زنان زود پیر می شوند
زنان زود پیر می شوند
چون از کودکی مادرند!
اول مادر عروسکهایشان
و بعد مادر عزیزانشان
و بعد مادر فرزندانشان
و بعد مادر پدر و مادرشان…
زنان زود پیر می شوند
چون از کودکی مادرند!
اول مادر عروسکهایشان
و بعد مادر عزیزانشان
و بعد مادر فرزندانشان
و بعد مادر پدر و مادرشان…
وقتی که به دخترم گفتم که باید به برادرش احترام بگذارد
اما به پسرم نگفتم که به همان اندازه به خواهرش احترام بگذارد
باز هم برتر بودن مردانه پسرم را به او یادآوری کردم
وقتی که نجابت را به دخترم آموختم
اما عفاف را به پسرم نیاموختم
به پسرم یاد دادم که نجابت فقط مخصوص زن است
وقتی که دخترم را برای یک ساعت دیر آمدن به خانه بازخواست کردم
اما به پسرم اجازه دادم که آخر شب به خانه برگردد
به پسرم آموختم که بر خلاف خواهرش میتواند خطا کند
وقتی که از کودکی به دخترم یاد دادم که زن باشد، کدبانو و صبور و فداکار باشد
اما به پسرم فقط یاد دادم که قدرتمند باشد
در واقع نام خانواده را به پسرم آموختم نه مسئولیت خانواده را
وقتی……..
بله؛ من هم مقصرم که وظیفه مادری خود را در حق خودم و زنان جامعه ام به درستی انجام ندادم
من هم به عنوان یک زن ،مقصرم که به جای اصلاح خودم فقط به جامعه ام انتقاد کردم
زندگی من و خسیسخان
رفته بودیم برای عروسی خواهرزادهاش خرید کنیم. از اوایل ازدواجمان هیچوقت پیش نیامده بود که با او به خرید لباس شب بروم. اصلاً همیشه احساسم این بود که او مثل خیلی از مردهای دیگر از خرید کردن بیزار است. این بار چون تنها بودم از او خواهش کردم که با من بیاید تا با هم چند مغازه را بگردیم. چشمتان روز بد نبیند. اولین چیزی که نگاه کرد اتیکت قیمت لباس بود و با دیدن آن بلند گفت: «اووووه چه خبره؟» فروشنده که پشت سر ما بود لبخند معنیداری زد و گفت که لباسهای ارزانتر را میتوانیم در طبقۀ پایین ببینیم. طبقۀ پایین مثل صحنۀ جنگ بود. لباسهای آنجا قدیمی و حتی کثیف بودند و هر کدامشان چیزی مثل دکمه، سرزیپ یا کمربند کم داشتند. عصبانی و ناراحت از مغازه بیرون آمدم. بحث و دعوایمان از همان موقع شروع شد. بین همان دعواها گفت که هیچوقت آن همه پول خرج لباس نمیکند. راست میگفت، او هیچوقت پول مناسبی برای چیزی خرج نمیکرد. حتی در بقالی هم چانه میزد، هر بار پرینت تلفن را میگرفت و در مصرف همه چیز بیش از اندازه صرفهجو بود.
رفتارم اوایل پر از سرزنش بود. او را مسخره میکردم و «خسیسخان» و «آقای اسکروچ» صدایش میزدم. دروغ چرا، زندگیمان شکل دیگری گرفته بود. یک روز که خیلی از این دعواها خسته بودم برای پیدا کردن راه چاره، کمی راجع به خساست تحقیق کردم و فهمیدم که روش من اشتباهترین شکل برخورد بوده. به مرور قبول کردم که باید به او کمک کنم. پیش مشاور رفتم و یاد گرفتم که قبل از خریدهایم با او مشورت کنم. از او خواهش کردم یک بار با هم در مورد مقدار پولی که در ماه برای لباس، وسایل خانه و خرجهای دیگر میتوانیم کنار بگذاریم به توافق برسیم. من در خریدها نظر و سلیقهاش را بپرسم و در عوض او هم هنگام خرید با فروشندهها سر قیمت بحث نکند. خودش هم دوست داشت که تغییر کند و همین باعث شد من هم کمی نگاهم را عوض کنم. به این فکر میکردم که شوهری که اهل حساب و کتاب باشد آنقدرها هم بد نیست. همین که الان یک خانه داریم که با پول جمع کردنهای او خریدهایم خودش خیلی خوب است، بقیۀ چیزها هم به مرور حل میشود.
*سایت مادرشو
وقتی فرزند نوپای شما در محلهای عمومی خود را به زمین پرت میکند و گریه میکند،
نشان ندهید هول شدید، دعوا و تنبیه نکنید و کوتاه هم نیایید
او را در آغوش بگیرید و از محل خارج کنید.
دوران کودکی، دوران کودکی کردن و تمرین زندگی است؛ دوران بزرگسالی نیست.
وقتی لباس های مجلل و گران قیمت تن کودک می کنیم، دائماً او را تحت فشار می گذاریم که لباست رو کثیف نکنی.
چه اشکالی دارد که بچه ها در جشن ها لباس راحت بپوشند و شکل بزرگترها نشوند، حتی دوسه دست لباس برایشان ببریم و فرصت بازی و خوش گذشتن برای آن ها فراهم کنیم و نه خودمان حرص بخوریم و نه عروسی را به کودک زهرمار کنیم که جُنب نخور کثیف میشه، پاره میشه و….
چرا لباس بچه ها را راحت انتخاب نمی کنیم که اگر کثیف شدن به جای حرص خوردن، ذوق کنیم و ناراحتی ایجاد نکنیم.
همه چیز در زندگی حول محور رشد است، بازی کردن و کثیف کردن به رشد کودک کمک می کند. پس به لباس پوشیدن بچه ها را دقت کنیم.