مدیرالنفیسه

  • خانه 
  • In the name of Allah the merciful and the compassionate 
  • تماس  
  • ورود 

من مائده، صدای من را از ایران می‌شنوید

26 بهمن 1397 توسط مدیر النفیسه


«مائده یوسفی» نوجوان 12 ساله‌ای است که هم‌زمان با حرکت در روز راهپیمایی 22 بهمن از کسانی که تصور می‌کردند ایران جشن 40 سالگی انقلاب اسلامی را نخواهد دید، دعوت کرد به جمع مردم بپیوندند و فریاد مرگ بر حاکمیت آمریکایی سردهند.

 

 

به گزارش فارس، پرچم انقلاب اسلامی سال 57 حالا به دست دهه هشتادی‌ها رسیده‌است. این را می‌شود از تعداد زیاد راهپیمایانی که با قد و قواره‌های نحیف‌ خود پرچم کشورشان را محکم گرفته‌اند، به خوبی فهمید.

«مائده» یکی از همین پرچم‌داران دهه هشتادی است که در دو سه روز گذشته حسابی دیده شد و ما را واداشت آدرسش را جستجو کنیم و به خانه‌شان برویم. دختر نوجوانی که این روزها کلاس هشتم است. دغدغه‌های بزرگی دارد و توی مصاحبه یکی دو ساعته ما، چندبار حرف را از دهان پدر و مادرش، آقای یوسفی و خانم کلهری، می‌قاپد و با همه انرژی‌اش به ما جواب می‌دهد.

او نوشتن را دوست دارد، یک کتابخوان تمام عیار است و اطلاعات سیاسی اجتماعی بالاتر از باقی همسن و سالانش دارد. انتشار یک کلیپ شیرین نوجوانانه، بهانه‌ای شد تا یک روز بعد از انتشار بیانیه مهم رهبری سراغ مائده و خانواده‌اش برویم تا با آن‌ها درباره چگونگی انتقال ارزش‌های انقلاب اسلامی و دانش فرهنگی سیاسی حرف بزنیم. البته مائده یک الگوی خیلی خوب هم داشت، خواهرش فاطمه که از نیمه‌های گفتگو به جمع ما اضافه شد. گفتگوی یک ساعت و نیمه‌ای که پر بود از شیطنت‌های نوجوانانه. 
 

‌چه ‌‌شد که این کلیپ ضبط شد؟ از قبل برایش برنامه‌ای داشتید؟

مائده: در ماشین که نشسته بودیم تا به راهپیمایی برویم مادرم یک متن به من داد و به من و خواهرم گفت که این متن را حفظ می‌کنید و ضبط کنیم. خواهرم قبول نکرد من گفتم من انجام می‌دهم و همان‌جا در ماشین حفظ کردم و در مسیر راهپیمایی با دختر دایی‌ام آن را ضبط کردیم.

خانم کلهر: وقتی مائده گفت این کار را انجام می‌دهد، خواهرش هم خیلی استقبال کرد و تشویقش کرد که این کار را انجام بدهد. همانجا معنی چندتا از لغت‌ها را از خواهرش پرسید و یاد گرفت و در مسیر تمرین می‌کرد. وقتی هم که به راهپیمایی رسیدیم خودشان رفتند و با دختردایی‌اش ضبط کرد.

 

مسلط به زبان انگلیسی هم هستی؟

مائده: نه به اندازه خواهرم ولی زبان من هم خوب است و کاملا متوجه می‌شدم که دارم چه چیزی می‌گویم.

آقای یوسفی: شما به فیلم هم دقت کنید متوجه می‌شوید که مائده دقیقا می‌داند که چه چیزی می‌گوید و کلمات را با احساس ادا می‌کند.

 

زهرا کلهری: راستش من این ویدئو را فقط برای صفحه مجازی خودم گرفته بودم. من در صفحه‌ام همیشه دوست داشتم سبک زندگی اسلامی واقعی را نشان بدهم. سعی می‌کردم همانی که هستیم را در قالب خاطره نشان بدهم که به دل کسی که صفحه‌ام را نگاه می‌کند بنشیند. مردم ببینند خانواده‌های مذهبی هم شاد هستند و زندگی و رابطه‌های عاشقانه دارند.

 

وقتی این ویدئو را ضبط می‌‌کردید گمان می‌‌کردید که تا این حد دیده شود؟

آقای یوسفی: بعد از ظهر ویدئو را گذاشتیم، من شب به مادرش گفتم بروید اخبار را ببینید که احتمالا در بخش موضوعات داغ مجازی‌اش، فیلم را نشان می‌دهد. انگار به من الهام شده بود.

مائده: چندبار ویدئو را ضبط کردیم و خوب نمی‌شد. به دختر دایی‌ام گفتم تو خسته نشدی؟ گفت نه و خیلی اصرار داشت که در ویدئو باشد. انگار که او هم فهمیده بود این ویدئو قرار است خیلی بگیرد.

فاطمه: راستش وقتی مائده داشت این جمله‌ها را می‌گفت من فکر می‌کردم که این ویدئو پربازدید می‌شود و دقت می‌کردم که جمله‌ها طوری نباشد که کسی بتواند از جایی از آن غلط بگیرد.

 

مائده! بعد از پخش ویدئو چه بازخوردهایی از همکلاسی‌ها و دوستانت گرفتی؟ بچه‌ها چه چیزهایی گفتند؟

مائده: خیلی از دوستانم ذوق کرده بودند که ویدئوی مرا در فضای مجازی و تلویزیون دیده بودند. باورشان نمی‌شد که تلویزیون من را نشان می‌دهد. یک سری از دوستانم هم  با حالت سرزنش می‌گفتند چرا این کار را کردی؟ ولی بعد از اینکه فهمیدند خیلی‌ها ویدئو را دیده‌اند، آن‌ها هم خوشحال شدند. یکی دوتا از معلم‌ها هم به من گفتند که تو را دیدیم. پدربزرگ و مادربزرگم زنگ زدند و گفتند که مرا دیده‌اند. البته پدربزرگم خیلی تشکر کرد و تشویقم کرد بابت اینکه این کار انجام دادم و خواست که ادامه بدهم. 

 

 

کسی واکنش منفی هم به تو نشان داد؟

مائده: بله یکی از دوستان صمیمی‌ام مرا سرزنش کرد که چرا این کار را کرده‌ام؟ به نظرم چون اعتقاداتش خیلی انقلابی نیست. می‌گفت چرا آنقدر این راهپیمایی را بزرگ می‌کنی؟ حتی فکر می‌کرد چیز خوبی نیست که من بگویم انقلابی‌ام. ولی تا ظهر بخاطر واکنش مثبت بچه‌ها نظرش عوض شده بود.  قبلا به همین دوستم گفته بودم من اعتقادات خیلی انقلابی دارم. حتی گاهی کارمان به بحث کردن هم می‌کشید و آخرش هر دو می‌گفتیم که ول کنیم چون ممکن است روی دوستی‌مان تاثیر بگذارد. هرکس اعتقاداتی دارد و تو هم می‌توانی اعتقادات خودت را داشته باشی. البته در اینستاگرام هم یک عده هم آمدند و به من حرف‌هایی زدند که خوب نبود. اما من همه آن‌ها را به شوخی گرفتم و برایم مهم نبود. اما آدم‌های زیادی آمدند و نصیحتم کردند و گفتند حالا که با این ویدئو شناخته شدی باید بیشتر مواظب باشی که از صحبت تو یه کلمه هم نتوانند بیرون بکشند که بر خلاف و به ضرر انقلاب باشد.

 

دلچسب‌ترین بازخوردی که از ویدئو گرفتید چه بود؟

مائده: زمانی که اکانت ریحانه (بخش سبک زندگی و زنان سایت خامنه‌ای دات‌آی‌آر) در اینستاگرام ویدئو را در صفحه‌اش گذاشت خیلی خوشحال شدم. به خودم می‌گفتم شاید اینطوری هم رهبری ویدئوی مرا ببیند.

 

 

رهبری بیانیه‌ای منتشر کردند به نام گام دوم که همه رسانه‌ها به آن پرداختند. مائده این بیانیه را خواندی که به چه چیزهایی اشاره شده بود؟

 

مائده: بیانیه را نتوانستم دقیق بخوانم. ولی دیدم یک جایی گفته‌اند باز هم چشم امیدشان به جوان‌هاست و تلویزیون آن‌جا تصویر مرا نشان داد. من خیلی دوست دارم رهبری را ببینم.

خانم کلهری: مائده و دوستانش کلی سرود تمرین کرده‌اند که حتی اگر یک روز راهی پیدا کردند و رهبری را دیدند این سرود را برایشان بخوانند. مائده حتی هرچند وقت یکبار برای آقا نامه می‌نویسد و هربار با من چک می‌کند به امید اینکه اگر یک روز آقا را دید به دستشان برساند.

 

 

مائده، خودش به تنهایی به این سواد سیاسی و فرهنگی نرسیده‌است و قطعا نقش شما به عنوان پدر و مادر خیلی مهم بوده‌است. فکر می‌کنید چه کاری انجام دادید که مائده و فاطمه خواهرش انقلابی بار آمدند؟

خانم کلهری: من از همان زمانی که می‌‌خواستم ازدواج کنم ازدواج را اینطور می‌دیدم که یک روزی از نسل من سرباز امام زمان(عج) تربیت می‌شود. من واقعا ازدواج را با این نیت انجام دادم که یک کاری برای آخرت خودم انجام داده باشم و در تربیت بچه‌ها نیز سعی کردم این موضوع را لحاظ کنم.

آقای یوسفی: یکی از الگوهای اصلی همه بچه‌ها، پدرومادرهایشان هستند. من همیشه تلاش کرده‌ام قبل از اینکه بخواهم چیزی را با حرف به بچه‌ها بفهمانم آن را در عمل من ببینند. هیچ موقع به آنها نگفته‌ام که انقلابی باشید؛ آن‌ها انقلابی بودن را در عمل پدرومادرشان دیدند. از طرفی برای خودشان شخصیت قائل بودم. اگر دیدم بچه‌هایم نظری می‌دهند کامل گوش می‌دهم.

 

شما بچه‌ها در این خصوص چه نظری دارید؟

مائده: من از یک‌سالگی در راهپیمایی 22 بهمن با کالسکه شرکت کردم. از 2 سالگی به بعد هم با دختر‌دایی‌ام دوتایی باهم همیشه در برنامه‌های راهپیمایی بوده‌ایم. من حتی از بچگی کتاب‌های لالایی که داشتم، لالایی‌های معصومین بود. یک سری کتاب 14 جلدی بود که قصه هر معصوم را از اول با شعر به صورت لالایی تعریف می‌کرد تا آخر. این کتاب‌ها از زمان خواهرم مانده بود. مادر من از بچگی ما حتی برای هیئت‌ها و راهپیمایی‌ها برنامه‌هایی می‌چید که به ما خوش بگذرد. مثلا برای هیئت خوراکی می‌گذاشت و ما هیچ‌وقت اذیت نمی‌شدیم و آنقدر خوش می‌گذشت که تشویق می‌شدیم باز هم به آنجا برویم.

 

فاطمه: پدرم همیشه از بچگی برای مناسبت‌هایی مانند 22 بهمن طوری با ما رفتار می‌کرد که می‌دانستیم این یک جشن خیلی بزرگ است. از وقتی یادم می‌آید بعد از راهپیمایی‌ها ما همیشه بیرون ناهار می‌خوریم. انگار که یک جشن تولد مهم باشد که همه باید در آن شرکت کنیم.


مائده! وقتی این لالایی‌ها و یا کتاب‌هایی که مادر برایتان می‌خواند را گوش می‌دادی چه احساسی داشتی؟

مائده: راستش گریه‌ام می‌گرفت. حتی خودم هم کتاب حضرت قاسم و حضرت عبدالله  را می‌خواندم یا  مادرم بعضی کتاب‌هایی که در آن‌ها بچه‌های سه چهارساله شهید شده بودند را برایم می‌خواندند، خیلی گریه‌ام می‌گرفت.

خانم کلهری: من از نوزادی که بچه‌ها را روی پایم می‌خواباندم همین لالایی‌ها را برایشان از روی کتاب می‌خواندم و همین سبب شده که بچه‌ها علاقه‌ زیادی به کتاب داشته باشند و هرسال که به نمایشگاه می‌رویم بچه‌ها تعداد زیادی کتاب می‌خرند و هر دوسه ماه یکبار من کتاب‌ها را کارتن کارتن به کتابخانه‌ها می‌دهم اما این چندجلد کتاب را همیشه نگه‌داشته‌ام.

 

بچه‌ها چطور تشویق به کتابخوانی شدند؟ چون الان در زمانه‌ای هستیم که کتاب‌خواندن کم شده‌است؟

آقای یوسفی: ما از بچگی برای بچه‌ها کتاب می‌خواندیم. سال‌های سال این بچه‌ها تا شبی یک کتاب را نمی‌خواندند، نمی‌خوابیدند. یک‌سال ما مشکلاتی داشتیم که نمی‌توانستیم نمایشگاه کتاب برویم. به مادر بچه‌ها گفتم که امسال یاد بچه‌ها نینداز که متوجه نمایشگاه کتاب شوند. در همین حین شبکه خبر درباره نمایشگاه کتاب یک خبری زیرنویس کرد و فاطمه دویید که آخ‌جون نمایشگاه کتاب هجدهم شروع شد! با اینکه 4سال و نیم بیشتر نداشت ولی سواد داشت. ما ممکن بود از هزینه غذا و چیزهای دیگر بزنیم اما برای کالاهای فرهنگی مثل کتاب، هیچ محدودیتی نداریم و اجازه می‌دهیم بچه‌ها خرید کنند.

مائده: ما نمایشگاه کتاب که می‌رفتیم خیلی کتاب می‌خریدیم. آنقدر که از سنگینی پلاستیک‌های کتاب، دستمان درد می‌گرفت. به مادرم ‌گفتم اجازه بدهد چمدان ببریم چون دستمان درد می‌گیرد که مادرم دوسال پیش بالاخره رضایت داد که ما با چمدان به نمایشگاه کتاب برویم.

زهرا کلهری: ما کلی عکس از بچه‌ها داریم که داخل کتاب خوابشان برده‌است.

 

این همه کتاب را تا الان چه کار کرده‌اید؟ دست و پایتان را تنگ نکرده‌است؟

مائده: من دوست نداشتم کتاب‌هایم را به کسی بدهم. از امانت دادن بدم نمی‌آید، اما دوست ندارم کامل به کسی بدهم. اما می‌دانم مادرم یواشکی خیلی از کتاب‌ها را رد می‌کند.(می‌خندد) اما یک جوری رفتار می‌کند انگار این کار نکرده‌است.

آقای یوسفی: بچه‌ها می‌گویند ما با یک چمدان به نمایشگاه کتاب می‌رویم. اما باورتان نمی‌شود ظرف دو هفته همه کتاب‌های این چمدان را می‌خوانند و دوباره می‌آیند و می‌گویند همه را خواندیم. دوباره کتاب بخریم. اصلا این موضوع مشکل شده‌است (می‌خندد). ما از نمایشگاه خسته و کوفته بر می‌گردیم. بچه‌ها از همان لحظه رسیدن به خانه کتابخوانی را آغاز می‌کنند.

فاطمه: از خوشحالی‌های من اپلیکیشن‌های کتابخوانی است که به من فرصت داده وقتی داخل اتوبوس نشسته‌ام و از دانشگاه بر می‌گردم کتاب بخوانم.

 

 

مائده حالا که این همه کتابخوان و فعال هستی، آیا تصمیم گرفته‌ای که در آینده چه کاری دنبال کنی؟

مائده: اوایل دوست داشتم برنامه نویس شوم. اما انیمیشن‌سازی و دوبله را خیلی دوست دارم. مادرم هم انیمیشن‌سازی را خیلی دوست دارد.

 

چرا انیمیشن سازی برایت جذاب است؟ دوست داری برای بچه‌ها کارتون بسازی؟

مائده: من کارتون‌های والت‌دیزنی را خیلی دوست داشتم. چون هم خود کارتون قشنگ است، هم داستان‌های قشنگی دارد. برای همین درباره والت دیزنی تحقیق کردم که چرا آنقدر طرفدار دارد؛ متوجه شدم که خود والت دیزنی یک فراماسونر است و دارد همان عقاید و نشانه‌ها را داخل انیمیشن‌هایش می‌گذارد که من خودم چندتایش را داخل فیلم‌ها دیدم. برای همین نتیجه گرفتم که ما هم باید در ایران انیمیشن‌هایی بسازیم که مفاهیم و اعتقاداتی که خودمان می‌خواهیم در آن نهفته باشد. البته برنامه نویسی را دوست دارم و فکر می‌کنم استعدادش را دارم. یکی از دلایلش هم این است که اپلیکیشن‌های مختلف را داخل موبایل می‌ریزم انقدر با آن کلنجار می‌روم تا از شیوه‌‌اش سر در بیاورم.

فاطمه: البته من فکر می‌کنیم بعضی استعدادها ذاتی ست و استعداد برنامه‌نویسی در خانواده ما خیلی ذاتی است. خود من هم بدون اینکه پدر و مادرم بدانند دو زبان برنامه نویسی را یاد گرفتم.

 

بسیاری از خانواده‌ها‌ برایشان مهم است که به شکل‌های مختلف بتوانند دانش سیاسی فرزندشان را تقویت کنند تا در راستای ارزش‌های انقلاب اسلامی قرار بگیرد. شما به عنوان پدر و مادر چطور این کار را انجام دادید؟ در صورتی‌که خیلی از بزرگترها از چنین دانش‌هایی برخوردار نیستند.

خانم کلهری: با خیلی از کارهای کوچک می‌توان این کارها را انجام داد. وقتی تلویزیون یک فیلم دفاع مقدسی نشان می‌دهد، ما خانوادگی آن را تماشا می‌کنیم. پدر بچه‌ها اشک می‌ریزد و بچه‌ها اشک پدرشان را می‌بینند. این اتفاق در خانه ما خیلی عادی ست و حتی خود مائده هم همراه پدرش گریه می‌کند. مورد بعدی اینکه ما برنامه‌های مختلف را شرکت می‌کنیم مثلا برخی دوستان پدرش که شهید شده‌اند و پدرومادرشان فوت می‌کنند ما خودمان را ملزم می‌دانیم که در تشییع این مادر یا پدر شهید شرکت کنیم. بچه‌ها این‌ها را می‌بینند.

مائده: مادر من این موقع‌ها می‌گوید من می‌خواهم این برنامه را شرکت کنم. اصلا هم کاری ندارم که شما می‌خواهید بیایید یا نه.


انتشار و دیده شدن این فیلم برای خانواده شما انگیزه‌ای شد که برای این قبیل کارهای فرهنگی برنامه‌ای ویژه‌ای بگذارد؟

زهرا کلهری: حقیقتش این است که ما از ابتدا به فضای مجازی با این دید نگاه می‌کردیم. به عنوان یک وسیله‌ای که بتوانیم با آن کاری را انجام دهیم. مائده هم حتی اینطوری است. من دیدم از طریق همین فضای مجازی دست‌سازه‌های نمدی‌اش را فروخت و با پولش به خیریه کمک می‌کرد. حتی توانست دست‌سازه‌های همکلاسی‌هایش را هم بفروشد.

 

بعضی از پدرومادرها هستند که با وجود اینکه خودشان به انقلاب اسلامی و ارزش‌های انقلاب معتقدند فرزندشان مثل خودشان فکر نمی‌کند و از این موضوع خیلی ناراحتند اگر بخواهید یک توصیه مادرانه یا پدرانه کنید چه می‌فرمایید؟

فاطمه: اجازه بدید من یک توصیه داشته باشم. اجازه بدید بچه‌ها حرف بزنند. یک چیزی که در خانواده ما مشهود است این است که پدر و مادرم به ما اجازه حرف زدن دادند و ما همیشه اجازه داشتیم انتقادمان را چه نسبت به دولت، چه نسبت به حکومت خیلی آزادانه بیان کنیم. اینطور نبود که حد و مرزی برای سوال کردن وجود داشته باشد. علاوه بر آن اینطور نبود که ما را موظف کنند به راهی که خودشان رفته‌اند، برویم. می‌گفتند ما این‌ کارها را انجام دادیم و به تو هم آن را توصیه می‌کنیم؛ حالا می‌توانی انتخاب کنی. اتفاقا من می‌خواستم جواب خانم دکتری را بدهم که کامنت گذاشته بود تکرار این شعارهای تقلیدی تشویق ندارد. ما نمی‌توانیم مشخص کنیم که سن تقلید و سن تفهیم برای هر آدمی چه سنی است؟ یک کسی دیرتر متوجه می‌شود. یک کسی زودتر می‌شود. اینطوری نیست که من با راهنمایی‌هایی که از پدرومادرم می‌گیرم الزاما همان مسیر را بروم؛ اینطور نیست که حتما اجباری وجود داشته باشد. اگر ما آگاهانه انتخاب کردیم که می‌توانیم این آگاهی را به کس دیگری بدهیم. اگر آگاهانه انتخاب نکردیم در جواب سوالاتی که از ما پرسیده می‌شود، جا می‌مانیم. من تا به حال پیش نیامده که سوالی از پدرو مادرم بپرسم و آنها نتوانند به من جواب بدهند.

خانم کلهری: دلم می‌خواهد به پدرومادرها بگویم تا می‌توانید خودتان را به روز کنید. تا می‌توانید مشکلات جوان‌ها و بچه‌ها را بپرسید، بخوانید و کلاس بروید تا وقتی بچه سوالی از آنها پرسید بتوانند پاسخگو باشند. حتی در زمینه پوشش، مد و لباس حساسیت به خرج بدهند. بچه‌ها درست و زیبا لباس بپوشند.

 

آقای یوسفی: ما حتی در خانه اگر نظراتمان با هم 180 درجه هم مخالف باشد،کسی را مجبور به کاری نمی‌کنیم. این موضوع حتی درباره انتخابات کاملا وجود دارد.

مائده: من سال گذشته خیلی دوست داشتم از لوازم آرایش مادرم استفاده کنم که بدانم چطوری است و خودم را گریم کنم. واقعا آرایش را دوست داشتم. اما مادرم اصلا کاری با من نداشت و جعبه لوازم آرایشش را به من می‌داد و من در اتاق هرکاری دلم می‌خواست انجام می‌دادم و بعد صورتم را می‌شستم و بیرون می‌آمدم و پای درسم می‌نشستم.

 

 


 

 نظر دهید »

دلخوریم اما نامرد که نیستیم!

22 بهمن 1397 توسط مدیر النفیسه


هنوز باورمان نشده که در چهل سالگی، درگیر جنگ تمام عیاری هستیم که هدفش قطع ریشه است و خانه‌نشین کردن جوانانش!

ایستاده در غبار، در کشاکش امید و دلواپسی؛ درخت 40ساله انقلاب! حالا دیگر به مبعث رسیده است و سیلی از توقعات داخلی و خارجی بر او آوار شده است.

تقویم دوباره نقطه آغاز را نشان می‌دهد و شروع هجرت؛ این درخت چهل ساله، “حالا” رزمنده می‌خواهد وگرنه که در زمانه بت‌شکن، همه فدایی بودند و کسی طعم صندلی قدرت و کنج عافیت را نچشیده بود؛ چرب و شیرین فیش حقوق و پاداش و محافظ و تیم همراه و عبور ویژه و نشستن آنسوی میله‌ها کسی را زمینگیر نکرده بود…آن روزها همه «انقلابی» بودند چه می‌خواستند و چه نمی‌خواستند! موج آنقدر سنگین بود که همه را با خود می‌برد؛ کشمیری و بنی صدر و رجوی هم انقلابی بودند!

حالا اما زمان بازپرداخت اقساط انقلاب رسیده است، وام 40ساله را باید تسویه کرد.

نگاه کن! چشم‌ دوخته‌اند به من و شما و آن همه مسئولی که چهار دهه است در این کشور نفس می‌کشند؛ شهدای ترور، شهدای خرمشهر و کربلای 5 و مرصاد…شهدای 42 و 61 و 89 و 96…همه آنها که با نفوذ منافقان، هجوم دشمنان و یا حمله داعشیان برای این نظام جان دادند؛ حالا منتظرند؛

40سال طلبی نداشتند و حالا می‌خواهند عیار سنجی کنند! می‌دانی که فقط زمانه جنگ است که عیار واقعی آدم‌ها عیان می‌شود! امشب شب عملیات است با رمز «الله اکبر» و فردا آغاز عملیات با رمز «یا زهرا»…

هرقدر هم بداخلاق و حریص و بی وجدان شده‌باشیم، مظلوم‌کُش که نیستیم؛ بله! ما هم دلخوریم از آنچه بر کشور و مردم می‌گذرد؛ از کوتاهی‌ها و کم‌کاری‌ها گرفته تا نقص‌ها و خیانت‌ها و کارنابلدی‌ها…اما نامردی است اگر وسط جنگ، کمک مظلوم نباشیم و خاکریز را خالی کنیم.

دلخوریم اما نامرد که نیستیم!

 

محسن حدادی

 نظر دهید »

رهبر معظم انقلاب: دستگاههای مختلفی در فضای مجازی حضور دارند، اما حضور در این فضا باید یک حضور جریان‌ساز باشد

07 بهمن 1397 توسط مدیر النفیسه


 

رهبر معظم انقلاب: دستگاههای مختلفی در فضای مجازی حضور دارند، اما حضور در این فضا باید یک حضور جریان‌ساز باشد

آیت الله خامنه‌ای با اشاره به توقعات زیاد از حوزه علمیه قم برای حل مسائل و ابهامات گفتند: در گذشته چنین توقعاتی از قم وجود نداشت و حوزه علمیه، سربه‌زیر و مشغول کار خود بود اما امروز این انتظار از حوزه علمیه قم وجود دارد که برای ابهام‌ها و مشکلات دینی راه‌حل داشته باشد.

به گزارش «انتخاب» به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری، حضرت آیت الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی روز یکشنبه در دیدار مسئولان دفتر تبلیغات اسلامی، یک وظیفه مهم این دفتر را پاسخ به سوال ها و نیازهای فکریِ جوانان، دانشجویان و گروه های اثرگذار فرهنگی برشمردند و توصیه‌هایی در خصوص حضور جریان‌ساز در فضای مجازی و آسیب‌شناسی مقوله تبلیغ بیان کردند.

 

حضرت آیت الله خامنه‌ای با تجلیل از خدمات دفتر تبلیغات اسلامی، وجود نواندیشی و روشنفکری دینی در این دفتر را مغتنم دانستند و گفتند: امروز، دوره انقلاب و روزهای کار و حرکت‌های جهشی است و قم به این‌گونه نگاه ها و جهت‌گیری‌های نو، بیش از پیش احتیاج دارد.
ایشان دفتر تبلیغات اسلامی را یک واحد زنده و برخوردار از تالیفات پر شمار برشمردند و افزودند: البته جای دفتر تبلیغات در مجموعه‌های اثرگذار کشور خالی است و این دفتر باید با شناسایی مجموعه‌های موثر فرهنگی و پاسخ دادن به سوال های دینی آنها، بر غنای فکری این مجموعه‌ها بیفزاید.

رهبر انقلاب با اشاره به سوال های متنوعِ دینی که برای دست‌اندرکاران فعالیت‌های فرهنگی و هنری وجود دارد، خاطرنشان کردند: پاسخگویی به این سوال ها و ابهام‌ها، وظیفه حوزه و دستگاه هایی همچون دفتر تبلیغات اسلامی است.

ایشان دفتر تبلیغات را به اولویت‌بندی و تمرکز بر کارهای زمین‌مانده در حوزه علمیه قم توصیه کردند و در خصوص فعالیت‌های تبلیغی در فضای مجازی، افزودند: دستگاه های مختلفی در فضای مجازی حضور دارند اما حضور در این فضا باید یک حضور جریان‌ساز باشد، ضمن اینکه بهترین راه شناسایی و ارتباط با گروه های موثر فرهنگی و یافتن سوال ها و سرنخ‌های فکری آنان، استفاده از فضای مجازی است.

حضرت آیت الله خامنه‌ای همچنین تدوین و انتشار کتاب‌هایی با موضوع پاسخ‌ به شبهات فکریِ جوانان و دانشجویان را لازم دانستند.

«تدوین دانش مددکاری اسلامی»، «شبکه‌سازی و هم‌افزایی با سایر دستگاه های فعال در امر تبلیغ» و «آسیب‌شناسی تبلیغ» از دیگر توصیه‌های رهبر انقلاب اسلامی در این دیدار بود.

ایشان به یک حلقه مهم در فعالیت‌های تبلیغی یعنی «اثر و بازخورد تبلیغ» اشاره کردند و افزودند: صرفِ رفت‌وآمد مبلغان و گروه های تبلیغی به شهرها و روستاها و تاکید بر خوش‌بیان بودن آنها کافی نیست. مبلغان باید به‌گونه‌ای آموزش داده شوند که بتوانند پس از پایان دوره تبلیغ نیز ارتباط و تبادل فکری خود را با جوانانِ مستعد استمرار بخشند و در ظرف چند سال، جمعی از همین جوانان را به مبلغان دین در منطقه خود تبدیل کنند.

حضرت آیت الله خامنه‌ای با اشاره به توقعات زیاد از حوزه علمیه قم برای حل مسائل و ابهامات، گفتند: در گذشته چنین توقعاتی از قم وجود نداشت و حوزه علمیه، سربه‌زیر و مشغول کار خود بود اما امروز این انتظار از حوزه علمیه قم وجود دارد که برای ابهام‌ها و مشکلات دینی راه‌حل داشته باشد.

پیش از سخنان رهبر انقلاب اسلامی، حجت‌الاسلام واعظی رییس دفتر تبلیغات اسلامی و حجت‌الاسلام جعفری رییس هیات امنای دفتر تبلیغات اسلامی، گزارشی از فعالیت‌ها و برنامه‌های این دفتر بیان کردند.

 نظر دهید »

منظور روحانی از جنبش خزینه چه بود؟

06 بهمن 1397 توسط مدیر النفیسه

منظور روحانی از جنبش خزینه چه بود؟

 رئیس‌جمهور روز دوشنبه (اول بهمن ۹۷) در جمع وزیر و معاونان وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات مثال‌هایی تاریخی از برخورد برخی گروه‌های اجتماعی با پدیده‌های جدید زد و گفت: ‌«زمانی که این وزارتخانه فقط متولی پست، تلگراف و تلفن بود، حکومت‌ها چندان نسبت به آن احساس دردسر نمی‌کردند اما با اختراع رادیو از آنجا که مردم دیگر می‌توانستند از فواصل دور و کشورهای دیگر که تحت حاکمیت حکومت کشور خودشان نبود، پیام بگیرند، دردسر حکومت‌ها شروع شد و گویا اولین بار در ایران این پهلوی اول بوده است که دستور اعمال فیلترینگ برای رادیو به عنوان نوظهور‌ترین رسانه عصر خودش را صادر کرده بود. اگر یادتان باشد وقتی می‌خواستند حمام‌های قدیمی و خزینه‌ها را جمع کنند و دوش حمام وارد کشور شود، یک نهضت عظیمی درست شد و گفتند اسلام دارد از دست می‌رود و‌‌ همان زمان که سال ۴۰ بود، عده‌ای می‌گفتند که با دوش آب نمی‌توان غسل کرد و این یک توطئه است. وقتی تلفن به جوامع راه پیدا کرد، برخی از فلاسفه گفتند امکان‌پذیر نیست که صدا از داخل سیم رد شود و به کیلومتر‌ها دور‌تر برسد و این کار شیطان است و ممکن است که شیطان پیام‌ها را اشتباهی منتقل کند، به همین دلیل برای استفاده از تلفن شبهه آورده بودند. وقتی اتومبیل وارد شد، ما در روستا بودیم و خیلی مهم بود که یک ماشین عبور کند. شاید ساعت‌ها منتظر می‌ماندیم تا فقط به تماشای ماشین بنشینیم و مادر‌ها توصیه می‌کردند که به خیابان نزدیک نشویم چون ماشین کنترلی ندارد و می‌گفتند از بالای تپه بروید و رد شدن ماشین را نگاه کنید. آن زمان که ماشین تازه آمده بود فکر می‌کردند که رانندگی یک فناوری عظیم است و کسی که شوفر است، یک کار سطح بالایی انجام می‌دهد که رانندگی را یاد گرفته و هیچ ‌کس تصور نمی‌کرد که روزی همه رانندگی انجام دهند و ممکن بود برای آنکه ماشین خطرناک است، بگویند که جاده‌ها را دیوار بکشید تا ماشین‌ها رفت‌وآمد نداشته باشند و مردم راحت شوند.»
حسن روحانی ۱۰ خرداد ۱۳۹۳ در دیدار با کارکنان سازمان حفاظت محیط زیست اشاره مشابهی به ماجرای دوش حمام داشت: ‌«زمانی که بهداشت آمد، مردم فکر می‌کردند تشریفات است. حمام‌هایی را که به صورت خزینه بود، می‌خواستند دوشی کنند، چه بساطی به پا شده بود! عده‌ای می‌گفتند اگر لوله‌کشی شود، نصف دین از بین می‌رود، آن وقتی که در سال‌های ۴۰-۱۳۳۹ می‌خواست این تحولات رخ دهد، آغاز دوران طلبگی ما بود. قم هم‌‌ همان سال ۱۳۴۰ داشتند حمام‌ها را عوض می‌کردند، چه سر و صدایی درست شده بود؟ دو حادثه را ما در قم دیدیم که خیلی مهم بود، یکی مربوط به حمام بود که می‌خواستند آن‌ها را به دوشی تبدیل کنند. بعضی‌ها فکر می‌کردند فاجعه بزرگی می‌خواهد اتفاق بیفتد. دیگری وقتی بود که می‌خواستند ساعت‌های زمستانی، تابستانی را عوض کنند. می‌گفتند این اصلاً برای این است که دین را از بین ببرند، چگونه وقت نماز ظهر را ما بفهمیم؟ تا حالا چگونه می‌فهمیدیم ساعت ۱۲:۱۵ نماز می‌خواندیم، حالا ساعت ۱۳:۱۵ می‌خوانیم، مگر حادثه‌ای پیش می‌آید؟»

جنبش خزینه

روحانی با نقل روایت مخالفت با تعبیه دوش در حمام اشاره به «جنبش خزینه» دارد که توسط برخی مذهبیون ایجاد شد و استفاده از «دوش» به جای «خزینه» را از مظاهر غربگرایی و تنها آب خزینه را پاک و «کر» و هرچه غیر از آن را ناپاک و نجس می‌دانستند. خزینه حوضچه‌ای در حمام بود که مردم خودشان را در آن می‌شستند و غسل می‌کردند.

داریوش شهبازی، تاریخ‌پژوه ماجرای ورود دوش به ایران را این‌طور روایت کرده است: ‌«سرداری از سپاه ناپلئون پس از سقوط وی به ایران می‌آید و دیرزمانی از اقامت او در کشور می‌گذرد و خدماتی به دولت ایران می‌کند و بالاخره در این سرزمین چشم از جهان فرومی‌بندد. دولت وقت (موسم سلطنت ناصرالدین‌شاه) به پاس خدمات آن سردار، فرزندش کلنل نیکلا سمینو را به ایران دعوت می‌نماید و اموری را بدو می‌سپرد. این فرزند دل به سرزمین پارس می‌بندد و دختری از این دیار به زنی می‌گیرد و در این خاک ماندگار می‌شود. سمینو پسر در نیمه دوم پادشاهی ناصرالدین‌شاه در خیابان لختی (دروازه دولت یا سعدی فعلی) حمامی بنا می‌کند و برای نخستین بار در این حمام دوش کار می‌گذارد و بدین ترتیب بنیادگذار این امر می‌شود. حمام سمینو تا دوران محمدرضا شاه فعال بود.»

معجزات حمام

البته راهی طولانی طی شد تا خانه‌های ایرانی حمام‌دار شوند. ویلم فلور در کتاب «سلامت مردم در ایران قاجار» (ترجمه ایرج نبی‌پور) پیشرفت حاصل در این مسیر را با بررسی کاهش نسبت کسری تعداد خانه‌ها به تعداد حمام در تهران بررسی کرده است: «در سال ۱۸۵۲، تنها یک حمام برای ۱۴۸ خانه در تهران وجود داشت، در حالی که در سال ۱۹۰۲ این میزان به یک حمام برای ۸۹ خانه رسید که افزایش ۴۰ درصدی حمام را در ۵۰ سال نشان می‌داد. اما وجود مقدار کافی حمام، لزوما به معنای بهتر بودن سطح سلامت عمومی نبود. بنا به اظهار دکتر ادوارد دورسون از کرمان از آنجا که فقرا به ندرت تمام بدن خود را می‌شویند، عرق هم در تابستان سوزاننده و هم در یخبندان زمستانی به دلیل اینکه لباس‌ها تعویض نمی‌شدند، تجمع می‌یابد. در هنگامی که فرد به حمام عمومی می‌رود لباس‌هایش را عوض می‌کند و لباس‌های تمیز می‌پوشد. اما بسیاری لباس تمیز ندارند و برای ماه‌ها به حمام عمومی نمی‌روند. بدبختانه بسیار معمول است که پس از یک بیماری عفونی، فرد به حمام می‌رود. هرچند ممکن است مقداری از جرم‌ها نابود شوند اما بسیاری هنوز زنده مانده و باعث انتقال بیماری می‌شوند. جهل و نادانی موجب می‌شود که بیماری به صورت یک خطر گریزناپذیر جلوه کند.

از آنجا که به حمام‌های عمومی (اگر هم در دسترس بودند) نیز هر دو تا سه هفته می‌رفتند باز هم این مکان‌ها به عنوان نقطه اتکا سلامت عمومی واقع نمی‌گردیدند. از این رو حمام عمومی، مکان بسیار مناسبی برای گسترش و انتشار بیماری‌های تنفسی، پوستی، تراخم، عفونت‌های قارچی و روده‌ای محسوب می‌شد. در حقیقت حمام یکی از منابع عمده عفونت بود زیرا آب تقریبا فقط سه بار در سال تعویض می‌شد، بنابراین جای شگفتی نیست که چرا بیماری‌ها با این سرعت منتشر می‌شدند. در ضمن برداشت اشتباه‌آمیز از قوانین اسلام که آب روان، سالم و غیرآلوده است، در انتشار بیماری‌ها کمک می‌کرد. چون که اغلب وجود آب روان پیش از آنکه به دهکده رسد آلوده بود. همچنین طبیبان معمولا تنقیه با آب حمام را تجویز می‌کردند.»

عبدالمهدی رجایی در مقاله‌ای درباره حمام‌های عمومی در دوره معاصر (پژوهشنامه تاریخ اجتماعی و اقتصادی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، بهار و تابستان ۱۳۹۳، صص ۷۱-۴۷) نوشته عده‌ای از مردم گمان می‌کردند آب خزینه خاصیت درمانی دارد؛ پس به صور گوناگون از آن مورد استفاده می‌کردند؛ مانند استنشاق، مزمزه و غرغره کردن. یک و نیم قرن پیش، میرزا تقی‌خان حکیم‌باشی درباره این اشخاص نوشت: «بعضی اشخاص به گمان اینکه آب حمام را منفعتی مخصوص است صبحگاه پس از دخول در آن‌ها، به ناشتا یک کف از آن آب‌ها را می‌خورند.» درباره امراض پوستی نیز این اعتقاد وجود داشت که رفتن در خزینه حمام عمومی موجب التیام آن می‌شود.

یک شاهد متأخر‌تر به یاد می‌آورد شفابخشی آب خزینه در نظر مردم عامی به قدری بود که «اگر کسی زخمی در بدنش پیدا می‌شد می‌گفتند بایستی با آب خزینه شست‌وشو شود تا زود خوب شود. آفتابه‌ای می‌بردند درِ حمام و به حمامی می‌گفتند آفتابه را از آب خزینه پر کند و می‌آوردند منزل و آن زخم را شست‌وشو می‌کردند.»

علاوه بر اثر شفابخشی آب خزینه نوعی اثر «جادویی» نیز برای آن متصور بودند. روزنامه اخگر در سال ۱۳۰۷ راجع به حمام شیخ بهایی آورد: «چنانچه عموم اهالی اصفهان مطلع‌اند زن‌های موهوم‌پرست، که اکثریت طبقه نسوان را تشکیل می‌دهند، در شب چهارشنبه آخر صفر، برای آنکه بخت و اقبالشان گشاده شود و شوهری برای دخترشان پیدا کنند یا آنکه در نزد شوهر عزیز شوند، به حمام شیخ و کاغذگرخانه رفته، مقداری از آب منجلاب این دو محل را نوشیده و به روی خود می‌پاشند. این عمل علاوه بر مفاسد اخلاقی و ناموسی که دربردارد، از نقطه‌نظر حفظ‌الصحه ضررهای زیاد وارد می‌آورد.» (اخگر، ۴ آذر ۱۳۰۷)

دوش اجباری

روزنامه اخگر خزینه حمام‌هایی را توصیف می‌کند که ماهی یک بار آبشان عوض می‌شود و هر روز عده زیادی مبتلایان به امراض تناسلی و جلدی وارد آن می‌شوند و «روسای محترم دوایر و متمولین خودشان اغلب دارای حمام سرخانه هستند و یا به حمام دوش می‌روند.» در سال ۱۳۰۸ حادثه‌ای در یکی از حمام‌های زنانه محله جوباره اصفهان اتفاق افتاد که تکانی بود به اصلاح‌طلبان و ترقی‌خواهان که صدای خود را برای ساماندهی حمام‌های شهر بلند‌تر کنند. درحالی که سیصد نفر در آن حمام مشغول استحمام بودند در اثر غفلت حمامی، از تون حمام دود به گرمخانه نشت کرده و فقط یک زن توانست فرار کرده و مردم را خبردار کند. فورا طلق خزینه را خراب کردند تا دود خارج شده و زنان در حال اغما از محل خارج شدند. کمیسیونی برای اصلاح حمام‌های محله جویباره تشکیل شد و قرار شد هر سه حمام محله دارای دوش شوند.

سال ۱۳۱۱ در نظام‌نامه بلدیه اصفهان صراحتا تاکید شد که «کلیه حمام‌های عمومی مردانه و زنانه، اعم از اینکه دارای دوش خصوصی باشد یا نباشد، باید یک دستگاه دوش عمومی دارا باشد که شیرهای دوش مزبور متعدد و استفاده از آن برای کلیه مشتریان آزاد باشد.» (روزنامه اخگر)

به نوشته رجایی، گویا حمامی‌ها توجه بسیاری به اولتیماتوم بلدیه نشان نداده بودند چراکه بلدیه در سال بعد همین درخواست را تکرار کرد. علل مختلفی باعث می‌شد حمامی‌ها نسبت به نصب دوش استقبالی نشان ندهند. علت اقتصادی آن بود که در صورت نصب دوش مصرف آب خصوصا آب گرم چند برابر می‌شد و هیچ حمامی این خسارت را نمی‌پذیرفت. اما علت دوم فرهنگی بود و محصول یک نگاه متحجرانه. عده‌ای گفتند که غسل زیر دوش درست نیست و باید در خزینه انجام شود. به این دلایل سال‌ها استفاده مخفیانه از خزینه معمول بود. در سال ۱۳۱۵ بلدیه اصفهان مجبور شد اخطار آخر را به حمامی‌ها بدهد: «مالکین و مستاجرین حمام‌های شهر تا اول آبان اقدام به ساختمان دوش و تهیه چاه‌های فاضلاب برای حمام خود بنمایند و چنانچه تا تاریخ فوق اقدام نشود بلااستثنا حمامی که فاقد دوش و چاه فاضلاب باشد از طرف شهرداری بسته خواهد شد.» (اخگر، ۲ شهریور ۱۳۱۵)

تا سال ۱۳۱۹ حمام‌های اصفهان با ضرب و زور شهرداری دوش‌دار شدند و در خزینه‌ها قفل شد، اما مثل اینکه بعضی از مراجعان حمام، خواهان استفاده از خزینه‌های سابق بودند. حمامی‌ها پنهانی در خزینه‌ها را برای آن‌ها می‌گشودند؛ موضوعی که به گوش بازرسی شهرداری رسیده بود. پس شهرداری ناچار شد علاوه بر بستن در خزینه‌ها آن‌ها را نیز پر کند!

اوضاع پس از شهریور ۲۰ و سقوط رضاشاه خیلی سریع به حال سابق برگشت. حمامی‌ها دوش‌ها را جمع کرده و خزینه‌ها را راه انداختند. بعد از شهریور ۲۰ برخی از حمامی‌ها که نمی‌خواستند یا می‌ترسیدند دوش خود را جمع کنند، مجرای آب آن را به آب خزینه وصل کرده بودند. خواننده روزنامه اخگر وضعیت حمام را این‌طور توصیف کرده است: «از همه بد‌تر آب کثیف خزینه بود که در لوله‌های دوش جریان داشت.» البته وزارت بهداری مجبور شد برای دوش‌های حمام هم دستورالعملی صادر کند: ‌«از قبول دو نفر مرد و زن یا دو نفر مرد یا دو نفر زن در یک دوش خصوصی به کلی خودداری نمایند و لذا از طرف دایره بازرسی شهرداری دستور اکید به مامورین صادر شده است که در صورت مشاهده چنین تخلفی فورا متخلف را به دادگاه شهرداری جلب و به اشد مجازات او را محکوم نمایند.» (۲۲ مرداد ۱۳۲۱)

از این دست معضلات بسیار بود و هر بار دستوری خاص صادر می‌شد؛ سال ۱۳۴۹ اعلام شد که هر کس باید وسایل شخصی خود را با خود به حمام ببرد و استفاده از حوله و لنگ حمامی مغایر با بهداشت عمومی و خلاف است. با این وصف تا حدود ۴۰ سال پیش، داستان خزینه‌های آلوده، جزئی از تاریخ اجتماعی بوده و با ارتقای سطح سواد شهرنشینی به تدریج خزینه منسوخ شد و مردم مومن احتیاط‌کار هم یقین حاصل کردند که با دوش هم می‌توان غسل کرد.

در خاطرات امین‌الله رشیدی استاد برجسته آواز و موسیقی اشاراتی به جنبش خزینه شده است: ‌«در اواسط حکومت رضاشاه (سال‌های ۱۳۱۰ شمسی به بعد) بود که به منظور رعایت اصول بهداشت، از تهران به تمام شهرستان‌ها بخشنامه‌ای درخصوص گِل گرفتن (بستن) خزینه حمام‌ها و نصب دوش‌های متعدد به شیوه کشورهای اروپایی صادر شد… بعضی از مردم از اینکه دیگر نمی‌توانستند به تکالیف شرعی خود عمل کرده و در آب (منجلاب!) خزینه‌های حمام غسل کنند، ناراحت شدند و به مخالفت برخاستند. البته غیر از متشرعین، امثال ما کودکان هم که مسئله غسل و ابعاد آن برایمان نامفهوم و قصد نهایی ما آب‌بازی و آموختن فن شنا در آن‌ها بود، از خزینه‌ها دل نمی‌کندیم. در یکی دو سال اول این نهضت، یعنی وداع با منجلابی به نام خزینه و استفاده از دوش، بعضی از مؤمنین با پرداخت رشوه به حمامی (صاحب حمام) صبح تاریک روشن، به طور مخفی و دزدکی، دور از چشم مأمورین دولت به حمام رفته و با گشودن درِ خزینه، استحمام به سیاق سابق را ادامه می‌دادند تا آنکه به مرور زمان و آگاهی آنان از مسائل بهداشتی و نیز با سختگیری مأموران و جریمه‌های سنگینی که برای متخلفین، اعم از صاحبان گرمابه و مراجعین قائل می‌شدند، کم‌کم خزینه را‌‌‌ رها و به دوش روی آوردند.»

دوش‌ستیزی ادامه‌دار

تا دهه ۴۰ همچنان دعوای دوش و خزینه داغ بود؛ چنانکه در خاطرات عبدالرحیم اباذری، پژوهشگر علوم اسلامی در این سال‌ها می‌توان بازتاب آن را دید: ‌«در اواخر دهه ۴۰ در شهر ما «میانه» حمام‌های خزینه‌ای وجود داشت و چون لوله‌کشی آب در خانه‌ها نبود و مردم حتی برای آب آشامیدنی خود در سختی به سر می‌بردند و از چشمه‌های اطراف آب می‌آوردند، بنابراین مجبور بودند هرازچندگاهی جهت به اصطلاح نظافت و انجام غسل به این حمام‌های عمومی بروند چند لحظاتی را داخل خزینه سپری کنند. خزینه‌ای که آب آن غالبا از مدت‌ها پیش مانده و متعفن شده بود و هنگامی که در آن غوطه‌ور می‌شدی، چه اشیا و کثافاتی که در کف آن به پای آدم اصابت نمی‌کرد! از حمام که برمی‌گشتی، تا چند روز بوی بد خزینه با تو همراه بود و همین مراکز به ظاهر بهداشتی، منشا بسیاری از بیماری‌ها شده بود. مردم وقتی به حمام می‌آمدند و می‌خواستند غسل ارتماسی کنند اول با‌‌‌ همان آب، سه بار مزه مزه و استنشاق می‌کردند تا عمل استحبابی انجام داده از ثوابش بهره‌مند شوند و بعد هم غسل ارتماسی انجام می‌دادند. این وضع همین‌طور ادامه داشت تا اینکه اداره بهداشت تصمیم گرفت حمام‌های خزینه‌ای را تعطیل و به جای آن حمام‌های دوشی تاسیس کند. حدود سال‌های ۴۸-۱۳۴۷ در شهر میانه یک حمام دوشی با اسلوب بهداشتی و خیلی تمیز و شیک به راه انداخته شد. همزمان با آن مخالفت‌ها و نق‌زنی‌های برخی مدعیان نیز آغاز گردید، انواع و اقسام شبهاتی بود که هر روز مطرح می‌کردند. یک روز می‌گفتند: غسل در زیر دوش جایز نیست و باطل است. روز دیگر می‌گفتند: این یک توطئه است می‌خواهند خزینه را که موضوع غسل ارتماسی است از بین ببرند و در واقع حکم خدا را بی‌موضوع و نابود سازند. در این میان هر کس از حمام دوشی استفاده می‌کرد، متهم به بی‌دینی و لامذهبی می‌شد. آن زمان اگرچه در شهرهای کوچک روزنامه محلی و رادیو و تلویزیون نبود اما در تمام مجالس عزا و عروسی و میهمانی‌های خانوادگی و بازار و مساجد این موضوع بحث روز شده بود، مخالف و موافق‌های بسیاری داشت. مخالفان به فرمانداری و اداره بهداشت نامه و طومار اعتراض‌آمیز نوشتند که باید درهای حمام دوشی مهر و موم شود و مردم به حمام خزینه‌ای بازگردند.

حدود سه، چهار سال این بحث‌ها ادامه داشت و من که نوجوانی بیش نبودم هیچ‌گونه تجزیه و تحلیل و قضاوتی نمی‌توانستم داشته باشم و فقط ناظر و شاهد این رخداد تاریخی بودم. بعد‌ها اغلب مردم و خواص به تدریج پذیرفتند که حمام دوشی از هر جهت (دینی، مذهبی، بهداشتی، درمانی، اجتماعی، اقتصادی و روانی) بهتر و مناسب‌تر از حمام خزینه‌ای است و با آن کنار آمدند، اما تعداد اندکی همچنان به مخالفت خود ادامه دادند و هرگز تسلیم نشدند و در ‌‌‌نهایت به رحمت خدا رفتند. یعنی در باور خود چنان متعصب بودند که مزه مزه و استنشاق و غسل با آب کثیف را به آب پاک و زلال ترجیح می‌دادند.» (قصه دور و دراز دلواپسی‌ها؛ از حمام خزینه تا پیاده‌روی ظریف، عصر ایران، ۱۲ بهمن ۱۳۹۳)

خاطرات روحانی هم به آن سال‌ها باز می‌گردد؛ او با یادآوری تقابل برخی لایه‌های مذهبی جامعه با دوش، اعتراضات گروه‌های اجتماعی با فضای مجازی در این روزها را شبیه‌سازی کرده است تا به این نتیجه برسد: «مقاومت در برابر فناوری‌ها و تحولات نوین، رویکردی قدیمی است. تغییر و تحول عرصه فضای مجازی با زندگی مردم عجین شده و دیگر نمی‌شود فضای مجازی را از زندگی مردم جدا کرد. دیگر این امر قابل تحقق نیست که حاکمیت از مردم بخواهد به عنوان مثال موبایل را به خاطر برخی آسیب‌هایش کنار بگذارند.»

شبهه دوش

هیچ فتوایی از علمای اسلام درباره حرمت دوش پیدا نشده و رسانه‌های مذهبی حتی این نقل‌ها را شایعه دانسته و نوشته‌اند «تا قبل از لوله‌کشی آب، برای رفع نجاست از آب غیر کر (آفتابه) استفاده می‌شد و کسی رودخانه یا چشمه با خود به مستراح نمی‌برد! غسل ترتیبی جدیدا اختراع نشده، بلکه از ابتدای اسلام بوده و در روایتی از معصوم(ع) درباره نحوه انجام آن صحبت شده است!» غسل ارتماسی غسلی است که به یک باره شخص وارد بر آب شود (مثل حوض) در مقابل غسل ترتیبی که به ترتیب اعضای چپ و راست شسته می‌شوند.

در توضیح‌المسائل امام خمینی نیز آمده «آب لوله‌های حمام که از شیر‌ها و دوش‌ها می‌‏ریزد اگر متصل به کُر باشد مثل آب جاری است و آب لوله‏‌های عمارات اگر متصل به کر باشد در حکم آب کر است‏… امروزه فرقی بین آب حمام و غیرحمام وجود ندارد. ‌‌‌همان‌طور که به طور کلی از نظر طهارت هیچ فرقی بین آب جاری و آب کر وجود ندارد.» همچنین تاکید شده در غسل ترتیبی واجب است آب به تمام بدن با ترتیب و شرایطی که در رساله‌های عملیه بیان شده برسد و همه بدن شسته شود و در این شستن، فرقی نمی‌کند که از دوش دستی استفاده شود یا از غیر آن.

محمدحسن تاجر کاشانی از فعالان نهضت مشروطه نیز در اثر خود «رؤیای صادقه» به چند شایعه از این قبیل که مشروطه باعث افزایش فحشا، گسترش حمام‌های خزینه‌دار و… شده پاسخ می‌دهد که افزایش فحشا به دو دلیل است: ۱- خیانت مردان به زنان؛ ۲- فقر؛ و در مورد حمام‌های خزینه‌دار به تشریح مضرات آن می‌پردازد و گسترش آن را به علمای منفعت‌طلب نسبت می‌دهد و یکی از اساسی‌ترین دلایل عقب‌ماندگی ایران را وعاظی می‌داند که خرافات را ترویج می‌دهند و به مسائل اساسی کشور توجه نمی‌کنند و دولت نیز نظارتی بر مواعظ آن‌ها ندارد. نقد وضعیت بهداشت جامعه مخصوصاً حمام‌های خزینه‌دار در آثار نویسندگان دیگر نیز منعکس شده است؛ مثل سیاحت‌نامه ابراهیم بیک که حمام خزینه‌دار مشهد را از لحاظ عدم بهداشت نقد می‌کند. (پژوهش‌های تاریخی، تابستان ۱۳۹۴)

به نوشته سایت تبیان، در فتوای همه علما بر پاکی و پاکنندگی آب از جمله آب قلیل هرچند از لوله‌کشی باشد، تاکید شده است؛ حال اگر آب جاری یا کر باشد، تطهیر با آن با یک مرتبه درست و شرعی است؛ اما اینکه آب لوله‌کشی یا لباسشویی جاری است یا نه، بحثی مصداقی است که نیازمند علم کافی خود مکلفین به آب لوله‌کشی و لباسشویی دارد و اساسا ربطی به اصل فتوای مرجع تقلید ندارد.

در دیگر منابع نیز انتساب «جنبش خزینه» به روحانیون را جزو افترا‌ها دانسته و تاکید کرده‌اند که در هیچ یک از رساله‌های مراجع تقلید چنین حکمی درباره دوش وجود ندارد.

 نظر دهید »

واکنش جالب ستاد امر به معروف درباره رقص سرباز‌ها

25 دی 1397 توسط مدیر النفیسه

واکنش جالب ستاد امر به معروف درباره رقص سرباز‌ها

154757175607e6596ba788974b35b7eaf623dfe6a3.mp4

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 32
  • 33
  • 34
  • ...
  • 35
  • ...
  • 36
  • 37
  • 38
  • ...
  • 39
  • ...
  • 40
  • 41
  • 42
  • ...
  • 63
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 <   >
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

مدیرالنفیسه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • اجتماعی
  • احکام
  • امام خمینی
  • امام زمان (عج)
  • ایام مذهبی و ملی و مناسبتی
  • بارداری
  • بدون موضوع
    • نهج البلاغه
  • بهداشتی
  • تاریخی
  • تربیت کودک
  • تربیتی
  • تغذیه
  • حدیث
    • تربیتی
  • حکایت
  • خانه داری
  • خانواده
  • خانواده
  • سیاسی
  • سیره وسخنان بزرگان
  • شبهات
  • شهدا
  • طنز
  • طنز
  • عصر بخیر
  • فن بیان
  • قانون
  • قرآن
  • متن ادبی
  • مقام معظم رهبری
  • نشر کتاب
  • همسرانه
  • یک صفحه کتاب

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

کاربران آنلاین

  • ترنم گل
  • صفيه گرجي
  • زهرا دشتي تختمشلو
  • نویسنده محمدی

رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 98
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 64
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 22
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس