مدیرالنفیسه

  • خانه 
  • In the name of Allah the merciful and the compassionate 
  • تماس  
  • ورود 

معنای وحدت مسلمین و چالش های آن

21 مهر 1401 توسط مدیر النفیسه



 
در هفته‌ای هستیم که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، به جهت نشان دادن انسجام مسلمین در برابر دشمن واحد، هفته وحدت نامیده شد. مقوله وحدت چندسالی می‌شود که به شدت با چالش‌های جدی روبه‌رو است و بعضا کج‌فهمی‌های صورت گرفته از آن، این موضوع را در سرحد کفر، نفاق، کوتاه آمدن از عقاید دینی، بی‌غیرتی دینی، عدم تعلق خاطر به اشخاص بزرگ مذهب و… کشانده است! در اردوگاه شیعه و سنی اگر نظری بیفکنیم کسانی را خواهیم یافت که مقوله وحدت برایشان به معنای «یکی» شدن با پیروان سایر مذاهب است و این قضیه را خیانت به باورهای دینی خویش می‌اگارند. 

ابتدا نقل قولی را از حکیم انقلاب بیان می‌کنیم تا بعد تعریف ساده آن روشن شود:« امروز نهضت اسلامی در دنیای اسلام شیعه و سنی نمی‌شناسد؛ شافعی و حنفی و جعفری و مالکی و حنبلی و زیدی نمی‌شناسد؛ عرب و فارس و بقیه‌ی قومیت‌ها را نمی‌شناسد؛ در این میدان عظیم، همه هستند. سعی کنیم دشمن بین ما تفرقه نیندازد. همه با هم احساس برادری کنیم، هدف را مشخص کنیم. هدف، اسلام است؛ هدف، حکومت قرآنی و اسلامی است. البته بین کشورهای اسلامی مشترکاتی وجود دارد، تمایزهائی هم وجود دارد.»

با توجه به کلام رهبری معظم، مهدی مسائلی تبیین خوبی از تعریف وحدت می‌کند:« وحدت اسلامی به معنای یکی شدن مذاهب نیست. این وحدت نه شدنی است و نه منظور داعیان این وحدت است. وحدت به معنای نادیده گرفتن اختلافات و شیعه شدن سنی، یا سنی شدن شیعه نیست. مقصود از وحدت اسلامی همبستگی مسلمانان و اتحاد پیروان مذاهب گوناگون با وجود اختلافات مذهبی، در برابر دشمنان اسلام و بیگانگان است. معنای صحیح وحدت شیعه و اهل سنت این است که با توجه به این که بین دو مذهب مشترکات بسیاری است، دو گروه باید بر محور این مشترکات به هم نزدیک شوند؛ برای حفظ و تعالی اسلام با همدیگر همکاری و همیاری داشته باشند؛ چرا که هر دو دشمن واحدی دارند. دشمنان اسلام، دشمنان هر دو مذهب هستند. در برابر این دشمنان و برای جلوگیری از سوء استفاده آنان از اختلافات باید در مقابل آنها بر وجوه اشتراک خود تکیه کنند، تا بتوانند بر دشمنان اسلام که دشمن مشترک شیعه و سنی هستند، از خود دفاع کنند.»

گاهی افراد، وحدت را تأیید عقاید و مقدسات طرف مقابل می‌شمرند که با توجه به آنچه که گفته شد باطل بودن این حرف مشخص گردید. اختلاف مذهبی چیزی است که در درون مذاهب نیز دیده می‌شود. مگر اهل‌سنت در امور فقهی با هم اختلاف ندارند؟ مگر اشعری و ماتریدیه و معتزله یکی هستند؟ مگر اهل‌سنت قربانی افراطگرایی وهابیت عربستان نشدند؟ پس آنچه که مشخص است واضح بودن اختلافات است، اما نوع مواجهه ما با این اختلافات و این که این اختلاف چه سرنوشتی را برای ما به ارمغان می‌آورد نقطه اصلی بحث است. 

شیعه و سنی، قرن‌های طولانی است که در مسائل گوناگون اختلاف نظر دارند و این امر، گاه از سوی فتنه انگیزان مایه گسست‌ها، بلکه نزاع‌های فراوان در تاریخ شده است، و بی‌گمان، یکی از عللِ ضعف مسلمانان در حال حاضر در برابر هجمه استعمار غرب، همین امر بوده است. در قرون اولیه اسلامی هرچند گاهی نزاع مذهبی بالا می‌گرفت و درگیری‌های محله شیعه نشین کرخ با محله سنی نشین بغداد از مشهورات تاریخ است، اما همچنان زیست مسلمین با هر عقیده و نظری در کنار یکدیگرمعمول بود و جریان داشت. شیخ صدوق نزد اهل‌سنت خراسان حدیث فرا می‌گرفت که حاصلش شد عیون‌الاخبار الرضا، از آن طرف هم مسلم و بخاری از محدثان شیعه حدیث نقل کردند که نتیجه‌اش شد صحیحین. 

شیعه و سنی هر دو مسلمان و در اعتقادات، احکام، اخلاق و … دارای مشترکات زیادی هستند، البته اختلاف هایی هم دارند که انکارشدنی نیست، اما این اختلاف ها نباید منجر به خصومت و دشمنی شود و به اساس اتحاد و برادری اسلامی ضربه وارد سازد . علامه شرف الدین می گوید:«سیاست سبب جدایی شیعه و سنی شد، همو نیز باید سبب اتحاد شیعه و سنی شود.» منظور این است که سیاست استعماری و دسیسه‌های بیگانگان فرق اسلامی و از جمله شیعه و سنی را از هم جدا کرده است، باید سیاست اسلامی به منظور مقابله با دشمن مشترک نیز آنها را به هم پیوند دهد.

وحدت اسلامی اساسی ترین موضوعی که ایجاب می‌کند حفظ احترام یکدیگر، عدم سب و توهین و دروغ به یکدیگر و فاصله گرفتن از تمسخر منطق فکری مسلمین است که این حکم عقل و فطرت انسانی است؛ چرا که هر کسی عقایدی دارد و اگر قرار است ما با آن عقاید مخالفت بکنیم نوع مواجهه ما در وهله اول نباید به شکلی باشد که حساسیت و تشنج ایجاد بکند بلکه باید با زبان لیّن  و استدلال برهانی باشد تا بتوان با گفت و گو و ایجاد دیالوگ به نتیجه مثبت و راه حقیقت رسید همان که قرآن کریم می فرماید:« ادعُ إِلىٰ سَبيلِ رَبِّكَ بِالحِكمَةِ وَالمَوعِظَةِ الحَسَنَةِ ۖ وَجادِلهُم بِالَّتي هِيَ أَحسَنُ ۚ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبيلِهِ ۖ وَهُوَ أَعلَمُ بِالمُهتَدينَ. یعنی با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت نما! و با آنها به روشی که نیکوتر است، استدلال و مناظره کن! پروردگارت، از هر کسی بهتر می‌داند چه کسی از راه او گمراه شده است؛ و او به هدایت‌یافتگان داناتر است»

محمد مهدی اسکندری

 4 نظر

دعوت به حکمت اساس دعوت پیامبران و امامان است

03 مهر 1401 توسط مدیر النفیسه

دعوت به حکمت اساس دعوت پیامبران و امامان است


ما در ایام دهه آخر ماه صفر، با سوگواری برای چهار معصوم مواجه هستیم.

اولا رسول خدا که خداوند او را اسوه ما معرفی کرده و صریحا توصیه می کند «و لکم فی رسول الله اسوة حسنة».

دوم شهادت امام حسن مجتبی که از حضرت رسول منقول است که فرمود: لو کان العقل رجلا، لکان الحسن، اگر عقل در قیافه مردی ظاهر می شد، همانا «حسن» بود. مورخان نوشته اند که آن حضرت در روزهای آخر ماه صفر به شهادت رسیده است. برخی هم اوائل ماه ربیع را نوشته اند.

سوم امام حسین است که به تازگی از اربعین آن حضرت گذشته ایم و اصل سوگواری متعلق به اوست.

چهارم شهادت امام رضا که آقا و مولایمان است و به خصوص ما ایرانی ها مفتخریم که آن حضرت در ایران ما مدفون شده و اسباب برکت و هدایت بوده و هست. ایشان روز آخر صفر درگذشته است.
در اینجا می خواهم سه وجه از امامت این بزرگواران را به اجمال بیان کنم و نتیجه ای بگیرم.

ما یک وجه امامت الهی داریم که هم در انبیاء بزرگ الهی هست و هم در امامان ما. آنها واسطه فیض الهی هستند و بر اساس مذهب تشیع، حجت خداوند در روی زمین هستند. آنها امام هستند، چه امام رسمی جامعه باشند و چه نباشند.

یک وجه دیگر، امامت علمی آنهاست، زیرا روایات آنها، مبیّن قرآن، و پشتوانه دین و فقه ماست. ما دین خود را از آن بزرگواران می گیریم. البته و در جایی که نیاز به تعمق در آیات و اخبار باشد، بیشتر دقت می کنیم و روی عقل خودمان هم حساب باز می کنیم، اما در جایی که دین نظری دارد، شیعه، نظر امام علی (ع) آن هم نظری که امام جعفر صادق از او نقل می کند را قبول می کند.

یک وجه دیگر امامت تربیتی آنهاست که ما بر اساس مشی آنها در زندگی می توانیم آنها را اسوه خویش قرار داده و حیات و ممات خود را حیات و ممات محمد و آل محمد قرار دهیم. پیامبر ما و همین طور امامان ما، اسوه اخلاق و تربیت بودند و از هر حیث، سعی می کردند اخلاق انسانی را به منصه ظهور بگذارند. این اعمال و رفتار آنها، برخی بر اساس توصیه های الهی بروز یافته و برخی نیز از آن روی که حضرات ائمه، انسانهای والا و شایسته و کامل هستند، و عامل به کارهای خیر و نیک اند، از آنان بروز یافته است. اعمالی است که انبیاء و انسانهای عاقل و متدین، معمولا وقتی در مقام عمل قرار می گیرند، همان کارها را انجام می دهند.

با این حال، باید توجه داشته باشیم که ما یک وجه انسانی و حِکمی هم در زندگی مان هست، که عقل و دانش خود ما باید آن را مطابق آموزه های قرآن و ائمه و با استناد به عقل و عرف، تشخیص داده و به آنها عمل کند. این مسأله، یک وجه نظری دارد که همان اعتبار و ارزش عقل ماست و به عنوان یک شیعه، برای این عقل حجیت قائلیم و گاهی به آن عقل نظری گفته می شود. دیگری یک عقل عملی است که معنایش این است که ما تشخیص حسن و قبح را با عقلمان می دهیم. این بخش، هم در بعد نظری و هم عملی، وجه مهمی از زندگی فکری و اعمال روزانه ما را تشکیل می دهد. البته منشأ عملی هم در واقع نظر و عقل، اما ناظر به عمل است.

نام بخش عقل نظری و خروجی آن را در معنایی که گذشت، می شود «حکمت» گذاشت، چیزی که آن را هم مثل همه چیز خداوند می دهد (چنان که به لقمان داده: و لقد آتینا لقمان الحکمه) و در قرآن، حکمت کنار تورات و انجیل است، نه عین آنها. « وَ یُعَلِّمُهُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِیلَ».

در بخش عقل عملی، می شود عنوان «خیر» را مطرح کرد که خداوند علاوه بر انجام اعمال شرعی و عبادی، دعوت به انجام «خیر» علاوه بر توصیه های صریح شرع، ظاهرا مصادیقی را که ما هم تشخیص بدهیم خیر است، می کند. به هر حال، مواردی هست که ممکن است ما آیه و حدیث هم در باره موضوعاتی به صراحت نداشته باشیم، یا کارهایی باشد که آن زمان معمول و معروف نبوده، بعدها پدید آمده، و ما باید با عقل خود خوبی و خیر آنها را درک کنیم و به آنها عمل کنیم. قرآن و امامان، در آیات و اخبار و عملشان، ما را دعوت به کار خیر و اعمال نیک می کنند. علاوه بر خیر، شاید آنجا که کلی از «اعملوا صالحا» یاد می کند، بتوانیم بگوییم مانند «وافعلوا الخیر» است.

خداوند ضمن آن که از ما خواسته است به تکالیف الهی خویش عمل کنیم، خواسته است تا به این وجه انسانی هم بنگریم و آنچه را که به نظرمان خیر و خوبی و عمل صالح است، محقق سازیم.

ممکن است به نظرتان بیاید که عمل صالح، در درجه اول، عبادات شرعی است، و البته همین طور است، اما وقتی خداوند خطاب به انبیای خود می فرماید: یا أَیُّهَا الرُّسُلُ کُلُوا مِنَ الطَّیِّباتِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً إِنِّی بِما تَعْمَلُونَ عَلیمٌ (مومنون:۵۱) یک مواردی از عمل صالح را مشخص می کند، و مواردی را هم به عنوان کار خوب، بر عهده خود بندگان خود می گذارد.

در زمینه تکالیف اجتماعی، آیت زیر، یکی از بهترین آیات الهی است که می فرماید: وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُون‏ (آل عمران، ۱۰۴). مخاطب، امام باشد یا دیگران، یا هردو، دعوت به خیر شده است.

در اولین مرحله، کار این برگزیدگان دعوت به خیر است. سوال این است:

دعوت به «خیر» چیست؟

شاید اطلاق کلمه خیر، به معنی بهترین ها، نشان دهد که خداوند به تشخیص آدمیان برای کار خیر احترام می گذارد و البته در این زمینه راهنمایی هم دارد.

دنبالش از دعوت به «معروف» یاد می کند، و از پرهیز دادن از «منکر» سخن می گوید. در اینجا هم باز به صراحت از مصادیق نام نمی برد، و این هم به معنای آن است که خداوند همان طور که در باره کلمه «خیر» اطلاق دارد، از نوع «معروف» و دعوت به آن ستایش کرده و از «منکر» پرهیز می دهد. آنگاه قومی را که به «خیر» و «معروف» عمل کند و از منکر بپرهیزد، قومی رستگار و اهل فلاح می داند.

دست کم در یک مورد دیگر هم در قرآن، از دعوت و عمل به «خیر» یاد می کند. آنجا از عمل به دستورات عبادی اسلام سخن گفته و در مرحله بعد از «وافعلوا الخیر» یاد می کند. در هر دو آیه «فلاح» را نتیجه تحقق این عمل می داند. یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا ارْکَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّکُمْ وَ افْعَلُوا الْخَیْرَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ (حج : ۷۷). ممکن است جدا کردن خیر از رکوع و سجود و عبادت، به معنای آن باشد که خیر، امری مستقل از عبادات و خود مصداق یک تکلیف روشن الهی برای مومنان در عمل به آن است. کار نیک کردن.

امام علی در نهج البلاغه در باره این آیت که «وافعلو الخیر» می گوید: افْعَلُوا الْخَیْرَ وَ لَا تُحَقِّرُوا مِنْهُ شَیْئاً فَإِنَّ صَغِیرَهُ کَبِیرٌ وَ قَلِیلَهُ کَثِیرٌ وَ لَا یَقُولَنَّ أَحَدُکُمْ إِنَّ أَحَداً أَوْلَی بِفِعْلِ الْخَیْرِ مِنِّی».

امام تأکید می کند که کار خیر، و انجام آن بسیار مهم است. نباید به کوچکی و بزرگی آن نگاه کرد، در واقع، نباید کار خیر را تحقیر کرد. کوچک آن هم بزرگ و کم آن هم زیاد است. هیچ کسی هم نمی تواند مسوولیت انجام کار خیر را از دوش خود بردارد و بگوید، دیگری انجام دهد.

برخی از ما فکر می کنم، باید همه اعمالی که انجام می دهیم، فقط همانها باشد که مصداق صریح و روشن آیه و روایت هستند. طبعا چنین نیست. این تصور، این نتیجه را دارد که ما مسوولیتی در قبال کارهای خیر در جامعه احساس نمی کنیم به صرف، تعبد نسبت به شرع، آن را برای فلاح خود کافی می دانیم. در حالی که خداوند، یکی از پایه های فلاح ورستگاری را نتیجه عمل به کار خیر می داند.

بدفهمی ما در باره خیر یک مصداق این است که فکر می کنیم، فقط وقف برای کارهای مذهبی درست است، برای همین نود درصد موقوفات ما برای کارهای دینی است. در حالی که دعوت کلی به خیر معنایش این است که ما باید معنای خیر را وسیع تر بفهمیم و وقتی وقف می کنیم، دایره وقف را گسترده تر ببینیم. یک اثرش در وقف کتابخانه و دانشگاه است که ما کمتر به آن می پردازیم و بیش از همه به مسجد و حسینیه و آثار دینی می پردازیم. البته خیلی از مومنان به مساله حمام سازی و پل سازی هم توجه داشته اند، اما در کل، وقف را بیش از همه در امور مذهبی صریح رعایت می کنند.

به هر روی، جامعه دیندار در دنیا، به خصوصا مومنان مسلمان، در این زمینه، کوتاهی دارند و اصولا تلقی درستی از درک عقلی خود نسبت به معروف و عمل خیر و کار نیک کمتر دارند. اگر ما نگاه دینی را تعریف می کنیم، باید توجه داشته باشیم که کارهای انسانی، یک مصداق مهم از کار دینی هستند. اگر هم این طور نگاه نمی کنیم، فکر کنیم که دین بخشی از کارهای درست را به ما گوشزد می کند، و بخش دیگر را عقل و عرف مقبول و مشروع به ما توصیه می کنند. نتیجه عملی اینها، هر کدام که باشد، این است که فلاح و رستگاری جامعه، در گروه «افعلوا الخیر» هم هست.

به نظر می رسد، یکی از علل بی توجهی به کارهای صرفا انسانی در جوامع، امری که مشترک میان همه مذاهب و در واقع، به عقل و فطرت انسانی است، همین است که مسلمانان تصور می کنند، هر چیز خوب، منحصر در موارد شرعی است. این یکی از علل عقب افتادگی جوامع اسلامی هم هست.

 

رسول جعفریان

 نظر دهید »

ی تواصی به حق و تواصی به صبر برای همیشه و بخصوص برای امروز ما یک دستورالعمل اساسی است.

26 شهریور 1401 توسط مدیر النفیسه

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای امروز در مراسم عزاداری دانشجویان ،با اشاره به تلاش‌های بی‌وقفه بدخواهان و رهزنان حقایق بر ضد حوادث مهمی همچون راهپیمایی شورانگیز اربعین، همگان را به وظیفه‌شناسی سفارش و خاطرنشان کردند: دو جمله حیاتی و جاودانی قرآن یعنی تواصی به حق و تواصی به صبر برای همیشه و بخصوص برای امروز ما یک دستورالعمل اساسی است.


ایشان، صبر را به معنای پایداری، ایستادگی، خسته نشدن و خود را در بن‌بست ندیدن دانستند و خطاب به جوانان عزیزِ هیئتی و قرآنی گفتند: هم خودتان راه حق را بروید هم تلاش کنید با منوّر کردن محیطهای گوناگون از جمله دانشگاه به رنگ خدا، دیگران نیز به این راه هدایت شوند.

16634197681330537_355.jpg

 نظر دهید »

سیدالشهدا و سلاحی به نام اشک

24 شهریور 1401 توسط مدیر النفیسه





 
 
 جمله معروفی است که از قدیم الایام تا به حال در شأن سیدالشهدا بیان شده است،:« حسین استثنا خلقت است.» از حلّیت اکل تربت و استحباب مؤکد جزع و فرع گرفته تا الهام‌بخش بودن نهضت حسینی برای بسیاری از قیام های ضد طاغوت در طول تاریخ که دنباله‌اش را باید در همان قرن اول و دوم در نهضت علویان جست و جو کرد. 

امام حسین محوری است که هرکس قصد دارد با چرخیدن بر مدار آن در پرتو انوار حقیقت‌گسترش به پویایی و جنب و جوش دراید و به قصد احقاق و اعتلای کلمه حق و اسقاط حرف باطل جهاد زندگی خود را ادا کند و به جای بیاورد. 

قتل و شهادت امام حسین تنها یک غایت داشت و آن هم «تقویت و اعتلای دین حق» بود و در این بین ناگزیر هرچه به امام حسین نسبت داده می‌شود باید در این پس‌زمینه تفسیر و فهم شود، گرچه عبارت «إن کان دین محمّد لم یستقم الّا بقتلی فیا سیوف خذینی؛ اگر دین محمد جز با کشته‌شدنم پایدار نمی‌ماند، پس ای شمشیرها! مرا دریابید» جمله شاعر عرب است و نه قول سیدالشهدا، اما با نظاره در تاریخ خواهیم دید این محتوا مکررا در تواریخ و روایات از قول امام شهید کربلا نقل شده است:« من به جهت اصلاح در امت جدم به‌ پا خاستم، و مى‏خواهم امر به معروف و نهى از منکر کنم، و بر روش جدم و پدرم على بن ابى طالب رفتار نمایم‏؛ پس هرکس حقیقت مرا بپذیرد [و از من پیروی کند، راه خدا را پذیرفته و] خدا به حق، اولی است و هر کس رد کند [و من را تنها گذارد] صبر می‌کنم تا خداوند میان من و این قوم، به حق داوری کند.»

یکی از جالب‌ترین و مهم‌ترین بحث‌هایی که در مورد امام حسین وارد است در باب روایاتی است که ائمه هدی (صلوات الله علیهم) در مورد ثواب زیارت و اشک بر سید شهیدان عالم بیان کرده اند. برای کثرت این دست روایات و تأکید اهل‌البیت به احیای ذکر سالار شهیدان کافی است به ابواب کتاب شریف «کامل‌الزیارات» مرحوم ابن قولویه قمی نظر افکنید تا با احادیثی از این دست روبه‌رو شوید:«گریه و بی تابی، برای انسان در باره هر چه بی تابی کند، ناپسند است، جز گریه و بی تابی بر حسین بن علی(ع) که برای آن، پاداش هم دارد.»، «هرکس که نزد او از حسین یاد شود و به اندازه بال مگسی از چشمانش اشک جاری شود، ثواب او بر عهده خدای عزوجل است و خدای متعالی به کمتر از بهشت برای او راضی نمی‌شود.»

قطعا جنبه عاطفی و احساسی نسبت به این احادیث مدخلیت داشته و نمی‌توان این بُعد را در تفسیر و فهم این احادیث و روایات نادیده گرفت. هرکسی که از ذره‌ای احساسات برخوردار باشد، بی‌شک در مواجهه با شهادت امام حسین متأثر شده و منقلب می‌شود اما این نوع دید تمام ماجرا نیست و باید دید جامع‌تری به این روایات و منقولات حضرات معصومین داشت. 

اکثر روایات وارده که جماعت شیعیان را ترغیب به عزاداری برای امام حسین می‌کند و کار را تا تباکی (اظهار به گریه) می‌کشاند در عصر صادقین (سلام‌الله علیهما) وارد شده و باید آن زمینه و زمانی که این حضرات در آن چنین روایاتی را صادر فرمودند در نظر گرفت. دانستن سبب ورود این روایات مانند دانستن شان نزول آیات قرآن است و ما را در فهم مقصود یاری می رساند. امویان روز عاشورا را عید می دانستند و مردم در این روز جشن می گرفتند و شیرینی می خوردند و لباس نو می پوشیدند و شادی می کردند. در زیارت عاشورا می خوانیم:« وَ هذا يَوْمٌ فَرِحَتْ بِهِ آلُ زِيادٍ وَ آلُ مَرْوانَ بِقَتْلِهِمُ الْحُسَيْنَ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَيْهِ، و اين روز روزى است که شادمان شدند به اين روز دودمان زياد و دودمان مروان بخاطر کشتن حضرت حسين صلوات اللّه عليه.» 

این رسم تا به امروز در بسیاری از کشورهای عربی رواج دارد و مرسوم است، به طوری که عاشورا برایشان به منزله یکی از روزهای مبارکه قلمداد می‌شود و تالارهای جشن از مدت قبل برای چنین روزی رزور می‌شود. 

پیشوایان شیعه به مقابله با این جریان ضد حسینی برخاستند و مردم را به حزن در عاشورا و گریستن بر امام حسین فرا خواندند. عزاداری در آن قالب و آن بستر اعلام مخالفت با قدرت حاکم و عملی انقلابی و به معنی عضویت در حزب حسینی و مخالفت با حزب حاکم اموی  و بیزاری از قاتلان آن حضرت بود امویان می خواستند امتیاز مظلومیت را از امام حسین بگیرند اما پیشوایان شیعه می خواستند با زبان اشک مظلومیت آن حضرت را فریاد کنند.

تحریف عاشورا و کج‌فهمی‌های درمورد آن همیشه محدود به غلو در عزاداری و نیست، گاهی فهم ناقص از عزاداری ولو به شکل متعادل انجام دادن آن ما را در ارزیابی نهضت حسینی ناکام می‌گذارد، تعبیر سیاسی در عصر ائمه ممزوج با اشک بود، امروزه نیز در کنار این روش باید سایر روش‌ها را برای فریاد حق‌خواهی در مجالس حسینی به کار برد. آنانی که هیأت را سیاسی نمی‌دانند، رطب خوردگانی هستند که در حال منع دیگران از رطب‌اند. 

نهضت عاشورا برای دین بود و امری سیاسی، چگونه می‌شود مبارزه را از حسین و عاشورای آن گرفت؟ گاهی اشک وسیله مبارزه با طاغوت است و گاه فریاد. اگر در عاشورا حق و باطلی هست، پس در ذکر عاشورا و عزاداری امام حسین هم باید حق و باطل های زمانه را در یادآورد چرا که در جهان فانی همواره حق و باطل دو جریان «ممتد» بودند که در تاریخ به اشکال مختلفه ظهور و بروزهایی داشتند. حسین کشته حق به دست باطل است و عزادار آن، حق‌خواهی که به تقابل با باطل برخاسته.

 نظر دهید »

“کربلا"به رفتن نیست… به شدن است!..

21 شهریور 1401 توسط مدیر النفیسه

شمر نمازش را میخواند،
روزه‌اش را هم میگرفت،
آشکارا هم فسق و فجور نمیکرد،
و شاید اهل رشوه و ربا هم نبود…
معاویه و ابن‌زیاد و عمربن‌سعد هم همینطور…..

یادمان باشد،
زیارت عاشورا که میخوانیم
وقتی رسیدیم به «وَ لَعنَ الله…»هایش؛
لحظه ای به خودمان گوشزد کنیم:
نکند این «لعن الله…» شامل حال ما هم بشود؟؟؟!!!!!
مایی که گاه خودمان را
“ارزانتر” از شمر و عمر و ابن‌زیاد میفروشیم……

جمله ای بس سنگین از شهید آوینی:
“کربلا"به رفتن نیست…
به شدن است!..

 

 2 نظر
  • 1
  • ...
  • 9
  • 10
  • 11
  • ...
  • 12
  • ...
  • 13
  • 14
  • 15
  • ...
  • 16
  • ...
  • 17
  • 18
  • 19
  • ...
  • 61
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 <   >
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

مدیرالنفیسه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • اجتماعی
  • احکام
  • امام خمینی
  • امام زمان (عج)
  • ایام مذهبی و ملی و مناسبتی
  • بارداری
  • بدون موضوع
    • نهج البلاغه
  • بهداشتی
  • تاریخی
  • تربیت کودک
  • تربیتی
  • تغذیه
  • حدیث
    • تربیتی
  • حکایت
  • خانه داری
  • خانواده
  • خانواده
  • سیاسی
  • سیره وسخنان بزرگان
  • شبهات
  • شهدا
  • طنز
  • طنز
  • عصر بخیر
  • فن بیان
  • قانون
  • قرآن
  • متن ادبی
  • مقام معظم رهبری
  • نشر کتاب
  • همسرانه
  • یک صفحه کتاب

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

کاربران آنلاین

  • متین
  • زفاک
  • مرضیه کرنوکر

رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 19
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 32
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 32
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس