و مَنْ دَقَّ بٰابَ الکَریم ؛ اِنْفَتَح…
و مَنْ دَقَّ بٰابَ الکَریم ؛ اِنْفَتَح…
در خانه کریم را بکوب
باز میکنند
ناامید نشو
در را بکوب… او کریم است..
و مَنْ دَقَّ بٰابَ الکَریم ؛ اِنْفَتَح…
در خانه کریم را بکوب
باز میکنند
ناامید نشو
در را بکوب… او کریم است..
“خدا نیامرزد علی را"! این جمله ای است که نقل شده معاویه هنگامی که در برابر انتقاد و اعتراض یک زن قرار گرفته بود بر زبان رانده است.
جدا از تلاش بنی امیه برای مرسوم کردن لعن بر امیر مومنان علی ( ع) این جمله معنای مهمتر دیگری نیز دارد و آن این است که خدا لعنت کند کسی را که مردم را در برابر حاکمان شان اینطور گستاخ و مطالبه گر کرده است!
در پایان دوره حکومت کوتاه چند ساله خود درباره رفاه مردم کوفه فرموده بود: “مردم کوفه سایبان دارند و نان گندم و آب فرات میخورند…” به این معنی که رفاه ایجادکرده و فقر را تا جای ممکن از چهره شهر زدوده است.
در کمک به نیازمندان نیز حضرتش فقط به کیسه بر دوش کشیدن خود اکتفا نمی کرد بلکه چنانکه امام صادق (ع) سالها بعد فرمود معتقد بود بهترین کمک آن است که فرد را بی نیاز کند نه آنکه بعد از مختصر کمکی، نیازمند به حال خودش رها شود و روز از نو و نیازمندی از نو !
گفته شده امام بارها در بازار فریاد می زده ای مردم؛ فقر، مرگ بزرگ است !
نهادینه کردن این جد و جهدهای عدالت خواهانه در عرصه سیاست و اجتماع در حالی بود که آن امام در پیچیده ترین و دشوارترین موقعیت های سیاسی جامعه اسلامی قرار داشت. به گونه ای که با بصیرت ترین انسان ها نیز در مشاهده واقعیت آنچه در حال وقوع است به اشتباه می افتادند. نقل های فراوانی وجود دارد از جانب دوستان و نزدیکان امام در نوع برخورد با معاویه، حاکم شام، که به مدارای موقتی و خدعه آمیز با او توصیه می کردند نقل هایی که نشان می دهد این توصیه کنندگان نه فریبکاری معاویه را خوب شناخته بودند و نه جوانمردی و تیزبینی امام را.
با این حال در بیان دشواری های طاقت سوزی که خاطر آن وجود شریف را می آزرد از همه مهمتر رویارویی اش با کسانی بود که خود در زمره مسلمانان بودند!
مصاف پیامبر اسلام با کفار بود و نفاق نیز در زمان ایشان چندان زمینه و زمان لازم را برای بروز پیدا نکرد اما تاریخ، امام علی ( ع) را در موقعیتی قرار داد که مجبور بود در برابر مدعیان اسلام بایستد! مدعیانی که شمشیرهایشان را برای رضای خدا در برابر او کشیدند و در نهایت نیز فرقش را با همین جهالت مقدس خویش شکافتند
آن حضرت خود نیز به خوبی به این موقعیت خطیر تاریخی آگاهی داشت و نقش مهمی را که در حال ایفای آن بود به دقت می شناخت. به همین دلیل بود که می فرمود جز من کسی توانایی درآوردن چشم این فتنه ها را نداد.
بیش از هزارسال از آن دوران پر آشوب می گذرد اما میراثی که امام علی (ع) در سیاست و حکومت از خود برجای گذاشت گویی برای همیشه تاریخ مرز روشنی را برای طی طریق عدالتخواهان جهان ترسیم کرده است. مرزی که به خوبی نشان می دهد سمت علی (ع) ایستاده ایم یا معاویه!
علی اباذری
?و نکته این است که لیلة القدر مىگویند نه یوم القدر. در دل تاریکى ها و در بطن حادثه ها است که تو باید طرح فردا را بریزى و در طلوع فجر، همراه فرشته هاى نازل شب قدم بردارى.
?اشتباه ما این است که در شب مان کارى نمىکنیم و در شکم گرفتارى ها و ظلمت ها، یا تسلیم تاریکى مى شویم و یا مرثیه خوان ظلمت. و این فاجعه را در طلوع فجر مى فهمیم که هیچ کارى نکرده ایم و هیچ طرحى نریخته ایم. و تا دست به کار شویم و طرحى بریزیم، هزار مانع بر سر راهمان مىگذارند و هزار درگیرى برایمان ایجاد مىکنند و تا بخواهیم حرکت کنیم به غروب رسیدهایم و دوباره گرفتار شب شده ایم.
? این است که در شب طرح مىریزند و این است که شب را، قدر مىدانند، شب را. و این است که یک شب طرح، یک شب قدر، از هزار ماه بى علیتقدیر بهتر است.
♦️استاد علی صفایی حائری / تطهیر با جارى قرآن
شرایط استجابت دعا
?مرحوم علامه طباطبایی (رضوان الله تعالی علیه) در درس تفسیر میفرمودند: وقتی خدا میگوید: « ادْعُونِی اسْتَجِبْ لَکُمْ؛ مرا بخوانید، خواسته تان را برایتان مستجاب میکنم» (غافر، 60) این دعا و استجابت بر اساس آیه دوتا شرط دارد: یکی دعا باشد، دیگر اینکه درخواست از خدا باشد.
?گاهی به صورت لقلقه زبان از خدا میخواهم، اما در واقع به کار خودم تکیه دارم. در این صورت، خدا ضمانتی نکرده که این دعا مستجاب باشد. این نوع درخواست اساساً دعا و در خواست نیست. گاهی در خواست و دعا هست، اما از خدا نیست.
?مثلا وقتی میدانم که تمام کارهای خدا بر اساس حکمت است، اگر چیزی را از او بخواهم که میدانم بر خلاف حکمت خداست، در واقع از خدای واقعی که بر اساس حکمت عمل میکند، تقاضا نکردهام. یعنی دعا کردهام، اما از خدا نه!
? درخواست خلاف حکمت از خدای حکیم نوعی جمع بین نقیضین است. یعنی خدایا! این چیزی را که نمیخواهی من از تو میخواهم که بخواه. اگر در موردی، دعای من برخلاف مصلحت شخص من یا برخلاف مصلحت عالم بود یا بدون التزام به اسباب گفتم: خدایا به من مقام پیغمبر (ص) را بده یا خدایا تکلیف را از من بردار! اینگونه دعاها مستجاب نمیشود.
امام موسی صدر در بخشی از مقاله «علی موحد بود و بس» از کتاب «انسان آسمان» بیان می کند:
«فکر میکنیم اگر دهها تن از این قهرمانان تاریخ را بجوشانیم و یک وجود تازه به وجود بیاوریم، این میشود. علی(ع). علی شجاع است، یعنی دارای ملکه شجاعت است، یعنی سر نترس دارد. اگر گفتیم علی(ع) کریم است، یعنی دست و دلش باز است، یعنی نمیتواند چیزی داشته باشد و به کسی ندهد. اما بنده خیال میکنم این گونه نیست.
علی(ع) شجاع هست، اما نه مثل رستم. علی(ع) کریم است، اما نه مثل حاتم طایی. علی غیور است اما غیریتش مثل غیرتهای ما نیست. علی صفاتش منشا دیگری دارد. نگاه اجمالی به زندگی مولا به ما نشان میدهد: علی(ع) گاهی خیلی کریم است،گاهی خیلی بخیل به نظر میآید. علی(ع) گاهی خیلی غیور است،گاهی خیلی صابر است، علی(ع) گاهی خیلی متواضع است و گاهی خیلی متکبر.
شجاعت علی(ع) را ببینید حضرت رسول (ص) درباره امیرالمومنین (ع) میفرماید: به خدا سوگند علی(ع) یک لشکر در راه خداست. حالا بیایید و شبهای علی(ع) را تماشا کنید. همان علی(ع) که شجاعتش زبانزد است میدیدی ایستاده است، ریشش را به دست گرفته و میگوید: خدایا، آه از راه دور و کمی بضاعت و وحشت آینده. پس کجا رفت آن شجاعت؟
همان علی (ع) که پول برایش مانند خاک است و حتی پستتر، در جای دیگر میبینیم به دست برادر گرسنه و نابینایش که سهم بیشتری از بیتالمال میخواهد آهن داغ نزدیک میکند.کجا رفت آن علی(ع) که معاویه میگوید:«اگر علی(ع) دو انبار از طلا و کاه داشته باشد اول انبار طلا را در راه خدا میبخشد.» کجا رفت آن علی(ع) که دنیا به اندازه یک استخوان مرده برایش ارزش ندارد؟
این علی(ع) متواضع، که در مقابل کوچکترین خلق خدا تکبر نشان نمیدهد،گاهی آنقدر در برخورد با دشمنان خدا متکبر میشود که یکی از رقبایش به او میگوید:یا ابالحسن، این غرور و کبر که در سر توست برای چیست؟
چرا علی(ع) این گونه است؟ چون علی(ع) مومن است. پاسخ همین یک کلمه است. علی(ع) شجاع است، چون مومن است. ایمان به خدا مصدر تمام صفات و کمالات علی(ع) است. ایمان به خدا و دیگر هیچ».