مدیرالنفیسه

  • خانه 
  • In the name of Allah the merciful and the compassionate 
  • تماس  
  • ورود 

بررسی دو نقش کلیدی کربلا که امام در فقدان این دو شخصیت می‌شکند...

27 مهر 1403 توسط مدیر النفیسه

بررسی دو نقش کلیدی کربلا که امام در فقدان این دو شخصیت می‌شکند…

🔹تعبیر «انکسار» در مورد امام حسین در مقاتل بعد از شهادت این دو شخصیت آمده است؛ حضرت عباس و جناب حبیب: «لَمّا وَقَعَ حَبیب عَلَی الاَرض بَانَ الاِنکِسار…، الآن اِنکَسَرَ ظَهری…»

🔹چه خصوصیت مشترکی در این دو شخصیت است که قوامِ قامت نقش رهبرند و نبودشان عامل فرو ریختن نظام و سازماندهی خواهد شد؟

🔹بررسی نقش این دو شخصیت در کربلا این پاسخ را خواهد داد: «کار تشکیلاتی و کادر‌سازی»
و در این میانه مهم‌ترین رفتار این دو بزرگوار برای تحقق این مهم، «گفتمان‌سازی» بین اصحاب- و حتی غیر اصحاب- است به‌خصوص در شب و روز عاشورا. تا آنجا که دو خیمه در شب عاشورا شلوغ‌ترین خیمه‌ها و محل تجمع اصحاب بود: خیمه حضرت عباس و حبیب.

🔹خیمه این دو بزرگوار محل اجتماع و تمرکز نیروها و مرجع دلگرمی – و به تعبیر قرآنی: تواصی- بوده است.
این همان نقشی است که عباس را عباس کرده است و حبیب را حبیب.
نقشی که به پشتوانه دین‌شناسی و فهم عمیق این دو از دین تقویت می‌شود.
انسجام تشکیلاتی میان یاران کربلا با محوریت این دو شخصیت انجام می‌گرفت.


📚 روضه اصحاب چیست؟
حجت الاسلام علوی
نشر سدید 

 

 نظر دهید »

تاثیر حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) در حفظ شیعه

23 مهر 1403 توسط مدیر النفیسه

🌟 تاثیر حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) در حفظ شیعه

🔸 قبل از رحلت حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) ، شیعیان به دلیل خفقان، مجبور شدند به سمت قم مهاجرت کنند. فاصله از امام بیشتر شد، قم کجا و کوفه کجا و حجاز کجا؟! فاصله دو برابر شد لذا باید یک شبکه‌ی متّصل برقرار می‌شد. در این فاصله حضرت فاطمه‌ی معصومه (سلام‌الله‌علیها) به قم تشریف بردند. مدّت ماندن حضرت در قم بسیار اندک است، کمتر از یک ماه است. حالا این‌که ایشان به رحمت خدا رفتند یا به شهادت رسیدند، به طور صریح در تاریخ معلوم نیست امّا این قبر مبارک که به روایت حضرت رضا (سلام‌الله‌علیه) در مورد آن عبارات عجیبی بیان شده است مثل شفاعت مطلقه، باعث شد که قم گرم شود، محلّ تجمّع شیعه بشود.

🔸 وقتی خبر شهادت یا رحلت حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) به امام رضا (سلام‌الله‌علیه) می‌رسد، بلافاصله دستور صادر می‌کند: «مَنْ زَارَهَا وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّهُ». این حدیث اشاره به این است که شیعیان به کجا فرار کنند. حالا که شیعیان نمی‌توانند در کوفه زندگی کنند و شرایط خوف به این صورت است که عرض کردم. به کجا می‌آیند؟ نمی‌توانند به سمت طوس بیایند چون اگر به سمت طوس بیایند نمی‌توانند با امام رضا (علیه‌السّلام) ارتباط داشته باشند و هویت آن‌ها آشکار می‌شود و کشته می‌شوند.

▪️ منطقه‌ی قم منطقه‌ای است که دور از حکومت مأمون و دور از حکومت بغداد است. برای حکومت ارزش ندارد که بخواهد سرمایه‌گذاری کند و به آن‌جا لشکر بفرستد، زیرا با مرکز خلافت فاصله دارد و برای حکومت خطری هم ندارد، حکومت هم قصد ندارد شیعیان را مدام تحریک کند، تنها قصد حاکمیت این است که شیعیان را از مجامع عمومی دور کند، به نوعی آن‌ها را تبعید کنند. آن‌ها کجا باید می‌رفتند؟ مجبور بودند به شهرهای مختلف بروند، لذا چون نمی‌توانستد به خراسان و خدمت امام رضا (علیه‌السّلام) بروند، باید یک پایگاه قوی دیگر برای شیعیان تشکیل می‌شد، قم بهترین مکان بود.

🎙 استاد کاشانی

🏴 سالروز شهادت حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) تسلیت باد.

 نظر دهید »

در درون همه ما یک عمرسعد است؛ من بیش از همه از عمر سعد شدن میترسم

26 تیر 1403 توسط مدیر النفیسه

بازخوانی شخصیتهای حادثه کربلا از نگاه علی شریعتی؛ 

در درون همه ما یک
عمرسعد است؛ من بیش از همه از عمر سعد شدن میترسم
یکی از مطالب زیبای زنده یاد دکترعلی شریعتی در باره امام حسین)ع(، تبیین شخصیتهای حاضر درواقعه کربلاست

او می گوید:
در حادثه کربلا با سه نمونه شخصیت روبرو میشویم
اول: حسین
حاضر نیست تسلیِم حرِف زور شود.
تا آخر میایستد.
خودش و فرزندانش کشته میشوند.
هزینه انتخابش را میدهد و به چیزی که نمیخواهد تن نمیدهد.
از آب میگذرد، از آبرو نه
دوم: یزید
همه را تسلیم میخواهد.
مخالف را تحمل نمیکند.
سِر حرفش میایستد.
نوه پیغمبر را سر م‌ٔیبرد.
بی آبرویی را به جان می خرد و به چیزی که میخواهد میرسد
سوم: عمِر سعد
به روایِت تاریخ تا روز8محّرم در تردید است.
هم خدا را میخواهد هم خرما را،
هم دنیا را میخواهد هم آخرت را.
هم میخواهد حسین را راضی کند هم یزید را.
هم امارِت کوفه را میخواهد،هم احتراِم مردم را.
نه حاضر است از قدرت بگذرد،نه از خوشنامی.
هم آب میخواهد هم آبرو.
دسِت آخر اما عمِر سعد تنها کسی است که به هیچکدام از چیزهایی که میخواهد نمیرسد.
نه سهمی از قدرت میبرد نه از خوشنامی
*

ما آدمهاِی معمولی راستش نه جرات و اراده حسین شدن را داریم،نه قدرت و ابزار یزید شدن را
اما در دروِن همه ما یک عمِر سعد هست!
من بیش از همه از عمر سعد شدن میترسم.

 نظر دهید »

آقای رییس‌جمهور؛ بگویید دیگر روضه حضرت قاسم نخوانند!

23 تیر 1403 توسط مدیر النفیسه

آقای رییس‌جمهور؛ بگویید دیگر روضه حضرت قاسم نخوانند!

 به گزارش مهر، در یکی از روزهای سال ۱۳۶۲، زمانی که آیت‌الله خامنه‌ای، رئیس‌جمهور وقت، برای شرکت در مراسمی از ساختمان ریاست جمهوری خارج می‌شد، در مسیر حرکتش تا خودرو، متوجه سر و صدایی شد که از همان نزدیکی شنیده می‌شد. صدا از طرف محافظان بود که چند نفرشان دور کسی حلقه زده بودند و چیزهایی می‌گفتند. صدای جیغ‌مانندی هم دائم فریاد می‌زد: «آقای رئیس‌جمهور! آقای خامنه‌ای! من باید شما را ببینم.»

 

رئیس‌جمهور از پاسداری که نزدیکش بود پرسید: «چه شده است؟ کیست این بنده خدا؟» پاسدار پاسخ داد: «نمی‌دانم حاج‌آقا! مانده‌ام چطور تا اینجا توانسته بیاید.» پاسداری که ظاهراً مسئول تیم محافظان بود، وقتی دید رئیس‌جمهور خودش به سمت سر و صدا به راه افتاد، سریع جلوی ایشان رفت و گفت: «حاج‌آقا شما بایستید، من می‌روم ببینم چه خبر است.» سپس با اشاره به دو همراهش، آن‌ها را نزدیک رئیس‌جمهور مستقر کرد و خودش به طرف شلوغی رفت.


کمتر از یک دقیقه طول کشید تا برگشت و گفت: «حاج‌آقا! یک بچه است. می‌گوید از اردبیل کوبیده آمده اینجا و با شما کار واجب دارد. بچه‌ها می‌گویند با عز و التماس خود را رسانده تا اینجا. گفته فقط می‌خواهد قیافه آقای خامنه‌ای را ببیند، حالا می‌گوید می‌خواهم با او حرف هم بزنم.» رئیس‌جمهور گفت: «بگذارید بیاید حرفش را بزند، وقت هست.»

لحظاتی بعد، پسرکی ۱۲-۱۳ ساله از میان حلقه محافظان بیرون آمد و همراه با سرتیم محافظان، خود را به رئیس‌جمهور رساند. صورت سرخ و سرمازده‌اش، خیس اشک بود. هنوز در میانه راه بود که رئیس‌جمهور دست چپش را دراز کرد و با صدای بلند گفت: «سلام باباجان! خوش آمدی.» پسر با صدایی که از بغض و هیجان می‌لرزید، به لهجه‌ی غلیظ آذری گفت: «سلام آقاجان! حالتان خوب است؟»

رئیس‌جمهور دست سرد و خشکه‌زده‌ی پسرک را در دست گرفت و گفت: «سلام پسرم! حالت چطور است؟» پسر به جای جواب تنها سر تکان داد. رئیس‌جمهور از مکث طولانی پسرک فهمید زبانش قفل شده. سرتیم محافظان گفت: «این هم آقای خامنه‌ای! بگو دیگر حرفت را.» ناگهان رئیس‌جمهور با زبان آذری سلیسی گفت: «نام شما چیست، پسرم؟» پسر که با شنیدن گویش مادری‌اش انگار جان گرفته بود، با هیجان و به ترکی گفت: «آقاجان! من مرحمت هستم. از اردبیل تنها آمده‌ام تهران که شما را ببینم.»

آقای خامنه‌ای دست مرحمت را رها کرد و دست روی شانه او گذاشت و گفت: «افتخار دادی پسرم. صفا آوردی. چرا این‌قدر زحمت کشیدی؟ بچه‌ی کجای اردبیل هستی؟» مرحمت که حالا کمی لبانش رنگ تبسم گرفته بود گفت: «انگوت کندی آقاجان!» رئیس‌جمهور پرسید: «از چای گرمی؟» مرحمت انگار هم‌ولایتی پیدا کرده باشد تندی گفت: «بله آقاجان! من پسر حضرتقلی هستم.»

 

آقای خامنه‌ای گفت: «خدا پدر و مادرت را برائت حفظ کند.» مرحمت گفت: «آقاجان! من از اردبیل آمده‌ام تا اینجا که یک خواهشی از شما بکنم.» رئیس‌جمهور عبایش را که از شانه راستش سرخورده بود درست کرد و گفت: «بگو پسرم. چه خواهشی؟» مرحمت با بغض گفت: «آقا! خواهش می‌کنم به آقایان روحانی و مداحان دستور بدهید که دیگر روضه حضرت قاسم ع نخوانند!» رئیس‌جمهور متعجب پرسید: «چرا پسرم؟»

مرحمت به یک‌باره بغضش ترکید و سرش را پایین انداخت و با کلماتی بریده‌بریده گفت: «آقاجان! حضرت قاسم (ع) ۱۳ ساله بود که امام حسین ع به او اجازه داد برود در میدان و بجنگد، من هم ۱۳ سالم است ولی فرمانده سپاه اردبیل اجازه نمی‌دهد به جبهه بروم. هر چه التماسش می‌کنم، می‌گوید ۱۳ ساله‌ها را نمی‌فرستیم. اگر رفتن ۱۳ ساله‌ها به جنگ بد است، پس این همه روضه حضرت قاسم ع را چرا می‌خوانند؟»

حالا دیگر شانه‌های مرحمت آشکارا می‌لرزید. رئیس‌جمهور دلش لرزید. دستش را دوباره روی شانه مرحمت گذاشت و گفت: «پسرم! شما مگر درس و مدرسه نداری؟ درس خواندن هم خودش یک جور جهاد است.»

مرحمت هیچ نگفت. فقط گریه کرد و حالا هق‌هق ضعیفی هم از گلویش به گوش می‌رسید. رئیس‌جمهور مرحمت را جلو کشید و در آغوش گرفت و رو به سرتیم محافظانش کرد و گفت: «آقای…! یک زحمتی بکش با آقای… تماس بگیر بگو فلانی گفت این آقا مرحمت رفیق ما است. هر کاری دارد راه بیندازید. هر کجا… هم خودش خواست ببریدش. بعد هم یک ترتیبی هم بدهید برایش ماشین بگیرند تا برگردد اردبیل. نتیجه را هم به من بگویید.»

 آقای خامنه‌ای خم شد، صورت خیس از اشک مرحمت را بوسید و گفت: «ما را دعا کن پسرم. درس و مدرسه را هم فراموش نکن. سلام مرا به پدر و مادر و دوستانت در جبهه برسان.»




سه روز بعد، فرمانده سپاه اردبیل، مرحمت را خوشحال و خندان دید که با حکمی پیشش آمد. حکم لازم‌الاجرا بود. می‌توانست باز هم مرحمت را سر بدواند ولی مطمئن بود که می‌رود و این بار از خود امام خمینی حکم می‌آورد. گفت اسمش را نوشتند و مرحمت بالازاده رفت در لیست بسیجیان لشکر ۳۱ عاشورا.

روضه حضرت قاسم (ع)
محرم ۱۴۰۳

 نظر دهید »

سه روایت از مردی که خدا دوست داشت او را کشته ببیند

20 تیر 1403 توسط مدیر النفیسه

داوود غفارزادگان و روایتی داستای تاریخی از واقعه کربلا/سه روایت از مردی که خدا دوست داشت او را کشته ببیند


یکی از مهم‌ترین فرازهای تولید ادبی در سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی تلاش هنری صاحب قلمان برای بازنمایی حوادث و بزنگاه‌های مهم تاریخ اسلام در قالب روایت داستانی بوده که در این میان سهم حادثه عاشورا و آنچه به آن منجر شد بسیار قابل توجه است.
بسیاری از نویسندگان در این عرصه چنان خوش درخشیدند که کارنامه کاری خود را تمام و کمال با این ادبیات و درباره این حادثه ترسیم کردند و برخی دیگر نیز به طبع‌آزمایی در این عرصه پرداختند و در کنار سایر آثارشان، روایتی داستانی نیز درباره یک فراز مهم تاریخی و دینی اسلام و تشیع به رشته تحریر در آوردند.
داوود غفارزادگان نیز در زمره نویسندگانی است که به طبع‌آزمایی در این عرصه به شیوه دوم پرداخته است و در میان خیل آثار خود که با موضوعات خاص اجتماعی و با موضوعات مربوط به انقلاب اسلامی و دفاع مقدس نوشته است و نیز آثار مستقلش؛ بخشی ویژه را نیز به روایت‌نویسی داستانی بر مبنای حوادث تاریخ اسلام به ویژه واقعه عاشورا اختصاص داد که حاصل آن نیز بسیار درخشان بوده است.
کتاب «سه روایت از مردی که خدا دوست داشت او را کشته ببیند» نیز در قالب همین دست از آثار اوست. کتابی شامل سه روایت از زندگی امام حسین (ع) در مسیر رسیدن به کربلا و نیز در ایام حضور در این مکان تا شهادت.


غفارزادگان در این کتاب آمیزه‌ای از هنر و تکنیک و مضمون را برای مخاطبان خود به ارمغان آورده است. او از سویی برای روایت خود از تکنیک روایت‌نویسی کهن ایرانی بهره برده است. هر بخش از کتاب خود را بنا بر سنت کتابت مقاتل با محتوایی به هم پیوسته و منزل به منزل سامان داده و مخاطبش را بر همین مبنا تا درون حادثه راهنمایی می‌کند.

او در این متن نشان داده که برای نوشتن بسیار مقید به پژوهش است و متن روایی داستانی تاریخی را بر پایه مستندات شکل می‌دهد اما هرگز نشانی از کپی‌برداری و یا کلیشه‌سازی را در آن برجای نمی‌گذارد.
غفارزادگان همچنین در این کتاب تلاش بسیاری کرده است تا از منظر زبانی به متنی با رنگ و بوی و حال و هوای تاریخی دست پیدا کند؛ متنی که خوانش آن مانند قدم زدن در پس‌کوچه‌های تاریخ برای به تماشا نشستن رخدادهای آن است. او کلمات و عباراتی را استخدام می‌کند که از سویی دارای استواری بیان است و از سوی دیگر حریم و ساختار تاریخ را برای روایت شدن در خود محفوظ نگاه می‌دارد و به همین اعتبار کتاب «سه روایت از مردی که خدا دوست داشت او را کشته ببیند» را می‌توان نمونه‌ای قابل تامل از ادبیات تاریخی دانست که مسیر حرکت کاروان امام حسین (ع) از مدینه به سمت کوفه را بازخوانی می‌کند و با زبان روایت داستانی نظرگاه خود را با رعایت امانت و به شکل بیانی تازه‌ای با مخاطبانش در میان می‌گذارد و او را به کشف دنیایی تازه که خود آن را شکل داده دعوت می‌کند.
چاپ دوم کتاب «سه روایت از مردی که خدا دوست داشت او را کشته ببیند اثر داوود غفارزادگان در ۱۳۲ صفحه رقعی و با بهای پشت جلد ۲۸۰۰۰ تومان از نشر نیستان هم اکنون در دسترس علاقه مندان است

 

 

۲۲۰۵۷

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 32
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 <   >
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

مدیرالنفیسه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • اجتماعی
  • احکام
  • امام خمینی
  • امام زمان (عج)
  • ایام مذهبی و ملی و مناسبتی
  • بارداری
  • بدون موضوع
    • نهج البلاغه
  • بهداشتی
  • تاریخی
  • تربیت کودک
  • تربیتی
  • تغذیه
  • حدیث
    • تربیتی
  • حکایت
  • خانه داری
  • خانواده
  • خانواده
  • سیاسی
  • سیره وسخنان بزرگان
  • شبهات
  • شهدا
  • طنز
  • طنز
  • عصر بخیر
  • فن بیان
  • قانون
  • قرآن
  • متن ادبی
  • مقام معظم رهبری
  • نشر کتاب
  • همسرانه
  • یک صفحه کتاب

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

کاربران آنلاین

  • زفاک

رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 17
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 22
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 22
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس