مدیرالنفیسه

  • خانه 
  • In the name of Allah the merciful and the compassionate 
  • تماس  
  • ورود 

در کشاکش بدعت‌انگاری نوروز!

29 اسفند 1401 توسط مدیر النفیسه

در کشاکش بدعت‌انگاری نوروز!

 



احتمالاً با بعضی نظرات برخورد کرده‌اید که هرچه غیر از  آموزه‌های دینی باشد را به ورطه انکار می‌کشانند و آن را مصداق بدعت می‌دانند. چند دهه‌‌ای است که برخی چنین القا می‌کنند که برگزاری مناسبات ملی ایرانی نظیر نوروز تمسک به سنت زرتشتیان است! و شخص مسلمان باید از گرامیداشت چنین مناسبت‌ها و اعیاد پرهیز و اجتناب کند، چرا که دین خود اعیاد و مناسبت‌های خاص خود را داراست. در نظر اینان تا زمانی که اعیاد شعبانیه، عید فطر؛ عید قربان و… وجود دارد مسلمان حق ندارد به سمت سایر مناسبات برود و خود را وابسته بیگانگان کند!

 موضوع به اینجا ختم نمی‌شود و افراد با دست به قلم شدن، در کتب و مقالات خود نوروز را به شدید‌ترین شکل ممکن به باد انتقاد گرفتند. به طور مثال مرحوم آیت‌الله طهرانی در کتابی با عنوان «نوروز در جاهلیت و اسلام» از این منظر این عید ایرانی را نقد می‌کند که تعلق خاطر به گذشته را زنده کرده و با جهان‌بینی رو به جلوی اسلام در تعارض است. حال سؤالی مطرح می‌شود که آیا  ایرانیان پس از ورود اسلام اعیاد ملی را کنار گذاشته و آنان را مصداق بدعت می‌دانستند؟ آیا وجود نوروز و امثال آن در زیست فرهنگی ما نتیجه سیاست ملی‌گرایانه پهلوی است؟ مسلمانان ایرانی در گذشته چه دیدی نسبت به نوروز داشتند؟ در این نوشتار سعی داریم به این پرسش‌ها پاسخ دهیم.

نوروز مناسبتی نبود که پس از اسلام از بین برود و دوباره در دوران سلطنت پهلوی احیا شود. اساساً پس از ورود اسلام چنین انگاره و تفکری که اعیاد و مناسبت‌های ملی و بومی به‌ خاطر دین و اسلام کنار گذاشته شود وجود نداشت. اگر چنین تفکری را پیش‌گیریم نه فقط عید نوروز و اعیاد ملی بلکه برخی مناسبت‌های اسلامی نظیر عید مبعث یا جشن ولادت ائمه نیز زیر سؤال خواهد رفت چرا که جنبه تشریعی در دین ندارند و فقط اعیادی نظیر فطر، قربان، غدیر و جمعه هستند که دلالت‌های روایی را در مورد آن‌ها می‌توان جست‌وجو کرد. به تعبیر دیگر جشن ولادت برای ائمه امری بود که ده‌ها سال پس از فوت رسول‌الله در بین شیعیان باب شد و اساساً صبغه دستوری از سوی ایشان ندارد.پس به طور کلی چنین دیدی نسبت به سایر اعیاد وجود نداشت و صحبت از این نمی‌شد که هرچه غیر اسلام است را باید دور بریزیم.

 در مورد عید نوروز هم وضع به همین شکل است، یعنی دید منفی وضد دینی که آن را بدعت و خلاف اصول مذهبی به شمار بیاورد وجود نداشت، بلکه از بعضی گزارش‌ها می‌توان حُسن‌نظر در رابطه با آن را کشف کرد.

شیخ صدوق، محدث و عالم برجسته شیعی قرن چهارم هجری در اثر مهم‌ فقهی خویش، یعنی «کتابُ مَن لا‌یحضَره الفقیه» روایتی را نقل می‌کند که گویا در زمان خلافت حضرت امیرالؤمنین تحفه‌ای به ایشان به مناسبت نوروز از سوی ایرانیان پیشکش می‌شود و ایشان در پاسخ به این اظهار لطف می‌گویند«هر روز ما را نوروز کنید» و به نظر می‌رسد جمله «هر روزتان نوروز و نوروزتان پیروز» از این سخن مولا علی است. همانطور که دیده می‌شود حضرت علی به عنوان امام معصوم مخالفتی را نسبت به این اتفاق و ذکر نوروز ابراز نمی‌کند و از آن‌جا که فعل معصوم حجت تلقی می‌شود، این عدم مخالفت را باید از این منظر دید که بزرگداشت مظاهر نوروز خلاف دین و اصول آن نیست. لازم به ذکر است روایت مذکور در سایر منابع شیعی مثل دعائم‌الاسلام و یا حتی در مصادر سنی مذهبان چون تاریخ‌الکبیر بخاری یا شرح نهج‌البلاغه ابن‌ ابی‌الحدید وارد شده است.

 ما در کتب شیعی شاهد روایاتی در مورد اعمال مخصوص نوروز هستیم. برخی علما این اعمال و سفارش‌های موجود در روایات را به عنوان امر مستحب یا حداقل به نیت و قصد رجاء پذیرفته و قبول کردند. از باب نمونه در کتاب«جامع عباسی» که در حکم توضیح‌المسائلی فراگیر در عصر صفوی بود، شیخ بهایی بحثی در باب عید نوروز و اعمال مخصوص آن نظیر غسل مستحبی روز نوروز، به جا آوردن نماز و سجده شکر دارد و در باره این دست توصیه‌ها به روایتی از معلی بن خُنیس استشهاد می‌کند. این خط را اگر بگیریم به کتاب معروف مفاتیح‌الجنان شیخ عباس قمی خواهیم رسید که ایشان نیز در این اثر برخی اعمال و دستورات مستحبی را در باب نوروز بیان می‌کند.
مثلا در مفاتیح‌الجنان می‌خوانیم:« چون نوروز شود، غسل کن و پاکیزه ترین جامه های خود را بپوش و به بهترین بوی های خوش خود را معطر گردان. پس چون از نماز های پیشین و پسین و نافله های آن فارغ شدی، چهار رکعت نماز بگذار یعنی هر دو رکعت به یک سلام و در رکعت اول بعد از حمد ده مرتبه سوره قدر ( انا انزلناه ) و در رکعت دوم بعد از حمد ده مرتبه سوره قل یا ایها الکافرون و در رکعت سوم بعد از حمد، ده مرتبه قل اعوذ برب الناس و قل اعوذ برب الفلق را بخوان و بعد از نماز به سجده شکر برو و این دعا را بخوان: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الْأَوْصِیَاءِ الْمَرْضِیِّینَ وَ عَلَی جَمِیعِ أَنْبِیَائِکَ وَ رُسُلِکَ بِأَفْضَلِ صَلَوَاتِکَ وَ بَارِکْ عَلَیْهِمْ بِأَفْضَلِ بَرَکَاتِکَ وَ صَلِّ عَلَی أَرْوَاحِهِمْ وَ أَجْسَادِهِمْ اللَّهُمَّ بَارِکْ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ بَارِکْ لَنَا فِی یَوْمِنَا هَذَا الَّذِی فَضَّلْتَهُ وَ کَرَّمْتَهُ وَ شَرَّفْتَهُ وَ عَظَّمْتَ خَطَرَهُ اللَّهُمَّ بَارِکْ لِی فِیمَا أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَیَّ حَتَّی لا أَشْکُرَ أَحَدا غَیْرَکَ وَ وَسِّعْ عَلَیَّ فِی رِزْقِی یَا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِکْرَامِ اللَّهُمَّ مَا غَابَ عَنِّی فَلا یَغِیبَنَّ عَنِّی عَوْنُکَ وَ حِفْظُکَ وَ مَا فَقَدْتُ مِنْ شَیْ‏ءٍ فَلا تُفْقِدْنِی عَوْنَکَ عَلَیْهِ حَتَّی لا أَتَکَلَّفَ مَا لا أَحْتَاجُ إِلَیْهِ یَا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِکْرَامِ. (مفاتیح الجنان،اعمال عید نوروز، ص 473)

حضرت آیت اللّه العظمى خوئى در پاسخ به استفتایى پیرامون فضیلت و اعمال عید نوروز پرسیده اند، ایشان پاسخ داده اند: «لا بأس بالاتیان بالأعمال المذکورة رجاء ، والله العالم». اگر این اعمال را به قصد رجاء باشد نه به قصد ورود، اشکال ندارد. (صراط النجاة للمیرزا جواد التبریزی، ج 2، ص 426.) از حضرت آیت اللّه العظمى سیستانى نیز پرسیده اند: «هل یعد اعتبار النیروز عیدا من البدع فی الدین؟» که آیا معتبر دانستن عید نوروز بدعت است؟ پاسخ داده اند: «لا یعد بدعة». خیر، بدعت شمرده نمى شود. فقهاى شیعه به استناد روایات متعدد، فتوى به استحباب غسل روز نوروز داده اند. علامه حلى مى‌فرماید: «ویستحب الغسل لیلة الفطر… ویوم النیروز للفرس». غسل شب عید فطر و… و نوروز مستحب است.( منتهى المطلب (ط.ق)، ج 1، ص 130.) همین فتوى را مرحوم ابن فهد در مهذب و مقدس اردبیلى در مجمع الفائده آورده. صاحب جواهر مى فرماید: «وأما غسل یوم النیروز فعلى المشهور بین المتأخرین بل لم أعثر على مخالف فیه». و اما استحباب غسل روز نوروز، نظریه مشهور میان متأخرین است بلکه در میان فقهاء کسى را مخالف نیافتم. (جواهر الکلام، ج 5، ص 41 )

تقابل صددرصدی با مظاهر ایران باستان در بین شیعیان وجود نداشته است و چه بسا به آن توجهاتی هم از سوی شیعیان صورت گرفته باشد، به طور مثال شاه اسماعیل صفوی که از داعیه داران شیعه است و کسی است که مذهب تشیع را در کشور ایران رسمی کرده بود اسامی پسرانش برگرفته از شاهنامه است، رستم، بهرام، سام و طهماسب. مسأله قابل توجه دیگری که در این رابطه نیز از اهمیت برخوردار است وجود علما و فقهای بزرگی چون علامه مجلسی، شیخ بهایی، محقق کرکی و… در دستگاه و حاکمیت سیاسی صفویه است، و این علما و صاحب‌نظران دینی اساساً زاویه‌ای و مخالفتی با نوروز و برپایی آن نداشتند، همانطور که گذشت در مورد نوروز حتی توصیه‌هایی هم داشتند و برخی اعمال مستحبی نظیر نماز و غسل را برای روز عید سفارش می‌کردند. نمونه دیگر از این توجهات به نوروز را در کتاب زادالمعاد علامه مجلسی که کتابی مناسکی بود می‌توان دید.

 

محمد مهدی اسکندری، گروه فرهنگی الف

 

 نظر دهید »

حقیقت نوروز

28 اسفند 1401 توسط مدیر النفیسه

🔰* حقیقت نوروز*

📌مقام معظم رهبری (مد ظله العالی):نوروز، یعنی روز نو. در روایات ما - بخصوص همان روایت معروفِ «معلّی بن خنیس» - به این نکته توجّه شده است. معلّی بن خنیس که یکی از رُوات برجسته اصحاب است و به نظر ما «ثقه» است، جزو شخصیتهای برجسته و صاحب راز خاندان پیغمبر محسوب میشود. او در کنار امام صادق علیه الصّلاة والسّلام زندگی خود را گذرانده و بعد هم به شهادت رسیده است. معلّی بن خنیس - با این خصوصیات - خدمت حضرت میرود؛ اتفاقاً روز «نوروز» بوده است - در تعبیرات عربی، «نوروز» را تعریب میکنند و «نیروز» میگویند حضرت به او میفرمایند : «أتدری ماالنیروز؟» آیا میدانی نوروز چیست؟

🔸بعضی خیال میکنند که حضرت در این روایت، تاریخ بیان کرده است! که در این روز، هبوط آدم اتّفاق افتاد، قضیه نوح اتّفاق افتاد، ولایت امیرالمؤمنین علیه السّلام اتّفاق افتاد و چه و چه. برداشت من از این روایت، این نیست. من این طور میفهمم که حضرت، «روز نو» را معنا میکنند. منظور این است: امروز را که مردم، «نوروز» گذاشته اند، یعنی روزِ نو! روزِ نو یعنی چه؟ همه روزهای خدا مثل هم است؛ کدام روز میتواند «نو» باشد؟

💢شرط دارد. روزی که در آن اتّفاق بزرگی افتاده باشد، نوروز است. روزی که شما در آن بتوانید اتّفاق بزرگی را محقَّق کنید، نوروز است. بعد، خود حضرت مثال میزنند و میفرمایند: آن روزی که جناب آدم و حوّا، پا بر روی زمین گذاشتند، نوروز بود؛ برای بنی آدم و نوع بشر، روز نویی بود. روزی که حضرت نوح - بعد از توفان عالمگیر - کشتی خود را به ساحل نجات رساند، «نوروز» است؛ روز نویی است و داستان تازهای در زندگی بشر آغاز شده است. روزی که قرآن بر پیغمبر نازل شد، روز نویی برای بشریت است - حقیقت قضیه همین است؛ روزی که قرآن برای بشر نازل میشود، مقطعی در تاریخ است که برای انسانها روز نو است - روزی هم که امیرالمؤمنین علیهالسّلام به ولایت انتخاب شد، روز نو است.
اینها همه، «نوروز» است؛ چه از لحاظ تاریخ شمسی، با اوّلِ ماه «حَمَل» مطابق باشد یا نباشد. این نیست که حضرت بخواهند بفرمایند که این قضایا، روز اوّلِ «حَمَل» - روز اوّلِ فروردین - اتّفاق افتاده است؛ نخیر. …

✳️ من حالا به شما عرض میکنم. روزی که انقلاب پیروز شد «نوروز» است، روز نویی بود. روزی که امام وارد این کشور شد، برای ما نوروز بود. روز فتوحات عظیم این جوانان مؤمن و این ایثارگران ما در جبهه نبرد - علیه نظامیانی که از «ناتو» و «ورشو» و امریکا و شوروی و خیلی از مراکز دیگرِ قدرت تغذیه میشدند - روز پیروزی جوانان ما - با ایمانشان - بر آنها «نوروز» است؛ روز نو است.

⬅️حال اگر شما میخواهید روز اوّلِ فروردین را هم برای خودتان روز «نو» و نوروز قرار دهید، شرط دارد. شرطش این است که کاری کنید و حرکتی انجام دهید؛ حادثه ای بیافرینید. آن حادثه در کجاست؟ در درون خود شما! «یا مقلّب القلوب والابصار. یا مدبّراللیل والنّهار. یا محوّل الحول والاحوال. حوّل حالنا الی احسن الحال». اگر حال خود را عوض کردید، اگر توانستید گوهر انسانی خود را درخشانتر کنید، حقیقتاً برای شما «نوروز» است! اگر توانستید پیام انقلاب، پیام پیامبران، پیام امام بزرگوار و پیام خونهای مطهّرِ بهترین جوانان این ملت را - که در این راه ریخته شده است - به دل خودتان منتقل کنید، برای شما «نوروز» است.

⚜️عزیزان من! سعی کنید روز اوّل فروردین را برای خودتان «نوروز» کنید. بعضی کسان روز اوّلِ فروردینشان «نوروز» نیست. ممکن است اوّل فروردین برای آنها از هر روز نحسی هم نحستر باشد! اوّل فروردین - «نوروز» - برای آنهایی که در درون خود، به فساد و انحطاط گرایش پیدا میکنند، آنهایی که خود را از خدا دور میکنند، آنهایی که خود را از هدفهای بلند این ملت و این انقلاب جدا میکنند، نوروز نیست، روز عید نیست، روز جشن و روز شادی نیست؛ شوم است! این، آن حقیقت مسأله در باب نوروز است.» 1377/01/01

 نظر دهید »

مبانی اخلاق سیاسی امیرالمؤمنین، امام علی علیه السلام چه بود؟

15 بهمن 1401 توسط مدیر النفیسه

مبانی اخلاق سیاسی امیرالمؤمنین، امام علی علیه السلام چه بود؟
 نگاه امیرالمؤمنین علیه السلام به حکومت، نگاهی الهی است؛ نگاهی که با نگاه دنیا مدارانه و قدرت محورانه به حکومت تفاوت اساسی دارد. امام علی علیه السلام جهان را آفریده حضرت حق و خدا را مالک مطلق هستی می داند؛ خداوندی که خلق را به حال خود رها نساخته است، بلکه زمینه هدایت و راهیابی اش را به کمال حقیقی از طریق بعثت پیامبران فراهم نموده است و این دایت به سوی حقیقت تحقق نمی یابد، مگر اینکه لوازم تحقق این هدف در محیط زندگی و جامعه وجود داشته باشد؛ منشی که باید در روز میلاد ولی الله مرور کرد.

در میان سیاستمداران تاریخ، به ندرت کسانی یافت می شوند که با اعمال و رفتار خود اخلاق و اصول متعالی انسانی را پاس داشته اند و عملکرد آنان گواهی می دهد که «هدف» هرگز «وسیله» را توجیه نمی کند و برای تأمین اهداف عالی و مقدّس نیز باید از ابزار و وسیله های اخلاقی، انسانی و مشروع استفاده کرد. بی تردید یکی از مهم ترین سیاستمداران جهان و اسوه های انسانیت؛ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام است. روشن است که تاریخ هیچ موردی را سراغ ندارد که در آن، حضرت علی علیه السلام از روش غیر انسانی و خلاف اخلاق و شرع استفاده کرده باشد.

 

این سخنی است که جملگی بر آنند و دوست و دشمن به آن اعتراف دارند و حتّی غیر مسلمانانی چون جرج جرداق مسیحی نیز امیرالمؤمنین علیه السلام را اسوه انسانیت می شمارند و او را «صدای عدالت انسانی» می نامند. این در حالی است که امام علی علیه السلام دشمنان بسیاری داشت و دارد و بلکه از پر دشمن ترین انسانهای روی زمین است و دشمنان از راه های گوناگون سعی در تخریب شخصیت ایشان داشته و دارند؛ امّا با این همه، آن قدر گفتار و رفتار و سیره امیرالمؤمنین علی علیه السلام پاک و پیراسته و خدایی و اخلاقی بود که تاکنون ـ و بعد از گذشت حدود 14 قرن از عصر ایشان ـ احدی نتوانسته است حتی یک مورد را نشان دهد که در آن امیرالمؤمنین علیه السلام برای رسیدن به هدف، از روش و شیوه غیر انسانی و اخلاقی و شرعی استفاده کرده باشد.

از نگاه حضرت علی علیه السلام ساختار حکومت نه صرفا به دلیل نقش آن در مدیریت امور اقتصادی و اجتماعی و تامین امنیت و آبادانی و رفاه مردم، بلکه مهم تر از آن به دلیل نقش حکومت در شکل گیری رفتار و اخلاق جامعه و سرشت و سرنوشت معنوی مردم، جایگاه برجسته و مهمی پیدا می کند; چنان که حضرت علی علیه السلام می فرمایند: «الناس بامرائهم اشبه منهم بابائهم؛ مردم به زمامدارانشان بیش از پدرانشان شباهت دارند.»

هدف و غایت حکومت در اندیشه علوی، اعلای کلمه حق و اعتلای همه جانبه مردمان است و این بدان معنی نیست که تامین معاش و رفاه مردم و رشد اقتصادی جامعه به فراموشی سپرده شود، بلکه در پرتو همین عنایت، به بعد مادی زندگی مردمان نیز پرداخته می شود. حکومت در این چهارچوب فکری، مردم را برای همراهی و پیروی از خود و یا تامین خواسته های حکام نمی خواهد، بلکه آنان را برای خدا می خواهد و هدف امام عادل از بسیج توده های مردم برای همراهی با حکومت، تحقق آرمانهای الهی است؛ آرمان مقدسی که محور اصلی آن اعتلای امت است.

 

سیره حکومتی امام علی علیه السلام

در اندیشه سیاسی غالبا دو طرز تفکر در مورد سیاست وجود دارد: گروهی معتقد هستند که برای دست یافتن به قدرت از هر وسیله و ابزاری و از هر راه ممکنی می توان استفاده نمود. براساس این دیدگاه، سیاست بر هیچ یک از ارزشهای انسانی متمرکز نیست و سیاست مدار کاری به حق و باطل ندارد و فقط هدف او اعمال قدرت و تسلط بر جامعه می باشد که اکثر سیاست مداران جهان چنین هستند.

تفکر دیگر، سیاستی است که هدف محوری آن خدا می باشد و بر پایه ارزشهای انسانی استوار است. در چنین نوع سیاستی، سیاست مدار مجاز نیست برای رسیدن به حکومت به هر نوع ابزار و وسیله ای تمسک جوید.

سیره سیاسی و حکومتی امام علی علیه السلام هم مبتنی بر نوع دوم و دیدگاه گروه دوم است که هدف از دست یابی به حکومت در آن، این است که جامعه انسانی را به سوی تکامل مادی و معنوی و در نهایت به طرف خداوند سوق دهد و عدالت اجتماعی را برقرار نماید و زندگی سالم و مسالمت آمیزی را برای مردم فراهم آورد.

علی علیه السلام احیاگر حکومت و سیاستی بود که پیامبر بنا نهاد و اگرچه خود نیز در پیش برد حکومت نبوی نقش به سزایی داشت، اما 25 سال پس از رحلت پیامبر، زمانی که زمام حکومت را شخصا به دست گرفت، می دید چهره حکومت اسلامی کاملا دگرگون شده و از اهداف پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فاصله گرفته است و برای باز گرداندن جامعه به سیره پیامبر و قرآن باید تلاشی پی گیر و طاقت فرسا انجام دهد.

حضرت علی علیه السلام در خطبه 131 نهج البلاغه انگیزه خود را از پذیرش حکومت، چنین بیان می دارد: «پروردگارا! تو می دانی آنچه ما انجام دادیم، نه برای این بود که ملک و سلطنتی به دست آوریم و نه برای اینکه از متاع پست دنیا چیزی تهیه کنیم، بلکه بدان سبب بود که نشانه های از بین رفته دینت را بازگردانیم و صلح و اصلاح را در شهرهایت آشکار سازیم تا بندگان ستم دیده ات در ایمنی قرار گیرند و قوانین و مقررات تو که به دست فراموشی سپرده شده بار دیگر عملی شود.»

همچنین وی در نخستین روز بیعت خود در مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله، بر بالای منبر رفته و برنامه های خود را بدون پرده پوشی چنین اعلام کرد: «هان، بدانید که اوضاع و احوال جامعه شما به همان گونه ای بازگشته است که در روز بعثت پیامبر بود . سوگند به آن که او را برانگیخت تا حق را بگستراند و برقرار سازد، باید سخت زیر و رو و آزموده شوید. سپس بیخته و از هم جدا گردید و بر هم زده شوید; چنان که کفگیر در ته دیگ طعام زنند; بدان سان که هر که پایین افتاده فرا رود و هر که فرا رفته به زیر آید . باید پیش افتادگانی که عقب مانده اند، پیش افتند و پس افتادگانی که به ناروا سبقت جسته و برتر شده اند، به عقب کشانده شوند . به خدا سوگند، نه به اندازه سر سوزنی حقیقت را پنهان کردم و نه هیچ نوع دروغی گفتم.» (2)

آری، حضرت علی علیه السلام تمام تلاش خود را به کار بست تا بتواند سیره حکومتی و سیاسی حضرت رسول صلی الله علیه و آله را بدون هیچ کم و کاستی در جامعه پیاده کند . اصول مهم چنین حکومت و سیاستی به شرح زیر می باشد:

 

 

صداقت و راستگویی

بسیاری از سیاستمداران در طول تاریخ برای رسیدن به قدرت و حکومت تا آنجا که می توانند به مردم وعده های دروغ و بی پایه و اساس می دهند تا بتوانند آرای مردم را جمع آوری نموده و به قدرت برسند. از جمله، عثمان که به مردم وعده داده بود که به روش قرآن و سنت عمل کند، اما بعد از آنکه حکومت را به دست گرفت، نه تنها به روش پیامبر عمل ننمود، بلکه حتی نتوانست روش ابوبکر و عمر را نیز پیاده نماید. (3)

امام علی علیه السلام در همان شورای شش نفره [که بعد از رحلت پیامبر برای تعیین خلیفه بعد از رسول اکرم صلی الله علیه و آله تشکیل شده بود] با قاطعیت و صراحت تمام بیان داشت که من به سنت پیامبر و اجتهاد خود عمل خواهم کرد. حتی در زمان بیعت مردم با او نیز با صراحت بیان داشت که برای رسیدن به خلافت، دروغ نخواهم گفت و از صراط حق منحرف نخواهم گشت.

حضرت با شجاعت تمام، همه اموری را که به قطع، مخالفتهای بسیاری را بر می انگیخت، در همان آغاز بیعت مردم با خود بیان داشت و برای رسیدن به خلافت و به دست آوردن دل مخالفان خویش، حتی دروغ مصلحت آمیز نیز نگفت. (4)

علی علیه السلام در دوران پیامبر در مسائل متفاوت و در جنگها و حوادث شرکت داشت و در همه این جنگها بسیار موفق عمل نموده بود.

اگر می خواست برای به دست آوردن قدرت به زور و نیرنگ متوسل شود، هیچ کس نمی توانست در برابر او قد علم کند، اما همان طور که خود آن حضرت فرموده است، او هرگز چنین کاری را نکرد . حضرت در بیانی می فرماید: «لولا التقی لکنت ادهی العرب؛ (5) اگر تقوای الهی [مانعم] نبود از همه اعراب، زیرک تر [و سیاست مدارتر] بودم .» و یا در حدیثی دیگر می فرماید: «یا ایها الناس لولا کراهیة الغدر، کنت من ادهی الناس؛ (6) ای مردم، اگر زشتی نیرنگ نبود، من از همه مردم زیرک تر بودم.»


حق محوری و باطل ستیزی

علی علیه السلام از همان اوان زندگی در همه حال بر محور حق و حقیقت تلاش می کرد و در راه حق قدم بر می داشت و سعی در احقاق حق داشت؛ چنان که پیامبر در این مورد فرموده است: «الحق مع علی اینما مال (7) حق با علی علیه السلام است به هر طرفی که میل پیدا کند.»

حق محوری آن حضرت زبانزد همه مردم بود و آن حضرت در تمامی مراحل زندگی و حکومتی خود بر احقاق آن می پرداخت؛ چنان که می فرماید: «ان افضل الناس عند الله من کان العمل بالحق احب الیه و ان نقصه و کرثه من الباطل و ان جر الیه فائدة وزاده؛ (8) بی گمان برترین مردم نزد خداوند کسی است که عمل به حق برایش دوست داشتنی تر از باطل باشد، اگر چه [این طرفداری از حق و عمل به آن] موجب نقصان و حادثه ای برایش شود و اگر چه باطل برایش سودی به همراه داشته باشد و موجب زیادتی برای او شود.»

باز گرداندن اموال غصب شده بیت المال و بر کنار نمودن فرماندارانی که عثمان آنان را به باطل به کار گماشته بود و اجرای حدود الهی حتی بر نزدیکان، نمونه ای از کارهای حضرت علی علیه السلام و سیره عملی آن حضرت بر حق مداری حکومت می‌توان شمرد.

 

قانون گرایی

یکی از اموری که حضرت علی علیه السلام به آن اهتمام تمام می ورزیدند، قانون مدار بودن و اجرای قانون الهی به معنای واقعی کلمه بود. اگر کسی برخلاف قانون عملی می کرد، بدون در نظر گرفتن موقعیت و مقام وی، حدود الهی و قانونی را بر وی اجرا می کرد و هیچ واسطه و شفاعتی را نمی پذیرفت و در این مورد دقیق عمل می کرد.

از امام باقر علیه السلام روایتی نقل شده است که حضرت علی علیه السلام مردی از بنی اسد را که مرتکب خلافی شده بود، دستگیر کرد. گروهی از خویشاوندان وی جمع شدند و از امام حسن علیه السلام خواستند تا با آنان نزد علی علیه السلام برود و از مرد اسدی شفاعت کند، اما امام حسن علیه السلام که پدر خود و التزام وی به قانون را به خوبی می شناخت، به آنان فرمود: خود نزد علی علیه السلام بروید، چون وی شما را به خوبی می شناسد . پس آنان علی علیه السلام را دیدار کردند و از وی خواستند تا از حد زدن مرد اسدی صرف نظر کند.

حضرت در پاسخ فرمود: اگر چیزی را از من بخواهید که خود مالک آن باشم، به شما خواهم داد . آن گروه که گمان می کردند علی علیه السلام به آنان پاسخ مثبت داده، از نزد وی بیرون آمدند. امام حسن علیه السلام از آنان پرسید: چه کردید؟ گفتند: قول مساعد داد و سخنانی را که بین علی علیه السلام و خودشان مطرح شده بود، نقل کردند. امام حسن علیه السلام که منظور پدر را خوب فهمیده بود، به آنان فرمود: دوستتان تازیانه خواهد خورد. علی علیه السلام مرد اسدی را بیرون آورد و تازیانه زد، سپس فرمود: به خدا سوگند من مالک این امر نبودم که وی را ببخشم. (9)

 

انضباط کاری

همه کارهای حضرت امیر علیه السلام از نظم و انضباط خاصی برخوردار بود، ولی این انضباط در امور حکومتی از نمود بیشتری برخوردار بود. حتی آن حضرت همیشه به فرمانداران و ماموران خویش دستور می فرمودند که در کارهایشان منظم باشند و برنامه دقیق داشته باشند و از بی برنامگی بپرهیزند.

آن حضرت در عهدنامه ای که برای مالک اشتر می نویسد، چنین می فرماید: «و ایاک والعجلة بالامور قبل اوانها، او التسقط فیها عند امکانها، او اللجاجة فیها اذا تنکرت، او الوهن عنها اذا استوضحت، فضع کل امر موضعه و اوقع کل عمل موقعه؛ (10) از شتاب در مورد کارهایی که زمانشان نرسیده یا سستی در کارهایی که امکان انجام آن فراهم است یا لجاجت در اموری که مبهم است یا سستی در کارها هنگامی که آشکار است، بر حذر باش و هر کاری را در جای خود و به موقع انجام بده.»

حتی زمانی که مامورانی را برای گرفتن مالیات گسیل می دارد، به آنان نیز سفارشاتی در داشتن نظم و انضباط در امور می کند; چنان که می فرماید: «از تاخیر در کار و دور ساختن خیر بپرهیزید، زیرا موجب پشیمانی می شود.» (11)

 

انتخاب صالح

حضرت علی علیه السلام در سیره حکومتی خویش بسیار مراقب بودند تا افراد صالح و شایسته را برای اداره امور انتخاب کنند و کسانی را که لیاقت، شایستگی و برتری بیشتری نسبت به سایرین دارند، برای انجام مسئولیت برگزینند . آن حضرت هرگز اجازه نمی دادند والیان ناشایست بر مردم حکومت کنند; چنان که همه افرادی را که عثمان بر سر کار آورده بود، از کار برکنار نمودند و افرادی را که شایستگی کافی برای انجام مسئولیت داشتند، بر سر کار آوردند؛ زیرا آنان پست و مقام خود را یا به سبب اشرافیت و یا بازیهای سیاسی به دست آورده بودند . حتی خود معاویه را نیز که از سران قبیله قریش بود، از کار برکنار نمودند.

ابن عباس می گوید: «وقتی از مکه به مدینه بازگشتم، زمانی بود که مردم با علی علیه السلام بیعت کرده بودند. به منزل علی علیه السلام رفتم و دیدم مغیرة بن شعبه با حضرت خلوت کرده است. صبر کردم تا مغیره از منزل خارج شد. نزد حضرت رفتم و پرسیدم: مغیره چه می گفت؟ حضرت فرمودند: مغیره دو بار نزد من آمد. یک بار از من خواست تا معاویه را از کار برکنار نکنم، ولی چون نتیجه ای نگرفت، بار دوم نزد من آمد و از من خواست که وی را برکنار کنم.

ابن عباس گفت: مغیره بار اول از روی خیرخواهی از تو درخواست ابقای معاویه را کرد و بار دوم به تو خیانت ورزید.

حضرت فرمود: حال، چه نصیحتی داری؟

ابن عباس گفت: من نیز از تو می خواهم که معاویه را ابقا کنی؛ زیرا اگر چنین نکنی، درباره بیعت بازخواست خواهی شد و قتل عثمان را به گردن تو خواهند گذاشت و شام را بر ضد تو خواهند شوراند و از طرف دیگر، من از طلحه و زبیر نیز ایمن نیستم که بر تو نیاشوبند و عراق را بر ضد تو بسیج نکنند.

حضرت فرمود: اینکه گفتی: صلاح است معاویه را ابقا کنم؛ به خدا سوگند شک ندارم که خیرخواهی است، اما زود گذر است و دینم مرا ملزم می سازد که تمام کارگزاران عثمان را برکنار سازم. اگر پذیرفتند که به خیر و صلاح خودشان است و اگر نپذیرند سر و کارشان با شمشیر است.

بار دیگر ابن عباس از حضرت خواست که چند روزی از خلافت کناره گیری کند و بعد که اوضاع آرام شد باز گردد. چون مردم کسی بهتر از او را ندارند، باز به سراغ او خواهند رفت و دوباره با او بیعت خواهند کرد و یا اینکه معاویه را ابقا کند.

حضرت این بار نیز نپذیرفت و فرمود حتی یک ساعت هم معاویه را ابقا نخواهد کرد. (12)

بنابراین، آن حضرت به وظیفه سنگین و الهی خودش عمل نمود. امام نه تنها عدالت را فدای امیال و حکومت خویش نکرد، بلکه خود و حکومتش را فدای حق و عدالت کرد . حضرت علی علیه السلام در مورد انتخاب فرد شایسته برای حکومت و ویژگی او چنین می فرمایند: «ایها الناس ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه، و اعلمهم بامرالله فیه؛ (13) ای مردم سزاوارترین کس به حکومت، قوی ترین مردم نسبت به آن و داناترین آنان به فرمان خداوند در مورد آن است.»

 

 

صیانت کارگزاران

با آنکه حضرت علی علیه السلام اهتمام ویژه ای در انتخاب کارگزارانی شایسته و با کفایت داشت و افرادی را که از هر لحاظ لیاقت کافی برای اداره امور جامعه داشتند، به کار می گماشت، ولی پس از انتخاب، آنان را به حال خود وانمی گذاشت و به شیوه های گوناگون تلاش می کرد آنان را از افتادن در دام انحراف باز دارد. برخی از این شیوه ها عبارت اند از:

 

نشان دادن راه

آن حضرت با نشان دادن خط مشی و شیوه رفتار کارگزار صالح که از طریق راهنمایی و پند و اندرز و نصیحت صورت می گرفت، آنان را نسبت به لغزشهایی که در طریق قدرت وجود دارد، آگاه می ساخت; چنان که در نامه هایی که به کارگزاران نوشته است، بهترین اندرزها و پندها را می توان مشاهده نمود.

آن حضرت در نامه ای که به مالک اشتر نوشته است، او را در مقابل حوادث و چگونگی حکومت چنین راهنمایی می کند.

«ای مالک، بدان من تو را به کشوری فرستادم که پیش از تو دولتهای عادل و ستمگری بر آن حکومت داشتند و مردم به کارهای تو همان گونه می نگرند که تو در امور زمامداران پیش از خود می نگری و هماره درباره تو همان خواهند گفت که تو درباره آنان می گفتی … . از گذشت خود آن مقدار به آنها عطا کن که دوست داری خداوند از عفوش به تو عنایت کند.

باید افرادی که درباره مردم عیب جوترند از تو دور باشند. در تصدیق سخن چینان شتاب نکن; زیرا آنان اگرچه در لباس ناصحان جلوه گر شوند، خیانت کارند. بخیل را در مشورت خود راه مده؛ زیرا تو را از احسان منصرف و از تهیدستی و فقر می ترساند … . با افراد باشخصیت و اصیل و خوش سابقه رابطه برقرار کن و پس از آن با مردم شجاع و سخاوتمند و افراد بزرگوار؛ چراکه آنها مراکز نیکی اند . در میان مردم، برترین فرد نزد خداوند را برای قضاوت برگزین و … . (14)»

آری حضرت علی علیه السلام این چنین به کارگزاران خود پند و اندرز می دهد و آنها را از لغزشهایی که ممکن است دچار آن شوند، بیمه می کند.

 

تامین مالی کارگزاران

کارگزاران با تامین معیشت، دیگر از لحاظ مالی نیازمند نخواهند بود تا چشم طمع به دست این و آن بدوزند و یا اینکه ثروتمندان بخواهند آنان را از طریق پول و ثروت تطمیع کرده و بفریبند و به مطامع سیاسی خود برسند. امام علی علیه السلام از طریق رفع مشکلات و توسعه زندگی کارگزاران، سلامت نظام اداری را تضمین می نماید.

حضرت علی علیه السلام در قسمتی دیگر از عهدنامه مالک چنین تصریح می کند: «… ثم اسبغ علیهم الارزاق فان ذلک قوة لهم علی استصلاح انفسهم، و غنی لهم عن تناول ما تحت ایدیهم؛ (15) سپس روزی فراوان بر آنان ارزانی دار; زیرا این کار آنها را در اصلاح خویش تقویت می کند و از خیانت در اموالی که زیردست آنها است، بی نیاز می سازد.»

 

 

انجام بازرسی مستمر

آن حضرت همیشه به فرمانداران خود توصیه می نمود که افرادی خبره و متعهد و امین به عنوان بازرس به صورت آشکار و پنهان، کار عاملان و کارمندان حکومتی را مورد بررسی قرار دهند و آنچه را که مشاهده نموده اند، به فرمانداران گزارش دهند؛ چنان که به مالک اشتر چنین امر می فرمایند: «…ثم تفقد اعمالهم، وابعث العیون من اهل الصدق والوفاء علیهم، فان تعاهدک فی السر لامورهم حدوة لهم علی استعمال الامانة والرفق بالرعیة. و تحفظ من الاعوان، فان احد منهم بسط یده الی خیانة اجتمعت بها علیه عندک اخبار عیونک، اکتفیت بذلک شاهدا فبسطت علیه العقوبة فی بدنه و اخذته بما اصاب من عمله، ثم نصبته بمقام المذلة و وسمته بالخیانة، و قلدته عار التهمة؛ (16) کارهای آنان را زیر نظر بگیر و [برای آنان] ماموران مخفی راستگو و باوفا بگمار؛ زیرا مراقبت و بازرسی پنهانی امور آنان، سبب می شود که آنان به امانت داری و مدارای با مردم وادار شوند. اعوان و انصار خویش را سخت زیرنظر بگیر . اگر یکی از آنان به خیانت دست زد و گزارش ماموران مخفی تو به اتفاق آن را تایید کرد، به همین مقدار از شهادت بسنده کن و او را زیر تازیانه کیفر بگیر و آنچه به خاطر اعمالش به دست آورده از او بگیر و او را در جایگاه ذلت قرار ده و علامت خیانت بر او بگذار و طوق بدنامی به گردنش بیفکن.»

آن حضرت در نامه ای به منذربن جارود، فرماندار خود در اصطخر چنین نوشت: «به من گزارش داده اند که کارهای حکومتی را رها کرده، به لهو و لعب و صید و شکار می پردازی و به تفریح و گردش می روی و در اموال عمومی و خداوند دست خیانت دراز کرده، و به خویشاوندانت داده ای، گویی که میراث پدر و مادر توست . به خدا سوگند! اگر این گزارش درست باشد، همه خویشاوندانت و خاک کفشت از تو بهتر خواهند بود و بدان که لهو و لعب مورد رضای خداوند نیست و خیانت به مسلمانان است . و سپس حضرت او را مجازات کرده و از کار برکنار کردند. (17)»


تشویق درستکار و تنبیه خلافکار

حضرت علی علیه السلام همان طور که مراقب بود تا کارگزارانی شایسته و درستکار را به کار بگمارد و به دقت مواظب اعمال و رفتار و کارهای آنان باشد، از طرف دیگر کارگزارانی را که در حوزه فرمانداری او به درستی رفتار می کردند، مورد تشویق قرار می داد و کسانی را که در کارهایشان خیانت می نمودند، به سختی مورد مجازات و کیفر قرار می دادند؛ چنان که در این مورد به مالک اشتر می فرمایند: «ولایکونن المحسن والمسی ء عندک بمنزلة سواء، فان فی ذلک تزهیدا لاهل الاحسان فی الاحسان و تدریبا لاهل الاساءة علی الاساءة. و الزم کلا منهم ما الزم نفسه؛ (18) هرگز نباید نیکوکار و بدکار نزد تو یکسان باشند که میل نیکوکار را در نیکی کم می کند و بدکار را به بدی وا می دارد. هریک از آنان را مطابق کاری که انجام داده اند، پاداش ده.»

 

حساب رسی کارگزاران

حضرت امیر علیه السلام به طور پنهانی و یا آشکار به حساب رسی کارگزاران خود می پرداخت; چنان که می بینیم برای آگاهی از اوضاع و احوال زیاد بن ابیه که کارگزار آن حضرت در فارس بود، ماموری را فرستاد و به او دستور داد پس از حساب رسی کامل، آنچه را که زیاد گرد آورده است، نزد من بیاور . زیاد گزارش نادرستی به مامور داد . امام از طریق دیگر ماموران خویش دانست که زیاد گزارش نادرست به مامور او داده است . از این رو، نامه ای به وی نوشت:

«ای زیاد! به خدا سوگند تو دروغ گفته ای و اگر خراج و مالیاتی را که از مردم گرفته ای کامل نزد ما نفرستی، بر تو بسیار خت خواهیم گرفت و مجازات سختی خواهی دید، مگر اینکه آنچه گزارش داده ای محتمل باشد. (19)»

 

مردم داری و مهرورزی

حکومتها طبق روشهای مادی و دنیامدارانه، سعی می کنند از هر ابزاری برای جلب توجه مردم بهره برند، بدون اینکه در حقیقت مردم را به حساب آورند . اما روش حکومت امام علی علیه السلام مهربانی و مهرورزی عاطفی و معنوی با مردم، توجه به نیازها و مشکلات آنان و تلاش برای خدمت به خلق خدا بود; چنان که در نامه خود به مالک اشتر چنین نوشت:

«و اشعر قلبک الرحمة للرعیة والمحبة لهم واللطف بهم ولاتکونن علیهم سبعا ضاریا تغتنم اکلهم؛ (20) دلت را برای رعیت پر از مهر و محبت و لطف کن و بر آنها درنده آزار دهنده ای مباش که خوردن آنان را غنیمت شماری.»

از نظر حضرت علی علیه السلام مهربانی و محبت با مردم در جذب دلها و اداره کردن انسانها نقش ارزنده ای دارد و باعث می شود زمامدار بر قلوب مردم حکومت کند. این یک اصل اسلامی است که امام سخت به آن وفادار بود و به آن به عنوان یک اصل مهم در حکومت می نگریست.

 

توجه خاص به ضعفا و ستم دیدگان

در هر جامعه ای کسانی هستند که دچار محرومیت یا ضعف شده اند و به گرفتاری و یا ستمی دچار شده اند . در چنین جامعه ای عدالت اقتضا می کند که حاکم همه انسانها را به یک چشم بنگرد و در بین آنان تساوی حقوق و امکانات فراهم آورد .

امام علی علیه السلام در روش حکومتی خویش همیشه این اصل مهم را مدنظر داشته و بر آن تاکید می ورزیدند . در توصیه هایی که آن بزرگوار به کارگزاران خود داشته اند، چنین آمده است:

«ثم الله الله فی الطبقة السفلی من الذین لا حیلة لهم من المساکین والمحتاجین واهل البؤسی و الزمنی؛ (21) سپس خدا را خدا را در طبقه پایین از مردم، آنان که راه چاره ندارند; از تهیدستان و نیازمندان و گرفتاران و کسانی که [به خاطر بیماری] زمین گیر شده اند [مراقب باش].»

 

انتقاد پذیری

امیرالمؤمنین علیه السلام به صراحت کلام حق را برای مسئولان جامعه بیان می کرد و در عین حال تاکید می ورزید که این سنگینی کلام حق را باید پذیرفت; چراکه اگر کلام حق برای کسی سنگین باشد، عمل به آن برایش دشوارتر خواهد بود . حضرت علی علیه السلام از مردم می خواهد که حرف حق را در هرحال به او یادآوری کنند و او را بی نیاز از مشورت و نصیحت ندانند:

«فلا تکفوا عن مقالة بحق او مشورة بعدل فانی لست فی نفسی بفوق ان اخطی ء ولا آمن ذلک من فعلی الا ان یکفی الله من نفسی ما هو املک به منی؛ (22) پس، از گفتن سخن حق یا مشورت عدالت آمیز خودداری نکنید؛ زیرا من خویشتن را مافوق آنکه اشتباه کنم نمی دانم و از آن در کارهایم ایمن نیستم، مگر اینکه خدا مرا در کار نفس کفایت کند که از من بر آن تواناتر است.»

البته، اگرچه حضرت انتقاد خیرخواهانه را سازنده می داند، اما هشدار می دهد که این نقد و انتقاد و عیب نمایی افراد از زمامداران خویش، نباید به مخالفت و تمرد و عدم اطاعت از حاکمان حق و عادل منجر شود؛ زیرا نتیجه مخالفت بی اساس و انتقاد مغرضانه، فساد جامعه و عدم توانایی حاکم عادل بر مدیریت صحیح و رشد جامعه است؛ چنان که فرموده است: آفة الرعیة مخالفة القادة (23)؛ آفت مردم مخالفت با زمامداران است.»

حضرت با توجه به اینکه نقد سازنده می تواند بسیاری از انحرافهای زمامداران را اصلاح کند و جامعه را به سوی ترقی و تکامل پیش برد، تاکید فراوانی بر انتقاد سازنده دارد . در سیره امام علی علیه السلام راه انتقاد و نصیحت باز بود و خود حضرت در دوران 25 ساله زمامداری خلفای سه گانه بارها به آنها پند می داد و نسبت به کارهای خلافشان به شدت انتقاد می کرد و راه خیر و صلاح را به آنها نشان می داد.


برابری در حقوق

امیرالمؤمنین علی علیه السلام به صراحت می فرماید: «لی مالکم و علی ما علیکم (24)؛ برای من است آنچه که برای شماست و بر من است آنچه که بر شماست.»

این حدیث، برابری همگان در برخورداری از امکانات جامعه و لزوم پاسخ گویی ایشان در برابر وظایف را روشن ساخته است . البته، از سایر فرموده های مولا استفاده می شود که حاکم جامعه اسلامی هرچند در حقوق با دیگران برابر است و زیاده از دیگران حقی بر خود قائل نیست، از نظر تکلیف، خود را بیش از دیگران برای خدمت به جامعه و اعلای کلمه حق و اقامه عدل مسئول و مکلف می داند. به همین دلیل است که از استانداران می خواهد که زندگی خود را با ضعفای جامعه بسنجند، نه با مرفهان و برخورداران.

 

پی نوشت:

1) تحف العقول، ابن شعبه حرانی، ص 144 .

2) کافی، محمدبن یعقوب کلینی، ج 8، ص 67; نهج البلاغه، خطبه 16 .

3) کافی، محمدبن یعقوب کلینی، ج 8، ص 24 .

4) همان .

5) غرر الحکم و دررالکلم، ص 120، ح 2098 .

6) کافی، محمد بن یعقوب کلینی، ج 2، ص 338 .

7) همان، ج 1، ص 294 .

8) نهج البلاغه، خطبه 125 .

9) دعائم الاسلام، قاضی نعمان تمیمی، ج 2، ص 443 .

10) نهج البلاغه، نامه 53 .

11) وقعه صفین، نصر بن مزاحم منقری، ص 108 .

12) تاریخ طبری، محمد بن جریر طبری، ج 4، ص 439 .

13) نهج البلاغه، خطبه 173 .

14) نهج البلاغه، نامه 38.

15) همان، نامه 53.

16) همان.

17) انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، ج 2، ص 391; نهج البلاغه، نامه 71.

18) نهج البلاغه، نامه 53.

19) انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، ج 2، ص 390.

20) نهج البلاغه، نامه 53.

21) همان.

22) نهج البلاغه، خطبه 216.

23) غرر الحکم، آمدی، عبدالواحد، ص 154.

24) موسوعة امام علی بن ابیطالب علیهما السلام، محمد محمدی ری شهری، ج 4، ص 105.

سایت خبری تابناک

 
 

 نظر دهید »

"لیلة‌رغائب" به معنای شب آرزوها نیست

06 بهمن 1401 توسط مدیر النفیسه

“لیلة‌رغائب” به معنای شب آرزوها نیست
بلکه به معنای شب رغبت‌ ها است
یعنی از خدا بخواهید رغبت‌ های
یک سال شما را هدایت و اصلاح کند
فَاستبقوا الخیرات شویم
بالاترین خیرات زمینه‌ سازی ظهور مولاست
که باید به سمتش سبقت بگیریم ..

• آیت اللّٰه جوادی آملی •

 نظر دهید »

ایتهاالحُرّة؛ ای زن آزاده/ در ستایش دخت پیامبر

23 دی 1401 توسط مدیر النفیسه

ایتهاالحُرّة؛ ای زن آزاده/ در ستایش دخت پیامبر

در زادروز دخت گرامی پیامبر مکرم اسلام جا دارد به یکی از القاب مهم و کمتر شنیده شده حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها اشاره شود: “‌الحُرَّه ” به معنای آزاده یعنی یک زن آزاد. عرب به زن کنیز “اَمَة” و زن آزاد را “حُرَة” می‌گوید. 


 

روشن است که حُرّه بودن حضرت زهرا نه از این جهت، بلکه و حتی فراسوی مرز جنسیّت، زنانگی و مردانگی و به معنای انسان آزادِ صاحب اختیار و تصمیم گیرنده و برخوردار از آزادی الهی و به عنوان الگویی «انسانی» است.

 چنین انسانی کنیز، برده و فرمانبر نیست. فرمانده است! چنین انسانی از قید شهوات و هوس‌ها و مظاهر فریبنده دنیا که آدمی را از مدار انسانیت خارج می‌کنند آزاد است و هرگز اسیر دنیا و اسیر هوس‌ها و شهوات نفسانی نمی‌گردد.

 انسانی که الگویی چون “فاطمه” دارد نه فقط در ظاهر “عبد” و “امه” و کنیز و برده نیست، که در واقع هم آزاد است و آزاده! نه از کسی جاهلانه و کورکورانه و بر اساس هوس تبعیت می‌کند و نه تابع شهوات و امیال نفسانی و نه اسیر مال و مقام دنیایی می‌شود.

 مردان و زنان آزاد و آزاده تاریخ، هرگز به دام “زر و زور و تزویرِ” زورمداران هزار چهره هزار رنگ نیفتادند و تابع آنها نشدند. بر این اساس یک زن مسلمان یک زن آزاده است، خردمند است، مدیر و مدبر و با هوش است، پاک و مطهر است و رها از تعلقات.

   زن آزاده به دلیل فهم بلند و نگاه نافذ و حضور و وجودی قدرت‌مند که دارد همچون مقتدایش فاطمه مربی آزادگی می‌شود و نسل آزاده ای را به بار می‌آورد که در برابر حماقت‌ها و جهالت‌ها، دین فروشی‌ها، مردم فروشی‌ها و بی‌عدالتی‌ها قد علم کرده و مبارزه می‌کند و خون می‌دهد.

   جالب توجه اینکه هم امیرالمؤمنین علیه السلام، حضرت فاطمه را "ایتهاالحُرَة” (ای زن آزاده) لقب داده‌اند و هم آن بانوی بزرگ خود را “حُرّة” خوانده‌ و به همسرشان عرض کرده‌اند:” البیت بیتک و الحرة زوجتک"…  ( خانه خانه شما است و حرة -فاطمه- همسر شما است).

   این خطاب از یک‌سو عظمت و منزلت آن حضرت را در نزد امام علی علیه‌السلام حکایت می‌کند و از سوی دیگر سعی دارد جامعه بشری را در شناخت و الگوگیری از این شخصیت بزرگ و از این مقام و منزلت آگاه سازد!

    آری برترین موجود خلقت حُرّة بود؛ زیرا فقط “بنده خدا” بود. مصداق بارز کلام بلند مولایمان علی علیه السلام بود که: ” لَا تَکُنْ عَبْدَ غَیْرِکَ وَقَدْ جَعَلَکَ اللَّهُ حُرّاً… (بنده کسی نباش چرا‌ که خداوند تو را آزاد آفریده است).

؛ سید مهدی حسینی دورود

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 4
  • 5
  • 6
  • ...
  • 7
  • ...
  • 8
  • 9
  • 10
  • ...
  • 11
  • ...
  • 12
  • 13
  • 14
  • ...
  • 32
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 <   >
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

مدیرالنفیسه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • اجتماعی
  • احکام
  • امام خمینی
  • امام زمان (عج)
  • ایام مذهبی و ملی و مناسبتی
  • بارداری
  • بدون موضوع
    • نهج البلاغه
  • بهداشتی
  • تاریخی
  • تربیت کودک
  • تربیتی
  • تغذیه
  • حدیث
    • تربیتی
  • حکایت
  • خانه داری
  • خانواده
  • خانواده
  • سیاسی
  • سیره وسخنان بزرگان
  • شبهات
  • شهدا
  • طنز
  • طنز
  • عصر بخیر
  • فن بیان
  • قانون
  • قرآن
  • متن ادبی
  • مقام معظم رهبری
  • نشر کتاب
  • همسرانه
  • یک صفحه کتاب

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

کاربران آنلاین

  • زفاک
  • انانه

رتبه

    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس