مدیرالنفیسه

  • خانه 
  • In the name of Allah the merciful and the compassionate 
  • تماس  
  • ورود 

از آزادگی تا بردگی

25 مرداد 1400 توسط مدیر النفیسه

 

                           بسم الله الرحمن الرحیم

 

حادثه عاشورا از چند منظر قابل توجه و بررسی است. یکی از منظر‌هایی که می‌توان این حادثه را مورد توجه قرار داد بروز و ظهور دو طیف از انسان‌ها در این حادثه است:
 

انسان‌های حرّ و آزاده
انسان‌های واداده و برده.

 

وقتی قیام امام حسین علیه السلام را بررسی می‌کنیم، میبینیم که از آغازین روز حرکت آن حضرت از مدینه تا آخرین لحظات حیات شریف آن حضرت از این دو مفهوم، سخن به میان آمده است.
مخفی نماند که بردگی انسان به گونه‌های مختلفی قابل مشاهده است.
گروهی از ترسِ از دست دادنِ کمترین امکانات رفاهی و مادی و عافیت طلبی، تن به ذلت داده و زیر بار سلطه و ستم مستبدان عالم، سر خم میکنند. سرسپردگی بنی اسرائیل، در مقابل فرعون و فرعونیان، نمونه بارزی از اینگونه بردگی است؛ کسانی که به تعبیر امیرالمومنین علیه السلام از ترس خوارى به استقبال ذلت و خواری می‌روند.
برخی دیگر بنده هوا و خواهش‌های خویش هستند و عقل و ارزش‌های انسانی خود را در چنبره هوا‌های نفسانی خویش اسیر کرده اند. قرآن کریم در مورد این افراد چنین می‌فرماید: «پس آیا دیدى کسى را که هوس خویش را معبود خود قرار داده و خدا او را دانسته گمراه گردانیده و بر گوش او و دلش مُهر زده و بر دیده‏اش پرده نهاده است؟ آیا پس از خدا چه کسى او را هدایت خواهد کرد؟ آیا پند نمى‏گیرید؟»

براستى چه بت خطرناکى است هوى پرستى که تمام درهاى رحمت و طرق نجات را به روى انسان مى‏بندد و چه گویا و پرمعنى است حدیثى که از پیغمبر گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و اله نقل شده: «هرگز در زیر آسمان، معبودى منفورتر از هواى نفس، در نزد خدا، پرستش نشده است»! چرا که بتهاى معمولى موجوداتى بى‏خاصیتند، ولى بت هوى و هوس اغوا کننده، و سوق دهنده به سوى انواع گناه و انحراف است. هواپرستى، مهم‌ترین وسیله هدایت را که درک صحیح حقایق است از انسان مى گیرد و پرده بر چشم و عقل آدمى مى افکند.

آری برخی افراد به هوای بدست آوردن مال و منال و یا رسیدن به پست و مقام و یا بهرهمندی از شهوات و لذایذ مادی، اسیر و برده نفس خود می‌شوند.

اما اگر بخواهیم همه این عوامل را در یک عنوان خلاصه کنیم باید بگوییم دلبستگی و وابستگی به دنیا و زندگی مادی، مهمترین عامل وادادگی و اسارت انسان است. همین نکته را به خوبی می‌توان از فرمایش امام حسینعلیه السلام استفاده نمود.

در تاریخ طبری آمده که امام حسین از جاى خود کوچ کرد و در روز دوم محرم سال ۶۱ هجرى وارد کربلا شد. در این هنگام رو به اصحاب خود نمود و فرمود:

«مردم بنده دنیایند و دین بر سر زبانهاى آن‌ها آویزان است که آن را مى‏چرخانند بر محور زندگى خود، وقتى بوسیله بلا آزمایش شدند دین‏داران کم خواهند بود.»

بزرگ پرچمدار عاشورا در حساس‏ترین لحظات از دشمن تجاوزکار مى‏خواست که اگر به دین، آیین پایبند نیست، آزادمنش باشد. روایت گران حادثه عاشورا این چنین نقل می‌کنند که:

واى بر شما اى پیروان آل ابو سفیان، اگر شما دین ندارید و از حساب روز قیامت نمى‏ترسید، پس دست کم در دنیاى خود آزاد مرد باشید.»
به همین جهت می‌توان گفت که یکی از بلندترین دعوت‌های امام حسین علیه السلام دعوت به آزادی روح انسان و آزادگی است. همانگونه که یکی از اهداف مهم بعثت انبیاء الهی و پیامبر اسلام علیهم السلام نیز، دعوت به آزاد شدن از قیود و وابستگی هاست.

«.. [همان پیامبرى که‏]آنان را به کار پسندیده فرمان مى‏دهد، و از کار ناپسند باز مى‏دارد، و براى آنان چیزهاى پاکیزه را حلال و چیزهاى ناپاک را بر ایشان حرام مى‏گرداند، و از [دوش‏]آنان قید و بندهایى را که بر ایشان بوده است برمى‏دارد…»

شاید به همین جهت است که قیام امام حسین علیه السلام برای همه آزادگان و آزاد اندیشان جهان الهام بخش است تا آنجا که گاندی رهبرآزدایخواهان هندوستان می‌گوید: مبارزه خود علیه استعمار انگلیس را از حسین علیه السلام آموختم که چگونه در برابر استبداد مقاومت کرد. همچنین نلسون ماندلا در این زمینه می‌گوید: امام حسین علیه السلام برای او که در برابر نژادپرستی سفیدپوستان آفریقای جنوبی مقاومت می‌کرد الهام‌بخش بود.

حجت الاسلام رسولی محلاتی

 2 نظر

امام صادق (ع) و حفظ آرمان اساسی تشیع

16 خرداد 1400 توسط مدیر النفیسه


امام صادق علیه السلام آرمـان اسـاسی شیعه را از هر نوع تـحریف و انـحراف بازداشت و اعتقادات امامت شیعیان را محکمتر نمود و برخی از بزرگان شیعه برای این که از صحت اعتقاد خود اطمینان حاصل کنند، دین و اعتقادات خود را به امام علیه السلام عرضه می کردند.
 

پس از شهادت امام حسین (علیه السلام) مفهوم حقانیت امام در خاندان پیامبر از نسل امام حسین مطرح شد و وظیفه امامت به هدایت روحانی و مذهبی جامعه منحصر گردید و این امر به وسیله امام زین العابدین و امام باقر (علیه السلام) تبیین شد ولی در زمان امام صادق (علیه السلام) گروهی از سادات حسنی که دست به قیام زدند، امامت را در انحصار اعقاب امام حسین (ع) ندانسته و به نسل امام حسن (علیه السلام) نیز تعمیم دادند و بدین وسیله اصول اساس امامت را که عبارت بود از «نص» و «علم» و «عصمت» انکار نمودند

به اعتقاد شیعه «امامت» مانند نبوت» یک نوع منصب الهی است، همان طوری که خدا هر که را بخواهد برای منصب نبوت انتخاب می کند، همچنان خدا هرکس را بخواهد برای منصب امامت برمی گزیند، او تمامی وظایفی را که پیغمبر به عهده دارد به عهده خواهد داشت با این تفاوت که به امام وحی نمی شود و لازمه داشتن این منصب، عصمت است و امام باید معصوم هم باشد و تنها دوازده نفر از اهل بیت پیغمبر دارای مقام امامت بوده اند و اخبار زیادی راجع به این تعداد، از پیامبر اکرم از طرق شیعه و سنی نقل شده است که از جمله: فرمود: «لا یزالُ الدِّینُ قائِماً حَتّی تَقوُمَ السّاعَهُ وَ یکُونَ عَلَیهِمْ اِثنا عَشَرَ خَلِیفَهً کُلُّهُمْ مِنْ قُرَیشٍ»    (دین همیشه بر پا است تا قیام قیامت و برایشان دوازده خلیفه که همگی از قریش اند، فرمانرواست).

در مسند احمد بن حنبل آمده است که از عبدالله بن مسعود سئوال شد آیا پیغمبر به شما خبر داده است عدد خلفا بعد از خودش را؟ گفت: بلی، عدد نقباء بنی اسرائیل دوازده نفرند. مفاد این اخبار که از طرق معتبر اهل تسنن است جز بر مذهب شیعه دوازده امامی تطبیق نمی شود و اخبار زیادی از طرق عامه که متضمن نص بر دوازده امام شیعه است، از طرق عامه روایت شده است. علاوه بر این کتابهائی که ذکر شد، سایر علمای اهل تسنن در کتابهای خود به طور پراکنده اخباری در این باره نقل کرده اند سلیمان بلخی در کتاب «ینابیع الموده» باب 77 / 444 را اختصاص به این موضوع داده و اخبار زیادی در این باب از شیخین و ترمذی، ابن داود، مسلم، سید علی همدانی و شعبی و ……..نقل کرده است. از جمله می گوید: یحیی بن حسن فقیه در کتاب «عمده» از بیست طریق نقل نموده که «اِنَّ الخُلَفاءَ بَعدَ النَّبِی صلی الله علیه و آله و سلم اِثنا عَشَرَ خَلیفَهً کُلُّهُم مِن قُرَیشٍ» مرحوم بحرانی در غایه المرام باب 12 را به این موضوع اختصاص داده و احادیثی که در این باره از اهل تسنن وارد شده در آن باب نقل کرده است.

 

شیعه معتقد است چنانچه پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلم دارای تمام علومی که مردم در امور دینی و دنیوی نیازمند به آنها بودند و وظیفه هدایت به سوی حق و حقیقت و اجراء عدالت کـامل اجتماعی به وسیله حاکمیت مطلق خود از طرف خداوند برای او ثابت بود،علی(علیه السلام)و یازده نفر از فرزندانش هم تمام این منصبها را از طرف خداوند بر حسب نیابت از پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلم داشـتند بـر مردم واجب بود که در هر زمانی بر سر هریک از آنها که امام وقت بود گرد آیند و اطاعت او را برعهده گیرند تا امام هم آنها را به آنچه موجب سعادت نهائی آنها اسـت، رهـنمون شود.

بعد از شهادت امام حسین (علیه السلام) و کناره گیری امام سجاد از صحنه و شروع انقلابات خونین از طرف علویان تمایلاتی افراطی در آئین امامت به وجود آمد و در این جریان، وظیفه استراتژیکی امـام صـادق (علیه السلام ) ایجاب می کرد تا ضمن حفظ آرمان اساسی تشیع در جذب افراد به ترکیب پدیدار شده، از تمایلات افراطی شیعیان نیز در داخل جلوگیری نماید در این تلاش امام صادق(علیه السلام ) بیشترین تـأکید خـود را بـر روی دو اصل اساسی نهاد:

اصل اول نـص و اصـل دوم علم است، به این معنی: امامت موهبت الهی است که به شخص برگزیده ای از خاندان پیامبر اعطا می شود و هر امام قبل از رحـتلش طـبق دسـتور خداوند، امامت خود را با معرفی و تعیین صریح و روشـن (نـص) به امام بعدی منتقل می کند و طبق نص صریح امامت از علی (علیه السلام) به حسن و از حسن (علیه السلام) به حـسین (عـلیه السـلام ) تفویض شد و سپس به ترتیب در نسل پیاپی امام حسین (عـلیه السلام) ادامه یافت تا به امام جعفر صادق (علیه السلام) رسید و این حقیقت، امامت امام جعفر صادق (عـلیه السـلام)را از مـدعیان دیگری که ادعای امامت داشتند، متمایز می کند آنها آشکارا منکر تـعیین و نـص صریحی بودند که براساس آن علی (علیه السلام) به وسیله حضرت محمد صلی اللّه علیه و آله و سلم به امـامت رسـید و آنـها تعیین امام بعدی را به وسیله امام قبلی با نص صریح نمی پذیرفتند بـدین جـهت امـام صادق(علیه السلام) برای اثبات امامت خود و امامان دیگر تأکید زیادی به اصل نـص در آئیـن امـامت داشته است.

عمرو بن اشعث می گوید:شنیدم امام صادق (علیه السلام )می فرمود: «ا ترون المـوصی مـنّا یوصی الی من یرید؟ لا و اللّه و لکن عهد من اللّه و رسوله صلی اللّه علیه و آله و سلم لرجل فرجل حـتّی یـنتهی الأمـر الی صاحبه». شما گمان می کنید هرکس از ما امامان که وصیت می کند، به هرکس می خواهد وصـیت مـی کند؟! نه به خدا،چنین نیست. بلکه امر امامت عهد و فرمانی است از جانب خـدا و رسـولش بـرای مردی پس از مردی (از ما خانواده)تا به صاحبش برسد(یعنی برسد به امام دوازدهم).

 

امام صادق (علیه السلام)دربارۀ این که ائمه اطهار جز به عهد و فـرمان خـدا کاری انجام نمی دهند،به «مـعاذ بـن کثیر» مـی فرماید: «ان الوصـیّة نزلت من السّماء علی محمّد کـتابا لم یـنزل علی محمّد صلی اللّه علیه و آله و سلم کتاب مختوم الاّ الوصیّة..». امر وصـیت از آسـمان در مکتوبی بر محمد صلی اللّه علیه و آله و سـلم نازل شد و مکتوب سـر بـه مهر بر پیامبر اکرم نـازل نـشد مگر دربارۀ وصیت،جبرئیل عرض کرد یا محمد صلی اللّه علیه و آله و سلم این وصـیت تـو است دربارۀ امتت نزد اهـل بـیتت. رسـول خدا فرمود: ای جـبرئیل کـدام اهل بیتم؟ گفت:برگزیده خدا از مـیان ایـشان و ذریه او (علی و اولادش علیهم السلام) و این وصیت برای این است که علی علم نبوت را از تـو بـه ارث ببرد، چنان که ابراهیم به ارث داد و میراث ایـن عـلم برای عـلی (عـلیه السـلام)،و ذرّیهء تو از نسل او اسـت.

آنگاه امام صادق (علیه السلام) فرمود: آن مکتوب چند مهر داشت، علی(علیه السلام) مهر آنرا گـشود و به آنچه در آن بود عمل کرد،سـپس حـسن (عـلیه السـلام) مـهر دوم را گشود و به آنـچه در آن مـأمور شده بود،عمل نمود چون حسن(علیه السلام) وفات کرد،حسین (علیه السلام ) مهر سوم را گـشود، دیـد در آن نـوشته است: «جنگ کن و بکش و کشته می شوی و مـردمی را بـرای شـهادت هـمراه خـود بـبر، برای ایشان شهادتی جز همراه تو نیست» او هم عمل کرد و چون خواست در گذرد، پیش از آن مکتوب را به علی بن الحسین (علیه السلام) داد، او مهر چهارم را گشود و دید در آن نـوشته است: سکوت کن و چون علم در پرده شده سر به زیر انداز» چون او خواست وفات کند، آن را به محمد بن علی داد،او مهر پنجم را گشود، دید در آن نوشته است: «کتاب خدای تعالی را تفسیر کن و پدرت را تـصدیق نـما (مثل او سکوت کن) و ارث امامت را به پسرت بده و امت را نیکو تربیت کن و به حق خدای عز و جل قیام نما، و در حال ترس و امنیت حق را بگو و جز از خدا مترس، او هم عمل کـرد وسـپس آن را به شخص بعد از خود داد.

معاذ گوید: من عرض کردم فدایت شوم، آن شخص شمائید؟ فرمود:ای معاذ! من از چیزی باک ندارم جز این که بروی و علیه من روایـت کـنی (یعنی آری منم اما ایـن خـبر را به مخالفین و دشمنان ما مگو) عرض کردم من از خدائی که این مقام را از پدرانت به تو رسانده است خواستارم که تا پیش از وفات شما مـانند آن را بـه فرزندانت عطا کند فـرمود: ای مـعاذ چنین کرده است، عرض کردم: او کیست؟ فرمود:این شخص خوابیده و با دست خود به عبد صالح (موسی بن جعفر) اشاره کرد که خوابیده بود.

 

امام صادق(علیه السلام)می افزاید: «زمین در هیچ حالی از امام خـالی نگردد برای آن که اگر مؤمنین چیزی (در اصول یا فروع دین) افزودند آنها را بـرگرداند و اگر چیزی کم کـردند،بـرای آنها تکمیل نماید» [10]امامان جانشینان خداوند در روی زمین و درهای توجه به سوی او هستند. امامان کسانی هستند که خداوند همه پلیدی ها را از آنان دور ساخته و آنان را پاک گردانیده است  امامان تنها راهنمایان دین هستند و هـمچون ستارگان برای ساکنین آسمانها و برای حفظ و هدایت مردم زمین به امامت برگزیده شده‌اند. امامان علامات و نشانه هائی هستند که خداوند در قرآن از آنها یاد فرموده است.

 

دومین اصلی که دربارهء امامت، امام شـشم بـر آن تأکید نموده، علم است این اصل بدان معنی است که هر امامی دارای مجموعۀ علوم لدنّی است که قبل از رحلتش در آخرین دقیقه ای که از روح او باقی مانده است به امام بعد از خود انتقال مـی دهد عـلم مخصوص امام شامل معانی ظاهری و باطنی قرآن است امام صادق(علیه السلام )فرمود: «نحن الرّاسخون فی العلم و نحن نعلم تأویله»: (راسخون در علم ما هستیم و ما تأویل قرآن را می دانیم).

در حـدیث دیـگری آمده است که:«نحن شجرة النّبوّة و بیت الرّحمة و مفاتیح الحکمة و معدن العلم و موضع الرّسالة و مختلف الملائکة و موضع سرّ اللّه و نحن ودیعة اللّه فی عباده و نحن حرم اللّه الأکبر و نحن ذمّة اللّه و نحن عـهد اللّه فـمن وفـی بعهدنا فقد وفی بعهد اللّه و مـن خـفّ ذمـّه اللّه و عهده..». (ما درخت نبوت و بیت رحمت و کلید حکمت و کانون دانش و محل رسالت و آمد و شد فرشتگان و محل راز خدائیم،ما هستیم امانت خـدا در مـیان بـندگانش و ما هستیم حرم بزرگ خدا، ما هستیم امـان خـدا،ما هستیم پیمان خدا،هرکه به پیمان ما وفا کند به پیمان خدا وفا کرده و هرکه با ما پیـمان شکنی کـند، پیـمان و عهد خدا را شکسته است).

مفضل بن عمر گوید:امام صادق(علیه السلام)فرمود:سلیمان از داود ارث برد و محمد از سـلیمان ارث بـرد و ما از محمد صلی اللّه علیه و آله و سلم ارث بردیم،علم تورات و انجیل و بـیان آنـچه در الواح (حضرت موسی) بود نزد ماست عرض کردم: علم کامل همین است؟ فرمود: این علم کامل نیست، علم کـامل آن اسـت کـه روزبه روز ساعت به ساعت پدید می آید ». شاید علمی که روزبه روز،ساعت به ساعت،برای امام پدیـد مـی آید هـمان الهاماتی است که از نظر مسائل روز و مقتضیات زمان از جانب خداوند متعال به قلب امام افـاضه مـی شود تـا از تمام مردم زمان خویش اعلم باشند.

 

امـام صادق (علیه السلام)با اعلان این حقیقت که علم و اسلحه پیامبر در اخـتیار اوسـت،ادّعـای نفس زکیه را که اظهار می داشت، شمشیر پیامبر در پیش اوست، انکار می کرد سعید سمّان می گوید: نـزد امـام صـادق(علیه السلام) بودم که دو مرد زیدی مذهب بر آن حضرت وارد شدند و گفتند:آیـا در مـیان شما امامی که اطاعتش واجب باشد،هست؟ (مقصودشان اثبات امامت زید بن علی «علیه السلام»بود) فـرمود: نـه (امامی که مقصود شماست در میان ما نیست) آن دو نفر گفتند: افراد موثق بـه مـا خبر دادند که شما به آن فتوی دهـی و اعـتراف کـنی و عقیده داری و آن خبر دهندگان فلان و فلان هستند کـه نـام می بریم و ایشان دارای تقوی و کوشش در عبادتند و دروغ نگویند امام صادق (علیه السلام) ناراحت شـد و فـرمود: من به آنها چنین دسـتوری نـداده ام، چون آن دو نـفر آثـار ناراحتی در سیمای امام دیدند،بیرون رفـتند. حـضرت به من فرمود: این دو نفر را می شناسی؟ عرض کردم آری، اینها اهل بازار ما هـستند و از طـایفه زیدیه می باشند و عقیده دارند که شـمشیر پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سـلم نـزد عبد اللّه بن حسن است امـام فـرمود: خدای لعنتشان کند، دروغ می گویند به خدا که عبد اللّه بن حسن آن را ندیده نـه بـا یک چشم و نه با دو چـشمش و پدرش هـم آن را نـدیده، جز این که مـمکن اسـت آن را نزد علی بن الحـسین دیـده باشد اگر راست می گویند چه علامتی در دسته آن است؟ و چه نشانه و اثری در لبه تیغ آن است؟ شمشیر پیـغمبر صـلی اللّه علیه و آله و سلم نزد من است هـمچنان که پرچـم و جوشن و زره و خُـود پیـغمبر نیز در اختیار من اسـت، اگر راست می گویند در زره پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلم چه علامتی است؟ و نیز پرچم پیروزی بخش پیـغمبر صـلی اللّه علیه و آله و سلم پیش من اسـت و هـمچنین الواح مـوسی و عـصای او، انـگشتر سلیمان بن داود نـزد مـن است، طشتی که موسی قربانی را در آن انجام داد، نزد من است و اسمی که نزد پیغمبر صلی اللّه عـلیه و آله و سـلم بـود و چون(در جنگ) آن را میان مسلمانان و کفار می گذاشت، چـوبه تـیری از کـفار بـه مـسلمین نـمی رسید، نزد من است و من آن را می دانم و همچنین آنچه را که فرشتگان (از اسلحه برای پیامبران سابق) آورده اند،نزد من است و داستان سلاح در خاندان ما همان داستان تابوت است در بنی اسـرائیل بر در هر خاندانی که تابوت پیدا می شد، نشانه اعطاء نبوت بود و سلاح به هرکس از ما خانواده رسد، امامت به او سپرده می شود پدرم زره رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم را پوشید و دامنش اندکی بـه زمـین کشیده می شد و به قدّ من هم همچنان بود، قائم ما کسی است که چون آن را به تن کند، کاملا به اندازه قامتش باشد انشاء اللّه.

طبق احادیث موجود امام صـادق بـرای اثبات حقانیت خود در مقابل مدعیان امامت به دو اصل«نص»و«علم» و داشتن طومارها و اسلحه های پیامبران استناد کرد و این امتیاز و شایستگی ارثی تنها به فـرزندانی از فـاطمه(علیها السلام) که امامت آنـها از جـانب خدا معین شده بود، محدود می گشت و بدین ترتیب آن حضرت دعاوی دیگر هاشمیان، اعم از علویان و یا عباسیان را مردود دانست.

 

 2 نظر

انسجام اسلامی در سیره حضرت علی (ع)

14 اردیبهشت 1400 توسط مدیر النفیسه

انسجام اسلامی در سیره حضرت علی (ع)
 

یکی از خطوط قرمز حضرت علی (ع) انسجام و وحدت مسلمین بود و در همین چهارچوب فکری مولا علی، بار‌ها از حق خویش به نفع حقوق مسلمین صرف نظر کرد و یا حتی با دشمنانش تا جای ممکن و پیش از آنکه آنان شمشیر بکشند، به مماشات پرداخت؛ رویکردی که همواره باید سرمشق مسلمین باشد.

 وحدت و انسجام بین مسلمین در دو دوره از زندگی آن حضرت قابل بررسی است: دوره اول پیش از خلافت حضرت و دوره دوم پس از خلافت.


دوره پیش از خلافت

مهم‌ترین عاملی که سبب شد حضرت پس از جریان سقیفه از اقدام نظامی علیه خلفا امتناع ورزد، مصلحت حفظ نظام اسلامی بود، تا در سایه آرامش سیاسی و پرهیز از تفرقه، ریشه نهال نو پای حکومت اسلامی استوار گردد. دکتر شریعتی در این باره پس از طرح نظریه‌های وحدت، بهترین نظریه را وحدت بر اساس سیره علی (علیه السلام) می‌داند «در این راه سوم که با حفظ اصول اعتقادی شیعی خودمان و اختلافاتی که از نظر فکری و عملی با آن‌ها داریم، می‌توانیم با آن‌ها یار و همدست و متحد در برابر دشمن مشترک باشیم.

این شعار و راهی است که برای اولین بار در تاریخ شخص علی بن ابیطالب اعلام و وضع کرده است… این است که من معتقدم اسلام ماندن خودش را کمتر مدیون شمشیر علی و جهاد اوست و بیشتر مدیون سکوت او و تحمل اوست. شمشیر در کار خلق قدرت اسلام بود؛ اما سکوت او در کار ماندن اسلام بزرگترین نقش را داشته است. او بنیانگذار حفظ اختلافات اعتقادی خودمان است در برابر مخالفت داخلی و وحدت خودمان و نیرو‌های اجتماعی خودمان در برابر دشمن خارجی… این است که علی بنیانگذار وحدت است.» (۳)

علی (علیه السلام) خود تصریح می‌کند که سکوت من حساب شده بود، من از دو راه، آنرا که به مصلحت اسلام نزدیکتر بود انتخاب کردم: «در اندیشه بودم که آیا با دست تنها، برای گرفتن حق خود به پا خیزم؟ یا در این محیط خفقان زا و تاریکی که به وجود آوردند، صبر پیشه سازم؟ که پیران را فرسوده، جوانان را پیر، و مردان با ایمان را تا قیامت و ملاقات پروردگار اندوهگین نگه می‌دارد! پس از ارزیابی درست، صبر و بردباری را خردمندانه‌تر دیدم. پس صبر کردم، در حالی که گویا خار در چشم و استخوان در گلوی من مانده بود.» (۳)

سیره امام علی (علیه السلام) در حوادث پس از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) بهترین گواه بر خیراندیشی، مصلحت جویی و وحدت طلبی آن بزرگوار است. (۴) آنجا که دردمندانه شاهد به غارت رفتن میراث خویش شده، رفتار ناجوانمردانه قوم با خویشان پیامبر (صلی الله علیه وآله) را دیده، ولی به خاطر مصلحت عمومی امت نه تنها سکوت کرده و آرام می‌گیرد بلکه آستین یاری خلفا بالازده و برترین جلوه از خودگذشتگی و ایثار را در تاریخ به نمایش می‌گذارد. در تأیید این مطلب شهید مطهری در کتاب سیری در نهج البلاغه سخنی را از حضرت نقل می‌فرماید: «به خدا سوگند اگر بیم وقوع تفرقه میان مسلمین و بازگشت کفر و تباهی دین نبود رفتار ما با آنان (اصحاب سقیفه) طور دیگری بود.»

حضرت پیش از عظیمت به سوی بصره در خطبه‌ای می‌فرمایند: «دیدم صبر از تفریق کلمه مسلمین و ریختن خونشان بهتر است، مردم تازه مسلمانند و دین مانند مشکی که تکان داده می‌شود کوچکترین سستی آنرا تباه می‌کند و کوچکترین فردی آنرا تباه وارونه می‌نماید». ایشان در پاسخ شخصی که اشعاری مبتنی بر ذی حق بودن حضرت و ذم مخالفینش سروده بود که در واقع نوعی تحریک بود، وی را از چنین کاری نهی کرده فرمودند «برای ما سلامت اسلام و اینکه اساس اسلام باقی بماند از هر چیز دیگر محبوبتر و با ارج‌تر است». (۵)

امروزه دیگر نمی‌توان جنبه مصلحت جویی و وفاق گرایی و شکیبایی بیست و پنج ساله امیر موءمنان در عهد خلفای سه گانه را نادیده گرفت، که اگر این نبود می‌بایست از آغاز دست به شمشیر برده و مخالفت آشکار کرده و بیعت کسانی را که می‌خواستند در برابر خلیفه اول با او بیعت کنند می‌پذیرفت و یا دست کم از صحنه سیاست خلفا کنار می‌رفت و با انزوا گزینی همه حمایت‌های خود را از دستگاه حاکم دریغ می‌نمود. در حالی که هیچ یک از این دو راه را برنگزید بلکه بر خود فرض دانست به رغم اختلاف‌ها به یاری وضع موجود شتافته و تا می‌تواند در اصلاح امور بکوشد؛ و بدین سبب بار‌ها و بار‌ها در مواقع خطیر به دستگاه حاکم یاری رسانده و درست‌ترین راه را به آنان نشان داده است. (۶)

امام (علیه السلام) در نامه‌ای به مالک اشتر، هدف خود از این گونه رفتار را بازگو می‌کند: «در آغاز دست خود باز کشیدم تا اینکه دیدم گروهی از مردم از اسلام روی برگردانده و مردم را به نابود ساختن آیین محمد فرا می‌خوانند در این وقت ترسیدم که اگر اسلام و مسلمانان را یاری نکنم، آنچنان رخنه یا ویرانی را در آن ببینم که مصیبت آن بر من سخت‌تر از دست رفتن حکومت شما باشد که روز‌هایی چند است و، چون سرابی نهان می‌شود و یا، چون ابر گرد نیامده پراکنده می‌گردد. پس در میان این آشوب و غوغا برخاستم تا باطل محو و نابود شد و دین استوار گردید و بر جای خود آرام گرفت». (۷)

در جریان شورای شش نفره‌ای که برای تعیین خلیفه پس از ترور عمر تشکیل شد گرچه هواخواهی و غرض ورزی بعضی از حاضران در انجمن سبب شد بار دیگر امر خلافت به بیراهه رود، ولی آن حضرت همچنان به استراتژی مدارا و مسالمت خود ادامه داد. او می‌گفت: «همانا می‌دانید که من از دیگران به خلافت شایسته ترم. به خدا سوگند همچنان سازش خواهم کرد چندان که امور مسلمانان سلامت باشد و تنها به من جفا رفته باشد، این کار من در تمنای پاداش و فضیلت آن و نشانه بی میلی من به زر و زیوری است که شما بر سر آن به رقابت برخاسته اید.» (۸)


رفتار حضرت با خلفا

حضرت با خلفا روابط خانوادگی داشت، در نماز جماعت ایشان حاضر می شد و به آنها در امور مهم مشورت می داد. تأثیر حضرت در خلیفه دوم به حدی بود که دستور داده بود که با حضور علی در مسجد هیچ کس حق رأی و فتوا ندارد.

آن بزرگوار اصحاب خود را از کار‌های تفرقه انگیز مانند سب و لعن که نشانگر تعصبات جاهلانه و خود برتر بینی گروهی است به شدت نهی می‌فرمودند: «من خوش ندارم که شما دشنام دهنده باشید! اما اگر کردار شان را یاد آور می‌شدید و گمراهی‌ها و کار‌های ناشایسته آن‌ها را بر می‌شمردید به راست نزدیکتر و معذور‌تر بود» (۹)

در تعبیری دیگر، حضرت علی (علیه السلام) که به وحدت و اتحاد مسلمین بسیار علاقه‌مند بود و در راه آن متحمل انواع رنج‌ها و مشقت‌ها شد، در نصایح و سفارش های خود به مسلمین، آن‌ها را از طرح مسائل اختلافی مربوط به گذشته و امور اختلاف بر انگیز، برحذر می‌دارد و اینطور برداشت می‌شود که در صورت طرح نیز، حضرت تشریح و توضیح اختلافات و زیاده از حد باز نمودن آنرا جایز ندانسته اند. حتی اگر به قصد وحدت باشد. چون این کار‌ها اثر سوء خود را می‌گذارد. در مقابل حضرت، مسلمانان را به مسایل و مشکلات روز که با آن‌ها دست به گریبانند، متوجه و آگاه می‌سازد. (۱۰) از این روی حضرت در حل مسائل و مشکلات روز با خلفا همکاری می‌کرد تا مبادا مشکلات داخلی جهان اسلام را در برابر جهان کفر ناتوان نشان دهد.

دوره پس از خلافت

زمانی که بر اثر بدرفتاری خلیفه و دستیارانش آشوب بپا شده و اعتراض‌های مردمی بالا گرفت، امام (علیه السلام) خیرخواهانه برای اصلاح امور و آرامش جامعه کوشید و با میانجی گری‌های متعدد کوشید از بروز فتنه‌ای خونین مانع شود. او پس از قتل خلیفه واقعه را اینگونه ارزیابی نمود: «او استبداد ورزید بد گونه استبدادی و شما برافروختید و بدگونه بیتابی کردید و خداوند در قیامت نسبت به خودخواه و ناشکیبا داوری کند.» (۱۱)

بر خلاف موضع شکیب و مدارای امام (علیه السلام) آنگاه که خلافت به خواست و اصرار مردم به ایشان رسید، فتنه جویانِ بی تاب از عطش قدرت، ناجوانمردانه از هر سو سربرداشته و آتش‌ها برافروختند. آنان با این اقدام خود دانسته ساز تفرقه نواختند و هزاران مسلمان را به پای منافع و امیال خود به دم تیغ سپردند. در این اوضاع، امام (علیه السلام) در نهایت صبوری برای جلوگیری از بروز فتنه کوشید و تا مجبور نشد، دست به تیغ نبرد و هر فرصتی را برای بازگشت آرامش مغتنم شمرد.

ایشان پیش از هر جنگی با روش‌های مختلف از جمله صحبت با سپاه دشمن و یا نامه نگاری برای مخالفین (به ویژه معاویه که به سبب نقض فرمان عزل حضرت درصدد ایجاد تفرقه بود) سعی در جلوگیری از جنگ و حل مسالمت آمیز اختلافات داشتند و تا جایی برخی در به تعلل ایشان در آغاز جنگ اعتراض کردند. در جریان داوری صفین در نامه‌ای به ابوموسی اشعری این گونه نوشت: «بدان که هیچ کس در گرد آوردن امت محمد و سازگاری آنان با یکدیگر از من حریص‌تر نیست. من بدین کار پاداش نیکو و جایگاه گرامی را نزد خداوند خواهانم…» (۱۲)

۳. علی شریعتی، کتاب علی بنیانگذار وحدت، نشر نصر سخنرانی در آبان سال ۱۳۵۰، از ص ۵۲-۴۸ و نیز در مورد فلسفه سکوت مراجعه کنید به سید محمد باقر حکیم، الوحدت الاسلامیه من منظور الثقلین، نشر مجمع العالمی لاهل بیت ص. ۱۳۳.

۳. «و طفقت ارتئی بین ان اصول بید جذاء آو اصبر علی طخیة عمیاء یهرم فی‌ها الکبیر، و یشیب فی‌ها الصغیر، و یکدح فی‌ها مومن حتی یلقی ربه. فرایت آن الصبر علی هاتا احجی فصبرت و فی العین قذی و فی الحلق شجا» نهج البلاغه، ترجمه استاد محمد دشتی، خطبه ۳ (شقشقیه).

۴. ر. ک فخلعی، محمد تقی، کتاب مجموعه گفتمان‌های مذاهب اسلامی.

۵. استاد مرتضی مطهری، سیری در نهج البلاغه، انتشارات صدرا، بخش پنجم. ص ۱۸۱-۱۷۹،

۶. علامه عبدالحسین امینی در موسوعه الغدیر موارد زیادی را بر شمرده اند که علی (علیه السلام) به یاری خلفا شتافته و آن‌ها را از فرو افتادن نگاه می‌داشت و راهکار‌ها را به آنان نشان می‌داد. ر. ک. ر: امینی، الغدیر، ج ۶، ص ۳۲۵، ۸۳، دارالکتب الاسلامیة، تهران و نیز نهج البلاغه، خطبه ۱۳۴ و خطبه ۱۴۶،

۷. «فأمسکت یدی حتی رأیتُ راجعة الناس قد رجعت عن الاسلام یدعون الی محق دین محمد صلی الله علیه و اله فخشیت إن لم أنصر الاسلام و أهلَه أری فیه ثلماً أوهدماً تکونُ المصیبةُ به علیَّ أعظم من فوت ولایتکم الَّتی انَّما هی متاع ایّام قلائل یزول منها، ما کان کما یزول السَّراب أو کما یتقشع السَّحاب فنهضتُ فی تلک الأحداث حتی زاح الباطل و زهق و اطمأنّ الدین و تنهنه…» نهج البلاغه، نامه ۶۲.

۸. «لقد علمتم أنّی أحق بها من غیری والله لأسلمن ما سلمت أمور المسلمین و لم یکن فی‌ها جورٌ إلاّ علیَّ خاصهً التماساً لأجر ذلک و فضله و زهداً فیما تنافستموه من زخرفه و زبرجه.» نهج رالبلاغه خ ۷۴.

۹. ر. ک. نهج البلاغه خطبه ۲۰۶.

۱۰. ر. ک. عثمان رادپی، مقاله ائمه اهل بیت و وحدت اسلامی، چهارمین کنفرانس بین المللی وحدت اسلامی خرداد ۸۰. انتشارت دانشگاه مذاهب اسلامی.

۱۱. «إستأثر فأساء الاثرة و جزعتم فأسأتم الجزع و لله حکمٌ واقعٌ فی المستأثر و الجازع» پیشین، خطبه ۳۰.

۱۲. «لیس رجلٌ فاعلم أحرصُ علی جماعة محمد صلی الله علیه و اله و أُلفت‌ها منِّی أبتغی بذالک الثَّواب و کرم المأب…» پیشین، نامه ۷۸

 1 نظر

بَرای خُدا کار کنید!

25 فروردین 1400 توسط مدیر النفیسه

شهید سید مرتضی آوینی :
کارتان را برای خدا نکنید، بَرای خُدا کار کنید!

تفاوتش فقط همین اندازه است که ممکن است حسین علیه السلام در کربلا باشد و من در حال کسب علم برای رضای خدا.

 

 نظر دهید »

سیمای حضرت مهدی (عج) در کلام نبوی

09 فروردین 1400 توسط مدیر النفیسه

سیمای حضرت مهدی (ع) در کلام نبوی

 



آخرین وصی پیامبر خدا (ص)، حضرت مهدی موعود دوازدهمین امام شیعه و چهاردهمین معصوم از خاندان رسالت، ذخیره الهی است تا در بزرگ‌ترین بزنگاه تاریخ بشریت به نجات بشیریت از ظلمات برخیزد و جهان را صحنه عدل و داد نماید و منتظران واقعی همچنان در انتظار آن روز بزرگ که همه اولیای خدا به ویژه پیامبر اعظم وعده‌اش را داده‌اند، خواهند نشست.

پیامبر اعظم اسلام(ص) مجموعة تکامل یافتة فضائل همة انبیا و اولیای الهی در طول تاریخ و درخشان ترین کهکشان عالم وجود است که هزاران منظومه و خورشید درخشان فضیلت و کرامت را در خود جای داده است. علم توأم با اخلاق، حکومت همراه با حکمت، عبادت همراه با خدمت به خلق، جهاد توأم با رحمت، عزت همراه با فروتنی، روزآمدی توأم با دوراندیشی و صداقت با مردم در عین پیچیدگی های سیاسی از ویژگی های بارز پیامبر اکرم(ص) است.1

جلوة آشکار و مظهر اسمای خداوندی، نمونة انسان کامل و سرآمد تمام پیامبران و ختم رسل است. احادیث بسیاری از چنین شخصیتی وجود دارد که به بیان اسامی و ویژگی های اهل بیت گرامی اش می پردازد. هنگامی که می خواهد از کسی صحبت کند که او را هم نام خود معرفی می کند2 می فرماید:

آگاه باشید که هر کس (از پیامبران و امامان) پیش از او، نوید آمدنش را داده اند، آگاه باشید که او برگزیدة و انتخاب شدة خداوند است، آگاه باشید که او آنچه بگوید از پروردگارش می گوید و هشداردهنده به امر ایمان است.3 و مردم را به یاری، اطاعت و پیروی از او فرا می خواند. همانی که خداوند متعال تمام معجزات انبیاء و اوصیاء(ع) را به دست مبارکش جاری می سازد.4

پیامبر رحمت و رأفت بیاناتی دربارة شأن، مقام و منزلت حضرت مهدی(ع) در پیشگاه خداوندگار بزرگ دارند که به اجمال به چند نمونه از آنها اشاره می کنیم:


حضرت مهدی(عج) یکی از هفت آقای اهل بهشت

پیامبر اکرم(ص) شأن و منزلت فرزندش مهدی(عج) را در بهشت این گونه می داند:

ما، سروران اهل بهشت از فرزندان عبدالمطلب هستیم، من، حمزه(ع)، علی(ع)، جعفر(ع)، حسن و حسین(ع) و مهدی(عج).5

ابن ابی الحدید طی حدیث مرسلی آنها را سروران روز قیامت و آقایان اهل دنیا می داند.6

 

بهشت مشتاق حضرت مهدی(ع)

بهای انسان ها چیزی جز بهشت نیست، به فرمودة حضرت امیرالمؤمنین(ع) نباید خود را به چیزی کمتر از بهشت فروخت،7 حال با این همه اگر بهشت مشتاق کسی باشد چگونه است؟ حضرت رسول اکرم(ص) بهشت را مشتاق درک وجود حضرت مهدی(عج) می داند:

بهشت مشتاق چهار نفر از اهل بیت من است، خداوند آنها را دوست می دارد و مرا امر کرده است تا آنها را دوست بدارم، علی بن ابیطالب(ع)، حسن و حسین(ع) و مهدی(ع) که عیسی بن مریم(ع) پشت سر او نماز می خواند.8

 

حضرت مهدی(عج) طاووس بهشتیان

از آنجا که طاووس زیباترین مخلوقات است، هر آنچه را می خواهند به زیبایی و جمال متصّف کنند از آن با طاووس نام می برند، بهشتیان زیبارویانند و برترین آنها از نظر جمال حضرت مهدی(ع) است. چرا که پیامبر فرمودند:

مهدی(عج) طاووس اهل بهشت است.9

 

جزای پیروی و نافرمانی از آن حضرت

پیروی از حضرت مهدی(عج) سبب نجات و نافرمانی از امر آن حضرت سبب هلاکت، اطاعت وی اطاعت خداوند و نافرمانی وی نافرمانی خداوند است.

در زیارت آل یاسین آمده است: ای مولای من (اقرار می کنم) کسی که با تو مخالفت کند، شقی و بدبخت است و خوشبخت و سعادتمند کسی است که از تو فرمان ببرد و مطیع تو باشد.10 این گونه است که اطاعت از امام مهدی(عج) مایة نجات و سرباز زنی از فرامین او مایة هلاکت است.

دراین باره پیامبر اکرم(ص) می فرمایند: قائم(عج) از فرزندان من است، نام او نام من و کنیه او کنیه من است، شکل او شکل من و سنت او سنت من است، مردم را بر دین و آئین من به پا می دارد و آنها را به سوی کتاب پروردگارم فرا می خواند. کسی که او را اطاعت کند مرا اطاعت کرده است و کسی که او را نافرمانی کند، از من نافرمانی کرده است. کسی که در دوران غیبت منکر او باشد مرا انکار کرده است و کسی که او را تکذیب کند مرا تکذیب کرده است و همچنین کسی که او را تصدیق کند مرا تصدیق کرده است. من از تکذیب کنندگانم دربارة امر او و انکارکنندگان گفتارم دربارة او و گمراهان امتم از راه او، به خدا شکایت می کنم، آنهایی که ظلم کرده اند به زودی خواهند دانست که به چه کیفرگاه و محل انتقامی بازخواهندگشت.11

 

خضوع و تواضع حضرت در برابر خداوند

پیامبر اکرم (ص) فروتنی و خشوع حضرت مهدی (عج) را در برابر پیشگاه ربوبی خداوند این گونه مثال می‌زنند:

حضرت مهدی (عج) نسبت به خداوند خاشع و خاضع است، مانند خشوع و خضوع باز شکاری که هنگام پرواز، بال‌های خود را فرو می‌خواباند.۱۲
حضرت مهدی (عج) جانشین خداوند

رسول اکرم (ص) می‌فرمایند: حضرت مهدی ظهور می‌کند در حالی که در بالای سر او ابری است که ملکی بر آن سوار است و فریاد می‌زند که: این مهدی (عج) جانشین خداوند است از او پیروی کنید.۱۳

 

حضرت مهدی (عج) عبد صادقی که به سبب او خداوند، بندگانش را می بخشد

رسول اکرم (ص) فرمودند: آن هنگام که به آسمان هفتم عروج کردم و از آنجا به سدرةالمنتهی و سپس به حجاب‌های نورانی رسیدم، پروردگارم ـ جل جلاله ـ ندایم کرد که:‌ای محمد! تو بندة من و من پروردگار تو هستم. همانا تو را بنده، حبیب، رسول و پیامبر قرار دادم و برادرت علی (ع) را جانشین تو، همانا علی (ع) حجت بر بندگان من است و امام و رهبری برای مخلوقاتم. به واسطة او دوستدارانم از دشمنانم بازشناخته می‌شوند و به وسیلة اوست که حزب من از حزب شیطان شناخته می‌شود. به خاطر اوست که دینم برپا شده است و حدود و احکام دینم حفظ و اجرا می‌شود. به خاطر او و تو و فرزندان توست که بندگانم را می‌بخشم و به واسطة قائم (عج) فزندان توست که با تسبیح، تهلیل، تقدیس و تکبیر و تمجیدم زمین را می‌سازم و آباد می‌کنم، به واسطة اوست که زمین را از دشمنانم پاک کرده و دوست دارانم را وارث زمین می‌گردانم. به خاطر اوست که کلمة کسانی که کفر ورزیدند را پست قرار داده و کلمة خود را برترین می‌سازم. با علم و احاطة خود، به خاطر او و به واسطة اوست که بندگانم را زنده می‌سازم و شهرهایم را احیا می‌کنم. به سبب اوست که به تدبیر و مشیت من گنج‌ها و ذخایر آشکار می‌سازم و فقط به خاطر اوست که به اراده ام اسرار و پنهانی‌ها را آشکار می‌سازم و آن را به ملائکه می‌سپارم تا تأیید کنندة اجرای فرمان هایم و اعلان دینم باشد. او (مهدی (عج)) به حقیقت ولیّ (آیین) من است و مهدی (عج) صدیق‌ترین بندگانم است.۱۴

به حقیقت منزلت و مقامی بس عظیم در پیشگاه مقام ربوبی خداوندگار دارد که خداوند به واسطة او و پدران گرامی اش باران را بر بندگانش فرو می‌فرستد و به واسطة وجود آنان است که آسمان نگاه داشته شده است و بر زمین نمی‌افتد.۱۵

برای ظهورش دعا کنیم و مشتاقانه منتظرش باشیم که حضرت امیرالمؤمنین (ع) نیز پس از توصیف کمالات حضرتش آهی کشیدند و با دست، اشاره به سینة خود کرده و فرمودند: «چقدر مشتاق دیدار اویم.» ۱۶


پی نوشت ها

۱. سخنرانی رهبر معظم انقلاب در حریم مطهر رضوی (ع)، ۱/۱/۸۵.

۲. صدوق، محمدبن علی بن بابویه، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۴۱۱؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج ۵۱، ص ۷۳.

۳. مجلسی، همان، ج ۳۷، صص ۲۱۳ ـ ۲۱۱.

۴. حر عاملی، محمدبن حسن، إثبات الهداة، ج ۳، ص ۷۰۰؛ صافی گلپایگانی، لطف الله، منتخب الأثر، ص ۳۱۲.

۵. الغیبة، ص ۱۱۳؛ صدوق، محمدبن علی بن بابویه، امالی، ص ۳۸۴؛ حر عاملی، همان، ص ۳۱۲.

۶. ابن ابی الحدید، ج ۷، ص ۶۴.

۷. نهج البلاغه، نامة ۴۵۶.

۸. حر عاملی، همان، ج ۴۳، ص ۳۰۴؛ أربیلی، کشف النعمة، ج ۱، ص ۵۲؛ حر عاملی، همان، ج ۳، ص ۵۵۲.

۹. مجلسی، همان، ج ۲، ص ۶۹۴؛ أربیلی، همان، ج ۳، ص ۲۷۱؛ صافی گلپایگانی، همان، ص ۱۴۷.

۱۰. یا مولای، شقی من خالفکم و سعد من أطاعکم.

۱۱. صدوق، همان، ج ۲، ص ۴۱۱؛ مجلسی، همان، ج ۵۱، ص ۷۳؛ حر عاملی، همان، ج ۳، ص ۴۸۲.

۱۲. عقد الدّرر، ص ۳۸.

۱۳. مجلسی، همان، ج ۵۱، ص ۸۱؛ حیلة الأبرار، ج ۲، ص ۷۱۶؛ صافی گلپایگانی، همان، ص ۱۴۷.

۱۴. مجلسی، همان، ج ۱۸، ص ۳۴۱؛ صدوقی، همان، ص ۵۰۴؛ صافی گلپایگانی، همان، ص ۱۶۷.

۱۵. فرازی از زیارت جامعة کبیره.

۱۶. نعمانی، الغیبه، ص ۲۱۲؛ مجلسی، همان، ج ۵۱. ص ۱۱۵؛ حر عاملی، همان، ج ۳، ص ۵۳۷.

 

 4 نظر
  • 1
  • ...
  • 12
  • 13
  • 14
  • ...
  • 15
  • ...
  • 16
  • 17
  • 18
  • ...
  • 19
  • ...
  • 20
  • 21
  • 22
  • ...
  • 33
شهریور 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 <   >
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        

مدیرالنفیسه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • اجتماعی
  • احکام
  • امام خمینی
  • امام زمان (عج)
  • ایام مذهبی و ملی و مناسبتی
  • بارداری
  • بدون موضوع
    • نهج البلاغه
  • بهداشتی
  • تاریخی
  • تربیت کودک
  • تربیتی
  • تغذیه
  • حدیث
    • تربیتی
  • حکایت
  • خانه داری
  • خانواده
  • خانواده
  • سیاسی
  • سیره وسخنان بزرگان
  • شبهات
  • شهدا
  • طنز
  • طنز
  • عصر بخیر
  • فن بیان
  • قانون
  • قرآن
  • متن ادبی
  • مقام معظم رهبری
  • نشر کتاب
  • همسرانه
  • یک صفحه کتاب

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

کاربران آنلاین

  • زفاک
  • رهگذر
  • نویسنده محمدی

رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 83
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 29
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 21
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس