سالروز پیوند آسمانی حضرت زهرا سلام الله علیها و حضرت علی علیه السلام مبارک باد
جشن سرور عترت و قرآن مبارک است
وصل دو بحر لؤلؤ و مرجان مبارک است
سالروز پیوند آسمانی حضرت زهرا سلام الله علیها و حضرت علی علیه السلام مبارک باد
جشن سرور عترت و قرآن مبارک است
وصل دو بحر لؤلؤ و مرجان مبارک است
سالروز پیوند آسمانی حضرت زهرا سلام الله علیها و حضرت علی علیه السلام مبارک باد
برترى علمى و اخلاق عملی امام جواد(ع) در مهمترین دوره تاریخی
امام جواد(ع) در دوره و زمان خاصی از تاریخ زندگی می کردند که با پیچیدگی ها و مسائلی روبه رو شد که این موارد در زندگانی سائر امامان شیعه(ع) کمتر وجود داشت.
امام(ع) در دوران حکومت «مأمون» و «معتصم» عباسی زندگی کردند. در این دوران حکومت عباسیان در افولی قرار گرفته بود که با مرگ مأمون عباسی و قدرت گرفتن معتصم، رو به نزول بیشتر گرایید. زمانی که یک حاکم قدرتمند در جامعه زندگی می کند بر روی تمام مسائل آن زمان تاثیر دارد؛ مانند وقتی که «یزید» به حکومت رسید و امام حسین(ع) در برابر او قیام کرد و آن حادثه مهم اتفاق افتاد و نقطه اوجی شد که در زمان سایر ائمه و امامان معصوم(ع) وجود ندارد.
برترى دانش و تفوق علمى
دومين عامل شهادت امام جواد(ع) را مى توان حضور قوى و كار آمد حضرت در صحنه هاى علمى و برترى دانش آن حضرت بر شمرد زيرا كه اين امر ناتوانى خليفه را در مقابل امام جواد(ع) كه بسيارى خلافت را حق آنان می دانستند به نمايش می گذاشت. و ضعف بنيه علمى دانشمندان دربارى را هر چه بيشتر آشكار می ساخت كه از ميان مباحثات متعدد حضرت يكى از آنها را برگزيده و نقل می كنيم.
«زرقان» كه با «ابن ابى داود» دوستى و صميميت داشت مى گويد يك روز ابن ابى داود از مجلس معتصم باز گشت، در حالى كه به شدت افسرده و غمگين بود علت را جويا شدم گفت: امروز آرزو كردم كه كاش بيست سال پيش مرده بودم پرسيدم چرا؟
گفت: به خاطر آنچه از ابوجعفر «امام جواد(ع») در مجلس معتصم برسرم آمد. گفتم: جريان چه بود؟ گفت: شخصى به سرقت اعتراف كرد و از خليفه «معتصم» خواست كه با اجراى كيفر الهى او را پاك سازد. خليفه همه فقها را گرد آورد و محمد ابن على «حضرت جواد(ع)» را نيز فراخواند و از ما پرسيد دست دزد از كجا بايد قطع شود؟ من گفتم: از مچ دست.
گفت: دليل آن چيست؟ گفتم: چون منظور از دست در آيه تيمم «فامسحوا بوجوهكم و ايديكم»، صورت و دستهاي تان را مسح كنيد» تا مچ دست است. گروهى از فقها در اين مطلب بامن موافق بودند و می گفتند: دست دزد بايد از مچ قطع شود. ولى گروهى ديگر گفتند: لازم است از آرنج قطع شود و چون معتصم دليل آن را پرسيد گفتند: منظور از دست در آيه شريفه وضوء: «فاغسلوا وجوهكم و ايديكم الى المرافق» صورت ها و دسته ايتان را تا آرنج بشوييد. تا آرنج است. آنگاه معتصم رو به محمد ابن على امام جواد(ع) كرد و پرسيد: نظر شما در اين مساله چيست؟
گفت: اينها نظر دادند، مرا معاف بدار. معتصم اصرار كرد و قسم داد كه بايد نظرتان را بگوييد. محمد بن على (ع) گفت: چون قسم دادى نظرم را میگويم. اينها در اشتباه اند. زيرا فقط انگشتان دزد بايد قطع شود و بقيه دست بايد باقى بماند. معتصم گفت: به چه دليل؟
گفت: زيرا رسول خدا(ص) فرمود: سجده بر هفت عضو بدن تحقق می پذيرد. بنابراين اگر دست دزد از مچ يا آرنج قطع شود دستی براى او نمى ماند تا سجده نماز را به جا آورد و نيز خداى متعال مى فرمايد: «و ان المساجد لله فلا تدعوا مع الله احدا» سجده گاهها از آن خداست. پس هيچ كس را همراه با خدا مخوانيد. ابن ابى داود مى گويد: معتصم جواب محمد بن على را پسنديد دستور داد انگشتان دزد را قطع كنند و من همان جا آرزوى مرگ كردم.
پس از سه روز ابن ابى داود به حضور معتصم مى رسد و مى گويد: به معتصم گفتم خير خواهى براى اميرالمومنين بر من واجب است و من در اين جهت سخنى مى گويم كه مى دانم با آن به آتش جهنم مى افتم. معتصم گفت آن سخن چيست؟ گفتم:
چگونه اميرالمومنين براى امرى از امور دينى كه اتفاق افتاده است به خاطر گفته مردى كه نيمى از مردم به امامت او معتقدند وادعا مى كنند او از اميرالمومنين شايسته تر به مقام اوست، تمامى سخنان آن علماء و فقها را رها كرده و به حكم آن مرد حكم كرد؟
پس رنگ معتصم تغيير كرد و متوجه هشدار من شد و گفت: خدا را دربرابر اين خيرخواهي ات به تو پاداش نيك عطا كند و پس از آن بود كه تصميم به شهادت امام (ع) گرفت.
بزرگداشت نهضت هاى شيعى
حسين بن على نواده حضرت مجتبى(ع) در زماني كه از خلفاى بنى عباس به نام هادى عباسى قيام كرد. ياد و نام او سندى بر محكوميت بنى عباس تلقى مى شد و حماسه نهضت هاى شيعى عليه خلفاى عباسى را در خاطره ها تجديد مي نمود.
در حمايت ازاين شهيد انقلابى روايتى نيز از امام جواد(ع) مىخوانيم: «پس از فاجعه كربلا هيچ فاجعه اى براى ما بزرگتر از فاجعه فخ نبودهاست.»
يكى از نويسندگان در حكمت نقش انگشترى امام جواد(ع) «نعم القادر الله» مىنويسد: بعد از آن كه «مامون» همه انقلاب ها را سركوب نموده و تمامى صداها را خفه كرد؛ طبيعى بودكه مامون و عباسيان و يارانشان احساس كنند كه به نهايت آروزيشان رسيده و به ارزشمندترين آرمانهايشان كه عبارت بود از محكم ساختن پايه هاى حكومت و سلطنتشان به طورى كه ديگر هيچ نيرويى توان ايستادن در برابر جبروت و سركشى آنان نداشته باشد؛ دست يافته اند.
ولى مى بينيم كه بعد از اين همه، نقش انگشترى امام جواد(ع) در برابر تمامى تصورات آنان قد علم مى كند و تمامى مظاهر و سركشى و ستم آنان را محكوم مى كند. آن نقش اين جمله است «نعم القادرالله» چه نيكو توانمندى ست خدا.
و در اين راستاست كه معتصم پس از اين كه از مردم بيعت براى خود گرفت جوياى حال امام جواد(ع) شد و دستور داد كه امام جواد(ع) و همسرش ام الفضل را به بغداد فرا خوانند. زيرا كه حضور و نام و ياد آن بزرگوار حماسه جهاد و پرچم آزادگى و عزت ايمان است و جلوه امامت و وصايتش مهر باطلى است بر خلافت هاى باطل بنى عباس.
ویژگی های اخلاقی و علمی امام جواد الائمه(ع)
1. اخلاق حسنه
حضرت جواد الائمه(ع) این ویژگی را از جدّ بزرگوارشان پیامبر مکرم حضرت محمدبن عبدالله(ص) به ارث بردند. در قرآن هم تاکید شده که مسلمانان از اخلاق پیامبر(ص) الگو و سرمشق بگیرند، به مسلمانان توصیه که در رفتار و زندگی خودشان در تمام مراحل باید از پیامبر(ص) الگو بگیرند. فرزندان پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) مانند پیامبر بزرگوار(ص) متّصف و متخلّق به آن اخلاق نیکو و حسنه هستند.
2. علم فراوان
یکی از ویژگی های دیگر امام جواد(ع) علم فراوان و وسیع ایشان است؛ چنانچه پدران بزرگوارشان هم این علم وسیع (علم لدنی) را داشتند و به معنای واقعی کلمه عالم بودند. این امر در مناظراتی که ایشان انجام دادند که نمونه های آن وجود دارد قابل مشاهده است. ما شیعیان معتقد هستیم که این علم از طریق اجدادشان منتقل شده، یعنی به قدرت الهی، علم پیامبر(ص) به امام علی بن ابی طالب(ع) و نسل به نسل تا حضرت مهدی موعود(عج) منتقل شده و این علم لدنی که خداوند در اختیار این الگوهای بشریت گذاشته در نزد امام جواد(ع) هم بوده است.
3. تقوا و پارسایی
امام جواد(ع) مانند همه امامان شیعه، الگوی کامل تقوا و پارسایی و نمونه بارز عبادت، بندگی و سجده های طولانی برای خداوند بودند.
4. ادب و گشاده رویی با دوست و دشمن
امام جواد(ع) با همگان با ادب و احترام برخورد می کردند. این امر باعث جذب مخالفان و دشمنان امام به سوی ایشان می شد. سازش و نرم خویی با دوستان و شیعیان نیز از صفات ایشان است.
5. حرّیت و آزادگی
همه ائمه اهل بیت(ع) از این ویژگی برخوردار بودند. آن بزرگواران هیچ گاه تسلیم ظلم و ستم نمی شدند و حاضر بودند در این راه تمام سختی ها را تحمل کنند. این ویژگی الگویی برای ماست که در هیچ زمانی ظلم و ستم را قبول نکنیم و با آزادگی، اعتقادات و مبانی خودمان را مطرح کنیم و تسلیم فتنه ها و توطئه های دشمنان قسم خورده اسلام و مخالفان نشویم. در این زمان که حمله به مقدسات مسلمانان از سوی آمریکائی ها و صهیونیست ها با چاپ و نشر کاریکاتورها و فیلم ها شروع شده مسلمانان و به ویژه پیروان واقعی اهل بیت(ع) می بایست با وحدت و یکپارچگی خاص با حضور در راه پیمائی ها و تظاهرات به مبارزه با استکبار جهانی برخیزند که همین کار هم کردند.
منبع:خبر آنلاین
مظفرالدین شاه برای مقابله با گرانی چه کرد؟
مروری بر قیمت 120 سال پیش مواد غذایی | بررسی توان خرید مردم آن روزگار
با افزایش قیمت خوراکی و اقلام پرمصرف در ایران، در عهد مظفرالدین شاه، برای اولین بار اقدامات ویژه از سوی دولت برای مقابله با این روند تدارک دیده شد .
زهرا علیاکبری: سابقه بلوای نان در عهد ناصری که به اعدام کلانتر بانفوذ تهران انجامید، زنگ خطری بود برای دربار قاجار که باید کمکم تن میداد به خروج از شیوه سنتی و بسته اداره کشور و در نظر گرفتن مصالح مردم در اداره کشور.
مظفرالدین شاه 10 سالی بر ایران حکومت کرد، دوره حکومت وی از مهمترین دوره های تاریخی ایران است چرا که از پس 50 سال اقتدار مطلق پدرش روی کار آمد و تن به امضای فرمان مشروطیت داد.
بررسیها نشان میدهد همزمان با تغییرات سیاسی که جامعه ایران را درگیر خود میکرد، موضوع اقتصاد نیز برای مردمان اهمیت مییافت. در شرایطی که خبری از کالای سرمایهای نبود و مردم با حداقل امکانات و در سادهترین شکل زندگی میگذراندند، این مواد غذایی بود که تورم را پذیرا میشد. بازار در دوره قاجار
تنزل ارزش پول از یک سو و سودجویی قدرتمداران، شاهزادگان و نزدیکان دربار از سوی دیگر مهمترین دلیل ترقی قیمت اجناس و ملزومات زندگی در این دوره بوده است.
سال 1277 خورشیدی دربار مظفرالدین شاه با هدف پیشگیری و مقابله با رشد قیمت ها در بازار نسبت به اعلان قیمت اقلام پرمصرف زندگی اقدام کرده و با انتشار آگهی و نصب آن رد کوچه و بازار ، در صدد بر می آید تورم رخ داده در این حوزه را دستوری کنترل کند .
صورت اعلان حکومت تهران برای نرخ در ماه ربیع الثانی 1316 هجری قمری برابر با 1277 هجری خورشیدی به این شرح است:
«چون عمل نان و گوشت و ترتیب تنزل نرخ آن از اعمال مهمه است و متدرجا با تدابیر صحیحه باید دست به این کار زد و نیت مقدی همایونی در رفاه حال رعایا و برایا بر همه واضح است، به محض این که بدانند، حکومت جلیله جدا در اجرای مقاصد علیه، حاضر است و خودداری ندارد. عجالتا برای آسایش عموم و نرخ نان و گوشت و تره بار و میوهجات که در نهایت گرانی و اغتشاش بود، قدغن نمودند از قرار تفصیل ذیل بفروشند تا انشالله تعالی در باب تنزل قیمت نان و گوشت بهزودی قرار دولتی داده شود.
نان: به سنگ یک من 27 پول
گوشت: به سنگ تمام 10 سیر 18 پول
پنیر اعلا: یک سیر 4 پول، وسط 3 پول
بانجان تازه اعلا: 2 عدد یک پول، وسط 4 عدد یک پول
هندوانه اعلا: یک من تبریز 8 پول ، وسط 6 پول
گلابی اعلا: 10 سیر 8 پول، وسط 6 پول
شلیل اعلا: 10 سیر 3 پول، وسط 2 پول
خیار تازه اعلا : 2 دانه یک پول، وسط 4 عدد یک پول
طالبی و خربزه اعلا: یک من تبریز 12 پول، وسط 9 پول
سیب اعلا: 10 سیر، 8 پول
تخممرغ: یک دانه یک پول
ماست: 10 سیر، 8 پول
سیبزمینی: 10 سیر، 6 پول
به تمام کسبه شهر اعلان میشود که چون حضرت احدیت جل شانه، یه پیغمبر خود صل اله علیه و اله وسلم وعده صریح میدهد تا مردم یه یکدیگر ترحم ننمایند ما هم به آنها ترحم نخواهیم کرد، پس وقتی کسبه بنای بیانصافی را بگذارند، البته از طرف اعلیحضرت همایونی که سایه خداست و امنای دولت روزافزون، در حق آنها اغماض و عفو نخواهد شد. بهتر این است که از روی انصاف این اجناس را از رعیت بخرند و به قسمی که نوشته شده بفروشند. نه رعیت را مقبون کنند و نه کلاه سکنه را بردارند. البته رحمت الهی شامل حال آنها شده و مورد الطاف اعلیحضرت شاهنشاهی ارواح العالمین فداه باشند و آن کس که تجاوز نماید مورد سیاست و تبیه سخت خواهد شد.
این اعلان به امضای حکومت جلیله دارالخلافه طهران رسیده است.»
در کتاب اقتصاد موجه تأکید شده هر قران برابر با 20 شاهی، 5 عباسی یا 40 پول بوده است.
اتفاقا در این دوره دستمزد کارگران ساده غیرماهر و قالیبافان که بخش مهمی از جمعیت ایران را تشکیل میدادند روزانه حدود یک قران تا یک قران و 2 شاهی در روز و بین 25 تا 30 قران در ماه بود. به این ترتیب با قیمتهای اعلامی روشن میشود برآمدن از عهده مخارج خورد و خوراک برای خانواده ایرانی که در 120 سال قبل زندگی میکرد، چندان دشوار نبوده است.
معلمی به یک پسر هفت ساله ریاضی درس میداد. یک روز که پسر پیش معلم آمده بود، معلم میخواست شمارش و جمع را به پسرک آموزش دهد. معلم از پسر پرسید: «اگر من یک سیب، با یک سیب دیگه و یک سیب دیگه به تو بدهم، چند تا سیب داری؟»
پسرک کمی فکر کرد و با اطمینان گفت: «چهار!»
معلم که نگران شده بود انتظار یک جواب درست را داشت؛ سه. معلم با ناامیدی با خود فکر کرد: «شاید بچه درست گوش نکرده باشه.»
او به پسر گفت: «پسرم، با دقت گوش کن. اگر من یک سیب با یک سیب دیگه و دوباره یک سیب دیگه به تو بدم، تو چند تا سیب داری؟»
پسر ناامیدی را در چشمان معلم میدید. او این بار با انگشتانش حساب کرد. پسر سعی داشت جواب مورد نظر معلم را پیدا کند تا بلکه خوشحالی را در صورت او ببیند اما جواب باز هم چهار بود و این بار با شک و تردید جواب داد: «چهار.»
یأس بر صورت معلم باقی ماند. او به خاطر آورد که پسرک توت فرنگی خیلی دوست دارد. با خودش فکر کرد شاید او سیب دوست ندارد و این باعث میشود نتواند در شمارش تمرکز کند. معلم با این فکر، مشتاق و هیجان زده از پسر پرسید: «اگر من یک توت فرنگی و یک توت فرنگی دیگه و یک توت فرنگی دیگه به تو بدم، چند تا توت فرنگی داری؟»
پسر که خوشحالی را بر صورت معلم میدید و دوست داشت این خوشحالی ادامه یابد دوباره با انگشتانش حساب کرد و با لبخندی از روی شک و تردید گفت: «سه؟»
معلم لبخند پیروزمندانهای بر چهره داشت. او موفق شده بود. اما برای اطمینان، دوباره پرسید: «حالا اگه من یک سیب و یک سیب دیگه و یک سیب دیگه به تو بدم، چند تا سیب داری؟»
پسر بدون مکث جواب داد: «چهار!»
معلم مات و مبهوت مانده بود. با عصبانیت پرسید: «چرا چهار سیب؟»
پسر با صدایی ضعیف و مردد گفت: «آخه من یک سیب هم تو کیفم دارم.»
⚜وقتی کسی جوابی به شما میدهد که متفاوت از آنچه میباشد که شما انتظار دارید، سریع نتیجهگیری نکنید که او اشتباه میکند. شاید ابعاد و زوایایی از موضوع وجود دارد که شما درباره آنها هنوز فکر نکردهاید یا شناخت ندارید.
یا جواد الائمه
سیاست خلفای عباسی با سیاست امویها فرق داشت. امویها خشنتر بودند ولی اینها موذیتر بودند یعنی سیاستمدارانهتر عمل میکردند که فقط عده قلیلی میتوانستند دست سیاست اینها را بخوانند.
یکی از کارهایی که اینها میکردند این بود که چون میخواستند ائمه را تحت نظر داشته باشند، به زور و اجبار، یکی از دخترهایشان را به آنها میچسباندند که باید با این دختر ازدواج کنی! بعد که ازدواج میکردند، میگفتند: دختر ما و داماد ما باید همین جا کنار خودمان باشند! برای این که به یک شکلی که مردم نفهمند اینها را تحت نظر و تحت مراقبت شدید و اذیت شدید داشته باشند.
معتصم بالاخره سبب شد که همسر امام جواد یعنی امّ الفضل (دختر مامون) امام را مسموم کرد، آن هم با یک وضع خیلی ناراحتکنندهای. و چون برای همه مسمومکنندهها معلوم و محرز بود که دستور خلیفه بوده، جرأت این که بدن امام را دفن کنند، نداشتند.
حتی معتصم دستور داد: بدنش را بیندازید در کوچه. دو سه روز بدن امام در میان کوچه افتاده بود. بعد به معتصم خبر دادند که یک وضع خارقالعادهای پیش آمده. هر میتی اگر سه چهار روز روی زمین افتاده باشد بدنش عفونت پیدا میکند و بدن این مرد روز به روز بر بوی خوشش افزوده میشود، و اگر مردم این موضوع را بفهمند اوضاع خیلی بد میشود.
این بود که خودش زودتر اجازه داد بدن امام را دفن کنند. وجود مقدسش را در کنار جدش موسی بن جعفر(ع) در همین محل معروف یعنی کاظمین(علیهما السلام) دفن کردند. و حالت ایشان از این جهت، تأسّی داشت به جدّ بزرگوارشان حسین بن علی(ع) که فرمود: مُلْقاً ثَلاثاً بِلا غُسْلٍ وَ لا کفَنٍ. و لا حول و لا قوّة الّا بالله العلی العظیم.
منبع: کتاب آشنایی با قرآن، ج12، ص32-29_ شهید مطهری