کلید خیلی از قفلهای زندگی سه چیز است:
هیچکس قفل بدون کلید نمیسازد!
اگر قفلی تو زندگیت می بینی؛
شک نکن اون قفل کلیدی هم داره…
کلید خیلی از قفلهای زندگی سه چیز است:
صبر، آرامش و توکل
هیچکس قفل بدون کلید نمیسازد!
اگر قفلی تو زندگیت می بینی؛
شک نکن اون قفل کلیدی هم داره…
کلید خیلی از قفلهای زندگی سه چیز است:
صبر، آرامش و توکل
بعضی از خانوما میگن همسرمون برامون هیچی نمیخره:
شاید دلیلش یکی از موارد زیر باشه
چون خیلی از آقایون خرید کردن رو بدون حضور طرف مقابل دور ریختن پول میدونن ! چون میگن من یه چیز میخرم که ممکنه نیازش نباشه
همسرتون اقتدار خرید برای شما رو از دست داده . یه بار زدی توو پرش و گفتی این چیه رفتی خریدی؟! دیگه دوست نداره برات خرید کنه
پس همیشه حتی اگه دوست نداری ازش تعریف کن و بگوو وااااااااااای چقدر خوووشگله به همه با افتخار نشون بده و بگو شوهرم خریده و بعد سعی کن به مرور سلیقه ت رو بیشتر بهش نشون بدی. مثلا تصاویری از چیزایی که دوست داری بهش نشون بده و …
همسرتون مناسبتها و این ها رو لوس و مسخره میدونه … در این صورت شما برای خودتون جشن بگیرید ، وقتی ببینه شما چقدر برای خودتون ارزش قائلید کم کم پی میبره چقدر براتون مهمه ، لااقل در یه ضیافت مفت و مسلم و راحت دعوت شده!
«بادیگارد سلبریتی» شغل پردرآمدی است؟
٦میلیون! این کمترین دستمزد است و رقم حقوق بادیگاردها ممکن است به ١٠میلیون هم برسد.
به گزارش روزنامه شهروند، مردان درشتهیکل، قدبلند، با لباسهای یکدست و گوشی در گوش که وقتی با آنها روبهرو میشوی به قاعده یک دیوار بزرگ جلوی چشمانت را میگیرند. اینها مشخصات کسانی است که کمابیش نگاههایمان به دیدنشان در مراسمهای بزرگ و محفلهای پروپیمان عادت کرده است و ما آنها را با اسمهای مختلفی مثل بادیگارد، حفاظت، تشریفات و … میشناسیم.
البته از قدیمالایام شخصیتهای کشوری و لشکری محافظ داشتهاند، محافظانی که تا همین چند سال پیش ظاهرشان چندان از بین بقیه همراهان یک شخصیت مهم قابل تشخیص نبود، اما الان نهفقط ظاهر آنها کاملا متفاوت شده، بلکه شخصیتی که از آن محافظت میکنند هم تغییر زیادی کرده است، حالا سلبریتیها از بازیگر گرفته تا فوتبالیستها و حتی شاخهای مجازی هم برای خودشان بادیگارد استخدام میکنند، موضوعی که رئیس پلیس پیشگیری به آن واکنش نشان داده و گفته: «پلیس و نیروی انتظامی هیچ مجوزی جهت محافظت شخصی از افراد یا فعالیت بادیگاردها صادر نکرده و نهتنها پلیس، بلکه قانون نیز چنین اجازهای را نداده است.» با وجود این حرفها بعید به نظر میرسد که بتوان بازار محافظت از چهرههای معروف را جمع کرد.
امیرحسین سیف که ادعا میکند ١٢سال است از سلبریتیها محافظت میکند، بعد از شنیدن صحبتهای …. برآشفته میشود. او به «شهروند» میگوید: «اصلا مگر این کار مجوز لازم داشت که حالا میگویند مجوز ندادهایم و نمیدهیم؟ مگر استخدام افراد برای کارهایی که منافاتی با قانونی ندارد، مجوز میخواهد؟ اصلا یک نفر میخواهد به من پول بدهد که کنارش راه بروم تا با قدوهیکل و تیپ من پز بدهد! کسی نمیتواند دخالت کند.»
سیف ترجیح میدهد در مورد اینکه تا به حال محافظ چه کسانی بوده، سکوت کند تا به قول خودش شر نشود، اما میگوید: «تا به حال حداقل در تیم حفاظت ٩ بازیگر مختلف بودهام. حساب افراد دولتی و نظامی جداست، محافظان آنها که اتفاقا یکی دوتایشان بهعنوان شاگرد به باشگاه من میآمدند، خیلی گیر و گرفت دارند و باید از ابعاد مختلف مناسب باشند، اما برای چهرههای معروف همین که قدوهیکل مناسب داشته باشی و کارت را بلد باشی، کافی است.»
او تاکید میکند که شغل اصلیاش مربیگری بدنسازی است و حفاظت از چهرهها را بهعنوان کار جانبی انجام میدهد، به همین دلیل هم تا به حال به صورت تمام وقت محافظ کسی نبوده است، اما هیچکدام از بادیگاردهایی که میشناسد، کمتر از ٦میلیون نمیگیرند. میگوید: «این کمترین دستمزد است و رقم حقوق بادیگاردها ممکن است به ١٠میلیون هم برسد، چون زندگی بادیگاردها خرجش زیاد است؛ از هزینه بدنسازی و مکمل گرفته تا لباس و قیافه. از طرفی کسانی که میخواهند حقوق ماهانه بدهند، کار زیادی از آدم میکشند. اصلا من برای همین بادیگارد ثابت و حقوقبگیر کسی نمیشوم و بیشتر موردی کار میکنم، البته مشتریهای ثابتی هم دارم که فقط به من زنگ میزنند.»
به گفته سیف قیمت محافظت موردی از چهرههای معروف هم چیزی بین ٥٠٠هزار تومان تا یکمیلیون متغیر است و بستگی به زمانی که از فرد میگیرد و حساسیت مراسمی دارد که فرد باید همراهی شود.
سیف در مورد اینکه اصلا محافظت از چهرههای معروف چه ضرورتی دارد، میگوید: «به هر حال در دنیای الان که حاشیههای زندگی چهرهها زیاد است ممکن دشمنیهایی هم وجود داشته باشد. بحث آدمربایی هم مطرح است، تا جایی که خانوادههای ثروتمند برای بچههایشان هم محافظ استخدام میکنند تا گروگانگیری پیش نیاید. از طرفی چهرههای معروف در شأن خودشان نمیبینند که مردم را کنار بزنند و به کارشان برسند و یک نفر باید این کار را انجام بدهد. مردم هم در مواردی رعایت نمیکنند و چنان به آدمهای معروف میچسبند که جدا کردنشان کار هرکسی نیست.»
شما اگر روزنامه نخوانید از اخبار بی اطلاعید، اما اگه روزنامه بخوانید از واقعیت بی اطلاعید!
کتاب درست برعکس این جمله ست، اگر کتاب نخوانید از واقعیت بی اطلاعید، مطالعه باعث میشه همه چیز رو واقعی تر ببینید و اتفاقات پیرامونت رو بهتر درک کنید،
آدمی که کتاب بخونه نیازی به چراغ نداره، چون فکرش به اندازه کافی نور داره. این بستگی به خودمون داره که توی زندگی روزنامه خوان باشیم یا کتاب خوان!
#مارک_تواین
هنگامی که لیلی و مجنون ده ساله بودند روزی مجنون در مکتب خانه پشت سر لیلی نشسته بود .
استاد سوالی را از لیلی پرسید ، لیلی جوابی نداد ، مجنون از پشت سر آهسته جواب را در گوش لیلی گفت اما لیلی هیچ نگفت .
استاد دوباره سوال خود را پرسید و باز مجنون در گوش لیلی و باز لیلی هیچ نگفت و بعد از بار سوم استاد لیلی را خواند و چوب را بر پای لیلی بست و او را فلک کرد .
لیلی گریه نکرد و هیچ نگفت. بعد از کلاس ، لیلی با پای کبود لنگ لنگ قدم بر می داشت که مجنون عصبانی دستش را بر بازوی لیلی زد و
گفت: دیوانه ، مگر کر بودی که آنچه را به تو گفتم نشنیدی و یا لال که به استاد نگفتی . لیلی اشکش در آمد و دوید و رفت .
استاد که شاهد این منظره بود پیش رفت و گوش مجنون را کشید و گفت : لیلی نه کر بود و نه لال ، از عشق شنیدن دوباره صدای تو ، فلک را تحمل کرد و دم بر نیاورد ،
اما از ضربه آهسته دست تو اشکش در آمد ، من اگر او را به فلک بستم استادش بودم و حق تنبیه او را داشتم
اما تو عشق او بودی و هیچ حقی برای سرزنش کردنش نداشتی . مجنون کاش می فهمیدی که لیلی کر شد تا تو باز گویی.