مدیرالنفیسه

  • خانه 
  • In the name of Allah the merciful and the compassionate 
  • تماس  
  • ورود 

چگونگی تعامل حضرت امیر (ع) با خوارج

04 فروردین 1404 توسط مدیر النفیسه

چگونگی تعامل حضرت امیر (ع) با خوارج

از خوارج در گفتار حضرت امیر (ع) با عنوان «مارقان»؛ یعنی کسانی که به سان تیری که از کمان جدا می‏شود، از دین جدا شده ‏اند، یاد شده است. 

ظهور خوارج را باید یکی از تلخ‏ترین رخدادهای دوران حکومت حضرت امیر(ع) یاد کرد؛ زیرا گروهی از یاران امام که تا پیش از پدید آمدن ماجرای حکمیت در جنگ صفین، در کنار امام با دشمنان ایشان می‏جنگیدند، اینک در پی فریب‏کاری معاویه و عمروعاص و در نتیجه ساده ‏اندیشی و کوتاه فکری، در صف دشمان امام در آمده و در کمال ناباوری جنگ نهروان را بر آن حضرت تحمیل کردند و سرانجام آن حضرت به دست یکی از آنان؛ یعنی ابن ملجم در سحرگاه نوزدهم ماه مبارک رمضان در سال چهلم هجری ضربت خورده و به شهادت رسید.

حضرت امیر(ع) در گفتاری خوارج را مورد خطاب قرار داده و آنان را به خاطر تحمیل حکمیت بر امام و آن گاه بر خطا انگاشتن آن حضرت به خاطر پذیرش نتیجه حکمیت، مورد نکوهش قرار داده است.  

امام به آنان فرمود آیا به شما نگفتم که فریب قرآن بر نیزه زدن شامیان را نخورید و به جنگ و جهاد با‌ آنان ادامه دهید: « آيا آن گاه كه از روى حيله ‏گرى و فريب و مكر و نيرنگ قرآن ها را برافراشتند، شما نگفتيد، كه اينان برادران و همكي شان ما هستند كه به كتاب خدا پناه برده‏ اند و از ما مى‏خواهند كه خطاهاى گذشته آنها را ببخشاييم و مصلحت آن است كه از آنان بپذيريم و اندوه از دلشان بزداييم من به شما گفتم، كه اين كارى است كه بيرونش ايمان است و درونش تجاوز و ستم. آغازش رحمت و مهربانى است و پايانش پشيمانى. شما در كار خود ثابت بمانيد و از همين راه، كه تاكنون مى‏رفته‏ايد، برويد. دندان به هم بفشاريد، به ميدان جهاد بتازيد.» 

اما دریغ که خوارج فریب نیرنگ شامیان را خورده و چنان کار را بر حضرت امیر(ع) سخت گرفته و ایشان را محاصره کردند، که امام ناچار شد مالک اشتر را در حالی که به نزدیک خیمه و خرگاه معاویه رسیده بود، به بازگشت فرمان دهد. 

خوارج در پی جهالت و لجاجت بی حد و اندازه خود، پس از تحمیل حکمیت بر امام، با پیشنهاد آن حضرت مبنی بر معرفی مالک اشتر یا عبد الله بن عباس به عنوان حکَم از سوی امام به مخالفت پرداختند و تنها بر حکَم بودن ابوموسی اشعری پای فشردند.

در نتیجه چنین لجاجت جاهلانه و حماقت ابوموسی اشعری، معاویه بر خلافت تثبیت شد و آن گاه که خوارج از نتیجه رفتار نابخردانه خود آگاهی یافتند، با نامشروع دانستن اصل حکمیت و حکومت، حضرت امیر (ع) را به خاطر پذیرش حکمیت، بدعت‏گزار، کافر و مستحق کیفر معرفی کردند!   

خوارج بارها در حضور امام و گاه در پای منبر ایشان، با تفسیری ناروا و با استناد به آیه شریفه، شعار «لا حکم الا لله» سر می‏دادند؛ مراد آنان از این شعار آن بود که به مردم القاء کنند که حکومت امام فاقد مشروعیت است که اطاعت و همراهی با آن روا نیست. 

در برابر چنین حرکت تبلیغاتی گسترده و خطرناک که می‏توانست عده زیادی را درباره حقانیت حکومت حضرت امیر(ع) به تردید اندازد، امام بی آن که برای خوارج مزاحمت ایجاد کند و آنان را به خاطر چنین رفتار سیاسی مخالفانه، مجازات کند و به زندان افکند، تنها به نقد این تفکر پرداخت و با روشن‏گری حکیمانه، سستی و نادرستی آن را اثبات می‏کرد. 

سخن امام در این باره چنین است: «سخن حقّى است كه به آن باطلى خواسته شده. آرى، حكم جز از آن خدا نيست، ولى اينان مى‏گويند كه امارت و حكومت ويژه، خداوند است و بس، و حال آنكه، مردم را امير و فرمانروايى بايد، خواه نيكوكار و خواه بدكار، كه مؤمن در سايه حكومت او به كار خود پردازد و كافر از زندگى خود تمتّع گيرد. تا زمان هر يك به سر آيد و حق بيت المال مسلمانان گرد آورده شود و با دشمن پيكار كنند.»    

رفتار اهانت آمیز خوارج تا آن جا پیش رفت که یکی از آنان پس از شنیدن رهنمون امام درباره شیوه برخورد با هیجان شهوت در پی دیدن زنانِ زیبارو، چنین گفت: «قَاتَلَهُ اللَّهُ كَافِراً مَا أَفْقَهَهُ؛ خدا اين كافر را بكشد چه نيك مى‏فهمد.» 

در این هنگام یاران امام از جا برخاستند تا او را به قتل برسانند، اما امام فرمود: «رُوَیداً إِنَّمَا هُوَ سَبٌّ بِسَبٍّ أَوْ عَفْوٌ عَنْ ذَنْبٍ؛ آرام گيريد. دشنام را پاداش دشنام است يا بخشيدن گناه.»‏ 

بزرگواری، بزرگ منشی و اخلاق الهی حضرت امیر(ع) را از همین رفتارهایی که گاه به نظر کوچک می‎نماید، می‏توان دریافت. 

بدون تردید سخن آن مرد خارجی سراپا اهانت و ناسزا بود؛ زیرا امام را کافری معرفی کرد که سزاوار کشتن به دست خداوند است! اما امام در برابر خشم یاران خود، آنان را به رفتاری برابر؛ یعنی دشنام در برابر دشنام که از آن به رفتار عادلانه می‏توان یاد کرد، یا رفتاری برتر؛ یعنی عفو و گذشت که به آن می‏توان رفتار محسنانه نام گذاشت، دعوت کرد.

به ‏رغم همه رفتارهای ناصواب و آزار دهنده خوارج، تا زمانی که آنان دست به سلاح نبرده و خون مسلمانی را نریختند، حضرت امیر(ع) با آنان از در جنگ درنیامد؛ چنان که در جایی دیگر، امام پس از شنیدن شعار خوارج «لا حکم الا لله»، چنین فرمود: «تا وقتى با ما هستید از سه حق برخوردارید: نخست آن که از ورود شما به مساجد جلوگیرى نمى‏کنیم و دوم آن که حقوق‏تان را از بیت المال قطع نمى‏کنیم و سوم آن که تا آغاز به جنگ نکنید با شما نبرد نخواهیم کرد.» 

 

آیت الله علی نصیری، رئیس مؤسسه معارف وحی و خرد

 نظر دهید »

پرچمدار تبیین

22 آذر 1403 توسط مدیر النفیسه

پرچمدار تبیین
 

قابل کتمان نیست که پس از سقوط سوریه و فتح دمشق به دست تحریر الشام آن هم در یک زمان کوتاه، روزهای پر ابهام و به قولی اندوهناکی را سپری می‌کردیم. قطع ارتباط با خط مقدم جبهه مقاومت علیه رژیم اشغالگر از یک‌سو و دلهره و دغدغه تعرض به حرمین شریف از سوی دیگر، این سوال بزرگ را در ذهن می‌پروراند که چه شده که دست حمایتگر ام‌القرای اسلام و تشیع و مقاومت از سر محور میانی مقاومت کوتاه شده و ما یک‌باره تسلط بر سوریه را از دست داده‌ایم؟


آیا خون هزاران شهید مدافع حرم و جانفشانی‌های رزمندگان این راه مقدس، در بده بستان‌های غبارآلود سیاسی خاورمیانه و غرب آسیا معامله و پایمال شد؟! و همه این پرسش‌ها را بگذارید در کنار همه زخم زبان‌های این روزهای خناسان و دشمنان مردم ایران. 

و اما امروز …

رهبری عزیز انقلاب، برخلاف سخنرانی‌های پیشین، بی‌مقدمه به سراغ اصل موضوع رفتند: "من امروز قصد تحلیل شرایط را ندارم، تحلیل را دیگران انجام خواهند داد. امروز به تبیین و تفسیر اتفاقات خواهم پرداخت.”

حسینیه امام خمینی(ره) سرا پا گوش شده بود تا امام المسلمین هاله ابهام را بشوید و برای فرزندانش واقعیت ماجرا بگوید. و گفت. مثل همیشه همانند پدری صادق و دلسوز و مقتدر. از تلاش ایران و اقداماتش تا گوش ناشنوای دولت سوریه در قبال نهیب اطلاعاتی ایران و بی‌عرضگی و بزدلی ارتش سوریه. 
از دست پشت پرده امریکا و رژیم غاصب تا خیانت ترکیه به جبهه مقاومت!
از حمایت سوریه از ایران در دوران دفاع مقدس و جبران آن حمایت توسط ما در جنگ سوریه.
و هر جمله نور و تسکینی بود بر دل پر درد ما…!

و حالا زمان فرو ریختن بت یاس و نا امیدی بود: "آن تحلیلگر نادانِ بی‌خبر از معنای مقاومت، خیال می‌کند مقاومت که ضعیف شد، ایران اسلامی هم ضعیف خواهد شد! و من عرض می‌کنم به حول و قوه الهی، باذن الله تعالی، ایرانِ قوی مقتدر است و مقتدرتر هم خواهد شد!”

و صدای تکبیر از جان برخواسته حسینه، به مثابه جانی دوباره بود بر دل‌های بی‌ زخم دیده و بی‌قرار مقاومت. و ادامه دادند که: “جمهوری اسلامی در هیچ مشکلی در طول دوران انقلاب، یک لحظه دچار انفعال نشد. در موفقیت‌ها غرور، سم است و در ناکامی‌ها انفعال زهر".

به اواخر جلسه نزدیک می‌شویم، چهره‌های فرو رفته، حالا شاداب و پر امید شده بود و امیدوار. 

و آقا در انتها گفتند: “قطعا جوانان غیور سوری به پا خواهند خاست و پیروز خواهند شد؛ مثل جوانان عراق که آمریکایی‌ها را بیرون کردند.”

 

وحید ایمانی

 نظر دهید »

25 آبان ماه 1361 روز حماسه اصفهان ، اصفهانی ها 370 شهید عملیات محرم را بر دوش خود تا گلستان شهدا بدرقه کردند.

25 آبان 1403 توسط مدیر النفیسه

🌹🌹 25 آبان ماه 1361 روز حماسه اصفهان ، اصفهانی ها 370 شهید عملیات محرم را بر دوش خود تا گلستان شهدا بدرقه کردند.


♦️ سخنان تاریخی امام خمینی (ره) به مناسبت تشییع 370 شهید دراصفهان: در کجای دنیا جایی را مثل اصفهان پیدا می کنید که چند روز پیش 370 شهیدش را تشییع کردند. همین ملت شهید داده همچنان بر خدمت خود به اسلام ادامه می دهند.
📚 صحیفه نور، جلد 17، سخنرانى3/9/61

♦️ بخشی از سخنان امام خامنه ای در سالروز 25 آبان در جمع مردم اصفهان: من لازم میدانم در همین زمینه (مناقب اصفهان ،مردم اصفهان) چند جمله ای عرض کنم، اینها شناسنامه این مردم مومن وغیرتمند و ایستاده پای کار به حساب می آید. مردم اصفهان در یک روز سی صد وهفتاد شهید را تشیع کردند، خم به ابرو نیاوردند، بماند که همان روز اعزام به جبهه داشتند پشتیبانی داشتند و حرکت کردند.

🌹🌹 25 آبان ماه 1361 روز حماسه اصفهان ، اصفهانی ها 370 شهید عملیات محرم را بر دوش خود تا گلستان شهدا بدرقه کردند.


♦️ سخنان تاریخی امام خمینی (ره) به مناسبت تشییع 370 شهید دراصفهان: در کجای دنیا جایی را مثل اصفهان پیدا می کنید که چند روز پیش 370 شهیدش را تشییع کردند. همین ملت شهید داده همچنان بر خدمت خود به اسلام ادامه می دهند.
📚 صحیفه نور، جلد 17، سخنرانى3/9/61

♦️ بخشی از سخنان امام خامنه ای در سالروز 25 آبان در جمع مردم اصفهان: من لازم میدانم در همین زمینه (مناقب اصفهان ،مردم اصفهان) چند جمله ای عرض کنم، اینها شناسنامه این مردم مومن وغیرتمند و ایستاده پای کار به حساب می آید. مردم اصفهان در یک روز سی صد وهفتاد شهید را تشیع کردند، خم به ابرو نیاوردند، بماند که همان روز اعزام به جبهه داشتند پشتیبانی داشتند و حرکت کردند.

 نظر دهید »

سه امام جمعه شهید تبریز و راز جاودانگی آن‌ها

11 آبان 1403 توسط مدیر النفیسه

سه امام جمعه شهید تبریز و راز جاودانگی آن‌ها
                                              

                                    

 

یادبود سه امام جمعه شهید تبریز و ایثار و فداکاری‌های آنها

به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، سه امام جمعه شهید تبریز، نمادهای فداکاری و استقامت در برابر ظلم بودند. آن‌ها با ایثار جان خود در راه آزادی و عدالت، به تاریخ انقلاب اسلامی ایران جان بخشیدند و یادشان همواره در دل مردم زنده خواهد ماند.

شهر تبریز، با تاریخ پربار و فرهنگ غنی خود، همواره یکی از کانون‌های مهم علمی، فرهنگی و مذهبی در ایران بوده است. در تاریخ معاصر این شهر سه امام جمعه شهید، یعنی سید محمدعلی قاضی طباطبایی، میر اسدالله مدنی دهخوارقانی و آیت‌الله سید محمدعلی آل هاشم، با ایثار و فداکاری‌های خود، نقش مهمی در مبارزات انقلاب اسلامی و گسترش معارف دینی ایفا کردند. زندگی و سیره این بزرگواران، همواره به عنوان نماد مقاومت و استقامت در برابر ظلم و فساد در یادها خواهد ماند.

سید محمدعلی قاضی طباطبایی

سید محمدعلی قاضی طباطبایی در سال ۱۳۲۱ هجری شمسی در تبریز متولد شد. از دوران کودکی به تحصیل علوم دینی علاقه‌مند بود و به زودی به یکی از طلاب فعال در حوزه‌های علمیه تبدیل شد. او برای ادامه تحصیلات خود به حوزه علمیه قم رفت و تحت تعلیم اساتید برجسته‌ای همچون امام خمینی (ره) و آیت‌الله بروجردی قرار گرفت.

آیت‌الله قاضی طباطبایی از روزهای شروع نارضایتی مردم نسبت به رژیم پهلوی، به عنوان یک روحانی انقلابی و آگاه در صف مقدم مبارزه قرار گرفت.

او با تبیین معارف اسلامی و انتقاد از فساد حکومت، مردم را به قیام علیه ظلم دعوت می‌کرد. سخنرانی‌های او در مساجد و تجمعات، همواره مورد توجه و استقبال قرار می‌گرفت و به گسترش آگاهی عمومی کمک می‌کرد.

شهادت

آیت‌الله قاضی در تاریخ ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، در روز پیروزی انقلاب اسلامی، به دست نیروهای رژیم شاه به شهادت رسید. این اتفاق، نه تنها در تبریز بلکه در تمام ایران، یادآور فداکاری و استقامت در برابر ظلم بود.

شهادت او، به عنوان یک نماد از ایثار و فداکاری روحانیون، در تاریخ انقلاب اسلامی به ثبت رسید و یادش همواره در دل مردم زنده خواهد ماند.

میر اسدالله مدنی دهخوارقانی

شهید دیگر تبریز که امامت جمعه این شهر را بر عهده داشت، میر اسدالله مدنی دهخوارقانی است که در سال ۱۳۱۳ هجری شمسی در یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی به دنیا آمد. او از جوانی به تحصیل علوم دینی پرداخت و به زودی به عنوان یکی از روحانیون تاثیرگذار شناخته شد.

این امام جمعه پرکار در حوزه علمیه قم، به تحصیل ادامه داد و در کنار تحصیلات، به فعالیت‌های اجتماعی و فرهنگی نیز مشغول بود.

ویژگی دیگر آیت‌الله مدنی این بود که به عنوان یک شخصیت فعال در مبارزات انقلاب اسلامی، در تظاهرات و اعتراضات شرکت داشت و با حضور در مساجد و محافل عمومی، به تبیین آرمان‌های انقلاب و تشویق مردم به قیام علیه رژیم پرداخت. او با تأکید بر وحدت اسلامی و همکاری همه اقشار جامعه، به عنوان یک پیشرو در ایجاد همبستگی میان مردم شناخته می‌شد.

شهادت

آیت‌الله مدنی دهخوارقانی در تاریخ ۱۹ مهر ۱۳۵۹ به دست گروه‌های معاند و تروریستی به شهادت رسید. این شهادت نه تنها باعث تأسف و تأثر در جامعه اسلامی شد، بلکه یادآور ضرورت ادامه راه او و دیگر شهیدان انقلاب اسلامی بود. میراث او، همواره به عنوان نمادی از فداکاری و استقامت در برابر ظلم باقی خواهد ماند.

آیت‌الله آل هاشم

آیت‌الله سید محمدعلی آل هاشم که به همراه شهید خدمت، آیت الله رئیسی، به شهادت رسید، در سال ۱۳۳۱ هجری شمسی در تبریز به دنیا آمد.

او از نوجوانی به تحصیل علوم دینی پرداخت و به زودی به عنوان یک روحانی متعهد و انقلابی شناخته شد. آیت‌الله آل هاشم به حوزه علمیه قم رفت و از محضر اساتید بزرگی همچون امام خمینی (ره) بهره‌مند شد.

در دوران پیش از انقلاب اسلامی، آیت‌الله آل هاشم با حضور در تظاهرات‌ها و اعتراضات، نقش مهمی در بیداری مردم و تشویق آنان به مبارزه با رژیم شاه داشت. او با برگزاری جلسات سخنرانی و توزیع اعلامیه‌های انقلابی، به تقویت روحیه مقاومت در میان مردم پرداخت.

پس از پیروزی انقلاب، به عنوان امام جمعه تبریز منصوب شد و در این سمت، به ترویج معارف اسلامی و وحدت بین اقوام و مذاهب تاکید داشت.

شهادت

آیت‌الله آل هاشم در تاریخ 30 اردیبهشت 1403 به همراه آیت‌الله رییسی، رییس‌جمهور کشورمان، به شهادت رسید. این واقعه، ضایعه‌ای بزرگ برای جامعه اسلامی و به ویژه مردم تبریز بود و یادآور این حقیقت بود که روحانیت همواره در خط مقدم مبارزه برای عدالت و آزادی قرار دارد.

سیره و آموزه‌ها

زندگی و سیره این سه امام جمعه شهید، نمایانگر روحیه فداکاری و ایثار در راه دین و ملت است. آن‌ها با تکیه بر اصول اسلامی و اخلاقی، نه تنها در زمان خود بلکه برای نسل‌های آینده نیز الگو و سرمشق شدند. هر یک از این بزرگواران با سیرت پاک و زندگی پربار خود، پیام‌آور امید و وحدت در جامعه بودند.

آیت‌الله‌های شهید تبریز با برگزاری کلاس‌های آموزشی و فرهنگی، به ترویج معارف اسلامی پرداختند. آن‌ها با نوشتن مقالات و کتاب‌ها، سعی در گسترش دانش دینی داشتند و به نسل جوان الهام می‌بخشیدند. همچنین، با تأکید بر مسائلی مانند عدالت اجتماعی و مبارزه با فساد، به تقویت هویت ملی و دینی مردم کمک کردند.

زندگی و سیره سه امام جمعه شهید، نمایانگر روحیه فداکاری و ایثار در راه دین و ملت است. آن‌ها با فدای جان خود، به ما آموختند که برای اعتلای ارزش‌های اسلامی و انسانی باید ایستادگی کرد و از حقوق مردم دفاع نمود. یاد و خاطره این بزرگواران همواره در دل مردم تبریز و ایران زنده خواهد ماند و به عنوان نمادهایی از مقاومت و استقامت در تاریخ معاصر ایران ثبت خواهد شد.

در این روزها که ایران اسلامی همچنان به ارزش‌های والای خود پایبند است، یاد و خاطره این بزرگواران همچنان می‌تواند چراغ راهی برای نسل‌های آینده باشد. آن‌ها به ما یادآوری می‌کنند که برای دستیابی به آزادی و عدالت، باید همواره هوشیار و مقاوم بود. زندگی و شهادت این بزرگواران، الگویی از ایستادگی و فداکاری است که باید همواره در یادها بماند.

 نظر دهید »

"ایستاده در آوار" ؛ 7 نماد در سکانس پایانی که "سنوار" را اسطوره کرد

28 مهر 1403 توسط مدیر النفیسه

“ایستاده در آوار” ؛ 7 نماد در سکانس پایانی که “سنوار” را اسطوره کرد

 

اولین تصویر منتشر شده  از پیکر بی جان “یحیی سنوار” او را “افتاده بر خاک” نشان نمی داد بلکه سنوار را “ایستاده در میان آوار” نمایش می داد، به بیان خلاصه، تصویر جنازه او، نه افقی که عمودی بود که از منظر نشانه شناسی، ایستادگی را به ذهن متبادر می کند. 
عصر ایران - یحیی سنوار، که بیش از یک سوم عمر را در زندان های اسرائیل سپری کرده بود و زندگی اش سراسر مبارزه با اشغالگری بود، سرانجام در درگیری با نظامیان اسرائیلی به شهادت رسید. هر چند  قبل از او، بسیاری دیگر از رهبران و اعضای حماس شهید شده بودند ولی نحوه شهادت و نوع انتشار خبر و تصاویرش در واپسین لحظات زندگی اش، او را به اسطوره تبدیل کرد. در این نوشتار، از منظر نمادشناسی اشاره ای داریم به این موضوع که چرا آخرین لحظات حیات او بیش از همه زندگی اش از او یک نماد ساخت:

ایستاده در آوار
اولین تصویر منتشر شده  از پیکر بی جان “یحیی سنوار” او را “افتاده بر خاک” نشان نمی داد بلکه سنوار را “ایستاده در میان آوار” نمایش می داد، به بیان خلاصه، تصویر جنازه او، نه افقی که عمودی بود که از منظر نشانه شناسی، ایستادگی را به ذهن متبادر می کند.

 

کشته شده در جنگ رو در رو
 او در حالی شهید شد که لباس رزم بر تن داشت و نه در پناهگاه  که در درگیری مستقیم با نظامیان اسرائیلی. کشته شدن در میدان جنگ، در میان همه ملل و فرهنگ ها، امری مقدس گونه تلقی می شود و کشتگان جنگ، مورد احترام ویژه قرار می گیرند.

 تنها
سنوار هنگام شهادت تنها بود. گویا دو تن از همراهانش در درگیری با نظامیان اسرائیلی به شهادت رسیده بودند و فرمانده بزرگ حماس، در حالی که یکه و تنها می جنگید شهید شد. تنهایی فرمانده در هر نبردی، بار عاطفی ماجرا را تشدید می کند.

 نبرد تا آخرین نفس با تنی مجروح
 او قبل از شهادت، مجروح شده بود و یا تنی زخمی به نبرد ادامه داد. تصاویری که از پیکر وی منتشر شده است، نشان می دهد که دست راست او به شدت زخمی شده بود و او بالای زخم را با سیم، بسته بود تا خونریزی تشدید نشود. در آخرین لحظات نیز که گویا آخرین تیرهای کلاشنیکفش را شلیک کرده بود، وقتی کوادکوپتر اسرائیلی به او نزدیک شد، چوبی را که در دست داشت به سمت آن پرتاب کرد. او به معنای واقعی کلمه تا آخرین گلوله، تا آخرین قطره خون و تا آخرین نفس و به تنهایی جنگید. تصویری که از آخرین لحظات زندگی او ثبت شد، یک سکانس کامل و اثرگذار سینمایی بود و سنوار را ماندگارتر کرد.

 تن و تانک
 حکایت سنوار ، روایت تصویری تقابل “تن و تانک” بود؛ گزارش ارتش اسرائیل و فیلم منتشره از شلیک گلوله تانک به سمت سنوار، موید این ماجرای خونین و حماسی است. 

 یادگاری ها

 وسایل به جا مانده از او، مانند تفنگی که آنقدر کار کرده بود که سنوار با چسب برق، برخی اجزایش را به هم چسبانده بود، خشاب های خالی، کتاب ادعیه و تسبیح و عطر او ، مکمل تصویر شهادتش بود.

 

پیکر ناپیدا
 اسرائیلی ها، پیکر او را به جایی نامعلوم بردند و اگر پیکر و قبر او نیز برای همیشه ناپیدا باشد، خودش می شود یک اسطوره ناپیدا که همه جا هست و اگر جنازه اش را بازگردانند، آرامگاهش می شود نمادی از یک قهرمان که برای وطنش زیست، برای وطنش جنگید و برای وطنش کشته شد.


و چقدر سکانس پایانی زندگی سنوار، شبیه این شعر معروف محمود درویش است:
محاصره را محاصره کن
راه فراری نیست
بازوان قطع شده ات را بردار
و دشمنت را با آن بزن
راه فراری نداری
من در کنارت افتاده ام؟
مرا بردار و با من دشمنت را بزن
که اکنون آزادی، آزاد

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 61
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 <   >
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

مدیرالنفیسه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • اجتماعی
  • احکام
  • امام خمینی
  • امام زمان (عج)
  • ایام مذهبی و ملی و مناسبتی
  • بارداری
  • بدون موضوع
    • نهج البلاغه
  • بهداشتی
  • تاریخی
  • تربیت کودک
  • تربیتی
  • تغذیه
  • حدیث
    • تربیتی
  • حکایت
  • خانه داری
  • خانواده
  • خانواده
  • سیاسی
  • سیره وسخنان بزرگان
  • شبهات
  • شهدا
  • طنز
  • طنز
  • عصر بخیر
  • فن بیان
  • قانون
  • قرآن
  • متن ادبی
  • مقام معظم رهبری
  • نشر کتاب
  • همسرانه
  • یک صفحه کتاب

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

کاربران آنلاین

  • زفاک
  • یک منتظر

رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 17
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 36
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 32
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس