مکــــــــــن ای صبــــــــــــــح طلـــــــــــوع
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
عصــر فـردا بدنش زیـــر سُــم اسبان است
مکــــــــــن ای صبــــــــــــــح طلـــــــــــوع??
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
عصــر فـردا بدنش زیـــر سُــم اسبان است
مکــــــــــن ای صبــــــــــــــح طلـــــــــــوع??
گزیده ای از سخنان میرزا اسماعیل دولابی: در کربلا هم قحطی آب بود و هم قحطی محبت
چه بین اهل مجاز و چه بین عرفا، عشقی مانند آنچه در عاشوراست بروز نکرده
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی، عارف سالکی است که روز به روز بر تعداد شیفتگان کلامش افزوده می شود. خواندن ” طوبای محبت ” او در این روزها بیش از هر زمان دیگری بر دل می نشیند.
جملات زیر گزیده ای از سخنان ایشان درباره محرم و امام حسین(ع) است.
* هرکس هر مصیبتی داشته باشد از شیعیان ومسلمانان ومومنان حتی اشقیا اگر مصیبت امام حسین(ع) خوانده شود همه بخشیده میشوند.
* حضرت سیدالشهداء به مردم احتیاج نداشت، اما اینکه می فرمود مرا یاری کنید، یعنی مسلک مرایاری کنید مقصد مرا یاری کنید همکار وهمراه من باشید. وقتی نماز میخوانید یا کار خوبی انجام میدهید به انبیا واولیا کمک می کنید.
* در دستگاه امام حسین حتی ریا هم مدح شده است اگر مالت را جلوی مردم بدهی یاسینه بزنی خوب است.
* اگر کسی هم ته جهنم باشد با این امامانی که من می بینم آخر سر او را بیرون میآورند وکسی راآنجا باقی نمی گذارند.
* ماه محرم یکی از ماههای تکامل است ومحبت وعزاداری برای امام حسین(ع) انسان را زود به مقصدمی رساند.
* همه اهل بیت کشتی نجات هستند ولی کشتی نجات امام حسین سریعتر است.
* امام حسین(ع) تجلی خداست درحدیثی است کسی که آن حضرت را با معرفت زیارت کند خداوند بنفسه به آن زائر مخلوط میشود.
* در دهه اول محرم تجلی امام حسین عالم را عوض می کند. اگر کسی در شب تاسوعا و عاشورا چشم باطنش بازباشد می بیند که هر مومن وکافری محزون است.
* در کربلا هم قحط آب بود وهم قحط محبت.
* چه بین اهل مجاز وچه بین عرفا، عشقی مانند آنچه در عاشورا است بروز نکرده است.
* غم کربلا غمهای دیگر را از بین می برد.
* غم بدون امکان گریه سخت است واسمش حزن است وخزانه حزن وغم عاشورا دل حضرت زینب(س) است.
* کربلا وعاشورا شرابی دارد که همه گناهان را آب می کند.
* هنگام عزاداری انسان در دلش باز می شود وامام حسین(ع) داخل می شوند.
* نماز، روزه، قرآن، ایمان و … هریک چهار فصل دارند و عاشورا بهار ایمان است.
* فرمودند: همهٔ زمینها کربلا و همهٔ روزها عاشوراست، ولی نفرمودند همهٔ شما امام حسیناید، گذاشت خودتان درک کنید.
روایت استاد فاطمی نیا از عظمت قمربنی هاشم
استاد فاطمی نیا می گوید: قمر بنی هاشم بابالحوائج است. در مورد این آقا عقلمان نمیرسد چه چیزی بگوییم. از عقول ما خارج است. برای اینکه معصومی پیدا میشود در مورد او میگوید: «رَحمَ الله عمَّیا عباس کان نافذ البَصیرة»: خدا عمویمان عباس را رحمت کند که بصیرتش نافذ بود. یعنی چشم قمر بنیهاشم پرده را میشکافت.
معصوم دیگری که امام زمانش باشد یعنی مولایمان ابیعبدالله (علیهالسلام) میدانید، تاریخ صحیح مینویسد که وقتی با او حرف میزد میگفت: «بِنَفسی أنت»: عباس! جانم به قربانت. آقا امام زمان (ع) یک تبسم به روی آدم بکند آدم چه میشود؟ مجسم کنید که شما امام زمان (ع) را نگاه کنید و حضرت بخندد فقط، هیچی دیگر. تمام نسلت خوشبخت میشود. آن وقت میدانید امام زمانِ قمربنیهاشم به او چه گفت؟ گفت: «بنفسی أنت» ؛ جان من به قربانت. در مقاتل معتبر داریم.
حالا فضایل آقا چقدر است؟ این یک فضیلت را ما نمیتوانیم هضم کنیم که این همه شهید در اسلام بودند. روایات معتبر میگوید: «یَغبِطُه جَمیعُ الشُّهدا» . اگر این {جمیع} را نداشت میگفتیم شاید بعضی از شهدا را میگوید اما میگوید: مقام حضرت عباس(ع) مقامی است که همه شهدا غبطه آن را میخورند. پدر، امیرالمؤمنین (ع) است. در بهشت، همه آرزوی مقامش را میبرند.
وقتی آفایی اینطور باشد تو را به خدا عقل ما میرسد درباره او چیزی بگوییم؟! ای قمر بنیهاشم! ای آقا! من زبان ناقابلم بسته است ولی الحمدلله یقین حاصل شده که حتی تو دست رد به سینه کافر هم نزدی.
دوستان را کجا کنی محروم/ تو که با دشمنان نظر داری
با تمام جانم دارم می گویم. آقا قربانت بروم. بر من ثابت شد که جوال یهود و نصاری را دادهای. ای پسر امیرالمؤمنین! آقا شفاعت تو خیلی قوی است. شفیع ما باش. از خدا بخواه مشکلات ما را حل کند. تو که این قدر مقام داری. می فرمایند: «تمام شهدا آروزی مقام قمر بنی هاشم را دارند»
در هزاران عاشورای فردی به کدام طرف پیوسته ایم؟ سپاه حسین(ع) یا لشکر یزید؟!
برای بودن در رکاب حسین(ع) ، لازم نیست حتماً به عاشورای 61 برگردیم یا حتماً منتظر میدان جنگی باشیم که مردان مسلح در دو سوی آن، آرایش نظامی گرفته اند. ما هر جا که در معرض انتخاب هستیم، درست مانند حسین(ع) که در معرض انتخاب بود، در بطن عاشورا قرار گرفته ایم. درست انتخاب کنیم، در کنار حسین (ع) و ابوالفضل(ع) هستیم و اگر انتخاب مان حرام باشد، در رکاب یزید و شمر و حرمله ایم.
قرن هاست که می گوییم: “ای کاش روز عاشورا در کنارت بودیم، حسین جان!” و آن گاه با نوحه ای جانسوز، گریه سر می دهیم و به پهنای صورت، اشک می ریزیم و حسرت مان را تکرار می کنیم: “ای کاش روز عاشورا در کنارت بودیم، حسین جان!”
عاشورا اما مکرر در مکرر، هر لحظه بازآفرینی می شود بی آن که حواس مان باشد. گو این که تصور می کنیم عاشورا در 61 هجری تمام شد و آنان که وسعت دید بیشتری دارند، هر جا جنگ مسلحانه ای بین حق و باطل باشد را عاشورا می دانند و چنین می پندارند که تکرار عاشورا، فقط در هنگامه چنین نبردی است.
واقعیت اما، چیز دیگری است. ما چه در صلح و چه در جنگ، هر روز و هر روز، در بطن عاشوراییم، ما هر لحظه در حال انتخاب هستیم که در سپاه حسین(ع) باشیم یا در لشکر یزید و شمر و عبیدالله و ابن سعد و حرمله.
حسین (ع)، قبل از آغاز عاشورا، آنگاه که به او پیشنهاد بیعت با یزید داده شد، انتخابش را کرد و سخنی گفت که برای همیشه تاریخ ماندگار شد: مرگ با عزت را بر زندگی با ذلت ترجیح می کند.
اینک به استناد همین انتخاب و همین یک جمله، همه ما هر روز، بارها عاشوراهای کوچکی را در حد و اندازه زندگی هایمان تجربه می کنیم. بسیاری مان در این عاشوراها، یکراست سراغ لشکر یزید می رویم و به آنها می پیوندیم و بسیاری دیگر نیز حسینی می شویم و گروهی نیز یک پایمان در بارگاه عبیدالله است و پای دیگرمان در خیمه گاه اباعبدالله(ع).
عاشوراهای ما، انتخاب هایی است که لحظه های عمرمان را فرا گرفته است.
راننده تاکسیی که می تواند از ناآشنایی مسافرش به مسیر سوء استفاده کند ،
کارمندی که در معرض گرفتن رشوه قرار دارد،
بانکداری که می تواند با دستکاری در حساب ها، اختلاس کند،
قاضیی که قدرت دارد حقی را جابجا کند،
روزنامه نگاری که برای جلب بیشتر مخاطب بین تیتر درست و غلط انتخاب می کند،
مدیری که در استخدام بین متخصص کارآمد و آشنای ناکارآمد مردد است یا برای ارتقاء مقامش می تواند علیه رقیبش توطئه کند،
تولید کننده ای که می تواند مشخصات نادرست برای معرفی محصولش بنویسد،
سیاستمداری که برای رأی آوردن، بین حفظ حرمت یا آبروریزی مخیر است و بین راست و دروغ انتخاب می کند و همه و همه در معرض انتخاب های روزانه هستند.
در این میان، کسی که نمی تواند از چند رأی، از مبلغی پول، از یک پست اداری یا از تعدادی مخاطب بگذرد، چگونه می تواند ادعا کند که اگر در روز عاشورا بود، از جانش می گذشت؟!
بزرگ ترین کار امام حسین(ع) در عاشورا، انتخاب درست بود، انتخاب بین عزت و ذلت ؛ و ما هر لحظه در معرض انتخاب هستیم. انتخاب بین عزت و ذلت، حلال و حرام، مردانگی و نامردی، مردم داری و مردم آزاری، حسن خلق یا بداخلاقی، راستگویی یا دروغ، احقاق حق یا حق خوری و … .
درست است که ما عاشورای 61 را درک نکردیم ولی اگر نیک بنگریم، هر کدام مان هزاران عاشورای فردی را پشت سرگذاشته ایم، با سربلندی یا سرافکندگی.
یادمان باشد که برای بودن در رکاب حسین(ع) ، لازم نیست حتماً به عاشورای 61 برگردیم یا حتماً منتظر میدان جنگی باشیم که مردان مسلح در دو سوی آن، آرایش نظامی گرفته اند. ما هر جا که در معرض انتخاب هستیم، درست مانند حسین(ع) که در معرض انتخاب بود، در بطن عاشورا قرار گرفته ایم. درست انتخاب کنیم، در کنار حسین (ع) و ابوالفضل(ع) هستیم و اگر انتخاب مان حرام باشد، در رکاب یزید و شمر و حرمله ایم.
هر انتخابی در هر لحظه ای از زندگی، یک عاشورای کوچک است؛ این است که گفته اند و په زیبا هم گفته اند که “کل یوم عاشور و کل ارض کربلا".
راستی، شما در آخرین عاشورای زندگی تان، کدام سمت رفتید؟
جعفر محمدی
#محرم_احیای_واجب_فراموش_شده
شمر نمازش را میخواند،
روزهاش را هم میگرفت،
آشکارا هم فسق و فجور نمیکرد،
و شاید اهل رشوه و ربا هم نبود…
معاویه و ابنزیاد و عمربنسعد هم همینطور…..
یادمان باشد،
زیارت عاشورا که میخوانیم
وقتی رسیدیم به «وَ لَعنَ الله…»هایش؛
لحظه ای به خودمان گوشزد کنیم:
نکند این «لعن الله…» شامل حال ما هم بشود؟؟؟!!!!!
مایی که گاه خودمان را
“ارزانتر” از شمر و عمر و ابنزیاد میفروشیم……
جمله ای بس سنگین از شهید آوینی:
“کربلا"به رفتن نیست…
به شدن است!..