اگر قصد تتو دارید، بخوانید
اگر قصد تتو دارید، بخوانید
آیا تتو باعث سرطان میشود؟ انجمن سرطان پوست میگوید تتو ریسک سرطان پوست را بالا نمیبرد؛ اما شواهد اندکی نشان دادهاند مواد سرطانزای موجود در جوهر تتو با سرطان پوست مرتبط هستند.
اگر قصد تتو دارید، بخوانید
آیا تتو باعث سرطان میشود؟ انجمن سرطان پوست میگوید تتو ریسک سرطان پوست را بالا نمیبرد؛ اما شواهد اندکی نشان دادهاند مواد سرطانزای موجود در جوهر تتو با سرطان پوست مرتبط هستند.
کمالگرایی چیست و چطور بر آن غلبه کنیم؟
کمالگرایی (perfectionism)، ویژگی شخصیتی است که با تلاش فرد برای بیعیبونقص بودن و تنظیم استانداردهایی برای بالاترین سطح عملکرد توصیف میشود و با ارزیابی انتقادی از خود همراه است.
کمالگرایی معمولاً با انجام بیعیبونقص کارها اشتباه گرفته میشود، اما این عبارت در واقع بیشتر به احساس ما بستگی دارد نه آنچه انجام میدهیم. این طرز فکر میتواند به روشهای متفاوتی ظاهر شود.
به گزارش روزیاتو، برخی از افراد کمالگرا ممکن است بسیار منظم و موفق باشند، در حالی که برخی دیگر ممکن است با مدیریت زمان مشکل داشته باشند یا وظایف خود را ناتمام رها کنند. در ادامه با کمالگرایی منفی، عواقب آن، شیوه شناسایی و راههای غلبه بر آن آشنا میشوید.
کمالگرایی چیست؟
کمالگرایی (perfectionism)، ویژگی شخصیتی است که با تلاش فرد برای بیعیبونقص بودن و تنظیم استانداردهایی برای بالاترین سطح عملکرد توصیف میشود و با ارزیابی انتقادی از خود همراه است.
در هسته خود، کمال گرایی ناشی از ترس از اشتباه کردن است، که میتواند بر هر کسی تأثیر بگذارد، حتی آنهایی که «کامل» به نظر میرسند.
انواع کمالگرایی
دو نوع کمال گرایی وجود دارد: تطبیقی و ناسازگار. کمالگرایی سالم یا تطبیقی به طور کلی مثبت است، زیرا شامل تعیین استانداردهای بالا، سخت کوشی و احساس رضایت از دستاوردها است.
در مقابل، کمالگرایی ناسازگار مضر است چراکه با ترس از شکست، انتقاد شدید از خود و این باور که ارزش فرد با اجتناب از اشتباهات مرتبط است مشخص میشود. این نوع کمال گرایی مخربتر است و میتواند منجر به پیامدهای منفی مختلفی شود.
آیا من کمالگرایی منفی دارم؟
برای اینکه متوجه شوید یک کمالگرای ناسازگار هستید، رفتارها و احساسات زیر را در نظر بگیرید و سوالات زیر را از خودتان بپرسید.
ترس از اشتباه کردن
آیا به دلیل ترس از اشتباه از امتحان کردن چیزهای جدید اجتناب میکنید؟ این ترس میتواند مانع رشد و یادگیری شخصی شود، زیرا اشتباهات بخشی طبیعی از هر فرآیندی هستند.
ذهنیت همه یا هیچ
آیا معتقدید که اگر نمیتوانید کاری را به طور کامل و بینقص انجام دهید، اصلاً ارزش ندارد آن را امتحان کنید؟ این طرز فکر ارزش پیشرفت را نادیده میگیرد.
به تعویق انداختن کارها
کارها را به تعویق میاندازید زیرا میترسید نتوانید آنها را بیعیب و نقص انجام دهید؟ این موضوع میتواند منجر به از دست رفتن فرصتها و افزایش استرس شود.
عواقب فاجعهآمیز
آیا فکر میکنید که یک اشتباه یا شکست چیزی است که شما را تعریف میکند و عواقب گستردهای دارد؟ این نوع تفکر میتواند به اضطراب و تردید بیمورد منجر شود.
بلاتکلیفی و ترس از تصمیمگیری
آیا تصمیمگیری برایتان دشوار است و امیدوارید که شخص دیگری برایتان تصمیم بگیرد؟ این روش اغلب برای جلوگیری از ترس از انتخاب اشتباه توسط افراد کمالگرا اتخاذ میشود.
استانداردهای غیرممکن
آیا اهدافی که برای خودتان در نظر میگیرید آنقدر بالا هستند که به سختی میتوان به آنها دست یافت؟ این موضوع میتواند منجر به نارضایتی مزمن و احساس شکست شود.
استانداردهای غیرواقعبینانه برای دیگران
آیا از دیگران بخاطر اینکه به اندازه شما تلاش نمیکنند ناراحت هستید؟ این موضوع میتواند روابط را تیره کرده و تنشهای غیرضروری ایجاد کند.
پیامدهای کمالگرایی منفی
کمالگرایی ناسازگار با پیامدهای منفی متعددی از جمله اهمالکاری، اضطراب، افسردگی و اختلالات خوردن مرتبط است. همچنین میتواند بهرهوری و کیفیت عملکرد را کاهش دهد، زیرا چرخه تعیین اهداف دست نیافتنی، شکست در دستیابی به آنها و سپس احساس شکست میتواند منجر به کاهش انگیزه و عزت نفس شود.
چطور این چرخه را بشکنیم؟
شکستن چرخه کمالگرایی ناسازگار نیازمند خودآگاهی و اقدام هدفمند است. در اینجا چند استراتژی برای کمک وجود دارد:
از خودتان بپرسید «چرا؟»
وقتی برای انجام کاری عذاب میکشید یا استرس دارید، از خود بپرسید که موضوعی که برایش تلاش میکنید چرا اینقدر اهمیت دارد و در صورت رها کردن بدترین اتفاقی که میتواند بیفتد چیست. اغلب، بدترین سناریوی ممکن کمتر از آنچه به نظر میرسد اهمیت دارد.
منبع را شناسایی کنید
در مورد آنچه نیاز شما به کمال را تحریک میکند، فکر کنید. میل به پذیرفته شدن است یا ترس از طرد شدن؟ درک این موضوع میتواند به شما در دستیابی به علت اصلی کمک کند.
بر پیشرفت تمرکز کنید نه کمال
به جای تلاش برای کمال، پیشرفت را هدف خود در نظر بگیرید. به عنوان مثال، اگر وقت ندارید یک جلسه کامل ورزش کنید، به جای حذف کامل آن، یک جلسه تمرینی کوتاهتر را در نظر بگیرید.
اشتباهات را اصلاح کنید
وقتی اشتباهی مرتکب میشوید، به خود یادآوری کنید که این بخشی از فرآیند یادگیری است. به آن به عنوان یک فرصت برای بهبود فکر کنید نه یک شکست.
تلاش خود را ارزیابی کنید
از خود بپرسید که آیا میزان انرژی که برای کاری صرف میکنید ارزشش را دارد یا خیر. گاهی اوقات، راه کارآمدتر یا کماسترستری برای رسیدن به اهداف وجود دارد.
اشتباه کردن را عادیسازی کنید
به طور مرتب به اشتباهاتی که مرتکب میشوید و آنچه میتوانید از آنها بیاموزید فکر کنید. این کار به کاهش ترس و اضطراب مرتبط با اشتباه کمک میکند.
شرایط را در نظر بگیرید
بدانید که همیشه نمیتوانید نتایج را پیشبینی کنید، مخصوصاً تحت فشار. گاهی اوقات بهترین کاری که میتوانید انجام دهید این است که بر اساس اطلاعاتی که در آن زمان دارید تصمیم بگیرید.
مچ منتقد درونیتان را بگیرید
اگر صدای درونی شما بیش از حد انتقادی است، افکار خود را بنویسید یا آنها را با کسی که به او اعتماد دارید در میان بگذارید. این کار به شما کمک میکند تا ببینید افکارتان چقدر ممکن است غیرمنطقی یا خشن باشند.
قدر دستاوردهایتان را بدانید
افراد دارای کمالگرایی ناسازگار اغلب موفقیتهای خود را کماهمیت جلوه میدهند. برای شناخت و قدردانی از دستاوردهای خود، صرف نظر از اندازه آن، وقت بگذارید.
آنها را بنویسید
نوشتن در مورد شکستها و احساساتمان میتواند به ما در پردازش آنها و به دست آوردن بینشهای جدید کمک کند. نوشتن میتواند راهی درمانی برای کار بر روی تمایلات کمالگرایانه باشد.
تبدیل کمالگرایی به یک نیروی مثبت برای پیشرفت
با اجرای این استراتژیها میتوانید کمالگرایی خود را به تدریج از نوع ناسازگار به نوع تطبیقی تغییر داده و ذهنیتی سالمتر و سازندهتر را پرورش دهید. نیازی نیست که کمالگرایی را مانند بار سنگینی روی دوشتان حمل کنید و بدانید کمالگرایی اگر به درستی مدیریت شود میتواند ابزاری مفید برای رشد باشد.
💥💥اثر “به جهنم"!💥💥
تا حالا حتما تصمیم گرفتهاید که رژیم بگیرید، تا یک مدت هم خوب پیش رفتهاید، ولی از یک جایی رژیمتان شکسته شده و بعد از آن همه چیز خراب میشود و این چرخه بارها و بارها برای شما تکرار میگردد.
یکی از دلایل این موضوع را روانشناسان اثر “به جهنم” میدانند. اولین اختلال و انحرافی که در مسیر رژیم گرفتن شما ایجاد می شود (مثلا به یک مهمانی دعوت میشوید و به اصرار میزبان که همین یک شب است، رژیمتان شکسته میشود)، باعث میشود با وسوسه های بعدی خیلی زود تسلیم شوید، به طور ذهنی به خود بگوئید من که همین الان هم رژیمم بهم خورده، پس به جهنم…
اثر به جهنم خیلی جاها خودش را نشان میدهد.
تصمیم به ورزش، یادگیری زبان انگلیسی، یادگیری یک فعالیت هنری جدید و … برای خیلی از افراد این اثر در سرتاسر زندگی سایه انداخته است و باعث میشود از یک جایی از تلاش برای رسیدن به آنچه میخواستند و آنچه باید باشند دست بکشند.
اثر… به جهنم… شما را تبدیل به آدم های نیمه راه، نصفهکاره و خودفریب خواهد کرد، پس شدیدا مواظب این اثر باشید.
چند روز از تشییع پیکر رییسجمهوری و همراهان که در سانحۀ سقوط بالگرد در جنگلهای «ارسباران» دعوت حق را لبیک گفتند، سپری شده و در این مدت صدا و سیما، سنگِ تمام گذاشته و در تجلیل و تمجید از جانباختگان، دقیقهای را فروگذار نکرده و برنامهای را بینصیب نگذاشته است.
نویسندۀ این سطور نیز نیز مانند بسیارانی دیگر، بخشهایی ازین برنامهها را دیده اما یک جمله از پدرِ آیتالله سید محمدعلی آل هاشم امام جمعۀ فقید تبریز یقه تعهدمان را محکم چسبیده و رها نمیکند. چه، از آن قِسم جملههاست که کافی است یکبار از یک نفر بشنویم اما بینهایت بار در پستوی ذهنمان آن را مرور کنیم چونان دقایق آغازین سمفونی شماره 9 بتهوون از فرط شکوه و خوشایندی.
پدر مرحوم آل هاشم -که خود- پیرمردی روحانی و تکیده است- در مقابل یکی از دوربینها در توصیف فرزند خود گفت: «او هم پسرِ من بود و هم پدرِ من.»
او ناخواسته اشاره به فضیلتی کرد که همۀ انسانها - فارغ از گرایش سیاسی یا تابعیت دینی و مذهبی، باید به آن مُتَّصف باشند- اما همه نیستند و بیراه نیست اگر بگوییم زود باشد این نگاه به پدر، مادر و افرادِ سالمند، به دیگر فضیلتهای فراموششده و منسوخ بپیوندد.
کما این که شوربختانه توجه به نسل پیش از خود در نسل جوان امروز فروکاسته و چون پیشینیان، شأن و اعتبار آنان را پاس نمیدارند و گویی تمامتِ ارزش را در سرمایه و دارایی مادی میبیند و همین موجب شده خود نیز بیقرار و ناآرام باشند حال آن که به تعبیر شاعر:
آل هاشمِ پدر پدر شغل و منصب دولتی نداشته و مانند روحانیون سنتی از راه تبلیغ و انجام برخی فرائض و مناسک امرار معاش میکرده؛ مسیری که برای یک روحانی با کهولت سن دشوار و گاه ناممکن میشود و از این سخن او که پسرش برای او به مثابۀ پدر بوده هم میتوان حمایت اقتصادی را برداشت کرد و هم حمایتهای عاطفی و روحی را که آن نیز برای سالمندان، مانند نانِ شب، ضروری است و فرزندان نباید از این نیاز سالمندان غفلت ورزند و از این نظر تفاوتی بین یک فرد معمم با طبیب یا یک پدرِ کارگر و کشاورز نیست.
اگر پیامبر مکرم اسلام لقب دختر گرامیشان را «أمّ ابیها» -مادرِ پدرش- گذاشته بود نیز میخواسته همین فضیلت را به همه انسانها یادآور شود تا زنان و دختران باید برای پدر و مادر خود، «مادری مهربان» باشند و مردان و پسران نیز باید برای والدین خود «پدری دلسوز».
والدین ما افزون بر نیازهای مالی و مادی که اگر اندوخته ای از قبل نداشته باشند قطعا دارند نیازهای روحی و روانی هم دارند و فرزندان نباید از توجه به آن غافل باشند همانگونه که در زمان کودکی، آنان چنین میکردند.
عموم انسانها زندگی خود را مدیون پدر و مادر هستند و در مقیاسی بزرگتر همۀ ما باید چنین نگاهی نسبت به همۀ بزرگترها داشته باشیم. توجه ویژه به پدر و مادر و نگاهِ روزانه به آنان و برآورده کردن نیازهای مالی و عاطفی والدین و ازجمله اختصاص دادن زمانی برای نشستن در کنار آنان و حرف زدن با آنان و شنیدن خاطراتشان- ولو تکراری و بارها گفته و شنیده شده- بخشی از همین فضیلت است و همۀ ما تا روزی که زندهایم و فرصت باقی است، نباید دستِ راستِ ما از این فضیلت تهی باشد.
جای تأسف است که امروز و بنابر اقتضای زندگی در جهان مدرن و نو، جوانان و نسل جدید، توجهی به این فضیلتها ندارند یا کم شده و حتی گاه لازم است در این بدیهیات با آنان احتجاج کرد؛ نسلی که خطرات از هم گسیختن بنیان نخستین نهاد و گسست در گسل خانواده را درنمییابد و حتی ناشیانه و با سرعت به این سو در حرکت است و نام آن را «Individualism» یا «فردیّت» گذاشته و به جای ماندن در کنار خانواده، ترک روابط میکند یا در همان شهر، زیست سلولی و زندگی در لاک تنهایی و دور از هوایی بی حضور و نفس پدر و مادر را انتخاب کرده است.
اگر میبینیم سطحی از بیقراری جامعه و بهویژه جوانان را در خود بلعیده است و پای خانۀ سالمندان -که تا همین سه دهه قبل در بسیاری از کلانشهرها هم وجود نداشت- این روزها به شهرهای کوچک نیز باز شده به همین دلیل است که کسی نمیخواهد برای پدرش، پدری کند آنگونه که بنا به گواهیِ آلهاشمِ پدر، پسر اینگونه بود. شرط مدرن شدن و زندگی هماهنگ با دستاوردهای عصر جدید لزوماً فاصله گرفتن از اخلاقیات نیست اما اگر عادات اولیه انسانی ما را به حاشیه براند، قطعاً رذیلت و شرّ است و دامان خودمان را هم خواهد گرفت.
محمدباقر محسنی سارَوی
معلمی سختتر از گذشته
هر سال 12 اردیبهشت سالروز شهادت استاد شهید مرتضی مطهری که به عنوان روز بزرگداشت مقام معلم نامگذاری شده بهانهای برای تبریک به معلمان و اساتید و تاکید بر نقش و جایگاه آنها در نظام آموزشی و اهمیتشان در روند توسعه همه جانبه کشور و ضرورت توجه دولتمردان و حاکمان به شان و منزلت معلمان و چالشها و مشکلات نظام تعلیم و تربیت است.
معلمی در آیات و روایات و در گفتار حکیمان، اندیشمندان و بزرگان یکی از برجستهترین مشاغل بشری قلمداد شده و در عصر جدید هم معلمان همواره در ردیف گروههای مرجع اجتماعی و جزء اقشار تاثیرگذار جامعه هستند و علیرغم اینکه در طول بیش از یک دهه گذشته وضعیت مالی معلمان به دلیل محدودیتهای شدید اقتصادی دولت ضعیف شده، ولی شان و جایگاه این شغل همچنان در ردیف مشاغل برتر هست و معلمین جزء گروه های مرجع جامعه هستند که مورد اعتماد مردم هستند. اما کار معلمی در طول یک دهه گذشته چه برای معلمینی که عاشقانه به شغل معلمی مشغول هستند و چه آنهایی که از سر وظیفه کار معلمی را انجام میدهند هر سال سختتر از گذشته شده است. به دلیل اینکه مخاطبین شغل معلمی به شدت در طول 15 سال گذشته تغییر کرده و نسل های زد و الفا ظهور کردهاند. دانشآموزان به دلیل ارتباط ویژهای که با کامیپوتر، اینترنت و فضای مجازی و انقلاب ارتباطات و اطلاعات دارند و همچنین به دلیل شکافهای شدید نسلی، نحوه مدیریت کلاسها و بطور کلی کار معلمی بسیار سخت شده به ویژه این وضعیت در کشورهایی که نظام سیاسی با رویکرد ایدئولوژیک دارند به مراتب از کشورهای دارای نظام سیاسی غیر ایدئولوژیک هستند سختتر شده است. به عنوان نمونه حجاب یکی از موضوعات اجتماعی و مذهبی است که اختلاف نظرهای شدید بین نسلهای جدید و گذشته بوجود آمده و این موضوع، کار را برای معلمان در مدرسه یا دانشگاه بسیار سخت میکند.
اتفاقی که امروز افتاد بخوبی موید این وضعیت است. امروز صبح جلسهای در یکی از وزارتخانهها داشتم 40 دقیقه ای زودتر از موعد مقرر رسیدم در ماشین نشسته بودم که متوجه شدم در 20 متری درب یک دبیرستان دخترانه ماشین را پارک کردهام و همین طور که موبایل را چک میکردم متوجه شدم که دانشآموزان از ماشینهای اولیا یا سرویس مدارس پیاده میشدند و به سرعت داخل مدرسه میرفتند تقریبا اکثریت دانشآموزانی که از ماشینها پیاده میشدند مقنعه بر سر نداشتند و دور گردنشان بود و درصد خیلی کمی حجاب کامل داشتند. جالب این بود زمانی که دانشآموزان پیاده میشدند اولیا در کنارشان بودند و اولیا با این وضعیت پوشش فرزندشان، یک نوع سازگاری و پذیرش پیدا کرده بودند. خیلی تعجب کردم با یکی از معلمینی که ماشینش را پشت ماشین من پارک کرد وارد صحبت شدم خود را معرفی کردم و از ایشون سوال کردم که چرا دانش آموزان این نسل با نسلهای قبل اینقدر متفاوت هستند ایشان گفت بچه های نسل جدید، دنیای بسیار متفاوتی با معلمان دارند و خیلی از دغدغهها، ارزشها و نگرانیهای نسل قبلی با این نسل جدید متفاوت است و دانشآموزان دیگر حرفها و توصیههای معلمان را هم نمیپذیرند و روی سبک و سیاق خاص زندگی خودشان حرکت میکنند. مسئله حجاب یکی از چالشهایی است که معلمان این روزها با آن مواجه هستند و صدها مسئله مذهبی و اجتماعی و عرفی دیگر هست که پیرامون آنها اجماع نظر مشخصی در جامعه و دولت وجود ندارد و حتی پیرامون قرائتهای رسمی حکومت و قرائت عرفی و عمومی اختلاف نظر شدیدی وجود دارد. در کلاسهای دانشگاه این حساسیتها بیشتر است و اساتید موظفند مراقبت لازم را برای حاکم کردن رویههای قانونی و سبک و قرائت رسمی حاکمیتی در کلاس بعمل آورند و این موجب برخی تضادها و مقاومتها در کلاسهای درس میشود. همچنین تضاد در مصادیق رویکردهای سنتی و مدرن در عرصههای مختلف در نسل جدید با نسلهای گذشته روز به روز در حال افزایش است و همه این مسائل باعث شده که به لحاظ رفتاری و کنشی اختلافنظر بین معلمین و دانشآموزان، بین اساتید و دانشجویان روز به روز در حال افزایش باشد. گرچه برای خیلی از اساتید و معلمینی که از قرائت رسمی و حکومتی فاصله گرفتهاند سازگاری با اکثریت دانش آموزان و دانشجویان به وجود آمده ولی بطورکلی شرایط کلاسداری برای معلمان سختتر از گذشته شده است. دولت هم که در شرایط نامناسب اقتصادی قرار دارد امکان تامین شایسته منزلت و مسائل رفاهی معلمان و اساتید را ندارد شرایط کار برای معلمین با سختی بیشتری همراه شده است و حتی علیرغم اینکه عمده معلمان آینده در دانشگاه فرهنگیان مشغول به تحصیل هستند و با توجه تمام سختگیریهایی که برای ورود به این دانشگاه صورت میگیرد ولی دانشجویان پس از چهار سال، تفاوتهای چشمگیری به لحاظ رویکرد، نگرش و رفتار با وضعیت ورودی خود دارند و بخش قابل توجهی از فارغ التحصیلان دانشگاه فرهنگیان فاصله معناداری با قرائت رسمی حکومت پیدا میکنند و تعدد اینگونه مسائل، تضادها در نظام آموزشی را زیاد و شیوههای کلاسداری را پیچیده و سخت کرده است.
علاوه بر مشکلات و چالشهای هویتی و نسلی، بزرگترین چالش نظام آموزشی ایران، مسئله کمبود معلم، افزایش معلمان حقالتدریسی و ساعتی و تراکم دانشآموزان در کلاسهای درس است. از دیگر موضوعات مهم و چالشبرانگیز پیشروی نظام آموزشی، گسترش بیعدالتی آموزشی و افزایش خطر طبقاتی شدن سطح خدمات آموزشی است که همه این واقعیات بیانگر این است که نظام حکمرانی باید رویکرد کوچکانگاری نظام تعلیم و تربیت را از دستور کار خارج کند و برای ریلگذاری توسعه همه جانبه کشور مسائل آموزش و پرورش و عالی را در ردیف اولویتهای اصلی خود قرار دهد.
غلامرضا کریمی استاد دانشگاه خوارزمی