توی خونه وقتی شوهرتون به خونه میاد لباسهای مدلدار، دامنهای فانتزی وشیک بپوشید
درسته توی خونه با لباسهای راحتی رضایت بیشتری دارید
اما وقتی شوهرتون به خونه میاد لباسهای مدلدار، دامنهای فانتزی وشیک بپوشید تا نظر شوهرتون رو بیشتر جلب کنید.
درسته توی خونه با لباسهای راحتی رضایت بیشتری دارید
اما وقتی شوهرتون به خونه میاد لباسهای مدلدار، دامنهای فانتزی وشیک بپوشید تا نظر شوهرتون رو بیشتر جلب کنید.
زندگی با یک بیعرضه
ما دو سال و سه ماه است که ازدواج کردهایم. مراسم عروسیمان زمستان بود و چنان برفی میآمد که وقتی چند دقیقه برای عکاسی توی باغ قدم زدیم لباسهای او هم مثل من سفید شد. آنقدر سرد بود که در تمام عکسها قیافهام شبیه بستنی یخی لهشده در ته یخچالهای مغازههاست. اصلاً همین موضوع از یک ماه مانده به عروسیمان باعث دعوامان شد. من دلم میخواست در اردیبهشت عروسی بگیریم. فکر میکردم عکسهایمان با گلهای بهاری چقدر قشنگ میشود و میتوانیم حتی از باغ تالار استفاده کنیم. اما زهی خیال باطل!
دیماه بود و من خانه نبودم که مادرش به خانهمان آمد و به بهانۀ بیماری بسیار شدید پدربزرگش عروسی را سه ماه جلو انداخت. از همان موقع یک کلمه به تکیهکلامهایم اضافه شد: «بیعرضه»! همسرم هر کاری که انجام میداد از نظر من به بدترین شکل انجام میشد. هیچوقت فکر نمیکردم که میتوانم کاری را به او بسپارم. او حتی نتوانسته بود تاریخ عروسیمان را سر جایش نگه دارد حالا چه برسد به کارهای دیگر. خلاصه که من شده بودم یک زن همهفنحریف. شیر آب خراب است؟ خودم درستش میکنم. لامپ سوخته؟ خودم عوض میکنم. یخچال صدای اضافی میدهد؟ خودم به تعمیرکار زنگ میزنم. اینطور بود که تمام مسئولیتهای زندگی به گردنم افتاد. یک بار که از کار بیرون و کارهای خانه خیلی خسته بودم سرش داد زدم و گفتم: «من فقط تو این خونه زندگی میکنم؟ این خونه فقط خونۀ منه؟ دست به سیاه و سفید نزنی یه وقت.» خیلی خونسرد نگاهم کرد و گفت: «تو میذاری مگه؟»
راست میگفت. من اجازه نمیدادم که او کاری انجام دهد. من دائم با انتقاد و بیعرضه بیعرضه گفتنهایم، اعتماد به نفسش را گرفته بودم. از طرفی بابت کارهایم ناراحت شدم و از طرفی دیگر خوشحال که مشکل را پیدا کردهام. کمی که گذشت و دعوامان را فراموش کردیم از او خواستم حمام و دستشویی را بشوید و خودم آشپزخانه را مرتب کردم. وقتی کارهایمان تمام شد از اینکه اینقدر خوب همه جا را تمیز کرده از او تشکر کردم. جای وسایل را اشتباه گذاشته بود، اما این باعث نشد او را سرزنش کنم. بعد از آن کارهای مختلف را به او سپردم. اگر کمی اشتباه میکرد سرزنشش نمیکردم. همینطور به مرور کارهایم کمتر شد. حالا بیشتر حس میکنم که یک زندگی مشترک داریم.
❣️عشق، بردگی نیست.
از همسرمان توقع نداشته باشیم که اگر من را دوست دارد، در برابر هر خواسته من بگوید: “چشم!".
این بردگی است.
میخواهی بردهداری کنی یا همسرداری؟
میخواهی در خانهات کُلفَت داشته باشی یا خانم؟
کُلفَت، همسر نیست!
نوکر، هم همسر نیست!
همسر خوب این نیست که هرچه تو بگویی، بگوید:"چشم!”
همسر خوب این است که دیدگاهش را محترمانه به شما بگوید، شما هم گوش کنید و باهم به توافق برسید.
بردهداری نکنیم…
بردهداری ما را به هیچجا نمیرساند.
آقا و خانم محترم و دوستداشتنی!
نه کنیز باشید و نه غلام.
مثل خانم و آقا باهم زندگی کنید تا بچههای خانم و آقا بار بیاورید.
تا اجتماع سالمتری داشته باشید.
اجتماعی با آدمهای سالم که میتوانند تصمیمهای درستی بهنفع خود و جامعه بگیرند.
کمک کنیم جامعهمان بهتر شود.
من و شما میتوانیم تغییر ایجاد کنیم.
بهشرط اینکه خودمان را باور کنیم و برای ایجاد این تغییر مثبت، اقدام کنیم.
گول وعده ازدواج آقایان رو نخورید
مردى که با شما قصد ازدواج دارد:
شما را به خانواده خود معرفی میکند
اقدام رسمی زود هنگام پس از شناخت کامل
برای رابطه وقت و انرژی میگذارد
شرایط و محدودیتهای شما بعنوان یک دختر را می پذیرد
مدام راجع به مسائل جنسی صحبت نمیکند
به دنبال ارتقاء شرایط خود از نظر شغلی - تحصیلی- خدمت سربازی میباشد
برای ازدواج با شما شتاب میکند
با شما صادق است
همه روشهای شناخت را درا ختیار شما میگذارد
با شما درد و دل می کند
از خودش و افکار و مسائل زندگیش میگوید
ثبات در تصمیم گیری دارد و تصمیم در مورد شما قاطع است
در خصوص خانواده شما سوال زیاد میپرسد
سعی در شناخت بیشتر شما دارد
برای شما وقت میگذارد
مردى که قصد ازدواج ندارد:
برای اقدام رسمی مدام بهانه می آورد
باوجودى که زمان زیادى از آشناییتان گذشته، همیشه می گوید بهتر است قبل ازخواستگاری خوب همدیگر رو بشناسیم و هر دفعه به یک بهانه ای اقدام به خواستگاری به تاخیر می افتد
شناخت زیادی از علایق وی ندارید
مدام در زمینه مسائل جنسی صحبت میکند
شرایط شما بعنوان یک دختر را زیاد جدی در نظر نمیگیرد
وضعیت مشخصی ندارد
صادق نیست
از لحاظ عاطفى ثبات ندارد
تصمیماتش ثابت و پایدار نیست
نمیتوانید روی حرفش حساب باز کنید
همیشه در دسترس نیست.
خواهرکوچیک چیست؟
موجودی مرموز که به طور برنامه ریزی شده درحال دخالت در کارخواهر یا برادر بزرگترست،
وی بطورمرموزی اعتماد مادر خانواده را بدست می آورد و آرامش را از مابقی خانواده میگیرد?