته اند و حالا کسی حتی نام شان را به خاطر نمی آورد.
?قبل از ما کسانی بوده اند که در جمجمه دشمنان شان شراب ریخته اند و خورده اند. سردارانی که گرزهای گران داشته اند، پنجه در پنجه شیر انداخته اند، از گلوله نترسیده اند و حالا کسی نمی داند در کجای تاریخ گم شده اند!
?همه این کینه ها، همه این تلخی ها، همه این زخم زبان زدن ها، همه این کوفت کردن دقیقه ها به جان هم، همه این زهر ریختن ها، تهمت زدن ها، توهین کردن ها به هم… تمام می شود. از یاد می رود و هیچ سودی ندارد جز اینکه زندگی را به جان خودمان و همدیگر زهر کنیم.
? اگر می توانیم به هم حس خوب بدهیم کنار هم بمانیم، اگر نه، راهمان را کج کنیم. دورتر بایستیم و یادمان نرود که همه ما می میریم. همه ما. بدون استثنا. کمی دیرتر. کمی زودتر. یک دفعه. ناگهانی …
زندگی کنید و بگذارید دیگران هم زندگی کنند!
✍️ احسان محمدی