فرهنگ مثبت رانشردهیم
.
در یکی از روستاهای سمنان، به جای بنرتسلیت، برای درگذشتگان درخت توت میکارند تا چندین سال مردم از محصولش استفاده کنند و ثواب آن به روح عزیزانشان برسد.
فرهنگ مثبت رانشردهیم
.
در یکی از روستاهای سمنان، به جای بنرتسلیت، برای درگذشتگان درخت توت میکارند تا چندین سال مردم از محصولش استفاده کنند و ثواب آن به روح عزیزانشان برسد.
فرهنگ مثبت رانشردهیم
فقیری به نزد هندوانه فروشی رفت
و گفت هندوانهای برای رضای خدا به من بده
فقیرم و چیزی ندارم …
هندوانه فروش درمیان هندوانه ها گشتی زد
و هندوانهٔ خراب و بدرد نخوری رابه فقیرداد.
فقیر نگاهی به هندوانه کرد و دید که به درد خوردن نمیخورد!
مقدار پولیکهبه همراهداشت
به هندوانه فروش داد و گفت به اندازهپولم به
من هندوانه ای بده…
هندوانه فروش هندوانه خوبی را وزن کرد
و به مرد فقیر داد.
فقیر هر دو هندوانهرا روبه
آسمان کرد و گفت خداوندا بندگانت را ببین…
( این هندوانه خراب را بخاطر تو داده
و این هندوانه خوب را بخاطر پول…! )
موشی در خانه ی صاحب مزرعه، تله موش دید. به مرغ و گوسفند و گاو خبر داد. همه گفتند: تله موش؛ مشکل توست به ما ربطی ندارد…ماری دمش در تله موش گیر کرد و زن مزرعه دار را که آنجا بود گزید و سپس از آن مرغ، برایش سوپ درست کردند و گوسفند را برای عیادت کنندگان از زن مزرعه دار، سر بریدند. زن مزرعه دار زنده نماند و مُرد. گاو را برای مراسم ترحیم کُشتند.
«و در این مدت موش از سوراخ دیوار نگاه می کرد و به مشکلی که به دیگران ربط نداشت فکر می کرد. »
?کلیله و دمنه
شخصی در یکی از مناطق کویری زندگی میکرد.
چاهی داشت پر از آب زلال زندگیش به راحتی میگذشت با وجود اینکه در همچین منطقه ای زندگی میکرد.
بقیه اهالی صحرا به علت کمبود آب همیشه دچار مشکل بودند اما او خیالش راحت بود که یک چاه آب خشک نشدنی دارد.
یک روز به صورت اتفاقی سنگ کوچکی از دستش داخل آب افتاد صدای سقوط سنگریزه برایش دلنشین بود اما میترسید که برای چاه آب مشکلی پیش بیاید.
چند روزی گذشت و دلش برای آن صدا تنگ شد از روی کنجکاوی اینبار خودش سنگ ریزه ای رو داخل چاه انداخت کم کم با صدای چاه انس گرفت و اطمینان داشت با این سنگ ریزه ها چاه به مشکلی بر نمیخورد.
° مدتی گذشت و کار هر روزه مرد بازی با چاه بود تا اینکه سنگ ریزه های کوچک روی هم تلمبار شدند و چاه بسته شد.
دیگر نه صدایی از چاه شنیده میشد و نه آبی در کار بود
تکرار اشتباهات کوچک و اصرار بر آنها به شکست بزرگی ختم خواهد شد.
کودک بیمار و سرما خورده درمان میشود
کودک باصبر وحوصله از شیر گرفته میشود
کودک گرسنه غذامیخورد
ولی کودکی که مادری مضطرب و ناامن دارد آسیب خواهد خورد و تا آخر عمر اسیر این آسیب خواهدماند